اوپک فردا حساس ترین نشست چند سال اخیر خود را برگزار خواهد کرد. حساسیت این نشست به دلیل کاهش 30 درصدی قیمت نفت طی چند ماه اخیر و شرایط ویژه بازیگران دخیل در بازار نفت است. طی سال های اخیر آمریکا با افزایش تولید نفت شیل به یکی از بازیگران اصلی این بازار تبدیل شده است و برخلاف گذشته که از سلاح کاهش قیمت نفت علیه دیگر کشورها استفاده می کرد، اکنون خود به عنوان یک تولیدکننده عمده نفت، حداقل منافع کوتاه مدت در ارتباط با افزایش قیمت نفت دارد.
علاوه بر عربستان روسیه با افزایش حجم تولید خود هم اکنون با تولید روزانه 10 میلیون بشکه بزرگترین تولید کننده نفت جهان است و با توجه به تحریم های غرب، با کاهش بیش از پیش قیمت نفت تحت فشار قرار خواهد گرفت. دیگر بازیگر عمده بازار نفت عربستان است که پس از روسیه بزرگترین تولید کننده نفت می باشد. هرچند شائبه همراهی این کشور با کاهش قیمت و تخفیف نرخ فروش که از آن به جنگ قیمتی تعبیر شد، در روند کاهش قیمت اثرگذار بوده اما خبرها حاکی از فشار شاهزادگان سعودی برای بازگرداندن قیمت نفت به سطوح بالاتر از قیمت فعلی است.
در این میان اوپک با 2 چالش جدی مواجه است: نخست این که با کاهش معنادار تولید نفت بتواند قیمت را به محدوده قابل قبول 85 تا 90 دلار برساند. این تصمیم خالی از تبعات نخواهد بود، چرا که سهم اوپک را در بازار نفت باز هم کاهش خواهد داد و اجازه می دهد سهم سایر بازیگران بازار نفت افزایش یابد. هر چند به نظر می رسد اوپک برای فرار از قیمت پایین نفت و کسری بودجه کشورهای نفتی تن به این تصمیم بدهد. به ویژه این که روسیه نیز همراهی خود با تصمیم اوپک را رسما اعلام کرده است و وعده داده که در صورت کاهش تولید اوپک، این کشور نیز از تولید خود خواهد کاست.
با این حال چالش دوم، چالش درونی اوپک است، اگرچه عربستان منافع کوتاه مدت خود را در همراهی با کاهش تولید اوپک و افزایش قیمت نفت می بیند اما از یک سو به دلیل تولید بیش از سهمیه، بیشترین بار کاهش تولید نفت اوپک بر دوش عربستان خواهد بود.
چنان که وزیر نفت کشورمان و برخی دیگر از اعضای اوپک تاکید کرده اند که کشورهایی که بیش از سهمیه خود تولید کرده اند باید تولید نفت خود را کاهش دهند. از سوی دیگر تجربه نشان داده که عربستان به لطف تولید روزانه 10 میلیون بشکه ای و پشتوانه غنی درآمدهای ارزی انباشته شده و به دلیل منافع سیاسی به ویژه برای ضربه زدن به ایران و روسیه که در شرایط تحریم نیز قرار دارند، ممکن است منافع کوتاه مدت خود را ملاک تصمیم گیری قرار ندهد. این اتفاق در شرایط حساس فعلی شکاف درون اوپک و احتمال کم خاصیت تر شدن این نهاد بین المللی را تشدید می کند.به این ترتیب اوپک با انتخاب بین دو گزینه بد و بدتر مواجه است. انتخاب گزینه بد به معنی کاهش تولید اوپک و سپردن بیشتر بازار به غیر اوپکی هاست و انتخاب بدتر، تداوم وضعیت فعلی و کاهش درآمدهای نفتی اعضای این سازمان است. باید دید اوپک کدام گزینه را انتخاب خواهد کرد.
دکتر حامد حاجی حیدری مطلبی را با عنوان«فلسفه عشق برای تشفی خاطر»در ستون سرمقاله روزنامه رسالت به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
قضیه چهارم آذر ماه نود و سه، حکم شعبه 101 دادگاه
عمومی جزایی دادگستری شهر ملارد، در مورد "اسیدپاشی عاشقانه" که در ساعت
9 صبح یکشنبه، 12 آبان ماه سال نود و دو انجام شده بود، صادر گردید، و دادگاه با
دقتی مثال زدنی، شوهر پیشین لیلا را که او و مادرش را هدف اسیدپاشی قرار داده بود،
مفصلاً محکوم کرد.در این حکم
مفصل و دقیق، شوهر پیشین لیلا مجرم شناخته شد، و در زمینه اسیدپاشی به لیلا به
خاطر سوختگی به وسعت 25 درصد از نوع درجه دوم و سوم در نواحی صورت، گردن و سر و
گوش چپ و اندام فوقانی سمت چپ و کتف و زیر بغل چپ و پشت هر دو پا و زانوی راست و
وسعت سوختگی درجه دوم 5/4 درصد از سطح کل بدن به 5/4 صدم دیه کامل انسان و وسعت
سوختگی از نوع درجه سوم در ناحیه فوق 5/20 درصد به 41 صدم دیه کامل انسان نقص عضو
ناشی از محدودیت پوستی در تماس با عوامل فیزیکی و شیمیایی 5 صدم دیه کامل انسان،
نقص زیبایی به دنبال جوشگاه ناشی از سوختگی سمت چپ صورت به 25 صدم دیه کامل انسان
و به دنبال سوختگی لاله گوش چپ به طور کامل از بین رفته است نصف دیه کامل انسان و
هم چنین، انسداد مجرای گوش 6 صدم دیه کامل انسان و به خاطر ارش برداشت پیوند پوستی
از ران راست و چپ به محل سوختگی به 3 صدم دیه کامل انسان محکوم شد.
در این حکم برای پرداخت دیه صغری، مادر لیلا، نیز آمده است که به خاطر سوختگی درجه سوم قدام و داخل ران چپ و راست به وسعت8 درصد از کل بدن به 12 صدم دیه کامل انسان، سوختگی درجه سوم به وسعت نیم درصد پشت دست چپ به 75 صدم درصد دیه کامل انسان، سوختگی درجه دوم به وسعت 5/3 درصد از درجه دوم خلف هر دو ساعد به 5/3 درصد دیه کامل انسان، پیوند پوستی از ناحیه ران راست به نواحی سوختگی به دوصدم دیه کامل انسان محکوم شد (تابناک، خبر شماره 452434، 04 آذر 1393، ساعت 10:19).این حکم بسیار دقیق و جزئی، برای لیلا و صغری راضی کننده نبوده است، و آن ها برای حکم صادره، تقاضای فرجام نمودهاند. به گمان غیر حقوقی من، هیچ حکمی، بدون در نظر گرفتن عقوبت آن مرد جانی پس از رستاخیز، از سوی خداوند عادل و جبار، راضی کننده نخواهد بود. ضمیر این دختر و مادر با هیچ عقوبتی "تشفی" نخواهد یافت.
مردان و زنان این جامعه، قویاً به یک فضای اخلاقی برای زندگی توأم با "تشفی" خاطر نیازمندند، و نیاز زنان برای زیست در یک فضای اخلاقی، به مراتب بیش از مردان است. آن ها هستند که به لحاظ تاریخی، همواره بیش از مردان، نیازمند حفظ فضای اخلاقی بودهاند.
بحث نظری در اطراف قضیه
برداشت فمینیستهای دینی از مسائل امروز زنان، تا اندازه زیادی با به رسمیت شناختن روحیه دنیای مدرن به عنوان ریشه عمده مسائل زنان پیوند دارد.از یک دیدگاه، که ملهم از برداشت سوزان فرانک پارسنز است، فلسفه ارتباطات انسانی، در دنیای مدرن تحریف شده، و "سود"گرایی و "سود"جویی جای آن را گرفته است (Susan Frank Parsons؛ دانشمند برجسته در زمینه فمینیسم دینی، و ویراستار مجموعه گران قدر کیمبریج در زمینه الهیات فمینیستی).
ارتباط صحیح و همه جانبه انسانی که در آن، تمام علایق خدا داده بشری، پاسخ در خوری بیابند، تنها با "عشق" میسر میشود، ولی امروز، "سود" جای "عشق" را گرفته است. سن آگوستین سال ها پیش، "دین" را که نام "فلسفه عشق" برازنده آن است، مسیر درست زندگی قلمداد کرده بود، ولی امروز محوریت سود، جای عشق و دین را تنگ کرده است. در حال حاضر که "سود" جای "عشق" را ربوده است، نگرانی اصلی از دست رفتن یا دگردیسی ناجور ویژگی ذاتی و اخلاقی روابط انسانی است که از قضا قربانی اصلی در این دگرگون شدن روابط، زنان هستند. به نحو تاریخی، آنها هستند که بیشتر به یک فضای اخلاقی برای حفظ موجودیت انسانی خود نیازمند هستند.
وجه دیگری که موجبات نگرانی سوزان پارسنز را فراهم میسازد، تهی شدن مفهوم گران قدر "عشق" است. به زعم پارسنز، "عشق" میتواند به عرصه احساس یا هیجان، تنزل یابد، و بدین ترتیب، به آسانی تبدیل به مانعی بر سر راه آگاهی متعالی شود. بدین ترتیب، "عشق" به نسخه بدلی از "سود" تبدیل میگردد. اینکه یک طرف عشق، دیگری را برای "سود" خود میخواهد. این روزها، واژه "سود"، برداشته شده و به جای آن بیانی از احساس و هیجان جعل میشود. این تعبیر از "عشق"، جزئی، ناپایدار، و تنگ نظر است و در نهایت میتواند به کینه توزی عمیق و اسیدپاشی منجر شود. "دیگی که برای من نجوشد، میخواهم سر سگ در آن بجوشد".
این در حالی است که مفهوم "عشق" که فراتر از "حب"، به عنوان یکی از مفاهیم مهم ادیان ابراهیمی مطرح است، مستلزم ایثار، از طریق تعهد پایدار به ایمان توحیدی به خداوند و شکستن بت خود به عنوان منشأ "سود" است. انسان موحد، از آن رو به وصف "عشق" برازنده میشود که از سر معرفت بر "هیچ" بودن خود و دقیقاً "هیچ" بودن خود، اثری از خودخواهی در او نمیماند.در عالمی که تنها یک وجود گوهری در آن هست و سایر موجودات جز سایههایی زایل شدنی نیستند، انسان موحد، در نادیدن خود، غرق در شیدایی به یک وجود یکتا و ایثار در راه موجودات و انسانهایی میشود که جملگی سایههایی از یک لحظه اراده زیبای اوست. وقتی انسان موحد به رای العین چنین حقیقتی را در مورد دنیا به رسمیت میشناسد، آن گاه "عاشق" شده است.
پس، متن و
گوهر "عشق"، عبارت از "خود از دست دادن" است، پس چه میدانند
از سر "عشق" این جوانان که از فرط خودخواهی، اسید بر چهره دیگران میپاشند.سوزان
پارسنز، ملهم از این برداشت درخشان ابراهیمی از "عشق"، معتقد است که اگر
چنین درک کاملی از عشق در عمق تجربه انسانی جاگیر شود، آن گاه زندگی دینی به قدر
کافی غنی میشود. در آن وقت است که معلوم میشود که زندگی دینی بهترین شیوه زندگی
برای انسان، و بویژه زنان است.فمینیستهای
دینی میپرسند که، چرا انسانهای دنیای مدرن، مفهوم "سود" را طوری در
ذهن خود تکرار و برجسته کردهاند که همدلی بلافصل انسان ها و احساسات و خواستههای
مشترک آنها را تحت الشعاع قرار داده است؟ وقتی کودکی با ضمیر پاک، درد و ناراحتی دیگران
را میبیند، بیاختیار چهره در هم میکشد و آزرده میشود؛ حال، چطور ما
توانسته ایم، طوری احساس خود را از دیگر انسان ها منفک کنیم که بدون آنکه وجودمان
بسوزد، به سهولت، سوختن صورت دیگران را ببینیم.
از نظر سوزان پارسنز، با به رسمیت شناختن مفهوم انتزاعی انسانیت و طبیعت مشترک ما، در یک انسان شناسی الهیاتی و با ملاحظه حضور خداوند متعال در این عالم، روابط میان فردی انسان ها باید حاوی همدلی و حتی ایثارگری بسیار بیشتری باشد. ما با پذیرفتن یک سبک زندگی مدرن، خود را جداً در مخمصمه و دشواری قرار دادهایم.جودیت پلاسکو (Judith Plaskow)، ملهم از یک تجزیه و تحلیل دقیق در الهیات راینهولد نیبور (Reinhold Niebuhr) و پل تیلیخ (Paul Tillich)، بر روی مضمون "گناه" تمرکز کرده است. از نظر پلاسکو، آنچه مفهوم "عشق" را چنین زایل کرده و از مضمون واقعی تهی نموده است، "گناه" به مثابه جدایی از عمل الهی در زندگی است که به نوبه خود، موجب جدایی از درک گران قدر حضور خداوند است. انسانهای مدرن، با گناه، حضور خداوند را در زندگی خویش فراموش کردهاند، و در ژرفترین سکوت عالم، در درون خود، تنها ماندهاند.
مطابق تفسیر جودیت پلاسکو از نظر راینهولد نیبور، "گناه"، سرچشمه "اضطراب" در زندگی انسان است؛ "گناه" انسان را گرفتار محدودیتهای جهان طبیعی، و محروم از آزادی متعالی میکند.این "اضطراب" ژرف و حایل است که انسان را وادار به افتادن به ورطه هوسرانی، به مثابه نحوی سرمستی میکند تا شاید اضطراب را به تعویق اندازد. نیبور این تلقی از "گناه" را "عشق به خود" تعبیر میکند، که این "عشق به خود"، معادل مفهوم بی خدای آزادی در دنیای مدرن است.به همین ترتیب، برای پل تیلیخ، "گناه" نحوی بیگانگی از خود واقعی است؛ "گناه" دور شدن از درک درستی از ابعاد کامل زندگی انسان است؛ و غلبه بر گناه و "بی امیدی" و مضیقههای روانی ناشی از آن، تنها از طریق عمل الهی یا همان "عبادت" میسر خواهد بود.
«تحلیل سیاسی هفته»این هفته روزنامه جمهوری اسلامی را که در ستون سرمقاله اش به چاپ رسیده است میتوانید در زیر مطالعه کنید:بینالمللی، دیگر قادر به بازگشت به مراحل گذشته نیستند و تلاش میكنند
به توافق جامعی كه متضمن "برد - برد" طرفین است، دست یابند. در این
هفته جمهوری اسلامی ایران میزبان صدها نفر از اندیشمندان و شخصیتهای دینی بود كه
برای شركت در كنگره جهانی بررسی جریانهای تكفیری از دیدگاه علمای اسلامی به
كشورمان آمده بودند. شركت
كنندگان در این همایش در پایان دو روز نشست در قم، به دیدار رهبر معظم انقلاب
آمدند. در این دیدار حضرت آیتالله خامنهای احیاء جریان تكفیری در سالهای اخیر
را مشكل تحمیلی و دست ساز استكبار برای دنیای اسلام دانستند و با اشاره به اقدامات
جریان خبیث تكفیری در جهت اهداف امریكا و دولتهای استعماری و رژیم صهیونیستی بویژه
تلاش برای به فراموشی سپرده شدن مسئله اصلی فلسطین و مسجدالاقصی، تأكید كردند: ایجاد
یك نهضت علمی، منطقی در این هفته گرچه ماه محرم به پایان آمد ولی ماه صفر از راه
رسید و همچنان غمهای جانكاه اسرای كربلا و حزن بزرگ اربعین حسینی، ماتم عظمای
رحلت رسول مكرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) و سبط گرامی ایشان، امام حسن مجتبی(ع) و
شهادت ولی نعمت ما ایرانیان، حضرت ثامن الحجج علی بن موسیالرضا(ع) را در خود دارد.
سی و
پنج سال پیش در چنین روزهایی امام خمینی بنیانگذار بزرگ جمهوری اسلامی ایران در
پنجم آذر سال 1358 فرمانی مبنی بر تشكیل بسیج مستضعفین را برای حفظ و صیانت از
انقلاب صادر كردند. معمار انقلاب اسلامی با دوراندیشی خویش نسبت به آینده كشور و
جهان اسلام و براساس شناخت عمیق از حقایق تاریخ ایران و اسلام، نسخهای را به
عنوان بازوی مستضعفین جهان ارائه كردند كه الحق والانصاف در حفظ و نگهداری از
مرزهای كشور در هجوم همه جانبه غرب و شرق علیه جمهوری اسلامی ایران به سركردگی
صدام، خوش درخشید و الگوی درخشان برای سایر كشورها گردید. از این رو جا دارد كه در
هفته بسیج از مقام شامخ شهدای بیادعای بسیجی و سنگرسازان بیسنگری كه در فراهم
كردن بستر رشد و تكامل انقلاب نقشآفرینی كردند و با خون خود انقلاب را در لحظههای
حساس یاری نمودند، قدردانی گردد.
در این
هفته 10 دور مذاكره هستهای در وین با انقضای مهلت مقرر در سوم آذر به پایان رسید.
مذاكرات ایران و گروه 1+5 اگرچه با تمدید گفتگوها پایان پذیرفت اما به نظر میرسد
كه این مذاكرات میتواند چارچوب و دورنمای توافق سیاسی و سپس توافق جامع ظرف 7 ماه
آینده بوده و به نقطهای بیبازگشت تبدیل شود. پرونده
این دور از گفتگوهای هستهای درحالی روز دوشنبه با تصمیم بر سر تمدید مذاكرات بسته
شد كه هیات مذاكره كننده ایرانی از این اراده سیاسی برخوردار بود كه توافق جامع را
در همین تاریخ امضاء كند ولی آمریكا و برخی عناصر خارج از محیط مذاكره كه سعی
كردند مذاكرات را از رسیدن به توافق جامع دور كنند. به هر حال دستاورد بزرگ این
دور از مذاكرات، علاوه بر خوشبینی جمعی و جهانی برای رسیدن به توافق جامع در 7 ماه
آینده، اثبات این نكته است كه جمهوری اسلامی ایران و گروه مذاكره كننده ایرانی با
صداقت و تلاش شبانهروزی تلاش خود را صرف دستیابی به توافق كردند، در عین حال كه
به هیچ وجه حاضر نشدند از اصول و مواضع تعیین شده از سوی رهبر معظم انقلاب در مسیر
مذاكرات كوتاه بیایند.
مذاكرات
وین را در عین حال میتوان گامی بلند و مرحلهای بیبازگشت به گذشته دانست، مرحلهای
كه بیشتر كشورهای عضو گروه مذاكره كننده به دلیل پیشرفت همهجانبه آن و نیز فضای
تازه و فراگیر برای ریشهكن كردن جریان تكفیری، روشنگری نسبت به نقش سیاستهای استكباری
در احیای این جریان و اهتمام جدی و مطالبه عمومی درخصوص قضیه فلسطین به عنوان
مسئله اصلی دنیای اسلام از مهمترین و اولویتدارترین وظایف علمای جهان اسلام در
شرایط كنونی است. ایشان
سپس به یك نكته غیرقابل انكار اشاره كرده و افزودند: جریان تكفیری و حكومتهای پشتیبان
آن كاملاً در جهت اهداف استكباری امریكا و دولتهای استعماری اروپایی و رژیم صهیونیستی
حركت میكنند و با ظاهری اسلامی، عملاً در خدمت آنها هستند.
رهبر
معظم انقلاب روشنگری نسبت به نقش سیاستهای امریكا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در احیای
جریان تكفیری را یكی از وظایف بزرگ علما در كشورهای اسلامی برشمرده و افزودند: وظیفه
مهم علما، اهتمام جدی به قضیه فلسطین و مسجدالاقصی و جلوگیری از مورد غفلت واقع
شدن این موضوع اصلی دنیای اسلام است. ایشان با اشاره به تصمیم اخیر كابینه رژیم صهیونیستی
در اعلام یهودی بودن فلسطین اشغالی، گفتند: رژیم صهیونیستی بدنبال تصرف قدس و
مسجدالاقصی و تضعیف هرچه بیشتر فلسطینیها است. همه ملتهای اسلامی و همچنین علماء
باید از دولتهای خود مسئله را مطالبه و پیگیری كنند.
حضرت
آیتالله خامنهای همچنین مشكلات و ناكامیهای دشمنان اسلام در منطقه بویژه در
عراق، سوریه و لبنان را نیز یادآور شدند و گفتند: یك نمونه دیگر از ضعف دشمن، قضیه
هستهای ایران است. امریكا و كشورهای استعمارگر اروپایی دور هم جمع شدند تا جمهوری
اسلامی ایران را در قضیه هستهای به زانو در آورند اما نتوانستند و در آینده نیز
نخواهند توانست. در
هفته جاری سرانجام نمایندگان مجلس در مسیر رأی اعتماد قرار گرفته و به پنجمین وزیر
پیشنهادی كابینه تدبیر و امید برای تصدی وزارت علوم رأی مثبت دادند. وی با 197 رأی
موافق پس از ماهها بلاتكلیفی، سكان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را عهدهدار شد.
رئیس
جمهور پیش از این آقایان "جعفر میلی منفرد"، "رضا فرجی دانا"،
"محمود نیلی احمدآبادی" و "فخرالدین احمدی دانش آشتیانی" را
به عنوان وزرای پیشنهادی علوم به مجلس معرفی كرده بود كه مجلس به سه نفر از آنها
رأی اعتماد نداد، اما دكتر فرجی دانا پس از كسب رأی اعتماد مجلس در آبان ماه سال
گذشته تنها 10 ماه سكاندار این وزارتخانه شد چرا كه نمایندگان مرداد ماه سال جاری
رأی اعتماد خود را پس گرفتند. در
مسائل بینالمللی، آزادسازی دو شهر دیگر عراق از چنگ تروریستها، تصویب طرح صهیونیستی
"دولت یهود" در كابینه این رژیم، خشونت و ناآرامی در شهر سیاهپوستنشین
فرگوسن و پیامدهای انتخابات فرمایشی بحرین مهمترین رویدادهای هفته بودند كه این
تحولات را مورد بررسی قرار میدهیم.
