در ابتدا ستون یادداشت روز، روزنامه کیهان را میخوانید که به مطلبی با عنوان«ما همه فداییان پیامبریم»نوشته شده توسط حسین شمسیان اختصاص یافت:
ما عاشق پیامبر اسلامیم و جانمان را به پیشگاه آسمانی او تقدیم میکنیم.ما
شارلی نیستیم و از شارلی و حامیانش متنفریم. از همه کسانی که به مقدسات
میلیاردها مسلمان توهین میکنند بیزاریم. از کسانی که کوردلانه چشمشان را
بر روی هزاران هزار کشته توطئههای شوم غرب میبندند و بر روی خون آنها رقص
مستی میکنند متنفریم. چگونه میتوان مسلمان بود و از کنار توهین به ساحت
مقدس «رحمت للعالمین» گذشت!؟ اصلا چگونه میتوان انسان بود و به خود اجازه
داد قلوب و احساسات دیگران را با توهین به مقدسات آنها جریحهدارکرد؟ این
روزها که غرب در سودای به راه انداختن «جنگهای صلیبی جدید» با نمایش ترور
و گروگانگیری راه را برای تروریستهای رسانهای و اجارهایاش باز میکند،
میلیونها مسلمان از ملیتها، نژادها و مذاهب مختلف با ابراز خشم و انزجار
نسبت به این اقدامات موهن، عشق خود را به پیامبر نور و رحمت ابراز
میدارند و جانشان را به پیشگاه او تقدیم میکنند. آنها باور دارند،
آمریکا، که پدرخوانده داعش و القاعده و طالبان و دیگر گروههای وحشی تکفیری
است، میکوشد با تسلیح و تجهیز آنها و با اجرای سناریوهای گوناگون، چهره
نورانی اسلام را در برابر چشمان مشتاق حقیقت در جهان مخدوش کند. حتی اگر در
این راه چند نوکر خود را قربانی کند.
درباره دور جدید «اسلامستیزی» آشکار غرب، چند نکته را میتوان یادآور شد:
1-
پس از حوادث ساختگی یازده سپتامبر، جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا در یک
سخنرانی رسمی، صراحتا از شروع دور جدید جنگهای صلیبی سخن گفت و به تهدید
کشورهای اسلامی پرداخت! متعاقب این سخنان و با بزرگنمایی دروغین نقش
مسلمانان در آن حوادث، ائتلافی از ریزهخواران و نوکران آمریکا ساخته شد و
عراق و افغانستان زیر چکمههای منادیان صلح! به خاک و خون کشیده شدند. آنها
از آن نمایش تروریستی و از نفرتپراکنی علیه اسلام عزیز نهایت کینهتوزی و
جنایت را به صحنه آوردند و مسلمانان بیشماری را در سراسر جهان به قتل
رساندند. ولی این همه هدف آنها نبود...
2- راستی چرا غرب و به ویژه
صهیونیست جهانی تا این حد به سناریوسازی و مبارزه با اسلام نیاز دارد!؟چرا
باید گاه و بیگاه شاهد یک عملیات نمایشی با نام و نشان مسلمین باشیم؟ غرب
از هزینههایی که در این راه میکند، چه فایدهای میبرد؟ آنها با این کار
میکوشند از بروز چه رخدادی جلوگیری کنند؟ چرا در حالیکه میدانند توهین
به پیامبر بزرگ اسلام، احساسات و عواطف آنها را جریحهدار کرده و احتمال
بارش خشم مسلمانان را در پی دارد، باز هم به این عمل کثیف دامن میزنند و
هر از چندی نوکری از نوکرانشان را به آن وا میدارند؟ پاسخ این سؤالات را
باید در هراس غرب از«عالمگیر شدن اسلام» جستجو کرد. براساس آمار رسمی و
علیرغم همه نفرتپراکنیهای رسانهای غرب، نام زیبای پیامبر ما یعنی
«محمد» پرطرفدارترین و پرتکرارترین نام در همه جهان است. اروپا به سرعت
در حال گرایش بیش از پیش به اسلام است و پیشبینیهای متعدد حکایت از آن
دارد که تا یک دهه آینده، ترکیب جمعیتی این قاره به نفع مسلمین تغییر
میکند. این شواهد و دهها سند و مدرک دیگر حاکی از آن است که اسلام جای
خود را در دل مردم باز کرده و هیچچیز مانع پیوند دلهای آگاه با این آیین
آسمانی نیست و به قول حضرت امام(ره) «دنیا تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص)
است» این نفوذ و این گرایش به طور طبیعی با امپراطوری غرب ناسازگار است و
طبیعی است که آنها نیز همچون فرعون که در هراس از تولد «موسی» به کودککشی
روی آورده بود، به اسلامستیزی و اسلامهراسی روی بیاورند.
3- برای
رسیدن به این هدف شوم و ایجاد رعب در دل مردم، باید همچون روزگار جاهلیت و
همچون ابوجهل و ابوسفیان رفتار کنند. آن روزها کافی بود تا صدای آسمانی
پیامبر به گوش مردم گم کرده راه برسد تا طریق هدایت بیابند. بتپرستان برای
جلوگیری از این کار به آنها توصیه میکردند که پنبه در گوشهایشان
بفشارند! امروز نیز چنین است. غرب میداند که ابلاغ سخنان پیامبر نور و
رحمت، کار خود را میکند و مردم را به آیین اسلام متمایل میسازد. پس
میکوشند چهره نورانی او را مخدوش کنند. آنها میکوشند مردم خبردار نشوند
که او همان کسی است که حقوق زنان و دختران را به رسمیت شناخت و آنها را از
زنده به گور شدن به کمال انسانی و الهی رساند، خبردار نشوند که او همان
کسی است که با کارگران و فرودستان همنشین بود و زندگیاش را با فقیرترین
مردم همسطح میکرد، خبردار نشوند که او همان کسی بود که فرمان میداد
اسیران را نکشید، او همان کسی بود که علمآموزی را عبادت میدانست و با جهل
و خرافه مبارزه میکرد و... بدیهی است همین که مردمان غرب در عصر استیلای
رسانههای صهیونیستی از وجود چنین موجود نازنینی با خبر شوند، فوج فوج به
اسلام میگروند و وعده الهی محقق میشود که «یدخلون فی دینالله افواجا» و
این یعنی شکست تمام ایسمها و ایدئولوژیهای دروغینی که باعث تسلط اقلیت
ظالم و اشرافی بر اکثریت محروم و پا برهنه جهان است.
