كيهان
«حاشيهها چگونه جاي متن مينشينند؟» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
مهندسي
رفتار اصولگرايانه از كجا آغاز ميشود و ملاط اين مهندسي كدام است؟ از كجا
ممكن است در اين چينش، خلل و اعوجاج افتد؟ و چگونه ميتوان بنيان و هندسه
اين بنا را مستحكم تر ساخت و سياست را عقلاني تر و آينده نگرتر كرد؟ اينها
پرسشهايي است كه همواره در افق حركت اصولگرايان - به مثابه حاملان انقلاب و
دلسوزان آن- قرار داشته اما امروز در سرفصل مهمي از تاريخ جهان كه روزگار
در حال تغيير و نو شدن است، اهميتي مضاعف پيدا كرده است. جهان در آخرين سال
از دهه 80 شمسي و اولين سال از دهه دوم ميلادي (1390-2011) آتشفشاني شد و
زمين و زمانه استكبارزده از مركز خاورميانه و اعماق اروپا و آمريكا به جنبش
درآمد تا حال و احوال غمبار خود را نو كند.
«فرصت» ها و
«مسئوليت» هاي مهم و بي سابقهاي از دل اين جنبشها براي انقلاب اسلامي
ايران پديدار شد و از آن سو فرعونها كه ترديد ندارند اين اتفاق دامنه دار،
متاثر از ايستادگي و الهام بخشي ايران است، نوك پيكان دشمني و عناد خود را
متمركز تر از گذشته متوجه انقلاب اسلامي كردهاند. بدين ترتيب، خرد به
هماهنگي فزون تر حاملان انقلاب و كاستن از حاشيهها و هزينهها و فرسايشها
در جهت تمركز بيشتر روي فرصت ها، مسئوليتها و تهديدها حكم ميكند. پرسش
اين است كه «همت» ها و «اراده» ها را چگونه بايد تراشيد تا متوازن شوند و
با چه ملاطي بايد آنها را به هم پيوند داد تا خروجي اين مهندسي، ثبات و
امنيت و پيشرفت كشور و مواجهه قدرتمندانه با مستكبران باشد؟
عبدالله
ابن عباس صحابي خردمند و ژرف انديش پيامبر اعظم(ص) ميگويد امير مومنان
علي عليه السلام نامهاي به من نوشت كه از هيچ سخني بعد از كلام رسول خدا
بهاندازه آن كلام سود نبردم. نامه 66 نهج البلاغه كه با اندكي تفاوت ذيل
نامه 22 همين كتاب شريف آمده، چهار پنج سطر بيشتر نيست اما ميتواند به افق
نگاه هر ديندار و سياستمدار اصولگرايي عمق بدهد. امير مومنان در اين مكتوب
شريف ميفرمايد «اما بعد! آدمي از رسيدن به چيزي كه از او فوت نميشد
خوشحال ميشود و از فوت چيزي كه نصيب او نميگرديد، اندوهناك ميشود. فلا
يكن افضل ما نلت من دنياك بلوغ لذّه او ش فاء غيظ و لكن اطفاء باطل او
احياء حق.
پس نبايد برترين برنامه و مقصد تو از دنيا، رسيدن به
لذتي يا خالي كردن خشم و غضبي باشد بلكه همت تو بايد مصروف فرو نشاندن باطل
يا زنده كردن حق شود. و بايد كه شادي تو براي چيزي باشد كه پيش فرستادهاي
و اندوهت براي آن چيزي باشد كه بر جاي ميگذاري و همت تو بايد براي پس از
مرگ باشد.» چينش تعاملات براساس «لذت يا خشم» (سياست معطوف به هيجان) همان
چينش معوجي است كه حاشيهها را به متن تحميل ميكند و فرصتها را به خاكستر
مينشاند. خشت اول، همتها و اراده هاست كه ميتواند معطوف به عقلانيت و
دورانديشي و ايثار شود يا هر يك از اين سنگ بناها به سوي هيجان رئوس هر يك
از اضلاع سياسي منحرف گردد. موضوعيت يافتن «تكاثر قدرت و ثروت» و
راهاندازي باند و حلقه و حزب بر اين مبنا و سپس گشودن عقدهها و تسويه
حساب با رفقا و رقبا به همين دليل، انحراف از اصول و اسراف در قبال نعمتها
و فرصت هاست، حال آن كه به تعبير مولاي متقيان آثار بهره مندي از نعمت
بايد در رفتار مومنان و صالحان ديده شود.
امير مومنان در اين باره
نيز ملاك و ميزان مشخصي را در ميان نهاده، آنجا كه خطاب به «حارث همداني»
مينويسد «بپرهيز از هر عملي كه صاحب خود را خشنود سازد اما براي عامه
مسلمين ناخوش و زشت آيد. و بپرهيز از هر عملي كه در پنهان انجام شود و در
آشكار، باعث شرمندگي شود.
و بپرهيز از هر عملي كه وقتي از آن
بپرسند، صاحب عمل انكار كند يا عذر بخواهد... و به صلاح آور هر نعمتي را كه
خداوند به تو ارزاني داشته و آن را تباه مكن. و بايد اثر نعمتي كه خداوند
به تو داده، در عمل تو ديده شود و بدان كه برترين مومنان، برترين آنها در
بذل جان و مال و خاندان خويش است» (نامه 96 نهج البلاغه). تصور كنيد كه اگر
هر يك از صاحبان منصب و نفوذ يا سلسله جنبانان حلقههاي سياسي و بهره
مندان از قدرت رسانهاي همين تقوا را در دو حوزه شخصي و جمعي بسط دهند، چه
قدر از شاخ و برگ و خار و خس حاشيهها هرس ميشود و مسير فرصتهاي خدمت و
پيشرفت چه قدر هموار ميگردد. فرض كنيد رئيس جمهور و دولتمردان و مديران و
رئيس مجلس و نمايندگان و شهرداران و استانداران و مديران رسانهاي ما هر
كدام مراقب اين معنا باشند كه ميان خلوت و جلوت آنها، پردهاي نازك است و
دير يا زود برداشته ميشود و بنابراين نبايد چنان كرد كه فرصت و نعمتي تباه
شود و خداي نكرده شرمندگي و خسران آن بماند. آيا در اين صورت بسياري از
معضلات برطرف نميشود؟!
مهندسي و معماري اصولگرايي، فاقد نقشه نيست
كه هر كس بخواهد به دلخواه، آن را بسازد و شكل دهد. ساختهها و معماريها
را لحظه به لحظه بايد با آن نقشه اصلي منطبق كرد و هر جا اعوجاج و سستي و
كم گذاشتن در مصالح وجود دارد، همان موضع را بايد جبران كرد و از نو چيد.
همچنان كه آجر به آجر اين بنا را نميتوان بدون شاقول چيد و بالا رفت، به
همان نحو نميتوان بدون ملاطي كه اسباب چسبندگي اجزاست، معماري كرد. اينجا
هم مناط و ملاكهاي مشخصي وجود دارد كه به هر ميزان مدنظر باشد، مقاومت
بناي اصولگرايي را در برابر ارتعاشها و تندبادها و اخلالها و رخنهها
بيشتر ميكند. اين ملاكها اگرچه آرمان و ايده آل محسوب ميشوند اما مصالح
اصلي هستند و من باب مثال نميتوان گفت كه چون يافتن سيمان سخت است از خير
آن ميگذريم و سراغ گچ و شن و ماسه ميرويم! كلام امير حكمت و كلام - علي
بن ابيطالب عليه اسلام- را در اين باره مرور كنيم و ببينيم نوع تعامل
سياستمداران خوب ما، چه قدر به اين استاندارد نزديك است. اگر نيست بايد
جبران كرد و به مسير برگشت.
خراسان
«القاعده مرد، زنده باد القاعده!» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن ميخوانيد:
1-
به دنبال حمله ارتش سرخ شوروي به افغانستان در سال 1979 ميلادي (بيش از 30
سال پيش) و افزايش هراس سياستمداران آمريکايي از گسترش کمونيسم در
خاورميانه، حمايت از جريانهاي اسلام گراي افراطي و راديکال به يکي از
راهبردهاي اصلي دستگاه ديپلماسي و امنيتي آمريکا تبديل شد. در سال ۱۹۸۰
اسامه بنلادن به همراه عبدالله عزام فلسطيني به آموزش، تربيت و پشتيباني
مالي هزاران نفر از مجاهدين خارجي پرداختند و افراد آموزش ديده را راهي بيش
از ۵۰ کشور در نقاط مختلف دنيا کردند. آموزش نيروهاي مجاهدين در خاک
افغانستان انجام ميگرفت و افراد مختلفي براي آموزش راهي کابل ميشدند. در
ميان مسلمانان که به افغانستان ميرفتند، افرادي از مصر، عربستان، يمن،
الجزاير، فلسطين، سودان، عراق، کويت، اردن، ترکيه، سوريه، ليبي، تونس،
مراکش، لبنان، پاکستان، هند، اندونزي و مالزي ديده ميشدند. در آن دوره
عربستان سعودي هم که پشتيبان سرسخت اسلامگرايي بود از جنگ در افغانستان
بهره سياسي مناسبي ميبرد زيرا بسياري از جوانان ماجراجو و تندرو را به
بهانه کمک به مجاهدين، از کشورش دور ميکرد. دولتهاي پاکستان و مصر نيز با
راهي کردن داوطلبان مبارز افراطي عرب خود به افغانستان، به گونهاي مستقيم
از مجاهدين افغان پشتيباني ميکردند.
اين دولتها، بويژه دولت
اسلامي ضياءالحق در پاکستان، با بهرهگيري از پوشش رسانهاي گسترده، جوانان
را با شعار جهاد در برابر کمونيسم، به جنگ بيپايان با «بيخدايان
اشغالگر» فرا ميخواندند.
در کشورهاي گوناگون معتقد بودند که
درگيري در افغانستان، جنگ کمونيسم و اسلام است. آمريکا نيز به آموزش
مجاهدين و تجهيز آنان به پيشرفته ترين تسليحات خود روي آورده بود تا بدين
وسيله يک "پرده آهنين" ديگر را در خاورميانه ايجاد کند. با پايان اشغالگري
ارتش سرخ در 1989 بسياري از مجاهدين عزم بازگشت به موطنشان را کردند. اما
قهرمانان مبارزه با کمونيسم در بعضي از کشورها با بي مهري مقامات امنيتي
مواجه شدند. اسامه بن لادن در سال ۱۹۸۹پس از کشته شدن "عبدالله عزام" مربي و
مراد خود به عربستان رفت. از آنجايي که وي قبلا بر ضد فساد کاخ سلطنتي
عربستان و همچنين استقرار نيروهاي آمريکايي به عنوان اشغالگران خارجي صحبت
کرده بود، حکومت عربستان وي را در بازداشتگاه خانگي قرار داد. برخي نيز چون
شيخ عمر عبدالرحمن، مبارز نابيناي مصري که به خاطر عضويت در سازمان جماعت
اسلامي مصر( که نقش اصلي در ترور انور سادات را داشت) حق ورود به کشورش را
نداشت با وساطت مقامات سازمان سيا به آمريکا پناهنده شد.
تلاش
آمريکا براي گسترش سلطه خود بر کشورهاي جهان، رقابت " ليبرال دموکراسي" با
اسلام سياسي، افزايش اسلام ستيزي در پرتو جهاني شدن و حمايت روزافزون
ساکنان کاخ سفيد از ديکتاتورهاي فاسد در کشورهاي اسلامي به تدريج موجب
احياي شبکه القاعده شد. چاقويي که اين بار قرار بود دسته خودش را ببرد. در
بين سالهاي ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۶ القاعده فعاليت خود در مرزهاي پاکستان را افزايش
داد و در اکثر شهرهاي پاکستان رخنه کرد. مجاهدين به پاکستان ميرفتند و پس
از پيمودن مراحل آزمايشي به مجاهدان افغان ميپيوستند.
بنا به
اعلام برخي منابع بعد از مدت زمان نه چندان زيادي شمار اين مجاهدين به سي
هزار نفر رسيده بود که رقم چندان کمي به حساب نميآمد. بن لادن پس از امضاي
يک قرارداد صوري ميان سازمان جهاد در نهمين سال تشکيل القاعده در سال
۱۹۹۷مجبور شد خارطوم پايتخت سودان را در اثر فشار دولت سعودي به دولت
البشير ترک کند. او به افغانستان بازگشت و ترجيح داد با ياري پاکستانيها
سازمان القاعده را در افغانستان استقرار دهد. گروه جديد ساخته شده از
الجهاد و القاعده اولين آزمون ارتش چريکي را در آگوست ۱۹۹۸ به نمايش گذاشت،
در حالي که حدود يک دهه از حضور نيمه مخفي بن لادن در پيشاور پاکستان و
تشکيل القاعده ميگذشت، اولين اقدام تروريستي بهرهبري وي در سفارت آمريکا
در نايروبي و دارالسلام صورت گرفت و در پي اين حادثه بيل کلينتون رئيس
جمهوري وقت ايالات متحده دستور داد به تاسيسات القاعده در افغانستان و
سودان حمله نظامي انجام شود.
در اين حمله بيش از ۲۰۰ تن از مردم
کشته شدند. بعدها حادثه يازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ (حمله به برجهاي دوقلوي
آمريکا) به عنوان بزرگترين فعاليت تروريستي اين گروه رقم خورد. در اين
حمله بيش از ۳ هزار نفر جان خود را از دست دادند.
2- روز يک شنبه
27 نوامبر شبکه ليبيايي "قناه الزنتان" در گزارشي اقدام به انتشار تصاويري
از گذرنامه جعلي عبدالحکيم بلحاج فرمانده شوراي نظامي طرابلس نمود. اين
شبکه مدعي شد بلحاج تلاش داشته تا با گذرنامه جعلي صادر شده از بنغازي به
ترکيه بگريزد که توسط نظاميان وابسته به وزارت دفاع ليبي دستگير شد و پس از
مدتي آزاد گشت. برخي از تحليل گران با توجه به اين که بلحاج قرار بود به
عنوان وزير دفاع دولت موقت ليبي معرفي شود، دستگير شدن وي توسط انقلابيون
زنتان که رقيب سياسي بلحاج محسوب ميشوند را نشانهاي بر افزايش اختلافات
داخلي درليبي بعد از قذافي دانستند. تحليلي که با توجه به جايگاه عبدالحکيم
بلحاج کمي ساده لوحانه به نظر ميرسد. اما بلحاج کيست؟
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
سرتاسر روزهاي هفته جاري را ضديت با دولت انگليس فراگرفت و گزاف نيست اگر نام اين هفته "هفته ضدانگليس در ايران" گذاشته شود.
اولين
اقدام ضدانگليس هفته جاري تصويب طرح كاهش روابط ايران و انگليس به سطح
كاردار بود كه توسط مجلس شوراي اسلامي صورت گرفت و به سفير انگليس دستور
داده شد ظرف دو هفته خاك ايران را ترك نمايد. اين مصوبه مجلس كه مورد تأييد
شوراي نگهبان هم قرار گرفت، به تصميم هفته گذشته دولت انگليس مربوط ميشود
كه بانك مركزي ايران را تحريم و كليه مبادلات اقتصادي خود با ايران را قطع
كرد. همراهي دولت انگليس با آمريكا و نظام سلطه براي واردكردن فشارهاي
سياسي و اقتصادي به ايران، خشم دولتمردان و مردم ايران را شعلهور ساخت و
نمايندگان مجلس تصميمي را كه چند ماه قبل حرفش را زده بودند عملي كردند.
