گفت: خبر داغ چي داري؟!
گفتم: با خبر شديم که در يک پرونده تخلف کلان اقتصادي پاي «ب-م» هم در ميان بوده است.
گفت: «ب-م» کيست؟! در کدام پرونده دست داشته است؟!
گفتم: در پرونده «م-ب».
گفت: چرا اسمشان را نميگويي؟ «ب-م» کيست؟! «م-ب» چه پروندهاي است؟!
گفتم: چون پرونده در حال رسيدگي است، اعلام اسم متهمان خلاف قانون است ولي اگر قول ميدهي که به کسي نگويي، برايت بگويم.
گفت: قول ميدهم!... بگو!
گفتم:
يادت باشد که قول دادهايها... گوشِت را بيار جلو... «ب-م» بانک مرکزي
است که سخنگوي قوه قضائيه ميگويد در پيگيري پرونده «م-ب» يعني «معوقات
بانکي» که نزديک صدها هزار ميليارد تومان است کوتاهي کرده و ميکند.
گفت:
مرد حسابي! چرا وقتي فلان آدم مستضعف از پرداخت قسط وام 3ميليون توماني
خود عاجز ميشود، نام و نام خانوادگي و شماره شناسنامه عمه و خاله و دايي
او را اعلام ميکنند ولي ماجراي معوقات بانکي که فقط خواجه حافظ از آن
بيخبر است را اينجوري مطرح ميکني؟! چرا به جاي پيگيري معوقات چند صد هزار
ميليارد توماني به سراغ دو ميليون تومانيها ميروند؟!
گفتم: چه عرض
کنم؟! يارو ميگفت اگر به مادر من مأموريت بدهند که هواپيماي مفقود شده
مالزي را پيدا کند، اولين کارش اين است که به من ميگويد؛ پاشو ببينم زير
تو نيست؟!