598 به نقل از خبرگزاری بین المللی زنان (وفا) :
«قل هل من شركائكم من يهدى الى الحق قل
الله يهدي للحق افمن يهدى الى الحق احق ان يتبع امن لا يهدى الا ان يهدى،
فما لكم كيف تحكمون.» (1) "اى پيامبربگو آيا از شريكان شما كسى هست كه
بهسوى حق رهبرى كند؟ بگو: خداست كه به سوى حق رهبرى مىكند. پس آيا كسى
كه به سوى حق رهبرى مىكند سزاوارتر است مورد پيروى قرار گيرد يا كسى كه
راه نمىنمايد مگر آنكه هدايتشود؟ شما را چه شده؟ چگونه داورى مى كنيد؟"
از آنجا كه زنان نقش تعيين كنندهاى در ايجاد و تداوم انقلاب اسلامى
داشته و دارند و از سوى ديگر حضرت امام«رحمه الله» فرمودهاند: "نقش
زنان عالم از ويژگيهاى خاصى برخوردار است; صلاح و فساد جامعه از صلاح و
فساد زنان در آن جامعه سرچشمه مىگيرد." (2) لذا اگر زنان درجامعهاى با
بهره گيرى از معارف والاى اسلام دل و جان خود را تهذيب كرده، پايه هاى
فكرى و فرهنگى خودشان را محكم سازند و رفتار خود را مطابق خواست خداى
متعال تنظيم نمايند، قهرا جامعه به سوى رشد و كمال خواهد رفت.
در
وضعيت خطير فعلى كه به فرموده مقام معظم رهبرى، انقلاب ما در معرض
شبيخون فرهنگى قرار گرفته و دشمنان اسلام و نظام اسلامى با بطلان نقشه
هاى نظامى، از راه هجوم به فرهنگ ناب اسلامى به جنگ ملت ايران آمدهاند،
تاكيد و توجه به طبقه زنان و تبيين دستورات اسلامى به نحو صحيح و جذاب
براى آنان، بدون شك تاثيرات بسزايى خواهد داشت. در اين راستا معرفى اسوه
هاى الهى كه شايستگى هدايتبه سوى كمال را دارند، يكى از بهترين شيوه ها
براى روشن ساختن زنان و مقابله با عوامل تهاجم فرهنگى است.
بهترين اسوههاى عملى براى زنان ما حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب كبرى«عليهماالسلام» مىباشند.
اگر با اين ديد به سيره عملى حضرت زينب بنگريم در مىيابيم تمام خصايص
عالى اخلاقى، تربيتى و اجتماعى در وجود مقدس اين بانو تجسم يافته و كليه
ارزشهاى الهى و انسانى به تمام معنا در وى جلوهگر شده است.
چنانكه از بعضى اخبار مشهود است وقارش را به خديجه كبرى، عصمت و حيايش را
به فاطمه زهرا، فصاحت و بلاغتش را به هنگام تكلم به على مرتضى، حلم و
بردباريش را به حسن مجتبى و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت
سيدالشهدا«عليهالسلام» همانند كردهاند. (3)
بررسى زندگانى اين
مخدره و ويژگيهايى كه در مراحل مختلف از ايشان به منصه ظهور رسيده، علاوه
بر اين كه ما را به طور كامل با آنچه اسلام از "زن" خواسته است آشنا
مىسازد و اسوهاى تمام عيار به زنان تشنه فرهنگ اصيل اسلام ارائه مىدهد،
دريچهاى به سوى شناخت هرچه بيشتر وجود مقدس مام اطهرش نيز مىگشايد; زيرا
آيينه تمامنما و تجلى عملى ايمان و معرفت فاطمه«عليهاالسلام» به
خداوند متعال، زينب كبرى است.
پيش از شروع در اصل مطلب ذكر دو نكته ضرورى است:
الف) بدون ترديد اسوههاى ذهنى و عينى، نقشى بسيار مهمى در تعيين مسير
فرد و سمتحركت جامعه ايفا مىكنند. انسانها بخصوص در سنين جوانى همواره
به دنبال اسوه و الگويى هستند تا انديشه، رفتار و برنامه زندگى را مطابق
آن تنظيم كنند.
