به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، شاید روزی که جایزه صلح نوبل را دریافت کرد، برخی
ردای حمایت از حقوق بشر را تنها برازنده او که یک حقوقدان بود،
میدانستند ولی خیلی زود رویای شیرین صلحطلبی عبادی راه پایان را در پیش
گرفت.
او مشهورترین زن ایرانی سال 2003 میلادی شد و بعد از آن همه
جا سخن از اولین زن مسلمانی بود که برترین جایزه صلح جهانی را گرفته است؛
زنی که رقیب قدرتمندی همچون پاپ ژان پل دوم رهبر وقت کاتولیکهای جهان را
پشت سرگذاشت و به میراث آلفرد نوبل رسید.
حالا دیگر شیرین عبادی
آنقدر مشهور شده بود که به عنوان یک چهره حقوق بشری جهانی بتوان روی او
حساب کرد؛ همین باعث شد تا عبادی که پیش از این وکیل پرونده چهره های سیاسی
محسوب می شد به یک چهره صلح جهانی تبدیل شود.
اما شاید درست ترین تعبیر یا به معنای بهتر پیش بینی را رئیس جمهور وقت ایران درباره جایزه صلح نوبل عبادی داشت.
سید
محمد خاتمی رئیس جمهور اصلاح طلب آن روزهای ایران وقتی در برابر سوال
خبرنگاران درباره جایزه صلح عبادی قرار گرفت پاسخی غیرمنتظره داد «از
دیدگاه من جایزه صلح نوبل خیلی مهم نیست... چون این جایزه بر اساس
ملاکهای کاملاً سیاسی داده شده، افرادی مانند بگین، کارتر و انور سادات و
پرز هم این جایزه را دریافت کردند.»
این اظهارنظر خاتمی، آنروزها
به مذاق روزنامه های اصلاح طلب که نوبل گرفتن عبادی را یک اتفاق بزرگ می
دانستند، خوش نیامد ولی زیاد طول نکشید تا سیاسی بودن نوبل عبادی آشکارتر
شود.
شیرین عبادی که در سخنرانی اش هنگام دریافت جایزه صلح نوبل
از گوانتانامو و شکنجه زندانیان در آن و همینطور عدم تحقق قطعنامه های
سازمان ملل درباره فلسطین گفته بود، خیلی زود متوجه شد که باید بیشتر از
گوانتانامو، از اوین و بیشتر از فلسطین، از حقوق بهائیان سخن بگوید تا
همچنان محبوب محافل حقوق بشری در داخل و خارج ایران بماند.
متن
سخنرانی شیرین عبادی در زمان دریافت جایزه صلح نوبل در سال 2003 (عبادی
در آن سخنرانی به زندان گوانتانامو و همچنین عدم اجرای قطعنامه های سازمان
ملل درباره فلسطین اعتراض کرده بود
حضور شیرین عبادی پس از دریافت
جایزه نوبل، محدود به پرونده های حقوق بشری داخل ایران شد؛ تا نشان دهد
پیام اعطا جایزه اش را به خوبی دریافت کرده است.
جای خالی «شیرین» در نامه علیه اوباما!
شکنجه
در زندان متعلق به آمریکا یکی از مهم ترین محورهای سخنرانی عبادی در اسلو
نروژ و در زمان دریافت جایزه نوبل بود، اما درست 11 سال بعد، دیگر خبری از
آن انتقادها به سیاست های جهانی نیست.
اسیران گوانتانامو در سخت ترین شرایط به زندگی دردناک خود ادامه می دهند
چندی
پیش 12 نفر از برندگان جایزه صلح نوبل با نوشتن نامهای خطاب به رئیس
جمهور آمریکا ضمن انتقاد از وجود شکنجه در سیستم قضائی این کشور، خواستار
اقدام سریع دولت برای پایان دادن به این روند شدند.
محمد البرادعی
برنده جایزه صلح نوبل در سال 2005، اسکار آریاس سانچز از کاستاریکا، جودی
ویلیامز تبعه آمریکایی برنده صلح نوبل در 1997، آدولفو پرز اسکیول تبعه
آرژانتینی، بتی ویلیامز برنده ایرلندی صلح نوبل در 1976، فردریک دی کلرک
تبعه آفریقای جنوبی، بیشاپ کارلوس، جان هیوم، لیما گبووی برنده صلح نوبل
در 2011، محمد یونس برنده صلح نوبل در 2006 ، آرچ بیشاپ دزموند توتو و
جوزیه روموس هورتا نویسندگان این نامه انتقادی به اوباما بودند.
در
این نامه آمده بود: «اعتراف صریح رئیس جمهور به وجود شکنجه اولین گام ورود
آمریکا به دورهای تلخ از تاریخ خود است. گزارشی که اخیرا کمیته اطلاعات
سنا در همین مورد منتشر کرده میتواند جزئیات اقدامات دولت و نمایندگان
مردم در خصوص اعمال شکنجه بر ملت را آشکار کند.»
برندگان صلح نوبل
در نامه خود ایجاد مخفیگاههای زیرزمینی و استفاده از تکنیکهای پیشرفته
بازجویی را اشتباهی مهیب خواندند و ضمن اظهار امیدواری از انتشار گزارش
سنا، این اقدام را نشانه عدم توجیه و مشروعیت بخشی شکنجه در میان همه
دولتمردان دانستند.
برندگان جایزه صلح نوبل در نهایت برای جلوگیری
از ادامه این روند، خواستار توجه جدی به چند گام راهبردی برای توقف روند
شکنجه توسط دولت آمریکا علیه مردم این کشور و سایر نقاط جهان شدهاند. این
گامها شامل افشای کامل گستره اقدامات مرتبط با شکنجه، شامل عملیاتهای
ویژه و اقدامات سربازان و دستورات مقامات عالی رتبه در این خصوص، پذیرش
وجود سایتهای مخفی و برچیدن آنها، برنامهریزی جهت بستن زندان گوانتانامو و
پایبندی به اصول مسلم بینالمللی در زمینه منع شکنجه است.
اما در این نامه که بخش اصلی آن درخواست برای بسته شدن گوانتانامو است، نامی از تنها زن ایرانی برنده صلح نوبل نیست.
این
اولین بار نیست که عبادی در برابر تحولات اینچنینی سکوت می کند؛ تحولاتی
که چه در داخل و چه در خارج از مرزهای ایران قلب مردم را جریحه دار می کند
اما از سوی چهره نوبلی ایران با واکنشی روبرو نمی شوند و یا با واکنشی خاص و
جهت دار به آن پرداخته می شود.
سکوت «شیرین» در برابر جنایات تکفیری ها
تروریستها
در شرق کشور تقریبا از هیچ جنایتی فروگذار نکردند، از کشتار دست جمعی
تاسوکی در سال 84 (دو سال بعد از گرفتن جایزه نوبل توسط عبادی) گرفته تا
قتل عام مرزبانان ایرانی در توسط پس مانده های این گروه که با عنوان جیش
العدل فعالیت می کنند.
اما جدی ترین واکنش شیرین عبادی تا مدت ها
در برابر این جنایت ها «سکوت» بود؛ سکوتی که اگر هم شکسته می شد، نوک پیکان
انتقاد را به سمت نظام جمهوری اسلامی می برد.
شیرین عبادی تا مدت
ها در برابر جنایاتی نظیر تاسوکی و انفجار در مسجد امیرالمومنین(ع) زاهدان
و انفجار تروریستی در رژه 31شهریور مهاباد سکوت پیشه کرد.
شهدای جنایت تاسوکی (در این جنایت تعدادی از مردم بی دفاع توسط گروهک ریگی قتل عام شدند)
جنایت
تروریست های جیش العدل که در افکار عمومی ایران به جیش الظلم موسوم شده در
حمله تروریستی به پاسگاهی در سراوان تعدادی از نیروهای آن پاسگاه را کشته و
مجروح کردند، موجب شد تا شیرین عبادی وارد ماجرا شود؛ اما واکنشی با جنسی
متفاوت.
عبادی در نامه ای به گزارشگر حقوق بشر در تاریخ 5 آبان 92
(چند روز پس از حادثه سراوان) بیشتر تاکید خود را به اعدام 16 نفر از
اعضای این گروهک تروریستی که مراحل تائید حکم آنها انجام صورت گرفته بود،
اختصاص داد.
در نامه عبادی به احمد شهید آمده بود: پیرو گزارشات
قبلی در مورد عدم استقلال قوه قضائیه و در نتیجه عدم امکان دسترسی به
دادرسی عادلانه به اطلاع می رساند که در تاریخ ٢٥ اکتبر ٢٠١٣ (٣ آبان ماه
١٣٩٢) افرادی از گروه مسلح جیش العدل به یکی از پاسگاه های مرزی واقع در
منطقه سراوان در سرحد جنوب شرقی ایران حمله کردند که موجب کشته و زخمی شدن
تعدادی از مامورین مرزبانی شده و عده ای را نیز به اسارت گرفتند. طبق اعلام
رسمی قاضی محمد مرزیه دادستان عمومی و انقلاب زاهدان، ١٦ نفر از زندانیان
که اتهام ادعایی آنها وابستگی به گروه جیش العدل بوده و از چند ماه قبل
دستگیر شده بودند، در یک اقدام تلافی جویانه ، ظرف ١٢ ساعت پس از حمله به
پاسگاه مذکور اعدام شدند.
وی در ادامه این نامه به جای محکوم کردن
صریح جنایات های گروه جیش العدل، اقدامات وحشیانه این گروه را تنها «غیر
قابل دفاع» می خواند و می نویسد: «هر چند خشونت گروه جیش العدل قابل توجیه و
دفاع نیست اما اعدام عجولانه افرادی که ماه ها قبل دستگیر شده و ارتباطی
با این عملیات نداشته اند نیز عملی بر خلاف موازین حقوقی بوده و از طرفی
دیگر عدم استقلال قوه قضائیه را اثبات می کند.»
جنایت گروه های سلفی در مسجد امیرالمومنین(ع) زاهدان در سال 88 (گروهک ریگی عامل این جنایت بود)
چرا عبادی در برابر اعدام ایرانیان در عربستان سکوت کرد؟
شیرین عبادی از چند سال پیش تا کنون صریحا حکم قصاص را زیر سوال می برد و از بیان این تفکر خود نیز ابایی ندارد.
شیرین
عبادی در ماجرای پرونده ریحانه جباری که به دستاویزی تبلیغاتی برای گروه
های حقوق بشر تبدیل شده بود، رسما صدور حکم قصاص «بیعدالتی» در مورد متهم و
حتی خانواده فرد مقتول خواند.
عبادی پا را فراتر گذاشته و بر
خلاف آیه صریح قرآن و اعتقادات اسلامی، قصاص را انتقامجویی عنوان کرده و
می گوید: «قصاص یک حق خصوصی است. یعنی خانواده مقتول با این حق میتواند
میان آزادی مطلق فرد متهم یا مرگ او تصمیم بگیرد»
او در ادامه
تأکید دارد: «اعدام یا مجازات مرگ در هر حال برخلاف موازین حقوق بشر است.
در یک سیستم قضایی عادلانه که بر پایه دادرسی عادلانه بنا نهاده شده، این
قاضی است که باید مجازات را که مدتی از حبس است در مورد فردی که متهم به
قتل است و اتهام او ثابت شده، تعیین کند. این حبس میتواند متغییر باشد،
مثلأ در برخی کشورها 20 سال است که اگر رفتار مجرم در زندان مناسب باشد
میتواند کاهش پیدا کند»
عبادی که اینگونه به حکم الهی قصاص
میتازد، در برابر اعدام چندین ایرانی که به جرم های واهی در عربستان محکوم
شده بودند، هیچ واکنشی نشان نمی دهد.
همین عدم واکنش عبادی حتی
صدای برخی اعضای گروهک های حقوق بشری دیگری که البته در قالب گروه های
معاند نظام ایران تعریف می شوند را نیز در می آورد.
پس انتشار
اخباری درباره اعدام برخی ایرانیان در زندان ها عربستان سعودی آنهم به
وحشیانه ترین شکل و بدون برگزاری مراحل قانونی، اشکان رضوی، عضو گروهکی با
عنوان جبهه ملی ایران درباره سکوت معنیدار طرفداران به اصطلاح حقوق بشری
می نویسد: «و شگفت آور است اینکه مدافعین سرشناس (خطاب به شیرین عبادی) و
غیر سرشناس حقوق بشر همه در یک اتحاد نانوشته شده سکوت کرده اند! چرا؟ چون
عربستان توان مالی و رسانه ای گسترده ای دارد و یا اینکه وظایف منادیان
حقوق بشری خلاصه شده در موارد نقض حقوق بشر در داخل ایران؟ و شاید این 18
تن را نمی شد مشمول قوانین حقوق بشری دانست؟ کدامیک از این موارد موجب شده
که آقایان و خانمهای شاغل در پست حقوق بشر به مرخصی بروند؟ رادیو و
تلویزیون ها و سایت های فارسی زبان را وقتی می خوانی و می بینی و می شنوی
از هر 10 مطلب شاید به جرئت بتوان گفت که یک مطلب در رابطه با حقوق بشر و
نقض آن است.»
اشکان رضوی در ادامه مطلب خود مینویسد: «پاسخ این
پرسشها به باور من فقط اینگونه خلاصه می شود: اینکه حقوق بشر مبدل به
ابزار سیاسی برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده تعریف شده است، زیرا اگر
مدافع حقوق بشر واقعی وجود داشت و متعهد به مفاد آن، نه درباره جنایات
حاکمان سعودی و اعدام های وحشیانه ایرانیان بلکه باید نسبت به محاکمه
نوجوان 11 ساله بحرینی (علی حسن) به اتهام ضد امنیتی در بحرین و صدها جنایت
روی داده به دست حکام آل خلیفه و آل سعود در این کشور نیز اعتراض می کردند
و از اینگونه موارد که مورد اغماض مدعیان حقوق بشری قرار گرفته شوربختانه
چنان بسیار است که شاید در نوشتاری نشود بیان کرد، اما آنچه که دردآور است
سکوت تکلیف شده در برابر جنایت های اینچنینی از سوی حکام عرب است.»
اما
ریشه های سکوت عبادی در برابر جنایات های وهابیون در قالب دولت عربستان و
یا گروه های تروریستی شرق ایران را می توان در جای دیگری یافت.
بنابر
این گزارش، شبکه کلمه وابسته به فرقه وهابیت که با تامین گسترده مالی از
سوی دولت عربستان حمایت می شود، در اوایل اردیبهشت ماه سال 92 میهمان ویژه
ای داشت؛ «شیرین عبادی»
مجری این برنامه که تعابیر عجیب و غریبی
را برای شیرین عبادی به کار برد و در نهایت وی را انسانی آزاد اندیش و موفق
در اهداف خود عنوان کرد.
از سوی دیگر دفاع همه جانبه عبادی از
گروه های سلفی که با نیت برهم زدن امنیت و تجزیه برخی مناطق ایران کشور را
دارند، به بهانه حمایت از حقوق زندانیان اهل تسنن، یکی دیگر از دلایلی است
که می توان برای سکوت شیرین عبادی در برابر جنایات مورد حمایت عربستان
عنوان کرد.
چشم بستن بانوی صلح در برابر جنایات داعش
پس
از شروع تحولات سوریه و با گسترش موج تنش ها به مناطق مختلف این کشور،
گروه های تروریستی پا را از دیگری با نیروهای مسلح ارتش سوریه فراتر گذاشته
و دست به قتل عام مردم شهرهای تحت اشغال خود زدند.
در میان این
گروه های تروریستی، گروهک موسوم به داعش گوی سبقت را از دیگر تروریست ها
ربوده و با برگزاری دادگاه های خود ساخته اقدام به قتل شهروندان سوریه از
ادیان مختلف نمود.
تروریست های داعش با یورش به مناطق مختلف سوریه
ضمن تخریب اماکن مذهبی، حتی قبور پیامبران الهی و صحابه رسول خدا را نیز
مورد حمله و تخریب قرار دادند.
اما هیچ کدام از این جنایت ها باعث
نشد تا شیرین عبادی دارند جایزه صلح نوبل هیچ واکنشی به جنایت های صورت
گرفته توسط این گروه تروریستی نشان نداد.
جنایت وحشیانه تروریست ها در بریدن سر مسلمانان هم صدای شیرین عبادی را در نیاورد
عبادی
اما در اقدامی تعجب برانگیز موضعی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اتخاذ
کرد. وی در حاشیه کنفرانسی در سوئیس که ضمن متهم کردن ایران به کشتار مردم
سوریه گفت: به عنوان یک ایرانی من از مردم سوریه معذرت می خواهم که دولت
ایران نیروی نظامی فرستاد به سوریه و تعدادی از افراد سوری بدست پاسداران
ایرانی کشته شدند.
این برنده نوبل در هیچ کدام از سخنرانی ها خود
به کشتارهای مردم سوریه توسط تروریست ها اشاره نمی کند و تنها دولت اسد را
عامل این کشتارها می داند؛ موضعی که حتی گزارشگران حقوق بشری سازمان ملل
نیز به آن قائل نیستند و جنایات تروریست ها در سوریه را غیرقابل انکار می
دانند.
به عنوان نمونه، اخضر ابراهیمی نماینده سابق دبیرکل سازمان
ملل در امور سوریه پس از انفجاری تروریستی در دمشق که گروهک های تروریستی
روی داد و موجب کشته شدن 100 و زخمی شدن 250 نفر دیگر شده، این تحرک را یک
جنایات جنگی خواند.
اخضر ابراهیمی درباره این انفجار تروریستی
گفت: «انفجار وحشیانه و هولناک روز پنجشنبه در دمشق که به کشته شدن حدود
100 تن و مجروح شدن 250 فرد ملکی دیگر منجر شد را به شدت محکوم میکنم. هیچ
چیز نمیتواند چنین اقدامات هولناکی را که طبق قوانین بینالمللی معادل
جنایت جنگی است توجیه کند.»
جنایت تکفیریها در اردوگاه یرموک (آوارگان فلسطینی به اتهام همکاری با اسد توسط تروریستها اعدام شدند.)
پایان رویای صلح «شیرین» عبادی
شیرین
عبادی دارند جایزه صلح نوبل در سال 2003 اکنون شاید امروز دیگر یک فعال
صلح لقب گرفته باشد اما عدم موضع گیری وی در تحولاتی همچون کشتار مردم بی
دفاع توسط گروه های تروریستی در شرق ایران، عراق، سوریه و همچنین عدم حضور
فعال در اقدامات ضدآمریکایی دیگر دارندگان جایزه صلح نوبل در سراسر جهان،
موقعیت او را با تردید جدی مواجه می کند.
سوالی که بسیاری از
قربانیان حقوق بشری در ایران و دیگر کشورهای منطقه نظیر سوریه و عراق دارند
این است که چرا عبادی دقیقا همان جایی حضور دارد که عده ای موضع مخالف
نظام ایران دارند.
البته سوال های جدیتری نیز وجود دارد که شیرین
عبادی باید به آنها پاسخ دهد. آمنه بهرامی قربانی اسیدپاشی که روزی به
عنوان یکی از مهم ترین کیس های کاری شیرین عبادی مورد استفاده جدی این
جریان قرار داشت، امروز از بی مهری های این تشکل های حقوق بشری و شخص شیرین
عبادی می گوید.
به هر حال افکار عمومی به خوبی می توانند درباره
شیرین عبادی و عملکرد وی درباره حقوق بشر قضاوت کند که آیا حقوق بشر مورد
تاکید وی بیشتر به مذاق جامعه ایرانی و مسلمان خوش آمده یا دولت های غربی.