گاه باید از پیامبر خاتم نوشت که رحمه للعالمین بود و دنیا و آخرت را در کنار هم قرار داد و هر دو سرا را برای رستگاری به تصویر کشید و سعادت و بهروزی را مرهون نگاه درست به هر دو جهان دانست.
گاه باید از سبط اکبر او نوشت که کریم بود و سخاوتمندی اش زبانزد همگان بود و مهتاب نیمه شب های مدینه آفتاب وجودش را هر شب در کوچه های سخاوتمندی دیده بود.
چه شب هایی که انبان به دوش راهی کوچه های مدینه می شد و خانه یتیمان را در می زد. گاه باید از مردی نوشت که علی علیه السلام پس از غسل و کفن بدن پاکش، کفن را از صورتش کنار زد و با قلبی شکسته و اندوهگین، او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «پدر و مادرم به فدایت! با رحلت تو، رشته نبوّت و وحی الهی و اخبار آسمان ها منقطع شد. گر ما را به شکیبایی در برابر ناگواری ها دعوت نفرموده بودی، چنان در فراق تو اشک می ریختم که چشمه های اشک چشمانم را خشک می گردانیدم، حزن و اندوه ما در این مصیبت، همیشگی است، گرچه این مقدار از حزن و اندوه در مصیبت فقدان تو بسیار ناچیز است، اما چاره ای جز این نیست. پدر و مادرم به فدایت! ما را در سرای دیگر به یاد آور و در خاطر خود نگاه دار.
گاه هم باید از حسن بن علی(ع) نوشت که غیر از او کسی اینچنین نمی تواند از دنیا دل ببرد.
حضرتش فرمود: آنچه را که از امور دنیا طلب کردی و به دست نیاوردی، چنان انگار که به آن هرگز فکر نکردهای.
آری! پیامبر منادی دعوت به خوبی ها، تعقل و خردورزی و حقیقت و راستی و درستی بود که جاهلیت را از جهالت خویش رهایی داد.باید از نامهربانی زمانه هم شکوه کرد و از تنهایی حسن بن علی نوشت و از صلح نامه ای که امضایش کرد، گفت و بر آن گریه کرد.
محمد خامه یار - جام جم