
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
می جوشِ تو رگات والله ، خونِ علی ولی الله ( زمینه )
ای که قدم میزنی در برِ بابای خویش ( تک )
لحظه یِ دل به دریا زدنِ ( شور )
دنیایِ من رویِ سرم خراب شد ( واحد )
همه شوقم حرم ، سایه تِ رو سرم ( واحد )
گیسو به باد می دهی و دلبری علی ( شعرخوانی )
میزنم من دست بر هم میزنی تو دست و پا( دو دمه )
اینجا پر از شور و امیدِ ( شور )