به گزارش سرویس اقتصادی پایگاه 598، در پی دستور امروز رییس جمهور درباره احیای سازمان مدیریت، دلایل این دستور دیر هنگام علیرغم قول و شعار اولیه رییس جمهور قابل توجه خواهد بود. برخی افت شدید قیمت نفت در روزهای اخیر را دلیل صدور این دستور می دانند. در حقیقت به زعم برخی هنگامی که درامد اصلی کشور کاهش می یابد سیاستمداران به فکر برنامه ریزی می افتند و در مواقعی که قیمت نفت افزایش می یابد سازمان برنامه به حاشیه می رود.
اما این تحلیل سطحی به نظر می رسد و امروری گذرا بر عملکرد نظام برنامه ریزی کشور طی ۶ دهه فعالیت (از ۱۳۲۷ تا ۱۳۸۶) نشان می دهد که این نظام و به خصوص شاکله اصلی آن یعنی سازمان مدیریت و برنامه ریزی (سازمان برنامه و بودجه سابق)، در طی دوران، با فراز و نشیب های زیادی روبرو بوده و در طی این زمان، چندین ساختار متفاوت تشکیلاتی را تجربه کرده است ولی این ساختارها همیشه با انتقاداتی مواجه بوده اند.
سایت علوم اجتماعی اسلامی نوشت: سازمان برنامه، سازمان برنامه و بودجه، وزارت برنامه و بودجه، سازمان مدیریت و برنامه ریزی، و امروز معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی، عناوین مختلف این سازمان در طی این سالها هستند. همچنین بررسی مدت صدارت رؤسای این سازمان نشان می دهد که میانگین عمر ریاست آنان به زحمت به دو سال می رسد. مجموعه نکات گفته شده نشان می دهد که برخی عوامل درونی و بیرونی موجبات بی ثباتی و ناپایداری تاریخی این سازمان را که در نوع خود کم نظیر است بوجود آورده اند. بنابراین تغییر ساختار این سازمان در سال ۱۳۸۶ پدیده نوظهور و بدیعی نبوده است و سخن از انحلال آن نیز امری درست به نظر نمی آید چرا که این سازمان با پذیرش برخی تغییرات ساختاری(در ادامه تغییرات گذشته)، همچنان تحت عنوان «معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور» به انجام وظایف خود مشغول بوده است.
با توجه به اینکه انحلال این سازمان در دولت قبل صورت گرفت و در حالیکه مجلس نهم تغییری نکرده بود نمایندگان در همان مجلس احیای این سازمان را بلافاصله بعد از مشخص شدن رییس دولت یازدهم کلید زدند و بلافاصله نیز با تایید دولت جدید همراه شد شائبه سیاسی بودن و غیر کارشناسی بودن این احیا زا القا می کند. به طور مثال آیا این ادعای دولت قبل که مدعی بود با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی به دنبال تفکیک سطوح مختلف نظام برنامه ریزی بوده است و به طور مثال، سطح استراتژیک را به معاونت برنامه ریزی، سطح عملیاتی را به وزارتخانه ها و سطح برنامه ریزی تاکتیکی را به استانداری ها واگذار کرده است مورد بررسی جدی نمایندگان و دولت جدید قرار گرفته است؟ آیا نقاط قوت این انحلال که باعث شده بود استان ها با توجه به پتانسیلهای خودشان برنامه ریزی کنند و بدین واسطه در برنامه ریزی فعال تر شوند در این احیا مد نظر قرار گرفته است؟ اصولا با توجه به اینکه یکی از اشکالات سازمان مدیریت و برنامه ریزی سابق که زمینه ساز انحلال آن بود ساختار متمرکز بودجه ریزی آن بود که در آن کارشناسانی در مرکز(تهران) برای پیرامون و حاشیه ها و روستاها برنامه ریزی کرده و تصمیم می گرفتند که حتی پایشان به خیلی از شهرها و روستاهای ایران نرسیده بود و این باعث تمرکز گرایی در تخصص بودجه و بی عدالتی می شد. حالا روابط خاص وزد و بندهایی که در تنظیم بودجه های استان ها و دستگاهها وجود داشت و زور آزمایی مسئولان استانی و وزارت خانه ها در راهروهای سازمان مدیریت برای جذب بودجه بیشتر بماند.
پس از اتخاذ رویکرد جدید در نظام برنامه
ریزی کشور و انحلال سازمان مدیریت بسیاری از افراد این تغییرات را
غیرکارشناسی، شتابزده و بدون پشتوانه مطالعاتی ذکر نموده و از آن انتقاد
کردند اما امروز مشخص نیست بر پایه کدام مطالعه و کار کارشناسی احیای آن
سازمان در دستور کار قرار گرفته است؟ ۴ مطالعه انجام شده در سازمان مدیریت و
برنامه ریزی سابق در طی سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۴ (پیش از روی کار آمدن دولت
نهم و دهم) مبین وجود نقاط ضعف بنیادین در نظام ساختاری این سازمان است که
کارآمدی آن را با چالش های جدی مواجه ساخته بود.جالب است که بعد از تغییرات
سال ۷۸ یعنی تبدیل سازمان برنامه و بودجه به سازمان مدیریت و برنامه ریزی
چندین این مطالعات با تشکیل کمیته هایی چون «کمیته کارشناسی تشکیل شده در
دفتر طرح و برنامه سازمان مدیریت» و «مرکز مطالعات مدیریت و بهره وری
ایران» انجام شده است.
این مطالعات که بر اساس گفته مسئولین دولت نهم پشتوانه تغییرات صورت گرفته بوده اند همگی بر ضرورت تغییرات اساسی در ساختار سازمان تاکید داشته اند. در واقع بعد از روی کار آمدن دولت نهم و اتخاذ رویکرد تمرکززدایی در نظام برنامه ریزی، تقویت نهاد ملی برنامه ریزی در امور راهبردی و فراغت آن از امور غیر راهبردی در دستور کار قرار گرفت بدین صورت که با سطح بندی ارکان نظام برنامه ریزی به سطوح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی آن دسته از وظایف و اختیاراتی که ماهیت راهبردی، کلان، بلندمدت، فرابخشی و ملی داشته اند در حیطه عملکرد معاونت برنامه ریزی حفظ گردیده و توجه این معاونت به این امور متمرکز گشته است و سایر وظایف و اختیارات بخشی و استانی نیز به دستگاههای اجرایی و استانداری ها تفویض گردیده است.
حال سوال این است که آیا در مورد آثار و تبعات این تغییرات مطالعه ای صورت گرفته است که اکنون نمایندگان محترم درصدد لغو تغییرات و بازگشت به ساختار پیشین هستند؟ آیا می توان نتایج بررسی های کارشناسی در دولت هشتم در مورد ساختار سازمان مدیریت را نادیده انگاشت؟ آیا بهتر نیست حتی اگر انحلال نظام برنامه ریزی متمرکز در دولت نهم را شر مطلق و ذنب لا یغفر می پنداریم حداقل بعد از مطالعه گزارشات آسیب شناسانه ای که در طول دولت اصلاحات صورت گرفته بود در مورد عملکرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی قضاوت کرد و سپس به دنبال احیای آن بود؟ آیا بهتر نیست که ساختار جدید نظام برنامه ریزی و اقدامات دولت های نهم و دهم در اصلاح آن مورد بررسی بی طرفانه و کارشناسی قرار گرفته و پس از آن در صورت لزوم نسبت به ارائه طرحی متناسب با نیازها و اولویت های کشور اقدام شود؟ آیا صرف وجود سازمانی با عنوان «مدیریت و برنامه ریزی» رافع مشکلات و معضلات موجود در کشور است؟ آیا در سالیان وجود سازمان مدیریت و برنامه ریزی با مشکلاتی نظیر تورم، بیکاری و … مواجه نبوده ایم؟
خلاصه آن که مطرح نمودن موضوع احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی بلافاصله بعد از مشخص شدن رئیس جمهور دولت یازدهم و در روزهای پایانی دولت دهم، شائبه سیاسی بودن این اقدام را دامن زده و پشتوانه های کارشناسی آن را با تردیدهای فراوان مواجه ساخته است. حال که حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، رئیس جمهور منتخب نیز احیای نظام برنامه ریزی متمرکز یعنی سازمان مدیریت را از اولویت های خود عنوان کرده نیک است هرگونه تصمیم به تغییر در ساختار موجود نظام برنامه ریزی به طور شفاف و روشن برای مردم شرح داده شده و گفته شود که آیا قرار بر این است با بازگشت به ساختار متمرکز و صلب سازمان مدیریت و برنامه ریزی، بار دیگر عملیات بودجه ریزی بر برنامه ریزی سایه افکند؟
آیا اختیارات واگذار شده به استانداری ها که باعث تقویت و استقلال نسبی آنها و همچنین افزایش واقع نگری برنامه ریزی ها شده است لغو خواهد شد؟ آیا آن دسته از امور بخشی و عملیاتی که به وزارتخانه ها و دستگاههای اجرایی (که بیشترین شایستگی را برای برنامه ریزی این امور دارند) تفویض شده بار دیگر از آنها سلب و به سازمان مدیریت اعطا خواهد شد؟ آیا زمان، ظرفیت و انرژی سازمان مدیریت و برنامه ریزی بار دیگر بر امور جزئی، بخشی و روزمره متمرکز خواهد شد؟ آیا این تغییر به مانند رویه گذشته سازمان مدیریت سابق موجبات مغفول ماندن امور راهبردی، کلان، بلندمدت، فرابخشی و تلفیقی کشور را فراهم نخواهد ساخت؟ و به طور کلی آیا این اقدام، به معنای ارتجاع و عقب گردی ۸ ساله نخواهد بود؟
این شبهات تنها قسمتی از نگرانی های موجود در رابطه با طرح احیای سازمان مدیریت و برنامه ریزی است که در روزهای گذشته مطرح گردیده، لذا امید است با توجه و پیگیری نمایندگان محترم مجلس و همچنین همکاری دولت جدید، راه بر هرگونه تصمیم شتابزده و غیرکارشناسی آن هم در عالی ترین سطح نظام برنامه ریزی کشور بسته شده و این نظام به عنوان مغز متفکر کشور، قدرتمندانه در مسیر پیشرفت و عدالت به وظایف محوله خود عمل نماید.