کد خبر: ۲۸۹۷۷
زمان انتشار: ۰۹:۵۳     ۱۲ آذر ۱۳۹۰

کیهان نوشت: مرور اظهارات جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا نشان مي دهد مقامات كاخ سفيد مقارن با پيروزي انقلاب اسلامي در وضعيت بلاتكليفي نسبت به پذيرش محمدرضا پهلوي يا عدم پذيرش وي در خاك خود به سر مي بردند. اين استيصال 32 سال بعد به شكلي ديگر در قبال حسني مبارك تكرار شد و دولت آمريكا هم چوب حمايت از وي را خورد و هم مجبور شد تحت فشار افكارعمومي پشت وي را خالي كند.

مرور اظهارات كارتر و برخي مقامات وقت آمريكايي دراين باره جالب توجه است. به گزارش راديو فردا،محمدرضا پهلوي با وجود گريه و زاري شماري از سران ارتش، براي بيرون رفتن از ايران عجله داشت. او از سفير آمريكا شنيد كه بايد ايران را ترك كند و سپس با التماس دست هايش را به سوي سوليوان دراز كرد و گفت «بسيار خوب اما كجا بروم؟». شاه مي گفت در سوئيس خانه اي دارد اما اوضاع امنيتي آنجا خوب نيست. به نوشته سوليوان شاه ادامه داد «ما در انگلستان هم خانه اي داريم ولي آب و هواي آنجا خيلي بد است»! سوليوان مي پرسد « مايليد دعوت نامه اي براي سفر به آمريكا بفرستم؟» و شاه با ذوق زدگي كودكانه مي گويد «و آه! اين كار را براي من مي كنيد؟ راستي اين كار را مي كنيد؟»

راديو فردا با اشاره به اوج گرفتن خشم در ملت انقلابي ايران نسبت به آمريكا مي نويسد: با زبانه كشيدن آتش احساسات ضد آمريكايي در ايران، جيمي كارتر دو دل ماند كه در چنين شرايطي پذيرفتن شاه سرگردان، صلاح است يا نه؟ كارتر در مصاحبه اي مي گويد «يكي از قضايايي كه ما با جان مك كلوي، كيسينجر، راكفلر، هاوارد بيكر و برژينسكي هر هفته هنگام صرف صبحانه در روزهاي جمعه بحث و مشورت مي كرديم، اين بود كه بگذاريم شاه به آمريكا بيايد يا نه؟ برخي از آنها متمايل به آوردن شاه به آمريكا بودند... برژينسكي وقتي در بيست و پنجمين سالگرد استقلال الجزاير به اين كشور رفت، خيلي تيزهوشانه و زيركانه، اثر خوبي روي بازرگان [ دولت موقت] گذاشت. حتي در ايران به دولت و نخست وزير موقت بدگمان شدند. آن روزها ما فكر مي كرديم كه ايجاد اختلال در اين پيشرفت و برانگيختن دشمني با آدم هاي ما در ايران، بدليل آوردن شاه به آمريكا، خطاي خطيري است. من بندرت علنا الفاظ ركيك به كار مي برم. اما يك بار داد زدم: فلان لق شاه! او همان قدر مي تواند از بازي تنيس در آكاپولكو (در مكزيك) كيف كند كه در كاليفرنيا».

كارتر همچنين گفته بود: « ما همچنين در آغاز، اين مشكل را داشتيم كه چهل هزار آمريكايي در ايران زندگي مي كردند، ما همه اين آمريكايي ها را با دشواري عظيم، خيلي محرمانه از ايران بيرون كشيديم. چون گاهي، هفته ها بود كه در گيرودار انقلاب، شركت هاي هواپيمايي غيرنظامي نه از تهران پروازي داشتند، و نه به آن جا پرواز مي كردند. جوهر و نهايت قضيه اين بود كه ما با بازرگان و يزدي، روابط بالنسبه خوبي داشتيم. شمار كارمندان سفارت ما در تهران از يك هزار و صد تن، تا هفتاد تن كاهش يافته بود. سفارت ما، در تهران، در زمان شاه، بزرگترين سفارتخانه روي كره زمين بود. ما تدابير امنيتي آن جا را نوسازي و واحد قويتري از تفنگداران دريايي را در آن مستقر كرده بوديم.

 كارتر در ادامه درباره نحوه پذيرفتن محمدرضا پهلوي در آمريكا با وجود اين استدلال ها مي گويد: تعطيلي آخر هفته در كمپ ديويد بودم، و برژينسكي يادداشت ونس را براي من فرستاد كه گفته بود بايد بگذاريم شاه به آمريكا بيايد. من حتي دو دقيقه هم مكث نكردم اما پذيرفتيم كه بروس لنگن، كاردارمان در سفارتخانه آمريكا در تهران، خبر را به يزدي و بازرگان اطلاع دهد، و به آنها بگويد كه شاه به آمريكا مي آيد اما درگير فعاليت هاي سياسي نخواهد شد. هر چند من آخرين سنگر (مقاومت در برابر ورود شاه به آمريكا) بودم اما در پذيرفتن يادداشت سايروس ونس، وزير خارجه درنگ نكردم. در آن زمان قانع شده بودم كه ما، فارغ از عواقبش، شايسته است به شاه اجازه ورود بدهيم، و دوم اين كه عواقب خصمانه اي در كار نخواهد بود، و بازرگان و يزدي، براستي، از سفارتخانه ما محافظت خواهند كرد».
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها