«شیم»، خبرنگار آمریکایی لبنانیتبار که 29 سال سن داشت، در مرز میان ترکیه و سوریه در حال پوشش جنگ جاری در سوریه و به ویژه نبرد جاری میان جنگجویان داعش و نیروهای کرد در نزدیکی شهر کوبانی سوریه بود.
وی پس از تهیه گزارش در شهر سوروج در جوار مرز سوریه سوار بر یک اتومبیل کرایهای در حال بازگشت به هتل محل اقامت خود بود، اما اتومبیلش ظاهراً با یک وسیله نقلیه سنگین برخورد کرد و در جریان این تصادف کشته شد.
مقامات ترکیه به سرعت مرگ «شیم» را یک تصادف عنوان کردند، اما بسیاری در سرتاسر دنیا، از جمله مقامات اجرایی و کارکنان ارشد شبکه پرستیوی ـ که «شیم» در آن مشغول به کار بود ـ درباره وضعیت کشته شدن وی ابراز شک و تردید کرده و مرگ وی را «مشکوک» دانستهاند. این شک و تردیدها چندان هم بیدلیل نیستند، زیرا تصادف ادعایی تنها یک روز پس از آن اتفاق افتاد که «شیم» بعد از آنکه توسط مقامات اطلاعاتی ترکیه تهدید به مرگ شد نسبت به امنیت جانی خود ابراز نگرانی کرده بود. وی پس از آنکه به جاسوسی متهم و به مرگ تهدید شد در گفتگو با پرس تیوی اظهار داشت:
«من از این اتهام بسیار متعجب شدم ـ حتی با خود فکر کردم که به دستگاه اطلاعاتی ترکیه مراجعه کنم چون چیزی ندارم پنهان کنم... من کمی نگران هستم، چون... ترکیه توسط سازمان گزارشگران بدون مرز بزرگترین زندان روزنامهنگاران معرفی شده است... به همین خاطر از این نگرانم که از چه چیزی ممکن است علیه من استفاده کنند... ما جزء اولین کسانی بودیم که خبر عبور جنگجویان از مرز سوریه را پوشش دادیم... من تصاویری از کامیونهای سازمان جهانی غذا را در اختیار دارم. از محاسنشان، از لباسهایی که بر تن داشتند معلوم بود که از جنگجویان داعش هستند و سوار بر کامیونهای سازمانهای مردمنهاد در حال عبور از مرز بودند.»
این مصاحبه افشاگرانه گویای این حقیقت است که «شیم» برخلاف بسیاری از خبرنگاران غربی که جنگ سوریه را پوشش میدهند واقعاً دست به تحقیقات جدی زده بود و از جمله همدستی دستگاه اطلاعاتی ترکیه با تروریستهای افراطی جهت قاچاق جنگجو و سلاح به داخل مرز سوریه را مستندسازی کرده بود. با اینکه جنبه ظاهری ماجرا توسط «رویترز»، «نیویورکتایمز» و دیگران مستندسازی شده است، اما «شیم» در محل حضور داشت و در حال تهیه شواهد و مدارک مستند از جمله عکس و تصویر درباره عبور تروریستهای داعش از مرز سوار بر کامیونهای سازمان جهانی غذا بود، عملی که نقض آشکار قوانین بینالمللی محسوب میشود. دقیقاً همین شواهد و مدارک درباره مداخله ترکیه در جنگ سوریه احتمالاً به تهدید وی و شاید ترور وی منجر شدند.
مرگ دردناک «شیم» باعث خشم و عصبانیت و البته اندوه فراوان خانواده و همکاران وی شده است. خانواده «شیم» و همکارانش خواهان تحقیقات دقیق و بیطرفانه درباره مرگ وی شدهاند. سیل پیامهای تسلیت درباره مرگ «شیم» از سرتاسر دنیا به سمت خانواده وی و همچنین پرستیوی سرازیر شدهاند. با این حال، در غرب و به ویژه در آمریکا، کشوری که «شیم» تبعه آن محسوب میشود، سکوت رسانهای تقریباً کاملی درباره این رویداد حکمفرما شده است.
مرگ خبرنگاران چه زمانی ارزش خبری دارد؟
به دنبال مرگ «شیم» و عدم پوشش شرمآور آن در کشورهای غربی سؤالاتی در رابطه با رویکرد رسانههای غربی در قبال حمله به خبرنگاران، ربودن خبرنگاران، و کشته شدن و یا مرگ مشکوک آنها مطرح گردیدند. رسانههای اصلی و دولتهای متبوعشان و همچنین صاحبان بنگاههای رسانهای باید مشخصاً توضیح دهند که چرا مرگ برخی از خبرنگاران در سطح بینالمللی پوشش داده میشود، باعث خشم و عصبانیت در سطح دنیا میشود و به بهانهای جهت مداخله نظامی تبدیل میشود، اما مرگ برخی دیگر صرفاً لاپوشانی شده و در بهترین حالت تنها به طور گذرا به آنها اشاره میشود.
هیاهو و جنجال بینالمللی بر سر ربودن و سربریدن «جیمز فولی» هفتهها به تیتر رسانهها تبدیل شد و سریعاً به عنوان توجیه حملات هوایی به رهبری آمریکا علیه مواضع داعش در سوریه مطرح گردید. علاوه بر ادای احترام تقریباً همه رسانههای معتبر به «فولی» و راهاندازی یک صفحه یادبود برای هواداران وی توسط سازمان گزارشگران بدون مرز، حتی «اوباما» هم درباره او سخن گفت و وی را اینگونه توصیف کرد: «مردی که با کارش زندگی میکرد، مردی که شجاعانه اخبار مربوط به همنوعانش را پوشش میداد، مردی که دوستانش و خانوادهاش دوستش داشتند و عاشقش بودند... ما برای محافظت از مردم خویش و ارزشهایمان دست به هر کاری خواهیم زد.» چنین ستایش و تقدیری از طرف شخص رئیسجمهور نشاندهنده اهمیت سیاسی و اجتماعی مرگ «فولی» برای آمریکاست. با این وجود، «شیم» که همانند «فولی» شهروند آمریکا بود از این نوع پوشش خبری بهرهمند نمیگردد. رسانهها به وی ادای احترام نکردند و اکثر آنها حتی به خودشان زحمت نداند مرگ مشکوک وی را گزارش کنند. تنها در چند خبر معدود به این رویداد اشاره شد و در چند آیتم خبری نیز به شدت تلاش شد تا این رویداد یک تصادف عنوان شده و بر اظهارات مقامات ترکیه صحه گذاشته شود علیرغم اینکه هیچگونه تحقیقاتی در این باره صورت نگرفته و تهدید وی به مرگ درست چند ساعت قبل از تصادف نیز نادیده گرفته شده است. سازمان گزارشگران بدون مرز یا دیگر سازمانهای طرفدار آزادی مطبوعات که مسئولیت حفظ و ارتقای آزادی مطبوعات و محافظت از جان خبرنگاران را در سرتاسر دنیا بر عهده دارند هنوز هیچگونه بیانیهای درباره مرگ «شیم» منتشر نکردهاند. چرا؟ مگر «سرنا شیم» و «جیمز فولی» چه تفاوتی با هم دارند که بتوان این نابرابری فاحش در زمینه پوشش خبری و محکومیت عمومی را با رجوع به آن توجیه کرد؟
«جیمز فولی»
مسئله به گفتههای خبرنگار و کارفرمای وی مربوط میشود
مرگ «سرنا شیم» رویکرد دوگانه رسانهها و سیاستگذاران غربی را به خوبی نشان میدهد؛ مرگ «فولی» یک تراژدی ملی بود اما مرگ «شیم» در بهترین حالت به صورت زیرنویس گزارش شد. واقعیت آن است که چنین تفاوت فاحشی به خاطر ماهیت این خبرنگاران نبود بلکه به خاطر نهادی بود که این خبرنگاران در آن مشغول بکار بودند. «فولی» به صورت داوطلبانه در جنگ آمریکا ـ ناتو در لیبی شرکت کرد و خود را در میان به اصطلاح «شورشیان» جا داد، شورشیانی که به لطف نابودی قدرت نظامی لیبی در نتیجه بمبارانهای ناتو در سرنگونی معمر قذافی و حکومت جمهوری عربی لیبی نقش ایفا کردند.
«فولی» شورشیان را به صورت افراد قهرمان و فداکار به تصویر کشید، حال آنکه بسیاری از این شورشیان مستقیماً با القاعده و شبکههای بینالمللی تروریسم از افغانستان گرفته تا عربستان سعودی در ارتباط بودند. او این شورشیان را به عنوان وطنپرستان راستینی نشان میداد که به دنبال نجات کشور خود از دست یک دیکتاتور بیرحم هستند. در حقیقت «فولی» یکی از تبلیغاتچیهای عمده عملیات ناتو در لیبی بود و تصاویری را تهیه میکرد که واشنگتن و ناتو دوست داشتند از لیبی ارائه دهند.
در منطقه مقابل وی «شیم» قرار داشت که برای تلویزیون پرستیوی ایران کار میکرد. پرستیوی یک رسانه خبری است که توسط دولت ایران تأمین مالی میشود و روایت متفاوتی از آنچه رسانههای غربی نقل میکنند ارائه میدهد. پرستیوی در گزارشهای خود از عملیات بینالمللی علیه سوریه انتقاد کرده و گزارشها، مناظرهها، و تحلیلهای فراوانی درباره نقش ترکیه، عربستان، قطر، واشنگتن، تلآویو، و دیگر کشورها در دامن زدن به جنگ سوریه ارائه داده است.
پرستیوی منتقد جدی سیاست آمریکا در قبال سوریه و عراق است و در بسیاری از گزارشهای خود نقش بازیگران بینالمللی در جنگ سوریه و عراق را زیر سؤال برده است. «شیم» درست چند ساعت پس از آن کشته شد که خبر عبور افراطگرایان به داخل سوریه به کمک دستگاه اطلاعاتی ترکیه و سوار بر کامیونهای سازمان جهانی غذا را افشا کرد. این بمب خبری تائیدی بود بر گزارشهای بیشماری که در سال 2012 به دست داشتن دستگاه اطلاعاتی ترکیه در اینگونه عملیاتها اشاره کرده بودند.
بنابراین، واضح و بدیهی است که واکنش رسانهها و دولتها به مرگ خبرنگاران مستقیماً به نوع گزارشهایی که آنها تهیه میکنند ربط دارد. اگر خبرنگاری برای رسانههای غربی کار کند و روایت غرب از رویدادها را تائید و تبلیغ کند در آن صورت وی یک قهرمان بوده و مرگ وی یک تراژدی ملی تلقی میگردد و سریعاً به آن واکنش نشان داده میشود. با این حال، اگر خبرنگاری برای رسانههای خبری غیرغربی کار کند و از غرب و سیاستها و اقداماتش انتقاد کند در آن صورت مرگ وی فاقد ارزش خبری است و سریعاً به فراموشی سپرده میشود. این معیار دوگانه، دورویی، و بیاخلاقی فاحش نمایانگر رویکرد غرب در قبال خبرنگاران و نقش رسانههاست.
متأسفانه این اولین و آخرین بار نیست
شاید هولناکترین جنبه ماجرا این باشد که مرگ «شیم» تنها آخرین مورد از مرگ بسیاری از خبرنگاران در ماهها و سالهای اخیر است که تقریباً به طور کامل توسط رسانههای غربی نادیده گرفته شدهاند. از اوکراین گرفته تا سوریه و غزه تعداد نگرانکنندهای از خبرنگاران در این کشورها کشته شدهاند بدون آنکه اخبار مربوط به مرگ آنها در غرب منتشر شود.
در شرق اوکراین، تعدادی از خبرنگاران روس توسط ارتش و شبهنظامیان حکومت اوکراین مورد حمله قرار گرفته، ربوده شده، شکنجه شده، و/یا کشته شدهاند. حکومت اوکراین از حمایت آمریکا برخوردار است در ماه ژوئیه 2014، «ایگور کورنلیوک» و «آنتون ولوشین» که هر دو برای تلویزیون روسیا تی.وی متعلق به روسیه کار میکردند در نزدیکی شهر لوهانسک کشته شدند. علیرغم آنکه حکومت کیف بارها هدف قرار دادن عمدی خبرنگاران را تکذیب کرده است، اما شاهدان عینی که در صحنه حضور داشتهاند مدعیاند که خبرنگاران روسی مشخصاً توسط نیروهای اوکراینی هدف قرار داده شدند. «ویکتور دنیسف» از اعضای یک تیم خبری که از یک حمله جان سالم به در برد در این باره گفته است: «این صد در صد یک تیراندازی اتفاقی نبود، این یک حمله هدفدار از سوی گارد ملی بود.» علیرغم اظهارات این شاهد عینی و تصاویر تکاندهندهای که وی از حمله تهیهکرده بود اما این رویداد در رسانههای بینالمللی تقریباً هیچگونه بازتابی نداشت.
«آناتولی کلیان» فیلمبردار کانال یک تلویزیون روسیه نیز در ماه ژوئیه 2014 توسط نیروهای وفادار به حکومت اوکراین کشته شد. «کلیان» سوار بر اتوبوسی بود که مادران سربازان ارتش را حمل میکرد. وی در جریان گلولهباران این اتوبوس توسط نیروهای ارتش اوکراین از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله قرار گرفت و قبل از رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست داد. این رویداد در ابتدا توسط رسانههای غربی (عمدتاً رسانههای خبری انگلیس) پوشش داده شد، اما در سطح بینالمللی هیچگونه اعتراض و محکومیتی در راستای محافظت از جان خبرنگاران در اوکراین صورت نگرفت، هیچگونه تحقیقاتی درباره جنایات ارتش و شبهنظامیان اوکراین انجام نشد، و حامیان غربیهیچگونه فشاری بر «پروشنکو» رئیسجمهور اوکراین وارد نکردند. میتوان اینطور تصور کرد که رویداد مذکور بیسروصدا لاپوشانی شد به این امید که به فراموشی سپرده شود.
در ماه اوت 2014، «آندره استنین» عکاس خبری خبرگزاری روسیا سگودنیا (که سابقاً ریانووستی نام داشت) توسط نیروهای اوکراینی مورد حمله قرار گرفته و کشته شد. این اتفاق زمانی افتاد که اتومبیلی که وی سوار بر آن بود به همراه شماری دیگر از اتومبیلهایی که افراد غیرنظامی را حمل میکردند در حال ترک منطقه جنگی بود. رسانهها در ابتدا به مدت بیش از یک ماه از مفقود شدن «استنین» خبر میدادند تا آنکه در نهایت مشخص شد که وی کشته شده است. اوایل که تصور میشد «استنین» ربوده شده است حمایتها و درخواستهایی در راستای آزادی وی صورت گرفتند. این حمایتها و درخواستها به ویژه از طرف کمیته محافظت از خبرنگاران صورت گرفتند. این کمیته شماری از جنایات مقامات اوکراین علیه خبرنگاران، به ویژه خبرنگاران روسی، را مستندسازی کرده است. با این حال، محکومیت این رویداد تنها به نهادهای مرتبط با حرفه خبرنگاری محدود شد و در غرب تقریباً هیچگونه اشارهای به خبر ناپدید شدن و مرگ «استنین» صورت نگرفت.
مراسم یادبودی در تاریخ 5 سپتامبر 2014 در مسکو
برای «آندره استنین» عکاس خبری روس برگزار شد. مردم از مقابل تابوت حاوی جنازه وی
عبور میکنند
متأسفانه موارد حمله به خبرنگاران غیرغربی تنها به خبرنگاران فوقالذکر و دیگر خبرنگاران روس محدود نمیشوند. پرستیوی شبکه خبری ایران که در حال حاضر عزادار «سرنا شیم» است با این رویدادها به هیچوجه غریبه نیست. در ماه سپتامبر 2012، «مایا ناصر» خبرنگار پرستیوی در سوریه در حال تهیه گزارش زنده از حمله به مقر ستاد کل ارتش سوریه بود که توسط یک تکتیرانداز کشته شد. کشته شدن «ناصر» توسط یک تکتیرانداز و هدف قرار دادن عمدی وی میتوانست به یک موضوع داغ برای بنگاههای رسانهای در سرتاسر دنیا تبدیل شود. با این وجود اکثر رسانهها در این باره سکوت اختیار کردند، زیرا «ناصر» بخشی از رسانههای غربی نبود و در عوض حقایقی را پوشش میداد که با روایت غرب مبنی بر مبارزه «شورشیان میانهرو با حکومت دیکتاتوری و بیرحم اسد» در تضاد بودند. درسی که میتوان از این نکته آموخت این است که خبرنگاران اگر گزارشهایی متضاد با رسالت واشنگتن و همپیمانانش تهیه کنند هدف قرار دادن آنها هیچ ایرادی ندارد.
در نهایت باید به غزه اشاره کرد که به قتلگاه واقعی خبرنگاران تبدیل شده است. در جریان حمله اسرائیل به غزه در تابستان 2014 حداقل هشت خبرنگار به دست نیروهای اسرائیلی کشته شدند. با اینکه فدراسیون جهانی روزنامهنگاران در این باره رسماً به سازمان ملل اعتراض کرد و سازمانهایی نظیر سازمان «الحق» دست به تحقیقات گسترده در این زمینه زدند، اما رسانههای غربی و به ویژه رسانههای آمریکا این رویدادها را کلاً نادیده گرفتند. رسانههای آمریکایی همانگونه که پیشبینی میشد روایت یکطرفهای از رویدادهای غزه ارائه دادند. این رسانهها با خیال راحت و بیهیچ محدودیتی از بیتالمقدس، تلآویو، امان، و دیگر شهرها گزارش میداند، اما خبرنگاران فلسطینی در حین تهیه گزارش از وقایع هولناک غزه جان خود را از دست میدادند. سکوت رسانههای غربی واقعاً آزاردهنده بود.
ذکر مجدد این نکته ضروری است که رسانههای غربی که همواره از تعهد خویش نسبت به آزادی مطبوعات داد سخن سر میدهند در رابطه با مرگ خبرنگاران رسانههای غیرغربی آشکارا سکوت اختیار میکنند. به نظر میرسد محکومیت مرگ خبرنگاران بیشتر از یک کارکرد ایدئولوژیک برخوردار است تا اینکه در راستای حمایت راستین از خبرنگاران باشد. رسانههای غربی بدین ترتیب در اینگونه جنایات به شریک جرم تبدیل میشوند. رسانههای غربی نه تنها با خبرنگاران کشته شده در جنگ در سرتاسر دنیا اعلام همبستگی نمیکنند، بلکه با زیر پا گذاشتن مسئولیت و وظیفه خویش در زمینه گزارش بیطرفانه حقایق در واقع ماهیت خود را به عنوان بخشی از نظام امپراتوری آمریکا ـ ناتو افشا میکنند.