به گزارش پایگاه 598 به نقل از الف، بدنه ی جنبش سبز معتقد بود با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۹۲، رای سال
۸۸ آنها بلاخره خوانده شده است. آنها تا این حد، حسن روحانی را رییس جمهور
خویش می دانستند. با این همه با گذشت یک سال و نیم از عمر ریاست جمهوری
روحانی و حتی خیلی زودتر گویا ورق هایی در حال برگشتن است.
همان روزهای اولی که خبر پیروزی حجت الاسلام حسن روحانی در انتخابات اعلام
شد، اینکه نسبت او با جریان های سیاسی کشور چگونه تعریف می شود، جدلی محسوس
میان اهل سیاست به راه انداخت. اصولگرایان به اعتبار مواضع گذشته ی روحانی
و عضویت نیم بند او در جامعه روحانیت مبارز، وی را اصولگرا می خواندند و
اصلاح طلبان با استناد به مواضع روحانی در هفته های منتهی به انتخابات، وی
را اصلاح طلب می دانستند.
حسن روحانی به عنوان کاندیدای مستقل در
انتخابات حضور یافته بود. اما حتی اگر بخواهیم از مواضع نزدیک او با اصلاح
طلبان میانه رو که در تبلیغات انتخاباتی عیان بود، چشم پوشی کنیم، حتما می
توان تصدیق کرد که در روزهای پس از انصراف اجباری عارف و حمایت تمام قد
هاشمی و خاتمی از روحانی، او حقیقتا تبدیل به کاندیدای اصلاح طلبان شد. در
عین حال جدلی دیگر هم میان اصلاح طلبان و دولتمردان نزدیک به روحانی شکل
گرفت؛ جدل اینکه اصلاح طلبان باعث رای آوردن روحانی شدند یا اینکه روحانی
رای بالایی داشت و اصلاح طلبان پس از یقین به شکست در انتخابات با منصرف
کردن عارف و پناه گرفتن پشت آرای روحانی دست به احیای خویش زدند. در یک سال
و نیم گذشته بارها برخی از اصلاح طلب تصریح کرده اند که روحانی پیروزی اش
را مدیون اصلاح طلبان است. به عنوان مثال صادق زیباکلام می گوید: «اگر و
اگر» بدنه اجتماعی اصلاحطلبان به سمت آقای روحانی نرفته بود آقای روحانی
فینفسه یکی- دو میلیون رای بیشتر نداشت... با روحانی و نزدیکانش در برخی
موضوعات مخالف هستم بهدلیل اینکه اطرافیانش مدتی هست میگویند ما مستقل
هستیم و برای خودمان هستیم و پیروزی ما مدیون هیچکس نیست، اینها
گزافهگویی است.» یا مثلاً سعيد حجاريان با بيان اينكه اصلاحطلبان حامي و
ستون فقرات برنامههاي روحاني هستند، ميگويد: «اگر اصلاحطلبان بشكنند
روحاني هم شكسته است، چرا كه وي با حمايت هاشمي و خاتمي و همچنين
كنارهگيري عارف و بسيج اصلاحطلبان رأي آورد. پس در صورت عدم حضور
اصلاحطلبان جريان راست، روحاني را به ورطه شكست ميبرند.»
در هر
حال روحانی در اولین شب اعلام نتایج انتخابات در گفت و گوی تلفنی مستقیم با
بخش خبری ساعت ۲۱ سیما، صراحتا از هاشمی و خاتمی نام برده و از آنان تشکر
کرد. همان زمان بسیاری از خیابان های تهران غرق جشن و شادی هواداران رییس
جمهور پیروز بود. عکس ها و شعارهای آن جشن خیابانی نشان می داد بسیاری از
حامیان جنبش سبز سال ۸۸ نیز مشغول شادمانی هستند: سبز و بنفش نداره؛ جنبش
ادامه داره یا سبز به خون نشسته؛ بنفشه؛ بنفشه و ... گرچه همان زمان،
گاردین این جشن خیابانی را نشان در اقلیت بودن سبزها خواند و اینگونه به
طرح سوال پرداخت: « آیا انتخابات خرداد ۹۲ با مشروعیتی که برای جمهوری
اسلامی بهوجود آورد، بهمعنی تمسخر جنبش سبز نبود؟ آیا شادی کردن در پیش
چشم نیروهای امنیتی که با جنبش سبز درگیر شده بودند، بهمعنای تسمخر جنبش
سبز نیست؟» در نهایت هم معلوم نشد چند نفر از آن سبزهایی که میان حامیان
حسن روحانی ژست پیروزی به خود گرفته بودند، در انتخابات ۲۴ خرداد شرکت کرده
بودند؛ چه آنکه سبزها در انتقام آنچه دزدیدن آرای خود در خرداد ۸۸ می
دانستند، انتخابات را تحریم کرده بودند و آنچه به عنوان شادی پس از
انتخابات به نمایش گذاشتند، بیشتر به مصادره ی رأی کاندیدای پیروز می ماند
تا جشن پیروزی!
نیاز به زمان زیادی نبود تا سبزها دریابند اشتباه
کرده اند؛ چه آنکه راه ورود به کابینه ی یازدهم از محکومیت و تبری جستن از
فتنه ی ۸۸ می گذشت. جلسه ی رای اعتماد به وزرای کابینه ی روحانی، صرف نظر
از همه ی بحث و جدل هایی که به خود دید، به صحنه ی مسابقه ی تبری از فتنه ی
۸۸ مبدل شد؛ همه ی آن راهپیمایی هایی هم که جنبش سبز راه انداخته بود و
با شاخ و برگ دادن های توهمی موجب افتخار و رجزخوانی شان بود، در ادبیات
حسن روحانی "اردوکشی خیابانی" نام گرفت. از همان روزها خط میان روحانی و
سبزها پررنگ تر شد و آنها دانستند انتخابات تمام شده و روحانی دیگر دلیلی
نمی بیند دل آنها را بدست آورد و آنان شادی بی دلیلی را پس از اعلام نتایج
انتخابات ۹۲ به کف خیابان ها کشانده اند.
۹ دی ۹۲ و موضع گیری
روحانی در مدح حضور مردم در راهپیمایی با شکوه ۹ دی ۸۸ این فاصله را پررنگ
تر کرد؛ روحانی نمی خواست به ساز ناکوک رادیکال های اصلاح طلب ریاست جمهوری
اش را تنظیم کند. او در مورد راهپیمایی عظیم ۹ دی گفت: «مردم زمانی که
احساس کردند به باورها و ارزش های دینی و اعتقادی آنها توهین شده و
بیگانگان خیال دخالت در حوزه های اخلاقی و اعتقادی آنان را دارند به حرکت
در آمده، با حضور و اجتماعشان به بیگانگان پاسخ درخوری دادند. مردم برای
حمایت از جناحی خاص به میدان نیامدند، آنچه مردم را به حرکت در آورد
دلدادگی مردم ایران به عاشورا و ارزشهای انسانی برآمده از آن بود. مردم با
هدف دفاع از اسلام، اهل بیت(ع) و انقلاب اسلامی به حرکت در آمدند، چون
احساس کرده بودند به فرهنگ عاشورا اهانت شده و بیگانگان زمینه را برای
مداخله مناسب یافتهاند.» این سخنان البته با واکنش های تندی در میان
رادیکال های اصلاح طلب و ضد انقلاب خارج از کشور مواجه شد. زیباکلام کوشید
آن را به گردن اصولگرایان و اصرارهایشان بیندازد و اینکه روحانی مجبور بوده
برای خالی نبودن عریضه یک نظری اظهار کند! آن طرف آب هم می گفتند دوست
ندارند چنین چیزهایی از روحانی بشنوند و مدعی شدند که چنین سخنانی را حتی
از محمود احمدی نژاد هم نشنیده اند. محسن کدیور هم اینگونه واکنش نشان داد
که : «دولت روحانی چاره ای جز رفع حصر ندارد ... اظهارات اخیر ریاست
جمهوری در سالگرد رسوایی ۹ دی از یک حقوقدان غیر سرهنگ بسیار بعید بود. آیا
سنجیده تر نبود منتخب مردم به دلیل موانع فوقانی اگر قدمی برای رفع آلام
ملت بر نمی دارد حداقل بر زخم آنها نمک نپاشد و سکوت پیشه کند؟» همه ی این
ها نتیجه ی توهمی بود که «هر که با دشمن ما نیست؛ با ماست!» توهمی سبز که
روحانی را با خود می پنداشت. با این همه، روحانی هنوز برای آنان کمی
امیدوار کننده بود؛ وعده ی رفع حصر. اما این امید نیز راه به جایی نبرد.
بزرگترین
پیوند میان روحانی و جنبش سبز همان وعده ی رفع حصر لیدرهای آن جریان کذایی
بود که بالاترین دلیل امید آنان به روحانی شده بود. امیدی ناامید! وعده ای
که گرچه در ماه های آغازین دولت، تلاش هایی کمرنگ را در پشت پرده ها داشت،
اما یک سال و نیم پس از تنفیذ و تحلیف رییس جمهور همچنان وعده ای
انتخاباتی باقی ماند و به متن سخنرانی های کاندیدای رییس جمهور شده راه
نیافت. پس از نامه ی علی مطهری به رئیس جمهور در مورد عمل به وعده ی
انتخاباتی اش و تهدید به طرح سوال از رییس جمهور در مجلس، این تنها امید
جنبش سبز نیز بر باد رفت؛ چه آنکه روحانی گرچه تلویحی، اما راهی را برای حل
مشکل حصر پیش پای آنان نهاد که خیلی پیش تر از اینها مخالفان سرسخت جنبش
سبز نیز همان حرف را می زدند: «توبه و بازگشت حر گونه» حالا برای اهالی
فتنه ی سبز دیگر هیچ دلیلی برای دفاع از روحانی باقی نمانده است، جز اینکه
«حداقل اینکه قالیباف و جلیلی رئیس جمهور نیستند» همین.
روحانی و
رادیکال های اصلاح طلب همچنان در انتخابات های آینده مسیرشان به هم خواهد
افتاد؛ اما شاید فقط در وعده های انتخاباتی قبل انتخابات و در ماه عسل
پیروزی، آن حس شرکای خوب را داشته باشند؛ کسی از اطرافیان دولت باور ندارد
که این پایگاه اجتماعی تندرو سبب پیروزی اعتدال شده است. شاید اطرافیان
رییس جمهور امید دارند که کم کم اصلاح طلبان افراطی هم باورشان بشود که
سواری گرفتن از موج پیروزی حسن روحانی آنان را احیا کرد؛ نه اینکه آنان سبب
پیروزی کسی شده باشند؛ آن هم وقتی کاندیدای اصلاح طلبان بدون نام بردن از
فردی خاص، تن به انصرافی اجباری سپرد.