کیهان در شماره روز چهارشنبه اش در بخش اخبار ویژه اش نوشت:
يكي از فعالان اپوزيسيون كه در آمريكا اقامت دارد، تصريح كرد برخي مخالفان
جمهوري اسلامي در مجموعه اپوزيسيون، ستون پنجم «پسامدرن» آمريكا و اسرائيل
هستند.
حميد دباشي استاد دانشگاه كلمبيا در تحليلي كه براي سايت الجزيره نوشت، به
نوشته هاي سفارشي كساني چون مجتبي واحدي و مجيد محمدي و... آنها پرداخت كه
با لحني فريبكارانه، تهديدهاي غرب عليه ايران را توجيه كرده و از آن به
عنوان لزوم مداخله بشردوستانه دفاع مي كنند. دباشي درباره اين قبيل افراد
نوشت: اين ستون پنجم پسامدرن مدام چشمك مي زنند و دلبري مي كنند تا آمريكا و
اسرائيل را تحريك و تشويق به حمله عليه ايران كنند. اين طايفه نوپديد از
ستون پنجمي هاي ايراني خام ترين اشارات شان را از دو مصاحبه پي درپي وزير
خارجه آمريكا، هيلاري كلينتون، با صداي آمريكا و بي بي سي فارسي در اكتبر
2011 گرفتند كه گفته بود آمريكا در صورت درخواست جنبش سبز به ياري آن ها مي
شتافت. بعضي از بي شرم ترين و رياكارترين افراد اين گروه آشكار از آمريكا
خواستند كه به ايران حمله شود... اگر خامي عبارات شان را بر آنها ببخشاييد و
سياست و نثرشان را تحمل كنيد، لفاظي و سخن پردازي آن ها، گفتار دوگانه
شان، و معيارهاي دوگانه داشتن شان، البته از نگاه خوانندگان دقيق و حساسي
كه مو به مو مواضع شان را مي شكافند و رياكاري شان را افشا مي كنند، دور
نمي ماند. آن ها همان ورد را تكرار مي كنند- ايران تهديدي عليه صلح جهاني
به شمار مي آيد- كه تنها خط دستگاه تبليغاتي اسرائيل است، انگار اسرائيل
خودش تنها سرچشمه صلح و آرامش اين جهان است. در عين حال، برطبل جنگ عليه
ايران مي كوبند و باز هم بيانيه شان را «ضد جنگ» مي خوانند. زبان اينها
ديگر اين جا صرفاً مستهجن نيست، بلكه پريشان دماغي است. مأموريت آنها شل
كردن پيچ هاي استوار و محكم برخي مفاهيم كليدي است.
وي مي افزايد: «يك مثال كليدي ماجرا اين است كه اين ستون پنجمي هاي
پسامدرن با ايده امپرياليسم به لاس زدن برخاسته اند؛ اصرار آن ها اين است
كه ديگر هيچ امپرياليسمي وجود ندارد. اين «گفتماني كهنه» است و امپرياليسم
امري بود متعلق به گذشته و تنها چپ گرايان عقب مانده همچنان بي هيچ فايده و
خاصيتي به بازتوليد آن مي پردازند. در همان حال، بعضي از اين ستون پنجمي
ها خودشان در روزگار جواني استالينيست هايي ستيزه جو بودند. اما حالا كه از
تهران به تهرانجلس مهاجرت كرده اند، امپرياليسم به چشم شان قديمي مي آيد و
از مد افتاده؛ ارتش آمريكا در افغانستان، عراق، پاكستان، يمن، ليبي،
سومالي و سراسر جهان فقط مشغول گذراندن دوره مرخصي در ميدان گلف است(!) از
آن سو نكته ديگري كه پيوندي تنگاتنگ با اين نفي و طرد دارد، اين است كه اين
ستون پنجمي هاي پسامدرن اين را نيز مي گويند كه «حاكميت ملي» و «استقلال»
ديگر هيچ معنايي ندارند. آن ها اصرار دارند كه ملي گرايي قبيله گرايي است و
اين قبيله گرايي از «غرب» هيولايي ساخته است. بنابراين استعمارگري هم ديگر
وجود ندارد. فلسطيني ها با مداخله بشردوستانه صهيونيست ها در اتاق خواب
شان ذوق مي كنند. نه آقا، از قانون تا سعيد و اسپيواك، از خوزه مارتي تا
و.اي.ب. دو بوآ تا مالكوم اكس، از مهاتما گاندي تا امه سزر و لئوپولد سدار
سنگور؛ همه اين ها لولوخورخوره هايي بودند كه تو دل مردم را خالي مي
كردند».(!)
اين جامعه شناس با هجو فرهنگ آمريكايي و تشابه ستون پنجمي ها به همان ها
نوشت: حتي اوباما وقتي به دفاع از حمله نظامي به ليبي برخاست و بحرين و يمن
با صداي بلند خواستار مقايسه مي شدند، متوجه رياكاري در قلب اين اقدام
بود. اما اين مداخله جويان ايراني، از اوباما هم كند ذهن ترند كه هيچ تعارض
و تناقضي نمي بينند. اگر اين روزها سوار اتوبوس هاي نيويورك شويد، شايد از
پنجره اتوبوس تان متوجه شويد كه اخيراً روي تاكسي هاي نيويورك تبليغ هايي
ديده مي شود كه مي گويد «عروسك هاي نيويوركي» در «كلوپ هاي مردان» موجودند.
چرا وقتي مي شود فاحشه خانه ها را «كلوپ مردان» بنامند، آن ها را روسپي
خانه صدا بزنند؟ روسپي خانه و امپرياليسم در واقع «گفتمان ها»يي بسيار
قديمي و مبتذل هستند اما «كلوپ مردان» و «مداخله بشردوستانه» عباراتي بسيار
ملايم تر و مهربانانه تر هستند!
دباشي ادامه مي دهد: يكي ديگر از ترفندهاي ستون پنجمي ها اين است كه
مخالفان شان را با زدن انگ عامل جمهوري اسلامي بودن به آن ها خاموش كنند-
كه شايد فكر كنيد ترفند چندان خلاقانه اي نيست- اما با اين وجود گويا در
حلقه پرازدحام جامعه هاي تبعيدي سخت مؤثر مي افتد. اگر جسارت كنيد و لب تر
كرده و چيزي عليه بيهودگي ها و ترهاتي كه مي بافند بگوييد، ناگزير بايد
عامل جمهوري اسلامي باشيد.
وي درباره جنجال غرب عليه برنامه اتمي ايران و ادعاي ساخت سلاح هسته اي هم
نوشت: تركيب و صحنه آرايي فعلي قدرت منطقه اي و جهاني از هيچ اتوريته
اخلاقي اي برخوردار نيست كه به جمهوري اسلامي بگويد سلاح هسته اي نسازد.
جمهوري اسلامي نهايتاً به نحوي به توانايي هسته اي تسليحاتي [!؟] خواهد
رسيد و دولت پادگاني و آپارتايد اسرائيلي كه خودش روي صدها بمب هسته اي
نشسته و حتي از امضاي معاهده عدم تكثير سلاح هاي هسته اي هم امتناع مي كند،
هيچ كاري براي جلوگيري از آن نمي تواند بكند. هر كاري كه اسرائيل و متحدان
آمريكايي و اروپايي اش بكنند، در واقع باعث سرعت بخشيدن به اين امر محتوم
خواهد شد. اگر جمهوري اسلامي را به حال خود رها كنند، به اين توانايي نزديك
تر خواهد شد. اگر به آن حمله كنند ايران اين پروژه را بيشتر پيش خواهد
برد.