به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، بارها و بارها آرزو داشتيم خدمت چهره برجسته و البته ناشناخته عرفان و
اخلاق و مبارزه حوزه ، حضرت آيت الله حاج شيخ يحيي انصاري شيرازي از
شاگردان بزرگ امام خميني و علامه طباطبايي برسيم ، اما اين توفيق به دليل
ويژگي هاي خاص اين بزرگان دست نمي داد تا اينکه در سفر اخير رهبر عزيز
انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي به قم ، پس از اينکه استاد معظم خدمت « آقا»
رسيدند ، به مدد ترفندهاي حجت الاسلام و المسلمين رحيميان توفيق يار شد تا
دقايقي نه چندان کوتاه ما نيز به محضر پير روشن ضميري برسيم که عمر 83
ساله اش را در زندان و تبعيد و مبارزه و درس و بحث و تحقيق و دين و مکتب و
تربيت شاگرد گذرانده است . خدمت رسيديم و از خاطراتش بخصوص با امام خميني،
علامه طباطبايي و آيت الله خامنه اي پرسيديم ؛ هر چند هر گاه که سخن ايشان
به استادشان حضرت امام مي رسيد ، گريه امان نمي داد تا جمله شان را تمام
کنند.
در اين ديدار ، همچنين حضرت استاد ، از قطعي بودن نابودي آمريکا و
اسرائيل درست مانند آنچه براي ابرقدرت قبلي شوروي سابق رخ داد و نيز
قدرتمندتر شدن جمهوري اسلامي در آينده به مدد رهبري هوشمندانه آقا سخن
گفتند . ضمن اينکه پس از ذکر خاطراتي از توان بالاي علمي رهبر معظم انقلاب
در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب ، نقش ممتاز ايشان را در ناکام کردن فتنه
بزرگ سال گذشته به مدد الهي مهم و تعيين کننده دانستند و نصايحي نيز بدرقه
راهمان کردند تا علاوه بر نورانيت محضرشان ، توشه بيشتري هم برداشته باشيم .
گفت و گوي اين شماره
پاسدار اسلام
، مديون خبرنگاري ِ حجت الاسلام والمسلمين محمد حسن رحيميان در سفر اخير
آقا به قم است که در اين ديدار ، نقش مصاحبه گر را هم بخوبي ايفا کرده است !
ضمن اينکه ماجراي وجه نقد و تلويزيون فرستادن امام براي آيت الله انصاري
شيرازي را ، آقاي رحيميان در صفحه 244 کتاب « در سايه آفتاب» به طور کامل
نقل کرده اند که علاقه مندان مي توانند به آن مراجعه کنند.
يک نکته ديگر
: راستش دلمان نيامد اين مصاحبه متفاوت را خيلي ويرايش کنيم و در الفاظ و
عبارات از دل بر آمده استاد دستي ببريم! پس شما هم اين مصاحبه را همين گونه
که در دسترستان هست بخوانيد و بهره ببريد...
* انشاءالله حالتان بهتراست؟
- از بام تا شام الحمدلله، از شام تا بام الحمدلله، از «آ» ي آغاز هستي، تا «ميم»ِ انجام الحمدلله. خداوند را شاکر هستيم.
مَّا
أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللّهِ وَمَا أَصَابَکَ مِن
سَيِّئَةٍ..... خوبيها همه از طرف خداوند است. اگر بدي باشد همه از طرف
خود ماست. خداوند، رحمان و رحيم است. مرحوم آميرزا مهدي آشتياني، يکي از
فلاسفه بزرگ ، يک وقتي رفت آلمان براي معالجه. يکي از فلاسفه مادي به او
گفت: «من ده دليل براي انکار خداوند تبارک و تعالي دارم». ميرزا مهدي
آشتياني هم به او گفت: «من هم دو دليل براي انکار خدا دارم»! شد 12 دليل و
ايشان يک جواب براي آن 12 دليل داد. ميرزا فرمود: «يا ارحم الراحمين!» اين
بزرگوار در لحظه احتضار اين يک کلمه را گفت و رحلت کرد: «يا ارحم
الراحمين...» [گريه مجالش نميدهد].
* مايليم خاطرات شما از حضرت امام
را بشنويم و اينکه رابطه شما با ايشان از چه زماني برقرار شد؟ از کي به درس
ايشان رفتيد؟ و کداميک از درسها را در محضر ايشان بوديد؟
- رابطه بنده با مرحوم امام خميني«قدس سره» رابطه عاشق و معشوق بوده، از اين چيزها ديگر گذشته بود.
اي نفس صبا زِ من
رو ! سوي مرجع زَمَن
گو به خميني اين سخن
روح و روان من تويي
رابطه مرادي و مريدي نبود ؛ رابطه عاشقي و معشوقي بود.
*
يادم [حجت الاسلام والمسلمين رحيميان] هست پس از دستگيري دوم حضرت امام،
جلسات دعاي توسل از مسجد ِ بالاسرحضرت معصومه«سلام الله عليها» ، به منازل
طلبهها منتقل شد. حضرتعالي در آنجا صحبت ميفرموديد و صحبت شما آنچنان از
جان برميخاست که به جان مينشست و يادم هست که بعضي از دوستان طلبه از شدت
گريه بيهوش ميشدند...
- بله، وقتي امام از زندان برگشت و در مسجد اعظم درس شروع فرمود، بنده بالبداهه اين شعر را گفتم:
بنگر نشسته چون ماه با يک جهان نباهت
مرد رشيد عرفان بر مسند فقاهت
وقتي او را به ترکيه تبعيد کردند، با خودم زمزمه کردم:
رفتي و بردي جان ما، اي دلبر جانان ما
باز آ که باز آيد روان در پيکر بيجان ما
آن دم که يک دم از تو فرد، بر جانم آمد رنج و درد
باز آ و درماني نما اين درد بيدرمان ما
رابطه عاشقي و معشوقي بود.
و
اما اولي که با آيتالله العظمي آقاي خميني «قدس سره» آشنا شدم، زماني بود
که در ساختمان قديم مسجد محمديه درس ميفرمود. تقريباً در حدود 8-7 نفر هم
در درس حضور داشتند.
* چه درسي ميفرمودند؟
- درس خارج فقه. بنده از همان روز اولي که به اينجا آمدم، به آقاي خميني ارادت پيدا کردم.
* چه چيزي در امام يافتيد که رابطه، رابطه عاشق و معشوقي شد؟
-
دين و تقواي حقيقي [گريه مجالش نميدهد] تا آخرين لحظه نيز بر اين باقي
ماند. وقتي درسش تمام ميشد، تنها به منزل برميگشت. بنده دنبالشان
ميرفتم. ايشان ميفرمود کلام و فلسفه در دو مرحله هستند و فلسفه در مرتبه
بالاتري است. وقتي که آقا از پاريس برگشت، در اين کوچه ماشين نميآمد. آقا
فرموده بودند ميخواهم بروم به ديدن انصاري. عرض کردم: «همين که فرموده من
قبول دارم؛ خودشان را به زحمت نيندازند.» با اين همه آمد و شب اول ماشين در
کوچه گير کرد. بعداً يک ماشين ژياني تهيه کردند. خودشان و حاج شيخ حسن
صانعي و احمدآقا و آقاي اشراقي به اينجا تشريف آوردند. همسايه ما دختر
کوچکي داشت. آمد و دسته گلي را به آقا داد. آقا هم نوازشش کرد. آمد در حياط
و اول به طرف زنها رفت و احوالپرسي کرد. آقا اگر جاي ديگر 5 دقيقه
مينشست، اينجا 9 دقيقه نشست. آقاي احمدي تهراني که همسايه ما بود، به آقا
عرض کرد : مردم ايران خيلي به شما علاقه مند هستند. آقا يک کلمه فرمود:
«مردم به خدمتگزار خودشان علاقه مندند»[گريه مجالش نميدهد].
* چند هفته
قبل از رحلت امام بود که ايشان ابتدا به ساکن سراغ شما را گرفتند. بعد هم
دستوري دادند که انجامش به تأخير افتاد و بعد از رحلت امام براي انجام
دستورامام خدمت شما رسيدم. يادتان هست؟
- بله کاملاً. اين تلويزيون را
به همراه مبلغي لطف فرمودند. من کار مهمي براي ايشان نکرده بودم. راجع به
بنده، امام به دو نفر از آقايان نکتهاي را فرموده بودند. يکي از آنها
مرحوم آقاي طاهر شمس گلپايگاني بود. بنده شايسته اين سخن نبودم و از آن آقا
شنيدم. از لطف ايشان شرمنده شدم.
* آن نکته چه بود؟
- پناه ميبرم
به خدا. آن آقا گفته بود : «من ميترسم اين انقلاب لطمه بخورد». امام
فرموده بودند: «نترسيد. تا امثال آقاي بهجت و آقاي انصاري دعاگوي انقلاب
هستند، لطمه نميخورد».
* الحمدلله. امام در ماههاي آخر عمرشان چيزهايي
را گفتند و کارهايي را کردند که ما آن موقع معنايش را نميفهميديم. بعد که
امام رحلت کردند و آن مطالب به هم پيوند خورد. يعني مثلاً امام حرفي به
آقاي رسولي زده بودند، من اطلاع نداشتم؛ حرفي به من زده بودند، آقاي رسولي
اطلاع نداشت؛ در منزلشان مطلبي را گفته بودند که بيرون منزل خبر نداشتند؛
خلاصه مجموعاً امام کارهايي را انجام دادند که بعد از رحلت ايشان و جمع شدن
اين نکات، تازه فهميديم که امام انگار ميدانستند که دارند از دنيا
ميروند و داشتند حسابهايشان را کاملاً تسويه ميکردند.
- بله، اينکه
در وصيتنامهاش مينويسد: من با دلي آرام و قلبي مطمئن، به سوي
جايگاه...[گريه مانع از سخن گفتن ميشود] همه کس نميتواند اين حرف را
بزند. اين علي«ع» بود که فرمود: «فزت و رب الکعبه». من با اطمينان خاطر و
به اميد فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص ميشوم. خيلي حرف بزرگي
است. و در اول وصيتنامهاش، حديث ثقلين را فرمود. روزهايي بود که راجع به
نام جمهوري اسلامي بحث بود. فرمود جمهوري اسلامي، اسلامي ِاثناعشري مِن
خصوص.
* اشاره فرموديد که امام نويد دادند که اين انقلاب آسيب نميبيند
و تا حالا هم تجربه، اين مسئله را ثابت کرده است. در اين سي و چند سال
گذشته، اگر هر نظام و دولت و حکومتي بود، با اين همه توطئه ها، بايد دهها
بار نابود شده باشد؛ ولي الحمدلله تا به حال شاهد بودهايم که هر روز
قويتر از گذشته شده است. حضرتعالي با آن نگاه بصيري که داريد آينده را
چطور ميبينيد؟
- آينده را هم مثل گذشته ! چون قدرت خداوند متعال، قدرت
قاهره است، قدرت لايزال است.يک قوه قاهرهاي بر سراسر جهان حکومت ميکند که
هيچ قدرتي نميتواند با او مقابله کند. اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي که
يکي از دو ابر قدرت جهان محسوب ميشد، مثل ببر کاغذي از ميان برداشته شد و
اين نشان ميدهد که ايالات متحده امريکا هم ميتواند به سرنوشت شوروي دچار
شود. علائمي هم از زوال قدرتها ظاهر شده است، مثل اين ناآراميهايي که در
فرانسه و انگليس و باقي جاها هست.
در مورد اين انرژي هستهاي همه دنيا،
غير از امريکا و اقمارش، معتقدند که اين نيرو، حق مطلق ايران است. امريکا
هم که در جنگ عراق و افغانستان درگير شده و انشاءالله کاري نميتواند
بکند. براي بنده که روشن است که آينده هم مثل گذشته خواهد بود انشاءالله،
مخصوصاً با درايت آيتالله خامنهاي. انصافاً خيلي درايت به خرج داد؛
مخصوصاً در اين فتنه آخر، فوقالعاده درايت به خرج داد و بر اثر آن محبوبيت
بسيار زيادي هم پيدا کرد.
* شما از چه زماني از آيتالله خامنهاي شناخت پيدا کرديد؟
- از وقتي که درس آيتالله خميني ميرفتيم و از وقتي که با ايشان به زندان افتاديم.
*با هم زندان بوديد؟
- بله
* چه مدت زندان بوديد؟
-
بنده سه بار دستگير شدم. مدتهايش خيلي طولاني نبود. با آقاي رباني و آقاي
هاشمي ، در زندان قزلقلعه با آقاي خامنهاي بوديم. آقاي خلخالي هم بود.
هر دو کتاب «جواهر» برده بوديم و مباحثه ميکرديم تا اينکه بعداً مرام ما و
مرام آقاي خلخالي خيلي جور در نيامد. يک وقتي که علامه طباطبايي مخالفت
آشکار با کتاب «شهيد جاويد» کرد، خلخالي در مجلسي با لحن توهينآميزي در
باره ايشان حرف زده بود و از آن موقع بود که رابطهمان قطع شد.
*تبعيد هم بوديد؟
- بله، سه سال.
* کجا؟
- سه ماه در کوهدشت لرستان و 33 ماه هم در نائين.
*
مستحضر هستيد که الان شرايط بسيار پيچيدهتر و سختتر از دوران حضرت امام
است، چون الان دشمن، خودش را باز يافته و سازمانيافتهتر و حسابشدهتر
عليه نظام توطئه ميکند که نمونهاش فتنه سال گذشته بود. حضرتعالي نقش رهبر
معظم انقلاب را در هدايت انقلاب و نظام چگونه ارزيابي ميکنيد؟
- فتنه
عجيبي بود. يدالله فوق ايديهم و هو القاهر فوق عباده. خداوند متعال، قاهر
است و نقش آيتالله خامنهاي، بدون تعصب، انصافاً نقش بسيار خوبي بود. من –
من گفتم، غلط کردم – بنده خيلي در اين روزها در تشويش هستم که چرا آقاي
وحيد به ديدن آقاي خامنهاي نيامده؟ و اين واقعاً يک نقيصهاي شده است براي
بيت ايشان.
* به نظر شما اين نقشي که رهبر معظم انقلاب ايفا کردند، ميتواند مرتبط با تقوا و معنويت ايشان باشد؟
-
چند شب قبل که خدمت ايشان رسيدم عرض کردم شما مؤيد به تأييدات الهي هستيد و
واقعاً اين طور است. حرفهايي که برخي روشنفکرها مانند دکتر شريعتي
ميزدند، مثل دين منهاي سياست، دين منهاي روحانيت، اينها را آيتالله
خامنهاي بخوبي جواب فرمودند. صحبتهاي ايشان در حرم مطهر، خيلي صحبت جامع
و محققانهاي بود. دين منهاي روحانيت را دکتر شريعتي ميگفت. ما در اين
انقلاب از جانب دو گروه خيلي اذيت شديم که يکي از آنها از طرفِ طرفداران
«شهيد جاويد» و ديگري طرفداران «دکتر شريعتي» بودند. هر چه توانستند
اذيتمان کردند. استادمان مرحوم علامه طباطبايي ميفرمود سخنان او مخالف با
شرع است. علامه طباطبايي در همين جايي مينشست که شما نشستهايد و اين اتاق
معروف به «اتاق علامه» است. 6-5 نفر بيشتر نبوديم: آيتالله جوادي،
آيتالله حسنزاده، آيتالله اميني، آيتالله سيدحسن لنگرودي، آيتالله
ابوترابي قزويني و آيتالله صائني زنجاني. ايشان هم بر ضد دکتر شريعتي
مطلبي را نوشت.
* جلسه درس علامه طباطبايي هميشه در اينجا برقرار ميشد؟
- نه، سيار بود، ولي چون تعداد کم بود، زود به زود منزل ما ميآمدند.
* اشاره کرديد که در درس امام با رهبر معظم انقلاب همراه بوديد. توان علمي حضرت آيتالله خامنهاي را چگونه يافتيد؟
-
بنده خدمت آيتالله خامنهاي نه درس خواندهام و نه هممباحثه بوديم، فقط
همشاگردي و رفيق بوديم، اما پسر آقاي مرواريد نقل ميکرد و ميگفت که رسائل
را پيش آقاي خامنهاي ميخواندم و خيلي رسائل را عالي ميگويند.
* قبل از انقلاب؟
- بله، خيلي قبل از انقلاب.
* تقريباً حدود 40 سال قبل؟
- بله، در مشهد از رسائل بالاتررا هم درس ميگفت.ايشان خيلي در کارها بصير است. از ايشان خواستهاند رساله چاپ کند و نميکند.
*
چندين سال است از داخل و خارج، خيلي براي چاپ رساله به ايشان اصرار
ميشود، ولي هنوز خبري از اجازه ايشان نداريم. من ميدانم که بخش زيادي از
شيعيان، مخصوصاً در لبنان، کويت، بحرين، منطقه شرقيه عربستان سعودي و حتي
در عراق مقلد رهبر معظم انقلاب هستند. در ايران هم همين طور است. پدر ما که
در اصفهان از زمان آيتالله بروجردي تا زمان امام، از تمام مراجع،
نمايندگي دارند بيشترين مراجعات را در اصفهان مربوط به حضرت آيت الله خامنه
اي دارند؛ يعني در داخل کشور هم مقلدان ايشان در رتبه اول هستند.
- شهريه شان هم الحمدلله در حد خوبي است.
*
حاج آقا! راجع به آينده ابرقدرتها اين آيه را محضرتان تلاوت کنم؛ ببينيد
برداشت ما صحيح است يا نه؟ آيات قرآن که قضيه في واقعه نيست، بلکه قواعد و
قوانين کلي است: «فَاَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَروا فِي الْاَرض بِغَيْرِ
الحَقِِ و قالوا مَن اَشَدَّ مِنّا قُوَّة» که «اشد منا قوه» ، تشابه دارد
با سخن ابرقدرتها که ميگويند چه کسي از ما قويتر است؟
- همين طور است.
*
خداوند متعال ميفرمايد: «اَوَلَم يَرَوْا اَنَ الله الَّذي خَلَقَهُم
هُوَ اَشَدُّ مِنْهُم قُوَّهَ وَ کانُوا بِاياتِنا يَجْحَدون؟ فَاَرْسَلْنا
عَلَيهِمْ ريحاً صَرصَراً في ايّام نَحِساتٍ لِنُذيقَهُم عَذابَ الخِزْي
في الحَياهِ الدّنيا وَ لَعَذابُ الاخِرَه اَخْزي وَ هُمْ لايُنْصَرون» ما
آنچه را که راجع به صدام با آن تجبّر و تکبّرش ديديم که رو در روي امام
قرار گرفت و خداوند عذاب خِزْي به معناي واقعي را براي او مقرر فرمود. شايد
براي آدمي که کارتنخواب يا فقير بياباننشين باشد، اين وضعيت برايش خِزْي
نباشد، اما براي آن کسي که آن تکبر و تجبّر فوقالعاده اي داشت، اينکه او
را از يک سوراخ بيرون بياورند و در يک قفس بگذارند و مثل يک حيوان با او
رفتار کنند، عذاب خِزْي برايشان بدترين عذاب است.
- آيات بسيار عالياي را تلاوت فرموديد. اين يک جواب دقيق براي سؤال شماست که آينده انقلاب و آينده ابرقدرتها چه ميشود.
*آينده
اسرائيل را هم که امام آن نويد را دادند، مشاهده مي کنيم که همان گونه پيش
ميرود. اسرائيل که روزي ميخواست نيل تا فرات را بگيرد، الان از ترس
فلسطينيها دارد دور خودش ديوار بتوني ميسازد و روند دارد به صورت معکوس
به ضرر اسرائيل پيش ميرود.
- همين طور است.
* حاج آقا! دوست داريم از زبان شما نصيحتي هم بشنويم.
-
امير مؤمنان علي «ع» فرمود: « براي جانهاي شما بهايي جز بهشت نيست، پس آن
را به بهايي کمتر از بهشت نفروشيد.» دنيا و رياست بر دنيا – البته نه
رياستي که مثل آيتالله خميني براي خدا باشد – مثل غذايي است که پاي دندان
انسان مانده و با خلال کردن بيرون مياندازد. خداوند انشاءالله به همه ما
توفيق عنايت کند و بر توفيقات شما هم بيفزايد. جنابعالي[ حجت الاسلام و
المسلمين رحيميان ] بدون تعارف، از اول انقلاب تا به حال هيچ نقطه ضعفي
نداشتهايد. ما اينجا که هستيم از اوضاع و افراد اطلاع داريم. انشاءالله
بر همين حال باقي باشيد.
*وظيفه مردم در قبال اين نظام، انقلاب و راه امام و ولايت چيست؟
-
خدا ميداند بنده با کسي تعارف ندارم. هنوز در منزلشان در تهران خدمت رهبر
معظم انقلاب نرسيدهام، لکن حقيقتاً و از صميم قلب عرض ميکنم وظيفه مردم
اين است که دور پرچم آيتالله خامنهاي جمع شوند و به فرامين ايشان عمل
کنند.
* حاج آقا! ما باز هم تشنه نصيحت شما هستيم. دلمان سياه است،
دچار غفلت هستيم. نياز به تذکر، توجه به آخرت، به مسائل معنوي، بندگي خدا،
اخلاص داريم...
- « وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَه إِذْ قُضِيَ
الْأَمْرُ» اين آخر عمر، انسان خيلي حسرت ميخورد. وقتي است که کار از کار
گذشت .ففروا الي الله ؛ بايد همه به سوي خداوند متعال فرار کنيم. جنابعالي
الحمدلله در اين انقلاب هميشه ياورآيتالله خميني بوديد و ياور آيتالله
خامنهاي هستيد و هيچ نقطه ضعفي از شما شنيده نشده. خوشا به حالتان.
* اللهم اجعلني خيراً مما يظنون و اغفرلي ما لا يعلمون. حاج آقا! براي تذکر و تنبّه بيشتر چه ذکري را توصيه ميفرماييد؟
- الهي يا حيّ و يا قيّوم
*حاج
آقا! پارسال که از طرف رهبر معظم انقلاب مأموريت پيدا کرده بودم به 6 شهر و
از جمله داراب سرکشي کنم، در مسيري که ميرفتيم، روستايي را در سمت چپ به
ما نشان دادند و گفتند که اينجا محل تولد حضرتعالي است...
- روستاي نوايگان
*بعد
داستاني را گفتند که پدر يا جد حضرتعالي در زماني که فسا يا ني ريز تحت
اشغال بهاييها قرار گرفت، ايشان از توي کوهها لشکرکشي کرد و رفت و ني ريز
را از دست بهاييها پس گرفت و آزاد کرد...
- 28 نفر از آنها را هم کشت.
*پس اصل قضيه واقعيت دارد.
-
مرحوم زکريا انصاري، پدر پدرم از مبارزان زمان نهضت مشروطه بود. از طرف
آخوند شيخ محمد کاظم خراساني صاحب کفايه، حاج ميرزاحسينِ حاج ميرزا خليل
تهراني و آشيخ عبدالله مازندراني مأمور بود که نهضت را ادامه بدهد. مدتي
داراب و ني ريز و فسا و اصطهبانات در اختيار ايشان بوده. در اين مدت که از
رئيسعلي دلواري نام برده ميشد، يا از ميرزا کوچکخان جنگلي نام برده
ميشد، از مرحوم زکريا انصاري نامي برده نشد.
*تاريخچه ايشان را چه کسي ميداند؟ جايي نوشته شده؟
- بله، پسر برادرم در پاياننامهاش نوشته .
*حاج آقا! متولد چه سالي هستيد؟
1306، يعني 83 سال .
*
از فضاي معنوي محضر جنابعالي بسيار درس گرفتيم و هيچ وقت اين را فراموش
نميکنيم. امشب به دليل طولاني بودن مجالست با شما براي ما مغتنم بود و
خيلي فيض برديم. ما دعاگوي شما و در عين حال محتاج دعاي شما هستيم.
سوتيترها :
*
فتنه [سال گذشته ، فتنه ]عجيبي بود. يدالله فوق ايديهم و هو القاهر فوق
عباده. خداوند متعال، قاهر است و نقش آيتالله خامنهاي، بدون تعصب،
انصافاً نقش بسيار خوبي بود.
* پسر آقاي مرواريد نقل ميکرد و
ميگفت که رسائل را ( خيلي قبل از انقلاب )پيش آقاي خامنهاي ميخواندم و
خيلي رسائل را عالي ميگويند. البته ايشان در مشهد از رسائل بالاتررا هم
درس ميگفت.ايشان خيلي در کارها بصير است.
* خدا ميداند بنده با
کسي تعارف ندارم. هنوز در منزلشان در تهران خدمت رهبر معظم انقلاب
نرسيدهام، لکن حقيقتاً و از صميم قلب عرض ميکنم وظيفه مردم اين است که
دور پرچم آيتالله خامنهاي جمع شوند و به فرامين ايشان عمل کنند.
*وقتي امام از زندان برگشت و در مسجد اعظم درس شروع فرمود، بنده بالبداهه اين شعر را گفتم:
بنگر نشسته چون ماه با يک جهان نباهت / مرد رشيد عرفان بر مسند فقاهت.
*
بنده سه بار دستگير شدم. مدتهايش خيلي طولاني نبود. با آقاي رباني و آقاي
هاشمي ، در زندان قزلقلعه با آقاي خامنهاي بوديم. آقاي خلخالي هم بود.
هر دو کتاب «جواهر» برده بوديم و مباحثه ميکرديم تا اينکه بعداً مرام ما و
مرام آقاي خلخالي خيلي جور در نيامد. يک وقتي که علامه طباطبايي مخالفت
آشکار با کتاب «شهيد جاويد» کرد، خلخالي در مجلسي با لحن توهينآميزي در
باره ايشان حرف زده بود و از آن موقع بود که رابطهمان قطع شد.
*
رابطه بنده با مرحوم امام خميني«قدس سره» رابطه عاشق و معشوق بوده، از اين
چيزها ديگر گذشته بود: اي نفس صبا زِ من / رو ! سوي مرجع زَمَن / گو به
خميني اين سخن / روح و روان من تويي .
* مرحوم زکريا انصاري،
پدر پدرم از مبارزان زمان نهضت مشروطه بود. از طرف آخوند شيخ محمد کاظم
خراساني صاحب کفايه، حاج ميرزاحسينِ حاج ميرزا خليل تهراني و آشيخ عبدالله
مازندراني مأمور بود که نهضت را ادامه بدهد. مدتي داراب و ني ريز و فسا و
اصطهبانات در اختيار ايشان بوده. در اين مدت ( پس از انقلاب ) که از
رئيسعلي دلواري يا از ميرزا کوچکخان جنگلي نام برده ميشد، از مرحوم زکريا
انصاري نامي برده نشد.
* اين آخر عمر، انسان خيلي حسرت ميخورد.
وقتي است که کار از کار گذشته است .ففروا الي الله ؛ بايد همه به سوي
خداوند متعال فرار کنيم.
*نصيحت استاد به ما و خوانندگان : امير
مؤمنان علي «ع» فرمود: « براي جانهاي شما بهايي جز بهشت نيست، پس آن را به
بهايي کمتر از بهشت نفروشيد.» دنيا و رياست بر دنيا – البته نه رياستي که
مثل آيتالله خميني براي خدا باشد – مثل غذايي است که پاي دندان انسان
مانده و با خلال کردن بيرون مياندازد.