اين
اقدام مجلس شوراي اسلامي، مقدمهاي شد براي تجمع اعتراضي دانشجويان
دانشگاههاي تهران كه بعدازظهر روز سهشنبه با تهاجم به سفارت انگليس در
تهران و تسخير موقت آن و باغ قلهك، خواستار اخراج هرچه سريعتر سفير اين
كشور شدند. اين اقدام دانشجويان، بازتاب گستردهاي در رسانههاي خارجي داشت
و دولت انگليس نيز اعلام كرد ضمن مشورت با دوستان خود، براي برخورد مناسب
با ايران تصميمگيري خواهد كرد.
شايد يكي از عكسالعملهاي اقدامات
ضدانگليسي ايران در هفته جاري، بيانيهاي باشد كه آمريكا و اتحاديه اروپا
مشتركاً عليه ايران صادر كردند و اعلام نمودند فشارهاي بيشتري عليه ايران
در راه است. اين بيانيه با نوعي لحن ملايم نيز همراه است تا تهيهكنندگان
آن بتوانند از سياست هويج و چماق براي برخورد با ايران استفاده كنند. اين
موضعگيري و اقدامات مشابه كشورهاي غربي، نه تنها جمهوري اسلامي ايران را از
مواضع خود در مسائل هستهاي - كه بهانه اصلي غربيهاست - منصرف نخواهد
كرد، بلكه عزم دولتمردان ايران را بر ادامه آن قويتر خواهد نمود.
اظهارات
رهبر انقلاب در جمع بسيجيان به مناسبت هفته بسيج و در جمع فرماندهان نيروي
دريائي ارتش و سپاه در روز هفتم آذر، روز نيروي دريائي، كه بر تصميم
جمهوري اسلامي ايران مبني بر مقابله با تهديدهاي دشمنان، تأكيد كردند، تكيه
بر همين موضع بود. ايشان در جمع بسيجيان، نقش آنان در دفاع مقدس را ستودند
و آمادگي آنان براي مقابله با تهديدها را نقطه قوت ايران در حراست از كشور
دانستند. در ديدار فرماندهان نيروي دريائي ارتش و سپاه نيز فرمانده كل قوا
گفتند: "چنانچه امروز عرصه و امتحاني مانند 7 آذر پيش بيايد عملكرد نيروي
دريائي بسيار شيرينتر و باشكوهتر خواهد بود كه نشانه اين توانمندي
هماكنون واضح است". ايشان، در كنار آمادگي رزمي، ضرورت خودسازي نيروهاي
نظامي را نيز يادآور شدند و از آنان خواستند توانائي علمي، عزم و اراده جدي
و تدين خود را مستحكم كنند.
اهم مسائل خارجي هفته جاري نيز همچون
هفتههاي گذشته به تحولات جهان عرب و پديده "بهار عربي" اختصاص داشت. در
مصر روز دوشنبه مردم اين كشور براي نخستين بار پس از سقوط مبارك پاي
صندوقهاي راي رفتند تا نمايندگان مجلس اين كشور را انتخاب كنند. اين
رويداد را بايد نقطه عطفي در تحولات چند دهه گذشته مصر تلقي كرد چرا كه
براي نخستين بار گرايشهاي مختلف امكان اين را يافتند تا در انتخابات شركت
كنند.
انتخابات مصر طي سه دوره برگزار ميشود كه دوشنبه و سهشنبه
نخستين دور آن انجام شد. در اين مرحله، تكليف 168 كرسي از كل كرسيهاي مجلس
مشخص ميشود.
مرحله دوم و سوم انتخابات به ترتيب در دي و بهمن در
مناطق و شهرهاي باقيمانده برگزار خواهند شد. تازهترين گزارشها از پيشتازي
احزاب اسلامي در انتخابات مصر حكايت دارند. حزب آزادي و عدالت مصر وابسته
به جنبش اخوانالمسلمين ميگويد كه توانسته است 40 درصد آرا را به خود
اختصاص دهد هرچند هنوز نتيجه بخشي از آراء اعلام نشده است. در اين حال در
گوشه ديگري از قاهره، مركز حكومت مصر، اعتراضات همچنان ادامه دارد. جوانان
و معترضاني كه در اين محل حضور دارند عنوان ميكنند كه انتخابات در سايه
حكومت نظاميان نميتواند آزاد باشد به همين دليل هم آن را تحريم كردهاند.
اين
جوانان كه خود را عضو جنبش "25 ژانويه" و باني اصلي انقلاب مصر ميدانند
از گروههاي سياسي به خصوص جنبش اخوانالمسلمين كه همكاري با نظاميان را
پذيرفته انتقاد كرده و آنها را به غارت غنيمتهاي انقلاب متهم ميكنند.
اين
هفته، مردم مراكش نيز پاي صندوقهاي راي رفتند تا در اولين انتخابات آزاد
اين كشور شركت كنند. در اين انتخابات 13 ميليون از جمعيت 32 ميليوني مراكش
براي انتخاب 395 نماينده فراخوانده شده بودند. در اين انتخابات نيز حزب
اسلامي "عدالت و توسعه" به رهبري "عبدالله بن كي ران" توانست 107 كرسي يعني
حدود يك چهارم آرا را از آن خود كند. روز گذشته، محمد ششم پادشاه مراكش،
عبدالله بن كي ران را مامور تشكيل كابينه جديد اين كشور كرد. مراكش، از
اسفندماه گذشته شاهد اعتراضات گسترده ضددولتي معترضاني بود كه خواستار
اصلاح قانون اساسي و لغو حكومت فردي شدند. محمد ششم پادشاه مراكش براي
اينكه به سرنوشت ديگر همتايانش، ازجمله در تونس، مصر و ليبي دچار نشود به
سرعت وارد عمل شد و با مخالفان در جهت انجام اصلاحات به توافق رسيد. در متن
توافقنامه دوجانبه، هرچند آزاديهاي زيادي براي احزاب مخالف در نظر گرفته
شد ولي مقرر شده شاه همچنان در قدرت بماند و قدرت قابل ملاحظهاي نيز دردست
وي باشد. از اينرو، بسياري از ناظران انتخابات اخير مراكش را در واقع
سنجشي براي ميزان رضايتمندي شهروندان از اصلاحات انجام شده دانستند. ميزان
مشاركت مردمي در اين انتخابات 45 درصد گزارش شده است كه بيانگر وجود
نارضايتي در قشر قابل ملاحظهاي از مردم مراكش از شرايط موجود و اصلاحات
مذكور است.
اين هفته، تنش در مناسبات واشنگتن - اسلامآباد اوج گرفت و
دولت پاكستان پس از آنكه خواستار خروج سريع آمريكا از يك پايگاه نظامي اين
كشور گرديد، "كنفرانس بن" را نيز تحريم كرد.
رسالت
«خون مدرس در رگهاي نمايندگان مجلس» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
امروز
دهم آذر مصادف با سالروز شهادت ابرمردي است که تاريخ از وي به عنوان يک
نماينده واقعي مردم در مجلس، يک اصولگراي حقيقي و نماد پيوند ديانت و سياست
ياد ميکند. آيت الله شهيد فقيه مجاهد و عالم پرهيزگار آيت الله سيدحسن
مدرس نمايندهاي بود که به کالبد وارداتي مجلس در ايران روح اصيلي بخشيد که
جوشش و فوران آن براي هميشه باقي مانده است.
امروز دهم آذر
مصادف با سالروز شهادت ابرمردي است که تاريخ از وي به عنوان يک نماينده
واقعي مردم در مجلس، يک اصولگراي حقيقي و نماد پيوند ديانت و سياست ياد
ميکند. آيت الله شهيد فقيه مجاهد و عالم پرهيزگار آيت الله سيدحسن مدرس
نمايندهاي بود که به کالبد وارداتي مجلس در ايران روح اصيلي بخشيد که جوشش
و فوران آن براي هميشه باقي مانده است.
از زمان صدور فرمان
مشروطيت توسط مظفرالدين شاه در 14 مرداد 1285 نزديک به 105 سال ميگذرد.
يعني بيش از يک قرن است که ما در ايران مجلس داريم. نظام پارلمانتاريستي به
منظور تحديد استبداد متکي بر پايههاي اصيل شريعت مقدس از همان ابتدا
مستظهر به حمايت علما، روحانيت و روشنفکران بود. البته پارلمان در مقاطع
مختلف تاريخي در 15 سال آخر دوره مشروطه يعني فاصله سالهاي بين 1285 تا
1299 ( کودتاي رضاخان)، دوران پهلوي اول و دوم و در نهايت در دوران جمهوري
اسلامي تغييرات کمي و کيفي بسياري پيدا کرده است.
مجالس 15 سال آخر
دوران 151 ساله قاجار عملا به پايگاه فراماسون ها، انگلوفيل و روسوفيلها
تبديل شده بود و تنها معدودي از نمايندگان مثل آيت الله شهيد مدرس درد کشور
و مردم را داشتند و همين دردمندي و تعهد باعث شد که بتوانند مقابل مطامع
استعمارگران قد علم کنند و به عنوان نمونه اجازه ندهند تا قرارداد ننگين
1919 تصويب شود. قراردادي که مالکيت و سرقفلي ايران را در حوزههاي مالي و
نظامي يک جا به استعمار پير انگلستان واگذار ميکرد. ايادي استعمار در پوشش
نمايندگان ملت درمجلس اول قانون اساسي نوشتند که 51 اصل آن رونويسي از
قوانين اساسي کشورهايي نظير فرانسه، بلغارستان و بلژيک بود که همان زمان
مورد اعتراض نمايندگان و منتخبين علما و روحانيت قرار گرفت و در نهايت منجر
به تدوين متمم قانون اساسي مشتمل بر 105 اصل در سال 1286 شد.
در
دوران اختناق و ديکتاتوري پهلوي اول نمايندگان به شدت تحت فشار بودند و در
همين دوران بود که رضاخان قلدر نقش و حضور پر رنگ مرحوم مدرس را تاب نياورد
و تحت حمايت و هدايت مستقيم انگليسيها دستور شهادت اين روحاني بزرگوار را
صادر کرد. در دوره پهلوي دوم به جز در فاصله سالهاي 1320 تا 1332 مجلس نقش
چندان پررنگي نداشت.
در همين 12 سال که رضاخان از کشور تبعيد شده
بود و ديکتاتوري محمدرضا هنوز مستقر نشده بود. مجلس سرمنشا خدمات بزرگي به
کشور شد که از آن جمله ميتوان به مخالفت با اعطاي امتياز نفت شمال به
روسها بر اساس تعهدي که قوام السلطنه به آنها داده بود تا راضي شوند بعد از
جنگ جهاني دوم خاک ايران را ترک کنند، مخالفت با قرارداد الحاقي و
استعماري گس- گلشائيان، و يا تصويب قاطع طرح ملي شدن صنعت نفت در 29 اسفند
1229 اشاره کرد که در نهايت منجر به روي کار آمدن دکتر مصدق شد. اما پس از
کودتا 28 مرداد و آغاز دوران خودکامگي محمدرضا پهلوي باز مجلس در ايران به
محاق رفت و عدهاي وکيل السلطنه در مجلس حضور داشتند و مجالس عمدتا فرمايشي
بودند و نمايندگان شهرها حتي پيش از برگزاري انتخابات مشخص ميشدند.
نمونه
عيني اين رويکرد فرمايشي و از بالا به پايين در جريان معرفي نماينده مردم
دماوند و فيروزکوه در يکي از ادوار مجلس پهلوي رخ داد که حتي قبل از اينکه
آرا شمرده شود به طور رسمي نماينده اين حوزه انتخابيه توسط رسانهها اعلام
شدند و ماموراني که قرار بود صندوقهاي راي را به مرکز بر شمارش بياورند
همانجا آراي مردم را به رودخانه مياندازند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي با
توجه به تئوري متمايز و عنايت ويژه مردمسالاري ديني به ضرورت اداره کشور
بر مبناي اراده ملت فصل جديدي در نظام پارلماني ايران آغاز شد و جايگاه
مجلس ارتقاي ويژهاي يافت به گونهاي که به تعبير بنيانگذار کبير انقلاب
اسلامي "مجلس در راس همه امور است. "
آفرينش
«لزوم رعايت قوانين بين المللي» عنوان سرمقاله روزنامه آرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
اوج
گيري رويکردهاي خصمانه غرب عليه کشورمان به يکي از بي سابقه ترين
دورانهاي خود رسيده است. به نحوي که از آمريکا گرفته تا اروپا و خاورميانه
همگي شمشير عداوت را بر عليه جمهوري اسلامي ايران از رو بستهاند. اما
شکيبايي و ايستادگي مردم كشورمان اين توان را به مسولين داده است تا در
برابر اين فشارها از موضع ضعف وارد نشوند و همواره مدعي حقوق کشورمان
باشند.
در آخرين کارشکني غرب عليه کشورمان سران کشورهاي اروپايي به
همراهي آمريکا تحريمهاي سنگيني را عليه ايران در نظر گرفتند که طراح و
پيشنهاد کننده اين طرح انگليس بود. لذا نمايندگان مجلس در واکنش به اين
اقدام مزورانه انگليس و در جهت حمايت از حق مردم، قانون کاهش سطح روابط با
اين کشور را به تصويب رساندند و دولت موظف شد سطح روابط با انگليس را تا
سطح کاردار کاهش دهد. اين امر سبب واکنش مقامات دولت انگليس گرديد و مراتب
اعتراض و نارضايتي خود را ابراز داشتند.
کاهش رابطه با انگليس
واکنشي سياسي بود که قدرت و جديت کشور را در پايبندي به اهداف و ارزشها را
بمنصه ظهور گذاشت. اما پس از اين تصميم مجلس، گروهي از معترضان در مقابل
سفارت انگليس تجمع کردند وسپس با ورود به حريم سفارت و تخريب و به آتش
کشيدن اموال اين کشورپرداختند. به هيچ وجه نميتوان اقدامات و سابقه
استعماري انگليس و ضربات مهلکي که در طول تاريخ متوجه کشورمان ساخته چشم
پوشي کرد. اما در اين رابطه چند نکته بايد مورد توجه قرارمي گرفت.
در
ابتدا بايد توجه داشت که کشورمان در چه اوضاع و جايگاهي در عرصه جهاني
قرار گرفته است. به سبب کارشکنيهاي آمريکا و پيروي نهادهاي بين المللي از
سياستهاي جهت دار اين کشور و همراهانش، نوع نگاه کشورهاي جهان به وضعيت
ايران مثبت نيست. اجماع جهاني در تصويب قطعنامه در سازمان ملل و آژانس
انرژي اتمي در اثبات اين ادعا کافي است. هرچند که حقانيت و عزم جدي ما براي
رسيدن به اهدافمان در مقابل اين هجمهها همواره راسخ بوده اما نبايد بادست
خود زمينه افزايش فشارها را فراهم کنيم.
نفرت و انزجار معترضان از
سياستهاي خصمانه انگليس قابل درک است و سينه تمام ملت ايران داغ دار
خيانتهاي اين کشور در طول تاريخ ميباشد. اما قوانين و تعهدات بين المللي
ما را نسبت به اقدامات اين چنيني منع کرده و به عنوان «نمونه بارز تمرد» از
قانون تلقي ميگردد. درحال حاضرايران به اتهام عدم رعايت قوانين درزمينه
حقوق بشر، هستهاي و ترور شخصيتهاي سياسي، تحت فشارهاي سنگين بين المللي
قرار دارد و نبايد شرايط را براي محکوميت خود فراهم کنيم.
نکته
ديگري که بايد مدنظر قرار گيرد، تبعاتي است که براي کشورمان به همراه خواهد
داشت. اين اقدام معترضين هرچند در واکنش به خصومتهاي چندين ساله دولت
انگليس عليه کشورمان تلقي ميگردد اما در حقيقت اين فرصت را به دولت انگليس
داد تا خود را در هالهاي از مظلوم نمايي پنهان کند و ايران را نزد افکار
عمومي متهم جلوه دهد. از سوي ديگر همانطور که بارها تاکيد شده، راه حل خروج
کشور از فشارهاي جهاني رويکردي ديپلماتيک بوده و نبايد عرصه جهاني را
برخود تنگ تر کنيم و فرصتهاي نرم را از دست بدهيم. در پي واکنش به اين
حرکت، شوراي امنيت و کشورهاي غربي کشورمان را محکوم کردند و افزايش فشارهاي
مضاعف بر کشورمان را وعده دادند.
حمايت
«ميهمان ناخوانده» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
جو
بايدن معاون رئيس جمهور آمريكا ديروز براي ديداري رسمي وارد عراق شد.
بايدن از دو منظر براي عراقيها داراي اهميت است. نخست آنكه وي در سال 2007
طرح تجزيه عراق به سه بخش شيعه، سني و كردنشين را به كنگره آمريكا ارائه
كرد. دوم آنكه وي از سوي اوباما رئيس جمهور آمريكا مامور ويژه براي پيگيري
پرونده عراق بويژه اجراي طرح خروج نظاميان آمريكا از اين كشور ميباشد.
با
توجه به اين تفكرات است كه مردم عراق به شدت از وي خشمگين بوده بگونهاي
كه سفرهاي وي به عراق همواره با تظاهرات مردمي عليه وي همراه بوده است. با
توجه به سوابق بايدن سفر وي به عراق ميتواند برگرفته از اهدافي خاص باشد
از جمله، اولا آمريكا در حوزه داخلي با چالشهاي گستردهاي مواجه است كه
جنبش تسخير وال استريت بخشي از اين امر ميباشد.
سفر بايدن به عراق
با تاكيد بر خروج نظاميان از عراق از يك سو ميتواند اقدامي باشد براي
انحراف افكار عمومي از تحولات داخلي آمريكا و نيز نمايش تحقق بخشي از
وعدههاي اوباما تا شايد مقداري از اعتراضهاي مردمي از دولت آمريكا كاسته
شود. اين امر براي مبارزات انتخاباتي اوباما مهم است. ثانيا، آمريكا به رغم
وعدههاي خروج همچنان بر ادامه حضور در عراق تاكيد دارد.
اين
اقدام در لواي آموزش نظاميان عراقي در حالي پيگيري ميشود كه آمريكا اموري
چون مصونيت قضايي براي نظاميان خويش و آزادي دخالت در تصميمات نظامي و
امنيتي عراق را پيگيري ميكند. با توجه به ناكامي ساير مقامات آمريكايي
براي دريافت اين امتيازها بايدن ماموريت تحقق اين مهم را بر عهده دارد.
ثالثا، نكته مهم در تفكرات بايدن تجزيه عراق به سه بخش ميباشد كه اكنون
نيز از سوي برخي گروههاي وابسته به غرب در عراق مطرح شده است.
اقدامات
يك جانبه استان صلاح الدين در اين چارچوب است. از ماموريتهاي سفر بايدن
به عراق را ميتوان پيگيري اين پرونده و اعمال فشار بر دولت عراق جهت پذيرش
اين طرح دانست. در اين چارچوب آمريكا رويكرد به جريانهاي غرب گرا و
بعثيها را از ابزارهاي فشار بر عراق ميداند. رابعا، آمريكا همگرايي عراق
با كشورهاي منطقه را چالشي براي منافع خود ميداند.
به چالش كشاندن
روابط عراق با همسايگان بويژه در قبال ايران و سوريه و نيز سوق دادن بغداد
به پذيرش ادامه عمليات تركيه در خاك اين كشور از جمله اهداف سفر بايدن
است. وي به دنبال ايجاد بحران در منطقه بويژه در قبال سوريه است چنانكه وي
پس از عراق راهي تركيه ميشود.
در نهايت ميتوان گفت كه سفر بايدن
به عراق نه برگرفته از قدرت بلكه نتيجه چالشهاي دروني و خارجي آمريكا است
كه با سياست بحراني سازي در عراق پيگيري ميشود هر چند كه تاكيد مردم و
دولت عراق بر مخالفت با نسخههاي آمريكايي ابهامات بسياري را در تحقق اهداف
سفر وي به همراه داشته است.
مردم سالاري
«در باب ديدار چهره به چهره با مردم تهران» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد:
آقاي
احمدي نژاد همچنان اصرار به تداوم سفرهاي استاني و ديدار چهره به چهره با
مردم دارد و علي رغم انتقاداتي که نسبت به اين موضوع انجام ميشود، هنوز
اين گونه سفرها و ديدارها ادامه دارد; بدون آن که درباره ثمربخشي آن، اتفاق
نظري وجود داشته باشد. طي هفتههاي گذشته، رئيس جمهور به شهرهاي اطراف
تهران هم سفر کرده و چند جلسه ديدار چهره به چهره با مردم تهران هم انجام
داده است.
فارغ از اين که در ديدارهاي چهره به چهره با مردم شهر
تهران که براساس آمار، جمعيتي نزديک به 9 ميليون نفر را در بر ميگيرد که
نزديک به 15 درصد کل جمعيت کشور است، چه تعداد از اين افراد امکان ديدار با
رئيس جمهور و بيان مشکلا ت خود را پيدا ميکنند، نکته مهمتر اين است که
اين ديدارها تا چه حد در حل مشکلا ت مردم تهران ميتواند تاثيرگذار باشد؟
براي پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد مشکلا ت مردم تهران را بشناسيم. طبيعتا
بعد از اجراي طرح هدفمندي يارانه ها، مردم شهر تهران و همچنين شهرهاي بزرگ
کشور به دليل مشکلا ت موجود براي زندگي در شهرهاي بزرگ و هزينههاي زندگي
در آن دچار مشکلا ت فراواني شدهاند.
مصداق بارز اين ادعا
گزارشهاي رسانههاي دولتي و حکومتي به ويژه صدا وسيما در مورد مزاياي طرح
هدفمندي يارانهها است که تمامي اين گزارشها بدون استثنا از روستاها يا
شهرهاي بسيار کوچک تهيه شده که در آن مردم از مزاياي هدفمندي يارانهها و
چگونگي هزينه کردن يارانههاي دريافتي براي مواردي همچون شهريه فرزند
دانشجو يا تعميرات خانه خود و مواردي از اين دست سخن ميگويند. اما هيچ گاه
درباره مزاياي طرح هدفمندي يارانه ها، با مردم تهران يا ساير شهرهاي بزرگ
گفت وگو نشده است. دليلش هم واضح است چرا که مشکلا ت اقتصادي و مسايلي
همچون تورم وبيکاري بيش از هر جا در مردم تهران و ساير شهرهاي بزرگ
تاثيرگذار است.
اجازه بدهيد کمي به عقب برگرديم. نخستين بار که سخن
از سهميه بندي بنزين به عنوان نخستين گام در مسير واقعي کردن قيمتها و
حذف يارانهها به ميان آمد و اولين گام براي محدود ساختن مصرف بنزين
برداشته شد، همه مسوولا ن بر ضرورت هزينه کردن بخش اعظم مبالغ حاصل از صرفه
جويي در مصرف سوخت پس از سهميه بندي بنزين، براي تقويت ناوگان حمل ونقل
عمومي در شهرهاي بزرگ به ويژه تهران تاکيد ميکردند تا با ايجاد امکانات
مناسب براي نقل و انتقال شهروندان با خودروهاي عمومي، تمايل آنان براي
استفاده از خودروي شخصي کاهش يابد که به تبع آن، شاهد کاهش ميزان مصرف سوخت
خواهيم بود. اما بيش از چهار سال از آغاز سهميه بندي بنزين و يک سال از
آغاز طرح هدفمندي يارانهها سپري ميشود و هيچ گام بلندي براي تقويت ناوگان
حمل ونقل عمومي شهرهاي بزرگ و به ويژه تهران برداشته نشده است.
متروي
اهواز و اصفهان و شيراز و... هنوز نيمه کاره است و متروي مشهد هم که
افتتاح شده، سالها پيش تکميل شده بود اما در تمام اين سالها معطل واگن
بود. وضع حمل ونقل عمومي در شهر تهران که بسيار تاسف بارتر است.
شهرداري
تهران سال هاست بابت عدم پرداخت يارانههاي حمل ونقل عمومي توسط دولت گلا
يه دارد و اين گلا يه گاه به اعتراض هم ميرسد به طوري که نه تنها دولت در
وظايف خود براي اعطاي يارانههاي بخش حمل و نقل عمومي در شهر تهران عمل
نکرده بلکه شهردار تهران گفته به بانکها هم دستور دادهاند به شهرداري کمک
نکنند. هرچند ديروز در اقدامي ديرهنگام اعلا م شد بخشي از يارانه حمل ونقل
عمومي توسط دولت براي شهر تهران پرداخت شده است. با اين وجود مردم تهران
مدتهاست در ازدحام اتوبوسهاي بي آرتي و واگنهاي مترو له ميشوند يا
مدتها در کنار خيابان در سرما و گرما به انتظار تاکسي ميايستند و دولت
يارانههاي حمل ونقل عمومي را پرداخت کرد.
شرق
«آتشفشان ايدز را جدي بگيريم» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدجواد حقشناس است كه در آن ميخوانيد:
شيوع
بيماري ايدز در طول دو دههاي كه از آن ميگذرد، به نحو بيرحمانهاي در
جهان ادامه داشته و گرچه شدت آن در بعضي مناطق بيشتر بوده، اما هيچ كشوري
از گزند آن در امان نمانده و رفتهرفته به يك مشكل جهاني تبديل شده است.
چند سالي است كه در كشورمان نيمه اول آذرماه كه اتفاقا مصادف است با اواخر
نوامبر، هر سال جستهوگريخته صحبتهايي از يك بيماري كمتر شناخته شده به
نام ايدز ميشود. گاهي رسانهها و مسوولان بهداشت و درمان و گاهي ادارات و
دفاتر ذيربط سازمانملل متحد مثل UNAIDS، يونيسف، UNFPA و بالاخره ان. جي.
اوها و به قولي سازمانهاي مردم نهاد (سمنها) در اين ايام تا حدي كه مجاز
باشند به دستاوردها و تلاشهايشان كه هيچگاه آنگونه كه بايد و شايد
پررنگ نبوده اشاراتي داشتهاند.
اما امسال وزير بهداشت و درمان به
پيشواز رفت و در ديدار با مدير اجرايي برنامه مشترك سازمان ملل متحد در
زمينه ايدز، هشداري اگرچه ديرهنگام را اعلام داشت كه هم درخور تحسين بود و
هم ديوار سكوت دولت را شكافت و اعلام داشت كه: با ادامه وضع موجود احتمال
اينكه با آتشفشاني از ايدز مواجه شويم بالاست. اگرچه محافل علمي و تحقيقاتي
كشورمان آنگونه كه بايد تاكنون فرصت و امكان عبور از خطوط قرمزي چون
پرداختن به كم و كيف پديده تنفروشي را نداشتند تا واقعيت تلخي را در بوته
تبيين و تحليل قرار دهند!نكته مهم اين است كه براي اولينبار فعاليت
«تنفروشان» در كشور توسط يك مقام عاليرتبه دولتي مورد توجه جدي قرار
گرفته و كتمان نشده است و نقش اين گروه را در انتقال ايدز موثر دانسته و
تاكيد ميكند: «هر روسپي سالانه پنج تا 10 نفر را مبتلا به ايدز ميكند»
ايشان در اين سخنان هشدارآميز، صريح و در عين حال شجاعانه خود به درستي
تاكيد ميكند كه «بررسيها نشان ميدهد بايد 83 هزار تا 120 هزار فرد مبتلا
به HIV در كشور داشته باشيم كه فقط 20 هزار مورد آنها را كشف كردهايم.»
(روزنامه شرق – چهارشنبه 21 مهر 89). گفتني است كه ايشان پيشبيني
كردهاند، شيوع ايدز از طريق رابطه جنسي در پنج سال آينده، پنجبرابر
ميشود (خبرگزاري فارس 8/9/89).
اگرچه ديرزماني نيست كه ديگر
مسوولان ذيربط دولتي رسما پذيرفته و اعلام كرده بودند كه موج سوم انتقال
ويروس ايدز از طريق رفتارهاي جنسي پرخطر در كشورمان آغاز شده و پس از آن
بود كه رييس اداره ايدز وزارت بهداشت با ابراز نگراني از افزايش ابتلا به
ايدز زنان كشور در سالهاي اخير گفت، برنامه سوم مبارزه با ايدز بر زنان
آسيبپذير تاكيد دارد و همچنين برنامهريزي براي گسترش مراكز ارايه خدمات
به زنان آسيبپذير صورت گرفته است (روزنامه آرمان- يكشنبه نهم آبان) اين
مقام دولتي نسبت به افزايش انتقال ايدز از طريق ارتباطات جنسي پرخطر و
محافظتنشده و همچنين افزايش آمار اين بيماري در زنان هشدار داد و گفت:
براساس آمار متاسفانه تعداد ابتلاي زنان كشور در سالهاي اخير افزايش يافته
و نگرانكنندهتر آنكه مبتلايان به ايدز در كشور در رده سني 25 تا 34 سال
قرار دارند و با فرض اينكه اين افراد چند سال پس از مبادرت بر رفتارهاي
پرخطر به مراكز مشاوره مراجعه كردهاند سن مواجهه با ويرويس HIV خيلي
پايينتر از 25 تا 34 سال بوده است كه بسيار جاي نگراني دارد.
چراكه
جمعيت ما جوان است. كلام آخر اينكه متاسفانه ابتلا به ويروس HIV (ايدز) از
گروه متمركز در حال ورود به جمعيت عمومي است. براساس آخرين آمار كه تا
اوايل تيرماه امسال ثبت شده، هنوز هم همچنان بيشترين موارد ابتلا مربوط به
استفاده از وسايل مشترك در اعتياد تزريقي با 9/69 درصد است و موارد ابتلا
به ارتباطات جنسي محافظتنشده 9/19 درصد، بقيه هم ناشناخته است كه
كارشناسان معتقدند قسمت عمده اين انتقال ناشناخته ميتواند به انتقال از
طريق ارتباطات جنسي محافظتنشده مربوط شود كه به دليل قبحي كه وجود دارد،
مراجعان كمتر آن را ذكر ميكنند.
پس امروز كه مقامات كشورمان
سرانجام منع اين بحران را دانسته و به آن پرداختهاند، فرصتي طلايي
پيشرويمان قرار گرفته تا بپذيريم كه بايد جهاني بينديشيم و ملي عمل كنيم
همچنان كه در قطعنامه 2/55 مجمع عمومي، مصوب اجلاس هزاره سازمان ملل كه در
دسامبر 2000 تشكيل شد، آمده كه «رهبران جهان با تامين كمك ويژه براي كودكان
يتيم شده بر اثر ايدز تعهد خود را نسبت به توقف و جلوگيري از شيوع ايدز تا
سال 2015 اعلام كردند.» در بيشتر كشورهاي آلودهشده به ويروس ايدز 15 تا
20درصد كودكان يك يا هر دو والد خود را بر اثر ابتلا به ايدز از دست
دادهاند و كمتر از 10درصد كودكان يتيم حاصل از بيماري ايدز از حمايت
اجتماعي برخوردارند. لازم به يادآوري است كه يتيمان ايدز مورد تبعيض قرار
گرفتهاند و بايد خود زندگيشان را اداره كنند.
تهران امروز
«درباره اقدام اخير انگليس» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سجاد نوروزي است كه در آن ميخوانيد:
1
- انگليس با اقدام اخير نشان داد كه واكنشها به رفتار اخير اين كشور
كاملا «بجا» بوده است. ممكن است كم و كيف حوادث رخ داده در حين تسخير سفارت
انگليس نظرات مختلف و نقدهاي احيانا صحيحي وجود داشته باشد اما نوع واكنش
انگليس نشان ميدهد كه اين كشور با پيشفرضهايي كه از قبل انديشيده شده
بود درصدد ساماندادن هجمهاي عليه ايران بوده است.
سنخ واكنش
انگليس با هيچ منطق ديپلماتيكي سازگار نيست. مجلس طرح «كاهش» روابط با
انگليس را تصويب كرد نه «قطع» آن. در ثاني اقدام دانشجويان در تسخير
كوتاهمدت سفارت انگليس نيز اقدامي كاملا «خودجوش» بود. با اين وصف، آيا
واكنش انگليس «متناسب» است؟
واضح است كه اين اقدام از قبل طراحي شده
بوده است و به گمان باطل، اين كشور ميكوشد بهزعم خود حلقه محاصره را بر
ايران تنگتر كند، در حالي كه شرايط بينالمللي نشان ميدهد وجود سفارت
انگليس در ايران، براي ايران «ضرر» بود و براي انگليس «نفع»، همين معامله
در باب وجود سفارت ايران در انگليس هم قابل طرح است. بنابراين از حيث
راهبردي اينكه ايران در سامان دادن به تحولات مدنظر خود در خاورميانه اسير
ملاحظات ديپلماتيك نباشد، امري بسيار ممدوح است و در واقع امري است كه
ميتواند ايران را در پيشبرد اهداف راهبردي خود ياري كند. در اين ميان اين
انگليس است كه جدا از آنكه سفارت خود را از دست داده است، توان تحليل
راهبردي تحولات سامان يافته از سوي ايران را نيز از كف خواهد داد و فرصت
«مذاكره» و «تفاهم» را نيز براي خود مسدود كرده است.
به هر روي
واضح است كه بريتانيا مسير تخاصم را برگزيده است و در واكنشي به يك اقدام
خودجوش، سختسري از خود نشان ميدهد اما كارنامه ننگين اين كشور به نحو
ارجح اين توان را به ايران ميدهد كه در مسير يارگيري در تحولات بينالمللي
اين اقدام را به عنوان يك «تخاصم آشكار» مطرح كند.
انگليس نبايد
از ياد ببرد كه جايگاه راهبردي ايران در تحولات منطقه و شكلدهي به تحولات
بنيادين، اكنون به نحوي تثبيت شده است كه اين سنخ اقدامات عجولانه
نميتواند بر اين جايگاه، اندك تزلزلي را وارد كند.
در اين ميان به نظر ميرسد كه اين اقدام «مقطعي» و «شتابزده» در نهايت ضرر راهبردي را براي انگليس به ارمغان خواهد آورد.
دور
نيست روزي كه انگليس براي اعاده روابط با ايران پيشقدم شود؛ آن روز، اين
ايران است كه «شرط» ميگذارد و چيزهايي را مطالبه خواهد كرد كه انگليس
«ناچار» است به آن تن دهد، آن روز دور نيست...
ابتكار
«8 آذر تکرار 13 آبان نبود» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فرهاد دادجو است كه در آن ميخوانيد:
فرزندان
انقلابىام، اى كسانى كه لحظهاى حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست
برداريد... مىدانم كه به شما سخت مىگذرد؛ مگر به پدر پير شما سخت
نمىگذرد؟ ولى تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابىتان را
در سينهها نگه داريد؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد؛ و بدانيد كه
پيروزى از آن شماست.... وخودتان را براى يك مبارزه علمى و عملى بزرگ تا
رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنيد. (صحيفه امام، ج، ص )
اول
اينکه خباثت و توطئهگري دولت انگليس در قبال جوامع مسلمان بويژه کشور
ايران طي يک قرن گذشته آشکارتر از آن است که نياز به شاهد داشته باشد بلکه
در ميان مردم ما به مثل تبديل شده است. شدت يافتن اين کارشکني و دسيسهگري
از ابتداي انقلاب اسلامي تا فتنه پس از انتخابات نيز بينياز از اثبات است.
دوم اينکه بخش اعظم مردم و نيروهاي سياسي درون نظام به مواجهه
عزتمدارانه جمهوري اسلامي با سياستهاي خصمانه دولت انگليس باور دارند از
جمله مداخله در امور داخلي کشور، تقويت جبهه معارضان سياسي نظام، کارشکني
در دستيابي به فناوري هستهاي و تحريم غيرقانوني مقامات، بانکها و شرکتهاي
ايراني.
نتيجه نکته اول و دوم تاييد سياستهاي عزتمدارانه شوراي
عالي امنيت ملي، دولت و مجلس و همچنين تحسين انگيزه پاک ديني و شجاعت
انقلابي دانشجويان معترض است.
سوم اينکه نقد اين نوشتار به اشغال
سفارت انگليس در آذر از جنس برخي توصيههاي مصلحتآميز نيست چه آنانکه با
بزرگ کردن خطر قطع روابط اقتصادي، تنها دغدغه هزينههاي تجاري و مالي کشور
را دارند و چه آنانکه اصولا تنها از عينک ديپلماسي مرعوب در مقابل غرب، اين
حرکتهاي افراطي را موجب آسيب ديدن وجهه خارجي کشور ميشمارند. البته هم
حفظ شان ملت ايران و هم هزينه - منفعت اقتصادي بايد جايگاه خود را نزد
سياستگذاران خارجي داشته باشند اما نه در جايي که اصول نظام، در معرض آسيب
است.
پس نقد ما به حادثه آذر چيست؟ اگر بنا به فرمايش اخير رهبر
انقلاب، بسيجي انقلابي است اما بيقانون نيست، جنبش دانشجويي بويژه دوستان
بسيج بايد به اين سوال پاسخي مستدل بدهند که: چه زماني «دانشجو» مکلف
ميشود که مقر نمايندگي يک کشور ديگر در ايران را (که دولت اسلامي متعهد به
حفاظت از آن شده است) به اشغال درآورد؟
مقدمات اين مقاله نشان
ميدهد ما ميپذيريم که اتخاذ موضع خصمانه عليه ايران و هر کشور مسلمان و
مظلوم ديگري، اين اجازه را به مسئولان جمهوري اسلامي ميدهد که از موضع
اقتدار و عزت، سياست متناسبي در پيش گيرند و از اصول نظام و منافع ملي
عقبنشيني نکنند. اما اين واکنشهاي معترضانه و عزتمدارانه طيفي دارد از
خفيف تا شديد. معقول است که شدت واکنش ما متناسب با درجه خصومت آنها باشد.
در طيف سياستهاي عزتمدارانه، قطع رابطه سياسي يا اخراج کارکنان و تخليه
سفارت در نقطه نهايي شدت قرار دارند، يعني زماني که درجه دشمني آنها به
غايت رسيده باشد و ما نيازي به نگه داشتن اين برگ براي بازي سياسي نداريم
مانند زماني که يک کشور در آستانه حمله به ما قرار دارد. بر اين اساس
مواضعي مانند مصوبه اخير مجلس در تنزل سطح روابط ديپلماتيک، يک واکنش نيمه
شديد به توطئهگري دولت انگليس به شمار ميرود.
اما هنوز به پرسش
اصلي مقاله پاسخ نداده ايم: با فرض وجود خصومت، چه کسي مکلف به مقابله
ديپلماتيک است؟ چه زماني «دانشجو» مجوز ورود پيدا ميکند؟ منطق حکم ميکند
اگر مسئولان سياسي کشور خود هوشمندي و شجاعت مقابله با مداخلات خارجي را
داشته باشند، نيازي به ورود نهادهاي مدني و انقلابي نيست. به بيان ديگر
حاکميت قانون اقتضا ميکند تنها اگر دولت و مجلس در اين خصوص دچار غفلت
مستمر بودند و جنبش دانشجويي سلسله مراتب امر به معروف دولتمردان را طي
نمود و نتيجه نگرفت، آنگاه مجاز خواهد بود با درايت و بصيرت خود بهترين روش
را براي حفاظت از اصول نظام اسلامي در پيش گيرد. اگر چنين شرايطي لحاظ
نشود و چنان مراتبي طي نشود، يعني مجوز هرج و مرج به نام اسلام و انقلاب.
دنياي اقتصاد
«مباني سياستگذاري براي ارز» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر احمد یزدانپناه است كه در آن ميخوانيد:
سیاست
نرخ ارز در ساماندهی هر اقتصادی لااقل دو وظیفه مهم را بر عهده ميگیرد:
یکی سیستم تعيين نرخ ارز کشور و دیگری تبیین نرخ ارز به عنوان یک قیمت نسبی
برای انجام معاملات ارزی.
سیاست نرخ ارز بر ساختار قیمتهاي نسبی
بر حسب پول ملی که در سطح جهانی مبادله میشود (کالاهای قابل مبادله)
وکالاهایی که برای بازار داخلی تولید میشوند (کالاهای غیرقابل مبادله)
اثرگذار است. در اهمیت سیاست نرخ ارز همین بس که بر سطح عمومی قیمتها؛
یعنی بر تورم جامعه تاثیر معنی دار دارد. در یک کلمه سیاست نرخ ارز بر
انگیزههاي قیمتی که نقش حساسی در اقتصادها دارند، موثر است. تدوین سیاست
نرخ ارز کشورهای در حال توسعه باید بر پایه ویژگیهاي نهادی و ساختاری آن
اقتصادها و بر مبنای معیارهای محوری زیر صورت پذیرد:
1- کم و کیف وابستگی و اتکای کشور به تولید و صادرات موادخام و کالاي اولیه معدنی و کشاورزی
2- محدودیت کالاهای داخلی برای جایگزینی واردات
3- وابستگی بخش خارجی اقتصاد به واردات کالاهای واسطهاي و تجهیزات سرمایهای
4- درجه اهمیت جریان ورودی سرمایه، شامل سرمایهگذاریهاي مستقیم و قرضدهی خصوصی و رسمی
5- درجه توسعهیافتگی بازارهای مالی و محدودیت تعداد معاملهگران بازار ارز.
این
ویژگیها برای انتخاب اصلح یک نظام ارزی و شناخت محدودیتهاي بالقوه
اثرگذار سیاستهاي نرخ ارز در یک کشور در حال توسعه روی تخصیص منابع، به
خصوص در کوتاهمدت و رفع یا تقلیل عدم تعادل تراز پرداختها از اهمیت خاصی
برخوردارند. برای مثال برای توازن حساب جاری ترازپرداختها یا تناسب بین
صادرات و واردات مقامات پولی و بانک مرکزی کشورها با مداخله در نرخ ارز و
افزایش آن سعی دارند با سیاست تضعیف پول داخلی و ملی، واردات را محدود و
صادرات را توسعه دهند. آثار این سیاست در یک کشور در حال توسعه بر کل
اقتصاد چیست؟
ایده اصلی مداخله در نرخ ارز که در افزایش یا کاهش
ارزش خارجی پول ملی تجلی ميکند، آن است که سوددهی کالاهای قابل مبادله
(قابل صدور و کالاهای جانشین وارداتی)را نسبت به کالاهای غیرقابل مبادله
(مثل خدمات و مسکن و خردهفروشی) بالا برد. همانطور که اشاره شد منظور از
قابلمبادله در اینجا مبادله در سطح بینالمللی است؛ بنابراين قیمت این نوع
کالاها را بازارهای جهانی تعيين ميکنند؛ البته عوامل دیگری چون نرخهاي
ارز، حملونقل و بیمه، تعرفهها و یارانهها و مالیاتهاي وضع شده بر آنها
نیز در قیمت مزبور نقش اساسی دارند. قیمت کالاهای غیرقابل مبادله را نيز
عرضه و تقاضا در بازارهای داخلی تعيين مينمایند.
چرا حساب جاری
تراز پرداختها در یک کشور در حال توسعه اوضاع وخیمی پیدا ميکند؟ عوامل
متعددی دخیل هستند که میتوان به مهمترین آنها اشاره کرد:
الف) مشکلات
سمت عرضه داخلی، ب) افزایش اقساط بدهیها به علت بالا رفتن نرخهاي
بینالمللی بهره، پ) بدتر شدن «رابطه مبادله» ؛ یعنی افزایش قیمتهاي
کالاهای وارداتی نسبت به قیمتهاي صادراتی، ت) سیاستهاي پولی و مالی
انبساطی
هدف این نوشته فقط اشاره به آثار کاهش ارزش پول داخلی برای
بهبود حساب جاری یا افزایش صادرات و کاهش واردات است نه پرداختن به تک تک
موارد فوق. به هر حال داستان از بدتر شدن رابطه مبادله کشور شروع میشود.
فرض کنید رکود حاکم بر اقتصاد کشورهای عمده طرف تجاری ما باعث شوند قیمت
کالاهای صادراتی کشور افت نمایند؛ فرضی که با شرایط کنونی اروپا غیرواقعی
به نظر نمیرسد و رابطه مبادله را به ضرر ما کاهش ميدهد. چه ميتوان کرد؟
چه باید کرد؟
جهان صنعت
«همه چیز به نفع مخابرات» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مرجان محمدی است كه در آن ميخوانيد:
17
آذرماه کد تمامی شهرستانهای استان تهران به 021 تغییر میکند و نرخ هر
پالس از 7/44 به 43/51 ریال افزایش مییابد، این طرح در حالی به اجرا
درخواهد آمد که وزیر ارتباطات و مسوولان مخابراتی کشور به دفعات با اجرای
آن مخالفت کرده و معتقدند در صورت اجرایی شدن این طرح مخابرات متضرر
میشود، موضعگیریهای مسوولان و اظهارنظرهای مختلف کار را به جایی رساند
که سهامداران مخابرات نیز شروع به اعتراض کردند و خواستار لغو این طرح
مخابراتی شدند.
در هر صورت پس از کش و قوسهای فراوان این طرح از
17 آذرماه اجرایی میشود تا مشخص شود که نه تنها اجرایی شدن این طرح به ضرر
مخابرات نیست بلکه مخابرات به سود کلانی از این طرح دست پیدا میکند.
بد
نیست بدانید مخابرات در شهر تهران بیش از 5/8 میلیون مشترک تهرانی دارد که
در روز با یکدیگر ارتباط درونشهری برقرار میکنند، 5/3 میلیون مشترک نیز
(حاصل تفریق 13 میلیون جمعیت تهران در روز و 5/8 میلیون نفر ساکن تهران در
شب) تعداد افرادی است که ممکن است از توابع تهران با تهران تماس بگیرند، با
اجرایی شدن این طرح به طور قطع مخابرات 5/3 میلیون مشترک توابع استانی
تهران را از دست میدهد اما این تعداد به مشترکان تهرانی اضافه میشود حال
باید این نکته را در نظر گرفت که با افزایش 15 درصدی هر پالس نه تنها
مخابرات متضرر نمیشود بلکه اجرایی شدن این طرح کاملا به نفع مخابرات و ضرر
مشترکان است.
از سویی دیگر با اجرایی شدن طرح «همکدی» به طور خود
به خود نرخ مکالمه تا 15 درصد افزایش پیدا میکند که این مساله متمایز با
موضعگیری سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان است که صراحتا اعلام
کرده بود «مخابرات حق افزایش نرخ هر پالس مکالمه را در تلفن ثابت ندارد»
ولی این افزایش با اجرایی شدن «همکدی» صورت میگیرد.