1. تبیین مفهوم تحول (مفهوم شناسی):
تبیین مفهومی و تفسیری واژه تحول و شناخت بارِ معنایی آن در فرآیند تحول حوزه و حوزه تحول و قلمرو آن به خصوص تحول در ساحت علوم انسانی بسیار مهم و سرنوشتساز است؛ چه اینکه بایسته است تصور دقیق، عمیق و شفافی از واژه تحول و متعلق آن داشته باشیم تا دچار مغالطههای لفظی و معنایی نشویم، لذا تحول ایده آل و معطوف به اهداف در تحول حوزه و علوم انسانی مطلوب است و ابعاد و زوایای تحول نیز باید روشن گردد تا مسیر و صراط تحول در تحقق اهداف و رویکردها نیز آشکار گردد.
تحول در لغت به معنای برگشتن از حالی به حال دیگر (لغت نامه دهخدا، ج14، ص 437) و انطباقسازی سازمانهای مرتبط با حوزه تحول با آخرین پدیدههای روز است و در خصوص سازمان روحانیت که دستگاه رهبری دین اسلام که وظیفه هدایت و سرپرستی دینی مردم را بعهده دارد (مطهری، ده گفتار، ص 278) عبارت است از مجموعهای از تغییرات هدفمند اعم از ایجابی و سلبی برای رساندن حوزه به جایگاه واقعی خود، یا متناسب سازی وضعیت حوزه در جنبههای مختلف با بایستههای دنیای جدید و اقتضائات زمان و نیازها و انتظارات روز آمد.
این تحول میتواند در دو معنای: الف) تحول بنیادین یا مبنایی. ب) تحول روبنایی یا بِنایی، صورت پذیرد که بیشتر مقصود از تحول در اینجا تحول از نوع و به معنای دوم است یعنی تحول در روشهای عمل، تاکتیکها و راهبردهاست.
2. ضرورت تحول:
ضرورت تحول در حوزه امری بدیهی مینماید و همه جریانهای اصیل و اصلی حوزه آن را پذیرفتهاند، اگر چه شبه جریانهایی هم هستند که با اصل تحول مخالفند و شاید این مخالفت به مبنای فکری آنها و عدم فهم و تلقی درست از تحول و سپس ترس از تحول باشد که ترس بهم ریختن نظام، ساختار، روشها و رسالت و اهداف حوزوی است چنانکه برخی تحول در علوم انسانی را نیز برنمیتابند و از آن تحاشی و تبرّی میجویند که خود ریشههای معرفت شناختی، روان شناختی و سیاسی ـ اجتماعی دارد.
البته موافقان تحول در جریانهای اصیل و اصلی حوزوی نیز دارای تلقیهای مختلف و گاهی متهافت از تحول و روشها و شیوههای آن هستند لذا بحثهای معرفتی ـ مدیریتی در خصوص تحول در حوزههای علمیه و آنگاه تحول در حوزه علوم انسانی، نقش، منزلت و میزان کارآمدی حوزه در تحول علوم انسانی نیز مطرح است.
1.ضرورتها و دلائل:
1.1.ضرورتهای تحول:
1.1.1. هماهنگسازی حوزه با نیازهای دنیای جدید و انتظارات جامعه اسلامی و جامعه جهانی.
1.1.2. تولید دانش دینی و نظریه پردازی
1.1.3. توزیع دانش دینی
1.1.4. ساختار سازی نظامهای اجتماعی
1.1.5. تامین نیازها و انتظارات حکومت دینی ـ ولایی در ساحتهای مختلف
1.1.6. معنویت گرایی و تهذیب نفس و نفوس
1.2. دلائل تحول:
1.2.1. عینیت بخشی به رسالت و ماموریتهای حوزه علمیه
1.2.2. تحولات شگرف جهانی و سطح انتظارات متنوع
3.پیشینه تحول: تحول در حوزه دارای تاریخ معتنابهی به تاریخ حدوث و پیدایش حوزههای علمیه شیعه دارد و ای بسا از حیث تبارشناسی، دارای تبارهای مختلف و دورهها و مراحل گوناگون نیز باشد چنانکه تحول در قلمروهای فقهی ـ فلسفی، روشهای اجتهادی و مدیریتهای آموزشی ـ پژوهشی نیز دارای سابقه تاریخی است.
بنابراین امثال محقق کرکی، شیخ طوسی، علامه حلی و ... خواجه نصیرالدین طوسی و ... تا درد و دغدغههای تحول گرایانه مؤسس حوزه علمیه قم مرحوم آیت الله العظمی حائری و آنگاه تحول راهگشا و روشمند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و سپس شاگردان برجستهاش از جمله حضرت امام خمینی(رض) که با انقلاب اسلامی و بنیانگذاری نظام جمهوری اسلامی و گفتمان فکری ـ معرفتی خویش تحول چشمگیری در حوزههای علمیه ایجاد و شاگردانش امثال استاد شهید مطهری، شهید بهشتی و ... نقش برجسته احیاگرانه و اصلاح گرانه در تحول حوزوی داشتهاند چه تحول مفهومی ـ اندیشهای و چه تحول سازمانی و مدیریتی و زمینهساز تحول عمیقتر و کارآمدتری شدهاند که پرچمدار آن مقام معظم رهبری است که در واقع ضرورت تحول را شناخته و مراحل تاریخی مختلفی را تحول در حوزه پشتسرگذاشته تا در عصر جدید متناسب با نیازهای زمان و معادلات جهانی و کارکرد دین اسلام و نقش حوزههای علمیه در تحول روشن گردد و خود یک مرحله بسیار مهم و سرنوشتسازی شده است که از همه مهمتر تحول در علوم انسانی جهت اسلامیسازی علوم انسانی، بومیسازی علوم انسانی و سپس تولید و تاسیس علوم انسانی ـ اسلامی خواهد بود.
4. مبانی تحول حوزههای علمیه: ایجاد تحول در حوزه نیاز به مبناشناسی تحول حوزه دارد که در یک نگاه اجمالی میتوان مبانی ذیل را فهرست کرد:
4.1. دینی بودن هرگونه تحول در حوزه و یا مستند بودن تحول به آموزههای دینی و گزارههای اسلامی.
4.2. هدفمند بودن تحول به معنای اهداف دینی داشتن تحول
4.3. تبیین رابطه دین و دولت، شریعت و سیاست با توجه به تشکیل، استقرار و تثبیت و توسعه حکومت دینی و ولایی و نیازهای آن به حوزه و اجتهادهای حوزوی.
4.4. عدم تحت الشعاع قرار گرفتن سنت در جریان تحول و عدم عصری زدگی و تجددگرایی.
4.5. عدم پایبندی به سنت یا سنتگرایی محض و گذشته نگری و بازماندن از تحولات جهانی و نیازهای عصری، ابتکار، خلاقیت و اجتهاد پویا و کارآمد.
نگرانیهایی که پیرامون تحول وجود دارد که برخی از آنها عبارتند:
- نگرانی نسبت به اصل تحول و ابهام در مرزبندیهای آن.
- نگرانی نسبت به امکان ایجاد انحراف در تحول از نظر روشی ـ هدفی و غایت گرایانه
- نگرانی نسبت به شیوهها که دچار افراط و تفریط گردد و با مدیریت عقلانی ـ اعتدالی قرین شود.
- نگرانی نسبت به عدم وجود ضوابط و برنامههای مشخص در تحول گرایی
- نگرانی نسبت به آسیب شناسی دقیق و عمیق
5. قلمرو تحول: یکی از محورهایی که بایسته است در تحول روشن گردد قلمرو و گستره یا ساحتهایی تحول در حوزه است مثل: تحول در فقه و فلسفه، تحول در سازمان و ساختار مدیریتی حوزه، تحول در شیوهها و روشهای آموزشی، پژوهشی، تبلیغی و ... و آنگاه مدیریت کردن تحول و مراقبتهای مدیریتی – علمی در مسیر و فرایند تحول، زیرا تحول با دین و روحانیت و عالمان دینی و سنت سلف گره خورده و به مثابه یک پروسه هست نه پروژه لذا با نیازهای زمان مرتبط است و لازمهاش مدیریت و ساماندهی دقیق و درست است.
