وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است

  •  
      
کد خبر: ۲۸۵۸۱۵
زمان انتشار: ۰۹:۲۰     ۲۳ دی ۱۳۹۳
سروده سیدحمیدرضا برقعی در وبلاگ پرسه در خیال
تویی بهانه‌ام اما بهانه‌ای که ندارم/ گذاشتم سر خود را به شانه‌ای که ندارم/ مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم/ که دلخوشم به همین آب و دانه‌ای که ندارم.
به گزارش پایگاه 598 ، سید حمیدرضا برقعی در آخرین مطلب وبلاگ شخصی خود با عنوان پرسه در خیال فطعه سروده خود را آورده است که در ادامه می‌آید:

تویی بهانه‌ام اما بهانه‌ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه‌ای که ندارم

تمام عمر کشاندی مرا به سوی نگاهت
تمام عمر به سوی نشانه‌ای که ندارم

چگونه حرف دلم را به چشم‌هات بگویم
قصیده‌ای که نگفتم، ترانه‌ای که ندارم

مرا رها کن و بگذار در قفس بنشینم
که دلخوشم به همین آب و دانه‌ای که ندارم
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها
نیازمندیها
09107726603 تماس یا پیام در پیام رسان های ایتا و تلگرام