در
عراق، دو شهر "جلولا" و "سعدیه" در استان دیاله پس از آنكه شش
ماه در اشغال تروریستهای داعش بود سرانجام در هفته جاری با هماهنگی نیروهای مردمی
و ارتش آزاد شدند. آزادی این دو شهر ضربه دیگری بر پیكر گروههای تكفیری بود كه در
چند هفته گذشته، شكستهای پی در پی را متحمل شدهاند. این عملیات از آنجا اهمیت
خود را نشان میدهد كه داعش قصد داشت از این دو شهر به عنوان گذرگاه و پایگاه لجستیكی
برای حمله به بغداد از طریق بعقوبه استفاده كند. عملیات اخیر در عین اینكه با هزینه
كم برای نیروهای عراقی همراه بود، تلفات سنگینی را به تروریستها وارد كرد به گونهای
كه سركردگان این گروه به غافلگیر شدن خود اعتراف كردند. اكنون
دولت عراق بر روی آزادی موصل به عنوان مهمترین شهری كه هم اكنون در اشغال داعش است
تمركز كرده است. گزارش منابع عراقی حاكی است كه تروریستها در موصل نگران حمله نیروهای
عراق هستند و اضطراب بر این نیروها حاكم شده است.
اوایل
این هفته، كابینه رژیم صهیونیستی، طرح صهیونیستی "دولت یهود" را تصویب
كرد و مقرر شد تا این طرح روز چهارشنبه (دیروز) در كنست رژیم صهیونیستی به رأی
گذاشته شود ولی اوجگیری اعتراض فلسطینی و همچنین بروز اختلاف در كابینه سبب شد تا
رژیم رأی گیری در این باره را به تعویق اندازد. جنبش
حماس نسبت به پیامدهای خطرناك این طرح هشدار داده و از فلسطینیها و همچنین
مسلمانان خواسته در برابر این توطئه بایستند. طرح "دولت یهود" در راستای
ایجاد یك رژیم نژادپرست در فلسطین اشغالی میباشد از جمله اینكه تمامی كسانی كه در
فلسطین اشغالی زندگی میكنند از جمله فلسطینیها باید لزوماً تابع قوانین مورد نظر
رژیم صهیونیستی باشند و مقررات این رژیم بر همه امور جاری خواهد بود.
گروههای
فلسطینی، هدف این طرح را توطئه تازه رژیم صهیونیستی برای یهودی ساختن كل فلسطین
اشغالی و وادار ساختن فلسطینیها به كوچ تدریجی از فلسطین عنوان كرده و از مجامع بینالمللی
و كشورهای اسلامی خواستهاند تا در برابر آن موضع بگیرند. تبعات
گسترده و غیرقابل پیشبینی این طرح موجب شده است تا در میان صهیونیستها نیز بر سر
آْن اختلاف بروز كند از جمله، تزیبی لیونی وزیر دادگستری این رژیم و از صهیونیستهای
كهنه كار تهدید كرده است با آن مخالفت خواهد كرد حتی اگر به بركناری وی از كابینه
نتانیاهو منجر شود. این
هفته شهر "فرگوسن" آمریكا بار دیگر متشنج شد و سیاهپوستها اعتراضاتی گسترده
را علیه تبعیض و بیعدالتی حاكم بر دستگاه قضایی آمریكا به راه انداختند. دور تازه
اعتراضات پس از آن آغاز شد كه هیئت منصفه در پرونده قتل "مایكل
براون"، انتظارات جامعه سیاهپوست این شهر را فراهم نكرد. مایكل براون نوجوان
سیاه پوست آمریكایی سه ماه قبل در تیراندازی یك افسر سفیدپوست كشته شد درحالی كه
مردم معتقدند جرمی مرتكب نشده بود.
گزارشها
حاكی است اعتراضات از فرگوسن فراتر رفته و بسیاری از شهرهای مهم آمریكا نیز شاهد
تظاهرات علیه حكومت آمریكا بوده است. باراك اوباما رئیسجمهور آمریكا با حضور در
تلویزیون از مردم خواست آرامش خود را حفظ كنند ولی سیاه پوستان آمریكا كه از ظلم و
بیعدالتی به تنگ آمدهاند اعتنایی به سخنان اوباما نكردند. حوادث اخیر آمریكا بار
دیگر این واقعیت را پیش چشم جهانیان قرار میدهد كه با وجود ادعاهای دولت آمریكا،
تبعیض نژادی و بیعدالتی همچنان براین كشور حاكم است و حقوق سیاه پوستان به سادگی
پایمال میشود. این
هفته، بحران در بحرین بار دیگر تشدید شد. برگزاری انتخابات فرمایشی و اعلام نتایج
آن سبب شد تا مردم بحرین یكبار دیگر علیه رژیم آل خلیفه دست به اعتراض بزنند و از
سیاستهای این رژیم ابراز انزجار كنند. انتخابات مجلس بحرین درحالی صورت گرفت كه
گروههای سیاسی اصلی این كشور، آنرا تحریم كرده بودند.
با اینحال رژیم مدعی شد
شمار قابل توجهی از مردم بحرین در انتخابات مشاركت داشتهاند. انقلابیون بحرینی در
واكنش به این نمایش انتخاباتی، مردم را به اعتصاب و نافرمانی مدنی فرا خواندند. رژیم
بحرین كه ترفند خود را نیز ناكارآمد و بینتیجه یافت صبحگاه روز دوشنبه منزل
"شیخ قاسم"، روحانی مبارز بحرینی را وحشیانه مورد حمله قرار داد. حزب
"الوفاق"، حمله به خانه شیخ قاسم را محكوم كرد و آنرا خط قرمز شیعیان
اعلام نمود و تاكید كرد به هر قیمتی از این روحانی مبارز دفاع خواهد كرد. محافل سیاسی،
موج جدید سركوب مردم بحرین و انقلابیون توسط رژیم را انتقامگیری رژیم به دلیل
حضور اندك مردم در انتخابات عنوان كردهاند.
مطلبی که دکتر محمد نظری زاده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«تجربیات مبارزه با فساد»پیرامون گسترش فساد اداری و اقتصادی در بسیاری از سازمانها و ادارات کشوربه چاپ رساند به شرح زیر است:
داستان غمانگیز گسترش فساد اداری و اقتصادی در بسیاری از سازمانها و ادارات کشور نیاز به تکرار ندارد. هر از چند گاهی هم دلواپسان واقعی این مملکت اشاراتی به این مساله داشتهاند، ولی متاسفانه هنوز هیچ برنامه جدی و همهجانبهای برای مبارزه با این پدیده به اجرا در نیامده است. باید اذعان کرد که بسیاری از کشورهای دنیا در طول تاریخ خود در مقاطعی با گسترش رشوهگیری، خویشاوندسالاری و رانتخواری که از مهمترین مصادیق فساد اداری و مالی هستند، روبهرو بودهاند؛ بنابراین توجه به تجربیات موفق و ناموفق دیگران میتواند راهکارهای مناسبی را پیش روی ما قرار دهد. در اینجا تلاش میشود تا با بررسی نمونههای واقعی از مبارزه با فساد اداری بهویژه در برخی از شهرداریهای دنیا، تجربیات قابل استفاده را استخراج کند.
برای مبارزه با فساد اداری باید این موضوع در کل جامعه جا بیفتد که رشوهگیری یک روال معمول نیست. بهعنوان مثال باید از طرف مدیران سازمانها و نهادهای حکومتی و دولتی یک سیگنال بسیار قوی ارسال شود که بنا داریم موضوع رشوهگیری را بهطور جدی رسیدگی کنیم.همزمان، باید توجه داشت که فرهنگ رشوهگیری همواره اینگونه به عموم القا میکند که «ماهی بزرگ همیشه آزاد خواهد بود»؛ بنابراین شاید اولین قدم اساسی این باشد که ماهی بزرگ را سرخ کنیم!بهعنوان مثال در سال 1998 وقتی رئیسجمهور کلمبیا تصمیم گرفت یک مبارزه جدی و واقعی با رشوهگیری را آغاز کند، یک تیم با اختیارات کافی برای این موضوع تشکیل داد و این تیم اختیار یافت تا شهردارانی را که حتی مظنون به دخالت و مشارکت در رشوهگیریها هستند، فورا معلق کند. ماهیهای بزرگ در ماهیتابه افتاده و بالا و پایین میپریدند، اما همین اقدام اولیه یک سیگنال بسیار قوی برای همه ارسال کرد. رئیسجمهور نیکاراگوئه نیز در کشورش با تشکیل تیم مشابهی حتی پا را فراتر گذاشت و اجازه داد تا تیم مبارزه با رشوهگیری تمامی توصیهنامههای اختصاصی معاونان ریاستجمهوری و وزرا را کنترل کنند.
از طرف دیگر بانک جهانی در گزارش سال 2011 خود اشارهای دارد که در
کشورهایی که برای مبارزه با رشوهگیری اقدام کردهاند یک اصل دیگر نیز،
قابل ملاحظه بوده است: «میوههای پایینتر و رسیدهتر را زودتر بچینید!»
تغییرات موثر الزاما در ابتدا بهدنبال اهداف سختتر نمیروند، بلکه در
بسیاری از مواقع موفقیتهای در دسترستر که قابل ملاحظه هم باشند، در
اولویت خواهند بود.در نهایت باید گفت که برای تغییر فرهنگ سازمانی در جهت مبارزه با فساد
اداری به تزریق خون تازه به سازمانها نیز نیاز داریم. کاری که شهردار شهر
لاپاز در بولیوی انجام داد و نیروهای جوان و با انگیزه را به نیروهای موجود
اضافه کرد تا چشمها و گوشهای حساس به پدیده رشوهگیری را به تدریج
جایگزین افرادی کند که رشوهگیری برایشان امری طبیعی شده بود.
مطلبی را با عنوان«
«برهان خُلف» یا روش اثبات غیر مستقیم علی مطهری در نطق مخالفت با وزیر پیشنهادی حسن روحانی برای وزارت علوم بی شک، نقطه عطف رای گیری متفاوت روز گذشته بهارستان نبود. روزی که موافقان جبهه پایداری برگه های رای خود را در برابر دوربین نشان دادند و البته خط و نشان کشیدند که رای موافقشان مشروط به بیرون نرفتن وزیر از خطوط قرمز تعیین شده است! آنچه مهم است اما به سرانجام رسیدن سرنوشت وزارتخانه علوم، تحقیقات و فناوری است. وزارتخانه بی صاحبی که حالا کلید قفل بسته اش به دست محمد فرهادی افتاده تا سال پر چالش یکی از کلیدی ترین و جریان ساز ترین وزارتخانه های کشور را به فصل امن اعتماد برساند و کابوس دانشگاه و دانشگاهیان را به پایان ببرد.
فرهادی بی شک استراتژی رای اعتماد مجلس را دید اما او حالا در مقام وزیر تنها با زینهار و هشدار باش جریان خاصی که به نظر میرسد قدرت تصمیم گیری مجلس را در تصرف دارد و اعضای آن با هر کنش مطلوب خود، جشن شادمانی میگیرند و به سلامتی هم درود میفرستند، مواجه نیست. او بی شک باید استقلال خود و دانشگاه را حفظ کند و در برابر خواسته سیاسی گروه های فشار و جریانات مخالف تحولات اجتماعی در ایران گردن کج نکند و از بیم کارت قرمز آنها هراسی به خود راه ندهد و دل قوی دارد. او بی شک باید نگهبان گفتمان دانشگاه باشد. گفتمان آزادی خواه و عدالت طلبی که تاریخی درازسال دارد. فرهادی حالا وزیر علوم است که متولی نهادهای علمی و اندیشه پرور کشور و دارای جایگاه گفتمانی و البته محل زیست آوانگارد ترین و نخبه ترین و البته تازه ترین نسل های ایرانی است. دانشگاه رستنگاه جریان های نوگرای علمی، اجتماعی و تفکرهای متعالی خواه و دموکراسی طلب جامعه است، اندیشه گاهی که البته آبشخور اصلی جریانات تحول خواه در طول تاریخ سیاسی – اجتماعی ایران بوده است.
حالا باید این رای اعتماد مجلس را به فال نیک گرفت و امیدوار بود دانشگاه از برزخ یکسال گذشته خارج شده و به روزگار جدیدی گام نهاده تا بتواند از پس دیوارهای بی اعتمادی دوباره به ریل تعادل برگردد و مسیر عادی خود را از سر گیرد.مشی اعتدال و استراتژی مدیریتی دولت روحانی البته ثابت کرده برای خود مرام و مسلک تعریف شده ای دارد که نه میخواهد و نه میتواند خارج از این خطوط تعادلی حرکت کند. با این حال اما دانشگاه و وزارت علوم آنطور که از سماجت مجلس در رای گیری های پیشین بر میآید محل برخورد و بزنگاه اصلی دو اندیشه سیاسی رسمی و موجود در کشور است. یکی بینش محافظه کارانه با نام بخشی از جریان اصولگرایی که دانشگاه را بی روحیه و خنثی میخواهد و دیگری اندیشه تحول خواهانه با نام جریان اصلاح طلبی است که از بطن دانشگاه برخاسته است.
اگرچه قطار دولت روحانی سعی دارد بی آنکه به هر کدام از این جریانات دور یا نزدیک شود در مسیر تکاملی خود حرکت کند اما دانشگاه تا بوده به سمت مسیر تحول خواهی میل بیشتری داشته است اگرچه حرکت موازی کاری و نهادسازی سازمان یافته طی سالیان اخیر تلاش کرده برای جریان محافظه کار ایرانی رد پایی در دانشگاه ایجاد کند و البته زمینه های محدودیت را هم فراهم آورد اما هرگز در عالم واقعیت موفق نبوده است و دانشگاه همیشه بستری برای طرح ایده های اصلاح گرایانه برای برون رفت جامعه از بن بست های علمی، تکنولوژیکی، سیاسی و اجتماعی بوده است. وزیر حالا آنچه را که نباید فراموش کند، خواست دانشگاهیان و دانشجویان است؛ گفتمان زنده دانشگاهی!
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«