کد خبر: ۲۶۵۴۶۵
زمان انتشار: ۰۱:۴۳     ۰۷ آبان ۱۳۹۳

يك هفته بعد از اوج گرفتن آتش اختلاف بين فدراسيون فوتبال و صداوسيما، برنامه اين هفته 90 به پرونده مزبور ورود كرد و موضوع را مورد بررسي قرار داد. چنانچه خود فردوسي‌پور هم دوشنبه شب گفت، اين يكي از سخت‌ترين برنامه‌هاي 90 طي ساليان اخير بود چرا كه عادل بايد در آن رودرروي مديران سازمان قرار مي‌گرفت و از منافع اهالي فوتبال دفاع مي‌كرد. با اين همه، به نظر مي‌رسد مجري 90 در مجموع توانست شب موفقي را پشت سر بگذارد و با رعايت نسبي عدالت، از يكي از تندترين گردنه‌هاي تاريخ اين برنامه عبور كند. او بيشتر از دو ساعت آنتن را در اختيار مخالفان قرار داد و خودش هم به تناوب به مسايلي همچون درآمد بالاي آگهي‌ها و همچنين دريافت پول توسط برخي شبكه‌ها براي پخش مسابقات فوتبال اشاره كرد. با اين همه شگفت‌انگيز است كه بعد از پخش اين برنامه، برخي از هواداران فوتبال در فضاهاي مجازي به انتقاد شديد از فردوسي‌پور پرداختند و مشي او را بيش از حد محافظه‌كارانه دانستند!

به نظر مي‌رسد يكي از مهم‌ترين دردهاي امروز جامعه ايران، علاقه شديد شهروندان به ساختن «قهرمان» است؛ جايي كه برخي از مردم كشورمان در تب و تاب براي يافتن اسطوره‌اي جديد، بعضا مرز احتياط و عقلانيت را ناديده مي‌گيرند. اينجا در دو مقطع زماني متفاوت دو متهم به قتل در مرز «قهرمان» شدن قرار مي‌گيرند، بي‌آنكه جامعه در مورد آنها اطلاعات شفاف و قابل قضاوت داشته باشد. در تلاطم اين همه احساس‌زدگي، هيچ چيز عجيبي نيست كه افكار عمومي يكي مثل عادل فردوسي‌پور را هم تحت فشار قرار بدهند و از او بخواهند در قلب تلويزيون، پنبه صداوسيما را بزند. خيلي از آدم‌هايي كه صبح تا شب به رييس‌شان «چشم» مي‌گويند و در هيچ زمينه‌اي حرف روي حرف او نمي‌آورند، شب كه به خانه مي‌‌رسند دل‌شان مي‌خواهد فردوسي‌پور را در حال حمله روي دروازه ضرغامي ببينند. آنها مي‌خواهند عادل همان چيزي باشد كه خودشان نيستند؛ يك اسطوره، كسي كه حاصل 14 سال سرمايه‌گذاري حرفه‌اي و اجتماعي را ظرف يك شب مثلا با يك نظرسنجي هيجاني به باد بدهد و بقيه عمرش را گوشه خانه‌اش بنشيند. اين انگار همان الگويي است كه ما دوستش داريم؛ كسي كه يك شب برايش كف بزنيم، چند هفته غمش را بخوريم و بعد تا آخر تاريخ فراموشش كنيم.

 عادل فردوسي‌پور هم كارمند يك رسانه است با همه كاستي‌ها و محدوديت‌هايش. همانطور كه عكس وزير ورزش از رسانه‌هاي دولتي سقوط نمي‌كند و سايه تفكرات او روي محتواي آنها ديده مي‌شود و همانطور كه قاليباف براي سايت‌ها و نشريات پرشمار شهرداري مصداق بارز يك مدير موفق و بي‌نقص است، طبيعتا صداوسيما هم دلش مي‌خواهد روساي خودش را تبليغ كند. اگر روزي روزنامه‌اي در اين مملكت پيدا شد كه خبرنگارش توانست آزادانه بنويسد «مديرمسوول ما چند برابر بيشتر بايد ماليات بدهد» مي‌‌توان از يكي مثل عادل هم انتظار داشت در املاك جام جم، صداوسيما را براي پرداخت حق پخش چند برابري متقاعد كند.

 اينجا در ايران يكي از بزرگ‌ترين مشكلات ما اين است كه رسانه مستقل نداريم و اغلب آنها كه به جايي وابستگي ندارند، آنقدر از نظر اقتصادي دچار  مشكل هستند كه به سختي مي‌‌توانند سرپا بمانند. شايد بهتر باشد به جاي آن كه انتقام روياپردازي‌هاي ناكام‌مان را از يكي مثل فردوسي‌پور بگيريم، آرزو كنيم روزي در اين مملكت هم رسانه‌‌هاي قدرتمند و متعدد خصوصي پا بگيرند. در غير اين صورت و در شرايط كنوني يك منتقد زنده مي‌‌تواند به مراتب كاراتر از يك قهرمان مرده باشد، آن هم در كشوري كه مردمانش به فراموشكاري شهرت دارند.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها