کد خبر: ۲۹۳۸۳
زمان انتشار: ۱۰:۲۷     ۱۶ آذر ۱۳۹۰
جميله وافي/
زينب گرچه زنى است كه در چهارده قرن قبل می زيسته، به علت‏ خاتم بودن مكتبش، امروز هم می تواند نقش هدايت انسانها را برعهده داشته باشد. زنان امروز به مراتب بيشتر نيازمند وجود آن حضرت براى نيل به سعادت حقيقى هستند

598 به نقل از خبرگزاری بین المللی زنان (وفا) :

«قل هل من شركائكم من يهدى الى الحق قل الله يهدي للحق افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى، فما لكم كيف تحكمون.» (1) "اى پيامبربگو آيا از شريكان شما كسى هست كه به‏سوى حق رهبرى كند؟ بگو: خداست كه به سوى حق رهبرى مى‏كند. پس آيا كسى كه به سوى حق رهبرى مى‏كند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه راه نمى‏نمايد مگر آنكه هدايت‏شود؟ شما را چه شده؟ چگونه داورى مى كنيد؟"

از آنجا كه زنان نقش تعيين كننده‏اى در ايجاد و تداوم انقلاب اسلامى داشته و دارند و از سوى ديگر حضرت امام‏«رحمه الله‏» فرموده‏اند: "نقش زنان عالم از ويژگيهاى خاصى برخوردار است; صلاح و فساد جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مى‏گيرد." (2) لذا اگر زنان درجامعه‏اى با بهره‏ گيرى از معارف والاى اسلام دل و جان خود را تهذيب كرده، پايه‏ هاى فكرى و فرهنگى خودشان را محكم سازند و رفتار خود را مطابق خواست‏ خداى متعال تنظيم نمايند، قهرا جامعه به سوى رشد و كمال خواهد رفت.

در وضعيت‏ خطير فعلى كه به فرموده مقام معظم رهبرى، انقلاب ما در معرض شبيخون فرهنگى قرار گرفته و دشمنان اسلام و نظام اسلامى با بطلان نقشه‏ هاى نظامى، از راه هجوم به فرهنگ ناب اسلامى به جنگ ملت ايران آمده‏اند، تاكيد و توجه به طبقه زنان و تبيين دستورات اسلامى به نحو صحيح و جذاب براى آنان، بدون شك تاثيرات بسزايى خواهد داشت. در اين راستا معرفى اسوه‏ هاى الهى كه شايستگى هدايت‏به سوى كمال را دارند، يكى از بهترين شيوه‏ ها براى روشن ساختن زنان و مقابله با عوامل تهاجم فرهنگى است.

بهترين اسوه‏هاى عملى براى زنان ما حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب كبرى‏«عليهماالسلام‏» مى‏باشند.

اگر با اين ديد به سيره عملى حضرت زينب بنگريم در مى‏يابيم تمام خصايص عالى اخلاقى، تربيتى و اجتماعى در وجود مقدس اين بانو تجسم يافته و كليه ارزشهاى الهى و انسانى به تمام معنا در وى جلوه‏گر شده است.

چنانكه از بعضى اخبار مشهود است وقارش را به خديجه كبرى، عصمت و حيايش را به فاطمه زهرا، فصاحت و بلاغتش را به هنگام تكلم به على مرتضى، حلم و بردباريش را به حسن مجتبى و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سيدالشهدا«عليه‏السلام‏» همانند كرده‏اند. (3)

بررسى زندگانى اين مخدره و ويژگيهايى كه در مراحل مختلف از ايشان به منصه ظهور رسيده، علاوه بر اين كه ما را به طور كامل با آنچه اسلام از "زن" خواسته است آشنا مى‏سازد و اسوه‏اى تمام عيار به زنان تشنه فرهنگ اصيل اسلام ارائه مى‏دهد، دريچه‏اى به سوى شناخت هرچه بيشتر وجود مقدس مام اطهرش نيز مى‏گشايد; زيرا آيينه تمام‏نما و تجلى عملى ايمان و معرفت فاطمه‏«عليهاالسلام‏» به خداوند متعال، زينب كبرى است.

پيش از شروع در اصل مطلب ذكر دو نكته ضرورى است:

الف) بدون ترديد اسوه‏هاى ذهنى و عينى، نقشى بسيار مهمى در تعيين مسير فرد و سمت‏حركت جامعه ايفا مى‏كنند. انسانها بخصوص در سنين جوانى همواره به دنبال اسوه و الگويى هستند تا انديشه، رفتار و برنامه زندگى را مطابق آن تنظيم كنند.

قرآن كريم و رواياتى كه از ائمه‏«عليهم‏السلام‏» به ما رسيده است‏به اين نياز روحى انسان توجه داشته و اسوه‏هاى شايسته را معرفى كرده‏اند.

قرآن كريم در اين زمينه مى‏فرمايد: «لقد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه لمن كان يرجوا الله واليوم الآخر»; (4) " قطعابراى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نيكوست‏براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‏كند."

همچنين در جاى ديگر حضرت ابراهيم و يارانش را به عنوان اسوه مؤمنان ذكر كرده مى‏فرمايد: «قد كانت لكم ا سوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه‏»; (5) "قطعابراى شما در پيروى از ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست".

حتى در مواقع مختلف خود ائمه اعلام كرده‏اند كه براى اعمال و رفتارشان يك اسوه كاملترى در نظر گرفته‏اند. بيان حضرت مهدى ارواحنا فداه كه فاطمه زهرا«عليهاالسلام‏» را اسوه خود مى‏دانند و امام سجاد كه پيامبر را الگوى خود مطرح مى‏كنند، از اين جمله است.

از سوى ديگر چون انسان همواره به دنبال كمال مطلق و بى‏نهايت است، قهرا در انتخاب اسوه نيز به دنبال كاملترين و عاليترين نمونه‏هاست. اينجاست كه به عقيده ما پيشوايان و رهبران دينى، خود بهترين نمونه‏هاى عملى و اسوه‏هاى عينى مكتب اسلام بوده‏اند; زيرا بطور قطع شخصيتهاى والايى كه مصداق حقيقى "انسان كامل" بوده از عاليترين درجه مقام " خليفة‏اللهى" برخوردار هستند، يا معصومند و يا تربيت‏شده معصوم، و لذا از هركس ديگرى براى اسوه قرار گرفتن شايسته‏ترند.

و البته اين وظيفه آشنايان و عارفان به سيره عملى اسوه‏هاى اسلام است كه زواياى مختلف زندگى آنها را براى نسل جوان مشتاق، به بهترين وجه، نمايان سازند و اجازه ندهند الگوهاى بيگانه از اين خلاء استفاده كرده، نياز روحى جوانان را بطور كاذب تامين نمايند.

قرآن كريم براى تزكيه روح و جان آدمى است و روح موجودى مجرد است، نه مذكر و نه مؤنث. (6) به همين دليل دراسوه‏هاى ارائه شده از سوى مكتب اسلام، جنسيت مطرح نيست. در قرآن كريم دو زن به عنوان نمونه براى تمام مؤمنان (حضرت مريم و آسيه) و دو زن به عنوان نمونه براى تمام كفار (همسران لوط و نوح‏«عليهم‏السلام‏») مطرح مى‏شوند. (7)

همچنين آنگاه كه خداوند پيامبر اكرم را به عنوان اسوه‏اى نيكو معرفى مى‏كند همه مردم را به پيروى از ايشان فرا مى‏خواند.

از طرف ديگر مى‏بينيم امام حسن عسكرى مى‏فرمايند: "نحن حجة الله على الخلق و فاطمة حجة علينا (8) "ما حجت‏و دليل خدا بر خلق هستيم و فاطمه حجت‏بر ماست". و يا از حضرت مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف) نقل شده است كه فرمودند: "و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة". (9) "دختر پيامبر خدابراى من سرمشقى نيكوست".

رمز اين نكته همان است كه "اگر انسانى وارسته شد سرمشق ديگر انسانها مى‏شود. اگر مرد است اسوه همه مردم مى‏شود و اگر زن است‏باز اسوء همه مردم مى‏گردد. (10)

بنابراين ما از موضوع بحث قدمى فراتر نهاده مدعى هستيم حضرت زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» نه فقط اسوه زن مسلمان، بلكه اسوه‏اى نيكو براى همه زنان و مردان طالب هدايت است. و البته زنان بايد افتخار كنند كه از بين ايشان شخصيتهايى چنين جامع و كامل، راهنما و سرمشق بشريت هستند. ضمنا بايد به اين مساله توجه داشت كه اسوه بودن پيشوايان ما محدود به زمان يا مكان خاصى نيست. برنامه‏هاى انسان ساز اسلام منطبق بر فطرت الهى انسان و در برگيرنده تمام ابعاد وجودى و پاسخگوى همه نيازهاى روحى و جسمى او هستند. انسانى كه سرتاپا متخلق به اخلاق الهى است و دستورات اسلام را در خود پياده كرده فراتر از مكان و زمان مى‏انديشد و به جاى تاثيرپذيرى از زمان و مكان، در آن اثر مى‏گذارد، وى قطعا نقشى ابدى، جاودانه ونامحدود خواهد يافت، آرى چنين انسانهايى اسوه كامل براى همه انسانها در تمام عصرها و نسلها خواهند بود، چرا كه فطرت سالم بشرى در شرايط زمانى و مكانى تغيير نخواهد يافت. «فاقم وجهك للذين حنيفا فطرة‏الله التى فطرالناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم‏». (11)

لذا زينب گرچه زنى است كه در چهارده قرن قبل مى‏زيسته، به علت‏خاتم بودن مكتبش، امروز هم مى‏تواند نقش هدايت انسانها را برعهده داشته باشد. زنان امروز بمراتب بيشتر نيازمند وجود آن حضرت براى نيل به سعادت حقيقى هستند.

ب: زن در فرهنگ اسلام، مظهر رافت، رحمانيت، و ربوبيت‏حق است. زن در قرآن كريم و روايات به عنوان انسانى كه توان نيل به مقام خلافت الهى را دارد، داراى ارج و منزلتى بس والاست. بعلاوه زن در جايگاه "همسر" و "مادر" نقش بسيار مؤثرى در رشد و اعتلاء جامعه به سمت هدف نهايى خلقت دارد.

در بعد نظرى، آنچه از سرچشمه قرآن و سنت تراوش مى‏كند راه كمال و نيل به عاليترين درجات معنوى را براى مرد و زن بطور يكسان گشوده است، البته در بعضى موارد به جهت تفاوتهاى فيزيكى و جايگاه ويژه‏اى كه زن و مرد دارند راه رسيدن به اين هدف براى مرد و زن متفاوت است و روشن است كه اختلافات ظاهرى موجب برترى يا نقصى نيست. قرآن‏كريم كرارا تقوى، ايمان، عمل صالح، علم و دانش، سعى فى سبيل‏الله و... را به عنوان ملاك برترى افراد اعلام كرده و سخن از "زن و مرد بودن" به ميان نياورده است. بلكه براى اين كه هيچ شبهه‏اى در اذهان راه نيابد، در موارد متعدد تصريح كرده كه مذكر و مؤنث‏بودن در پيمودن اين راه و دستيابى به اهداف دخالتى ندارد. (12)

در سه جريان مهم تاريخ اسلام يعنى بعثت پيامبر اكرم، جريان ولايت و امامت على و واقعه سرنوشت‏ساز عاشورا بوضوح نقش برجسته سه زن يعنى حضرت خديجه، فاطمه و زينب را مشاهده مى‏كنيم. و اصولا قرآن كريم در تثبيت اديان الهى، بر جايگاه ويژه زن تاكيد دارد. نمونه آن حضرت مريم، مادر حضرت موسى و آسيه همسر فرعون است.

انقلاب اسلامى تا حدود زيادى ارزش و منزلت واقعى زن را تبيين كرده است و رهبر كبير انقلاب وظيفه الهى زنان را بكرات گوشزد نموده، شخصيت و هويت واقعى آنان را متذكر شده‏اند و آرمانهاى والايى را ارائه داده‏اند كه برگرفته از زلال معارف اهل بيت است چنانكه فرموده‏اند: "زن مبدا همه سعادتها و خيرات است"; (13) "بانوان رهبر نهضت ما هستند"; (14) " زن مظهر تحقق آمال بشر است، از دامن زن مرد به معراج مى‏رود". (15)

اكنون با عنايت‏به نقش خطير زن در صلاح و فساد جامعه بايد گفت زنان مسلمان ما بايد دقيقا توجيه شوند كه چگونه وجود پر بركت‏بانويى چون زينب كبرى مى‏تواند از وراى چهارده قرن، چونان خورشيدى تابناك بر زواياى زندگى آنها بتابد و دريچه‏هاى نور و سعادت را به رويشان بگشايد و از مكاتب و افكار بيگانه بى‏نيازشان كند.

در جهان كنونى كه بشريت‏بيش از هر زمان ديگر دچار تعارضات فكرى، اخلاقى و مذهبى است و بى وقفه در پى آن است تا راهى به سوى سعادت حقيقى بيابد زن امروز نيز هدفش را در رهايى از اسارت متمركز ساخته است، اما نمى‏داند چگونه خود را از منجلاب فريب، فساد و انحراف و ملعبه بودن، نجات دهد، رسالت ماست كه اين حقيقت روشن را بر همگان عرضه كنيم: "آنچه آزادى واقعى را براى زنان به ارمغان مى‏آورد و سعادت و كمال را آشكارا فرارويشان قرار مى‏دهد، قوانين مكتب حياتبخش اسلام است كه تجسم عينى آن در شخصيت فرزانگانى چون زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏»، مشاهده مى‏شود."

شخصيت وجودى حضرت از زمان كودكى در دامان نبوت و مهد ولايت، شكل مى‏گيرد و همگام با جريانات سرنوشت‏ساز تاريخ اسلام تكامل مى‏يابد. در كنار پنج معصوم، آب حيات از اين چشمه‏هاى جوشان، مى‏نوشد و نقشى مكمل و سازنده ايفا مى‏كند. اگر چه از كودكى نشانه‏هاى علم الهى و عظمت روح در اين بانو، هويدا بود و بسيارى از ويژگيهاى ايشان افاضه‏هاى قدسى حق‏تعالى بوده اما بطور مسلم ظرف وجودى حضرت نيز توانايى و لياقت پذيرش اين افاضات را داشت .

بطور خلاصه، حضرت زينب‏«عليهاالسلام‏» در دو ميدان جهاد اصغر و جهاد اكبر، چون مبارزى خستگى‏ناپذير قله‏هاى پيروزى را فتح مى‏كرد; اوج درخشش اين مجسمه علم و معرفت و صبر و شجاعت را در جريان عاشورا مى‏بينيم.

موقعيت والايى كه اهل بيت‏«عليهم‏السلام‏» براى حضرت زينب قائل بودند و فضايلى كه از ايشان در بيانات مورخان و علماى اسلام آمده جدا موجب حيرت است.

فاضل اديب حسن قاسم در وصف حضرت مى‏نويسد:

"گويا وجود مقدس حضرت زينب در قالبى معطر از عطر تمام فضايل ريخته شده است. انسان در برابر چشمانش مجسمه حق، فضيلت، شجاعت، مروت فصاحت زبان، قوت قلب، زهد و ورع، عفاف و شهامت را مى‏بيند. و اگر تمام فضايل را يك به يك برشمريم، زينب قويترين و عينى‏ترين نمونه آنهاست. (16) "

زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» در حالى كه در خانه همسرش عبدالله بن جعفر كه بحرالجود يعنى درياى بخشش لقب اشت‏به بهترين وضع زندگى مى‏كرد آنگاه كه رضاى خدا را در اين ديد كه همراه برادرش به حمايت از دين برخيزد از تمام آنچه زينت دنيا و مايه آسايش بود، دست كشيد و با وجود اينكه بر تمام مصايب و جريانات آينده دقيقا اطلاع داشت، آخرت را بر دنيا ترجيح داد. (17)

عنايت‏به برخوردها، حركات و بيانات حضرت، ما را به اين نتيجه مى‏رساند كه اگرچه آن مخدره، مرتبه امامت و ولايت را دارا نبود اما مقامى را دريافته بود كه ما بين آن و درجه امامت ديگر هيچ فاصله‏اى وجود نداشت. لها جلال ليس فوق جلالها جلال الا جلالة امها". (18)

حال با اين نگرش كلى به زمان خود باز مى‏گرديم. زنان مسلمان ما اگر به شخصيت و كرامت واقعى خود پى ببرند و احساس حقارت و خود كم بينى در آنها ريشه كن شود و توانايى‏هاى خداداديشان را درك كنند و سعى در به فعليت رساندن آن داشته باشند نه تنها هرگز قربانى شبيخون فرهنگى دشمن نخواهند شد، بلكه همچون شعله‏هايى فروزان، روشنگر راه ديگران شده و خود تهاجمى مقدس را عليه كفر و الحاد و هواپرستى پايه‏گذارى خواهند كرد.

مرحوم سيد محسن امين مى‏نويسد: "حضرت زينب در واقعه طف در تمام حالات و مواقع جايگاهى بارز و آشكار داشت، هم از برادرزاده‏اش حضرت زين‏العابدين‏«عليه‏السلام‏» پرستارى مى‏كرد، هم لحظه به لحظه مراقب حال برادرش حسين‏«عليه‏السلام‏» بود و با او در مورد جريانات گفتگو مى‏كرد، هم تدبير امر زنان و اطفال را برعهده داشت." (19)

بطورى كه نقل شده است‏حضرت در چندين مورد با صلابت در برابر دشمن ايستاده جان حضرت امام زين‏العابدين را نجات دادند. مرحوم حاج شيخ عباس قمى مى‏نويسد:"يكبار در حالى كه شمر ملعون قصد قتل حضرت سجاد را داشت، زينب كبرى‏«عليهاالسلام‏» از خيمه خارج شد و در برابر او ايستاد و فرمود: والله لا يقتل حتى اقتل; به خدا قسم او كشته نمى‏شود مگر اينكه من كشته شوم. و به اين وسيله آن پليد را از قصدش منصرف كرد." (20)

همچنين در كوفه، وقتى كه ابن زياد بر حضرت سجاد غضبناك شد و با گستاخى دستور قتل ايشان را صادر كرد، زينب كبرى برخاست، دست در گردن حضرت كرد و فرمود: اى ابن زياد! آنچه خون از ما ريختى ترا بس است والله از او جدا نمى‏شوم، اگر او را مى‏كشى پس مرا هم بكش." (21) و اينجا نيز دشمن را تسليم خود كرد.

در نقلى آمده است كه وقتى زينب به همراه عيال ابا عبدالله وارد مجلس ابن زياد شد، به صورت ناشناس در حالى كه كنيزان در اطرافش بودند در قسمتى از قصر نشست. ابن زياد سؤال كرد اين زن كيست؟ زينب پاسخش را نداد. سه بار اين سؤال را تكرار كرد ولى پاسخى از زينب نشنيد. آنگاه يكى از كنيزان حضرت گفت: اين زينب دختر فاطمه دختر رسول خدا است. اينجا حضرت با بى‏اعتنايى و سكوت، هيمنه و شكوه پوشالى ابن زياد را زير پا گذاشت، اما به محض اينكه ابن زياد گفت: الحمد لله الذى فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم، زبان گشود و چنان با وى به مجادله برخاست كه توان ادامه سخن از ابن زياد گرفته شد." (22)

فصاحت و شجاعت ادبى حضرت در خطبى كه پس از جريان عاشورا ايراد كرده است‏بهترين دليل بر قدرت روحى و قوت قلب آن حضرت است چنانكه ابن حجر در اصابة و ابن اثير در اسدالغابة بر اين مطلب تصريح كرده‏اند. (23)
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها