در ابتدا ستون یادداشت روز روزنامه کیهان را میخوانید که مطلبی را با عنوان«پا به پای زینب(س) در اربعین میلیونی»به قلم سعدالله زارعی به چاپ رساند:راهپیمایی
دهها میلیونی اربعین در عراق یک اجتماع مذهبی سیاسی است که نمونهای از
آن در جهان دیده نشده است. این راهپیمایی برای بزرگداشت یک شخصیت بزرگ از
اهل بیت مطهر پیامبر عظیمالشان اسلام که حکایت او فراحکایت و روایت از
سرگذشت او فراروایت به حساب میآید. از این رو «اربعین» اختصاص به او دارد و
برای شهادت یا رحلت هیچ پیامبر یا امام دیگر روا شمرده نشده است.
بزرگداشت اربعین در لسان ائمه معصومین یکی از چند علامت مومن واقعی است.
از این منظر راهپیمایی چند ده میلیون نفری اربعین، امروز پژواک سخن امام
معصوم و اجابت بلند دعوتی است که به اندازهای که شایسته آن بوده، تا پیش
از این ادا نشده است.
بعضی براساس اندازه قدرت درک و تحلیل خود برای
اهداف این راهپیمایی دهها میلیونی نکاتی را گفتهاند از جمله بعضی
گفتهاند این اجتماع بزرگ انسانی پاسخی به «داعش» به حساب میآید و حال
آنکه داعش آنقدر بزرگ نیست که دفع آن به چنین راهپیمایی بزرگی و توسل به
حسین(ع) بزرگ و عباس(ع) صفشکن احتیاج داشته باشد. کمااینکه پیش از این و
در یک فاصله کوتاه بخشی اندک از انرژی متراکم شده در اربعین، بساط داعش را
از دیاله، بابل، صلاحالدین، الانبار،حلب و... جمع کرده است. در جریان جنگ
33 روزه هم که اسرائیل از همه امکانات زمینی، هوایی و دریایی خیرهکننده
خود استفاده کرد تا مقاومت لبنان را به زانو درآورد، همین اربعینیهای
لبنانی با کمتر از پنجصدم درصد راهپیمایان اربعین امسال عراق بر رژیم
صهیونیستی غلبه کرده و دولت ایهود اولمرت را روانه جهنم کردند. بنابراین
جای تاسف است که کسانی بخواهند راهپیمایی دهها میلیونی اربعین را مصاف
شیعیان با داعش لقب دهند 10 درصد این جمعیت کافی است تا بهوسیله آنان بساط
آمریکا، انگلیس، وهابیهای نوکر آمریکا و انگلیس در عربستان و هر دم و
دنباله آمریکا و انگلیس برای همیشه از منطقه برچیده شود اما البته این
موضوعی است که عملیاتی شدن آن به شرایطی نیاز دارد که زمان آن را فراهم
میکند کمااینکه در تابستان سال 1367 که شعلههای جنگ بین ایران و عراق
خاموش شد، امام راحل عظیمالشان که دیدهای تیز و آخربین داشت فرمودند از
نتایج این جنگ، عراق، فلسطین و... فتح خواهد شد. امروز اعتراف به این
پیشبینی امام بزرگوار در بسیاری از مقالات منطقهای نقش بسته است.
راهپیمایی
بزرگ اربعین، راهپیمایی مردمی بود که با خود پیامهای آشکاری را برای
جهانیان به همراه داشتند. در این راهپیمایی بزرگ زنده بودن و پرتحرک بودن و
سازنده بودن و پرطنین بودن اسلام به اثبات رسید و یک بار دیگر توجه
جهانیان به اصل اسلام و حرکت شتابان آن جلب شد، غرب بهخصوص طی دو دهه
گذشته تلاش زیادی بکار بسته تا اسلام را عامل تفرقه و دشمنی میان ملتها
معرفی کرده و پیروان آن را در حال سرخورده شدن از آن و رها کردن دین جلوه
دهد. غرب طی سالهای اخیر از یک سو با استناد به شکست طرح اخوانالمسلمین در
منطقه و از سوی دیگر با برجستهسازی جایگاه گروههای تروریستی نظیر داعش
وانمود میکرد اسلام در حال منزوی و مطرود شدن در جغرافیای خود است چه رسد
به اینکه بخواهد در جغرافیای غیر اسلامی توجهی را برانگیزد. راهپیمایی چند
ده میلیونی اربعین در عراق که در مقیاسهای دیگری در بعضی دیگر از کشورهای
اسلامی منطقه تکرار شده است، نشان داد که «اسلام بالنده» به شکلی توفنده در
صحنه حضور دارد و از قضا در کشوری که بیش از سایر کشورها با دو مقوله
اشغال نظامی غرب و تروریزم دست به گریبان بوده و فدائیان بیشتری داده است،
توفندهتر است.
تظاهرات عظیم اربعین به خوبی بالندگی بیداری دینی
مردم را به تصویر کشید و از این رو باید گفت برخلاف آنچه تصور و تبلیغ
میشود، جوامع اسلامی در مسیر بیداری اسلامی دچار تردید و سستی نشدهاند و
آنچه در خیال غرب خلجان میکند، توهمی است که با تبلیغات رسانهای، واقعیت
معرفی میشود.
راهپیمایی بزرگ اربعین عراق عمدتاً توسط شیعیان خلق
شده است ولی ماهیت فرامذهبی دارد اگر به شعارهای مردمی که برخاسته از
شعارهای حضرت سیدالشهدا- علیه الصلواهًْ والسلام- بود، توجه کنیم
درمییابیم که آشناترین و فراگیرترین شعاری که در مراسم راهپیمایی دهها
میلیونی اربعین عراق شنیده شد ناظر بر عزتطلبی و ذلتگریزی بود. هیچکس از
امام مظلوم ما در سال 61 هجری نشنید که بگوید من برای احیاء شیعه و اعتلای
شیعه قیام کردهام، حضرت میفرمودند قیامشان برای احیای اسلام است اسلامی
که اگر مردمش به شخصی مثل یزید مبتلا شود، از جامعه رخت برمیبندد و از آن
جز لقلقهای در زبانها یافت نمیشود و در این صورت جا دارد که برای
بازگرداندن اصول، معارف و اسلام دین محمد(ص)، شمشیرها مرا در میان گیرند.
بلندترین فریاد حضرت سیدالشهدا- علیهالسلام- در جریان سفر به کربلا، «امر
به معروف و نهی از منکر» و «احیاء سنت و سیره پیامبر و علی» بود و اینها
همه دارای هویتی دینی هستند و جنبه مذهبی- به معنای تمرکز بر موارد اختلاف
مذاهب- نداشته است و از این رو اربعینیان در راهپیمایی دهها میلیونی خود
حامل لوای اسلام بودند و هر مؤمن شیعه و یا سنی، آمال و اهداف خویش را در
کانون این تظاهرات و اجتماعات بزرگ جستجو کرده است.
غرب بیش از همه
از این راهپیمایی دهها میلیونی حساب برده است. شک نکنید که آمریکا تا
مدتهای مدید در اغماء ناشی از ضربه اربعین باقی میماند. غرب بیش از همه
از این راهپیمایی بزرگ تاریخی لطمه خورده است و از این روست که بیش از همه
درصدد برآمده تا از بازتاب رسانهای آن در غرب جلوگیری کند و تنها در معدود
رسانههایی نظیر «هافینگتون پست» که آنهم به جریانات معارضه غربی تعلق
دارند، عظمت و معنای عمیق آن را بازتاب داده است.
راهپیمایی دهها
میلیونی مسالمتآمیز اربعین عراق که با حوادث تهدیدآمیز چندانی هم مواجه
نشد، جنبه سازنده اجتماع دینی اربعین را به خوبی نشان داد این اجتماع
همدلانه و عاشقانه نشان داد که عراق برای ساخته شدن و رهایی از مشکلات
فراوان کنونی در جنبههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی
زیرساختهای انسانی خود را دارد، مردمی که با همه فقر مادی خود طی دو هفته
میلیونها زائر را به نحو عجیب و تحسینبرانگیزی اداره کردند و در این
رابطه نقش مستقیم دولت حالت حاشیهای پیدا کرده بود، میتوانند در یک دوره
کوتاه، کشور خود را به اعتلا برسانند کما اینکه توجه مردم ایران به عتبات
عالیات در عراق بیانگر آن است که در ایران هم ظرفیت بزرگی وجود دارد و
میتواند به کمک عراق بیاید. شرکت میلیونی مردم ایران در راهپیمایی اربعین
عراق و تداخل پرچمهای عراق و ایران و تصاویر مشترک حضرت آقا و حضرت
آیتالله سیستانی نشان داد که رابطه ایران و عراق در سطوح ملی نیز تا چه
اندازه عمیق و مداوم است. از امروز نوبت دولتهای دو طرف و بخشهای خصوصی
دو کشور است که از این ظرفیت استفاده مطلوب کنند.
حسین قدیانی ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«ما هنوز به دوران نرسیدهایم!»اختصاص داد که در ادامه میخوانید: آری!
«ما رایت الا جمیلا». بزرگترین اجتماع همه تاریخ. این از حماسه خون خدای
ما. این از اربعین حسین(ع) ما. این از زینب(س) و عباس(ع) ما. این از
بینالنهرین و بینالحرمین ما. کدخدا هم اگر قادر است جمعیت خود را رو کند!
اصلا مانده برایش بشریتی؟ که حتی در خود آمریکا هم «مرگ بر آمریکا»
میگویند! محبوبیت که داشت؛ به قدرت کل هم رسیده! حسینبنعلی(ع) را
میگویم! حضرت خون خدا را! حاکم بلامنازع قلب آدم. آن هم چه قدرتی! چه جمع و
جماعتی! چه جمعیتی! عجیب در دست گرفته سیدالشهدا نبض حوادث جهان را. سلسله
موی دوست، حلقه دام بلاست. آن از عاشورا، این هم از اربعین... و البته که
همه جا کربلاست.
اینک خون خدا حاکم بلامنازع جهان است. اگر بپرسی
چه کسی بر جهان حکومت میکند، جواب میدهم مسبب حماسه بینظیر دیروز.
دیروز، روز همان روز بود اما روزگار، روزگار دیگری بود! سیلی به این سرخی،
هرگز کدخدا نخورده بود از خون خدا! دیروز، شمر زمانه... این جلاد تحریم
فهمید که همچنان با غیرت و غرور اباالفضل(ع) طرف است؛ آن هم درست در محل
منازعه! محل مبارزه! محل جنگ! بینالحرمین مگر رها میکند گریبان شمر را؟
دنیا اگر شمر دارد اما از وجود حسین(ع) هم خالی نیست! و شب اگر سیاهی و
ظلمت دارد، لیکن از وجود ماه هم خالی نیست! دیروز حضرت سیدالشهدا با اربعین
خود، فقط یک چشمه نشان داد! جانم! جانم از مناسک حج خون. مشعر عاشورا.
منای کربلا. و اگر بپرسی عرفات قیام حسینی کجاست، من همین اربعین را نشانت
میدهم! آدمی که در حج، نسبت به خدا و خود معرفت مییابد، در اربعین، به
شناخت خون خدا میرسد. اینجا اما خبری از وقوف نیست که سراسر باید در هروله
باشی. حرکت. جوش و خروش. اینجا همه چیز وقف رفتن است؛ رفتن و نایستادن!
اینجا خیمه برپا نمیکنی، بلکه به سمت خیمه میروی... تا افق. تا آفتاب. تا
نور. اینجا به تمنای آب، پای بر زمین کوبیده نمیشود، بلکه مراد، خون
خداست.
اینجا قصه هاجر نیست! داستان هجرت است! هجرت، نه از یک شهر
به شهر دیگر، که از عصر غیبت به دوران ظهور. اینجا هجرت، مهاجرت از زمانی
است به زمان دیگر... و آن چشمه اصل کاری که حسین(ع) به اذن خدا برای دنیا
رو خواهد کرد «حضرت منتقم» است. راهپیمایی اربعین را در حرکت از شهر نجف به
شهر کربلا نبین! این هرولهای است از غدیر تا عاشورا... از علی(ع) تا
حسین(ع)... از آدم(ع) تا خاتم(ص)... از همه دیروز تا همه فردا... و از همه
ازل تا همه ابد... در این منظومه، آن که از همه حی و حاضرتر است، منتقم خون
سیدالشهداست. حقا که در این عرفات حسینی نیز میتوان چشم بر یوسف زهرا(س)
گشود... و جرعهای از نور چشید. این فقط راه قدس نیست که از کربلا میگذرد!
راه قدسی ظهور نیز از کرب و بلا میگذرد. حال که اینچنین تکیه داده مهدی
فاطمه(س) بر خون خدا، دیر نیست آن روز که شاهد تکیه منتقم خون حسین(ع) بر
دیوار کعبه نیز باشیم. چشم ما روشن است! به پشتوانه حضور اربعین، چشم ما به
جمال ظهور روشن است.
اگر تا عاشورا شناخته نشود، ظهور محقق نخواهد
شد، اینک به مدد اربعین، جهان به معرفت عاشورا رسیده و باز هم بیشتر خواهد
رسید. همچنان که زینب(س) پیامبر خون حسین(ع) بود، اربعین نیز برای روز
عاشورا مشغول پیامبری است... و اربعین به شهادت دیروز وظیفه خود را به خوبی
بلد است! اگر ابنای آدم، اربعین را تنها نگذاشتهاند، اربعین هم بههنگام
به داد ایشان رسیده... و حسین(ع) دقیقا همینگونه هوای ما را دارد؛ با
شهرش که کربلا باشد، شهر خودمان! با یومالعیارش که عاشورا باشد، روز
خودمان! و با اربعین... اربعین خودمان! ما هنوز داشتیم «لبیک یا حسین»
میگفتیم که حضرت ارباب، خود جواب ما را داد! در وادی عشق، آن که باز هم
جلودار بوده، حضرت حسین(ع) است. اربعین، سلام ارباب است بر ما. این
سفرهای است که خود حضرت گشوده. هیچ دیدهای راهی را که با خون خدا باز
شود؟ در کار دین خدا، هر گرهای که دشمن بزند، ما به پشتوانه خون خدا بازش
میکنیم. به شهادت شهدایمان، ما سهم داریم از سیدالشهدا. ثارالله کمی
بیشتر بجوشد، الله، بقیه..الله را خواهد فرستاد.
یکی ـ دو عاشورای
دیگر، چند اربعین دیگر... حسین(ع) کامل خواهد کرد رسالت خود را. در این
غدیر آخرین یعنی اربعین، گویی تقدیر خدا بر آن است که ثارالله دست
بقیه..الله را بالا برد. دیگر حتی لازم نیست جاماندگان، خود را به صحنه
برسانند و جلوتر رفتگان، گامی به عقب بردارند، چرا که عظمت دیروز را همه
دیدهاند! دشمنی که میخواست یک هفته بعد از بهمن 57 انقلاب اسلامی ملت
ایران را انکار کند، هیچ فکر نمیکرد به پست «انقلاب اربعین» بخورد! اینک
شعار «مرگ بر آمریکا» فراتر از میدان امام حسین(ع) تا میدان آزادی، از
غدیر تا عاشورا شنیده میشود! اگر نیک بنگری، دست روحالله را هم حضرت
ثارالله بالا برده بود. قم، قمقمه، قیام... همه دست اباعبدالله بود. از چشم
حسین(ع) باید دید حوادث نیک عالم را... و امروز هم حضرت سیدعلی به
پشتوانه همین دست، همین چشم، همین چشمه، همین چفیه و همین اربعین... همین
عظمت با دشمن سخن به اقتدار میراند. بهمن 57 ما به پشتوانه همین اربعین با
دنیا سخن گفتیم. ایمان ما به فردایی بود که با خون حسین(ع) میجوشید!
دیروز، شهر خودمان دست دشمن بود، اما شعار شهدایمان این بود؛ «کربلا
کربلا! ما داریم میآییم».
اگر دیروز، شهر را پس گرفتیم و امروز،
افق را... این همه را مدیون تو هستیم ای امام عاشورا. اینک دنیا دیری است
پشتوانه ما را دیده اما پشتوانه جبهه باطل کجاست؟ مشتی شمر تکفیری و حرمله
سلفی که نشد پشتوانه! پشتوانه باید متکی به جمعیت باشد، به یدالله
معالجماعه، به ثارالله معالجماعه، نه ترور! از ترور اگر کاری ساخته بود،
خون علیاصغر(ع) به زمین برمیگشت... و از پس عاشورای 61 هرگز به اربعین
امروز نمیرسیدیم. کربلا یعنی جاذبه آسمان از زمین بیشتر است... و جذبه خون
6 ماهه از تیر سهشعبه بیشتر است! صلح و سازش با دشمن، هرگز به هیچ
اربعینی نمیرسد! دقت شود! اربعین دیروز در همین دنیا حادث شد! دنیا را هم
اگر میخواهیم، باید راه حسین(ع) را برویم! خوب است بعضیها بیشتر در
تصاویر اربعین مداقه کنند، بلکه ملتفت شوند با چه پشتوانهای مشغول
مذاکرهاند! پشتوانه اگر حقیقتا اربعین باشد، تو از دشمن، امتیاز خواهی
ستاند! و از موضع بالاتر با او سخن خواهی گفت! بزرگان واقف بر این
پشتوانهاند که اسرائیل را ناامن میخواهند. معالاسف جهل نسبت به این
پشتوانه، توافق کذا را در پی دارد! امان از جهل! این جهل است که باعث
میشود تو درس کربلا را هم وارونه بفهمی! و این جهل است که باعث میشود
اربعینیان را همصدا با اسرائیل بخوانی، حال آنکه ایشان همصدا با رجز عباسند
در شب عاشورا... که پاره کرد اماننامه شمر را! و خیال نکرد آن جلاد
تحریم، مودب و باهوش است! و خیال نکرد امیدی به وعدههای شمر هست! راه قدسی
ظهور که از مسیر کربلا گذشت و مهدی(عج) که آمد، تازه آن موقع، ما به دوران
خواهیم رسید! بعضیها عجیب اشتباه میکنند؛ ما هنوز به دوران نرسیدهایم!
ما را عقیده بر آن است که تا از خون حسین(ع) انتقام گرفته نشود، هیچ
دورانی نگذشته الا آنکه دَوَران روزگار بوده باشد. شکوه و عظمت و حماسه و
حکومت از آن خون خداست، آنوقت بعضیها دل به وعده کدخدا خوش کردهاند!
امان از جهل! اربعین 1436 وقت مناسبی برای پذیرفتن اماننامه شمر نیست!
اینک حسین(ع) در اوج قدرت بلامنازع قرار دارد... و بزرگترین اجتماع همه
تاریخ، از آن اوست. اربعین 1436، بهمن 57 خون خداست که بلاشک منتهی به ظهور
خواهد شد انشاءالله. الان که وقت آویزان شدن از کدخدا نیست! آنهم
کدخدایی که اساسا دیگر نیست! اگر شاه رفت؛ کدخدا را هم دیگر باید رفته حساب
کرد! همچنانکه فیالحال در عراق، حاج قاسم هست و خبری از ژنرال نگونبخت
جناب پرزیدنت نیست! خدا با اربعین خون خود، گویی در تدارک مقدمات ظهور است.
لرزه افتاده بر اندام بطالین. ناامناند و بیامان. ببینید! بشنوید! از
حکومت ثارالله، صدای حکومت بقیه..الله میآید...
***
یا اباعبدالله!
حکومت تو بر قلب عالم و آدم، محشری بر پا کرده که جز «ما رایت الا جمیلا»
تفسیری ندارد. تو با کربلا، با عاشورا... و با اربعین، چه زیبا پاسخ دادی
ندای غربت بشر امروز را. عصر، عصر غیبت است لیکن خون خدایی تو، همواره به
نفع اولاد آدم جوشیده، التیام داده زخم آدمیزاد را. حتم دارم برکت خون تو،
زخم جانسوز و یلدایی غیبت را نیز مداوا خواهد کرد. دیروز، حضور با اولاد
آدم بود در کربلای تو... و فردا، وقت آن است که ظهور مهدی(عج) امت، از مسیر
کربلای تو بگذرد. یا اباعبدالله! با این اربعین با آن عظمت، چشم دنیا به
دعای ثارالله است... ما کم از خون خدا معجزه ندیدهایم!
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«رستاخیز حسینی»در ستون یادداشت خود به چاپ رساند:گردهمایی
20 میلیون عاشق حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا را میتوان «رستاخیز
حسینی» نامگذاری کرد. خیزش جهانی زائرین حسینی پس از 1370 سال پس از شهادت
آن حضرت، به نحوی که دوستداران و پیروان ایشان برای برگزاری مراسم اربعین،
به یاد آن مظلوم تاریخ در منطقه ای پرخطر تجمع می کنند، مفهوم و رسالت
انسانی عمیقی را به نمایش می گذارد که عبارت است از همبستگی اسلامی و وحدت
بین مسلمانان. حضور سران قبایل همه استان های عراق برای تاکید بر وحدت و
یکپارچگی ملی در کربلای معلی نمونه ای از این مفهوم درخشان است. این افراد
از استان های صلاح الدین، نینوا، الانبار و بغداد با هدف خنثی کردن توطئه
تفرقه افکنان داعش در عراق و شرکت در زیارت اربعین وارد کربلا شدند. خبر
حضور آنان درعتبه مقدسه نشان می دهد که وحدت جهان اسلام دستخوش تزلزل
نخواهد شد و عاشقی مکتب اهل بیت، شیعه و سنی نمی شناسد. تجمع کربلا اوج
همگرایی اسلامی و انسانی است که توانسته است چنین اراده ای در پیروان آن
حضرت ایجاد کند تا چنین جمعیت عظیمی را علیرغم تهدیدات و خطراتی که از زمان
صدام، در عراق بی سابقه بوده است، گردهم آورد.
از مدت ها پیش، گروه
تکفیری داعش تلاش کرد تا این رستاخیز میلیونی را بر هم زده و از اجتماع
عاشقان حضرت اباعبدالله (ع) جلوگیری نماید. حضور 20 میلیون انسان که میلیون
ها نفر از آنان با پای پیاده به کربلا راهی شدند و در میان آن نوجوان 15
ساله تا پیرمرد 85 ساله به چشم می خورد، تجلّی این حقیقت است که علیرغم
تهدیدات دشمنان اسلام و گروه تکفیری داعش و وهابیون، پیروان ائمه اطهار (ع)
و مکتب امام حسین (ع) از 60 کشور جهان، در این همایش بزرگ با جان و دل
حاضر شدند. پیش بینی بسیاری از تحلیلگران منصف این است که طی پنج ساله
آینده، چنانچه عراق امنیت بهتری پیدا کند و به سمت آرامش و ثبات پیش رود،
این تجمع بزرگ از 20 میلیون نفر هم عبور خواهد کرد و به بزرگترین تجمع در
طول تاریخ بشریت تبدیل خواهد شد.
نکته ای که در این میان جلب توجه
می کند سکوت و یا نگاه گذرای رسانه های غربی - عربی است که نشان می دهد پشت
پرده این رسانه ها، صهیونیسم، استکبار جهانی و آمریکا قرار دارند که مایل
نیستند پیام این واقعه بزرگ به جهان منتقل گردد. لذا سکوت رسانه های غربی –
عربی نسبت به این تجمع بی سابقه، بدین مفهوم است که آنان حاضر نیستند به
رسالت رسانه ای خود عمل کرده و واقعیت تجمع اربعین را به گوش مخاطبین خود
برسانند، زیرا در غیر اینصورت منافع سیاسی و اقتصادی آنان که از تفرقه
افکنی به دست می آید، به خطر خواهد افتاد. اگر عاشقان اباعبدالله (ع) از
اهل تسنن با دیدن اشتیاق زائرین، به برادران شیعه خود در مراسم اربعین
بپوندند و بدین وسیله آتش اختلاف در میان مذاهب مختلف فروکش کند، دیگر این
رسانه های مزدور از چه راهی امرار معاش کنند ؟
درسی که می توان از
این تجمع بزرگ گرفت این است که شور و اشتیاق حسینی همه اختلافات قومی و
نژادی را به کناری زده و همه قلوب را با یکدیگر متحد کرده است.
بستر
تبلیغ مکتب انسان ساز تشیع به بهترین شکل و عالی ترین شیوه در طول
راهپیمایی اربعین فراهم است و بعید است کسی از مذاهب و ادیان دیگر در این
راهپیمایی و حضور میلیونی شرکت کند اما منقلب نشده و به سمت مکتب تشیع
متمایل نشود.
از بُعد سیاسی، همایش بزرگ اربعین حاوی دو نکته است.
اول اینکه علیرغم اثرات منفی هشت سال جنگ تحمیلی بین دو ملت ایران و عراق،
این عشق امام حسین (ع) بود که همه صفحات سیاه و تاریک را به کناری زد و
اکنون این دو ملت بزرگ به عنوان دوست در کنار هم قرار دارند. استقبال
باشکوه مردم عراق از زائرین ایرانی، درس سیاسی بزرگی است زیرا مرزهای
جغرافیایی را در هم نوردیده و مردم دو کشور را به سمت اتحاد و برادری پیش
برده است.
فراتر از این واقعیات به عنوان نکته دوم، اگر اندکی به
عقب برگردیم دست های توطئه آفرین استکبار را در مقابله با انقلاب اسلامی می
بینیم که نمونه اخیر آن تروریست های داعش هستند. از زمانی که تهدیدهای
تروریستی داعش علیه عتبات عالیات و انقلاب اسلامی ایران شدت گرفت، هر سال
بر تعداد زائرین اربعین افزوده شد به نحوی که با وجود ممانعت از حضور
زائرین ایرانی به دلیل کمبود امکانات در عراق، اوج حضور مردم را در مراسم
اربعین امسال شاهد بودیم.
به عبارتی دیگر، تهدیدات علیه انقلاب
اسلامی با حضور دشمن شکن و میلیونی زائرین، پاسخ داده شده است وگرنه پیش از
انقلاب اسلامی، هر ساله مراسم اربعین برقرار بود اما هیچگاه و در هیچ برهه
ای از زمان، شاهد حضوری این چنین عظیم، در عراق نبودیم. این پیامی واضح و
آشکار به دشمنان و غافلان است که قدرت نمایی اسلام ناب محمدی را برگرفته از
حماسه حسینی به نظاره بنشینند و بفهمند که باز هم در محاسباتشان دچار
اشتباهات راهبردی شدند.
اميرحسين يزدان پناه در مطلبی که با عنوان«پيام های راهبردی پياده روی اربعين»در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رساند اینگونه نوشت:1
- «البته بايستي روضه خواني کنند و ممانعت نمي شود. ولي روضه خواني بايستي
در مساجد و تکايا باشد آن هم مرتب و با قاعده و در روي نيمکت ها مستمعين
بنشينند[مشابه سوگواري هاي غربي در کليساها]و آقايان محدثين و متخصص، روضه
خواني کنند. سينه زني و از اين قبيل کارهاي سابق به کلي ممنوع است.» اين
جملات را رضاخان در سال 1314در پاسخ نامه ستاد ارتش درباره چگونگي برگزاري
عزاداري ايام محرم نوشت. (داود اميني، چالش هاي روحانيت با رضاشاه؛ ص 239).
پهلوي اول البته 2 سال بعد پايش را فراتر نهاد و وزارت داخله در اطلاعيه
محرمانه اي عزاداري محرم را رسما «ممنوع» کرد و دليل آن را نيز چنين نوشت:
«جلوگيري از روضه خواني و خارج کردن خرافات [!] از سر مردم و آشنا نمودن به
اصول تمدن، امروزه رسالت اساسي داخلي دولت است...» (خشونت و فرهنگ: اسناد
محرمانه کشف حجاب 1322- 1313؛ ص 19)
2- اين روزها عراق جلوه گاه شوق
مداوم ميليون ها عاشق اهل بيت (ع) است که پاي پياده قدم در جاده ها و راه
هاي کشوري گذاشته اند که با حساب شاخص هاي سازمان ملل جزو نا امن ترين
کشورهاي جهان است. راهپيمايي ميليون ها نفر از کشورهاي مختلف جهان که تلاش
کرده اند خود را به نجف اشرف، رسانده و از آنجا راهي سرزمين نينوا شوند.
اما چگونه است که در فاصله کمتر از 80 سال، عزاداري امام حسين(ع) از
ممنوعيت در کشور شيعه ايران به شرايط کنوني مي رسد و پياده روي اربعين از
حالت مخفيانه به راهپيمايي ميليوني مقابل دوربين هاي زنده تلويزيوني تبديل
مي شود؟ و اين تحولات مرهون چيست؟
الف- آمريکا طي دهه هاي گذشته با
عناوين مختلف ضمن لشکرکشي به منطقه تلاش کرد تا با بيان شعارهاي جذاب،
هژموني ارزشي خود را به اين منطقه بياورد. جورج بوش در بامداد 20 مارس 2003
دليل اصلي حمله به عراق را ايجاد دموکراسي در عراق دانست. دموکراسي که
قرار بود با موشک هاي کروز و بمب هاي چندتني و... به عراق وارد شود با کشته
شدن بيش از نيم ميليون انسان بي گناه و استفاده از بمب هاي شيميايي عليه
زنان و کودکان عراقي، رنگ باخت و هوشمندي مرجعيت عالي عراق به پشتوانه
حمايت مردم در اين کشور سبب شد حکومتي مردمي تحت نظر مرجعيت عالي عراق در
بغداد شکل بگيرد. گفتني درباره عراق زياد است و در اين مجال نمي گنجد، به
اين ترتيب تجربه عراق نيز پس از ويتنام و افغانستان به آمريکا ثابت کرد که
کشوري که تهاجمي را به کشوري ديگر آغاز مي کند، پايان دهنده آن نخواهد بود و
در حالي که لشکرکشي هاي آمريکا به حدود 40 کشور در دهه هاي گذشته با تغيير
حکومت ها در برخي از اين کشورها همراه شده بود اما در لشکرکشي به عراق،
تمسک مردم به ارزش هاي اسلامي، با تاسي از انقلاب اسلامي، سبب شد تا زير
بار هژموني ارزش هاي غربي نروند و از تهديدي که آمريکا با حمله به عراق
ايجاد کرده بود، فرصتي براي ساخت حکومت اسلامي برپايه اسلام ناب محمدي (ص)
بنا کنند. اتفاقي که در يمن نيز شکوفه هاي آن ديده مي شود.
ب- اما
درکنار مباني ارزشي و اعتقادي، آن چيزي که در منطقه غرب آسيا، اقتدار نظامي
آمريکا و متحدانش در حمله به عراق را به چالش کشيد، اقتدار نظامي و سياسي
جمهوري اسلامي ايران بود. نظامي که 8 سال جنگ را در ماه هاي اول برپايي
تجربه کرده بود، پس از 2 دهه به اندازه اي از اقتدار رسيد که در چند جنگ
مهم منطقه (از جنگ 33 روزه تا مقاومت 51 روزه غزه) اقتدار نظامي ماشين جنگي
غرب در منطقه، يعني اسرائيل را شکست و آن را با چالش جدي مواجه کرد. اين
اقتدار تا آن جا بود که حتي خود آمريکايي ها در چند نوبت براي خروج از
باتلاق هايي که در افغانستان و عراق براي خود ساخته بودند، به صورت محرمانه
به سوي ايران دست دراز کردند و در نهايت نيز ايران با پشتيباني کامل از
دولت سوريه، نه تنها اجازه سقوط دولت قانوني اين کشور را نداد که با تهديد
منافع آمريکا در منطقه، اجازه دخالت نظامي در سوريه را نداد و امروز نيز با
تغيير استراتژي خود به تهديد متقابل، حمايت از جريان هاي ضدآمريکايي و ضد
صهيونيستي را آشکارا اعلام مي کند.
3 - به اين ترتيب 2 عامل مقاومت
مردم منطقه مقابل آمريکا و تمسک به ارزش هاي اسلامي در مقابل هژموني ارزش
هاي غربي و نيز اقتدار نظام جمهوري اسلامي ايران باعث شده تا اين روزها
عراق مظهر هندسه اي جديد(1) از قدرت در منطقه باشد. در اين هندسه جديد سهم
انقلاب اسلامي و امام خميني (ره) از همه بيشتر و تاثيرگذارتر است. مردي که
از يک حجره کوچک در قم نهضتي تاريخ ساز را بنا کرد و پس از سال ها، در اتاق
کوچک خود در تهران جنگي 8 ساله را مديريت کرد تا حالا راهيان اربعين همان
شعار سربازان مظلوم خميني را سردهند که «کربلا کربلا ما داريم مي آييم...».
سربازاني که خود در هجمه آب هاي اروندرود و رمل هاي هويزه و نيزارهاي هور و
... آسماني شدند تا انقلاب اسلامي خود را در معادلات جهاني تثبيت کنند و
فرماندهان آن روزهاي دفاع مقدس ايران، حالا استراتژيست هاي نظامي عراق و
تامين کننده امنيت زائران حسيني باشند. اما اين تحولات تاريخ ساز حاوي اين
پيام است که ايستادگي مردم مقابل غرب کار خود را کرده، بخش هاي نظامي و
سياسي نيز اقتدار خود را به حد مطلوب و موثر رسانده اند و تبديل به عوامل
مهم تاثير در معادلات منطقه شده اند و حالا اگر قرار است بازهم در هندسه
جديد شکل گرفته، موثرتر از گذشته حضور داشته باشيم بايد اقتدار اقتصادي
کشور نيز تقويت شود و جايگاه خود را در معادلات منطقه تعريف کند.
1 - بيانات رهبر انقلاب در ديدار شرکت کنندگان در افتتاحيه همايش غزه - 8 اسفند
ستون سرمقاله روزنامه رسالت به مطلبی با عنوان«ماجرای يک خودافشايی کنترل شده»نوشته شده توسط حنيف غفاری اختصاص یافت:
موضوع
افشاي اسناد کميته اطلاعات آمريکا در خصوص شکنجه گري هاي سازمان سيا و نقش
24 کشور در نقل و انتقال و شکنجه افراد مظنون و زنداني وجدان بشري را سخت
آزرد اما بسياري از رسانه هاي آمريکايي و اروپايي ، فارغ از محتواي گزارش،
کليت اقدام کميته اطلاعات سناي آمريکا را تحسين کرده و آن را نشانه و نمادي
دال بر حلول روح دموکراسي در کالبد ايالات متحده قلمداد مي کنند، ادعايي
که شايد در نظر و نگاه اول از آن آزردگي بکاهد.با اين حال با اندک دقتي در
اصل ماجرا، نحوه افشاگري، تبعات حقوقي آن و خاستگاه و مصدر امنيتي موضوع
کاملا با آنچه در ظاهر به نظر مي رسد تفاوت پيدا مي کند. در اين خصوص لازم
است 5 نکته را مدنظر قرار دهيم :
1- صاحبان مصادر امنيتي در يک کشور
يا سيستم، در پاره اي از برهه هاي حساس سياسي و تاريخي با قدرت انتخاب
بسيار محدودي مواجه مي شوند. اين " محدوديت در انتخاب" در برخي مواقع به
گونه اي شديد مي شود که قدرت هرگونه مانور امنيتي را از سازمانهاي اطلاعاتي
سلب مي کند، دقيقا مانند مسئله اي که امروز در ايالات متحده آمريکا اتفاق
افتاده است. افشاگري هاي امنيتي ادوارد اسنودن در خصوص جاسوسي ايالات متحده
از شهروندان آمريکايي و اروپايي ضربه شديدي به نظام امنيتي آمريکا و سيستم
گردش مخفي اطلاعات در آن وارد ساخت. فاجعه بدتر براي آمريکا اينکه اسنودن
در نهايت به کشوري پناهنده شد که اصلي ترين رقيب اطلاعاتي و امنيتي ايالات
متحده در نظام بين الملل محسوب مي شود. پناهندگي اسنودن به روسيه از يک سو و
انتقال اسناد اطلاعاتي وي به سازمانهاي امنيتي مسکو بدترين شوک ممکن را به
سازمانها و آژانسهاي جاسوسي آمريکا وارد ساخت. "جوليان آسانژ" و " ادوارد
اسنودن" هر دو نمادهاي نشت اطلاعات مخفي و محرمانه از سازمانهاي امنيتي
آمريکا محسوب مي شوند. پس از ماجراي جنجالي ادوارد اسنودن و پناهندگي وي به
روسيه، افشاگري هاي متعدد وي در خصوص جاسوسي الکترونيکي، ايميلي و تلفني
آمريکا از شهروندان خود و کشورهاي اروپايي ،چهره امنيتي واشنگتن را مخدوش
کرد. اگرچه قربانيان رسمي جاسوسي آمريکا در نظام بين الملل از جمله دولتهاي
آلمان،اسپانيا، فرانسه و اسپانيا تحت تاثير لابي گري هاي پشت پرده با
ايالات متحده ، کمترين و نازل ترين واکنش ممکن را به اين موضوع نشان دادند
اما
" تحقير امنيتي آمريکا" موضوعي نبود که سازمان سيا به راحتي قدرت کنترل آن را داشته باشد!
2-
مقامات امنيتي آمريکا از مدتها قبل نسبت به افشاگري در خصوص وجود زندانهاي
مخفي سيا در خاک اروپا وحشت داشتند.تحقيقات رسمي درباره زندانهاي مخفي
سيا در لهستان در سال 2008 يعني يک سال بعد از روي کار آمدن "دونالد تاسک"
نخست وزير سابق لهستان آغاز شد.تاسک، پس از اينکه رسانههاي اين کشور
اطلاعاتي را درباره زندانهاي مخفي سازمان سيا در اين کشور، منتشر کردند؛
خواستار رازداري درباره تحقيقات انجام شده از زندانهاي مخفي سازمان سيا
شد. از سوي ديگر، مسئله وجود شکنجه گاههاي سازمان سيا در پاکستان،
افغانستان و آسياي شرقي نيز به پرونده اي مرموز ولي واقعي تبديل شده بود.
دست داشتن مقامات امنيتي 24 کشور اروپايي،آفريقايي و آسيايي در انتقال و
بازجويي و شکنجه مظنونان و زندانيان ، مقامات سازمان سيا را از همان سالهاي
2011 و 2012 ميلادي نگران ساخته بود.
درست در سال 2012 ميلادي بود
که نقش "زبيگنيو سيمياتکواسکي" رئيس سابق سرويس اطلاعاتي لهستان در تاسيس
شکنجه گاه هاي سيا در شرق اروپا افشا گرديد. با اين حال پس از ماجراي
ادوارد اسنودن ،سازمانهاي امنيتي و آمريکا و اروپا به اين نتيجه رسيدند که
در آينده اي نزديک در معرض " نشت اطلاعات گسترده" در خصوص شبکه گسترده
انتقال و شکنجه زندانيان قرار خواهند گرفت. در اين نقطه بود که سازمانهاي
امنيتي آمريکا بين دوراهي "افشاگري نامحدود" و " خودافشايي کنترل شده" قرار
گرفتند.در نهايت نهادهاي امنيتي آمريکا گزينه دوم را انتخاب کردند.
3-در
معادلات امنيتي و در خصوص " خود افشايي کنترل شده" مزايايي وجود دارد که
در " افشاگري نامحدود" متصور نيست. در "خودافشايي "، نهادهاي امنيتي
خودبازيگر اصلي و هدايتگر هستند حال آنکه در "افشاگري ناخواسته "نهادهاي
امنيتي دخالتي ندارند( مانند موضوع اسنودن). در خودافشايي کنترل شده، نبض
امنيتي جامعه و هيجانات ناشي از مواجهه با موضوع کاملا کنترل مي شود و
نهادهاي نظامي و امنيتي از قبل به حالت آماده باش در مي آيند. از سوي ديگر،
در خودافشايي محدود، اطلاعات دستچين مي شود و در ساختاري به گردش در مي
آيد که تحت کنترل نهادهاي امنيتي قرار دارد. در جريان خودافشايي کنترل شده
اخير در خصوص پرونده شکنجه گري سازمان سيا، گزارش کميته سياست خارجي سنا به
گونه اي تنظيم شده است که نه تنها از تکرار شکنجه هاي سازمان سيا جلوگيري
نمي کند و الزام آور نيست، بلکه اساسا کمترين حاشيه حقوقي ممکن را متوجه
شکنجه گران نمي کند. اعلام رسمي وزارت دادگستري آمريکا مبني بر عدم تعقيب
قضائي افسران شکنجهگر سازمان سيا اين موضوع را مورد اثبات قرار مي دهد.
نکته بسيار مهم تر اينکه به دليل پيوند مستقيمي که ميان رسانه هاي پر تيراژ
و نهادهاي امنيتي در آمريکا وجود دارد، مانور رسانه اي حول خودافشايي صورت
گرفته به گونه اي صورت مي گيرد که اذهان را از سئوال اصلي باز مي دارد:
اينکه در بيش از 6000 صفحه گزارش اصلي و صدها هزار پي نوشت و سند ديگري که
در گزارشهاي غير رسمي آمده است، چه اسناد مهم تري وجود دارد که در پشت پرده
اسناد محدود افشا شده ( در حد 500 صفحه ) مخفي شده است؟
4- فارغ از
تحليل امنيتي پديده مذکور که به آن اشاره شد، با تحليل سياسي اين واقعه
مواجه هستيم. واقعيت امر اين است که در ماوراي همين خودافشايي محدود و
کنترل شده ، سايه حزب دموکرات آمريکا به شدت پررنگ است. استقبال شديد
دموکراتها از انتشار اين گزارش در مقابل خشم جمهوريخواهان، خود گويايشکل
گيري معادله اي ناگهاني با نقش آفريني مستقيم باراک اوباماست. جمهوريخواهان
طي دو سال اخير( از سال 2012 تا 2014) بارها پازلهاي اقتصادي،رفاهي و
سياست خارجي اوباما را بر هم زدند: اوباما در عمل نتوانست طرح خدمات درماني
خود را به فرجامي برساند، گوانتانامو بر خلاف وعده هاي اوباما در دو
انتخابات رياست جمهوري 2008 و 2012 تعطيل نشد و سياست خاورميانه اي اوباما
نيز با چراغ قرمزهاي مکرر رقباي وي مواجه و همراه شد. استمرار اين روند
منجر به شکست سنگين دموکراتها در انتخابات مياندوره اي اخير کنگره و
فرمانداري ها شد. در چنين شرايطي اوباما که نسبت به نگراني هاي شديد
سازمانهاي امنيتي آمريکا در خصوص افشاي موضوع شکنجه هاي سازمان سيا آگاه
بود، ميان " نياز سياسي حزب دموکرات" و " دغدغه هاي نهادهاي امنيتي" نوعي
همپوشاني برقرار کرد. در اين معامله سياسي- امنيتي، حزب دموکرات که به شدت
از شکست در برابر جمهوريخواهان نگران به نظر مي رسيد، قدرت مانور تازه اي
در مقابل جمهوريخواهان پيدا مي کرد و در مقابل، نهادهاي امنيتي آمريکا نيز
"خودافشايي کنترل شده" خود را به اجرا در مي آوردند. در نهايت اين معامله
امنيتي-سياسي صورت گرفت تا خشم سناتورهاي جمهوريخواه مانند جان مک کين و
ليندسي گراهام برانگيخته شود. اين معامله در آخرين روزهاي سال 2014 ميلادي و
درست در زماني که جمهوريخواهان خود را آماده حضور در کنگره ( در ابتداي
سال 2015 ميلادي) مي کردند صورت گرفت. به عبارتي گويا، با اين اقدام اوباما
بزم پيروزي حزب جمهوريخواه در انتخابات کنگره را بر هم زد و نگراني سران
حزب رقيب کاخ سفيد را در خصوص رويگرداني افکار عمومي تقويت کرد.
5-
در علم حقوق، هر جرمي که " اثبات" يا نسبت به آن " اقرار" شود، اثري وضعي
خواهد داشت. در اين ميان " اقرار آگاهانه" به مراتب نسبت به " اثبات اتهام "
شفافيت بيشتري دارد. هم اکنون نهادهاي رسمي ايالات متحده آمريکا بنا به هر
دليلي ( که در بالا ذکر شد ) ، به شکنجه گري خود در خاک کشورهاي ديگر دنيا
اقرار و اعتراف کرده اند. حال سئوال اصلي اينجاست که اثر وضعي چنين اقرار
صريحي در نهادهاي ظاهرا حقوقي و بين المللي مانند سازمان ملل متحد چگونه
خواهد بود؟ طبيعي ترين اثر وضعي اين مسئله، صدور قطعنامه اي رسمي عليه
ايالات متحده آمريکا در شوراي امنيت سازمان ملل متحد و محکوم کردن موضوع و
بازخواست رسمي مقامات امنيتي و دولتي آمريکا( مخصوصا دولت جرج واکر بوش )
خواهد بود. همچنين تعقيب و محاکمه قضائي شکنجه گران سازمان سيا به همراه
محاکمه کليه مقامات امنيتي کشورهايي که در انتقال،نگهداري و شکنجه مظنونان و
زندانيان دست داشته اند امري بديهي محسوب مي شود. با اين حال به نظر مي
رسد آقاي بان کي مون دبير کل سازمان ملل متحد و ديگر مقامات اين سازمان قصد
اقامه دعوي عليه واشنگتن، به عنوان اصلي ترين حامي غربي خود را ندارند!
حقيقت تلخ ديگر اينکه حتي در صورت ارسال پرونده به شوراي امنيت،آمريکا با
استفاده از حق وتوي ظالمانه خود مانع از تصويب هرگونه قطعنامه اي عليه توحش
سازمان سيا خواهد شد. اين خود سندي محرز دال بر ناتواني سازمانهاي بين
الملل در دفاع از حقوق امنيتي و اوليه ملتهاي دنيا محسوب مي شود.با اين حال
ناتواني و مصالحه سازمان ملل متحد با آمريکا، مجوزي دال بر انفعال
بازيگران نامحدود نظام بين الملل( دولتها،ملتها،رسانه ها و ....) نيست. در
اينجا لازم است کشورهايي که به صورت مداوم از سوي آمريکا متهم به نقض حقوق
بشر مي شوند، به صورتي يکپارچه و متحد و با استناد به مدارک محکمي که در
خصوص نقض حقوق بين الملل و حقوقي عمومي توسط سازمان سيا وجود دارد،
سازمانهاي منفعل بين المللي را در خصوص مجازات رسمي آمريکا تحت فشار قرار
دهند. همچنين فارغ از مجازاتها و قطعنامه هاي شوراي امنيت، قدرت اعمال
تنبيه هاي حقوقي ديگر عليه واشنگتن، از طريق اتحاد اعضاي جامعه جهاني با
يکديگر و در قالب اسناد حقوقي مشترک پيش بيني شده و وجود دارد.در اين برهه
حساس لازم است دولت ما، بويژه رئيس جمهور کشورمان نيز نقش کليدي و فعالي
ايفا کنند.اين نقش آفريني نه تنها صرفا در حوزه محکوميت رسمي اقدامات
سازمان سيا، بلکه بايد در مسير تشکيل کميته هاي حقوقي ويژه و مشترک با ديگر
کشورهاي دنيا و سپس پيگيري مجازات رسمي ايالات متحده آمريکا ظهور و بروز
يابد.خشم ملت ايران در خصوص شکنجه گري سازمان سيا بايد در گفتار و موضع
گيري رئيس جمهور محترم کشورمان نمود کاملي پيدا کند. انتظار ملت ايران اين
است که ايشان به عنوان يک حقوقدان در مسير محکوم نمودن رسمي جنايات سازمان
سيا و آمريکا در محافل بين المللي نقش محوري و فعالانه اي ايفا کند.
مطلب باعنوان «سایه مداوم بیثباتی» با قلم دکتر رضا بوستانی در روزنامه دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است که می توانید در ادامه آن را بخوانید:اظهارات
شفاف ریاست محترم جمهوری در مورد اولویت تورم برای دولت ایشان، جای بسی
تقدیر و تشکر دارد، اما واقعیت آن است که شرایط اقتصاد کشور هنوز باثبات
نیست و نگرانی از افزایش تورم باوجود اولویت آن همچنان وجود دارد. نمونه
کاملی از این بیثباتی را میتوان در تحولات نرخ ارز، سطح قیمتها و نرخ
تسهیلات بانکی مشاهده کرد. باوجود محدود شدن رشد پایه پولی، رشد نقدینگی
همچنان بالا است (در حدود 30 درصد) و حتی اگر اثر افزایشی پوشش آماری کنار
گذاشته شود، باز هم رشد 25 درصدی نقدینگی نمیتواند تضمینکننده کاهش تورم
باشد. اقدامات دولت و بانک مرکزی در زمینه کنترل پایه پولی دستاورد بزرگی
به صورت کاهش انتظارات تورمی و تورم داشته است، اما این اقدامات برای
تکرقمی کردن تورم کافی نیست.
در ماههای گذشته تورم نقطه به نقطه
بهطور محسوس افزایش یافته و ممکن است این روند حتی در ماههای آتی نیز
ادامه یابد. البته این افزایشها به اندازهای نیست که دستیابی به هدف
تورمی عنوان شده در سال جاری (25 درصد) را تحتالشعاع قرار دهد، اما بهطور
قطع دستیابی به تورم هدف تکرقمی سال 1395 را با تردید روبهرو میسازد.
علاوهبر
این، بهرغم کاهش تورم در ماههای اخیر، همچنان نرخ سود بانکی بالا است؛
بهطوریکه نرخهای بازدهی واقعی مثبت شده است. انتظار میرفت با کاهش تورم
نرخ سود بانکی نیز کاهش یابد، اما به دلیل عدماطمینان ناشی از تحولات آتی
نرخهای بانکی بدون تغییر باقی ماندهاند. شاید رشد نقدینگی بر انتظارات
تورمی تاثیر گذاشته و شکلگیری انتظارات درباره احتمال افزایش تورم، باعث
مقاومت نرخها در مقابل کاهش فعلی تورم شده است.
از طرف دیگر، بازار
ارز در هفته گذشته تحتتاثیر نتایج مذاکرات هستهای و تصمیمات سازمان نفتی
اوپک به شدت متلاطم بود. اگر چه هماکنون از شدت نوسانات در این بازار
کاسته شده، اما این نمیتواند تضمینی برای ثبات بازار در بلندمدت باشد. نه
تنها فشارهای گذشته برای افزایش نرخ ارز همچنان وجود دارد؛ بلکه این فشارها
در حال شدیدتر شدن نیز هست. افزایش مستمر قیمت کالاهای داخلی، تقاضا برای
کالاهای خارجی و ارز را بالا میبرد و از طرف دیگر کاهش قیمت نفت در
بازارهای جهانی محدودیتی شدید بر عرضه ارز در بازارهای داخلی اعمال میکند.
قابل پیشبینی است که محدود بودن ذخایر خارجی بانک مرکزی در نهایت مقامات
پولی را مجبور خواهد کرد نرخهای رسمی را افزایش دهند؛ بنابراین بسیار
خوشبینانه است که شرایط موجود باثبات تلقی شود.
اما با همه این
شرایط رئیسجمهور محترم بر کاهش بیشتر تورم تاکید کرده و آن را اولویت خود
در اقتصاد خوانده است. تنها در صورتی دولت میتواند به این هدف دست یابد که
اقدامات عملی در زمینه کنترل رشد نقدینگی و اصلاح نرخ ارز رسمی انجام دهد.
بدون کنترل رشد نقدینگی، کنترل تورم ناممکن و بدون اصلاح نرخ رسمی ارز
بیثباتی در کمین است.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«لزوم عبور از فضاهاي مه آلود»نوشته شده توسط منصور فرزامی پرداخت است:بيکاري،
بسيار بد است اما ازدواج سفيد از آن بدتر؛ هر دو، نکوهيده اند اما دست به
بيتالمال بردن و اختلاس از آن نکوهيدهتر! و بدتر از آن، توجيه و گناه را
به در ديگران بردن و شانه از زير بار مسووليت خالي کردن است و پا از گليم
خود درازتر کردن و به اموري پرداختن که در حيطه وظايفمان نباشد؛ يعني،
فرهنگي، کار اقتصادي کند و نظامي در سياست دخالت نمايد و اقتصادي به امور
فرهنگي بپردازد و...
همه اينها، منشأ ناهنجاريهاي اجتماعي است و
مخدوش شدن مرزها و وضعي پيش ميآيد که معلوم نيست که کي چه کاره است و فضاي
مهآلودي که مولاي متقيان ميفرمود: «مردم پيش پاي خود را نميبينند و
قدرت تحليل قضايا را ندارند. بيمجامله و پردهپوشي بايد گفت که فضاي
جامعه ما چنين است و شخص در جاي خودش نيست. اما اين همه جامعه ما را دو
پاره نميکند. به عنوان مثال، معيشت سخت است. امور مردم به بطالت ميگذرد
و به مشقت.
بايد براي همه اينها روانکاوانه و جامعهشناسانه فکري
کرد و نبايد پشت گوش انداخت اما آنچه جامعه پر از مسئله ما را دوپاره
ميکند و به جايي ميرساند که ادارهاش و مديريتش نزديک به محال باشد:
«فتنه معيشتي» و «حصر معيشتي» است. آنان که مشفقاند، کيان کشور و نظام و
تعالي جامعه را ميخواهند، سعي شان ماجور و مشکور باد. معضل آنجاست که
عدهاي بيهنر و به خودانديش که هيچ اعتقادي هم به «فتنه» ندارند و نيز به
«حصريان» و گذشتهشان نيز دال بر اين حقيقت است در پشت اين دو، سنگر
گرفتهاند. به زبان خودماني، نان و کام و کرسي و آينده شان، جز اين نيست.
اينجاست که هر سخني، هر حرکتي با اين دو عنوان و با اين دو معيار سنجيده
ميشود و در اين محک خوردن ناروا چه حقوق و چه بايستهها و شايستههايي که
در پرده محاق ميماند چنان که بارها ديدهايم و اگر فکري نشود باز هم چنين
خواهد شد.
پس بايد به فکر چاره بود و نگذاريم که جامعه ما که در اين
شرايط سخت و اين فضاي خاص، نيازمند وحدت و اتحاد و همسويي و همکلاميو
وفاق است، دوپاره شود. اتفاقات ماههاي اخير جامعه از مجلس و مرگ برخي
خواص و قضايايي که گذشت بايد موجب دل مشغولي ما شده باشد و اينک پيامهايي
که از فضاي دانشگاهها ميرسد . از 16 آذر، دريافتهايي از شعارها و
برداشتهايي از مناظرههاست و باور کنيم که اين نواها و نداها از دشمنان
نيست، از بيرونيها برنخاسته از درونيهاست و بيسليقگي و عدم شناخت است که
اگر تفسير و تاويل ديگر کنيم و تعبير نارواست چون اينها همه فرزندان و
بانيان و نگهداران و دلسوختگاناند و اين جوانان آيندهساز نيز، نشو و نما
يافته در دامن انقلاباند، اگر فريادي هست اگر زبان به شکوه گشوده ميشود،
لابد مضايقي و مشکلاتي هست. گوش بخوابانيم تا اين صداها را بشنويم و با
سعه صدر و غمض عين، همه را خودي بدانيم، به آنان اعتماد کنيم. از
بياعتمادي از خودمحوري، از خودحقپنداري که «کيش شخصيت» است، مسلم که سودي
نبردهايم و در حال و آينده هم سودي نميبريم. نگذاريم که هر کس با سنگر
گرفتن در پشت فتنه و حصر براي خود دکاني باز کند . تا فضا شفاف نباشد،
بديهي است که گوهر از خزف بازشناخته نميشود. نبايد شرايطي در جامعه ايجاد
کنند و کنيم که هر کس عقدههاي خود را پشت اين دو سنگر خالي کند. ذهن و
زبان جامعه آن است که بايد با پادرمياني بزرگان و کرامت نفس، مشکل بزرگ
«فتنه» و «حصر» براي هميشه روشن شود. ايران شگفتآور و سرد و گرم چشيده،
معضلاتي از اين بزرگتر را حل کرده است. دشمن پنداري گوشت و پوست خودمان
صحيح نيست. اينان که در هر دو طرف، معاندشان ميپنداريم، رفيق ساليان
تنهايي و دوران سختياند.
نگارنده ميداند که در بيان حق،
تلخيهايي هست و به مذاقها خوش نميآيد همان گونه که رسول اکرم (ص)
فرمودند: «الحق مر» اما پيام قرآن کريم اين است که: «ذکر فانالذکري تنفع
المومنين» (اندرز ده که اندرز، مومنان را سود ميبخشد) و اگر هم نشنوند،
بيفايده نيست چون در تاريخ ميماند:
گرچه داني که نشنوند بگوي
هرچه داني ز نيک خواهي و پند