کد خبر: ۲۷۱۱۸
زمان انتشار: ۲۱:۱۴     ۲۹ آبان ۱۳۹۰
در مورد نامه حاتمی کیا به میرکریمی:
از طریق نوشته یکی از دوستان با خبر شدم که ابراهیم حاتمی کیا نامه ای برای میرکریمی نوشته و از فیلم یک حبه قند تجلیل کرده. بعد نیز با خبر شدم که یکی از منتقدان سینمایی (معزی نیا) نامه ای گله آمیز به حاتمی کیا نوشته و او را به باد انتقاد گرفته است که چرا در نامه اش به میرکریمی، «درواقع» اصغر فرهادی را به سخره گرفته است. به دنبال نامه حاتمی کیا رفتم و این عین نامه حاتمی کیاست. بخوانید تا در ادامه چند جمله بگویم:
سرویس فرهنگی نقد رسانه پایگاه 598 - دکتر اکبر جباری/ از طریق نوشته یکی از دوستان با خبر شدم که ابراهیم حاتمی کیا نامه ای برای میرکریمی نوشته و از فیلم یک حبه قند تجلیل کرده. بعد نیز با خبر شدم که یکی از منتقدان سینمایی (معزی نیا) نامه ای گله آمیز به حاتمی کیا نوشته و او را به باد انتقاد گرفته است که چرا در نامه اش به میرکریمی، «درواقع» اصغر فرهادی را به سخره گرفته است. به دنبال نامه حاتمی کیا رفتم و این عین نامه حاتمی کیاست. بخوانید تا در ادامه چند جمله بگویم:

يا لطيف
خير ببيني آقا سيدرضاي ميرکريمي.

کام‌ات شيرين. اگر اين حَبّه قندت نبود، يادمان مي‌رفت کجايي هستيم و با کامِ تلخ در صفِ سفارتِ خرس‌نشان ايستاده بوديم تا از سرزمين هميشه آفتاب‌مان به جبرِ همكار تلخ‌مزاج، همه مهر دروغ بر پيشاني، متقاضي پناه به سرزمين هميشه ابري بگيريم.

خير ببيني برادر. تو با حَبّه قندي کام دودگرفته‌مان را شُستي و به يادمان آوردي که ايراني هستيم. نامي داريم و نشاني. ادبي داريم و آدابي، که به وقت شادماني بدانيم چه بايد کنيم و به وقت عزا چه بايد باشيم.

سيّد عزيز، متوقع نباش که با اين حَبّه قندت قادر به شيرين کردن کامِ جفامسلکان باشي. اين تلخي به بلنداي نسلِ اين نهضت همچنان ادامه‌دار است، ولي بدان، اين بارانِ سياهِ جفايِ غريبه‌هايِ دوست‌نما، پاياني دارد. تو حوصله کن و مباد که شکايت به غريبه بري. تو شاگردِ مکتبِ فردوسي و حافظي که نه کوچيدند و نه شوقِ ترکِ سرزمين به فرزندانشان دادند. اين عصر وارونگي پاياني دارد برادر!»

برادرت ابراهيم حاتمي‌کيا، برگ‌ريزان يکهزاروسيصدونود)

این نامه حاتمی کیا بود. خواندید؟ کجای نامه اسم یا حتی نشانه ای از اصغر فرهادی وجود داشت؟ پس چرا کسانی مانند معزی نیا، اینچنین برآشفته می شوند؟ و اینگونه نشانه شناسی میکنند؟ آیا مشکل در نشانه شناسی این دوستان است؟ آیا این گونه تفسیر و فهم یک نامه، دلالتهای پیچیده تر هرمونتیکی ندارد؟

بیاییم کمی فارغ از دعوای اهل سینما با یکدیگر، درسهایی از این کنش های تاویل گرایانه بیاموزیم. چراکه هر چیزی در این عالم، هرچند که سخیف باشد، درسهایی برای آموختن دارد.

1- نامه درباره یک فیلم است. فیلمی که در ستایش فرهنگ و آداب و سنتهای این سرزمین ساخته شده است.

2- نامه از آن سینماگران و آن نوع سینمایی که فرهنگ و جامعه ایرانی را سیاه و زشت نشان میدهد، تبری می جوید. سینمایی که مردم ایران را دروغگو، نشان میدهد.

3- عده ای به طریق استنتاج از کل به جزء، تعیین مصداق نمودند که اصغر فرهادی مصداق سخن کلی حاتمی کیا است.

اثر هنری، در جهان رسانه ای، (به قول هیگر، عصر تصویر جهان) در فرایند دیالیکتیکی عناصر درون متنی، عناصر برون متنی، معنا می یابد و به عبارت دقیقتر، «فهم» میشود. میخواهم کمی درباب این عناصر درون و برون متنی تأمل کنم.

عناصر درون متنی فیلم میرکریمی و اصغر فرهادی را لحاظ کنیم. فیلم نامه، بازیگری، کارگردانی، موسیقی، و... عناصر درون متنی فیلم به شمار میروند.

اما عناصر برون متنی چیست؟ همه کنشها و واکنشهایی که بیرون از عالم اثر هنری، در جهان رسانه ای، در ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با آن اثر هنری رخ میدهد میتواند عناصر برون متنی فیلم باشد. جایزه بردن فیلم در یک جشنواره، نقد یک منتقد در رسانه ها، سخنرانی و اظهار نظر عوامل هنری آن اثر هنری، فیس بوک، پیامک ها و لطیفه هایی که درباره یک اثر هنری ساخته و شیوع می یابد. اینها همگی عناصر برون متنی آن اثر هنری هستند. این بدان معناست که ما امروزه با اثر هنری نه به طور مستقل و آزاد، بل از رهگذر این عوامل است که با اثر مواجه میشویم. لذا این عوامل بدل به عناصر و اجزاء اثر هنری میشوند. مخاطب ازاد دیگر وجود ندارد.

وقتی از یک اثر هنری خوشمان می ایدف این بدان معناست که عناصر درون متنی یک اثر توانسته است با عناصر برون متنی، نوعی سازگاری و همسخنی بیابد و لذت حاصل از مشاهده اثر، نتیجه همسخنی این دو است.

نامه یک کارگردان، به مثابه یک اثر، برای عده ای دستخوش تأویل و تعیین مصداق میشود. این کنش تأویل گرایانه، حکایت از آن دارد که عناصر درون متنی این اثر(یعنی نامه حاتمی کیا) با عناصر برون متنی این اثر، شرایطی را پدید آورده است که مخاطب، برای فهم آن نیاز به تعیین مصداق میشود. یعنی مخاطب برای انکه بتواند از این اثر و نامه، فهمی بدست آورد، باید رابطه ای دیالیکتیکی میان پیش فرضها و محتویات اثر برقرار سازد.

مخاطب نامه حاتمی کیا در تنگنای عناصر برون متنی، دست به تأویلی میزند تا به فهمی از اثر دست یابد. اما این تأویل لزوما تنها تأویل ممکن نیست، چراکه عناصر برون متنی میتواند به عدد نفوس متغیر باشد. شاید یک مخاطب در مواجهه با نامه حاتمی کیا هرگز به تعیین مصداق رو نیاورد. نه به این دلیل که اطلاعات سینمایی و اخبار او کم است، بل به دلیل عناصر برون متنی که خود درون آنها غوطه ور است.
در اینجا به یاد سخنی از «عین القضات همدانی» افتادم که میگفت:

جوانمردا این شعرها را چون آیینه دان. آخر دانی که آیینه را صورتی نیست در خود, اما هر که در او نگاه کند , صورت خود تواند دید. همچنین می دان که شعر را در خود هیچ معنی نیست, اما هر کسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار او بود و کمال کار اوست. و اگر گویی شعر را معنی آن است که قایلش خواست , و دیگران معنی دیگر وضع می کنند از خود , این همچنان است که کسی گوید : صورت آیینه , صورت روی صیقل است که اول آن صورت نمود. و این معنی را تحقیق و غموضی هست که اگر در شرح آن آویزم از مقصود باز مانم.( نامه های عین القضات همدانی , ج 1 , ص 216)
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها