این شاید برای نخستین بار باشد که لنزهای دهه شصت بر روی دوربینهای دیجیتال سِت شده و از آن تصاویری کاملا مطلوب تهیه شده است که عملا یک دستاورد علمی به حساب میآید و همچنین در مقایسه با عرف تصویربرداری در سینمای داستانی و مستند چند سال اخیر ایران یک گام بزرگ رو به جلو است.
در همین رابطه، از جمله کسانی که با دیدن این مستند شدیداً از ورود این تکنیک به سینما استقبال کرد مسعود فراستی است. منتقد صریح اللهجه و صاحبنام سینمای ایران که در حاشیه اکران این مستند در عمار با او گفتوگو کردهایم:
آقای فراستی نظر شما درباره دستاوردهای فنی مستند «تولید یک پروانه» چیست؟
این فیلم میتواند یک واقعه در سینمای ما باشد. ما در سینمایمان ابداً جستجوی تکنیکی و فرمی نداریم و این فیلم برای اولین بار در این سینما تا آنجایی که من می بینم لااقل، جستجوی تکنیکی و فرمی کرده است و به یک دستاورد رسیده است. یعنی لنز آنامورفیک و پرده سینما اسکوپ که از نظر فرم یکی از وقایع مهم تاریخ سینماست. معتقدم اگر فیلمسازی قاب را نفهمد مطلقاً فرم را نمیفهمد و فهمیدن قاب اسکوپ و لنز آنامورفیک بخش بزرگی از فهمیدن فضاست و فضا بخش مهمی از فیلم. این لنز انقدر قابلیت دارد که با یک آدم کار بلد فضا تولید کند. چیزی که ما در سینمایمان نداریم. سینما هنر فضاست و فضا یعنی محیط نسبت برقرار کرده با قصه و آدمها و فرم.
وقتی فیلم را در بیابان کار می کنیم اگر این لنز را به کار ببریم تصویری که ارایه می دهیم تصویری است که با هیچ لنز و پرده ای قابل مقایسه نیست. حتی این لنز می تواند کمبود و ضعف در میزانسن را هم جبران کند. به همین دلیل فکر می کنم کاری که سازندگان این فیلم انجام دادهاند یک واقعه است و حالا آدمهایی که دارند روی مساله جنگ در بیابان و دریا و آب کار می کنند و هم برای سینمای دفاع مقدس این لنز راهگشا و تعیین کننده است.
اما تصاویر جنگل چندان به قوت بیابان نیست چون در جنگل خطوط عمودی زیاد است و باعث تخفیف قدرت لنز میشود هرچند لنز آنامورفیک و پرده ی اسکوپ در جنگل هم هیجان بیشتر و عمق جالبی باز نسبت به بقیه دوربین ها و لنز ها می دهد اما بهترین کارکرد این لنز و تصاویر در بیابان و آب است که نظیر همند. عمق میدانی که در این لنز ایجاد می شود کاذب نیست و دیگر نیازی به فلو فوکوس های بی مفهومی که فیلمسازهای ما می کنند نیست. اینجا عمق میدان واقعی است. به همین دلیل این پرده و لنز به شدت به درد سینمای ما می خورد. تکنیک کار در این فیلم بجز اینکه یک دستاورد است به شدت به درد سینمای ما در رابطه با دفاع مقدس می خورد. خصوصاً که سازندگان این فیلم از عرض بیش از 2 (در قطع رایج در اسکوپ های نگاتیو ایران) به قطع بیش از3 (عریض ترین قطع موجود) رسیدهاند.
اما خیلیها معتقدند که این قطع را نمیشود برای پخش تلویزیونی انتخاب کرد.
خب نشود!. باید بپذیریم این قطع سینماست. باید بپذیریم سینما و تلویزیون دوتاست و سینما همه چیزش با تلویزیون تفاوت دارد. هم پرده اش تفاوت می کند و هم لنزهایش باید فرق کند. ما با سینما طرفیم. تلویزیون که اصلاً به این چیزها نیازی ندارد.
اما الان نگاهها به سینما بیشتر ویدئویی است. حد اکثر یک کنون 5D و چند بازیگر و قابهای روی دست. با نگاهی به پخش تلویزیونی در قاب 4:3 و دیگر هیچ
خب این مشکل خودشان است. این که سینما نیست. سینمایی که روی پرده کوچیک کمی قابل تحمل است به محض اینکه روی پرده بزرگ منتقل شود غیر قابل تحمل میشود. این یعنی فیلم تلویزیونی است و سینما نیست. مثل 95 درصد فیلمنامهها که برای تلویزیون ساخته میشود. اما وقتی فیلمی برای پرده بزرگ تهیه میشود یعنی سازنده و تهیه کننده چشمشان به سینماست. ما الان بسیاری از فیلمهایمان برای پرده سینما نیستند. همه تلویزیونی هستند. تله فیلمند. اما وقتی ما با سینما مواجهیم که شوخی نداریم. آنها باید سطح خودشان را بالا بکشند نه اینکه ما برویم در سطح تلویزیون کار کنیم.
اما در حال حاضر اولین چیزی که سرمایهگذاران و تهیهکنندگان در فیلم می بینند این است که می شود روی موضوع و مفهومش جنجال کرد یا نه و اساسا تکنیک برایشان مسئله نیست.
خب این دوستان فرق کارگردان تلویزیون و کارگردان سینما را نمی دانند. نمی فهمند کاری که در این مستند شده است چقدر برای سینمای دفاع مقدس کارامد است و چقدر حس خوبی را تولید می کند. این دوستان فرم را نمی فهمند و فقط به اسم محتوا مفهوم زده شدهاند و فیلمهایشان فرم و حس ندارد و کار نمیکند. اما مطلقا جای ناامیدی ندارد این کار جای خودش را باز خواهد کرد. قطعا اسفندیار شهیدی قدر این کار را میفهمد. قطعا آلادپوش می فهمد. این کار را فقط حرفهایها الان درک میکنند. یک مقاله ای "ژاک ریوت" دارد که من در کتاب "دیالکتیک نقد" ترجمه کردم. توصیه می کنم عزیزان بروند و هیجان این منتقد خوب که بعدها سینماگر بزرگی هم شد را در خصوص سینما اسکوپ بخوانند و به سوادشان اضافه شود.
اگر سینما اسکوپ خصوصاً در سینمای ما مهم است پس چرا این کار را آنطور که باید در سینمای ایران جدی نگرفتند؟
برای اینکه زود است، همه جای دنیا هم همینطور است. آدمها با یک چیز جدید به این راحتی مانوس نمی شوند. آمادگی و سواد و تمرینش را ندارند و احتیاج به رشد هم احساس نمی کنند. با همان داشته قبلی دارد اموراتشان می گذرد. به محض اینکه چیز جدید و جدی به میان میاید جلویش موضع می گیرند. به نظرم صبر لازم است. من به شدت از کاری که انجام شده دفاع می کنم و به نظرم به شدت در خدمت سینمای جدی و خوب ایران و خصوصاً کمک کننده در کار سینمای دفاع مقدس ماست. انهایی که به این کار ایراد می گیرند چشمشان تربیت شده نیست. حس هایشان تربیت شده نیست. این کار قطعا رفت جزو دستاورد های سینمای ایران و ثبت شد.