قرآن كريم و رواياتى كه از ائمه«عليهمالسلام»
به ما رسيده استبه اين نياز روحى انسان توجه داشته و اسوههاى شايسته را
معرفى كردهاند.
قرآن كريم در اين زمينه مىفرمايد: «لقد كان لكم
فى رسول الله اسوة حسنه لمن كان يرجوا الله واليوم الآخر»; (4) "
قطعابراى شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقى نيكوستبراى آن كس كه به خدا و
روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند."
همچنين در
جاى ديگر حضرت ابراهيم و يارانش را به عنوان اسوه مؤمنان ذكر كرده
مىفرمايد: «قد كانت لكم ا سوة حسنة فى ابراهيم و الذين معه»; (5)
"قطعابراى شما در پيروى از ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست".
حتى در مواقع مختلف خود ائمه اعلام كردهاند كه براى اعمال و رفتارشان يك
اسوه كاملترى در نظر گرفتهاند. بيان حضرت مهدى ارواحنا فداه كه فاطمه
زهرا«عليهاالسلام» را اسوه خود مىدانند و امام سجاد كه پيامبر را الگوى
خود مطرح مىكنند، از اين جمله است.
از سوى ديگر چون انسان همواره
به دنبال كمال مطلق و بىنهايت است، قهرا در انتخاب اسوه نيز به دنبال
كاملترين و عاليترين نمونههاست. اينجاست كه به عقيده ما پيشوايان و رهبران
دينى، خود بهترين نمونههاى عملى و اسوههاى عينى مكتب اسلام بودهاند;
زيرا بطور قطع شخصيتهاى والايى كه مصداق حقيقى "انسان كامل" بوده از
عاليترين درجه مقام " خليفةاللهى" برخوردار هستند، يا معصومند و يا
تربيتشده معصوم، و لذا از هركس ديگرى براى اسوه قرار گرفتن شايستهترند.
و البته اين وظيفه آشنايان و عارفان به سيره عملى اسوههاى اسلام است كه
زواياى مختلف زندگى آنها را براى نسل جوان مشتاق، به بهترين وجه، نمايان
سازند و اجازه ندهند الگوهاى بيگانه از اين خلاء استفاده كرده، نياز روحى
جوانان را بطور كاذب تامين نمايند.
قرآن كريم براى تزكيه روح و
جان آدمى است و روح موجودى مجرد است، نه مذكر و نه مؤنث. (6) به همين دليل
دراسوههاى ارائه شده از سوى مكتب اسلام، جنسيت مطرح نيست. در قرآن كريم
دو زن به عنوان نمونه براى تمام مؤمنان (حضرت مريم و آسيه) و دو زن به
عنوان نمونه براى تمام كفار (همسران لوط و نوح«عليهمالسلام») مطرح
مىشوند. (7)
همچنين آنگاه كه خداوند پيامبر اكرم را به عنوان اسوهاى نيكو معرفى مىكند همه مردم را به پيروى از ايشان فرا مىخواند.
از طرف ديگر مىبينيم امام حسن عسكرى مىفرمايند: "نحن حجة الله على
الخلق و فاطمة حجة علينا (8) "ما حجتو دليل خدا بر خلق هستيم و فاطمه
حجتبر ماست". و يا از حضرت مهدى(عجل الله تعالى فرجه الشريف) نقل شده است
كه فرمودند: "و فى ابنة رسول الله لى اسوة حسنة". (9) "دختر پيامبر
خدابراى من سرمشقى نيكوست".
رمز اين نكته همان است كه "اگر
انسانى وارسته شد سرمشق ديگر انسانها مىشود. اگر مرد است اسوه همه مردم
مىشود و اگر زن استباز اسوء همه مردم مىگردد. (10)
بنابراين
ما از موضوع بحث قدمى فراتر نهاده مدعى هستيم حضرت زينب
كبرى«عليهاالسلام» نه فقط اسوه زن مسلمان، بلكه اسوهاى نيكو براى همه
زنان و مردان طالب هدايت است. و البته زنان بايد افتخار كنند كه از بين
ايشان شخصيتهايى چنين جامع و كامل، راهنما و سرمشق بشريت هستند. ضمنا بايد
به اين مساله توجه داشت كه اسوه بودن پيشوايان ما محدود به زمان يا مكان
خاصى نيست. برنامههاى انسان ساز اسلام منطبق بر فطرت الهى انسان و در
برگيرنده تمام ابعاد وجودى و پاسخگوى همه نيازهاى روحى و جسمى او هستند.
انسانى كه سرتاپا متخلق به اخلاق الهى است و دستورات اسلام را در خود
پياده كرده فراتر از مكان و زمان مىانديشد و به جاى تاثيرپذيرى از زمان و
مكان، در آن اثر مىگذارد، وى قطعا نقشى ابدى، جاودانه ونامحدود خواهد
يافت، آرى چنين انسانهايى اسوه كامل براى همه انسانها در تمام عصرها و
نسلها خواهند بود، چرا كه فطرت سالم بشرى در شرايط زمانى و مكانى تغيير
نخواهد يافت. «فاقم وجهك للذين حنيفا فطرةالله التى فطرالناس عليها لا
تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم». (11)
لذا زينب گرچه زنى است
كه در چهارده قرن قبل مىزيسته، به علتخاتم بودن مكتبش، امروز هم
مىتواند نقش هدايت انسانها را برعهده داشته باشد. زنان امروز بمراتب
بيشتر نيازمند وجود آن حضرت براى نيل به سعادت حقيقى هستند.
ب:
زن در فرهنگ اسلام، مظهر رافت، رحمانيت، و ربوبيتحق است. زن در قرآن كريم
و روايات به عنوان انسانى كه توان نيل به مقام خلافت الهى را دارد، داراى
ارج و منزلتى بس والاست. بعلاوه زن در جايگاه "همسر" و "مادر" نقش بسيار
مؤثرى در رشد و اعتلاء جامعه به سمت هدف نهايى خلقت دارد.
در بعد
نظرى، آنچه از سرچشمه قرآن و سنت تراوش مىكند راه كمال و نيل به
عاليترين درجات معنوى را براى مرد و زن بطور يكسان گشوده است، البته در
بعضى موارد به جهت تفاوتهاى فيزيكى و جايگاه ويژهاى كه زن و مرد دارند راه
رسيدن به اين هدف براى مرد و زن متفاوت است و روشن است كه اختلافات ظاهرى
موجب برترى يا نقصى نيست. قرآنكريم كرارا تقوى، ايمان، عمل صالح، علم و
دانش، سعى فى سبيلالله و... را به عنوان ملاك برترى افراد اعلام كرده و
سخن از "زن و مرد بودن" به ميان نياورده است. بلكه براى اين كه هيچ شبههاى
در اذهان راه نيابد، در موارد متعدد تصريح كرده كه مذكر و مؤنثبودن در
پيمودن اين راه و دستيابى به اهداف دخالتى ندارد. (12)
در سه
جريان مهم تاريخ اسلام يعنى بعثت پيامبر اكرم، جريان ولايت و امامت على و
واقعه سرنوشتساز عاشورا بوضوح نقش برجسته سه زن يعنى حضرت خديجه، فاطمه و
زينب را مشاهده مىكنيم. و اصولا قرآن كريم در تثبيت اديان الهى، بر
جايگاه ويژه زن تاكيد دارد. نمونه آن حضرت مريم، مادر حضرت موسى و آسيه
همسر فرعون است.
انقلاب اسلامى تا حدود زيادى ارزش و منزلت واقعى
زن را تبيين كرده است و رهبر كبير انقلاب وظيفه الهى زنان را بكرات گوشزد
نموده، شخصيت و هويت واقعى آنان را متذكر شدهاند و آرمانهاى والايى را
ارائه دادهاند كه برگرفته از زلال معارف اهل بيت است چنانكه فرمودهاند:
"زن مبدا همه سعادتها و خيرات است"; (13) "بانوان رهبر نهضت ما هستند";
(14) " زن مظهر تحقق آمال بشر است، از دامن زن مرد به معراج مىرود". (15)
اكنون با عنايتبه نقش خطير زن در صلاح و فساد جامعه بايد گفت زنان
مسلمان ما بايد دقيقا توجيه شوند كه چگونه وجود پر بركتبانويى چون زينب
كبرى مىتواند از وراى چهارده قرن، چونان خورشيدى تابناك بر زواياى زندگى
آنها بتابد و دريچههاى نور و سعادت را به رويشان بگشايد و از مكاتب و
افكار بيگانه بىنيازشان كند.
در جهان كنونى كه بشريتبيش از هر
زمان ديگر دچار تعارضات فكرى، اخلاقى و مذهبى است و بى وقفه در پى آن است
تا راهى به سوى سعادت حقيقى بيابد زن امروز نيز هدفش را در رهايى از اسارت
متمركز ساخته است، اما نمىداند چگونه خود را از منجلاب فريب، فساد و
انحراف و ملعبه بودن، نجات دهد، رسالت ماست كه اين حقيقت روشن را بر همگان
عرضه كنيم: "آنچه آزادى واقعى را براى زنان به ارمغان مىآورد و سعادت و
كمال را آشكارا فرارويشان قرار مىدهد، قوانين مكتب حياتبخش اسلام است كه
تجسم عينى آن در شخصيت فرزانگانى چون زينب كبرى«عليهاالسلام»، مشاهده
مىشود."
شخصيت وجودى حضرت از زمان كودكى در دامان نبوت و مهد
ولايت، شكل مىگيرد و همگام با جريانات سرنوشتساز تاريخ اسلام تكامل
مىيابد. در كنار پنج معصوم، آب حيات از اين چشمههاى جوشان، مىنوشد و
نقشى مكمل و سازنده ايفا مىكند. اگر چه از كودكى نشانههاى علم الهى و
عظمت روح در اين بانو، هويدا بود و بسيارى از ويژگيهاى ايشان افاضههاى
قدسى حقتعالى بوده اما بطور مسلم ظرف وجودى حضرت نيز توانايى و لياقت
پذيرش اين افاضات را داشت .
بطور خلاصه، حضرت زينب«عليهاالسلام»
در دو ميدان جهاد اصغر و جهاد اكبر، چون مبارزى خستگىناپذير قلههاى
پيروزى را فتح مىكرد; اوج درخشش اين مجسمه علم و معرفت و صبر و شجاعت را
در جريان عاشورا مىبينيم.
موقعيت والايى كه اهل
بيت«عليهمالسلام» براى حضرت زينب قائل بودند و فضايلى كه از ايشان در
بيانات مورخان و علماى اسلام آمده جدا موجب حيرت است.
فاضل اديب حسن قاسم در وصف حضرت مىنويسد:
"گويا وجود مقدس حضرت زينب در قالبى معطر از عطر تمام فضايل ريخته شده
است. انسان در برابر چشمانش مجسمه حق، فضيلت، شجاعت، مروت فصاحت زبان، قوت
قلب، زهد و ورع، عفاف و شهامت را مىبيند. و اگر تمام فضايل را يك به يك
برشمريم، زينب قويترين و عينىترين نمونه آنهاست. (16) "
زينب
كبرى«عليهاالسلام» در حالى كه در خانه همسرش عبدالله بن جعفر كه بحرالجود
يعنى درياى بخشش لقب اشتبه بهترين وضع زندگى مىكرد آنگاه كه رضاى خدا
را در اين ديد كه همراه برادرش به حمايت از دين برخيزد از تمام آنچه زينت
دنيا و مايه آسايش بود، دست كشيد و با وجود اينكه بر تمام مصايب و جريانات
آينده دقيقا اطلاع داشت، آخرت را بر دنيا ترجيح داد. (17)
عنايتبه برخوردها، حركات و بيانات حضرت، ما را به اين نتيجه مىرساند كه
اگرچه آن مخدره، مرتبه امامت و ولايت را دارا نبود اما مقامى را دريافته
بود كه ما بين آن و درجه امامت ديگر هيچ فاصلهاى وجود نداشت. لها جلال ليس
فوق جلالها جلال الا جلالة امها". (18)
حال با اين نگرش كلى به
زمان خود باز مىگرديم. زنان مسلمان ما اگر به شخصيت و كرامت واقعى خود پى
ببرند و احساس حقارت و خود كم بينى در آنها ريشه كن شود و توانايىهاى
خداداديشان را درك كنند و سعى در به فعليت رساندن آن داشته باشند نه تنها
هرگز قربانى شبيخون فرهنگى دشمن نخواهند شد، بلكه همچون شعلههايى فروزان،
روشنگر راه ديگران شده و خود تهاجمى مقدس را عليه كفر و الحاد و هواپرستى
پايهگذارى خواهند كرد.
مرحوم سيد محسن امين مىنويسد: "حضرت
زينب در واقعه طف در تمام حالات و مواقع جايگاهى بارز و آشكار داشت، هم از
برادرزادهاش حضرت زينالعابدين«عليهالسلام» پرستارى مىكرد، هم لحظه
به لحظه مراقب حال برادرش حسين«عليهالسلام» بود و با او در مورد
جريانات گفتگو مىكرد، هم تدبير امر زنان و اطفال را برعهده داشت." (19)
بطورى كه نقل شده استحضرت در چندين مورد با صلابت در برابر دشمن ايستاده
جان حضرت امام زينالعابدين را نجات دادند. مرحوم حاج شيخ عباس قمى
مىنويسد:"يكبار در حالى كه شمر ملعون قصد قتل حضرت سجاد را داشت، زينب
كبرى«عليهاالسلام» از خيمه خارج شد و در برابر او ايستاد و فرمود: والله
لا يقتل حتى اقتل; به خدا قسم او كشته نمىشود مگر اينكه من كشته شوم. و
به اين وسيله آن پليد را از قصدش منصرف كرد." (20)
همچنين در
كوفه، وقتى كه ابن زياد بر حضرت سجاد غضبناك شد و با گستاخى دستور قتل
ايشان را صادر كرد، زينب كبرى برخاست، دست در گردن حضرت كرد و فرمود: اى
ابن زياد! آنچه خون از ما ريختى ترا بس است والله از او جدا نمىشوم، اگر
او را مىكشى پس مرا هم بكش." (21) و اينجا نيز دشمن را تسليم خود كرد.
در نقلى آمده است كه وقتى زينب به همراه عيال ابا عبدالله وارد مجلس ابن
زياد شد، به صورت ناشناس در حالى كه كنيزان در اطرافش بودند در قسمتى از
قصر نشست. ابن زياد سؤال كرد اين زن كيست؟ زينب پاسخش را نداد. سه بار اين
سؤال را تكرار كرد ولى پاسخى از زينب نشنيد. آنگاه يكى از كنيزان حضرت
گفت: اين زينب دختر فاطمه دختر رسول خدا است. اينجا حضرت با بىاعتنايى و
سكوت، هيمنه و شكوه پوشالى ابن زياد را زير پا گذاشت، اما به محض اينكه
ابن زياد گفت: الحمد لله الذى فضحكم و قتلكم و اكذب احدوثتكم، زبان گشود و
چنان با وى به مجادله برخاست كه توان ادامه سخن از ابن زياد گرفته شد."
(22)
فصاحت و شجاعت ادبى حضرت در خطبى كه پس از جريان عاشورا
ايراد كرده استبهترين دليل بر قدرت روحى و قوت قلب آن حضرت است چنانكه
ابن حجر در اصابة و ابن اثير در اسدالغابة بر اين مطلب تصريح كردهاند.
(23)