به گزارش سرویس نقد رسانه پایگاه 598 ، در میانهی اکران «شیار 143» که کم کم دارد به فروش یک میلیارد تومانی نزدیک میشود، نرگس آبیار (کارگردان)، محمدحسین قاسمی (یکی از تهیهکنندگان) و گلاره عباسی، سامان صفاری و مهیا دهقانی (بازیگران) روبروی خبرنگاران سینمایی خبرگزاری ایسنا نشستند و از رنجشان برای ساخت این فیلم و ماجراهای مختلفش برای گرفتن پروانه ساخت، ممیزیهایی که این روزها کسی سعی میکند آن را به یاد نیاورد، حمایت نکردنها، ماجرای انتخاب نشدن برای بخش مسابقه جشنواره فجر و... صحبت کردند؛ سخنانی که ممکن است به مذاق برخی از مدیران فرهنگی که همیشه سلیقههایشان جلوتر از قانون حرکت کرده و یا کسانی که مشغول عکس انداختن با «شیار 143» هستند، خوش نیاید.
شاید اولین پرسشی که باید درباره «شیار 143» به آن پاسخ داده شود، این است که چطور در ورطه «ضدجنگ» بودن نیفتادید؟ در هرصورت میتوان «شیار 143» را یک فیلم لب مرزی دانست و تا آنجایی که اطلاع دارم، قبل از جشنواره فجر سال قبل، یکسری به دلیل اینکه آن را ضدجنگ میدانستند، میگفتند باید کنار گذاشته شود.
نرگس آبیار: در مرحله فیلمنامه خیلی خیلی این اتفاق افتاد. یکی دو جا از فیلمنامه تعریف کردند و آن را دوست داشتند ولی یک جاهایی مانند وزارت ارشاد میگفتند فیلمنامه ضدجنگ است و باید یکسری چیزها به آن اضافه کنید. به همین دلیل روند دریافت پروانه ساخت خیلی طول کشید و ما هفت ماه در ارشاد بالا و پایین میرفتیم. آقایان ارشادی میگفتند «شیار 143» از فیلمنامههای دفاع مقدسی بود که ما را خیلی اذیت کرد. آخر کار هم موافقت اصولی دادند به این شرط که آخر فیلمنامه را اصلاحیه بزنیم و بگوییم که پسر شهید، زنده برگردد یا مادرش بگوید من اعتقاد دارم که «یونس» (شهید مفقودالاثر فیلم) از یاران امام زمان (عج) است و با ایشان باز میگردد.
به نظرم میرسد اگر این اصلاحیه را اعمال میکردید (که به نظرم نگاه بسیار غلطی پشت آن است)، الان مشمول ممیزی میشدید!
دقیقا به همین دلیل اصلاحیهای که داده شد را انجام ندادیم. اگر با حرفهایی که کارشناسان ارشاد در دوره گذشته میگفتند بخواهیم جلو برویم، تمام فیلمهای جنگی سینمای ایران، ضدجنگ میشوند چون در شهادت، بالاخره نوعی از رنج و سختی زمینی وجود دارد و طبیعتا در جنگ حلوا خیر نمیکنند!
در واقع میشود اینطور گفت که از نظر برخی که اتفاقا مسئولیتی هم دارند، هر طور نشان دادن رنج پس از جنگ، حرکتی ضدجنگ است؟
از نظر بعضی از آقایان بله. اما نگاه من این است که به اثری میتوانیم ضد جنگ بگوییم که یأس و پوچی را القا کند. یعنی مخاطب بعد از دیدن فیلم احساس کند ویران شده و از سینما بیرون آمده و دیگر انگار هیچ روزنه امیدی برای او نیست. این نگاه، نگاه ضد جنگ است.
این نکته را نباید فراموش کرد که ما به هر صورت ناچاریم تبعات جنگ را نشان بدهیم چون هشت سال قربانی تجاوز به کشورمان و اشغال خاکمان بودیم در حالیکه جوانان این سرزمین مبارزه و دفاع کردند. اتفاقا فکر میکنم ما باید کاملا بر تبعات جنگمان دست بگذاریم و آن را نشان دهیم تا جوانان امروز بفهمند که یک روز یک اتفاقی نیفتاد که الان تمام شده باشد و دیگر نباید با آن کاری داشته باشیم بلکه نشان دادن مظلومیت شهدا، مادران شهید، جانبازان و... یکی از وظایف ما است.