4- برای اینکه به
خیالخام خودشان به این هدف شوم برسند و مردم از او نشانی نیابند و برای
اینکه به آنها بگویند اسلام آئینی نیست که به فلاح و رستگاری منجر میشود،
سناریوسازی میکنند، مانند یازده سپتامبر و مانند شارلی ابدو. آنها به
دروغ خود را آزادیخواه و حامی آزادی بیان و عقیده میدانند و در مقابل ما
را مخالف آزادی بیان و عقیده!. برای اثبات آزادیخواهیشان، در توهین به
مقدسات اسلامی هیچ مرزی نمیگذارند و قائل به آزادی مطلق هستند! اما توجه
ندارند که تناقض رفتارشان، خیلی زود آنها را رسوا میکند. به عنوان
نمونهای ساده از این تناقضات، در سال 2009 میلادی، یکی از
کاریکاتوریستهای شارلی ابدو بدلیل توهین به «عواطف و مقدسات» اخراج
میشود. فکر میکنید او چرا و به چه جرمی اخراج شد؟ او فقط یک لطیفه درباره
پسر سارکوزی نخستوزیر فرانسه نوشته بود. وقتی پسر سارکوزی با یک دختر
ثروتمند یهودی ازدواج کرد، او نوشت:«این پسر به زودی مدارج ترقی را طی
خواهد کرد» همین جمله کافی بود تا وی به جرم توهین اخراج شود! این است معنی
آزادی بیان فرانسوی! آزادی بیان فرانسوی یعنی میشود به مقدسترین گوهر
ارزشمند برای مسلمانان جهان توهین کرد اما اگر پروفسور روبرت فوریسون،
دانشمند هشتاد و چند سالهای که محققی مشهور و شناخته شده است، کتابی علمی و
تاریخی در موضوع هولوکاست نوشت باید او را زندانی کرد و حتی در روز روشن
در خیابان کتک زد تا دیگر کسی به هولوکاست مقدس بیاحترامی نکند!
5- این
آزادی بیان دروغین آن قدر مهوع و غیرقابل باور است که هیچکس،حتی خود
غربیها هم باور نمیکنند! از یک سو ژست مبارزه برای آزادی آنها مسخره و
خندهدار است و از دیگر سو اعتقاد و دم زدن دروغینشان از این آزادی. وقتی
نتانیاهو، اولاند، مرکل، براون و... به عنوان نمایندگان باغ وحش غرب و
حامیان اصلی تروریست سازمان یافته در جهان، در صف اول راهپیمایی آزادی یا
همان سیرک بزرگ پاریس حضور می یابند، جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که همه
حرفهای آنها در حمایت از آزادی دروغ است. آنها سالهاست با حمایت از
گروههای تکفیری و تروریستی، پاسخ مردم بیگناه مسلمان در آسیا و آفریقا را
با گلولههای آتشین میدهند، پس چگونه یک شبه حامی آزادی بیان شدهاند!؟
این لطیفه آنقدر نچسب و غیر حقیقی است که صدای «پاپ» را هم درمیآورد. پاپ
دو روز پیش گفته بود: «آزادی بیان حدودی دارد. نمیتوان به اعتقادات
دیگران بیاحترامی کرد و آن را به مسخره گرفت». پاپ همان روز با اشاره به
یکی از دستیارانش که کنارش ایستاده بود، گفته بود: «اگر دکتر گاسپارو کلمه
زشتی در مورد مادر من به کار ببرد، میتواند انتظار داشته باشد که مشتی
حواله او خواهد شد. این طبیعی است کاملا طبیعی» این سخنان پاپ نشان میدهد
که حتی در آیین مسیحیت نیز آزادی بیان دارای حد و مرز است.
6- اما با
این مدعیان دروغین آزادی چه باید کرد؟ در هنگامهای که غرب با توهین به
پیامبر اسلام درپی به راه انداختن جنگ اعتقادی و نمایش چهره خشن از اسلام
است چه باید بکنیم؟ آنها با امپراطوری رسانهای خود سالهاست مفهوم تروریست
را همچون بسیاری از مفاهیم دیگر از جایگاه حقیقی خود خارج کردهاند و سپس
با استخدام «تروریستهای فرهنگی»، با ظاهری شیک و آکادمیک، به جای گلوله،
نفرت و کینه شلیک میکنند. سالهاست میکوشند مسلمان را مساوی تروریست
معرفی کنند. چرا!؟ تا در چنین روزی هیچ مسلمانی از ترس اینکه تروریست
نامیده شود، جرات واکنش نداشته باشد. اما، این روزها و مخصوصا پس از پیروزی
انقلاب اسلامی، از بادی که کاشته بودند طوفان درو کردهاند. مسلمانان به
پیروی از پیامبرشان، مظهر رحمت و عاطفه و مهربانیاند. همچون او، با پیروان
دیگر ادیان، با آنها که عقیدهاشان را محترم میشمارند و به مقدساتشان
توهین نمیکنند، به صلح و صفا زندگی میکنند،حقوقشان را محترم میدانند و
جان و مالشان را محفوظ میشمارند. هر روز و هر ساعت آیین آسمانی او را با
همه زیباییها و شیرینیهایش بیشتر و بهتر معرفی میکنند تا به کوری چشم
خفاشان شبپرست، نور او روز به روز بیشتر در عالم منتشر شود و جهان را روشن
کند. اما حساب ابوجهلها و ابولهبها جداست! حساب آنها که مقدساتمان را
هدف نفرتپراکنی مسموم خود قرار میدهند جداست. به یقین هر مسلمان آزادهای
و هر مومن معتقد به پیامبر(ص)، آرزومند هلاکت سلمان رشدی خبیث و دیگر
کسانی است که راه او را میروند. اجرای حکم الهی و انسانی امام راحل(ره) در
باره او و درباره دیگرانی که پا در راه او گذاشتهاند، آرزویی است که در
دلها زنده است و اگر چند صباحی به تأخیر افتاده، چیزی عوض نمیشود و به
یقین صاعقه مرگ بر سرآنها باریدن خواهد گرفت. پس با افتخار میگوئیم که ما
فداییان پیامبریم، با روحمان، با جانمان، با همه هستی و آبرویمان. هم در
ترویج آییناش میکوشیم و هم پاسخ یاوهگویان خبیث را میدهیم.
سید عابدین نورالدینی در مطلبی که با عنوان«هدیه مجلس به ظریف»در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز به چاپ رساند اینگونه نوشت:
1ـ مشاجره باراک اوباما و رابرت منندز در هتل هیلتون را
باز هم نمیتوان چندان جدی گرفت. اوباما نیازی به مشاجره با طراحان افزایش
مشروط تحریمهای ایران ندارد. جمهوریخواهان 54 کرسی کنگره را در اختیار
دارند. آنها برای عبور از سد اوباما، به همراهی 13 سناتور دموکرات نیاز
دارند. اگر اوباما مخالف تصویب تحریمهای مشروط است، میتواند همحزبیهایش
را در سنا به خط کرده و از آنها بخواهد به طرح رابرت منندز و مارک کرک رای
منفی بدهند. در این صورت این طرح نمیتواند موافقت دوسوم سناتورها را
داشته باشد و رئیسجمهور آمریکا که بر سر مذاکرات هستهای شرطبندی کرده و
دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، میتواند با خیال راحت در اتاق بیضیشکل
خود نشسته و طرح وتوشده جمهوریخواهان را به منشی ایرانیالاصل خود نشان
دهد! در عین حال آنها هرچه میکنند، به ایران ربطی ندارد. این مشکل خود
آنهاست.
2ـ اینکه در ایران عدهای از پیادهروی ظریف و کری نشئه میشوند و در عالم
نشئگی سرعت مذاکرات را زیاد میکنند، در عالم واقع چندان مهم نیست. آنان
که باید بدانند، میدانند آنچه مارک کرک و رابرت منندز در سنا جلو میبرند
طرح ویژهای است برای باز کردن قفل مذاکرات هستهای. آقایان گویا فراموش
کردهاند جان کری در مسقط به جواد ظریف چه گفت و گویا به همین زودی از یاد
بردهاند چرا مذاکرات هستهای به مدت 7 ماه تمدید شد. از توافق ژنو تا
رضایت طرفین برای تمدید 7ماهه آن توافق در وین دهها دور مذاکره و صدها
ساعت بحث کارشناسی و فنی میان طرفین انجام شد. واقعیت آن است که پس از یک
سال و نیم مذاکره هستهای دیگر بحث ناگفتهای نمانده است. همه موضوعات در
چندین دور مذاکرات بحث و بررسی شده است.
طرفین هیچ حرف ناگفتهای ندارند. از تحقیق و بازرسی تا موضوع ظرفیت
غنیسازی و نیز رآکتور آب سنگین اراک، همه و همه بررسی شده و مواضع طرفین
در قبال آنها مطرح شده است. با این حال اما توافق جامع حاصل نشد. چرا؟
دلیلش زیادهخواهی طرف آمریکایی است. زمانی که نوبت تعهد آنان یعنی لغو
تحریمها رسید، آنان زیر میز مذاکرات زدند. آنها از طراحی یک دوره زمانی 15
ساله برای برداشتن تحریمها میگویند! و این درحالی است که ایران چه در
حوزه ظرفیت غنیسازی، چه درباره ذخایر اورانیوم و چه در موضوع آب سنگین
اراک (بازطراحی رآکتور) همه نگرانیهای آنها را برطرف کرده است.
3ـ نه در ایران و نه در آمریکا هیچکدام از طرفین نسخه جدیدی برای توافق
هستهای ندارند. چراکه اساسا دیگر اختلافی درباره برنامه هستهای ایران
نمانده است! توافق انجام نمیشود چون آمریکاییها حاضر به لغو تحریمها
نیستند. تمدید 7 ماهه توافق ژنو نیز تنها یک مهلت جدید است که هر کدام از
طرفین امیدوارند در این مدت طرف مقابل را مجاب به همراهی با خود کنند. شاید
مهمترین و واقعیترین مرحله مذاکرات هستهای نیز همین مرحله باشد؛
مرحلهای که دیگر چانهزنیهای فنی در کار نیست و تنها این قدرت است که
میتواند تعیینکننده باشد. آمریکاییها بر اساس الگوی محاسبه «اثرگذاری
تحریمها و نیاز ایران به مذاکره» که متاسفانه برخی اظهارات آقایان روحانی و
ظریف در تثبیت این الگو بسیار موثر بوده، باز هم به سلاح تحریم رو
آوردهاند. طرح جدید «منندز ـ کرک» برای افزایش تحریمهای علیه ایران در
واقع در راستای ترساندن ایران از شکست مذاکرات مطرح شده است. از نگاه
آمریکاییها، دولت ایران تاکنون هیچ برنامهای برای رونق اقتصادی در کشورش
ارائه نکرده و همه امیدش به مذاکرات و لغو تحریمهاست. بر همین اساس
آمریکاییها معتقدند دولت ایران در نهایت براساس شعار آقای ظریف «هیچ
توافقی از عدم توافق بدتر نیست» به لغو 15 ساله تحریمها رضایت خواهد داد.
در ایران اما با طرح جدیدی که اعلام شد مجلس شورای اسلامی در دست بررسی
دارد فضای مذاکرات وارد مرحله جدیدی شده است.
ایران اعلام کرد در صورت
تصویب افزایش تحریمها در آمریکا، طرح غنیسازی نامحدود در مجلس ایران در
دستور کار قرار خواهد گرفت. این اقدام مجلس شورای اسلامی در واقع نخستین
ورود جدی مجلس به موضوع مذاکرات هستهای است. طرح مجلس به دنبال آن است تا
به یکباره الگوی محاسبه طرف آمریکایی مبنی بر نیاز دولت ایران به توافق
جامع هستهای را دچار لرزش کند. به عبارتی تصور غنیسازی نامحدود در ایران
پس از مذاکراتی که قطعا همه دنیا آمریکا را مقصر شکست آن میداند، یک کابوس
بزرگ برای طرف آمریکایی است. و اینجاست که الگوی محاسبه طرف آمریکایی تکان
میخورد. به همین دلیل طرح جدید مجلس شاید بهترین هدیهای باشد که دار و
دسته آقای ظریف از مجلس میتوانستند دریافت کنند، چراکه هم میتواند مانع
تصویب افزایش تحریمهای ایران در سنا شود و هم میتواند نسبت به پایان
زیادهخواهیهای طرف آمریکایی و حصول توافق جامع هستهای، امیدواری ایجاد
کند.اگرچه در این شرایط حساس، برخی اظهارات مانند برگزاری رفراندوم، موجب
تقویت الگوی محاسبه طرف آمریکایی و در نتیجه کوتاه نیامدن آنها از موضع عدم
لغو یکباره تحریم شده است اما به مرور، آثار و نشانههای مبارک طرح جدید
مجلس آشکار خواهد شد.
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«ایران و گزینه های مقابله با تحریم»نوشته شده توسط حسن هانی زاده به چاپ رساند:که در ادامه میخوانید:
تهدیدات اخیر برخی از اعضاء کنگره آمریکا برای اعمال تحریم های بیشتر علیه
جمهوری اسلامی ایران با واکنش قاطع مجلس شورای اسلامی ونهادهای مسول
درایران مواجه شده است. با اینکه کاخ سفید وشخص باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا بارها تمایل خود را برای دست یابی به یک توافق جامع با ایران در موضوع هستهای اعلام کرده است اما تندروهای کنگره آمریکا در صدد تخریب روند مذاکرات ایران و1+5 برآمده اند. وجود
معیارهای دو گانه در رفتار سیاسی آمریکا نسبت به ایران نشان میدهد که تیم
مذاکره کننده ایرانی نیز باید رفتار خود را نسبت به هیات آمریکائی مذاکره
کننده تغییر دهد.اعضاء کنگره آمریکا که نوعاً تحت تاثیر سیاستهای لابی
صهیونیستی قرار دارند، قبل از منافع آمریکا در حقیقت منافع رژیم صهیونیستی
را مورد توجه قرار می دهند. وجود
شخصیت های افراطی مانند جان مك كين، لیندسی گراهام، کیلی ایوت و مارک کرک
در کنگره آمریکا که وابستگی شدیدی به رژیم صهیونیستی دارند مانع از دست
یابی وزارتخارجه آمریکا به یک توافق جامع با ایران شده است. در طول سالهای
اخیر این شخصیت ها همواره همان موضعی را در برابر موضوع هسته ای ایران
اتخاذ می کنند که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و اویگدر لیبرمن وزیر خارجه
رژیم صهیونیستی اتخاذ می کنند. اکنون یک مجموعه افراطی قدرتمند به نام لابی
صهیونیستی که تعیین کننده سیاست های خارجی کنگره آمریکا است، به شدت علیه
ایران فعال شده و بارها وزارتخارجه این کشور را به اعمال تحریم های جدید
علیه ایران تهدید کرده است. در
مقابل، باراک اوباما اعلام کرده که هر گونه تحریم یکجانبه از سوی کنگره
آمریکا موجب خواهد شد تا وی از اختیارات قانونی خود برای وتوی این تحریم ها
استفاده کند.تقابل جدی کاخ سفید
وکنگره، اگر بازی سیاسی وجنگ زرگری نباشد ثابت می کند که ایران باید در
مقابل این بازی کثیف سیاسی ساز و کارهای جدیدی را در مقابل کنگره آمریکا
تعریف کند.
مجلس شورای اسلامی نیز گزینه های متعددی برای الزام دولت به بازگشت از
تعهدات سابق خود در موضوع هسته ای دارد که باید به موقع از این گزینه ها
استفاده کند.اگر کنگره آمریکا همچنان به
باج خواهی های خود ادامه دهد، قطعاً لغو یکجانبه تعهدات ایران در کاهش سطح
غنی سازی، افزایش شمار سانتریفیوژها و تعیین یک ضرب الاجل برای رفع تحریم
ها می تواند در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار گیرد.در
طول یک دهه مذاکره میان ایران وکشورهای 1+5 تیم های مذاکره کننده ایران در
دولتهای گذشته و حال تلاش کردند تا اطمینان جامعه جهانی را پیرامون فعالیت
هسته ای صلح آمیز ایران جلب کنند.ایران همه مسیرهای اعتماد سازی را با شفافیت کامل طی کرده و توپ را در زمین کشورهای 1+5 پرتاب نموده اما کار شکنی های آمریکا وتحریمهای
ظالمانه اعمال شده مانع از رسیدن به یک توافق جامع گردیده است.متاسفانه در
طول این مذاکرات، رسانه های وابسته به لابی صهیونیستی جریان سازی های
شدیدی را علیه فعالیت هسته ای صلح آمیز ایران انجام داده و فضای غبار آلودی
را علیه ایران در سطح جامعه جهانی بوجود آورده اند.مسیری
که ایران در خصوص تعامل شفاف با آژانس بین المللی انرژی هسته ای و کشورهای
1+5 طی کرده کاملاً عاقلانه وهوشمندانه بوده اما ظاهراً آمریکا، انگلیس و
فرانسه قادر به اتخاذ یک تصمیم مهم نیستند.
اگر روند تهدیدات کنگره آمریکا ادامه یابد هیچ راهی در برابر ایران جز
"برهم زدن کافه" وجود نخواهد داشت زیرا استفاده از زبان تهدید برای ملت
بزرگ ایران قابل قبول نیست.تجربه 35 سال گذشته ثابت کرده است که زبان تهدید
حداقل در مورد ملت رشید ایران فاقد کارائی است و این ملت نشان داد که
تهدید را با تهدید پاسخ خواهد داد. اکنون
مجلس شورای اسلامی که مدافع منافع ملی است باید ورود جدی به موضوع هسته ای
ایران داشته باشد و با اتخاذ شیوه های مناسب، ضمن تقویت تیم مذاکره کننده
ایرانی در مقابل تهدیدات کنگره آمریکا ایستادگی کند. کمتر از 6 ماه دیگر به
پایان مهلت تعیین شده برای دست یابی به توافق جامع میان ایران و5+1 باقی
نمانده در طول این مدت نیز ممکن است شاکله فعلی مجلس شورای اسلامی تغییر
کند. لذا ملت ایران نمی تواند این
روند را برای سالهای طولانی تری تحمل کند واعمال تحریم های جدید علیه ایران
نیز با روح توافق ژنو مغایرت دارد.لذا تعریف ساز و کار مقابله با تهدیدات
کنگره آمریکا و نیز جلوگیری از فضاسازی های تندروهای آمریکا، امری کاملا
ضروری به نظر میرسد.هر چند باراک
اوباما رئیس جمهوری آمریکا تلاش می کند تا در دو سال باقی مانده از دوره
ریاست جمهوری خود یک دست آورد تاریخی داشته باشد اما به نظر نمی رسد اعضاء
کنگره آمریکا در این مدت دست بسته باقی بمانند. دست
آورد تاریخی دو دوره ریاست جمهوری باراک اوباما می تواند در ایجاد یک
توافق جامع با ایران خلاصه شود که این امر در حقیقت به پیروزی مجدد
دموکراتها در انتخابات سال 2016 ریاست جمهوری منجر گردد. اما
ظاهراً از هم اکنون جمهوریخواهان خیز بلندی برای ورود مجدد به کاخ سفید بر
داشته اند و به همین دلیل سیاست خود را بر منع اوباما برای دست یابی به یک
توافق جامع با ایران قرار داده اند.
سید محمد اسلامی ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«قتل عمد توافق ژنو، تلخ اما مفيد» اختصاص داد :
مشاجره لفظی باراک اوباما با سناتور منندز درباره ایران
در نشست دموکرات ها در هتل هیلتون بالتیمور چندان هم دور از انتظار نبود. آنها
درباره چگونگی استفاده از دیپلماسی اجبار (Coercive Diplomacy) به منظور تقابل با ایران هسته ای اختلاف نظر دارند. باراک اوباما
معتقد است که اعمال تحریم جدید به مسیر دیپلماتیک یک سال گذشته آسیب می زند و
اعتبار آمریکا را نزد ناظران بین المللی و دیگر کشورها از بین می برد. در مقابل
سناتور منندز معتقد است که خیلی بیشتر از شخص باراک اوباما در این زمینه تجربه
دارد. بنابراین همراه با عده ای سناتور جمهوری خواه در حال تلاش برای تصویب قانونی
است که رئیس جمهور آمریکا را موظف به اعمال تحریم ایران کند. این قانون بی اعتنا
به تمام مذاکراتی که تاکنون انجام شده، خواستار توقف تمام برنامه های غنی سازی در
ایران و از بین بردن تمام تجهیزات مرتبط با فناوری هسته ای بومی ایران
است.سناتورها اعلام کرده اند که هدف شان از تصویب این قانون، ایفای نقش جدی در
پرونده هسته ای ایران است. آنها راست می گویند. در یک سال گذشته به وضوح این موضوع
از حیطه اختیار آنها خارج شده و مقامات ارشد اروپایی و آمریکایی آن را مدیریت کرده
اند. بنابراین سناتورها از این که اروپایی ها در جریان جزئیات مذاکرات باشند، اما
آنها چیزی از جزئیات مذاکرات ندانند، عصبانی هستند.
آن ها قصد دارند با این کار ایران
را از پشت میز مذاکره دور کنند. مذاکره تا به امروز بسیاری از توهم ها درباره
برنامه هسته ای ایران را کنار زده است و کشورهای جهان با واقعیت های برنامه صلح آمیز
هسته ای ایران روبه رو شده اند. آنها اعلام کرده اند که به دیپلمات های خود اعتماد
ندارند. درست برخلاف وضعیت اعتمادی که در ایران به تیم مذاکره کننده وجود دارد.
بنابراین معتقدند که تیم آقای جان کری آن قدر که باید مهارت و دانایی لازم برای پیشبرد
گفت و گوها با هدف توقف ایران را ندارند. آن ها می دانند که وزیر خارجه جمهوری اسلامی
ایران به صراحت گفته است که هرگونه تحریم جدید یعنی "مرگ توافق ژنو".
بنابراین با اطلاع از تمام ظرفیت های منطقی برنامه اقدام مشترک ژنو به دنبال توقف
این مسیر هستند.
هنوز مشخص نیست که چند سناتور در مجلس سنا به طرح مشترک
سناتور منندز و جمهوری خوا ها ن رای مثبت بدهند. اگر 67 سناتور به این پیش نویس رای
موافق بدهند، باراک اوباما نمی تواند آن را وتو کند. البته با این که اکثریت سنا در
حال حاضر متعلق به جمهوری خواهان است، با این حال تا هنگام پایان رای گیری نمی
توان درباره تصویب این قانون مطمئن شد. با این همه به نظر می رسد به دلایل زیر تصویب
این قانون در سنا یکی از گزینه های تلخ اما مطلوب در میان گزینه های پیش روی
مذاکرات هسته ای است:
1)اثبات موضع منطقی ایران در مذاکرات هسته ای
ایران در بیش از یک سال گذشته تلاش کرده تا اثبات کند همیشه
جانب منطق و عقلانیت را می گرفته است و این آمریکا و دیگر کشورهای غربی بوده اند
که در عمل به دنبال رفع نگرانی های موهوم جهانی نبوده اند. تصویب این قانون با همراهی
سناتورهای دموکرات به روشنی نشان می دهد که ایالات متحده در یک سال گذشته به دنبال
خرید وقت و اتلاف زمان به منظور محدود کردن برنامه هسته ای ایران بوده و نه حل
منطقی یک پرونده بین المللی.
2)اثبات اختیارات محدود دولت آمریکا در سطح بین المللی
سال هاست که در ایران این موضوع محل بحث است که با توجه
به ساختار پیچیده حقوقی در آمریکا، تا چه اندازه می توان اختیارات دولت های آمریکایی
را در محاسبات در نظر گرفت. همیشه بسیاری معتقد بوده اند که دولت های آمریکا در برابر
سنا ناتوان هستند، مذاکره با آنها هیچگاه به ثمر نمی رسد و راه تقابل حداکثری تنها
راه پیش روی ایران است. تصویب این قانون یک نمونه واضح و روشن است که نشان می دهد
که دولت ایالات متحده آمریکا برخلاف عرف حقوقی در پیمان های بین المللی، نمی تواند
از پس تعهدات خود بربیاید.
3)اجبار ایران به بهبود شرایط اقتصادی
شاید آقای منندز نداند، اما به نظر می رسد تصویب این
قانون یک داروی تلخ اما بسیار مفید برای اقتصاد ایران است. وقتی که ما در ایران به
هر دلیل هنوز نتوانسته ایم ساختار مالیاتی کارآمد تهیه کنیم، تصویب این قانون ما
را در اصلاح نظام مالیاتی مصمم تر می کند. آقای رابرت منندز در عمل دارد تکنوکرات
های ایرانی را مجبور می کند که عاقلانه ترین راه ممکن را در پیش بگیرند و به
موازات دیپلماسی، وابستگی ایران به درآمدهای نفتی را از بین ببرند.
سناتور
دموکرات رابرت منندز مدعی است که 20 سال از عمرش را برای توقف برنامه هسته ای ایران صرف کرده است. در این 20 سال ایران از نداشتن فناوری هسته ای به بومی کردن آن رسیده است. تصویب این قانون در سنا شاید در کوتاه مدت به معنای قتل عمد برنامه اقدام مشترک ژنو باشد، اما کارنامه شخص آقای منندز اثبات کرده است که در بلند مدت به سود جمهوری اسلامی ایران خواهد بود
روزنامه رسالت ستون سرمقاله خود را به مطلبی با عنوان«بازي سينوسي آمريكا در مذاكرات هسته اي»به قلم حنیف غفاری اختصاص داد:
بازی سینوسی آمریكا و دیگر اعضای 1+5 در سلسله
مذاكرات هسته ای ،مقوله ای نیست كه بتوان به سادگی از كنار آن عبور كرد. در رصد هوشمندانه
مذاكرات هسته ای به كرات با این بازی پارادوكسیكال و سینوسی مواجه هستیم. این فراز
و نشیب رفتاری غرب( كه مسلما تصادفی نیست!) چگونه قابل تحلیل و ارزیابی است؟ چرا
آمریكا حداقل تا كنون قدرت اتخاذ تصمیمی تعیین كننده ،شفاف و واقعی را در مذاكرات
هسته ای نداشته است ؟دلیل تغییر رفتار آمریكا در مذاكرات هسته ای تعیین كننده وین،
مذاكرات مسقط و ...چه بوده است ؟
ساده سازی صورت مذاکرات هسته ای، هیچ
گاه مترادف با ساده بودن مذاکرات نیست. همسان سازی این دو مقوله در ضمیر
ناخودآگاه ما سبب می شود که هیچ گاه درک صحیح و جامعی نسبت به آنچه پای میز
مذاکرات می گذرد پیدا نکنیم. چینش متغیرهای ثابت و مستقل در کنار یکدیگر و ارتباط
دومینو واری که میان مقولات اختلافی ( چه از جنس حقوقی و فنی و چه از جنس سیاسی)
برقرار است موجد پازل هزار تکهای است که چینش نادرست یا
عدم چینش یک قطعه از آن می تواند کل تصویر نهایی را مخدوش جلوه دهد. آقای سید عباس
عراقچی، معاون وزیر امور خارجه کشورمان در اظهارات اخیر خود در ژنو، مذاکرات هسته ای
را به حل مکعب روبیک تشبیه کرده است . در مکعب روبیک وقتی مهرهای در کنار مهرهای
دیگر قرار میگیرد، دیگر مهرهها هم تکان میخورند و باید این مهرهها آنقدر
بچرخند که در کنار یکدیگر مرتب شوند.
فارغ از آنچه از سوی عضو ارشد تیم
مذاکره کننده هسته ای کشورمان مورد تاکید قرار گرفته است، لازم است به نکاتی در
خصوص مذاکرات ژنو و به طور کلی مذاکرات حساس فعلی و پیش رو ( مخصوصا مذاکرات بهمن
ماه و اسفندماه) اشاره کنیم:
1- پیچیدگی مذاکرات هسته ای، در دو بعد
"پیچیدگی ذاتی" و "پیچیدگی اکتسابی" مذاکرات قابل بررسی است.
اعضای 1+5 علاقه وافری نسبت به تاکید و تقویت جنبه ذاتی پیچیده بودن مذاکرات
دارند! این در حالی است که درصد عظیمی از پیچیدگی مذاکرات از نوع اکتسابی و معلول
زیاده خواهی و ادعاهای دروغین اعضای 1+5 بوده است. در جریان مذاکرات مسقط، طرف آمریکایی
" مکعب روبیک" مذاکرات هسته ای
را که در حال چینش و تکمیل نهایی بود را یک تنه بر هم زد و دیگر اعضای 1+5 نیز
رفتاری عملی در راستای مواجهه با این اقدام وقیحانه طرف آمریکایی صورت ندادند. با
این حال در جریان مذاکرات وین( مذاکراتی که به تمدید دوباره توافقنامه ژنو منجر
شد)، بار دیگر این مکعب تا آستانه چینش دوباره پیش رفت اما تلفیق سه مولفه "
زیاده خواهی"،"واگرایی" و " انفعال" در میان اعضای 1+5 سبب شد تا معادله بار دیگر به نقطه صفر باز گردد. از این
رو طرف آمریکایی و دیگر اعضای 1+5، قربانی پیچیدگی مذاکرات هسته ای نیستند، بلکه
تشدید کننده آن محسوب می شوند. در چنین وضعیتی ژست مقامات آمریکایی مبنی بر اینکه
" ما سخت برای رسیدن به نتیجه کار می کنیم"،چیزی جز یک شانتاژ سیاسی و
تبلیغاتی محسوب نمی شود. چینش مکعب روبیک هسته ای ، متغیری وابسته به رویکرد غرب
پای میز مذاکره است. رویکردی که تا کنون نه تنها مطلوب نبوده است، بلکه نشانه ای
دال بر عهد شکنی واشنگتن و متحدان آن بوده است.
2- هم اکنون در آستانه مذاکرات هسته ای
حساسی که طی دو ماه آتی( تا اسفند ماه سال جاری) صورت خواهد گرفت، تیم مذاکره
کننده
هسته ای کشورمان به صورتی مصمم و جدی در صدد " بازچینی
میز مذاکرات هسته ای" بر آمده است. چنانچه منابع رسمی گزارش داده اند،
مذاکرات هشت ساعته وزرای خارجه ایران و آمریکا که در چند نوبت صورت گرفت، بسیار
فشرده، صریح و جدی بود به گونه ای که همه موضوعات بار دیگر مرور و آخرین مواضع
ردوبدل شده است. "بازچینی میز مذاکرات" هرگز به معنای " بازتعریف
مذاکرات هسته ای" نیست. بازچینی میز مذاکرات هسته ای
در ذیل تاکتیک " ساده سازی صورت مذاکرات" جهت تسلط بر میز مذاکره تعریف
می شود.
اساسا بازتعریف مذاکرات هسته ای و تغییر
خطوط قرمز و یا گنجاندن مفاد خارج از حوزه هسته ای در دل مذاکرات امکانپذیر نخواهد
بود. در یک کلام می توان عنوان کرد که غرب به دنبال "بازتعریف مذاکرات هسته ای"
از طریق تغییر خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران است. خواسته ای که در جریان مذاکرات
حساس و سرنوشت ساز وین 6 و وین 8 ( دو مذاکره ای که منجر به تمدید یکباره و دوباره
توافقنامه موقت شد) مانع از امضای توافق نهایی شد
.در بازچینی مذاکرات هسته ای، نه امکان
تغییر خطوط قرمز وجود دارد و نه امکان بازی با ثوابت و اولویتها. آنچه در بازچینی
میز مذاکرات اصالت و موضوعیت دارد، بازی هوشمندانه در همان قالب و چارچوب ثابت و
تعیین شده است. در اینجا " شیوه بازی" تغییر می کند نه " قواعد بازی"
.
3- مقامات آمریکایی از طریق رسانه های
خود بازی پیچیده و وسیعی را با هدف اقناع افکار عمومی در خصوص رفتار سینوسی و زیگزاگی
خود پای میز مذاکرات صورت داده اند. این در حالیاست که کاخ سفید از طریق اصرار و
پافشاری بر ادعاهای دروغین و انحرافی در حوزه فناوری هسته ای صلح آمیز کشورمان و
طرح خواسته های نامعقول و خارج از محدوده مذاکرات و از آن مهم تر، بی تعهدی نسبت به توافقات شفاهی و اولیه صورت گرفته
و تغییر مواضع ناگهانی اصلی ترین نقش را در ایجاد وضعیت فعلی داشته است. کارشکنی
های آمریکا و فرانسه (دیگر عضو زیاده خواه 1+5) درست زمانی تشدید می شود که
مقوله " رفع همه تحریمها" از سوی جمهوری اسلامی ایران روی میز مذاکرات
قرار می گیرد. موضوعی که گویا واشنگتن و دیگر اعضای 1+5 علاقه ای نسبت به بحث در
مورد آن ندارند!
ایالات متحده آمریکا و فرانسه هر دو
تخصص ویژه ای در عدم تبدیل شدن " تفاهم اولیه" به " توافق نهایی" دارند! سوابق کاخ
الیزه در مذاکراتی که به امضای توافق موقت ختم شد و همچنین رویکرد مستمر آمریکا در
بر هم زدن میز مذاکرات و ممانعت از مکتوب شدن توافقات شفاهی و اولیه صورت گرفته
خود بیانگر این حقیقت است. در اینجا، تنها و تنها یک " تصمیم واقعی" می
تواند مذاکرات را از روند فعلی خارج کند، تصمیمی که تنها باید از سوی اعضای 1+5 و در
راس آنها آمریکا صورت گیرد. این تصمیم واقعی، "به رسمیت شناختن حقوق حقه هسته
ای ایران" و "داشتن اراده سیاسی لازم برای امضای توافق نهایی"می باشد. در مذاکرات اخیر وین، اعضای 1+5 اراده لازم را برای
امضای توافقنامه نهایی نداشتند. هر اندازه زمان می گذرد، پروسه مذاکرات طولانی تر و
بر ضریب فرسایشی آن افزوده می شود. بنابراین چینش نهایی مکعب روبیک هسته ای ،
مرهون و معلول اراده واقعی غرب و اتخاذ تصمیم واقع بینانه از سوی آمریکا و متحداتش
است. تا زمانی که این تصمیم اتخاذ نشود، پیچیده سازی عامدانه مذاکرات هسته ای به تنها تاکتیک
واشنگتن و هم پیمانانش در قبال ایران تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی غرب باید این
نکته را درک کند که مذاکره جمهوری اسلامی ایران با آنها بر سر بحران ساختگی و تصنعی
مربوط به پرونده هسته ای کشورمان سقف زمانی محدودی خواهد داشت.
«غرب؛ بازگشت به جاهلّیت»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:
بسمالله الرحمن الرحیم
اولین واقعه سال جدید میلادی برای
کشورهای غربی، لکه ننگی شد بر پیشانی سران این کشورها که نشان داد آنها
همچون دوران قرون وسطی و زمان جنگهای صلیبی در جاهلیت غوطهور هستند.بعد
از رنسانس، مهمترین ادعای رهبران سیاسی غرب، اعم از اروپا و آمریکا، این
بود که وجه مشترک همه انسانها آزادی عقیده و برخورداری از آن به ویژه
چگونگی این برخورداری است. آنها در ذیل همین اصل کلی، بر آزادی بیان و
احترام به عقائد دیگران همواره تاکید نموده و برای اینکه این ادعای خود را
در سطح جهان تبلیغ کنند، مجامع متعددی تحت عنوان زیبای «حقوق بشر» تاسیس
کردند. هر چند بعد از مدت کوتاهی کاملاً روشن شد که این مجامع فقط
ابزارهائی هستند که سران کشورهای غربی میخواهند با استفاده از آنها عناصر
مورد نظر خود را در کشورهای مختلف تقویت کنند و هر جا لازم بدانند
حکومتهائی را که از اراده آنها پیروی نمیکنند تحت فشار قرار دهند و به
سقوط بکشانند، ولی در برابر این استفاده ابزاری هیچ اقدام عملی موفقی صورت
نگرفت و اعتراضات فراوانی که شد نیز نتوانست به سوء استفاده سران غرب از
این مجامع پایان دهد.
مهمتر آنکه سران کشورهای غربی در نهایت وقاحت و
درست درحالی که شعار حقوق بشر و آزادی عقیده و بیان سر میدادند، همواره
حتی در همان غرب هم تا توانستند برخلاف این شعارها عمل کردند و با توسل به
تزویر و هر طور که منافع خودشان اقتضا میکرد درصدد تامین آن بدون توجه به
شعارهای زیبائی که میدادند بر آمدند. در کشورهای غربی، نه تنها اقلیتهای
قومی و دینی از حقوق خود برخوردار نیستند، بلکه حتی خود شهروندان اروپائی و
آمریکائی نیز هر جا و هر وقت که لازم باشد سرکوب میشوند. برخورد
براندازانه با بومیان آمریکای شمالی و آمریکای لاتین، سرکوب خونین دیویدیان
در آمریکا، جنگ بیرحمانه مالویناس، وجود زندانهای مخوف در چند کشور
اروپائی که در سالهای اخیر کشف شدهاند، زندان گوانتانامو در آمریکا و
جنایاتی که دولت آمریکا در دوران حکومت بوش کوچک و اوباما در این زندان و
زندانهای ابوغریب و بگرام و سایر زندانها با اسرای خود مرتکب شدند،
حمایتهای مالی، تسلیحاتی، تبلیغاتی و سیاسی که از تروریستها برای پیشبرد
اهداف استعماری خود در افغانستان، سوریه، عراق، یمن و لیبی به عمل آوردند و
از همه شرمآورتر حمایتهای همه جانبهای که از رژیم غاصب و جنایتکار
صهیونیستی در 65 سال اخیر برای کشتار و آواره کردن ملت فلسطین کردند،
نمونههای معاصر و مستند پوچ بودن ادعاهای حقوق بشری سران کشورهای غربی
است.
واقعه شرم آور تشویق هفتهنامه «شارلی ابدو» و حمایتهای مالی از
آن برای انتشار کاریکاتور پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله در روز
پنجشنبه گذشته، تازهترین تیری است که سران کشور فرانسه و سایر کشورهای
غربی به تابوت حقوق بشر غربی شلیک کردهاند. آنها با اینکه خود میدانند
القاعده و داعش و سایر تکفیریها دست پرورده خود غرب هستند و مسلمانان آنها
را از خود نمیدانند و علمای اسلام، اعم از سنی و شیعه، آنها را خارج از
اسلام اعلام کردهاند، با اینحال اجازه دادهاند دست اندرکاران این مجله
وقیح، به ساحت مقدس پیامبر اکرم اسلام که در جهان بیش از یک و نیم میلیارد
نفر پیرو دارد و در غرب وخود فرانسه میلیونها نفر متدین به دین آن حضرت
هستند، اهانت کند و این واقعه شرمآور را در بوق و کرنا کرده و یک پیروزی
برای خود تلقی نمودهاند!
سران کشورهای غربی، حتی بر خلاف نظر پاپ
فرنسیس دوم رهبر مسیحیان که اهانت به ساحت پیامبر اسلام را ممنوع دانسته و
اقدامه هفتهنامه «شارلی ابدو» را محکوم کرده، همچنان از این هفتهنامه
حمایت میکنند. نکته قابل تامل اینست که مدیر اسبق هفتهنامه «شارلی ابدو»
گفته است: مسئولان فعلی مجله، عامل اصلی قتل کاریکاتوریستها هستند.» یعنی
آنها آغازگر اهانت به مقدسات مسلمانان بودند و آنچه بر سرشان آمده
عکسالعمل اقدام زشتی بود که مرتکب شده بودند. اسلام و پیروان آن هر چند
تهاجم تروریستی به دفتر هفتهنامه و کشتار کاریکاتوریستها را تایید
نمیکنند ولی این سوال را از دولتمردان فرانسه دارند که چرا به مجرد اینکه
این هفتهنامه به پیامبر اسلام اهانت کرد شما با دست اندرکاران آن برخورد
قانونی نکردید؟ اهانت به مقدسات ادیان در هیچ قانون و قوم و ملّتی و دینی،
جایز نیست و نام چنین اقدامی بهیچوجه آزادی نیست. دولتمردان فرانسوی، نه
تنها قبل از حمله تروریستی به دفتر هفتهنامه اهانت کننده، به وظیفه قانونی
خود عمل نکردند بلکه حتی هنگامی که برای بار دوم این هفته نامه به پیامبر
اسلام جسارت کرد آن را مورد تشویق و حمایت قرار دادند.
این عملکرد
غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی، به عنوان لکه ننگی در پرونده دولتمردان
فرانسوی به ثبت رسیده و آنها را نزد مسلمانان در ردیف عناصر جاهل قرون
وسطائی اروپا و سران جنگهای صلیبی قرار داده است. البته مسلمانان، به مردم
اروپا و آمریکا چنین نگاهی ندارند. بسیاری از مردم غرب با دولتمردان خود
اختلافنظر دارند و عملکرد آنها در حمایت از هفتهنامه اهانت کننده به
پیامبر اسلام را برخلاف موازین اخلاقی و انسانی و در تضاد با آزادی بیان و
قلم میدانند و دولتمردان غربی را به خاطر بازگشتشان به جاهلیت سرزنش
میکنند. عوارض منفی این بازگشت به جاهلیت قطعاً در آینده نزدیک توسط خود
غربیها دامنگیر دولتمردان غربی خواهد شد.در این میان، دولت فرانسه
باید هزینه حمایتی که از هفتهنامه اهانت کننده به ساحت مقدس پیامبر گرامی
اسلام کرده است را بپردازد. کشورهای اسلامی نباید از کنار این اهانت
بیتفاوت بگذرند. یک تصمیم جمعی کشورها و ملتهای مسلمان علیه فرانسه
میتواند دولتمردان بیادب فرانسه را سرعقل بیاورد.
مطلبی که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود با عنوان«تغییر اهرمها در مذاکرات»و نوشته شده به قلم دکتر محمد علی کاشفی به چاپ رساند به شرح زیر است:ایران و 6 قدرت جهانی شامل آمریکا، روسیه، چین، انگلستان، فرانسه و آلمان
پس از 10 دور مذاکرات فشرده و جدی تا سوم آذرماه 1393 توافق کردند تا
گفتوگوها را بهمنظور حصول توافق جامع نهایی برای 7 ماه دیگر و تا تاریخ
10 تیرماه 94 ادامه دهند. البته مقرر شده است که طرفین تا حدود 45 روز دیگر
روی چارچوب کلی این توافق احتمالی به جمعبندی برسند. پس از تمدید مجدد،
ایران و کشورهای 1+5 مذاکرهای یک روزه در تاریخ 26 آذرماه در ژنو سوئیس
داشتهاند و دور دوازدهم مذاکرات نیز قرار است روز یکشنبه 28 دیماه در ژنو
برگزار شود. بررسی روند گفتوگوهای ایران و گروه 1+5 به خوبی نشان
میدهد که هر دور از مذاکرات تحتالشعاع تحولات بینالمللی مختلفی بوده
است؛از ظهور و پیشروی داعش در عراق گرفته تا اشغال شبه جزیره کریمه توسط
روسیه که منجر به سردی روابط مسکو و غرب شده است. اگرچه ممکن است مذاکرات
بهطور مستقیم تحتتاثیر این تحولات قرار نگیرد، به هر صورت نمیتوان از
تاثیر برخی از این رویدادهای ناخواسته بر روند گفتوگوها چشمپوشی کرد. دور
دوازدهم مذاکرات که با گفتوگوی دوجانبه آقایان ظریف و کری از روز
چهارشنبه 24 دی در ژنو آغاز شده است نیز تحتتاثیر دو رخداد مهم سیاسی و
اقتصادی قرار گرفته است که ماهیت آن با دینامیکهای بحران داعش و اشغال
کریمه متفاوت بوده و بهطور مستقیم مذاکرات را هدف قرار داده است:
1- آغاز به کار کنگره جدید و تسلط جمهوریخواهان تندرو مخالف ایران بر مجلس سنا.
2- ادامه روند کاهش قیمت جهانی نفت خام و چشمانداز نامناسب آن برای سال جاری میلادی.
همین چند ماه پیش، زمانی که آمریکا مشغول یارگیری جهت تشکیل ائتلاف ضد
داعش خود بود، خبرگزاری رویترز مدعی شد که برخی مقامات تهران خواستار
انعطاف غرب در مذاکرات و بهخصوص در زمینه ظرفیت غنیسازی، در قبال همکاری
ایران با ائتلاف بینالمللی ضد داعش شدهاند؛ ادعایی که البته بلافاصله از
سوی ایران تکذیب شد. همچنین پس از بالا گرفتن اختلافات غرب و روسیه بر سر
بحران اوکراین، برخی تحلیلگران از بهبود موقعیت تیم مذاکراتی ایران به علت
شکاف در اعضای 1+5 سخن گفتند. در حقیقت هر دو مورد فوق، حداقل در نظر برخی
تحلیلگران و کارشناسان، بهعنوان اهرمهای مذاکراتی ایران برشمرده میشدند.
اگرچه هنوز از یک طرف، داعش مشغول اعمال تروریستی در سوریه و عراق است و
از طرف دیگر، عمق اختلافات روسیه و غرب بیشتر شده است، با این حال بهنظر
میرسد توجهات به سمت ترکیب جدید سنا و کاهش شدید قیمت نفت خام متمایل شده
است؛ دو موضوعی که به احتمال زیاد دو اهرم جدید آمریکا در ماههای پیشرو
برای تطویل مذاکرات و توجیه تمدیدهای بعدی خواهد بود. پاول ریشتر، تحلیلگر
ارشد مسائل ایران در لسآنجلستایمز بهطور تلویحی اعلام کرد که هدف دور
دوازدهم مذاکرات این است که غرب ببیند آیا ایران به واسطه کاهش 50 درصدی
قیمت نفت، حاضر به انعطاف بیشتری در مذاکرات خواهد بود و آیا مواضع طرف
ایرانی نرمتر شده است یا خیر. بهطور همزمان، نمایندگان تندرو کنگره
آمریکا همچون باب کورکر، رئیس جدید کمیته روابط خارجی سنا و لیندزی گراهام،
سناتور تندرو جمهوریخواه از ایالت کارولینای جنوبی، از پیگیری دو طرح
کرک-منندز و کورکر-گراهام در کنگره جدید و ظرف هفتههای آتی سخن به میان
میآورند. البته مقامات ارشد کشورمان به کرات در روزها و هفتههای اخیر
اعلام کردهاند که کاهش قیمت نفت تاثیری روی مواضع ایران درخصوص مسائل
امنیت ملی کشورمان نخواهد داشت و اکثر تحلیلگران غربی نیز از احتمال بسیار
پایین تغییر مواضع مذاکراتی ایران به علت کاهش درآمدهای نفتی، خبر
دادهاند. همچنین تهران بارها اعلام کرده است که تصویب هرگونه تحریم جدید
در کنگره به منزله نقض برنامه اقدام مشترک بوده و آمریکا مقصر اصلی برهم
خوردن احتمالی گفتوگوها خواهد بود.
بررسی روند مذاکرات ایران و کشورهای 1+5 در یک دهه اخیر نشان میدهد که
احتمال اعطای امتیازهای بیشتر هستهای از سوی ایران به طرف غربی صرفا
بهخاطر کاهش 50 درصدی قیمت نفت و در مهلت باقیمانده تا ضربالاجل 10
تیرماه تقریبا صفر است؛ ضمن آنکه احتمال تصویب تحریمهای جدید در کنگره
آمریکا که به آسانی تفسیر به نقض برنامه اقدام مشترک شده و آمریکا را
بازنده قطعی بازی سرزنشها سازد، نیز تقریبا بعید است. با این حال بهنظر
میرسد آمریکا احتمال دارد از این دو اهرم بهمنظور به درازا کشاندن بیشتر
مذاکرات هستهای و نه شکست آن و همچنین توجیه تمدیدهای مجدد استفاده کند و
با این تصور که تداوم قیمتهای پایین نفت خام در نهایت ایران را به زانو در
خواهد آورد و با چماق تحریمهای کنگره، منافع حداکثری خود را دنبال کند.
بنابراین هم به تصمیمسازان اقتصادی و هم به فعالان اقتصادی توصیه میشود
همچنان سناریوهای مختلف از نتایج مذاکرات را مدنظر داشته باشند تا از
اتفاقات دور پیش جلوگیری شود.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالار را میخوانید که به مطلبی با عنوان«آدرس غلط»نوشته شده توسط احسان کیانی اختصاص یافت: