هیچ کس نمیداند حاجبدر که بود، اما مزار سفید رنگ او بر بالای شهر تاریخی
تل در سوریه خودنمایی میکند. از بالای همین منطقه بادگیری در جنوب
قامشلی، سربازان گردان پنجاه و چهارم نیروهای ویژه ارتش سوریه به دقت خطوط
جنگی داعش را زیر نظر دارند.
به گزارش جام جم، در دو ماه گذشته این
نیروها توانسته اند بیش از ۳۰ کیلومتر از اراضی این منطقه را از داعش پس
بگیرند. در روستای حیاحی، ژنرال سوید باسل الشعوا در کنار هفت سرباز و ده
نفر از اعضای یک گروه شبه نظامی محلی به نام «نیروی دفاع ملی»، در یک خانه
کوچک در حال مبارزه با داعش هستند. این در حالی است که اعضای این گروه
تروریستی آنها را محاصره کرده و خواستار تسلیم شدن آنها هستند.
یک
ژنرال دیگر ارتش شرح حال همرزمان خود در آن خانه را این گونه توصیف می کند:
آنها نبرد تا آخرین لحظه و تا آخرین گلوله شان را انتخاب کردند. همگی آنها
در این راه شهید شدند. این سربازان پیش از شهادت، بارها ویدئوهایی را دیده
بودند که همرزمانشان پس از تسلیم شدن به داعش، به صورت دسته جمعی اعدام
شده بودند. بنابراین هیچ جای تعجبی وجـــود ندارد که چرا این راه را انتخاب
کردند. اما یک گشت و گذار کوتاه در اطراف آرامگاه حاج بدر نشان می دهد که
ادعای پنتاگون مبنی بر بی علاقگی ارتش سوریه به مبارزه علیه داعش، سخنی دور
از واقعیت است. در کنار این نیروهای ارتش، شبه نظامیان داوطلبی وجود دارند
که خطرهای مختلفی همچون آدم ربایی در طول شب بارها آنها را تهدید کرده
است.
پس از دستور هفته گذشته نخست وزیر سوریه مبنی بر این که هیچ
نیروی نظامی حق مصاحبه حتی با رسانه های سوری را ندارد، افراد گردان پنجاه و
چهارم نمی توانند در مورد اخبار غیرمحرمانه نیز حرفی بزنند؛ اما آنها نام
خود، درجه شان، محل زندگی و چهار ماه گذشته در میدان نبرد را برایم توضیح
دادند. آنها می گویند زمانی که موصل به دست داعش افتاد، آنها شروع به
استفاده از سلاح های پیشرفته آمریکایی علیه سربازان سوری کردند و در این
میان موشک هایی با برد ۱۴ کیلومتر شلیک می شد که مرکز قامشلی در شمال شرقی
مرکز ترکیه را هدف قرار می داد. همان موقع بود که ارتش سوریه تصمیم گرفت
داعش را از قامشلی به عقب براند و در امن کردن این شهر بسیار موثر عمل کرد.
آنها
این موفقیت ها را نه با کمک تانک های ارتش، بلکه با کمک تجهیزات و
خودروهای ژاپنی انجام دادند. جالب این است که آنها از تاکتیک ها و روش هایی
استفاده کردند که داعش علیه ارتش عراق در موصل انجام داد. یکی از ژنرال
های اطلاعات نظامی ارتش سوریه در این زمینه می گوید: گاهی اوقات خوب است که
از تاکتیک های دشمن علیه خودشان استفاده کنیم. بهترین موقعیت آنها در یک
ساختمان دو طبقه نیمه کاره است که سربازان پشت دیوارهای بتنی در حال
استراحت هستند و در پشت بام آن یک ماشین تیربار قرار داده شده است. وقتی از
آنها می خواهم نیروهای داعش را نشان دهند، به مزرعه سوخته ای در فاصله دو
کیلومتری این ساختمان اشاره می کنند.
یکی از سربازان می گوید: آنها
در تمام ساعات روز در حال رفت و آمد هستند. هر زمانی که گرد و غباری از
عبور و مرور یک خودرو به هوا بلند می شود، با شلیک تیربار آنها را به عقب
می رانیم. نکته عجیب این است که در وسط این مزرعه، کشاورز شجاعی وجود دارد
که هر روز با تراکتورش در حال کار است. اما بخش زیادی از این اراضی سوخته
است. بنا به گفته روستاییان، اعضای داعش هر زمانی که دلشان می خواست وارد
مزارع شده و گندم ها را غارت می کردند. در صورتی که در این کار موفق
نبودند، مزارع را به آتش می کشیدند. نیروهای ارتش می گویند طی چهار ماه
گذشته توانسته اند ۱۸ روستا را از دست داعش آزاد کنند. البته برخی از اخبار
حاکی از آن است که داعش هنوز به برخی از این مناطق نفوذ می کند. افسران
عالی رتبه این گردان ارتش به هیچ وجه دشمنان خود را دست کم نمی گیرند.
ژنرال همیشه به نیروهایش گوشزد می کند که در حال ورود به «منطقه سکوت»
هستند؛ منطقه ای که سربازان اجازه استفاده از رادیو را ندارند.
او
به این موضوع اشاره می کند که ممکن است اعضای داعش به مکالمات آنها گوش
دهند و این همان کاری است که نیروهای ارتش سوریه نیز انجام می دهند. ژنرال
می گوید، گاهی متوجه صحبت آنها نمی شود زیرا به زبان خارجی حرف می زنند.
وقتی از او می پرسم چه زبان خارجی بیشتر بین این نیروها متداول است، می
گوید، بیشتر آنها به زبانی صحبت می کنند که احتمالا چینی است.
وقتی
از او در مورد پرچم های سیاه و سفیدی می پرسم که بارها در تصاویر تلویزیونی
از شهر کوبانی دیده شده است، جواب می دهد که به محض برافراشته شدن این
پرچم ها حتی اگر برای چند دقیقه باشد، به سربازان دستور می دهم شلیک تیربار
را شروع کنند. همین کار باعث می شود تا چند هفته دیگر پرچمی برافراشته
نشود.
گاهی اوقات دود غلیظی از بالای سر ما می گذرد که احتمالا از
پالایشگاه های نفتی در شرق یا چاه های نفتی در دست داعش در جنوب می آید.
پیش رویمان چندین قلعه نظامی وجود دارد. رو به آن ژنرال اطلاعاتی می کنم که
خودش زخمی شده و محافظش چند روز پیش در حمله ای در جاده منتهی به حسکه
کشته شد. وقتی از او می پرسم آیا نمی ترسد که نیروهای حاضر در این قلعه ها،
حمله گسترده ای علیه شان انجام دهند، جواب می دهد: قبلا دست به چنین
عملیاتی زده اند. حال بخوبی با تاکتیک های آنها آشنایی داریم و نمی توانند
کار مهمی انجام دهند.