کد خبر: ۲۸۳۵۹۱
زمان انتشار: ۱۰:۵۷     ۱۵ دی ۱۳۹۳
علاوه در دوران کودکی و سال های بعد از آن،دچار خلأ های عاطفی خواهند شد که برای پر کردن آن ناگزیر باید به بازی های رایانه ای، ماهواره و اینترنت روی بیاورند.

2تا کافی نیستهنوز آن قدر ها دور نشده ایم از سال هایی که در فرهنگ ما "از تو حرکت،از خدا برکت" پایه اقتصاد خانواده بود؛پی ریزی بنای ازدواج آنقدر سخت نبود بلکه با توکل به خدایی شکل می گرفت که تمام قد ضمانت کرده بود:" اِنَ یَکونوا فُقَرآءَ یُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه"؛  کسی در کار رزق دخالت نمی کرد و تنها خدا،همه کاره ی رزق بود!بعبارتی "هر آن کس که دندان دهد،نان دهد" یک حقیقتِ زنده بود؛ بنابراین در  فرزند آوری،نگرانی ای برای رزق فرزندان وجود نداشت.فرزندان مایه ی شادی و برکت خانواده بودند.خانوداه هایی پر جمعیت که در آن فرزندان با مفاهیم ارزشی و اخلاقی مثل قناعت، ایثار، گذشت، همیاری، کمک به همنوعان، کار و تلاش برای رشد و راحتی دیگران و سایر ارزش های اخلاقی تربیت می شدند.

اما در گذر از دیروز به امروز،باورهایی روی فرهنگ ما سایه انداخت،که سنگینی اش روز به روز بیشتر احساس می شود.باورهای اشتباهی که نتیجه مدرنیته است؛در دوره مدرنیته زندگی ها بر اساس سبک زندگی تمدن غربی مدیریت می شود.سبکی از زندگی که یکی از لوازمش هم داشتن فرزند کمتر است.در زندگی جدید،رفاه،پول و لذت حرف اول را می زند و فرد هرچه راحت تر زندگی کند،موفق تر است. در این سبک زندگی جدید،فرد بین دو مسئله متضاد،سر در گم است.یکی غریزه پدر و مادر شدن است که او را تشویق به فرزنددار شدن می کند.- همه شاهد هستیم وقتی که امکان بارداری همسر وجود ندارد، چه هزینه های هنگفتی صرف می شود تا این اتفاق بیافتد – در مقابل مسئله دیگری وجود دارد و آن رفاه طلبی و راحت طلبی است.بر اساس تعریفی که از حد و حدود رفاه طلبی در سبک زندگی غربی وجود دارد،بچه دار شدن با رفاه طلبی در تضاد است.نهایتا آن چه که در این سبک به وقوع می پیوندد ، بروز پدیده ی "تک فرزندی"است.پدیده ای که باصطلاح یک آشتی کنان بین غریزه ی پدر و مادر شدن و رفاه طلبی است؛با این استدلال که هر چند داشتن یک فرزند هم زحمت آور است اما به اندازه ای نیست که فرد از لذت و راحتی دور شود.
 
 
اما باید به این نکته توجه داشت که خانواده های کم جمعیت ممکن است ثروتمند شوند، اما ثروتمند شدن آنان، از فقیر ماندنشان خطرناک تر است. این موضوع به واقعیتی غیرقابل انکار اشاره دارد؛زیرا در مباحث جمعیت شناختی، غالباً به آسیب هایی توجه می شود که از ترکیب فقر و پرجمعیتی خانواده ها به وجود می آید. در این زمینه از یک سو، آسیب های اخلاقی و تربیتی ای که متوجه خانواده های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی است، مغفول واقع می شوند و از سوی دیگر، به منافع و فوایدی که در خانواده های پرجمعیت وجود دارد، توجه نمی شود. چرا که  ترکیب رفاه و تک فرزندی، خود مقوله ای است که می‌تواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانواده‌های کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی، همواره با سلسله خواست‌ها و انتظارات بی پایانی رشد می‌کنند که همه یا اکثر آنها برآورده می شود. از این رو، فرزندان در چنین خانواده‌هایی با مفاهیم ارزشی و اخلاقی ای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به هم نوعان،  صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و... بیگانه خواهند بود.  
به گزارش 2تا کافی نیست، این کودکان کسی را ندارند تا با او رقابت یا بازی و دعوا کنند. آنها دوست و همدمی در منزل ندارند، بنابراین برخی از احساسات را تجربه نمی کنند و فرصتی برای کنترل و مدیریت آنها نخواهند داشت. بعلاوه در دوران کودکی و سال های بعد از  آن،دچار خلأ های عاطفی خواهند شد که برای پر کردن آن ناگزیر باید به بازی های رایانه ای، ماهواره و اینترنت روی بیاورند که این مسئله خوشایند نیست و خود موجب بروز آسیب ها و ناهنجاری های  متعدد اخلاقی و روانی در آن ها می شود. 
بلوغ روحی و روانی، پدیده ای کاملاً ارثی نیست بلکه اکتسابی است. این بلوغ مواردی همچون شناخت خود، میزان واقع بینی و انتخاب مؤثر را شامل می شود و به راحتی به دست نمی آید، بلکه به تجربه هایی سخت و طاقت فرسا نیاز دارد. کودکی که تک فرزند خانواده است کمتر با مشکلات مواجه می شود و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و… قرار نمی گیرد و شرایطی را که لازمه بلوغ روحی، روانی است، تجربه نمی کند. از طرفی تمایل والدین به حمایت از تنها فرزندشان، مانع از آن می شود که فرزندشان عواقب اشتباهات خود را بیازماید و مسئولیت عمل خود را بپذیرد. آنها هیچ گاه در مقام انتقاد از فرزندشان بر نمی آیند، با او مخالفت نمی کنند و همواره تسلیم خواسته های او می شوند تا از این طریق مانع ناراحت شدن او شوند.
با این تفاسیر،حاصل آن چه در سبک جدید ارائه می شود،شخصیت های نا متعادلی خواهند بود که در حیات جامعه نقشی نخواهند داشت؛حال آن که حیات و رشد جامعه به شخصیت های متعادل وابسته است. شخصیت هایی که با باورهای اشتباه یک فرهنگ بیگانه شکل گرفته  و برای والدین-علیرغم همه تلاش هایشان برای تربیت فرزند خویش- دور از انتظار است؛بنابراین لازم است برای داشتن جامعه سالم و متعادل با بازگشت به فرهنگ اصیل خود،سایه ی سنگین فرهنگ بیگانه را کنار بزنیم.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۱
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها