اکثر این کشورها سعي كردند نفت را درآمد زودگذر و تأمينکنندهی نيازهاي مصرفي تلقی نكنند. چين نیز داستان ديگري دارد و عليرغم ادعای نظام سوسياليستي، سرمايهداري را هم در دل خود توجيه كرده و با آمريكا قرارداد ميبندد و مظاهر سرمايه داري را در كشور خود مي پذيرد.
خاطرم هست در گذشته پوسترهایی به چشم میخورد که زير تصویر بطري كوكاكولا، يك نفر چيني با لباس كمونيستي سوار بر دوچرخه در حال حركت بود.
همگان میدانند که كوكاكولا سمبل نظام آمريكاست و به اين ترتیب، چین نشان داد براي توسعهی توليد و افزایش درآمد، حضور آمریکا را ميپذيرد. همچنین از سران چین اینطور نقل شده كه «ما هر گونه تنشي را با آمريكا در دورهای چندساله حذف خواهیم کرد.»و اين را به عنوان يك راهبرد اقتصادي ضروري مي دانند.
به نظر بنده، این کشور سياست دورویي را اتخاذ کرده و در دو منظر فکر و عمل دوگانه رفتار میکند. یقیناً براي این سياست از برخی جنبهها توجيه فراوانی قائلاند و سیر کردن يك ميليارد و چند صد ميليون نفر به آساني ميسر نيست و يان قبيل مسائل را علت آن میدانند. حتي اخيراً در بحران اوكراين، چين در قطعنامه رأي ممتنع داد تا روسها و آمريكاييها، هر دو، را راضی نگه دارد.
ناگفته نماند که هزینههای اجرايي و دستمزد در چین بسیار ناچیز است. يكي از دوستان اتاق بازرگاني در جریان تجارت با چين تعریف میکرد که در آنجا كارخانهها مجهز به خوابگاه هستند. به این ترتیب، كارگران هر شيفت در آنجا استراحت ميكنند و هزينهی خوابگاه ندارند. اکثر کارگران از روستاها آمده و با دستمزد كمي مشغول به كار شدهاند؛ پس دستمزد بسیار اندکی دارند.
در مقابل، بر طبق گزارشها، در كشور ما سهم دستمزدهاي غيرمزدي برابر با سهم دستمزدهاي مزدي است. پس در اينجا هزينهها بالاست و به علاوه، تورم هم بيش از رشد دستمزدها بوده و به آن دامن ميزند. به هر حال، تمام علت و معلولها در كنار هم معمايي پازل گونه از مشکلات را ميسازند.
اين کشورها چه تجربياتي براي ايران دارند؟ تجربيات در بخشهای گوناگون متنوع است و ما باید نیاز خود را مشخص كنيم. کشور ما در عمل چنین مطالبهای نداشته و هيچ كدام از آنها را اجرا نكرده است. به عنوان مثال، صنعت خودروسازي همواره بسیار ترسناك جلوه کرده و کسی جرئت نکرده تركيب آن را تغییر دهد. همچنین خودرو سازان با لابيهاي فراوان، قضيه را به صورت ديگري درآورده اند.
در مقابل، خوب است بدانید که در كرهی جنوبي (که در آن، خودروسازي بسیار بيش از ما رشد كرده) دولت به صنعتگران این حوزه مهلت زماني داد. مثلاً اعلام كرد که ۵ سال از اين صنعت حمايت کرده و سپس تمام آنها را قطع مینماید. در حالی که ما بیش از سي سال با تعرفههاي بالا از اين صنعت حمايت کردهايم و انواع تسهيلات ارزان قيمت داده شد و در بالاي فهرست بدهكاران بانكي نيز قرار دارند اما باز هم خودروسازان گلهمندند.
شايد بگوييد در صنعت نساجي و پوشاك هم تعرفهها فوقالعاده بالاست؛ ولي مشكل اينجاست كه در پوشاك، قاچاق هم ميتواند وجود داشته باشد لذا باز هم بازار داخلي با كالاهاي قاچاق پر مي شود و توليد داخلي بازار بزرگي بدست نمي آورد؛ چون مبادي ورودي غيررسمي هم وجود دارد. در صورتی که در حوزهی خودرو اينطور نیست و بالا بردن تعرفه نمي تواند با عرضه قاچاق همراه باشد لذا بازار وسيعي در اختيار آنها قرار مي گيرد.
مشكلات ديگري در حمايت از صنعت و نظارت بر آن به چشم میخورد. از یاد نبرید که يكی از وظايف اصلي وزارت صنعت، معدن و تجارت نظارت و حمايت است؛ اما دولتمردان تصور ميكنند تنها وظيفهشان موافقت یا مخالفت با درخواستهاست. وزارتخانهها و سازمانهای پرتعداد از حيث كاركنان ، فقط براي صدور مجوز تأسیس نشدهاند؛ بلکه وظیفهی اساسی آنها هدایت کارآفرینان و حمايت از آنهاست.
مضاف بر اینکه در هر استان ادارات كل به نوعی حاكميت میکنند. به طور کلی، در صنعت و كشاورزي بخشهای مختلف با هم هماهنگ نیستند. مثلاً در ایران حمايت از توسعه صنايع تبديلي محدود است و اين عزم جدي و همه جانبه وجود ندارد كه محصولات كشاورزي را به محصولات فرآوريشده تبديل كند.
در سفر به یکی از مناطق مرزی آذربايجان در كنار جاده، تپههاي پرشمار سيب را دیدم که با تراكتور آنها را جابهجا ميكردند.این محصولات روي دست باغدارها باقی مانده و كسي آنها را خریداری نميکرد و يا خريدار محدود داشت؛ در حالی که از سوی دیگر مرز، ماشينهاي تركيهای مي آمدند وميوههای متنوعی را بار ميزدند مي بدند ولي سيب در بین آنها نبود. در اینجا دو مشکل كلي وجود دارد. اول،آيا الگوي كشت اين محصولات مناسب نيست. دوم، آيا صنعت با كشاورزي هماهنگ نيست تا سيبها را تبديل به محصولات گرانقیمت دیگر مانند سيب خشك، آبميوه و كمپوت كند؟
هنوز مشخص نیست مدیریت چنین موضوعاتي در کشور ما بر عهدهی کدام نهاد و ارگان است. عدهای معتقدند اقتصاد باید به خودش واگذاشته شود؛ غافل از اینکه كشور ما چنین خصوصیتی ندارد و الزامات و چارچوبهاي ما با اقتصاد غرب کاملاً متمایز است.اگر قرار بر آزاد سازي باشد بايد درهمه بازارها صورت گيرد در حالي كه همان طرفداران آزاد سازي باز هم مطالبه پول ارزان قيمت را از دولت دارند يعني همه چيز آزاد باشد الا بازار پول و نرخ تسهيلات بايد به نفع آنها كنترل شده و پايين نگه داشته شود.در حالي كه اگر ازاد سازي در كشوري را معيار براي اقتصاد قرار مي دهند بايد بدانند زماني موفق آميز خواهد بود كه همه نهادها و سازمانها و مقررات با همان قاعده بازي در نظر گرفته شوند. در غير اينصورت ، كنترل و نظارت بايد باشد.
پس در شرايط ما اقتصاد باید مديريت شده و بر آن نظارت شود. در این صورت، چرخ توليد و اشتغال بهتر و سریعتر چرخیده و فساد و بيكاري کاهش پيدا ميكند. آن هم به شرطي كه مسئولان ديدي وسيع و آينده نگري داشته وفقط محدوه قدم هاي خود را نگاه نكنند.
مثلا براي دستيابي به هدف كنترل فساد بايد ديد منشائ آن كجاست و خودمان زمينه هاي آن را تشديد نكنيم . در حال حاضر، دولت اعلام کرده در سال جاري حقوق كارمندان ۲۰ درصد افزايش پيدا ميكند؛ در صورتی که نرخ تورم ۳۶ درصد است. آیا نتيجهی این کار فساد در بخشهای مختلف نیست؟چگونه يك كارمند با افزايش ۲۰ درصدي در حقوق به جنگ تورم ۳۶ درصدي برود؟ با اين روال، اقتصاد مقاومتي محقق نخواهد شد.
دکتر فتح الله تاری / عضو هیات علمی دانشگاه علامه