-در محضر امام صادق(ع) سخن از قاتل امام حسین(ع) به میان آمد، یکى از اصحاب او گفت: دوست داشتم خداوند در همین دنیا از او انتقام مىگرفت، آن حضرت(ع) فرمود: گویا عذاب خدا (در آخرت ) را کم مىدانى، در حالى که عذاب خدا بسیار بدتر و سختتر است .
- امام باقر(ع) نقل مىکند که رسول خدا(ص) فرمود: همانا جایى در جهنم هست که کسى سزاوار آن نمىشود، جز با کشتن امام حسین(ع) یا حضرت یحیى(ع).
-امام صادق(ع) نقل مىکند که رسول خدا(ص) فرمود: هنگامى که روز قیامت فرا رسد، گنبدى از نور براى فاطمه(س) مىسازند، در این هنگام در حالى که امام حسین(ع) سرش را در دست گرفته به سوى گنبد مىآید، همین که حضرت فاطمه(س) او را مىبیند، چنان مىگرید که در صحراى محشر همه فرشتگان مقرب، پیامبران مرسل و بندگان مؤمن به گریه مىافتند، آنگاه خداوند مردى را به صورت مثال، بدون سر و به بهترین شکل مىآفریند تا با قاتلان حسین(ع) بستیزد و مبارزه کند.
سپس خداوند قاتلان و تمام کسانى که در قتل او شرکت داشتند را جمع کرده و آن مثال همه آنها را مىکشد، دوباره زنده مىشوند و امیرالمؤمنین(ع) آنها را مىکشد، دوباره زنده مىشوند و امام حسن(ع) آنها را مىکشد، دوباره زنده مىشوند و امام حسین(ع) آنها را مىکشد و در این هنگام خشمها فروکش کرده و غمها فراموش مىشود.
آن گاه امام صادق(ع) فرمود: خدا شیعیان ما را رحمت کند، به خدا سوگند شیعیان ما مؤمنین حقیقى هستند، به خدا سوگند که در این مصیبت با غم و اندوه طولانى با ما شریک شدند.
-امام صادق(ع) فرمود: به خدا سوگند قائم آل محمد(عج) دودمان قاتلان امام حسین(ع) را به خاطر کار پدرانشان مىکشد.(ظاهراً به خاطر رضایت آنان به کار پدرانشان).
*دادخواهی حضرت فاطمه(س) در روز قیامت از قاتلان امام حسین(ع)
-رسول خدا(ص) فرمود: در روز قیامت حضرت فاطمه(س) همراه با زنان همدم خود مىآید، به او مىگویند به بهشت برو، مىگوید: تا زمانى که ندانم پس از من با فرزندم چه کردند، نمىروم، به او مىگویند به وسط عرصه قیامت بنگر، او نیز مىنگرد و امام حسین(ع) را بدون سر و ایستاده مىبیند، فریادى کشیده و من نیز از فریاد او فریاد مىکشم، فرشتگان نیز از فریاد ما فریاد مىزنند، در این هنگام خداوند عزوجل خشمگین شده و به آتشى که به آن «هبهب» مىگویند و هزار سال افروخته شده تا سیاه شده است و هیچ گونه شادى در آن وجود نداشته و غمى از آن بیرون نمىرود(یعنى سراسر رنج و مصیبت است)، دستور مىفرماید: قاتلان حسین و حاملین قرآن را پیدا کن(یعنى گرچه قاتلان حامل قرآن باشند)، او آنها را پیدا مى کند و مى خورد و شیهه مىکشد، آنان نیز شیهه مىکشند، مىگرید، آنان نیز مىگریند و مىغرد، آنان نیز مىغرند.
آن گاه با زبانى گویا و فصیح مىگویند: خدایا! ما را قبل از بتپرستان را به آتش کشیدى؟ از خداوند جواب مىرسد که: کسى که مىداند مانند کسى که نمىداند نیست(شما با آگاهى جنایت کردید).
*کوهی که رفیق جهنمیان است!
-عبدالله بن بکر ارجانى مىگوید: با امام صادق(ع) در مسافرت از مدینه به مکه همراه بودم، به توقفگاهى به نام «عسفان» رسیده و آنجا توقف کردیم، آن گاه حرکت کرده و در راه کوه سیاه وحشتناکى دیدیم، عرض کردم: اى پسر رسول خدا! چقدر این کوه وحشتناک است! اولین بار است که در راه به چنین کوهى بر مىخوریم.
آن حضرت(ع) فرمودند: مىدانى این چه کوهى است؟ این کوه «کمد» نام دارد و بر درهاى از درههاى جهنم که خداوند قاتلان امام حسین(ع) را در آن جاى داده است، قرار دارد و زیر آن آبهاى جهنم جارى است؛ یعنى چرک و خون جهنمیان و آلودگىهاى آنان، آب جوش سوزان، چرکهایى که از فرج زناکاران خارج مىشود و آبهایى که از جهنم، لظى، حطمه، سقر، جحیم و هاویه و سعیر بیرون مىآید.
هرگاه که از اینجا عبور مىکنم و این کوه را مىبینم، مىایستم و آن دو نفر را مىبینم که گریه و کمک مىخواهند، به قاتلان پدرم نگریسته و به آن دو مىگویم: بدون شک شما این کار آنان را پىریزى کردید، هنگامى که قدرت را به دست گرفتید، به ما رحم نکردید، ما را کشتید، محروم کردید، حق ما را پایمال کرده و بدون در نظر گرفتن ما هر کاریى خواستید انجام دادید، خدا رحم نکند به کسى که به شما رحم کند! مجازات کار خود را بچشید که خدا به بندگان خود هیچ ظلمى نمىکند.
*سرنوشت عجیب یکی از قاتلان آلالله
-یعقوب بن سلیمان مىگوید: شبى با عدهاى نشسته و درباره شهادت امام حسین(ع) صحبت مىکردیم، یکى از اهل مجلس گفت: همه کسانى که در قتل امام حسین(ع) شرکت کردند، دچار بلاى جانى یا مالى شده یا خانواده اش گرفتار بلایى شده است، پیرمردى که در آنجا حضور داشت، گفت: من نیز در قتل او شرکت داشتهام، ولى تاکنون هیچ حادثه ناگوارى ندیدهام، اهل مجلس سخت بر او خشم گرفتند.
ناگهان چراغ نفتى خراب شد، برخاست که درستش کند، انگشتانش آتش گرفت، انگشتانش را فوت کرد، ریشش هم آتش گرفت، بیرون رفت که آتش را با آب خاموش کند، خود را در رودخانه انداخت، ولى باز هم آتش بالاى سرش میچرخید و همین که سرش را از آب بیرون مىآورد، با آتش مىسوخت و به این ترتیب مرد، خدا لعنتش کند.
-قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: شخص زیبا و بسیار سفیدى از قبیله بنىدارم که شاهد قتل امام حسین(ع) بود را دیدم که سیاهرو شده بود، به او گفتم: به خاطر تغییر رنگ صورتت به زحمت تو را شناختم و گفت: مرد سفیدرویى از یاران حسین را که بر پیشانیش اثر سجده بود، کشته و سر او را به همراه بردم .
قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: در روزى که او را کشته بود، او را خوشحال و سوار بر اسب دیدم که سر او را به سینه اسب آویزان کرده بود و این سر مرتب به دستان اسب مىخورد، به پدرم گفتم: کاش کمى آن سر را بالا میبرد، بین دستان اسب با آن سر چه مىکند. پدرم گفت: فرزندم! بلایى که بر سر او آوردهاند، دردناکتر از این بوده است .
همان شخص خودش به من گفت: از وقتى که او را کشتهام، هر شب در خواب به سراغم مىآید، شانهام را گرفته و مىگوید: راه بیفت، مرا به جهنم برده و در آن مىاندازد تا صبح شود، یکى از همسران او که صدایش را هنگام خواب شنیده بود، مىگوید: شب تا صبح از فریاد او خوابمان نمىبرد.
قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: با عدهاى از جوانان قبیله پیش همسرش رفتیم و از همسرش حالات او را پرسیدیم، او گفت: خودش همه چیز را گفته و راست گفته است .
-عمار بن عمیر تمیمى مىگوید: هنگامى که سر عبیدالله بن زیاد ملعون و یاران او را آوردند، در حالى رسیدم که مردم مىگفتند: آمدند، هنگامى که سرها را آوردند، دیدم مارى در میان سرها رفت و در بینى عبیدالله بن زیاد ملعون وارد شد، آنگاه بیرون آمده و وارد بینى دیگرى شد.
*چگونه حکومت آل سفیان سقوط کرد
-امیرالمؤمنین(ع)نقل مىکند که رسول خدا(ص) فرمود: سر آغشته به خون حسین(ع) براى فاطمه(س) نمایان مىشود و او فریاد مىزند فرزندم! میوه دلم! فرشتگان از فریاد فاطمه(س) بیهوش شده و اهل قیامت ندا مىدهند: خداوند قاتل فرزندت را بکشد، اى فاطمه! آن گاه خداوند عزوجل مىفرماید: این کار را در مورد او قاتل امام حسین(ع)، دنبالهروها، دوستداران و پیروان او انجام مىدهم و همانا فاطمه در این روز بر شترى بهشتى سوار است که پیشانیش زیبا، رویش سفید، چشمانش میشى، سرش از طلاى خالص، گردنش از مشک و عنبر، افسارش زبرجد سبز و زین آن دُرى است که با سنگهاى گرانبها پوشیده شده است، بر آن شتر هودجى است که پوشش آن نور خدا و درون آن رحمت اوست افسار آن یک فرسخ از فرسخهاى دنیاست، اطراف آن هودج 70 هزار فرشته مشغول تسبیح، تحمید، تهلیل، تکبیر و ثناى خداوند هستند، آن گاه منادى از درون عرش ندا مىدهد: اى اهل قیامت! دیدگان خود را پایین بیندازید، این فاطمه دختر محمد رسول خدا(ص) است که از پل صراط عبور مىکند و دشمنان او و دشمنان دودمان او را به جهنم مىریزند.
-امام صادق(ع) فرمود: همانا آل ابى سفیان، امام حسین(ع) را کشتند و خداوند حکومتشان را برانداخت، هشام ، زید بن على(ع) را کشت و خداوند حکومتش را برانداخت، ولید، یحیى بن زید را کشت و خداوند به خاطر کشتن دودمان رسول خدا(ص) حکومتش را برانداخت.