روز گذشته در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه٧١ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد ابتدا نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد. او دومتهم را عامل و معاون در قتل معرفی کرد و خواستار مجازات آنها شد. نماینده دادستان گفت: حسن -متهم پرونده- بعد از به قتلرساندن احمد با تهیه شناسنامه سرقتی آن را جعل کرد. سپس با همکاری برادرش به هتلی در غرب کشور رفت. متهم علاوهبر قتل اقدام به جعل، تهیه سلاح جنگی و نگهداری مهمات از جمله نارنجک نیز کرده است. بنابراین حسن و فرید از نظر دادسرا در این پرونده متهم هستند و خواستار رسیدگی به این پرونده و صدور حکم شایسته هستم.
سپس اولیایدم که مادر، خواهر و برادر مقتول بودند در جایگاه حاضر و
خواستار صدور حکم قصاص شدند. در ادامه حسن، متهم پرونده در جایگاه ایستاد.
او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: «من ابتدا به اولیایدم تسلیت میگویم و
از آنها درخواست بخشش دارم البته باید بگویم هیچدشمنی و مشکلی با مقتول
نداشتم و این قتل هم کاملا اتفاقی بود. سهسال قبل با کاظم که از دوستانم
بود دعوا کردم و او مرا با چاقو زد. ضربات آنقدر کاری بود که چندماه در
بیمارستان بستری شدم. با وساطت چندنفر از دوستان که هم من و هم کاظم
احترام زیادی برایشان قایل بودیم آشتی کردیم و قرار شد کاظم هزینه
بیمارستان مرا بدهد و من هم در مقابل شکایتی نکنم. بعد از این قرار، برای
اینکه بتوانم خودم را درمان کنم ماشینم را فروختم و نزدیک به
١٤میلیونتومان هزینه کردم. بعد از آن درگیریهای من و کاظم دوباره شروع
شد، هربار به او میگفتم پول را بده به بعد موکول میکرد.»
متهم ادامه داد: «کاظم گاهی از من مهلت میخواست و بعضی وقتها هم
وعدههای واهی میداد. سه سال از این ماجرا گذشت و او پول مرا نداد تا
اینکه دوروز قبل از حادثه با کاظم تماس گرفتم و پرسیدم تو واقعا نمیخواهی
پول مرا بدهی؟ گفت نمیدهم و هرکاری دوست داری بکن. گفتم از این بهبعد
رفاقتی بین ما نیست. فردای آن روز کاظم با من تماس گرفت و گفت دوستم سعید
را با چاقو زده است. سعید هیچمشکلی با کاظم نداشت و درگیریای با هم
نداشتند. او سعید را بهخاطر من با چاقو زده بود، گفت این کار را کردم و
حالا نوبت تو هم میرسد و خودت را هم میزنم.
یک سلاح داشتم، آن را برداشتم و به خانهای که کاظم گفته بود رفتم. قصدم شلیککردن نبود اما چون میدانستم کاظم چطور آدمی است با خودم سلاح بردم. جلو در که رسیدم، متوجه شدم تعداد همراهان کاظم زیاد است و برای اینکه مرا بزنند آماده شدهاند، همانجا یکتیرهوایی شلیک کردم و بعد وارد ساختمان شدم. فکر میکردم برای شلیک تیردوم باید ضامن را دوباره بکشم. بدوناینکه حواسم باشد چه اتفاقی میافتد، یکباره گلوله شلیک شد و بعد فهمیدم به احمد برخورد کرده است.
من سربازی نرفتهام، نمیدانستم هفتتیر را فقط یکبار مسلح میکنند و خیال میکردم اگر قبل از هر شلیک ضامن را نکشم گلولهای از سلاح خارج نمیشود.» متهم درباره نقش برادرش در این قتل گفت: «کسی که مرا به محل برد و بازگرداند، رانندهای بود که خودرویش را دربستی کرایه کردم و ربطی به برادرم نداشت. فرید اصلا در جریان نبود. در مورد جعل شناسنامه هم باید بگویم من فقط عکسم را روی آن چسباندم تا شناسایی نشوم.» هیاتقضات بعد از پایان محاکمه، برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.