6. ثابتات و متغیرات تحول:
ثابتات:
- قرآن محوری
- سنت و عترتگرایی
- بهرهگیری از منابع دست اول
- پاسخگویی مدام و مستمر حوزه به پرسشها و شبهات دینی
- آزاداندیشی و نواندیشی و نوآوری
- پیوستگی تحصیل و تهذیب یا آموزش و معنویت
- ارتباط استاد با طلبه و بالعکس
- مرجعیت محوری
- دقت نظر در استنباط احکام شرعیه و اجتهاد پاسخگو (اصل اجتهاد)
- هدف هدایتگری انسانها
متغیرات:
- روشها و قالبهای متغیر یا همگرایی ظرف و ظرفیتها با مظروف
7. آسیبشناسی تحول:
1. آسیبهای معرفتشناختی (گرفتار نسبیگرایی شدن)
2. آسیبهای دین شناختی (گرفتار اندیشههای سکولاریستی شدن)
3. آسیبهای روش شناختی.
4. آسیبهای غایت شناختی.
5. آسیبهای مدیریتی (عدم مهندسی تحول و مدیریت جامعنگر و متعادل).
6. فقدان نگاه سیستمی به مسائل.
7. گرفتار مسائل شکلی و روبنایی شدن یا صورت اصالت یافته و ماده تحول فراموش گردد.
8. ریشهدار نبودن مدیریت تحول.
9. عدم شناخت دنیای معاصر.
10. شتابزدگی.
11. عدم آشنایی با روشهای تحول.
12. فقدان نگاه مشارکتی در تحول.
13. عدم مفاهمه در معنا، ضرورت، روشها، شیوهها، قلمرو و غایت تحول گرایی.
14. گرفتار مدرکگرایی شدن.
15. گرفتار دنیا گرایی شدن بدلیل مشکلات معیشتی.
16. گرفتار عملزدگی و مشغولیت شدن و بازماندن از تحصیل، تحقیق و تدریس عمیق
17. گرفتار سنتگریزی شدن
18. گرفتار سنتگرایی گشتن
19. عدم ارزیابی دقیق و مستمر از سیستم آموزشی – پژوهشی و عدم روزآمدسازی آن.
8. رویکردهای تحول:
1. رویکرد «ادامه حیات» در دنیای جدید.
2. رویکرد بهتر زیستن و بهرهگیری از فضاها و فرصتها، ابزارها و امکانات دنیای جدید.
3. رویکرد اثرگذاری بر دیگران.
4. رویکرد آیندهسازی با هدف تمدنسازی اسلامی.
5. رویکرد پرداختن توامان به ماده و صورت تحول در حوزه به صورت حرکت تدریجی جوهری اشتدادی جهت دستیابی به عقلانیت و معرفت، دانایی و توانایی در مدیریت علمی جهانی.
9. راهحلهای پیشنهادی:
9.1. پیشنهادهایی در تحول پژوهشی:
9.1.1. اهمیت بخشیدن به تحقیق در علوم اسلامی.
9.1.2. حل مشکل تکروی و تکاندیشی یا فردگرایی در پژوهشیهای دینی.
9.1.3. تزریق شهامت و شجاعت تحقیق و تولید اندیشه.
9.1.4. پرهیز از سطحینگری و تولیدگرایی پژوهشی و مونتاژ کردن.
9.1.5. اجتهاد محوری و خلاقیت و نوآوری منطقی و معقول و حمایت مادی و معنوی از آن.
9.1.6. گزینش پژوهشکده نمونه و برتر حوزوی.
9.1.7. ارتباط حوزه با مراکز علمی.
9.1.8. منطبق سازی فعالیتهای علمی با نیازهای زمان.
9.1.9. تامین نیازهای علمی – پژوهشی حکومت دینی.
9.1.10. ایجاد فرصتهای مطالعاتی.
9.1.11. ایجاد فضای مجازی پژوهشی
9.1.12. تجهیز کتابخانهها و روزآمدسازی آن.
9.1.13. راهاندازی کرسیهای نظریهپردازی.
9.2. پشینهادهای آموزشی:
9.2.1. تغییر متون آموزشی.
9.2.2. مقطعبندی دروس حوزوی.
9.2.3. انتخاب و گزینش مدارس یا مدرسه نمونه.
9.2.4. انتخاب و گزینش استاد نمونه با شاخصهای تعریف شده.
9.2.5. انتخاب و گزینش طلبه (آموزشی)
9.3. جهانیسازی آموزهها و تعالیم دینی – اسلامی با فضاهای مجازی قدرتمند و جاذب با هدفهای ذیل:
9.3.1. تحصیل علوم اسلامی از طریق فضاهای مجازی جهانی.
9.3.2. پاسخگویی به شبهات دینی.
9.3.3. دفاع عقلانی – علمی در برابر مکاتب و فرقهها و جریانهای انحرافی.
9.3.4. تبلیغ دین با زبان و ابزارهای جدید جهانی.
9.3.5. پرداختن به جنبش نرمافزاری تحول و تولید علوم انسانی – اسلامی.
9.3.6. ارائه نظاممند و روشمند نظریههای اسلامی و نقد نظریههای رقیب و معارض در فضاهای مجازی.
10. گفتمان فکری تحول در حوزه علمیه
10.1. گفتمان سنتی بزرگانی چون شیخ عبدالکریم، آیت الله بروجردی و ...
10.2. گفتمان امام خمینی(رض) که در گفتمان استاد شهید مطهری و مقام معظم رهبری تجلی یافته است که میتوان گفت گفتمان اسلام ناب محمدی (ص) که استاد شهید مطهری عناصر اصلی این گفتمان را صورتبندی کرده است و در جهان بینی و ایدئولوژی 59 اصل را مطرح کرد (م. آ، ج2، ص 229ـ250) و عناصری چون:
جاودانگی حقیقت
واقع گرایی معرفتی
خاتمیت با مؤلفههای: جامعیت و کمال دین
توحید
فطرت
اجتهادپذیری
زندگی گرایی
قرین بودن و همگرایی اجتماعیات و معنویات
رابطه حق و تکلیف
تفکیک آزادی معنوی (درونی) و اجتماعی (بیرونی).
ضابطهمندی
و ...
10.3. گفتمانهای حاکم بر برخی مؤسسات علمی ـ پژوهشی مثل: فرهنگستان علوم اسلامی، مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی و ...
10.4. گفتمان تجددگرایی (متجدد)
10.5. گفتمان تحجر گرایی (متجمد)
گفتمان تجدیدگرایی عقلانی ـ اعتدالی (مجدد)
یا
گفتمان تصلب گرایی ـ که سنت گرای محض و متمایل به تکرار سنت و بیمناک از نواندیشی و نوگرایی است.
گفتمان تجددگرایی: که سنت گریز و متمایل به غرب و مدرنیته و شیفته مبانی لیبرالیستی ـ سکولاریستی است.
گفتمان تمدن گرایی: که وفادار به سنت سلف و آگاه به زمان و نیازهای عصری و اجتهاد پویا و مؤمن به ابتکار، خلاقیت و نوآوری و نواندیشیاند و عناصری چون:
1. نگرشی نظاممند به معرفت دینی
2. اصول گرایی در فهم دینی و توسعه گرایی در تحقق دین
3. تکامل روش اجتهاد و پایانناپذیری منابع اجتهاد
4. ضرورت تدوین الگوهای اجتماعی از جمله الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت
5. پیریزی تمدن نوین اسلام
6. و ...
11. مراحل تحول در حوزه:
مرحله اول: دورة تاسیس و شیخ موسس
مرحله دوم: دورة آیت الله برجوردی
مرحله سوم: دورة امام خمینی و انقلاب اسلامی
مرحله چهارم: دورة مقام معظم رهبری که دورة تکمیلی ـ تولیدی است.
پیگیری این موضوعات کمک میکند تا تحول گفتمانی آرام آرام به سمت تحول مدیریتی پیش رفته و تحول عملی محقق شود.