این الصاق ناهمگون و غیر متجانس چندین مرتبه از زبان یاوران این جریان ابراز گردیده بود ولی در حاشیه همایش اتحاد اسلامی در تهران به صورت مکرر توسط ریاست جمهوری به عنوان سیاست نظام بیان گردید، نگرانی دوست داران انقلاب را برانگیخت چرا که در جایی که باید سیاست قطعی نظام یعنی استکبار ستیزی، تقویت روحیه مقاومت و جبهه مقاومت بیان گردد، دم از سازش زده و آن را منصوب به سیره پیامبر عزیز اسلام(صلی الله علیه و اله) مینمایند.
در این یادداشت برآنیم تا با تدقیق در تاریخ و زوایای صلح حدیبیه آن را با جریان سازشکاری داخل مقایسه نمایم و وجوه افتراق و احیانا اشتراک آنها را بیان کنیم:
صلح حدیبیه در ماه ذی القعده سال ششم هجری و یک سال بعد از جنگ تحمیلی احزاب و در پی اعلام پیامبر برای عمره حاصل شد. سفری که با یک هزار و چهارصد و یا هشت صد نفر از اصحاب و برای زیارت خانه خدا شروع شد. پیام این سفر پیام صلح و احترام به خانه خدا و ترویج اسلام بود به شکلی که به دستور پیامبر حمل سلاحهای جنگی بجر شمشیر ممنوع بود و تعدادی شتر برای قربانی در پیشاپیش این کاروان راهی شده تا پیام صلح را به مکه برساند.
پیامبر در این سفر با طراحی دقیق بنیان سست مشرکان قریش را با خُلق نیکو و ابهت رحمانی مسلمین مورد هدف قرار داده بود. به شکلی که به محض اطلاع، مشرکین مکه برای مقابله با پیامبر و جلوگیری از ورود ایشان به مکه سپاهی را برای مقابله به فرماندهی خالد بن ولید فرستادند.
مشرکان که گیج و مبهوت شده بودند برای مذاکره و فهم قصد ایشان تیم مذاکره کنندهی خود را برای رایزنی به خدمت پیامبر فرستادند و بعد از حصول اطمینان از نیت صلح و زیارت، عروه ابن مسغود ثقفی دیپلمات کارکشته و زیرک خود را برای امتیازگیری از پیامبر به اردوی ایشان فرستادند.
عروه با تهدید و ارعاب با پیامبر و اصحاب سخن میگفت و برای خالی کردن دل پیامبر و یاران ایشان بی حرمتی میکرد ودست به محاسن پیامبر میگرفت که با اعتراض اصحاب مواجه گشت. پیامبر بدون توجه به این مسائل و برای تحقیر وی برخاست و وضو ساخت و عروه با چشمان خود دید که حتی یک قطره از آب وضوی حضرت بر زمین نرسید. عروه برخاست و وارد مجلس قریش شد و گفت من شاهان زیادی دیدهام(شاهان کسری، روم، حبشه و...) اما موقعیت هیچ کدام در میان قوم خود مانند محمد نبوده است. آنها حتی نمیگذارند قطره آبی از وضوی او بر زمین بریزد، بنابراین سران قریش به فکر باشید.
پیامبر با مدیریت وقایع در حال اتفاق بین اردوی مدینه و مکه، قریش را به عنوان دشمنی فرعی و دارای اولویت دوم به صلحی مصحلتی نزدیک کرد.
به هر شکل پیامبر با سران قریش به صلحی دست یافتند که حقوق مسلمین اعم از امنیت، اجازه زیارت، تجارت و... را تا ده سال بدست آوردند و در مقابل با نرمش قهرمانانه یک پوئن فرعی که بازگرداندن مردان فراری قریش بود به قریش دادند. البته این این امتیاز هم با زکاوت پیامبر و به خواست قریش لغو گردید.
پیامبر در صلح حدیبیه دو هدف را دنبال میکردند: اول اینکه از شر دشمنیهای قریش که وقت و بی وقت از جنوب بر پیامبر میتاختند جلوگیری کند. دوم آنکه دیوار به وجود آمده توسط مشرکان دور مکه را از بین ببرد.
هر دو این اهداف با این پیمان تحقق یافت و این خود یک پیروزی برای مسلمانان به حساب میآمد. چنان که قبل از رسیدن به مدینه و بعد از صلح آیات سوره فتح نازل گشت که نوید فتح و پیروزی میداد.
اما نکته مهمِ نهفته در صلح حدیبیه این است که بعد از پایان کار صلح و اطمینان پیامبر از جنوب(مکه) با ارسال سفرای خود به ایران و یمن دایره معرفی اسلام را گسترده نمود. در آغاز سال هفتم هجری عبدا... خدافه را مامور کرد که نامهی وی را به خسرو پرویز پادشاه ایران رسانده و او را به یکتا پرستی دعوت نماید.
در این بین پیامبر با مناسب دیدن اوضاع سراغ دشمنان قسم خورده یعنی یهودیان حجاز رفت و در جنگ خیبر و در سال هفتم هجری بر وادی خیبر تاخت و یهودیان آنجا را که بالغ بر بیست هزار بودند و به عنوان عقبه و تحریک کننده احزاب به حساب میآمدند حزیمت کرد و قلعههای هفتگانه خیبر و ... را به تصرف خود در آورد و پس از آن پیامبر بلافاصله متوجه عقبه اقتصادی یهود شدند و سرزمین فدک را بدون خونریزی از چنگ آنان در آوردند و با بخشیدن آن به آنها و انتخاب حکمرانی عادل بر آنان از نظر فرهنگی، اقتصادی و نظامی شیرازه نابودی آنها را شکل داد.
پیامبر پس از آن دقیقا به فاصله یک سال از صلح عزم سفر به مکه نمود اما اینبار با دوهزار نفر و درمقابل بهت مشرکان پیامبر با صلابت و برروی شتر به طواف میرود و با روی خوش پیامبر و اصحاب در این سه روز خاطره خوشی از اسلام در اذهان مکیان نقش میبندد.
در اوائل سال هشتم هجری پیامبر با فرستادن سفرای فرهنگی خود به سرحدات شام مقدمات جنگ موته را با حاکم شام که دست نشانده قیصر روم بود فراهم کرد.
جنگی که سه هزار سرباز اسلام در مقابل صدهزار سرباز دشمن صف آرایی میکنند و در جنگی جالب و بعد از شهادت جعفرطیار و سه فرمانده خود وبا فرماندهی خالدبن ولید با کمترین کشته با اثبات سپاه اسلام و بازگشت آنان به مدینه به پایان رسید.
و اینجا ست که پیامبر در مقابل تخلف قریش در سال هشتم هجری با منتفی دانستن پیمان با لشگری ده هزار نفری به مکه حمله میکند و طومار قریش را بدون خونریزی درهم میپیچد.
واما سازشکاری ذلیلانه هیچ ربطی به صلح عزت مندانه ندارد. زیرا صلح حدیبیه درست بعد از جنگ تحمیلی احزاب بود ولی ما سالهاست جنگ تحمیلی را گذراندهایم و بر احزاب فائق آمدیم.
حال آنکه در صلح حدیبیه تدبیر حمله و طراحی آن با پیامبر بود ولی سازش کاران نه تنها در موقعیت حمله و تدبیر مذاکرات نیستند بلکه به مثابه عروسک خیمه شب بازی در پازل دشمنان بازی میکنند و این نه تنها نرمش قهرمانانه نیست بلکه به چرخشی ذلیلانه بیشتر شبیه میباشد زیرا نه اصول و عزت حفظ شده و نه تحریمی برداشته شده بلکه فقط عقب نشینی صورت پذیرفته است.
در صلح حدیبیه طرف مذاکره دشمن اصلی نبود و فراقت از دشمنی آنها باعث میشد تا موقعیتی پدید آید تا با دشمنان اصلی دست به گریبان شونند ولی جریان سازش مذاکرات را بر برچیدن دشمنانی قرار داده که دشمنانیشان با ما ذاتی است و نه عرضی و این یعنی تا انقلاب اسلامی هست آنها با ما دشمن هستند و تا اسرائیل و امریکا بدین شکل هستند ما با آنها دشمنیم.
جالب اینجا ست که جریان سازش تمام امید خود را به دستان دشمنش معطوف کرده و این نه تنها با خرد سازگار نیست بلکه با سلامت عقل در تضاد است. در حدیبیه پیامبر با فرستادگان دشمن بر مبنای عزتمندی امت اسلام سخن میگفت و عمل میکرد ولی در جریان سازش رویه دیگری مشاهده میشود و این را از حال و روز دانشمندان هستهای و پژوهشگران فضایی و امتیازات داده شده میتوان یافت.
در صلح حدیبیه پیامبر هیچگاه با مشرکان بازی برد برد نکرد و با زیرکی به نحوی پیمان را تنظیم نمود که بعد از فراقت از دشمنان یهودی و انجام امور لازمه با عهد شکنی خودشان طومارشان را در هم بپیچد و به همین دلیل برای این صلح آیات پیروزی و ظفر نازل شد و نه آنکه با بازی برد برد و معامله بر روی هستهای و علوم جدید و آرمانها چشم به صدقات غربیها از اموال خود بدوزیم و آیات توهین به امت را به نظاره بنشینیم.