به گزارش 598،خاکپور اما امروز اولین جلسه تمرینی خود با تیم امید را برگزار کرد. او با حداقل سابقه کاری و با وجود کارنامه درخشان دوران بازیگری در میانسالی برای هدایت تیمی انتخاب شده که قرار بود سرپرستش باشد. اما کمیته فنی فدراسیون فوتبال در اقدامی غافلگیرکننده او را به این سمت برگزید. سمتی که پشتوانه اش، یک دوره کوتاه سرمربیگری در استیل آذین و یک دوره دستیاری در فولاد است. دو شغلی که اتفاقا و از بخت بد خاکپور به سقوط هر دو تیم به دسته پایین تر منجر شده است.
در مورد مکانیزم این انتخاب و فرآیند آن، نوشتنی بسیار است. اما چه بهتر اشاره به چند نکته که فضای کلی فوتبال ایران را نشان می دهد. با ذکر این توضیح که موضوع نه خاکپور که شکل انتصاب او در سمت مربی تیم امید است:
* مرتضی محصص، محمد احسانی، فریدون معینی، هادی آیت اللهی و هومن افاضلی اعضای کمیته فنی فدراسیون فوتبال هستند که البته افاضلی به دلیل ناراحتی و دلخوری شخصی از عدم انتخابش به عنوان سرمربی تیم امید 2 روز پیش از این جمع کنار کشید. یک بار دیگر اسامی را مرور کنید؛ چهره هایی محترم اما فاقد سابقه درخشان اجرایی در فوتبال ایران. میانگین سنی این کمیته در زمان انتخاب خاکپور بالای 60 سال بوده است. سنی که آدم ها در آن محافظه کارتر و توصیه پذیرتر می شوند. ضمنا این جمع اساسا در فوتبال ایران آنقدر درگیر و در چشم نیستند که یک تصمیم اشتباه آنها، خواب را از چشمشان بگیرد.
* سرمربی تیم امید از زلاتکو کرانچار به محمد خاکپور رسیده است. اولی سرمربی تیمملی کرواسی در جامجهانی است که یکی از بهترین مربیان تاریخ این کشور محسوب می شود و در ایران نیز دو جام قهرمانی در دو سال بالای سر برده است. دومی همانطور که گفته شد سابقه کوتاهی در فوتبال باشگاهی ایران دارد اما در دوران بازیگری، فردی شایسته و مدافعی با شخصیت و مطمئن بوده است. اما هم نسلان خاکپور، مثل جواد زرینچه، نادر محمدخانی، افشین پیروانی و ... نیز در همین رده فنی قرار می گیرند. آیا می شود آنها را ناگهان سرمربی تیم مهمی مثل امید کرد؟
* خاکپور هرگز علاقه ای به مربیگری نشان نداده است. یادمان باشد مربیگری نه یک فرصت شغلی که یک شغل مستمر و بلاانقطاع است. در واقع شما اگر یک کشور صاحب تدبیر در رشته فوتبال هستید، امکان ندارد که یک ملیپوش سابق را که شغلی جز مربیگری دارد و به تجارت مشغول است از حوزه کاری خود جدا کنید و او را به هدایت دومین تیم مهم ملی بگمارید. در واقع آنچه که بیشتر این تصمیم را زیر سوال می برد، دوری خاکپور از فرآیند مربیگری است. او در این حرفه تلاش چندانی نداشته و مدارج خاصی طی نکرده است. اگر چنین بود که سابقه خوب بازیگری و اخلاق مناسب برای سرمربیگری شرط لازم و کافی بود، امروز چهره هایی مثل مورینیو و یورگن کلوپ جایی در بین مربیان بزرگ دنیا نداشتند. یک بار دیگر تکرار می کنیم مربیگری نه یک فرصت شغلی که یک حرفه پیوسته و بلاانقطاع است.
* موضوع مهم این است که در فدراسیون فوتبال ایران، تصمیمات مهم غالبا به همین شکل گرفته می شود. با انتخاب خاکپور باید تعجب کنیم که چه اتفاقی افتاد که فدراسیون فوتبال کارلوس کیروش را در آن دوره زمانی و با وجود همه سختی ها به عنوان سرمربی تیمملی انتخاب کرد. احتمالا باید صور فلکی و حرکت ستارگان در آن زمان خاص را مشاهده کرد و با سال تولد رئیس فدراسیون تطبیق داد ... غیر از کیروش کدام انتخاب درست و به موقع بوده است؟ علی دایی؟ افشین قطبی؟ یا همین محمد خاکپور؟
* صد البته باید از آقای مایلیکهن هم تشکر کرد، همین طور از وزارت ورزش. در مورد مایلیکهن و رضایتش باید یک مطلب جدا تهیه کرد. اما اصولگرایی تا زمانی پابرجاست که منفعت (در معنای کلی) در خطر باشد. در واقع با توجه به رفاقت مایلیکهن و خاکپور هرگز سخن منفی در این باره به زبان سرمربی سابق تیمملی جاری نخواهد شد. اما اگر این مربی (مثلا) علی دایی بود، هزار دلیل و برهان برای ردش در جیب حاجی آرمیده بودند.
* فرصت زیادی تا دوراول مسابقات امیدها نیست. طبعا بنابر وظیفه کلی باید آرام آرام دست از انتقاد برداشت و به کمک این تیم شتافت. یادمان باشد 40 سال است به المپیک نرفته ایم و این بار هم با یک آرزوی تکراری در رقابت ها حاضر خواهیم شد. امید ما، غلط بودن همه این پیش فرض ها و موفقیت صددرصدی آقای خاکپور و تیم امید است. آن وقت حتما مقاله بلند دیگری خواهیم نوشت و از همه کسانی که درباره شان اشتباه فکر کرده بودیم عذرخواهیم خواست. اما تا آن روز مجبوریم به تحمل نگرانی. یادتان باشد 40 سال یک عمر است، 4 نسل ناکامی. آیا این انتخاب نمی توانست بهتر از این باشد؟