آقای قاسمی! یکی از سوالاتی که درباره «شیار 143» وجود دارد، بحث ساخت آن است. ما به عنوان خبرنگار کمی درباره نگاههای تند به فیلمنامه این فیلم شنیده بودیم اما خانم آبیار نکتهای درباره فیلمنامه گفتند که اتفاقا به نظرم نشان از ناکارامدی سیستم پروانه ساخت و البته اعمال سلیقه فردی در این سیستم است. چطور میشود فیلمی با این همه موانع وارد پروسه ساخت شود اما الان همهی مسئولان و... به نوعی سعی داشته باشند که بگویند ما به تولید این فیلم کمک کردیم؟!
محمدحسین قاسمی: مجبورم برای پاسخ به این پرسش ابتدا تاکید کنم که نمیخواهم دوره خاصی را بکوبم. مقصودم این است که من سیستم پروانه ساخت را نه تایید میکنم و نه رد، بلکه از اعمال سلیقههای شخصی صحبت میکنم که برای فیلمساز مشکل ایجاد میکند.
مشکلی که برای فیلمنامه «شیار 143» دقیقا اعمال سلیقه بود و باعث شد ما هفت منتظر پروانه ساخت باشیم و در نهایت موافقت اصولی با چهار صفحه اصلاحیه برایمان صادر شد و با کمال معذرت باید بگویم که از همان ابتدا برایمان مشخص و مبرهن بود که نمیخواهیم آن اصلاحیهها را اعمال کنیم.
مثلا یکی از اصلاحیهها این بود که الفت (با بازی مریلا زارعی) باید آخر فیلم دار قالی را به جمکران تحویل دهد و بگوید که پسر مفقودالاثرم با امام زمان (ع) رجعت میکند! اما بخدا این عین به ابتذال کشیدن موضوع است. ضمن آنکه از نظر شرعی چنین حرفی کاملا غلط و انحرافی است. حتی مطرح کردن چنین چیزی درباره «هوگو چاوز» هم اشتباه بود چون به راحتی نمیشود با عقاید مردم بازی کرد. با تاکید میگویم که چنین بحثی که خدا را شکر زیر بار آن نرفتیم، هم به ابتذال کشیدن رجعت و هم به ابتذال کشیدن مقام شهید است.
البته میدانید که احتمالا حرفهایتان تکذیب میشود؟ مثل خیلی چیزهای دیگر.
بالاخره مدارک این چیزهایی که گفتیم در وزارت ارشاد موجود است. همین جا هم اعتراف میکنیم که ما یک بیاخلاقی و کار غیرقانونی کردیم که ممیزیها را در مرحله فیلمنامه پذیرفتیم که دست از سرمان بردارند اما آن را اعمال نکردیم. البته فکر میکنم نماینده شورای پروانه ساخت هم میدانست که ما نمیخواهیم این ممیزیهای چهار صفحهای را اعمال کنیم وگرنه کار هفت ماه در ارشاد گیر نمیکرد. ضمن آنکه باز هم تاکید میکنم که من اصلا قواعد بازی سیاست را بلد نیستم و صرفا مطالبی که اتفاق افتاده را نقل میکنم.
درباره ضدجنگ بودن فیلم نظرتان چیست؟ به نظرم اگر حجم حمایتها از فیلم اتفاق نمیافتاد، به این امر هم متهم میشدید. دقیقا مثل «چ» حاتمیکیا که اول کار داشتند آن را متهم به تخریب چهره شهید چمران میکردند!
محمدحسین قاسمی: فکر میکنم در اینکه جنگ اساسا چیز مناسب نیست، همه اتفاق نظر داشته باشیم. بنابراین یک ضد جنگ بودن عیبی برای یک اثر نیست. درباره جنگ 8 ساله ایران و عراق هم قطعا مردم بهتر از من و شما میدانند که ما درگیر یک جنگ تحمیلی بودیم که تا وقتی درباره تبعاتش صحبت نکنیم، نمیتوانیم به جوان امروز و یا مخاطب خارجی بگوییم که چرا از این کشور دفاع کردیم و هزینه انسانی دادیم.
ارشاد دوره قبل چهار صفحه به «شیار 143» اصلاحیه زد. یکی از اصلاحیهها این بود که «الفت» (با بازی مریلا زارعی) باید آخر فیلم دار قالی را به جمکران تحویل دهد و بگوید که پسر مفقودالاثرم با امام زمان (ع) رجعت میکند! |
ضمن آنکه فکر میکنیم مغلطهای درباره ضدجنگ بودن فیلمها شکل گرفته است. بگذارید یک مثال بزنم. الان نزدیک به 1400 سال است که از عاشورا میگذرد. واقعا فکر میکنم اگر بعضی از دوستان اختیاری داشتند، بعضی از روضهها و مقتلخوانیهای امام حسین (ع) را که اتفاقا خیلی تلخ، گزنده و غصهدار است را توقیف میکردند. چرا؟ چون دارد در مورد تبعات آن واقعهی دردناک صحبت میکند در حالی که در نهان روایت حادثه عاشورا، نوعی آزادگی و شکوه وجود دارد که اگر چه مخاطب را ویران میکند و او را به ضجهزدن وادار میکند اما چنان فهم عمیقی از آزادگی، حماسه و دینمداری به او میدهد که همه چیز را تحت شعاع قرار میدهد.
حالا درباره مادر شهید هم همین است. شما چگونه از یک مادر انتظار دارید که به راحتی از جگر گوشهاش بگذرد و فکر کند که اصلا به دنیا نیامده است؟ او دارد سختی میکشد و باید این سختی نشان داده شود تا بتوانیم در پس آن بگوییم که در عین این سختی طاقتفرسا، این زیبایی وجود دارد که مادر رضایت داشته و دارد که بچهاش برای دفاع از میهن و اعتقاداتش شهید، اسیر یا جانباز شده است و اتفاقا همین معادله است که باعث شده مادرانی مانند «الفت» به پالایش و تعالی برسند.
به نظرم میرسد که همین نگاه سطحی و سلیقهای هم باعث شد که «شیار 143» ابتدا در لیست فیلمهای حاضر در بخش مسابقهی جشنواره فجر حضور نداشته باشد و در واقع فشار رسانهای و همچنین اظهارنظرهایی باعث شد که فیلم به جشنواره بیاید و امروز همه با آن عکس یادگاری بگیرند! البته تا آنجایی که ما مطلعیم تا آن زمان آقای رضاداد یا ایوبی هیچکدام فیلم را ندیده بودند و وقتی خودشان آن را دیدند، گفتند که اتفاقا این فیلم نگاه استراتژیکی دارد و باید در جشنواره باشد.
نرگس آبیار: به نظرم ماجرا را باید از این مورد عجیب شروع کنیم که ما میدیدیم که فلان فیلم هنوز در خیابان در حال فیلمبرداری است اما نام آن به عنوان یکی از آثار بخش مسابقه جشنواره اعلام شده است در حالیکه «شیار 143» کاملا تحویل هیات انتخاب شده بود و هیچ کس هم به ما پاسخگو نبود. نهایتا به این نتیجه رسیدیم که اهالی رسانه و منتقدان فیلم را ببینند و اگر نظرشان مثبت بود و فیلم را دوست داشتند، برای آن بنویسند. واقعا دوستان رسانهای در این زمینه خیلی به ما کمک کردند.
محمدحسین قاسمی: استارت آغاز بحث «شیار 143» بین اصحاب رسانه با یادداشت آقای علیرضا بهرامی (مدیر اداره فرهنگی و هنری خبرگزاری ایسنا) بود که ایشان در مطلبی گفته بودند که باید سه فیلم «خانه پدری»، «شیار 143» و «آشغالهای دوست داشتنی» را در جشنواره ببینید چون فیلمهایی هستند که حرفی برای گفتن دارند.
خب! این روند نمایش فیلم برای اصحاب رسانه از کجا شروع شد؟ چون مثل اینکه نظر منفی هیات انتخاب نسبت به «شیار 143» به مذاق افرادی مانند آقایان ایوبی، جعفریجلوه و... هم خوش نیامده بود.
محمدحسین قاسمی: بالاخره هرسال که به جشنواره فجر نزدیک میشویم، خبرهای رسمی و غیررسمی از فیلمها به بیرون درز میکند که برآیند آن این بود که تمایل چندانی در هیات انتخاب وجود ندارد که «شیار 143» در جشنواره باشد. آن زمان آقای ایوبی خیلی درگیر برگزاری جشنواره بودند و ما را به آقای جعفریجلوه ارجاع دادند و ایشان هم فیلم را دیدند. یادم میآید که 28 صفر بود و من با حال خیلی بد از وزارت ارشاد میآمدم که از دفتر آقای جلوه تماس گرفتند و گفتند که بیایید فیلم را ببینیم. من آن سه چهار ساعت واقعا با حال خراب در فارابی قدم میزدم تا آقایان جعفریجلوه، مسعودشاهی و دوستان دیگر تا ساعت 11:30 شب فیلم را دیدند. وقتی فیلم تمام شد، حال عجیبی در آن جلسه بود و دوستان تا نیم ساعت متاثر بودند و نهایتا قول دادند که موضوع را پیگیری میکنند.
همان موقع به ذهنم آمد که چقدر خوب است اهالی رسانه از طیفهای مختلف را برای دیدن فیلم دعوت کنیم تا اگر از آن خوششان آمد، به ما کمک کنند. اتفاقا بچههای ایسنا، مهر، فارس، منتقدان و هنرمندان هم در اولین نمایشها به دیدن فیلم آمدند و این روند شکل گرفت و اهالی رسانه درباره فیلم صحبت کردند و بازتابهای خوبی داشت. نهایتا کار به جایی رسید که آقایان رضاداد و ایوبی خودشان خواستند که فیلم را شخصا ببینند و پس از آن هم دوستان زیادی فیلم را دیدند.
در هر صورت به نظرم لطف خدا بود که توانستیم مادر شهید مفقود الاثر را خوب تصویر کنیم که همه کسانی که به نوعی دغدغه جنگ تحمیلی را دارند درگیر فیلم شوند. ضمن آنکه از بچههای رسانه و منتقدان تشکر میکنیم که با بازتابهایشان باعث شدند که آقایان ایوبی، رضاداد و جعفریجلوه شخصا فیلم را ببینند و آن را به جشنواره بیاورند.
خانم عباسی! به نظرم نقش خواهر «یونس» (شهید مفقودالاثر) نقشی بود که میتوانست پررنگتر باشد و پرداخت بیشتری شود. آیا کمرنگ بودن نقش او، تعمدا و به دلیل بیشتر دیده شدن نقش «الفت» بود؟
گلاره عباسی: اتفاقا این یکی از مواردی بود که درباره آن خیلی با خانم آبیار صحبت کردیم و نهایتا به اینجا رسیدیم که قرار نیست «فردوس» (خواهر شهید) مانند «الفت» و عواطف او باشد. اتفاقا وقتی با خانواده شهدا، مادران و خواهرانشان مواجه میشوم، میبینم این نگاه درست بوده است. ضمن انکه در پشت پرده این کمرنگی، این نگاه هم وجود دارد که در سایهی عمق نگرانی «الفت» برای فرزندی که نمیداند شهید شده یا اسیر، نوعی بیتوجهی به فرزندان دیگر انجام میشود. طبیعتا در خانوادهای که سرنوشت فرزندشان معلوم نیست، کسی مانند «فردوس» تنها میشود و مادر هم که آسیبدیده و منتظر است. حتی شاید وضعیت به گونهای باشد که خواهر مجبور باشد که نقش حمایتگر را برای زندگی ایفا کند، مانند کاری که «فردوس» در حق «الفت» انجام میدهد.
«فردوس» همیشه نگران «الفت» است. ضمن آنکه من این نگاه تفکیک نشده نسبت به نسلهای مختلف فیلم (آهیجان مادربزرگ شهید، الفت مادر شهید و فردوس خواهر شهید) را خیلی دوست دارم. نقطه قوت «شیار 143» این است که درباره این نسلها و نحوه مواجههشان با جنگ، خط کشی نمیکند که توی ذوق بزند اما در عین حال، «فردوس» مثل «آهیجان» یا «الفت» نیست. «فردوس» خواهری است که در سنین پایین برادرش را از دست داده و نیاز به حمایت دارد. او میخواهد ازدواج کند، بچهدار بشود و برای آیندهاش تصمیم بگیرد اما از همان سنین کودکی که برادرش را از دست میدهد، تنها میشود. او با این تنهایی و نقش حمایتگری، الفت را همراهی میکند.
فکر میکنم اگر «فردوس» کمی پررنگتر میشد، فیلم از خط اصلی داستان یعنی «الفت» فاصله میگرفت.
گلاره عباسی: بله. اگر این اتفاق میافتاد، هم شکوه «الفت» از بین میرفت و هم انتظار عمیق او دیده نمیشد چون کارگردان مجبور میشد که بار احساسی فیلم را روی چند نقش تقسیم کند.
ضمن آنکه به نظرم این نکته نباید فراموش شود که در نهایت شما احساس میکنید پیوند عمیقی بین سه نسلی که در فیلم حضور دارند وجود دارد و نگرانی و رابطه عاطفی بینشان را درک میکنید. به نظرم این نگاه را میشود یکی از ویژگیهای «شیار 143» دانست.
اگر بخواهم در یک جمله صحبتهایم را دستهبندی کنم باید بگویم که جذابیت نقش «فردوس» برایم این بود که او قرار نیست مثل «الفت» مدام نگران باشد. بلکه غم و رنج دوری از برادرش را طور دیگری بروز میدهد که مخاطب میفهمدش.
آقای صفاری! شما جزو بازیگران جوانی هستید که احتمالا «شیار 143» برای دیده شدن شما در آینده کاریتان خیلی موثر است. چون حتی میتوان گفت که خانم مریلا زارعی هم بعد از این فیلم، دیگر آن بازیگر قبل نیست. شاید این فرصتی که برای شما ایجاد شده، برای هر بازیگر جوان دیگری ایجاد نشود.
سامان صفاری: در اینجا دو نظر دارم. اول اینکه شانس خیلی خوب من بود که در چنین فیلمی بازی کردم که امروز مورد توجه منتقدان، مردم و اهالی رسانه قرار گرفته است. الان همه قشرها «شیار 143» را دوست دارند.
دوست دارم اینجا یک نکته را هم بگویم. من کارهای دیگری از سریال تا فیلم کوتاه و بلند هم بازی کردهام اما بعد از فیلمبرداری، کارگردان یا تهیهکننده بازیگرانی که چهره نباشند را رها میکنند و فقط بازیگران چهره برایشان مهم است. ولی ویژگی صاحبان «شیار 143» این است که ما را رها نکردند. من به شخصه در بیش از 20 یا 30 اکران دانشگاهی شرکت کردم و الان میبینم که روز اول چطور بودم و تا امروز چه اتفاقهایی برایم افتاده است. این اکرانها و پرسش و پاسخها واقعا برای من به عنوان یک بازیگر جوان مفید بوده است.
یکی از قسمتهایی که به شخصه شاید خیلی درکش نکردم، سکانسی بود که «یونس» (ابوالفضل صفاری) به خواب کسی میآید که قرار است او را در تفحص پیدا کند. ضمن اینکه «یونس» در کل فیلم لهجه کرمانی دارد اما در این سکانس، بدون لهجه است. به نظرتان این سکانس نمیتوانست بهتر در بیاید؟
سامان صفاری: در آن سکانس، من لهجه ندارم و حتی سعی میکنم متفاوتتر با قبل راه بروم، حرف بزنم و... . این کاملا از روی تعمد بود چون افرادی در خواب طور دیگری به نظر میرسند.
درباره نداشتن لهجه هم خانم آبیار میگفت قرار نیست کاملا «یونس» تصویر شود چون شاید او باید نمایندهای از آن شهیدانی باشد که قرار است در شیار 143 تفحص شوند.
ضمن اینکه احساس میکنم وقتی این موضوع برای شما سوال ایجاد میکند یعنی خوب اجرا شده و ذهن بیننده را با خودش درگیر کرده است.
برگردیم سراغ خانم آبیار. به نظرتان نمیشد فیلم در سکانسی که «الفت» بالاخره با استخوانهای فرزند شهیدش روبرو میشود و احساسات در مخاطب به اوج میرسد، فیلم را تمام کرد؟
نرگس آبیار: اتفاق بدی نمیافتاد اما احساس میکنم دیگر اگر صحنههای مربوط به تمام کردن دار قالی، بسم الله الرحمن الرحیم و پذیرش و «الفت» را نمیدیدیم، تولد مجدد او به عنوان یک مادر شهید وارسته که بسیار نمود خارجی دارد، اتفاق نمیافتاد. آنوقت فرق «الفت» مادر شهید مفقودالاثر و انتظار کشیده با یک مادر که فرزندش را در تصادف از دست داده چیست؟ اتفاقا سکانس پایانی، امضای «الفت» به عنوان یک مادر شهید است که آرامش، پذیرش و امید مثال زدنی دارد. من خودم عاشق سکانس پایانی فیلم هستم چون بهترین امیدواری برای شروع مجدد و امید است.
خانم دهقانی! اغلب بازیگران با نقشهای کوتاه مشکل دارند. با توجه به اینکه شما در ابتدای راه بازیگری هستید، بگویید چطور به «شیار 143» معرفی شدید؟
مهیا دهقانی: من با آقای سجادیحسینی که دستیار اول و برنامهریز خانم آبیار بودند، در یک سریال برای شبکه یک همکار بودم که البته پروژه منتفی شد. از آن سریال من و آقای صفاری انتخاب شدیم و مورد تایید خانم آبیار قرار گرفتیم.
