به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم،
شهید سید عباس موسوی در سال ۱۹۵۲ میلادی (۱۳۳۱ شمسی) به دنیا آمد. وی در
سال ۱۳۸۷ قمری در شهر صور با امام موسی صدر ملاقات کرد. سید عباس به خواست
ایشان به حوزه علمیه صور (کانون تحقیقات اسلامی) که مؤسس آن امام موسی صدر
بود، رفت.
به
توصیه امام موسی صدر، سید عباس به مطالعه علوم اسلامی پرداخت و مدت دو سال
در محضر امام موسی صدر در صور ماند و دروس حوزوی خواند و آموزش دید. امام
موسی صدر او را به شهید سید محمد باقر صدر در عراق معرفی کرد و در این
مرحله از زندگی با کمک های فراوان این عالم بزرگوار، پله های رشد معنوی را
به سرعت پشت سر گذاشت. سید عباس در عراق با خط مشی فکری، عقیدتی و سیاسی
شهید سید محمد باقر صدر رشد کرد و علاوه بر درس و تحصیل، در مبارزه با رژیم
بعث عراق همکاری شایانی با مسلمانان انجام می داد.
وی
در سال ۱۹۷۹ که هم زمان با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در ایران بود، تحت مراقبت
ویژه صدام قرار گرفت و چندی بعد به علت فشارهای مداوم پلیس عراق به توصیه
شهید محمد باقر صدر به لبنان بازگشت. پس از ورود به لبنان و فراهم شدن
زمینه فعالیت در این کشور، حوزه علمیه ای به نام امام المنتظر (عج)، در شهر
بعلبک تأسیس کرد. سپس به همراه همسرش حوزه الزهرا را جهت آموزش احکام
اسلامی به راه انداخت. مدتی بعد یعنی در سال ۱۳۶۹ شورای حزب الله، حجت
الاسلام سید عباس موسوی(ره) را به عنوان دبیرکل حزب برگزید. سید عباس موسوی
در ۱۶ فوریه سال ۱۹۹۲ (۲۷ بهمن ماه ۱۳۷۰) در جریان حمله هوایی رژیم
اشغالگر قدس در جنوب لبنان به شهادت رسید.
سیدعباس موسوی در سال ۱۳۳۱ شمسی در شهرک نبی شیت از توابع بعلبک لبنان به دنیا آمد. پدرش از متخصصین معماری برج های مساجد بود.
پس
از چند سال خانواده ایشان به ضاحیه می روند. قسمت جنوبی بیروت. سید، سال
های اول مدرسه اش را در این منطقه می گذراند. وقتی به هیجده سالگی می رسد،
عشق فلسطین را در دل داشت. از کشتار مردم فلسطین ناراحت بود. یکی از روزها،
پدر سید، ایشان را در منزل پیدا نمی کند. بعدها می فهمند که سید، همراه
چند نفر از برادران مقاومت در لبنان، به سوریه رفته اند و در آنجا دوره های
نظامی علیه رژیم صهیونیستی می بینند.
وقتی
خانواده سید، این خبر را می شنوند، به سوریه می روند تا فرزندشان را
برگردانند. زمانی که به محل آموزش می رسند، می بینند یک فلسطینی و یک تونسی
همراه سید، از طناب هایی که با آن آموزش می دیدند، به زمین افتاده اند.
کمر فلسطینی می شکند. پاهای سید هم شکسته می شود. خانواده سید به او اصرار
می کنند که همراه آن ها برگردد تا پاهایش خوب شود اما او قبول نمی کند. به
مسؤول آموزش می گویند تا او را راضی
کند اما سید زیر بار نمی رود. بالاخره با التماس زیاد، سید را راضی می کنند
که همراه آن ها به بیروت برود تا پاهایش خوب شود.
یکی
از روزها، سید خواب امام موسی صدر را می بیند. بعد از این خواب، به پدرش
می گوید که او را با امام موسی صدر آشنا کند. پدرش او را به دیدن امام موسی
صدر می برد.
امام موسی صدر، از
دیدن سید خیلی خوشحال می شود و از شجاعت او خوشش می آید. سید مدت دو سال
نزد امام موسی صدر در صور می ماند و دروس حوزوی می خواند و آموزش می بیند.
بعد
از دو سال، امام موسی صدر که سید را انسان پرتلاش می بیند، به او می گوید:
«دیگر جای شما اینجا نیست، به نجف بروید.» امام موسی صدر، برای سید، یک
عمامه می آورد و سر او قرار می دهد و نامه ای هم به سید محمدباقر صدر در
عراق می نویسد و سید را به او معرفی می کند.
علاقه
شدیدی بین سیدمحمدباقر صدر و سید به وجود می آید. سیدحسن نصرالله هم با
نامه امام موسی صدر، به نجف می رود. اوایل، سید حسن نصرالله، سیدعباس موسوی
را نمی شناخته است.
روزی به یکی
از روحانیون می گوید که می خواهم به نزد سیدمحمدباقر صدر بروم. آن روحانی
به او می گوید: «سیدمحمدباقر صدر تحت مراقبت است و فقط یک نفر جرأت دارد تو
را نزد ایشان ببرد و آن هم سید عباس موسوی است.»
سیدحسن
نصرالله، به این ترتیب با سید عباس موسوی آشنا می شود. اوایل، به علت تیره
گی پوست سیدعباس، فکر می کند او عراقی است اما بعد متوجه می شود که
سیدعباس هم مثل او لبنانی است. سیدعباس، سیدحسن نصرالله را بعد از زیات حرم
امام علی(علیه السلام) به نزد سیدمحمدباقر صدر می برد و به ایشان می گوید:
« سیدحسن نصرالله می خواهد در اینجا زیر نظر شما آموزش ببیند و درس
بخواند».
سیدمحمدباقر صدر، مقداری
پول به سیدعباس می دهد و به او می گوید که با این پول برای او عمامه و لباس
روحانیت بخر و از امروز هم شما، استاد ایشان می شوید. رژیم عراق، قصد ترور
سید عباس را می کند. همه علمائی که آن زمان تحت تعقیب رژیم عراق بودند،
جمع می شوند و مخفیانه از عراق به لبنان می آیند.
تأسیس مدرسه علوم دینی
موسوی
در سال ۱۹۷۹ میلادی، در بعلبک لبنان، به همراه امام موسی صدر و علامه سید
محمدحسین فضل الله وشهید سیدمحمد باقر صدر، مرکزی را برای فراگیری علوم
دینی برای طلابی که امکان عزیمت به نجف را نداشتند، بنیان نهاد. خانم ایشان
به نام ام یاسر هم که نزد خواهر امام موسی صدر آموزش می دیدند، حوزه ای
به نام الزهراء برای خواهران تأسیس می کند.
او
برای شروع مبارزه در لبنان نیاز به پرورش نیروی با ایمان و متخصص داشت و
این کار بهترین روش برای تربیت نیروی مخلص بود. پس از تأسیس این مدرسه،
مردم آواره لبنان را که در کشورهای دیگر مثل عراق بودند جمع کرد و زمینه
های فعالیت خود را آماده کرد. اولین طلبه هایی که به روستاها و مناطق مختلف
لبنان برای تبلیغ علوم دینی رفتند، از این حوزه علمیه بودند.
سیدعباس
موسوی با سازندگی فکری و سیاسی و از سوی دیگر با تهذیب نفس و خودسازی،
انسان های آزادی خواه را به راه مبارزه گسیل داد و باعث بیداری در سراسر
جهان شد.
تشکیل حزب الله لبنان
وقتی
اسرائیل سال ۱۹۸۲ تا بیروت پیشروی کرد، سیدعباس موسوی، همه آن مردان بزرگ و
شجاع را جمع کرد و در همان سال مقاومت اسلامی را تأسیس کرد که این مقاومت
تا امروز هم ادامه دارد. البته سید سال ۱۹۷۹ به ایران سفر کرد و از نزدیک
با افکار امام خمینی هم آشنا شد.
به
دنبال اشغال لبنان توسط صهیونیست های غاصب در سال ۱۴۰۲ قمری و عملیات
شهادت طلبانه شیعیان علیه متجاوزان اسرائیلی، سازمانی به نام بسیج عمومی
مستضعفین شکل گرفت که بعدها به مقاومت اسلامی معروف شد.
اولین
ظهور علنی حزب الله در سال ۱۴۰۴ قمری بود که با انتشار و توزیع اعلامیه ای
خطاب به محرومین جهان به مناسبت کشتار صبرا و شتیلا و نیز یک سال بعد، به
مناسبت شهادت «شیخ راغب حرب» ضمن اعلام موجودیت، اهداف و طرح های خود را
برای مسائل گوناگون لبنان اعلام کرد و خواستار تغییر نظام سیاسی لبنان که
بر اساس نقشه های سیاسی استعمار تنظیم شده بود، گردید.
علامه
سیدعباس موسوی که در صف مقدم ستیز با رژیم اشغالگر قدس قرار داشت، با هم
فکری جمعی از علما و گروهی از شاگردان خود، جنبش انقلابی «حزب الله لبنان»
را در سال ۱۳۷۰ بنیان نهاد و به عنوان دبیرکل این حرکت شیعی، با ایمان و
شجاعت خود، اقشار گوناگون و به خصوص نسل جوان را شیفته خود ساخت.
موسوی
با تلاش بسیار اختلاف ایجادشده میان شیعیان جنوب لبنان و مردم فلسطین را
برطرف ساخت و نقشه های رژیم صهیونیستی را برای این کار افشا کرد. حضور حزب
الله در صحنه های سیاسی لبنان همراه با عملیات شهادت طلبانه علیه متجاوزان
صهیونیستی و پیروزی های حماسه آفرین و شکوه مند آنان، موجب گردید که شیعیان
جنوب و دیگر نواحی لبنان به سوی این تشکیلات گرایش یابند. این تشکل از قوی
ترین نیروهای سیاسی و نظامی در لبنان است که نقش مؤثر و تعیین کننده ای در
مسائل کلان لبنان دارد.
کمک به
ایجاد امنیت در نواحی جنوب لبنان، تقویت روحیه مقاومت مسلمانان صرف نظر از
وابستگی های قومی و فرقه ای و جلوگیری از عادی سازی روابط رژیم اشغالگر قدس
با دولت لبنان ازجمله برنامه های حزب الله است.
آشنایی با سید حسن نصرالله
سیدحسن
نصرالله در ۱۶ سالگی تصمیم گرفت به جای رفتن به دانشگاه به حوزه علمیه نجف
برود. در عراق، آیت الله محمدباقر صدر، او را به سیدعباس موسوی سپرد و
توصیه نمود که در کنار تدریس، تمام مایحتاج او را فراهم کند. نصرالله تا
سال ۱۹۷۸ در کنار موسوی در عراق ماند.
رابطه
نزدیک آن دو پیوند علمی و دینی بین آنان ایجاد کرد و در سال ۱۹۷۹،
نصرالله، به عنوان مسؤول سیاسی بقاع و عضو دفتر سیاسی جنبش امل تعیین شد.
حزب الله در حالی در سال ۱۹۸۲ اعلام موجودیت کرد که سیدحسن نصرالله ۲۲ سال
بیشتر نداشت. نخستین وظیفه او در این تشکل جدید، آماده سازی نیروهای مقاومت
و تأسیس هسته های نظامی بود.
قدرت
نفوذ کلام او در بین نیروهای طرفدار حزب الله، در کنار بینش سیاسی و دینی
او عامل مهمی در انتخاب وی به عنوان جانشین سیدعباس موسوی بود. او پس از
ضربه سختی که این جنبش نوپا از سوی اسرائیل دریافت کرده بود، وحدت و
یکپارچگی درونی را تقویت کرده و هدایت آن را بر عهده گرفت.
تأثیرپذیری از اندیشه های امام خمینی(ره)
با
تشکیل حکومت اسلامی در ایران، سیدعباس که در صف مقدم جهاد علیه رژیم
صهیونیستی قرار داشت، در سال ۱۹۷۹ به ایران سفر کرد تا از نزدیک با افکار
امام خمینی(ره) آشنا شود. سیدعباس موسوی با راه و روش و سیره حضرت امام
خمینی(ره) در مبارزه علیه کفر و ظلم و ستمگر با دست خالی و ایمان و توکل به
خداوند پرورش یافت و خود را برای انجام وظیفه بین المللی خود در طول تاریخ
آماده کرد.
با تأثیرپذیری حزب
الله لبنان از اندیشه امام خمینی(ره) و نهضتی که بنیان گذاری کرد، این
تشکّل مقاوم، در فعالیت های خود به مبارزه با رژیم صهیونیستی بسنده نکرد و
در عرصه های سیاسی و اجتماعی لبنان حضور گسترده یافت و متولی بسیاری از
امور محرومان، کارگران و مردمان ساکن در نواحی عقب افتاده شد.
او
در لبنان از انقلاب اسلامی و بنیان گذار آن سخت دفاع کرد و خود را در وجود
امام خمینی(ره) درآمیخت و در این راه سخن شهید محمدباقر صدر را عملی نمود،
آن گاه که به مردم توصیه کرد: «در امام خمینی(ره) ذوب شوید، همان گونه که
در اسلام ذوب گردیده اید.»
سیدعباس
به عنوان دبیرکل حزب الله نهایت تلاش و کوشش خود را در جهت رفع فقر و
عدالت در لبنان و دیگر کشورهای اسلامی به انجام رساند و در این راه از
مبارزه با ظالمان و متجاوزان از هیچ تلاشی دریغ نکرد. در ابتدای به وجود
آمدن حزب الله هیچ یک از مقامات و مسؤولین لبنان، اهمیت برای ورود آن ها به
عرصه سیاسی کشور قائل نمی شدند، ولی پس از گذشتن این سال ها از تشکیل
مقاومت و مجاهدت شبانه روزی این جوانان مخلص در حال حاضر به جایی رسیده اند
که علاوه بر این که در عرصه داخلی لبنان به عنوان شاخصی تأثیرگذار مطرح می
باشند، در عرصه مسائل بین المللی نیز به عنوان بزرگترین خطر برای رژیم
غاصب صهیونیستی در منطقه شناخته می شوند و این جز با اخلاص و معنویت و
اعتقاد به قدرت برتر خداوند و هم چنین استفاده مفید از تفکر ناب سیاسی به
وجود نیامده است.
بخشی از پیام رهبر انقلاب، امام خامنه ای به مناسبت شهادت سیدعباس موسوی، دبیر کل حزب الله لبنان، به این شرح است:
«رحمت
خدا بر این سید عالیقدر و شجاع و بااخلاص و هوشمند و لعنت و نفرین خدا و
خلق بر صهیونیست های ددمنش و خون آشام که در راه مقاصد پلید و تجاوزکارانه
خود از هیچ جنایتی روی گردان نیستند و بر حامیان خبیث و مستکبرشان که با
چشم پوشی از جنایات بزرگ آن رژیم و کمک به ادامه آن، چهره ضد انسانی و
خباثت بار خود را بیش از پیش آشکار می کنند و از هیچ توطئه و خیانتی علیه
مسلمانان حق طلب روی نمی گردانند.
خون
به ناحق ریخته این شهید بزرگوار عزیز و همراهان مظلومش، مبارزه حق طلبانه
مردم لبنان و فلسطین را بر ضد اشغالگران صهیونیست جدی تر و عمیق تر خواهد
ساخت. این سید عالیقدر که علم را با عمل و گفتار با صدق و فداکاری را با
درایت توأم کرده بود در راه هدف الهی و مقدس خود که دفاع از اسلام و مقابله
با ظلم و تجاوز بوده به شهادت رسید و به سعادت ابدی نائل آمد و راه او به
وسیله یاران و هم سنگرانش و ملت مسلمان و مظلوم لبنان و فلسطین ادامه خواهد
یافت. اسرائیل و آمریکا بدانند که این گونه جنایات نخواهد توانست راه سلطه
گری ظالمانه آنان را هموار کند و ملت هایی را که در طول سالیان دراز مورد
ظلم و شرارت آنان قرارگرفته اند بترساند.»
تجلیل رهبر انقلاب از شخصیت شهید موسوی
«به
نظر من، آنچه که برای شهید عزیزمان آقای سیّد عباس موسوی پیش آمد، بهترین
سرانجامی است که برای یک مجاهد فی سبیل الله ممکن است پیش بیاید. برای کسی
که در راه خدا تلاش می کند، بهتر از این نمی شود چیزی را فرض کرد. ما هم
همین آرزو را داریم؛ اما ایشان موفق شد و زودتر به مقصد رسید. البته فقدان
ایشان برای ما مصیبت است و برای صحنه لبنان و به خصوص حزب الله، یک قربانی
دادن در راه خداست. مرحوم شهید سیّدعباس موسوی شخص برجسته ای بود؛ در او
خصوصیات بسیار خوبی با هم جمع شده بود؛ دین و تقوا و متانت را، با هوش و
شجاعت همراه کرده بود. ما فداکاری او را در صحنه لبنان تجربه کرده بودیم.
ما در اینجا خودمان از نزدیک جوش و خروش و همّ و غم او را برای مسأله لبنان
لمس کرده بودیم. من آن روزهای سخت و محنت بار درگیری های داخلی لبنان را
فراموش نمی کنم که ایشان اینجا پیش ما آمد و تقریباً هفت ساعت با ما در یک
جلسه نشست، برای این که به نتیجه ای برسیم؛ و من می دیدم که چقدر ایشان
پُرخروش و مهتم به مسائل مردم و مجاهدان بود. خداوند او را رحمت کند و با
اولیایش محشور نماید و به این مظلومیتی که علاوه بر شهادت برای او پیش آمد،
اجر وافری به او و به کسانش بدهد.» (بیانات در دیدار اعضای کادر مرکزی حزب
الله لبنان -۱۲/۱۲/۱۳۷۰)