دكتر غلامحسين الهام 28 مهر ماه سال جاري در دانشگاه شهيد بهشتي بهعنوان سخنران در همايش كانون دانشگاهيان حاضر شد و در دو محور اصلي تحولات منطقه و بيداري اسلامي و تحليل وضع موجود و شرايط داخلي در آستانه انتخابات مجلس نهم پرداخت.
رجانيوز متن كامل اين سخنراني را كه تحليل جامعي از اين موارد است، منتشر ميكند:
سلام عليكم و رحمةالله. بسماللهالرحمنالرحيم. با توفيقي كه امروز حاصل شد، حتماً اجازه ميفرماييد كه در اين موقع ارزشمند و متعلق به آقاعليبن موسيالرضا(ع) تمسك و توسل كنيم و با عرض ادب و استعانت از ولينعمتمان كه نظام و انقلابمان در سايهسار او آرميده است، بحثمان را شروع كنيم.
"اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي، الامام التقي النقي و حجتك علي من فوق الارض و من تحت الثري، الصديق الشهيد صلوة كثيرة تامة زاكيه متواصلة متواترة كافضل ما صليت علي احد من اوليائك."
انشاءالله عنايت آقا ما را در اين شرايط ياري كند و شرايط آتي را هم با موفقيت در آنچه كه رضايت امام عصر(عج) هست، پشت سر بگذاريم. بحثم در باره ارزيابي و تحليلي از شرايط انتخابات مجلس نهم است. من در دو محور مرور و ارزيابي و ديد و تحليل خودم را خدمتتان تقديم ميكنم. انشاءالله اين بضاعت مزجات با نظرات شما تكميل و اصلاح شود.
ما يك شرايط برونمرزي داريم كه محور بحث ماست. در اين شرايط ما در مقابل امريكا و غرب قرار داريم، وضعيت امريكا و غرب از يكسو شكننده است و اين براي ما فرصت است. صداي شكستن استخوانهاي نظام سرمايهداري به گوش ميرسد. كمااينكه صداي شكستن استخوانهاي ماركسيست در قريب به دو دهه قبل شنيده شد و اتفاق افتاد و بيان امام در اين پيشبيني محقق شد. همان سالها امام هم از جنگ فقر و غنا صحبت كردند. جنگ "فقر و غنا" و "حق و باطل" براي برون رفتن مردم از تحميلهاي نظام سرمايهداري حاكم بر جهان كه به تعبير امام عزيزمان بردگي جديدي را بر عالم و همه آدميان تحميل كرده است.
جنبش والاستريت، حركتي است كه مرزهاي اروپا را هم در برگرفته و همه نظامهاي متكي به نظام سلطه و سرمايهداري غرب را تهديد ميكند. اين نظام، ماهيت تمدني غرب را هم برملا كرده و هويت دموكراسي را هم آشكار كرده است. دموكراسي از نظر تفكر و تمدن غربي يعني حكومت 1% بر 99%. اين نشان ميدهد كه جهان براي حل معضلات به بنبست نزديك ميشود و راه برونرفت توجه به يك مكتب و تفكر و انديشه جديد است. همان كه امام فرمودند كه امروز جهان تشنه اسلام ناب محمدي است. رسالت انديشمندان از حوزه و دانشگاه تبيين اين مرزهاست و ارائه الگوي جديدي در برابر كساني كه از وضعيت موجود عالم به ستوه آمدهاند. تفكر مادي چه شرقي و چه غربياش تجربه شده است. امروز تجربه نظام جمهوري اسلامي به عنوان شجره طيبهاي كه فريادش "لاشرقيه و لاغربيه" بوده است، بايد از مجراي تبيين نظام فكري، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي آن و الگويي كه در جمهوري اسلامي به منصه بروز و ظهور رسيده پيش چشم جهانيان قرار بگيرد. اين تهديد دروني است.
بخشي از انرژي غرب هم بايد معطوف جنبشهاي جهان اسلام بشود. جنبشهايي كه يك تحول و تحرك تازه را تجربه ميكنند. موج بيداري اسلامي براي تحقق يك نظام آرماني جديد و طبعاً الگويي كه ميتواند عرضه شود، الگويي نيست كه در غرب آزمايش شده است، زيرا معمولاً اين دولتها تحت سلطه و حمايت و شايد ساخته و پرداخته همين نظام سلطه جهاني بودهاند. بنابراين اگرچه همت امريكا و غرب معطوف بر اين است كه بتواند بر نظام جديد اين كشورها اثر بگذارد، اما قادر نخواهد بود و قدرت تأثيرگذاري انديشه اسلام و روح عدالتگستر اسلامي و آرمانهاي بلندي كه ميتواند نيروي انقلابي و آرمانگرا را كمك و هدايت كند، در نظام و الگوي اسلامي متجلي است. بنابراين بايد بخشي از توان غرب كه در او باقي مانده، بتواند فضاي سلطه و هژموني خود را در منطقه حفظ كند و اين براي غرب تهديد بزرگي است.
جلوههاي مختلف اين تهديدها خود را نشان داده است. امريكاييها چه جمهوريخواهان و چه دموكراتها مكرر گفتهاند كه اگر منافع اسرائيل به تهديد بيفتد، تا جنگ هستهاي براي دفاع از اسرائيل خواهند آمد. امروز خفت رژيم اشغالگر را ميبينند كه مجبور است با خواري بسيار، اين همه سرباز مقاومت و نيروهاي فلسطيني را آزاد كند و در ازايش چيزي به دست نياورد. اين خفت و ذلتي كه رژيم اشغالگر ـكه حق ذاتي اوست كه بايد خفيف و ذليل بماندـ پيش چشمان امريكاييهاست كه آن را ميبينند و شاهد آن هستند، اين يك استخواني در گلوي اينهاست و انشاءالله خواهد ماند تا خفهاشان كند.
امروز شاهد وحدت مناسبي در جهان اسلام هستيم. حزبالله شيعي پشتوانه حماس سني است و شيعه و سني در اين ارتباط يك قدرت متشكلي را عليه رژيم اشغالگر سامان ميدهند و جهان اسلام دارد از اين آشفتگيها و اختلافات كه قبلاً تلخياش را تجربه كرده، ميگريزد و اين تهديدي براي غرب و فرصت بزرگي براي ماست. اگر به اين فضا بنگريم، ميبينيم براي آينده ما، مأموريتها و مسئوليتهاي خطير و بلندي داريم كه بايد فراتر از تنگنظريها و محدودنگريهاي داخلي به اين فضا نگاه كرد و از اين فرصتها براي يك گام بلند در تحقق آرمانهاي بلند انقلاب اسلامي استفاده كرد، "اِغْتَنَمُ الْفُرَص". از اين فرصتها بايد نهايت بهره را جست. اينها نفحات الهي و پيش روي ماست و بايد خودمان را در معرض آن قرار بدهيم. البته به همين خاطر بايد انتظار داشته باشيم كه غرب همه اين شكست و فضاحت تمدني و گفتماني را از چشم انقلاب اسلامي ببيند و همينطور هم هست، چون اين پيام توانست نظام سلطه نامشروع و ظالمانه بر عالم را بشكند. طبيعي است كه بايد انتظار داشت دشمن نسبت به انقلاب اسلامي حساستر و كينهورزتر باشد.
به نظر من امروز در چهار محور در تهديد امريكا قرار داريم كه دنبال فشار بر ما براي برونرفت از اين تنگنايي كه نظام غربي قرار گرفته، است. يكي بحث هستهاي است كه ادامه داشته است و بحث تازهاي نيست و تداوم خواهد داشت، در كنار بحث هستهاي مقوله قديمي حقوق بشر است كه روح تازهاي در آن دميدهاند و با برنامه جديدتري از ابزارهاي فشار بر جمهوري اسلامي استفاده ميكنند كه در آينده بيشتر هم خواهد شد. بحث فلسطين و خاورميانه كه نقطه فشار ديرينه نظام سلطه بر جمهوري اسلامي است و همچنان وجود دارد. بحث تروريسم كه از بحثهاي كهنه است. اين سناريوي جديدي كه امريكاييها واقعاً با فضاحت عليه جمهوري اسلامي براي تحريك جنگهاي منطقهاي دامن زدند، تا حد پروژه بحث فشار از مجراي تروريسم بر جمهوري اسلامي است.
امريكا به دنبال اين است كه همه اين فشارها و محورها را تجميع كند و يك تهاجم گازانبري براي تحت فشار قرار دادن نظام جمهوري اسلامي سامان بدهد و براي اين كار، اقداماتي را هم انجام داده است و آنها را تشديد هم ميكند.
يكي موضوع تضييقات اقتصادي است. تضييقاتي كه گاهي در شرايط جنگ هم محقق نيست، الان و در اين شرايط بر جمهوري اسلامي وارد كردهاند. گسترش موضوع تحريمها، حجم تحريمها و فشارها و تضييقات همهجانبهاي كه در عرصههاي اقتصادي، مالي، بانكي و حتي اشخاص و افراد گسترش پيدا ميكند و اين دامنه تضييقات اقتصادي است كه بر داخل وارد ميكنند. هجوم فرهنگي كه موضوع دامنهداري است و هر زمان با موج تازه و موضوعات تازه و روشهاي جديدتري گسترش پيدا ميكند. حجم عظيم رسانههايي كه مأموريت دارند اين جنگ نرم دشمن را مديريت كنند، كما اينكه بخشهايي از آن را در انتخابات 88 به شكل ويژه ديديم كه چه سرمايهگذاري خاصي شد و اساساً شأن تأسيس بي.بي.سي فارسي تأثيرگذاري بر انتخابات سال 88 بود و همين موضوع با گستره فراتري از بيرون و درون كشور ادامه دارد.
جبهه ديگري كه در همان محورها وجود دارد، همان بحثهاي حقوق بشري است. قطعنامههاي متعددي كه صادر ميشود، حجم اين قطعنامهها را افزايش خواهند داد و بحثهاي حقوق بشري براي نظام سلطه، فرصت ميسازد تا بتواند اقدامات بعدي خود را توجيه كند و مشروعيت ببخشد. اين اقدامات، برنامهسازي براي فضاسازي تدريجي است تا از طريق ماده 7 منشور به عنوان تهديد امنيت جهاني با جمهوري اسلامي برخورد كنند و اين به هر حال آتش تهيه و تدارك چنين تهديداتي است.
موضوع بحثهاي امنيتي و ترورها و استفاده از عناصر تروريست براي تهديدهاي امنيتي، موضوع ديگري است كه امريكا در داخل كشور ما از آن استفاده كرده، بهخصوص در عرصه نيروهاي انساني ارزشمند و چهرههاي علمي و در واقع گرفتن سرمايه انساني براي تهديد و بستن باب رشد و پيشرفت كشور است كه رهبر معظم انقلاب هم بهحق اين دهه را دهه پيشرفت و عدالت نامگذاري كردند و اين تهديدها براي جلوگيري از پيشرفت كشور سازماندهي ميشود.
امريكا و غرب نياز مبرم به يك جبهه اپوزيسيون در داخل دارند و اين جبهه چهارمي از فعاليتهاي امريكا را در داخل رقم خواهند زد. فتنه 88، تجربه مفيدي براي آنهاست. آنها نياز جدي دارند كه يك گروه معارض را در داخل سازمان بدهند. لزومي ندارد كه گروه معارض همان گروهي باشد كه تاريخ مصرفش گذشته و منقضي شده است. بلكه جريانها و حركات و سازماندهي جديد از مخالفين و معارضيني است كه در داخل بتوانند به اهداف دشمن كمك كنند. اين موضوع هيچوقت از دستور دشمن خارج نميشود و طبيعي است كه دشمن براي تحقق اهدافش، به سرباز داخلي بيشتر نياز دارد تا هزينه براي تهاجم بيروني. اين مجموعه تهديدات از يك سو، ميتواند يك پيام انتخاباتي داشته باشد. پيام انتخاباتي آن اين است كه اين فشارها به صورت تهديدهاي بالقوه با علائم بالفعلي كه وجود دارند تا انتخابات استمرار پيدا ميكنند و پيام امريكا اين است كه اگر بنا داريد از اين تهديدها دور شويد و مصون بمانيد، بايد جريان همسوي با امريكا به مجلس برود و بخشي از اين قدرت و حاكميت را در دست بگيرد. تغييراتي كه از درون بايد انجام شوند، در انتخابات اثرگذارند. ممكن است در جنگ تبليغي، اين مسئله را عنوان كنند كه اگر عناصر همسو با غرب به مجلس راه پيدا كنند، تهديدهاي غرب كاهش پيدا خواهد كرد، ولي اگر بهاصطلاح آنها تندروها و راديكالها يعني عناصر اصولگرا به مجلس راه پيدا كنند، تهديدها افزايش پيدا خواهند كرد. اين جنگ نرم ميتواند ابزار فشاري از داخل از طريق جبهه رسانهاي هم باشد. چه اين پيام را براي برونرفت از فشارها و تحريمها احتمالاً جنگ نظامي منتشر كنند، بايد به كساني رو كرد كه غرب آنها را ميپسندد و حمايت خواهد كرد.
در مجلس ششم، اين گروه اصلاحطلبان بودند. چنانكه يكي از عناصر شاخص اين جريان در آن دوره اين حرف را زد و در خاطر عموم ما هست كه تأكيد كرد "اگر ما سر كار نميآمديم، موشكهاي كروز به تهران اصابت ميكرد"، معلوم بود آنچه كه در برابر تهديد نظامي غرب، پدافند ميكند، وجود اين گروههاي سياسي است، يعني اينها همان كاري را انجام ميدهند كه موشكهاي كروز ميخواهند انجام بدهند، يعني اينها ميخواهند نقش موشكهاي دشمن را در داخل ايفا كنند. اين تهديد و اين وضعيت غيرقابل دفاع سياسي از سوي عناصر به اصطلاح درون نظام كه جبهه اصلاحطلبان آن روز بودند، ابراز ميشد و به آن افتخار ميكردند و به عنوان منّتي بر نظام جمهوري اسلامي هم تلقي ميكردند. اين يك تهديد جدي است. ما اين وضعيت را در انتخابات پيشرو داريم، بنابراين به نظرم انتخابات از نظر شرايط بيروني، وضعيت حساسي دارد. يكي از محورهايي كه تاكنون رهبر معظم انقلاب، خط دادهاند، اين بوده است كه فضا و وضعيت انتخابات نبايد امنيتي بشود. اين فشارها شكلي از امنيتي كردن انتخابات است، يعني در برابر مطالبات بيگانگان بر اينكه يك طيف سياسي از داخل پرچمدار تحقق مطالبات آنها بشود كه اين همان امنيتي شدن فضاي انتخابات است و بايد در برابر اين مطالبه ايستادگي كرد. اين يك محور تهاجم آنها خواهد بود. ما در آرايش سياسي بايد توجه كنيم كه چه كساني پرچمدار مطالبات خارجي، به عنوان تحقق امنيت و آرامش داخلي هستند. اين موضوع، مسائل كشور را آرام نخواهد كرد، بلكه حادتر و امنيتي خواهد كرد، چون ملت ما، انقلاب ما، رهبري ما و نظام ما، نظامي نيست كه به اين شكل زير بار سلطه و چنين فضاي تهديدآميزي بروند.
ميدانيم كه امريكا براي اين قضيه برنامه دارد. در خبرها و گزارشها هم هست كه وزير دفاع امريكا براي اثرگذاري بر انتخابات توصيههايي هم به دولت امريكا كرده است. ما در داخل بايد آرايشي بگيريم كه بتواند نهتنها در داخل كه در شرايط فعلي در سطح جهاني نيز تأثيرگذار باشد. به مجلسي نياز داريم منطبق با شرايط سياسي موجود، مجلسي آرمانگرا، مجلسي انقلابي، مجلسي برخوردار از طراحي و فكر و برخوردار از روحيه عدالتخواهي، معنويتگرايي و برخوردار از عقلانيت براي برنامهريزي براي رقم زدن شرايط جديد انقلاب. اين موضوع را بايد با بررسي شرايط داخلي تدارك كرد.
الگويي كه بايد براي اين شرايط تدارك كنيم، لزوماً الگويي نيست كه در دورههاي قبل و با شرايط ديگر تجربه كردهايم. هر وضعيتي در انتخابات، شرايط و الگوها و شعارها و رفتارهاي خاص خودش را ميطلبد. ثوابت آن اصول انقلابند، اصل نظام، اصل انقلاب اسلامي، اصل رهبري، اصل امام است. از اين اصول بايد حفاظت بشود، اما روشها، اشخاص، افراد و نوع رفتارهاي انتخاباتي آنها ميتواند متفاوت باشد. بايد راهبرد كليدي ما اين باشد كه مجلس نهم را در حداكثر ظرفيت با شيوههاي انتخاباتي سالم و مشروع و با جلب نظر مردم و با برگزاري انتخابات با مشاركت بالا، از اين عناصر، تكميل و پر كنيم. اين اتفاق بايد راهبرد ما باشد. اگر راهبردي غير از اين را دنبال كنيم و بناي خود را بر مطالبات حزبي و گروهي بگذاريم، به تحليل خودم ـمتهم نميكنمـ به انقلاب خيانت كرده و ستم بزرگي را بر مردم روا داشتهايم، آن هم در شرايطي كه پس از گذر از يك دوران حساس و سخت، مردم ما آرمانگرايي انقلابي و پايبنديشان را به گفتمان اسلام و انقلاب اثبات كردند و نشان دادند. سند برجسته آن انتخابات 88 است. هزينه كردند و "نه" محكمي به اجماع بيروني و دروني براي تغيير گفتمان حاكم كه گفتمان اسلام و انقلاب بود، گفتند. رهبر معظم انقلاب، اين گفتمان را تأييد و امضا كردند و ابراز خرسندي كردند از اينكه چنين تغيير و روحيه پرشتاب و سرشار از روح آرمانگرايانه اسلامي در كشور پديد آمد. از اين بايد حفاظت كرد. چهارچوبهاي اصولگرايي ميتواند در اين جهت، راهبرد اساسي باشد. جامعه مدرسين و جامعه روحانيت، بيانيهاي را به عنوان منشور اصولگرايي دادند، شاخصهاي خوبي را تعريف كردند. اين شاخصها ميتوانند در عمل، محقق شوند. بايد دنبال تحقق حداكثري اين شاخصها بدون مطالبات گروهي و فردي بود.
نكته دومي كه داريم، اين است كه مردم با نظام همراهند، وازده و بياعتماد نيستند. توده مردم اعتقاد و وفاداريشان را بارها به نظام و انقلاب به اثبات رسانده و براي آنها هزينه كردهاند، ولي حضور آنها در انتخابات منوط به شاخصها و تابلوهاي انتخاباتي است. چه كساني به ميدان ميآيند. در انتخابات، نسبت مردم با افراد رقم ميخورد، نه با انقلاب. به روح كلي انقلاب توجه لازم دارند، اما براي تصميمگيري، دنبال آدمهايي ميگردند كه اين آرمانها را محقق كنند و به آنها بيايد كه اين آرمانها را قبول دارند. اگر به كسي اين حرفها و شعارها نيايد، مردم با هوشمندي و زيركي از آنها عبور ميكنند. اگر صحنه انتخابات را از آدمهاي مصرفشده آدمهاي شكستخورده و ناكام در پاسخ به اين مطالبات پر كنيم، چگونه انتظار داريم كه مردم به آنها رأي بدهند. اگر رأي ندادند، اينگونه تحليل كنيم كه از انتخابات زده شدهاند و اعتمادشان كاهش پيدا كرده است، اين يك تهمت بزرگ به ملت است. ما بايد براي مردم، فرصت انتخاب بسازيم. فرصت انتخاب يعني آدمهايي با شاخصهاي مناسب انقلاب را بيابيم و از آنها حمايت كنيم و از آنها بخواهيم كه به صحنه بيايند و مردم هم طبعاً با اعتماد به آنها، مشاركت خوبي خواهند داشت و مجلس را از چهرههاي مؤثر، آرمانگرا و اصولگراي حقيقي پر خواهند كرد.
اين كار شدني است، به شرط اينكه مطالبات حزبي و گروهي كنار گذاشته شود. بايد از مطالبات جمعي و غيراسلامي ـچه قبيله باشد چه حزب، هر دو مطالبات نامشروعي استـ بگذريم و با اين وضعيت ميشود طيفهاي مقابل، اپوزيسيون و معارضيني را كه دشمن بخواهد براي ما بچيند، پشت سر بگذاريم. در انتخابات 88 اگر احمدينژاد در آن اِشِل و در آن شرايط در برابر اين موج نايستاده بود، معلوم نبود كه چه ميشد. آن ويژگيها و آن كاركرد و آن رفتار به خاطر يك بازيگر ارزشي در صحنه بود كه تحركات دشمن را خنثي كرد. اين يك شاخص بسيار مهم است. بايد چنين شاخصي وارد صحنه شود. بايد آدمهايي با اين مباني و ارزشها وارد ميدان شوند. اگر دعواهاي انتخاباتي و حزبي و گروهي و قبيلهاي اتفاق افتاد، نيروهاي ارزشمند احساس مسئوليت نميكنند كه خود را وارد اين دعوا كنند و فرصتطلباني ميآيند كه به دنبال كسب قدرت از هر طريقي هستند و اتفاقي ميافتد كه رهبر معظم انقلاب در كرمانشاه تبيين كردند.
دو نوع حركت تشكلي، قابل تصور است. يكي حركت گفتماني كه دنبال اين است كه آرمانها را ترويج و تبيين كند و في نفسه دنبال قدرت نيست، اما اين ترويج و تبيين و حركت و دعوت ميتواند مردم را به سمت او بياورد و قدرت را به دست بگيرد. اين يك تشكل مستحسن است.
حركت ديگر، حركت حزبي است كه حركت غالب آن قدرت است كه رهبري فرمودند "من اين را تأييد نميكنم، اما مانع شكلگيري آن نيستم"، اگر فضاي انتخابات، جنگ قدرت در اين بخشها بشود، فرصتها از بين خواهند رفت. مباني رفتاري ما بايد اين باشد و تحليل ما از رفتارمان اين است.
در مقابل، براي فضاي داخليمان چه تاكتيك كارياي را ميتوانيم ترسيم و به آن توجه كنيم. اين موضوع ديگري است. فرض ما اين است كه يك جبهه اصلاحطلب وجود دارد كه يك بار با خيانت به انقلاب در فتنه 88 آسيب سنگيني خورده است، اما اين جريان وجود دارد و در حال سازماندهي خود است و آرايش ميگيرد كه وارد انتخابات شود. يك فرض ما اين است كه يك جبهه اصلاحطلب آرايش انتخاباتي خواهد داشت و در صحنه انتخابات خواهد آمد. اين جريان به عنوان يك جبهه اصلاحطلب، آسيب كلي و صددرصد نديده است بلكه آسيب حزبي ديده. بعضي از احزاب اين جريان، مثل جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب و امثال اينها دچار مشكل قانوني شدهاند و به عنوان جريانهاي غيرقانوني اعلام شدهاند، اما روحانيون مبارز كه هنوز هستند و تشكل آنها آسيب سيستماتيك و تشكيلاتي نديده است. به علاوه گروههاي ديگري هم هستند كه در اين جبهه، آسيب سازماني نديدهاند و فرصت حضور و فعاليت در انتخابات را از نظر قانوني براي خودشان حفظ كردهاند.
دوم اينكه اينها يك ظرفيت ديگر هم دارند. چهرههايي دارند كه چندان در فضاي فتنه نسوختند و خاكستري ماندند و اين چهرهها امروز هم در نظام جاي پا دارند و نظام از مجموعه اين عناصر، تصفيه نشده است و مجموعهاي هستند كه در نهادهاي بالاي نظام هم حضور دارند و فعالند، با نظام هم كار ميكنند و در عين حال، افكار و انديشههاي آنها متعلق به اين جبهه و گفتمان است كه ما نگرانيمان از اين گفتمان اين است كه يك گفتمان سكولاريستي است و با غرب همسويي دارد و براي انقلاب، تهديد است. اين اشخاص ميتوانند بدون تعلق به يك جريان حزبي وارد صحنه شوند. نياز به نام بردن نيست. بعضي از اين چهرهها را ميتوانيد ليست كنيد و تصور كنيد كه اينها ميتوانند در انتخابات بيايند.
به علاوه، اصلاحطلبان با توجه به روحيه ضعيف عناصر انتخاباتي ميتوانند از يك فرصت گزينش جديد فعال شوند و اين افراد را ميشود از ميان داوطلبان مجهول و ناشناختهاي كه به صورت منفرد در انتخابات ميآيند و كم هم نيستند، شناسايي كرد. اين جريانها ميگويند ما از شما حمايت ميكنيم و با حمايت آن جريانها، ميشود اينها را به عنوان ليست جرياني كه نيروي سازمانيافته حزبي پايِ كار دارد، به شكلي ناگهاني و غيرقابل تصور به مجلس بفرستند. بخشي از اين اتفاق در مجلس ششم افتاد و كساني رأي آوردند كه اصلاً تصور نميشد مردم تهران آنها را بشناسند، ولي ممكن است در تهران و در شهرستانها با حمايتهاي مالي گسترده، اين اتفاق ـيارگيري بعد از ثبتنامـ بيفتد كه اينها هيچ شناختهشده نيستند، ولي يكباره در ليستي بعد از انتخابات و در فرصتي كه فرصت رأي دادن هست، در ميدان ظاهر ميشوند.
اصلاحطلبان نياز دارند به حاكميت برگردند، چون تأثيرگذاري از راه براندازي خشن يا نيمهخشني كه در انتخابات دهم رياست جمهوري تجربه كردند، جواب نداد و بسياري از عناصر اينها را دفع كرد. حالا آرايش ديگري خواهند گرفت: آرايش تندرو و كندرو و معتدل و جريان به اصطلاح معتدل، راهي براي ورود در نظام پيدا خواهد كرد. وجود يك فراكسيون قوي اصلاحطلب در مجلس كه از نمايندگان شاخص سياسي مثلاً تهران هم شكل گرفته باشد كه تحت فشار مطالبات منطقهاي مردمشان هم نيستند، ميتواند براي آنها فرصت بزرگي براي ورود در نظام باشد و از اين فرصت غفلت نميكنند. دارند بازي ميكنند تا نرخ حضورشان را در انتخابات، بالا بياورند. "ما نميآييم"، "ما هيزم براي داغ كردن تنور انتخابات نخواهيم شد"، "ما ابزار مشاركت بالا نميشويم"، يعني اگر ما نياييم، مشاركت نيست و نظام بايد براي اينها سرمايهگذاري كند. به نظرم اين جريان را نبايد ناديده گرفت. احتمال حضورشان بالاست.
با وجود چنين جبههاي، از اين سو چه آرايشي متصور است. طبيعتاً آرايش اصلاحطلبان، آرايش مهمي است. در آنجاست كه وحدت همه نيروهاي اصولگرا موضوعيت دارد و نبايد گذاشت، فضا در برابر ضد انقلاب متشتت و پراكنده باشد. ما در اين فضاي جديد بايد تلاش دوگانهاي را انجام بدهيم، يعني بايد دو تلاش انجام شود. يكي وحدت همه نيروها و دوم همان نكتهاي كه عرض كردم، يعني ارائه چهرههاي شاخصي كه معتمد مردم بشوند. مردم فرصت انتخاب داشته باشند و بتوانند با آنها چالش كنند، كما اينكه در انتخابات رياست جمهوري، اگر احمدينژاد با ظرفيتهايي كه در دولت نهم ايجاد كرد، نميبود، معلوم نبود بازي انتخابات را چه كسي خواهد برد و چه اتفاقي ميافتاد. در انتخابات مجلس دهم، اصولگرايان بايد آدمهايي را داشته باشند كه زير سئوال نباشند ـچه در عرصه فتنه، چه در عرصه كاركردشان در نظام، در ارتباط با ولايت و مردمـ يعني واقعاً شاخصهاي منشور اصولگرايي را داشته باشند، والا اگر با آدمهاي شكستهشده و آدمهاي وصله پينه خورده و مصرفشده به صحنه بياييم، موفق نخواهيم شد چنين معارضه سختي را داشته باشيم. جبهه اصولگرايي بايد پوست بيندازد، آدمهاي نو و آرمانگرا و مقبول را به ميدان بياورد و با ظرفيتهاي بزرگ، حمايت كند، اگرچه ريشسفيدهاي قوم، خودشان را فدا كنند و كنار بروند. بايد آنها نظام را بر خودشان ترجيح بدهند. اتفاقي نميافتد. بايد گارد مديريت كشور را باز و نيروهاي جوان را وارد كرد و اين، اعتماد و شور ميآورد. اتفاق مهمي كه در كاركرد دولت نهم افتاد، همين وضعيت بود كه از آنجا شروع شد كه چهرههاي جديدتر را وارد اين عرصه كرد. اگر اين اتفاق نيفتد، با اين وحدت، تهديدي براي نظام وجود دارد، بهخصوص در كلانشهرها و بايد به آن توجه جدي كرد.
