طراحی امريكا برای اجرای یک دوره جدی فشار بر ملت ایران با طراحی سه گانه "برنامه هستهای"، "پروژه ترور سفیر سعودی" و "پرونده حقوق بشر در ایران"، روز جمعه به صورت همزمان در نهادهای بین المللی تحت سلطه امريكا پیگیری شد تا ساعاتی پس از تصویب قطعنامه ضد ایرانی در آژانس بین المللی انرژی اتمی، قطعنامهای که هر دو سال یکبار درباره کنوانسیون 1973 (کنوانسیون حفظ جان دیپلماتها) در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب میرسید، با متن پیشنهادی عربستان رنگ و بویی از ایران گرفته و به عنوان قطعنامه ضد ایرانی در مجمع عمومی سازمان ملل در رسانههای غربی تبلیغ شود.
به گزارش رجانیوز، در حالی که مجمع عمومی سازمان ملل متحد هر دو سال یک بار قطعنامهای پیرامون کنوانسیون 1973 در رابطه با حفظ جان دیپلماتها را بدون رأی گیری و با مدل اجماع (موافقت همه اعضا) به تصویب میرساند، سوء استفاده امريكا از موقعیت تصویب این قطعنامه برای به ثمر رساندن پروژه ترور سفیر سعودی علیه ایران، موجب شد تا متن پیشنهادی عربستان در این چارچوب بررسی شده و برخلاف دورههای گذشته که این قطعنامه با اجماع به تصویب میرسید، اینبار با ۱۰۶ رأی مثبت، ۹ رأی منفی و ۴۰ رأی ممتنع به تصویب برسد.
این در حالی است که بهدلیل اشاره به نام ایران در متن پیشنهادی عربستان سعودی، بلافاصله رسانههای غربی این قطعنامه را قطعنامهای ضد ایرانی تبلیغ کرده و سوزان رایس سفیر امريكا در سازمان ملل متحد نیز این موضوع را نشانه انزوای ایران بر بشمارد. هر چند عربستان به عنوان پیشنهاد دهنده این پیش نویس، مدعی است ایران موضوع قطعنامه اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیست و ایران مستقیما بابت تلاش برای طراحی ترور سفیر عربستان سعودی مسئول شناخته نشده است اما از ایران خواسته شده تا به تمام تعهدات بینالمللی احترام بگذارد.
با این حال، به نظر میرسد پروژه ایجاد اجماع بین المللی علیه ایران که از سوی امريكا و در سه حوزه هستهای، منطقهای و حقوق بشر دنبال میشود، در دو موضوع هستهای و منطقهای با قطع نامه های ضعیفی که در دو روز گذشته از سوی آژانس و مجمع عمومی صادر شد و اعتراضهاي بیسابقه بسیاری از کشورها از جمله نم، روسیه و چین را به دنبال داشت، با شکست روبرو شده است. اما در این میان از نقش عربستان به عنوان رقیب منطقهای ایران برای به ثمر رسیدن این پروژه نباید چشم پوشی کرد.
عربستان سعودی پس از عملکرد غیرقابل توجیه در ماجرای جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه و اکنون تحولات منطقه از جمله تحولات مصر و تونس با انزجار افکار عمومی منطقه روبرو شده است. عربستان سعودی که با نابودی همپیمانان منطقهای، خود را در خاورمیانه تنها میبیند، با ظهور اختلاف و شکافهای عمیق داخلی که در جریان معرفی ولیعهد جدید سعودی، به صورت جدی به رسانههای کشیده شد، از تزلزل بیسابقهای در شرایط سیاسی داخلی رنج میبرد. اعتراضهاي ساکنان شرق عربستان نیز بر وخامت این اوضاع افزوده و عربستان را در سراشیبی قرار داده است که به سوی هرج و مرج داخلی و یا تجزیه به پیش میرود.
با این حال، ریشههای شرایط کنونی عربستان را باید در تاریخچه شکل گیری آل سعود پیگیری کرد. نکته ای که سید هادی سیدافقهی، در مصاحبه با رجانیوز به آن پرداخته است. وی که در زمینه وهابیت و ساختار سیاسی عربستان سالهای متمادی به تحقیق و پژوهش پرداخته است، در این گفتگو به بیان زوایای مخفی وجالب توجه حاکم بر مناسبات سیاسی عربستان اشاره کرده است. متن كامل این گفتوگو در ادامه آمده است:
اجمالاً از ساختار نظام عربستان صحبت کنید؛ جنگ قدرتی که معروف است در آل سعود وجود دارد چیست و در جریان دخالت های عربستان در دیگر کشور کدام جریان نقش مهم تری ایفا میکند؟
از بدو شکل گیری حکومت آل سعود، با توجـه به تعدد زوجات آقای عبدالعزیز پدر ملک عبدالله دو جریان کلـی در دربار آل سعود همیشه با یکدیگر در حال منازعه و جنگ قدرت به سر می بردند و این جنگ تا الان هم ادامه دارد. یکی جریان آل سدیری است که شامل فهد میشود. زیرا مادر فهد، "حصه السدیری" نام داشته که از اسرا بوده و حتی بعضی ها می گویند ریشهی یهودی هم دارد. فرزندان حصه السدیری تقریبا بیشتر در حکومت نقش داشتند.
در مقابل اینها، جریان شمری ها است که ملک عبدالله هم از آنها به حساب می آید. اینها خودشان را اصیل تر می دانند؛ ریشه عربیت و بادیه نشینی و فرهنگ خود را پر رنگ تر می دانند و یک مقدار هم احساس می شود در مقابل سرسپردگی به امريكا از خود غرور نشان دهند كه مثلا نشان دهند ما از یک استقلال نسبی بر خورداریم و حتی بدشان هم نمی آید که در جهان عرب رهبری این نقش را بر عهده بگیرند و فاصله چشمگیری از امريكا در ظاهر داشته باشند.
این دو جریان با توجـه به تحولات مزاجی جسمانی هم وضع جسمانی ملک عبدالله که تا کنون دو بار عمل کمر و ستون فقرات انجام داده و هم سلطان که بیماری های متعدد از جمله سرطان دارد فرزندانشان همچنان در این جنگ قدرت بر طبل رقابت و کشمکش می کوبند. امريكا هم بدش نمی آید که این منازعه و مخاصمه وجنگ قدرت در میان آل سعود همواره باشد که خود نیز بتواند با طناب ها بازی کند و به قدرت طلبی خود ادامه دهد و بتواند بهره ها و سیاست های خود را اعمال کند، زیرا اگر با یک خانواده متحد و منسجم روبرو باشد، کارش طبیعتا سخت تر خواهد بود، ولی وقتی تفرقه باشد، می تواند بهتر یار گیری کند، این هم شیوه و شگرد استعمار پیر انگلستان بوده که "تفرقه بنداز و حکومت کن"
در ارتباط با این تحولات اخیر منطقه، در خاندان آل سعود از یک سو بیشتر از همه بندر بن سلطان به عنوان یک چهرهی جنجالی مطرح است و از یک سوی دیگر، رقیب او آقای نایف بن عبدالعزیز است.
این دو، از کدام جریان هستند؟
بندر بن سلطان فرزند سلطان است که او هم از آل سدیری ها است. آقای نایف بن عبدالعزیز عموی بندر بن سلطان است و به لحاظ سنی بزرگتر است. در خاندان آل سعود هرم انتقال قدرت بر اساس ریاست سنی تعیین می شود. یعنی فهد وقتی مرد، ملک عبدالله که یکی دو سال کوچکتر از فهد بود، پادشاه شد. بعد از ملک عبدالله به لحاظ سنی، صحبت از سلطان است. بندر بن سلطان خوش خدمتی های زیادی به امريكا کرده است. از سوی دیگر، دشمنی و عداوت های بسیار جدی و شدید و متأسـفانه مخربی نسبت به انقلاب اسلامی و تمامی جنبش های اسلامی خاورمیانه دارد و این هم به دلیل صهیونیستی بودنش و دم خور بودنش با لابی صهیونیستی در امريكا و ارتباطات مستقیمی است که با رژیم صهیونیستی دارد.
ایشان مأموریـت دارد که این برخورد مخرب و این توطئه ها و هم دستی با امريكا را از خود بروز دهد. با توجه به این موارد، طبیعتا غرب و در رأس آنها امريكا، بیشتر سلطان را می پسندند.
اگر شما کارنامه سیاسی بندر بن سلطان را ببینید، متأسفانه امروز نقش مستقیم و مهمی را در حوادث سوریه ایفا میکند و اخیرا هم مدارک مهمی از وی پخش شد که با لباس مبدل در دمشق دستگیر میشود و اعتراف به یک سری توطئه ها میکند. در ارتباط با مسأله ایران، بندر بن سلطان با بسیاری از گروه های مخالف در خارج کشور به ویژه منافقین ارتباطات زیادی دارد و کمک های کلانی به آنها میکند. در ارتباط با تخریب سازمان های مجاهد فلسطینی مانند حماس و جهاد اسلامی، از طریق نفوذ عوامل خود، اطـلاعات محرمانه را منتقل میکنند که در نهایت هم به سازمان سیا منتقل میشود.
مسئله دیگر خیلی مهم که دور از تصدیق و باور نیست و انسان می تواند به سابقه بندر بن سلطان و با توجـه اطلاعاتی که اخیرا مطرح شده آن را تصدیق کند، دست داشتن وی در ترور شهید مغنیه و رفیق حریری است که اگر این مسئله به اثبات برسد، ضربه خیلی سختی به جریان سلطان و امريكا در منطقه خواهد خورد، چرا که حزب الله گامهای بسیار بلندی در این زمینه برداشته است.
بنابراین با این اشاره مختصر به کارنامه سیاه آقای بندر بن سلطان، میتوان گفت فعلا محور اوست و در درون آل سعود هم موقعیـت های حسـاسی دارد و یارگیری های جدی و قابل توجـهی از درون خانواده آل سعود توانسته انجام دهد و یک جریان قوی را در خاندان آل سعود به وجود بیارود.
فلسفهی ایجاد و انقعاد نطفه این رژیم منحوس و این رژیم مخرب، نابودی جهان اسلام و مذاهب اسلامی و دشمنی خاص و آسیب رساندن به مذهب تشیـع و جامعه تشیـع است. این عملکرده وهابیها است که نتیجه ائتلاف آل الشیخ که جریان دینی را رهبری میکنند، و آل سعود که جریان سیاسی را رهبری میکنند، امروز در قالب این حکومت در آمده و به واقع جهان اسلام را فلج کرده است.
هر کجا که عربستان سعودی گام گذاشته، علیه اسلام و منافع مسلمین، به ویژه جهان عرب بوده است. خیانت های آل سعود به قدری زیاد است که قابل حصر و جمع نیست، ولی من به عنوان شاهده مثال عرض می کنم، زمانی که جمال عبدالناصر رهبر مصر آن نهضت را برای جلوگیری از نفوذ امريكا و رژیم صهیونیستی ایجاد کرد و بسیاری از کشورها زیر چتر او جمع شدند؛ مثل لیبی الجزایر یمن و عراق و دیگر کشور ها، در مقابل امريكا برای شکستن این همگرایی و وحدت در جهان عرب، عربستان سعودی را علم کرد و اجازه نداد این انسجام در دهه 50 و 60 میلادی توسط عبدالناصر محقق شود.
بعد از آن وقتی مسئله انقلاب اسلامی به وجود آمد، امريكا با واگذاری مأموریت بسیار خبیثانه به عربستان، شورای همکاری خلیج فارس را برای مواجهه با انقلاب اسلامی ایران به رهبری عربستان سعودی تشکیل داد. در ارتباط با جنگ 33 روزه، فقها و رسانه های آل سعود مانند العربیه، مطبوعاتشان، شخصیـت های فرهنگی نما که در واقع روز به مزد بگیران عربستان بودند، کاملا علیه حزب الله بسیج شدند و حزب الله را مقصر این جنگ دانستند، فراتر از این هم رفتند، برخی از علما و فقهایشان صریحا فتوا دادند که جایز نیست مردم مسلمان برای پیروزی حزب الله دعا کنند.
امروز هرجا هرحرکتی برای مواجهه به استکبار به وجود بیاید، عربستان به نام اسلام با آن مخالفت و مواجهه میکند. مذهب وهابیت در واقع مذهب نیست، یک نحله است، این بدعت وهابیت به لحاظ منطق فلسفلی و منطفی و کلامی بسیار سست است. ما مکاتب و مسلک هایی داریم که بسیار قوی تر از وهابیت هستند، اما چرا نتوانستند گسترش پیدا کنند، به دلیل اینکه آن قدرت و تمکن مالی که عربستان در اختیار وهابیت گذاشته، آنها نداشتند. افزون بر این قدرت مالی، استکبار جهانی دست اینها را برای تاخت و تاز علیه اسلام ناب محمـدی باز گذاشته است. بنابراین هر جا که بویی از جریانی باشد که میخواهد با امريكا مقابله کند، یک جریان ضد صهیونیستی باشد، اینها نفوذ میکنند و دقیقا طبق مأموریتی که امريكایی ها به آنها محول میکنند، گام بر میدارند.
در مقابل انقلاب اسلامی ایستادند، در هشت سال جنگ تحمیلی، اینها کنار صدام ایستادند و انواع و اقسام کمک ها را برای از بین بردن ما به صدام کردند. در مقابل جریان فلسطین در جنگ 22 روزه غزه، اینها جریان حماس را محکوم کردند و از رژیم صهیونیستی دفاع کردند، تا حدی که اولمرت نخستوزیر وقت از شبکهی العربیه تشکر کرد و جایزه داد. امروز عربستان سعودی با امريكا و رژیم صهیونیستی اتاق جنگی تشکیل دادند که هماهنگ کننده این برنامه ها، بندر بن سلطان است.
اینها تحلیل نیست، اینها اطلاعات دقیقی است که منتشر شده و بسیار ی از آگاهان سیاسی از آن ها مطلع هستند. آل سعود قبال انقلاب اسلامی دست به کاری زد که این کار فقط زمان حجاج بن یوسف سقفی و یزید انجام شد و آن هم حمله به حجاج بیت الله الحرام بود که بیش از 300حاجی ما در آنجا شهید شدند. بعضیهايشان هم در لباس احرام بودند، که حضرت امام فرمود با این مسأله باید محاربه شود، ما اگر از امريكا و صدام بگذریم، از آل سعود نمیگذریم، امام این سخنان را احساساتی نفرمودند. امام با معیارهای الهی سخن میگویند. عربستان سعودی حرمت عزیزترین و گرامی ترین مکان زمین را شکست. حتـی اگر اشتباه نکنم، فرمود کمر من را شکست. منتها متأسـفانه این مسائل به دلیل مصالح سیاسی مسکوت می ماند.
اگر بهطور جدی کتاب تاریخ آل سعود ورق بخورد، تماما صفحات سیاه و خیانت بار است که در جهان اسلام انجام دادند که حتی امروز هم میبینیم در کشورهایی که در حال بیداری اسلامی هستند، نقش موذیانه ایفا میکند. در لیبی نقشی موذیانه ایفا میکند، چون رابطهی معمر قذافی با آل سعود بد است. در جریان حمله امريكا که منجر به سقوط آل سعود شد، اختلافی بین عربستان و لیبی پیش آمد، حتی درگیری لفظی بین معمر قذافی و ملک فیصل انجام شد. زیرا قذافی در آن زمان قصد داشت خیلی از مسائل را لو دهد، چرا که امريكا به یک کشور عربی تجاوز میکند و دیگران از آن حمایت میکنند.
در مصر مزدوران و حقق بگیران آل سعود در حال ایجاد درگیری های مذهبی و قبیله ای هستند. چه کسی این به قبطی ها حمله میکند؟ همین وهابیت و آل سعود. سازمان القاعده از دل اندیشه های سلفی که همه اش اندیشه های تکفیری است، از دل این فضا بیرون آمده است. القاعده ایجاد شد و نتایج تلخ و ناگوار آن را به کام جهان اسلام چشاندند. بهره اش را هم امريكا و غرب برد، برای مشوش کردن چهره روشن و درخشان اسلام.
فلسفهی تأسیس آل سعود در واقع تخریب جهان اسلام است. به طور جد عرض میکنم، خطر آل سعود کمتر از خطر رژیم صهیونیستی نیست، چه بسا به مراتب ویرانگرتر و مخرب تر از رژیم صهیونیستی است. زیرا به نام اسلام، این جنایات را مرتکب میشوند. رژیم صهیونیستی که میگوید من از اول یهودی بودم. کسی هم از آنها توقع ندارد و از روز اول هم با قرآن و مساجد برخورد میکردند. اما آل سعود در بحرین چه می کنند؟ به نوامیس مردم تجاوز می کنند، تکایا و مساجد و حسینیه های منصوب به شیعه را منهدم میکنند. اینها که بیت الله الحرام را توسعه و ترمیم میکنند، مگر مسجد با مسجد قداست و حرمتش فرق می کند؟ ولی چون در این مسجد شیعیان نماز میخوانند و اینها شیعیان را کافر و مشرك میدانند، این گونه عمل میکنند.
24 ساعت در شبکه های ماهواره ای مثل صفا، وصال، الرساله، المجد، حدود 43 شبکه ماهواره ی دینی که دارند، به تفرقه و تکفیر شیعیان می پردازند. این را هم عرض کنم که درست است که بیشترین حملات آنان متوجه شیعیان است، اما به دیگر مذاهب هم حمله میکنند. در مصر که دیگر شیعیان کم هستند، اکثرا شافعی مذهب اند، اما اینها علیه شافعی مذهب ها و الازهر هم تبلیغ میکنند. شما اگر تاریخ را مطالعه کنید، وقتی آن تلاش سازنده و پر ثمر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در ایجاد زمینه سازی براي تقریب و وحدت و همبستگی با شیخ الازهر شیخ محمود شلتوت، به این نتیجه رسیدند که شیخ محمود شلتوت رسما فتوا صادر کرد که مذهب تشیع عین سایر مذاهب اربعهی اهل سنت، جایز است که به احکام آن عمل شود. از آن روز تا به الان که مصاحبه میکنیم، علیه شیخ محمود شلتوت هتاکی میکنند. هر چه اهانت که شأن خودشان است، به این بزرگوار نسبت میدهند، چرا که وی در تأسیس دارالتقریب قاهره با دعوت آیت الله العظمی بروجردی گام برداشت.
با توجه به مداخله عربستان در داخل کشورهای انقلابی منطقه و به وجود آمدن تنفر از آل سعود در بین مردم، آل سعود برای از بین بردن این تنفر، راهی را در پیش گرفته یا خیر؟ آیا پس از سرنگونی رژیم دیکتاتوری مبارک، الأزهر به جایگاه اصلی خود باز خواهد گشت و جایگزینی برای آل سعود خواهد شد؟
آل سعود فقط در بین برخی کشورها منفور نیست، بلکه آل سعود در تمام جهان اسلام و نزد هر مسلمان آگاه و آزاده ای مورد نفرت است .اما در مورد الازهر نکته ی مهمی را اشاره کردید. داستان الازهر یک تراژدی اسف باری است. یک زمانی گسترش فرهنگ اسلامی، آموزش فرهنگ اسلامی، حفظ میراث فرهنگ اسلامی مصر بر عهده الازهر بود. الازهر هم امتداد دانشگاه الزهراء فاطمیون بود؛ که وقتی ایوبیان آمدند، نامش را عوض کردند.
تا زمان ملک فاروق، علمای الازهر کاملاً مستقل و مردمی بودند؛ شیخ الازهر یا به قول خودشان الامام الاکبر به صورت شورایی و رأی گیری تعیین می شد تا زمان عبدالناصر. عبد الناصر که بر سر کار آمد، متأسفانه تعیین امام الاکبر یا شیخ المشایخ الازهر را به دست گرفت. یعنی رهبر الازهر به کارمند رئیس جمهور تبدیل شد، چرا که جمال عبدالناصر و بعد از آن انور سادات و بدتر از هر دوی آنها حسنی مبارک، قدرت معنوی الازهر در بسیج افکار عمومی مردم و در بر انگیختن شعور دینی مردم را درک میکردند و چون رویکردشان رویکرد غیر دینی و در بعضی از دورانها مانند دوران حسنی مبارک کاملا ضد دینی بود، استکبار جهاني هم متوجه این اهرم قدرتمند شد و تصمیم به فلج کردن این اهرم گرفت که متأسفانه موفق هم شد.
اما بعد از این قیام مردم مصر که در نیمه های راه به سر می برد، ما می بینیم که الازهر به آرامی نقش اصلی خود را پیدا میکند و در حال تجدید قوا است. دکتر شیخ احمد طیب رهبر الازهر هم مصاحبه های خوبی كرد. اگرچه وی هم منصوب حسنی مبارک است، ولی مواضع خوبی از خود نشان داد و دوباره مسئله تعیین رهبری الازهر توسط خود شورای علمای الازهر را مطرح کرد و در حال احیاي این سنت است. در راستای احیای دار التقریب اسلامی هم گامهای خوبی بر میدارد که جمهوری اسلامی هم با رهنمود های مقام معظم رهبری که فرمودند این مسئله را باید احیا کرد، پیگیر این مساله است که با استقبال خود علمای الازهر هم روبرو شد.
در یک مصاحبه پر مغزی که از آقای شیخ احمد طیب قبل از بیداری اسلامی سؤال کردند، ثابت شد که الازهر جوهره اش اهل بیتی است و بسیار به تشییع نزدیک است. حتی مقام رأس الحسین (علیهالسـلام)، مقام سیده زینب(س)، مقام سیده نفیسه و...، اینها همه منصوبین به اهل بیت(ع) هستند که اینگونه مورد تجلیل و احترام و تقدیر به صورت عالی انجام میشود. مردم مصر، علی الخصوص مردم قاهره، یک هفته برای میلاد امام حسین (ع) جشن میگیرند و مسرورند و مدیحه سرایی میکنند.
وقتی در مورد شیعه از آقای احمد طیب میپرسند، میگوید یک مذهب حقی است. وقتی به وی میگویند اینها یک قرآن دیگری غیر از قرآن ما دارند، میگوید نخیر، اگر شما مدعی هستید شیعیان قرآن دیگری دارند، چرا آن را نشان نمیدهید. وقتی به وی میگویند شیعیان معتقدند خلیفه اول علی علیه السلام است و خلافت حق علی است، میگوید خب چه اشکالی دارد؟ این هم یک دیدگاه است. در آخر سر هم میگوید ما حاضریم پشت سر شیعیان نماز بخوانیم. این مصاحبه تیری بود به قلب دشمن و وهابیت. منتهی باید روی این مسئله کار شود. دشمن ترین دشمنان الازهر، وهابیت است.
حوزه های علمیه ما مورد تکریم مصریها و مشایخ الازهر است و ما باید از این پتانسیل در مواجهه با مذهب مخرب وهابیت و سیاست های آل سعود بهرهی لازم را ببریم که متأسفانه هنوز این استفاده را نکرده ایم. بنابراین واضح است که اگر تقارب و نزدیکی بین جمهوری اسلامی ایران و مصر بعد از شکل گیری حکومت و پارلمان و رئیس جمهور اتفاق بيفتد، یقین بدانید که موقعیت عربستان هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی و عقیدتی قطعا روبه تضعیف و تحلیل خواهد بود. لذا امروز بیشترین تلاش ها را عربستان انجام میدهد تا جلوی این نزدیکی و مصالحه بین ایران و مصر را که دو قدرت بزرگ منطقه و جهان اسلام هستند، بگیرد. حتی شنیده شده تا کنون عربستان سه میلیارد دلار در مصر هزینه کرده است تا اولا حکومتی انقلابی بر سرکار نیاید و دوما رابطه با ایران برقرار نشود.
چندی قبل عربستان یک کنگرهی ضد تکفیر برگزار کرد. آیا این را به معنی اصلاحات در سیستم عربستان میدانید یا نفاق سعوديهاست؟
یک نوع فرار به جلو است. عربستان سعودی تا کی می تواند افکار عمومی مردم را فریب دهد، این کنگره ها نمیتواند متون اصلی دینی را که در دانشگاه هایشان تدریس میشود، تحت تأثیر قرار بدهد و آنها را سانسور کند. شما کتاب منهاج السنته آقای ابن تیمیه را بخوانید. وقتی به شیعه میرسد، رسما تکفیر میکند. حتی کتاب های دیگرشان را بخوانید، همه اش تکفیراست. چون امروز افکار عمومی جهان اسلام با این نوع از تفکر و با تکفیر مخالف اند، مرکز و کانون این تفکر را عربستان سعودی میدانند، دیگر امکان فریب مردم وجود ندارد. فتاوای تکفیری آقای احمد بن جبرئیل را بخوانید. فتاوای تکفیریشان نسبت به مردم عراق، نسبت به عزاداران امام حسین(ع)، نسبت به زواران حرم مطهر حضرت امیر(ع)، نسبت به انفجار سامرا، این ها از کجا برخاسته است؟ این گروه های تروریستی که عملیات انتحاری انجام میدهند و تعداد زیادی از زائران را در عتبات عالیات قطعه قطعه می کنند، از کجا مجوز گرفته اند؟ این حرکات مذبوحانه ننگ و رویکرد زشت و خشن و غیر منطقی و غیر علمی آل سعود نسبت به اسلام و مسلمین را نمیتواند پاک کند. این یك حرکت مذبوحانه است که فکر هم نمی کنم زیاد جواب بدهد. زیرا مبنا غلط است و آن زیر ساخت فکری وهابیت کج و غلط است.
دیگر کانون مورد توجه در عربستان، شیعیان این کشور هستند که مورد مظلومیت و نقض حقوق اولیه قرار گرفته اند. آخرین اخبار شیعیان عربستان چیست و پیش بینی شما راجع به آینده اینها چیست؟
من از آخرین موضع زشتی که آقای شیخ علی عبدالله امام جمعه مسجد النبی گرفت، به سوال شما پاسخ میدهم. وی در قبال حوادث شرق عربستان که اکثرا شیعه نشین هستند و غنی ترین مناطق نفتی عربستان در همین منطقه است، در یک موضع بسیار شرم آور گفت این شیعیان اصلآ سعودی الاصل نیستند، اینها از مهاجرین عراقی هستند و باید به عراق برگرندند. در حالی که شریف ترین مردم و اصیل ترین و قدیمی ترین مردم عربستان همین شیعیان هستند. فقط به جرم اینکه شیعه هستند، این نسبت ها را آقای علی عبدالله به آنها روا داشت. وی قاری قرآن هم است و متأسـفانه صدای وی از رادیو قرآن ما هم پخش می شود و این امر نباید اتـفـاق بیافتد، چون که ما فقط عاشق صوت نیستیم، این شخصی که در دشمنی با جمهوری اسلامی شهرهی آفاق است، بارها دیدم در ماه های مبارک رمضان چندین سال است که صوت کریه اش که هیچ خشوع و خضوع در بارگاه الهی ندارد، از رادیو قرآن پخش میشود.
ساکنان منطقه الشرقیه شیعه هستند كه از بدیهی ترین حقوق مدنی محروم هستند. یعنی شما یک شیعه را پیدا نمی کنید که در مراکز حساس اینها مسئولیت گرفته باشد و راه داده باشند؛ مانند مراکز امنیتی، مراکز انتظامی، مراکز عالی فرهنگی، مراکز سیاسی كه یک نفر هم شیعه در اين نهادها پیدا نمی کنید. در خود مناطق و شهرهای شیعه نشین مسئولینشان تماما اهل سنـت هستند. غرب بیاید در قبال این مسائل موضعش را روشن بکند. در این منطقه از دیرباز از دهها سال پیش مردم به بهانه های مختلف راهی زندان میشوند، اعدام میشوند، تبعید می شوند، ولی غرب که منادی دموکراسی و امريكا که خود را قبله دموکراسی و احرار عالم میداند، سکوت پیشه کرده و موضع نمیگیرند. همینطور در بحرین. بنابراین مسئله شیعیان عربستان حکم استخوان در گلو و خار در چشم عربستان است. چرا؟ چون استکبار جهانی و استعمار پیر انگلستان میداند که کانون خطر علیه منافعشان همین شیعیان هستند. چون اینها پیرو مکتب سید الشهدا علیه السلام هستند و یک شیعه انقلابی و حسینی که پیرو قرآن است، و قرآن میفرماید لن یجعل الله للکافرین علی المونین سبیلا، اجازه نمی دهد که یک کافر بر او حکومت کند.
شیعیان در چنین مکتبی بزرگ شده اند، اما آل سعود در چنین مکتبی بزرگ نشده اند، آنها در مکتب استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل و خوش خدمتی بزرگ شده اند و نمیتوانند علیه استکبار فکر بکنند، بنابراين، بهانه های مختلفی پیدا میکنند تا به این مردم شریف تجاوز کنند و آنان را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
با توجه به حساسیت منطقه و نفت خیز بودن آن، حکومت مرکزی عربستان چقدر میتواند بر این شیعیان فشار بیاورد؟
با توجه به حساسیت منطقه و نفت خیز بودن آن و برخورداری از برکات الهی زمینی و زیر زمینی، آل سعود بیشترین سرمایه گذاری نظامی، امنیتی و فرهنگی را در آنجا کرده است، تا مردم را فلج کند و هرگونه حرکت ضد استکباری، ضد امريكایی و ضد وهابیت را سرکوب کنند.
با توجه به جنایات عربستان در سالهاي طولاني و فاجعه های اخیر و نابخشودنی آنها در بحرین، به نظر شما سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال عربستان چگونه باید باشد؟
ببینید زبان دیپلماتیک با زبان مردمی خیلی فرق می کند. ما اگر از زاویه دیپلماسی بخواهیم عملکرد عربستان را بررسی کنیم، قواعد و ادبیـات خاص خود را دارد. متاسفیم از اینکه عربستان سعودی چنین عملکرد و رویکردی دارد، جمهوری اسلامی چه در حیات حضرت امام و چه اکنون که سکان این انقلاب به دست مقام معظم رهبری است و ایشان با هوشمندی و درایت رهبری میکنند، همیشه جمهوری اسلامی دایه دار وحدت بوده است. شما تمامی تحرکات جمهوری اسلامی را بررسی کنید، نسبت به برادران اهل سنت در داخل کشور. چه صحنه های عشق آلودی و چه منظره های روح افزا و مرید و مرادانه ای در همین سفر اخیر مقام معظم رهبری به کرمانشاه با برادران اهل سنت شکل گرفت.
من فراموش نمی کنم صحنه ای را که یکی از علمای اهل سنت وقتی در مقابل مقام معظم رهبری قرار گرفت عاشقانه اشک شوق می ریخت؛ خب این رویکرد جمهوری اسلامی است، ما را متهم به شیعه گری میکنند. من از آل سعود سؤال میکنم شما که اهل سنت هستید، این چه برخوردی است که با حماس در جنگ 22 روزه کردید؟ ما که شیعه هستیم، این چنین عاشقانه از آرمان فلسطین دفاع میکنیم و حتی مورد گله و عتاب برخی از سیاستمداران داخلی و بعضی از جریانهاي داخل کشور قرار میگیریم، که شما چقدر به فلسطین کمک میکنید؟
در زبان دیپلماتیک، صلاح، ضرورت و مصلحت جمهوری اسلامی در اتحاد کشورهای منطقه است، از جمله عربستان سعودی. علیرغم تمام اجحاف ها، اگر اختلاف سیاسی است، باید از طریق دیپلماتیک حل شود، اگر اختلاف مذهبی است، باید در جمع علمای ما در یک فضاي منطقی و متین و کاملا علمی حل شود. اما مگر آل سعود دست خودشان است که بتوانند از این سیاست استقبال کنند. آنها مأمور هستند. از بالا اگر برایشان دستور بیاید که بروید چکمه های جمهوری اسلامی رو ببوسید، می بوسند. اگر بگویند فضای هوایی و دریاییتان را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار بدهيد، قرار میدهند، چون از خودشان اختیاری ندارند و تاریخ چنین چیزی را ثابت کرده است. نمونهی خیانت های آنها را عرض کردم، لذا ما مجبوریم برای حفظ جهان اسلام و حفظ خود کشورهای عربی با عربستان کنار بیایم.
ما بالاتر از سخنان امام نداریم که باید محاربه شود، اما خب محاربه شرایط و زمان خاص خود را دارد که فعلا این مسئله کنار گذاشته شده است ولی این معنایش این نیست که هرکاری که رژیم صهیونیستی انجام دهد، ما بر آن صحه بگذاریم. داشتن زبان دیپلماتیک طبق کنوانسیون های بینالمللی یک مسئله است و ظلمی که رژیم عربستان بر علیه شهروندان بهويژه شیعیان عربستانی میکند، مسئله دیگری است.
شما سیاست خارجی را که الان آقای صالحی در پیش گرفته، چطور ارزیابی میکنید؟
می شد بهتر و قوی تر برخورد کرد. به نظرم سقف ادبیات سیاسی و سقف تعامل سیاسیمان باید بالاتر برود. الان عربستان سعودی در همین حادثهی اتهام ایران در دست داشتن ترور سفیر عربستان در امريكا، رسما قبل از هر گونه تحقیقی وزیر خارجه عربستان آقای سعود الفیصل، یکی از دشمن ترین دشمنان انقلاب جمهوری اسلامی موضع گرفت و تأیید کرد و جمهوری اسلامی ایران را تهدید کرد. آقای ترکی الفیصل اخوی وی، رسما ادعاهای امريكا را تأیید کرد. در حالی که در درون امريكا شخصیـت های امنیـتی عالیرتبه امريكا در افبیآی و سیآیاِی به این سناریوی سخیف و هالیوودی تشکیک کردند. اروپایی ها اصلا این ادعا را نپذیرفتند، زیرا یک ادعای مضحک و مسخره است اما چون سناریویی بود که امريكا باعربستان سعودی بسته بود، این اتفاق افتاد.
همین داستان که آخرین ترفند امريكا برای توجیه شکست سیاست های اقتصادی داخلي و منطقهایاش است، به ویژه در قبال کشور سوریه، عربستان چه پاسخی دارد؟ عربستانی که مدعی است من پایبند به تمام عرف ها و معاهده های بینالمللی هستم. من ملزم به حقوق انسان هستم. باید سؤال کرد که امريكا چه مدرک و چه دلیلی برای شما ارائه کرد که شما اینگونه تهمت میزنید؟ این منطق عربستان است که نشان میدهد از خود هیچ اختیاری ندارد. اما اگر بخواهند در سیاست داخلی با یکدیگر درگیر شوند و به جان هم بیفتند، امريكا تشویق هم میکند، چون هرچه عربستان در داخل ضعیفتر شود، وابستگی بیشتری به امريكا خواهد داشت و این یک قاعده ریاضی و فرمول کلی است.
یک نکته را هم عرض کنم، من یک مصاحبه ای در سال 1382 از امیر فعلی کویت که در آن زمان وزیر خارجه کویت بود، خواندم که در آن از او سؤال کرده بودند، فلسفه تشکیل این شورا چیست و آیا رویکرد نظامی و همکاری نظامی بین این کشورها وجود خواهد داشت یا نه؟ که ایشان جواب داده بود نه، فلسفه اش تعامل و همکاری فرهنگی و بازرگانی و... است و هیچ اسمی از تعامل نظامی به میان نیاورده بود.
عربستان سعودی وقتی به دستور امريكا در خاک بحرین برای سرکوب مردم این کشور وارد شد. برای سرکوب مردم شیعه و سنی بحرین، نه تنها شیعیان، به این مورد باید توجه کرد، زیرا آنها میخواهند بگویند فقط شیعیان هستند تا حساسیت مذهبی به وجود بیاورند و اصل موضوع به فراموشی سپرده شود. در میان شهدا و زندانیان نیز تعداد زیادی از اهل سنت دیده میشوند. عربستان سعودی با چه مجوزی وارد خاک بحرین شد؟ به چه حقی در مسائل داخلی بحرین دخالت میکند؟ مسئله بحرین، یک مسئله ای است بین آل خلیفه و مردمش، به عربستان چه ارتباطی دارد؟ اگر در عربستان یک مشکلی به وجود بیاید، آیا عراق حق دارد در این کشور وارد شود و از شیعیان منطقه شرقی حمایت کند؟ لذا یکی از جنایتهای مضاعفی که عربستان سعودی انجام داده، ورود و تدخل در اموری داخلی یک کشور دیگر است.
شما اجازه آل خلیفه به آل سعود برای ورود به کشورش را غیر قانونی میدانید؟
آنکه خود وجودش نامشروع است، وقتی 75 درصد جمعیت یک شخصی را نمیخواهند، خب کاملا وجود او غیر شرعی و به لحاظ معنوی و اخلاقی ساقط است. اینها با توپ و تفنگ و بمب و گاز اشک آور و... حکومت میکنند و الا از نظر عدد از نظر اکثریـت نا مشروع هستند. خودشان میگویند مردمی که تظاهرات میکنند فقط شیعه هستند، خب قبول، اکثریت مردم بحرین شیعه هستند یا نیستند؟ امريكا با سیاست یک بام و دو هوا از قتل عام مردم یمن چشم پوشی میکند، اما حوادثی که مزدوران خودش در سوریه مرتکب میشوند و به صورت پورتال از منطقه ای به منطقه دیگر منتقل میشوند، مرتب میخواهند داستان را به شورای امنیت بکشانند و علیه سوریه قطعنامه صادر کنند، در حالی که تا کنون یک تشر جدی به بحرین نزدند، چون مزدورانشان هستند.
یکی از دیگر جنایت های عربستان، دخالت در کشور یمن است.شیعه بودن اینها، ارتباط با ایران و فعالیت سپاه قدس و...، توجیهاتی بود که عربستان برای توجیهات جنایتش ارائه میداد. علی عبدالله صالح به تنهایی عرضه مقابله با شیعیان را نداشت. در این جا بود که موشک ها و هواپیماها و سلاح های عربستان وارد کار شدند که در نهایت هم یمن سیلی محکمی از شیعیان این منطقه خوردند. امروز رسما از دیکتاتوری عربستان حمایت میکند. هنگامی که در یمن انفجار پیش آمد، رئیس جمهور یمن را به سعودی منتقل میکنند و پس از دوپینگ کردن، او را به کشورش باز میگردانند و به جان مردم یمن می اندازند.
عربستان در کشور لبنان از آل حریری به صورت مداوم حمایت میکند. در لبنان در جنگ 33 روزه در زمان نخست وزیری فؤاد سنیوره، مرتب با آل سعود رایزنی می کرد و تا آخرین نفس علیه مقاومت موضع میگرفتند. برخی از مقامات رسماً با رژیم صهیونیستی همکاری می کردند، مانند آقای احمد فت فت وزیر کشور وقت لبنان. او خط را می داد به رژیم صهیونیستی که سید حسن نصر الله کجا پنهان شده تا آنجا را بمباران کنند. امروز در مصر سلفی های پیرو عربستان در حال ایجاد فتنه های طایفه گری هستند، در جنگ لیبی در کنار ناتو به بهانهی سرکوب قذافی فعالیت کرد.
رسما وارد جنگ شدند؟
بله. عربستان نیرو فرستاد. قطر وامارات نیرو فرستادند، ابایی هم ندارند. عربستان در جهان اسلام یک غده سرطانی است و تنها راه حل علاج این غده، خود مردم عربستاناند که خدا رو شکر یک تنش هایی در برخی از شهرها ایجاد شده و امیدوارم هرچه سریعتر این رژیم سرنگون شود و جهان اسلام از دست اینها راحت شود که خطرشان از خطر رژیم صهیونیستی هم بیشتر است.
با توجه به اینکه اکثر مردم عربستان وهابی مسلکاند، آیا همین امر به مشروعیت نظام آل سعود کمک نمیکند؟
فقط 15 درصد از مردم عربستان وهابی هستند. این حرف من نیست، بلکه آمار و تحقیقات این را نشان میدهد که همه مردم عربستان وهابی نیستند. مذاهب مختلفی وجود دارد. منطقه شرقیه که شیعه هستند، حجازی ها مالکی مذهب هستند، یک عده هم حنبلی مذهب. ضمن اینکه عرض کردم وهابیت مذهب نیست یک نحله است، ضمن اینکه چون قدرت در دست دارند، وانمود میکنند که تمام مردم عربستان با ما هستند. اگر یک مقدار لوله تفنگ را از سر و شقیقه مردم دور کنند و یک مقدار فضای سیاسی عربستان باز شود، خواهیم دید چه جهنمی برای آل سعود بر پا میشود. ربستانی که ما را متهم به دیکتاتوری میکند، بیاید ببینید که ما 23 انتخابات برگزار کردیم، اما در عربستان یک زن هنوز حق رانندگی هم ندارد.
حالا بهنظر شما این رژیم تا کی ادامه دارد؟
بستگی به حوادث منطقه دارد. قابل پیش بینی نیست، پاسخ به این سؤال منوط به عوامل زیادی است. نقش مردم، فرصت های موجود، تهدیدهای موجود، نقش استکبار جهانی، نقش صهیونیسم، تحولات منطقه و در واقع فرجام این بیداری اسلامی، مسأله فلسطین، مسأله سوریه اینها اگر به سرانجام برسد و سوریـه آرام آرام از این منطقه خطر دور شود و بتواند بحران را کنترل کند. عربستان همیشه نقش منفی بازی کرده است. علی عبد الله صالح اگر سرنگون شود، مرز بسیار گسترده ای در جنوب با یمن دارد، خاکریز بسیار مهم عربستان در آنجا ریزش میکند. امواج انقلاب یمن بلافاصله وارد خاک یمن خواهد شد و عربستان دیگر نمیتواند کاری کند.
عربستان به مرز محاصره رسیده است. مردم عراق بر ضد عربستاناند، مردم بحرین و یمن و لبنان و سوریه بر ضد عربستاناند. بنابراین عربستان در محاصره است. اگر قیامهای منطقه به سرانجام برسند، قطعا دو رژیم به سراشیبی سقوط با سرعت هرچه تمام میروند، یکی رژیم صهیونیستی و یکی هم رژیم آل سعود، که اینها دو بال بلند پروازی امريكا در منطقه هستند.