اگر سکانس پایانی فیلم نبود، «الفت» که مادر یک شهید مفقود الاثر و پر از آرامش، پذیرش و امید است با مادری که فرزندش را در تصادف از دست داده، فرقی ندارد. اتفاقا «الفت» در سکانس پایانی بدون آنکه شعار بدهد، درس امید میدهد |
درست است که نقشم در «شیار 143» کم بود ولی نگاهی که من به «مریم» (دوست دوران کودکی و نامزد شهید مفقودالاثر) داشتم برایم انقدر دوست داشتنی بود که اصلا به کوتاهی نقش فکر نکردم. در این نقش عمقی وجود دارد که نسل من آن را میفهمد. او دختر جوانی است که سالها با تفکری جلو آمده بود اما در نهایت مجبور میشود تسلیم شرایط شود. این شرایط را خیلی سخت میکند و اگرچه در فیلم خیلی کم پرداخته شده اما برای من لذت بخش است. چون نقش «مریم» از خود من خیلی فاصله داشت.
به طور کلی «شیار 143» برای نسل من میتواند خیلی جذاب باشد. چون تا صحبت از سینمای جنگ میشود، همه یاد تفنگ و تانک میافتند در حالی که سینمای جنگ بهترین ابزار برای اسطورهسازی است. سینمای غرب از فرصت اسطورهسازی خیلی استفاده کرده است اما سینمای ایران در تاریخ بلندبالای خود اسطورههای زیادی دارد که تاکنون از انها استفاده نکرده است.
برای من به عنوان یک جوان، «الفت» یک اسطوره است. برای نسل من خیلی جای سوال است که چطور یک مادر می تواند آنقدر مقاوم و قوی باشد که بچهای که با سختی بزرگ کرده را دو دستی تحویل جنگ بدهد. ضمن انکه «یونس» هم یک اسطوره است چون او میتواند دانشگاه برود و پیشرفت کند اما از نیازهای مادی و لذتهای دنیوی میگذرد و به دل جنگی میزند که ممکن است هر لحظه شهید شود.
به عنوان پرسش آخر، چون خانم مریلا زارعی به عنوان نقش اول فیلم سر صحنه فیلمبرداری بودند، دوست دارم از آقای قاسمی بپرسم که نحوه تعامل با ایشان چگونه بود؟ به هر حال به گوش میرسید که خانم آبیار و ایشان سر صحنه اختلاف نظر عمیقی برای نوع بازی نقش «الفت» داشتید. یعنی خانم آبیار میگفتند که روحیات و احساسات «الفت» باید کاملا درونی باشد و خانم زارعی این احساسات را بیرونی میدیدند؛ مثل نقشی که در «سربازهای جمعه» داشتند.
محمدحسین قاسمی: فرم کارگردانی خانم آبیار به واسطه مستندسازی ایشان و اینکه دوست دارند همه چیز رئال باشد، کمی کار را متفاوت میکند. شاید با این شیوه، اینکه بازیگر شناختهشدهای بخواهد خودش را کاملا به دست کارگردانی جوان بسپرد کمی سخت باشد. ولی خدا را شکر این اتفاق افتاد و نتیجهی مثبت آن را هم دیدیم.
گلاره عباسی: به نظرم به عنوان بازیگر میشود اینطور توضیح داد که چون خانم آبیار کاراکترهایشان را خودشان قبلا در قصههای کتابشان خلق کردهاند، آنها را میشناسند. ایشان با کاراکترها زندگی کردهاند. من در «اشیا از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند» هم با خانم آبیار کار کردم. در آن فیلم «لیلا» وقتی میخواست لباس اتو کند، خانم آبیار نظر داشت که مثلا «لیلا»یی که من نوشتهام، اینطور نمیایستد و... . در هر صورت ایشان همه این کاراکترها را با جزییات خیلی زیاد در کتابشان خلق کرده و با انها زندگی کردهاند.
طبیعتا خانم زارعی هم که یک بازیگر حرفهای است، دوست دارد «الفت» را از منظر خودش خلق کند و همین امر ممکن است گاهی باعث اختلاف نظرهایی بشود که البته در هر پروژهای طبیعی است و با کمی مفاهمه و صحبت کردن، دو طرف به نظر هم نزدیک میشوند که خدا را شکر این اتفاق برای «شیار 143» افتاد. (سید محمد صادق لواسانی خبرنگار ایسنا)