به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس؛ «پرسیدم آقای خاتمی! دارید چه کار میکنید؟ جواب داد: داریم وارد
دستور کار میشویم. گفتم: مگر شما خبر ندارید دارد در جامعه چه میگذرد؟
دارند پاسگاهها را میگیرند، گفت: میگویی چه کار کنیم؟ به ما چه؟ ما که
موافق نیستیم. گفتم: آخر عکس شما را بالای سرشان گرفتهاند...»
اینها بخشی از خاطرات حسین مظفر وزیر آموزش و پرورش دولت خاتمی از سالهای دوم خرداد و غائله ۱۸ تیر است.
مظفر
در سال ۱۳۵۴ در زمانی که دانشجوی رشته راه و ساختمان در دانشگاه فنی و
مهندسی کرمان بود، به علت فعالیت انقلابی، تحت تعقیب ساواک کرمان قرار گرفت
و با کمک عناصر انقلابی دانشگاه متواری و مجبور به ترک تحصیل شد.
وی
در روزهای نخست پیروزی انقلاب به علت ضرورتهای اولیه در تشکیل کمیتههای
انقلاب فعال بود و در راستای پاکسازی کشور از عناصر وابسته به طاغوت و ضد
انقلاب با دادستانی انقلاب همکاری داشت.
مظفر با شروع جنگ تحمیلی،
با وجود داشتن مسئولیت در آموزش و پرورش، به عنوان نیروی بسیجی به جبهههای
جنگ شتافت و پس از چندین بار جراحت و شرکت در عملیاتهای مختلف، در یک
حمله شبانه بر اثر انفجار مین به افتخار جانبازی ۳۵ در صد نائل شد.
وی
در عملیات مرصاد به همراه پدر و برادران خود در مقابله با منافقین کوردل
شرکت کرد؛ پدرش ۸ سال سابقه حضور در جبههها و شرکت در ۱۴ عملیات رزمی را
داشت و مادرش نیز ۱۸ ماه در پادگان علم الهدی اهواز رزمندگان اسلام را یاری
میکرد، ۳ تن از برادرانش به نامهای حسن، علی و رضا در یک زمان و در کنار
هم به شهادت رسیدند و یکی از برادرانش هم در عملیات دیگری مجروح شیمیایی
شد.
حسین مظفر وزیر آموزش و پرورش در دولت اول محمد خاتمی بود. وی
به مجلس هفتم و مجلس نهم نیز راه یافت. در آبان ۱۳۸۹ توسط محمود احمدینژاد
با حکمی به عنوان نماینده رئیسجمهور در نظارت بر سازمان صدا و سیما و
جانشین مهدی کلهر شد. وی همچنین توسط علی لاریجانی به معاونت نظارت مجلس
نهم شد.
حسین مظفر در انتخابات ۹۲ پس از تشکیل ائتلاف پیشرفت شامل
علی اکبر ولایتی، غلامعلی حداد عادل و محمدباقر قالیباف، به عنوان مسئول
این ستاد انتخاب شد و پس از مشخص نشدن کاندیدای نهایی این ائتلاف، به عنوان
رئیس ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف منصوب شد.
وی در این گفتوگو
پیرامون ماجرای انتخابات گذشته ناگفتههایی را داشت که این بخش از
صحبتهای وی به زودی و در بخش دوم این گفتوگو منتشر خواهد شد.
مظفر هم اکنون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، و معاون نظارت مجلس شورای اسلامی است.
آنچه
در ادامه از نظرتان می گذرد بخش اول گفتوگوی خبرنگاران حوزه احزاب
خبرگزاری فارس با حسین مظفر از مبارزان نهضت انقلاب اسلامی است.
شما از جمله کسانی بودید که برای مبارزات انقلابی در دهه ۵۰ مجبور به ترک تحصیل شدید؛ آشنایی شما با نهضت حضرت امام چطور شکل گرفت؟
ما
در خانوادهای مذهبی و مخالف شاه بزرگ شدم پدرم مخالف شاه و امام جماعت
مسجد و مقلد امام بود من از سال ۵۲ وارد مبارزه با رژیم شاه شدم و پس از
آشنایی با شهید بروجردی مبارزه ما در قالب گروه توحیدی صف سامان یافته و
تشکیلاتی شد. خیلی از گروههای مبارزاتی بودند اما یکی از ویژگیهای این
گروه در راس قرار دادن رهبری امام (ره) و مرجعیت امام (ره) و مشورت گرفتن
از آیتالله خامنهای بود.
ترک تحصیل من به خاطر تحت تعقیب بودن در
دانشگاه کرمان بود چون برای دستگیری من اقدام کرده بودند و این امر منجر به
آمدن من به تهران و ترک تحصیل شد.
*مبارزه مسلحانه گروه توحیدی صف با شاه مانند مشی مجاهدین نبود
شما مبارزه مسلحانه داشتید...
ما
اعلامیههای امام (ره) را منتشر میکردیم. در گروه توحیدی صف همه ما
نارنجک و اسلحه و مواد انفجاری مثل بمب هم داشتیم و برای احتیاط اینها بود و
انبار اسلحه داشتیم که در جنگ برای مقابله با تجاوز صدام در آبادان کارایی
داشت. چراکه ما اوایل انقلاب همین گروه ۳۰ نفر مسلح قبل انقلاب برای
جلوگیری از اشغال آبادان به آنجا رفتیم اما اصل اینکه ما با شاه مبارزه
مسلحانه کنیم مانند مشی مجاهدین نبود.
بله سوالام همین بود که باتوجه به مخالفت امام (ره) با مبارزه مسلحانه چرا شما اقدام مسلحانه داشتید؟
این
مسلحانه بودن ما برای احتیاط و حراست امام (ره) بود؛ مثلاً برای آمدن امام
(ره) همه گروهها جمع شده و مسلح شدند تا از ایشان در فرودگاه تا بهشت
زهرا حراست کنیم. برای زمانی که لازم بود مسلح بودیم اما حقیقت این بود که
در زمان ورود امام مشایعت و استقبال مردم آنچنان بود که همه معادلات را به
هم زد.
شما در گروه توحیدی صف با مجاهدین نیز همکاری داشتید؟
نه
اصلاً؛ گروه توحیدی صف از اول با مجاهدین و به ویژه از سال ۵۴ که تغییر
مواضع ایدئولوژیک پیدا کرد و مارکسیسم را به عنوان مشی مبارزاتی و اسلام را
به عنوان مشی اعتقادی خود اعلام کرد هیچ همکاری نداشت و حتی ما آنها را
نقد هم میکردیم.
خیلی از مبارزان انقلابی معتقدند از بعد
سال ۵۳ به خاطر اختناقی که شاه ایجاد کرده بود نمیتوانستند فعالیت
مبارزاتی و سیاسی خود را پیگیری کنند اما نهضت آزادی و جبهه ملی ادعا
میکنند که بار اصلی پیروزی انقلاب بر گرده آنها بوده است؛ چقدر آنها در
پیروزی انقلاب دخیل بودند؟
گروههای مبارزاتی بخشی از
جامعه را نمایندگی میکردند و برای طرفداران خود مثل حلقههای وصل بودند به
خصوص گروه هفتگانهای که هر کدام در بخشی از جامعه مثل گروه توحیدی صف و
منصورون فعال بودند؛ هرچه به انقلاب نزدیک شدیم نقش آنها برای ساماندهی
مردم و برنامه ریزی برای حضور امام و تسخیر کلانتریها بیشتر شد.
* نهضت آزادی اصلا به انقلاب اعتقادی نداشت
اما نهضت آزادی و جبهه ملی و سازمان مجاهدین مدعی هستند که روند پیروزی انقلاب بر عهده آنها بود و انقلاب را به ثمر رساندند؟
نهضت
آزادی اصلاً به انقلاب اعتقادی نداشت و مبارزات آنها مشروط به حضور شاه و
سلطنت کردن بود نه حکومت کردن بلکه به صورت تشریفاتی حضور داشته باشد و
اصلاً اعتقادی به انقلاب به این معنا نداشت و با مشی لیبرالیسمی که داشتند
مردم را علیه شاه بسیج نمیکردند اما در عین حال نقدهایی به شاه داشتند اما
گروههای مسلحانهای که وصل به امام (ره) بودند فقط مشی ایشان را دنبال
میکردند و مشی امام (ره) هم براندازی رژیم شاه و رژیم سلطنتی بود و
میخواستند زمینه برای سلطنت شاه وجود نداشته باشد و این تفاوت اساسی بود.
لذا هیچ یک از گروههای مبارزاتی به صورت مطلق در پیروزی انقلاب موثر نبود
اما اینکه بگوییم بی تاثیر بود؛ خیر اینگونه هم نیست چون هرکدام در بخشی از
کشور دخیل بودند حتی در ناکارآمد کردن رژیم شاه از جمله در صنایع نفت و
پالایشگاه ها و مقابله با مفاسد و مراکز فسادی که شاه ایجاد کرده بود نقش
اساسی داشتند. بنابراین نقش اول را در پیروزی انقلاب شخص امام (ره) بر عهده
داشت. این تشکل شیعی که به رهبری امام (ره) و روحانیت شکل گرفت و تا مساجد
و تکایا و دل روستاها وجود داشت باعث شد پیام ایشان ترویج و یک بیداری
عمومی ایجاد شود.
*انقلاب اسلامی چند عاملی بود
نقش حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی را در تسریع پیروزی انقلاب چطور ارزیابی میکنید؟
آنها
بیداری عمومی بود و جلسات دکتر شریعتی تنفری از رژیم شاه ایجاد میکرد و
روحیه مبارزاتی و برانگیختن احساسات ایجاد میکرد و دکتر شریعتی در مقطع
خود بسیار موثر بود و در زمان شهید مطهری نیز مبارزات حالت ایدئولوژیکتر
پیدا کرده بود. لذا همه آنها در پیروزی انقلاب نقش داشتند اما عامل اصلی
نبودند؛ انقلاب ما تک عاملی نبود بلکه انقلاب پند عاملی بود و ریشه همه
آنها دین و آرمان الهی بود.
به آرمان انقلاب اشاره کردید،
قطعاً اجرای اسلامیت از اهداف انقلاب ما بود؛ در خصوص نهادسازی امام (ره)
برای اجرای اسلامیت در قالب جمهوریت بیشتر توضیح دهید. در واقع این
نهادسازی از سوی امام چطور صورت گرفت؟
نهاد سازی امام (ره)
در قالب همین نام جمهوری اسلامی آغاز شد؛ همین انتخاب نام جمهوری اسلامی
تلفیق اسلامیت و جمهوریت بود؛ این یک نظام بدیع در دنیاست و زمانی که شکل
گرفت در قانون اساسی خود را نشان داد یعنی اسلامیت و جمهوریت ما در قانون
اساسی متجلی شد و جمهوریت در کشور ما متکی به آرای مردم است و همه انتخابات
مختلف در کشور تجلی جمهوریت است.
تجلی اسلامیت نظام هم در راس قرار
گرفتن ولایت فقیه در نظام سیاسی ماست؛ تاسیس شورای نگهبان اسلامیت نظام
است و قوه مقننه نیز حق ندارد قانونی بر خلاف اسلام تصویب کند و در قالب
کلان این اسلامیت و جمهوریت در نظر گرفته شده است.
یکی از
نهادهایی که در ابتدای انقلاب شکل گرفت شورای انقلاب بود؛ باتوجه به اینکه
امام (ره) به صراحت تاکید کردند که با انتخاب بنی صدر و منتظری و بازرگان
مخالف بودند، نقش خواص و شورای انقلاب در روی کار آمدن این افراد چه بود؟
یکی
از ویژگیهای انقلاب ما پیش رفتن طبیعی آن بود اما اصل انقلاب یک شگفتی
بود؛ ساختارهای قانون کشور که مربوط به رژیم شاه بود فروریخته بود؛ طبعاً
باید شورای انقلاب تاسیس میشد که به صورت طبیعی در همه جای دنیا چنین چیزی
اتفاق میافتد به ویژه در کشوری که انقلاب میکند در مشروطه نیز اینگونه
بود که ابتدا شورایی تعیین شد.
بعد از آن نیز دولت موقت تشکیل شد و
مردم رای دادند اما انتخاب افراد دولت هم به صورت طبیعی بود و همان کسانی
که داعیه دار انقلاب و همراه امام (ره) بودند به صورت طبیعی انتظار میرفت
که مسوولیت را بر عهده بگیرند؛ امام هم سعی کردند از این ظرفیت استفاده
کنند.
*انتخاب بازرگان انتظار مردم بود
یعنی انتخاب بازرگان انتظار مردم بود؟
تقریباً
بله؛ بالاخره اینها افرادی بودند که از قبل نسبت به رژیم شاه اپوزیسیون
بودند و همراه امام از پاریس آمدند؛ لذا انتظار این بود که اینها انتخاب
شوند امام (ره) به این انتظار عمومی پاسخ دادند اما وقتی دیدند که حضور
آنها خدشه ایجاد میکند دیگر تصمیم جدیدی گرفتند.
برخی معتقدند انتخاب بازرگان با توصیه بزرگان شورای انقلاب انجام شد.
حتما بی تاثیر نبود.آنها هم مثل مردم و نماینده مردم بودند. البته برخی از آنها گرایش داشتند چون با هم کار کرده بودند.
اما
برخی مبارزان معتقدند که خواص به طور مثال مشی و رفتار بنی صدر را
میشناختند اما مردم فریب بنی صدر را خوردند. اما شما میگویید خواص هم مثل
مردم بازرگان و بنی صدر را ترجیح میدادند.
خواص هم یک
گرایش فردی نسبت به آنها داشتند و هم نمیخواستند کار غیر عادی کنند؛ چون
این ایده امام (ره) هم بود که خیلی نمیخواستند این تلقی شکل بگیرد که از
اول کسانی که در راس انقلاب بودند و روحانی هم بودند؛ انقلاب کردند که
خودشان مسئول شوند لذا این هم دامن زد و در نهایت گرایش عمومی و خواست فردی
را باهم جمع کردند.
*بنی صدر دچار کیش شخصیت شد
بحث
انتخاب بنی صدر چطور؟ یعنی گرایش عمومی مردم به او را به شناخت منفی خود
از بنی صدر ترجیح دادند؟ چون بعد از دیدار با امام اعلام کاندیداتوری کرد؟
بنی
صدر یک ویژگی خاصی داشت؛ او از اوایل در برخی مسائل دخالت داشت از جمله در
مناظره با گروههای چپ و ضد اسلام جای خود را باز کرد؛ ولی بعدها بیشتر
گرفتار کیش شخصیت شد همان چیزی که خودش در کتابش نوشته بود. (کیش شخصیت
پدیدهای است که در آن یک شخص با استفاده از رسانههای گروهی و تبلیغات
سیاسی از خود وجههی عمومی آرمانی و قهرمانانهای ارائه میدهد.)
این
رفتار تاثیر بسیاری داشت چون او در تلویزیون حضور فعالی داشت و در برابر
مارکسیستها از اسلام دفاع میکرد لذا ترفند زد و بعد ملاقات با امام (ره)
اعلام کاندیداتوری کرد و تلقی عمومی این بود که نظر امام (ره) روی اوست.
شما پیش از انقلاب در دادستانی انقلاب بودید؟در بازجویی از عناصر حکومت پهلوی مشارکت داشتید؟
بله.
در بازجویی از عناصر منافقین و رژیم مشارکت داشتم؛ آنها خیلی مرعوب بودند و
فکر میکردند خدمت میکنند و از جنایاتی که اتفاق افتاده بود اظهار
بیاطلاعی میکردند؛ البته من در آموزش پرورش بودم و بعد که در کمیته
استقبال قرار گرفتیم مدتی آموزش پرورش را رها کردم و در کار بازجویی و برای
تثبیت نظام فعالیت کردم اما بعد مدت کوتاهی شهید رجایی خواستند که به
آموزش پرورش برگردم و مسئولیت استان را بر عهده گرفتم.
*کانالیزه شدن اتهام به حضرت امام است
آقای
دکتر برخی افراد همچون بنی صدر و منتظری قائل به کانالیزه شدن امام بودند؛
اخیرا نیز برخی این موضوع را مطرح میکنند؛ این ادعا چقدر با رفتار سیاسی
امام (ره) قرابت دارد و چرا چنین تحلیلی دارند؟
این اتهام
به امام (ره) است، ایشان نشان دادند در مواقع مختلف تصمیمات عجیبی گرفتند
که حتی نزدیکان ایشان نیز مطلع نبودند و برایشان شگفت انگیز بود؛ مثلاً
خیلیها موافق نبودند امام (ره) در آن مقطع به ایران بیایند یا خیلیها
مخالف برخورد با حکومت نظامی در ۲۱ بهمن بودند، آنها باور نمیکردند این
اتفاق بیفتد؛ امام (ره) اخبار مختلف را میخواندند و با جاهای مختلف
ارتباط برقرار میکرند؛ بینش وسیع و ژرف اندیشانهای داشتند که افراد دیگر
به این ژرف اندیشی نمیرسیدند.
با توجه به این صحبتها ما شاهد تحریفهایی دیگر از جمله حذف شعار مرگ بر آمریکا هستیم،آیا ایشان به دنبال چنین مسالهای بودند؟
خیر
به هیچ عنوان؛ امام (ره) چون ماهیت استعماری و استکباری آمریکا را
میدانست از اول آنها را شیطان بزرگ و دشمن شماره یک ایران نامید و در
وصایای خود فرمودند ممکن است برخی بگویند چرا مرگ بر آمریکا گفتید و این را
پیش بینی کردند؛ لذا امام (ره) هرگز روحیه سازش با آمریکا نداشتند و اینها
اتهام به امام (ره) است.
اما برخی اصلاح طلبان مدعی هستند
که ایشان بعد انقلاب دست از رفتارهای انقلابی کشیدند و به قانونگرایی روی
آورند؛ این ادعاها را چطور ارزیابی میکنید؟
البته هر
انقلابی بعد از مدتی که به ساختار تبدیل میشود دیگر شور انقلابی در نوع
مواجه مسائل متفاوت میشود اما اینکه باعث شود ارزشها زیر سوال برود یا
امام (ره) احساس پشیمانی کنند به هیچ وجه اینطور نبود.
* اگر امام بود همچنان روحیه انقلابی داشتند
چرا این تصویرسازیهای مجعول از امام (ره) را به نسل سوم و چهارم ارائه میکنند؟
کار
زشتی دارد اتفاق میافتد؛ هر چیزی را باید در شرایط زمانی خود تحلیل کرد،
برخیها تحلیلشان غلط است و وضع موجود را میخواهند بر وضع گذشته منطبق
کنند؛ در موقعیتهای مختلف موضعگیریها مختلف است اما اصول تغییری
نمیکند؛ هرگز در مبانی امام (ره) تا آخر حیات ایشان تغییری ایجاد نشد و
این ادعاهایی که مطرح میکنند تهمت به امام (ره) است لذا اگر امام (ره)
بودند همچنان روحیه انقلابی داشتند.
*اظهار ندامت از گذشته انقلابی ارتجاع خطرناکی است
البته
فضای سیاستزده جامعه ما باعث شده است برخی اقدامات انقلابی و افتخارات
خود را هم زیر سوال برده و اظهار ندامت میکنند؛ اینها ناشی از عقبگرد
ارتجاعی است و امر خطرناکی هم محسوب میشود. یکی از تهدیدات هر انقلابی
اظهار ندامت از آرمانهای انقلاب است. آرمان انقلاب در هر زمانی متفاوت
است؛ گاهی در قالب فریاد زدن و آتش زدن اما در دوران تثبیت شیوهها تغییر
میکند.
شما در دوران مسئولیت خود با مرحوم منتظری هم دیدار و ملاقات داشتید؟
به عنوان مسئولان وزارت آموزش و پرورش بله ملاقات داشتم.
خاطرهای هم از نحوه برخود ایشان دارید؟
بله
ملاقاتی داشتیم و برایم خیلی عجیب بود؛ چون ایشان را از نزدیک ندیده بودم
اما ما با امام ملاقات میکردیم و ابهت و جذبه امام باعث حیرانی در افراد
میشد و فکر میکردیم در ایشان هم همین وضع است؛ اما وقتی مراجعه کردیم و
اظهارات ایشان را شنیدیم از همان جا فهمیدیم او نمیتواند فرد مناسبی برای
اداره کشور باشد. عمق و فکر اندیشه ایشان زمین تا آسمان بود و خدا را شکر
که امام (ره) در زمان خودشان این مساله را حل کردند و در قانون اساسی نیز
حل شد. و اگر نه معضل بزرگی در سطح جامعه می شد چراکه ایشان توانایی اداره
کشور را نداشت و از طرفی تحت تاثیر باند مهدی هاشمی هم قرار داشت.
کمی
جلوتر بیاییم، شما در دورهای وزیر دولت اصلاحات شدید، چطور وارد این
کابینه شدید به ویژه اینکه یکی از چالشهای مهم آن دولت غائله ۱۸ تیر سال
۷۸ بود؛ برخور آقای خاتمی و دولت وقت با آن فتنه به چه شکل بود؟
وزیر
شدن من اگر تلقی تعریف نشود، طبیعی بود چون از اول انقلاب بعد از شهیدان
باهنر و رجایی بنده به عنوان وزیر مطرح بودم چون مدیرکل استان تهران بودم؛
از طرفی در حمایت آموزش و پرورش از جبهه و جنگ ظهور و بروز رسانهای هم
داشت و از این رو آموزش و پرورش تهران در انظار عمومی حضور داشت. لذا اسم
من همواره مطرح بود و یک دوره هم باید نوبت ما می شد؛ چون تمام چهرههای
مطرح وزیر شده بودند. آقای پرورش، نجفی، شهیدان رجایی و باهنر بودند.شاید
بیشترین انتظار در آن مقطع نیز این بود که بنده وزیر شوم.
* پیش بینی نمیکردم دولت اصلاحات به چالش شدید این شکل برسد
حضور در کابینه اصلاحات برای شما سخت نبود؟
پیش
بینی نمیکردیم دولت اصلاحات به چالش شدید این شکل برسد؛ البته نقدهایی
داشتم و خود ایشان متهم به اندیشه های لیبرالیستی بود ولی اینکه اینطور
شود، فکر نمی کردم.طرف اصلی من نظام بود و اگر برای نظام گیر و مشکلی بود
ما حضور داشتیم و اگر نمیپذیرفتیم ممکن بود کسانی دیگر روی کار بیایند که
مشکلاتی دیگر پیش بیاید.
با توجه به اینکه غائله ۱۸ تیر با چراغ سبز مسئولان دولتی صورت گرفت، فضای وقت دولت اصلاحات در آن ماجرا چطور بود؟
در
چالش کوی دانشگاه مسئولان دولتی، وزرات علوم، وزیر وقت کشور در تحریک
دانشجویان و جلسه با آنها نقش اساسی داشتند و سپس منجر به استعفای مسئولان و
تحصن مجلس ششم شد، لذا وقتی ضدانقلاب جان تازهای گرفت احساس کرد از بدنه
مجموعه تصمیم سازان کشور هم هوادارانی دارند.
*دولت اصلاحات از ارزش های دینی دفاع نکرد
پس به خاطر شکستن این فضا بود که شما به نمایندگی از دولت آن مصاحبه را انجام دادید؟
بله.
چرا خود را سپر بلای دولت اصلاحات کردید؟
احساس
کردم دولت برای ارزشهای دینی در آن مقطع باید نقش مهمی ایفا کند که نکرد
البته توجیهاتی برای خود داشتند؛ برخی می گفتند به ما چه که دولت موضع گیری
کند، اما باید موضع گیری میکرد چون برخی به اسم هواداری از رئیس جمهور
وقت این کارها را میکردند و عکس ایشان دست شان بود، لذا انتظار موضع گیری
داشتم که نهایتاً پس از صحبتهایی که شد ساعت ۲۳ ایشان موضع گیری کرد.
که یکی موضع گیری لایت و ضعیفی هم بود.
بعد
که مسائل ۲۳ تیر پیش آمد نظرم این بود که دولت باید زمینه حضور مردم را
تبلیغ کند اما وقتی شاهد آن تعلل بودم احساس کردم باید مصاحبه کنم.
آقای خاتمی هم واکنش تندی به آن مصاحبه شما داشتند؟
بله همینطور است، آن اتفاق بی سابقه بود و من هم انتظارش را نداشتم.
*عوامل غائله ۱۸ تیر در فتنه ۸۸ هم موثر بودند
شما غائله ۱۸ تیر و عوامل آن را در فتنه ۸۸ نیز موثر می دانید؟
بله بیتاثیر نبود و اینها همه نقش داشت، در زمینه های مختلف استعدادها بالقوه میشود و بروز و ظهور پیدا میکند.
ممنون بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
خواهش میکنم؛ من هم از شما ممنونم.