اما فرض ديگر ما اين است كه اصلاحطلبان به هر دليلي در انتخابات نيايند و اين فرصت نباشد، آن وقت در درون كشور و در داخل جبهه اصولگرايي چه رقابتي صورت خواهد گرفت؟ چه كسي با چه كسي بايد رقابت كند تا انتخابات، انتخابات جدي و مؤثري باشد؟ وجود يك جريان اصولگراي جديد، نو و آرمانگراي مطلوب فرصت چنين رقابتي را براي انتخابات فراهم ميكند. از اين نظر، به اعتقاد من "جبهه پايداري" يك فرصت است و در كنار همه جريانهايي كه 8+7 با هم منسجم شدهاند، جريان نويي است و وجود يك فرصت ذخيره و يك فرصت ارزشي كه بتواند در عرصه انتخابات، براي رقابت جدي اصولگرايانه، موجساز باشد، مهم است. اينجا رأي را در سبد اصولگرايان حفظ ميكند، اما اگر اين مجموعه در اين جريان بسوزد و مصرف بشود، فرض ما در اين حالت براي انتخاب چيست؟ در صورتي كه اصلاحطلبان به ميدان آمده باشند، جبهه پايداري فرصت ائتلاف دارد، اما اگر در دل جرياني كه اشكالات و ضعفهايي دارد و همان ضعفها و اشكالات مقتضي يك حركت جديد است، از بين برود، مضمحل بشود و مندك بشود، فرصت يك فعاليت نو و اميد تازه و جوشش تازه در جامعه از بين ميرود. نبايد دوستان ما چنين فرصتي را وحدتشكن تلقي كنند. اتفاقاً حركتآفرين است. مشابه اتفاقي كه بلاتشبيه ـامروز ميگويم، چون بعدها واقعيتهايي روشن شدند كه دوست نداشتيم آن اتفاقات بيفتندـ امام در مجلس سوم، خودشان راغب بودند كه در جبهه روحانيت، دو حركت موازي وارد فعاليتهاي انتخاباتي شوند. جبهه روحانيون مبارز و روحانيت مبارز در اين زمان شكل گرفتند و اين رقابت را در درون نظام سازمان داد. ما بايد تلاش كنيم الگويمان بهگونهاي باشد كه رقابتها در درون نظام جدي باشند و فرصتي داشته باشيم كه مردم كه قدرت نظام هستند، با اميد در صحنه بيايند و انتخابات مؤثري برگزار كنند و پشتوانه نظام شوند و اين، با اين رقابت ممكن است و اگر مجلس را هم از دست بدهيم، هر جرياني مجلس را به دست بگيرد، به نفع نظام خواهد بود، تهديدي نخواهد بود. از اين فرصت نبايد غفلت كرد. وجود يك جريان تازه، اختلاف نيست. امام همان روز همين را فرمودند. اختلاف وقتي است كه جنگ قدرت شود و نه ترويج گفتمانها و ارزشها.
به نظر من از اين جهت جبهه پايداري فرصت تازهاي براي انتخابات ميسازد و تهديد نيست. فافسحوا يفسح الله لكم جا بدهيد تا جريان جديد در كنار جريان اصولگرايي، راه خود را باز كند. جا پيدا ميكند و ميتواند براي نظام، فعال باشد.
حالا ما آمدهايم در انتخابات، به تاكتيك و روش انتخاباتي اصالت داده و انرژي انتخاباتي را معطوف به تخريب نيروهاي درون نظام كردهايم و اين اشتباه اساسي است. لزومي ندارد. جبهه پايداري گفتماني است كه مباني و ارزشهايي دارد كه در جاي خودش طرح شده است. اين جريان در درون نظام و درون انقلاب است و ميتواند حركت بخش عمدهاي از مردم و مطالبات عمدهاي از مردم را مديريت و سخنگويي كند. اين نبايد براي ما تهديد بشود. ما الگوي مشابه 8+7 را براي حفظ اين نيروها در مجلس هشتم تجربه كرديم. مجلس هشتم تجربه موفقي بود، ولي آن شرايط در مجلس نهم وجود ندارد. در مجلس هشتم، مسئله كليدي اين بود كه ظرفيت و اعتبار و قدرت دولت براي جلب رضايتمندي مردم با اصولگرايان پشت هم قرار بگيرد و يك قدرت ملي بسازد. بحث اين بود كه پتانسيل نيروهايي كه فكر و گفتمان احمدينژاد، شاخص آن بود، بيايد و پشت جريان اصولگرايان بايستد و 6+5 آن روز با تركيب دولت و جبهه اصولگرايان شكل گرفت.
امروز اين جبهه اصولگرايان، دولت را كنار گذاشته، درحالي كه نظرسنجيها نشان ميدهند دولت همچنان از محبوبيت بالايي برخوردار است و طرفداران دولت در نظرسنجيها رتبه بالايي دارند. جبهه 8+7 با معارضه با دولت ممكن است فرصت بزرگي براي طرف مقابل بسازد. ما آن شرايط را نداريم. شرايطمان سختتر است. در اين شرايط، حركت مدافعان دولت در انتخابات چه خواهد شد. 8+7 براي اين جريان چه برنامهاي دارد؟ اين يك واقعيتي است. اولاً فرصت و قدرت دولت در اختيار آنهاست و ثانياً اين نگراني وجود دارد كه بعضي از اشخاصي كه مباني فكري و گفتماني آنها با مباني ارزشي انقلاب و حتي با گفتمان پرچمداري احمدينژاد در دولت نهم و در انتخابات دهم سازگاري ندارد كه موسوم شده است به جريان انحرافي ـالبته جريان نيست، افرادي هستند با انحرافي از نظر مباني گفتماني و ميتوانند از ظرفيت و محبوبيت دولت، براي تأثيرگذاري در انتخابات، حداكثر استفاده را بكنند و اينها تأثيرگذارند و با پرچم مخالفت و معارضه با دولت نميتوان از اين تهديد بالقوه، ايمن بود. بايد براي اين كار تدارك ديگري كرد. در مجلس هفتم تجربه موفق ديگري داشتيم، تجربه كاملاً متفاوت بود. تجربه مجلس هفتم اين بود كه ما در شرايط عبور از اصلاحطلبان بوديم. اصلاحطلبان با كاركردشان مردم را مأيوس كرده بودند. جدالهاي قدرت در داخل، مردم را خسته كرده بود. حرفي هم براي گفتن نداشتند. دين و ارزشها و اعتقادات و خيلي چيزهاي مردم را به بازي گرفته بودند. آنها پروژه خروج از حاكميت را كليد زدند. طيف مقابل به عنوان جريان راست معروف و به صورت سنتي بود، جاذبه مقابله با اين جريان را نداشت و آرايش انتخاباتي جديدي شكل گرفت به نام آبادگران و از ظرفيت تازهاي استفاده شد. چهرههاي شاخص آن روز به صحنه نيامدند و به پشت صحنه رفتند. پوست انداختند. آدمهاي نويي آمدند و مردم مجلس هفتم را تحويل اصولگرايان دادند. تجربه هفتم با هشتم و نهم متفاوت بود.
ما بايد آرايشي متناسب با اين جريان داشته باشيم. تمام كردن همه مسائل كه 8+7 همه كار است و اگر با اين مسئله گفتگويي داشته باشيم كه بتوانيم الگوي رفتاري را متناسب با شرايطي كه هنوز هم دقيق نيست ـما هنوز دو سه ماه وقت داريم و بالاخره به تدريج وضعيت روشنتر خواهد شدـ ميتوانيم از اين فرصتها استفاده كنيم.
بحثم را جمع كنم. ما بايد اساس كارمان را بر اين مبنا بگذاريم كه اگر بناست معارضين، اصلاحطلبان و مخالفان نظام به صحنه بيايند، بايد از ظرفيتهاي نرم براي جذب آراي واقعي مردم استفاده كنيم و متشكل وارد شويم و حداكثر تلاش براي پر كردن مجلس از نيروهاي اصولگرا را بكنيم و در شرايطي كه جبهه داخلي، فرصت رقابت داشته باشد و آن طرفها نيايند، ما بايد آرايش داخل را بهگونهاي رقم بزنيم كه انتخابات، جدي باشد و باز فرصتي باشد كه مردم مجال انتخاب بين اصولگرايان را داشته باشند. همه تخممرغها را در سبد يك جريان گذاشتن، فرصت انتخاب را ميسوزاند و اين آسيب ميزند. ما با اين روش و فشار و ايستادگي بر مسير گفتمان اسلام ناب، ارزشهايي كه رهبري مطالبه ميكنند كه عدالتخواهي، خدمترساني صادقانه و مخلصانه و ايستادگي در برابر تهديدها و مطالبات نامشروع بيگانگان است، حركت كنيم و انشاءالله اگر با اخلاص حركت كنيم، خداوند با ما خواهد بود.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته.