بسم الله الرحمن الرحیم. مسأله تشکیل خانواده در اسلام، بسيار مورد تشويق و ترغيب است حتی آنهايي که در این امر کوتاهي کرده باشند، مورد مذمّت هستند.
خانواده، تمدّن ساز است
البته همه اینها براي اين است که نقش خانواده در نظام تمدّن بشري خيلي مهم است. يعني صرف نظر از اینکه بقاء نسل به تشکیل خانواده است، تمدّن درست و صحيح هم بر پایه خانواده سالم و متمدّن است.
رابطه تعاملی زن و شوهر نه معاهده تجاری و خشک
آیات شریفه قرآن راجع به رابطه زن و شوهر ميفرمايد: هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنّ؛ زنها براي شما لباس و شما براي زنها لباس هستید. در اینجا قرآن کریم، زن و مرد را به لباس تشبیه کرده است یعنی اینکه اين دو چنان با هم مرتبط و یگانه میشوند که نقایص هر کدام به واسطه دیگری پوشانده میشود.
تفاوتهاي مختلفي هم که در مواضع زن و شوهر وجود دارد اقتضاء تکوين اين دو جنس است و در عالم تشريع و تأمين حقوق و نظام والاي انساني نيز همين فرقها با ملاحظه اين جهات تکويني است که نه از آن چيزي ميکاهد و نه بر اين چيزي ميافزايد، حتي مثل (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء)([1]) که مربوط به زندگي عائلي و اداره خانواده است، مديريت به مرد واگذار شده است که اگرچه مرد در اداره، صاحب اختيار است، اما تبعات و مسئوليتهاي سنگيني به او تحميل شده که در واقع، مديريت نيست، بلکه مسئوليت است؛ و اين نظم و ترتيب در بين زن و شوهر مسلمان به طور خشک و رو در رويي با هم سامان نمييابد، و مانند رابطه اداري يا تجاري دو نفر نيست، بلکه رابطهاي زنده و تعاملي عاطفي است.
بر اساس هدايتهاي وحياني و قرآني، مثل (وَ جَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً)([2]) يا (هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ)([3]) بهترين و لذّتبخشترين روابط بين دو همسر برقرار ميشود که هر دو با هم، يک واحد مشترک المنافع ميشوند؛ نه اين، خود را از او جدا ميبيند و نه او. زندگي عائله و مديريت مرد تا آنجا حسّاس ميشود که پيغمبر اکرم صلىالله عليه و آله ميفرمايد:
«الْمُؤْمِنُ يأْكُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَ الْمُنَافِقُ يأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ»([4])
اين دو همسر، در اسلام در هم فاني هستند و مصداق اين شعر ميشوند که: ترسم ای فصّاد چون فصدم کنی * نیشتر ناگاه بر لیلی زنی
من کی ام لیلی و لیلی کیست؟ من * ما یکی روحیم اندر دو بدن از نظر اسلام، روابط زن و مرد خيلي قداست دارد. كار زن در خانه و دوره حمل و ارتضاع همه دارای ثوابهايي است که براي هيچکدام از عبادات ننوشتهاند.
بین زن و مرد هر دو براي خدا باید اتحاد و پيوند باشد. باید خانواده ها بر اساس همین شکل بگیرد كه به صورت يک کار شرعي و پرثواب که مورد قبول خداوند متعال است و خداوند به آن امر کرده است باشد.
اگر اینطور شد یگانگی به وجود میآید و زندگی شیرین میشود. سابق اینطور بود كه حتي وقتی شرايط اقتصادي سخت بود، زوجین همه اين سختيها را تحمّل ميکردند و این تحمّل هم برایشان زحمت نداشت بلكه لذّتبخش بود.
شما آيات قرآن و رواياتي که ثوابها و حسنات طرفین را ذكر كردهاند ببینید، به طور مثال داریم كه فرمودند: «الْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ الله؛ كسی كه برای زن و بچهاش زحمت میكشد مثل این است كه در راه خدا جهاد میكند.»([5]) و زنی هم که در خانه براي تربیت اولاد و فرزندان خوب و صالح تلاش میكند همیشه در حال عبادت است.
نمونه ای از خانواده اسلامی
اگر بخواهم از اين زندگاني، مثالي بگويم، نزديکتر از پدر و مادر خودم مثالي ندارم. اگر فرصت بود و شرح روابط اين دو همسر و فضيلتهاي بالايي را که در همسري و اشتراک منافع و در هم فانيشدن آنها را و روبروشدنشان را با مشکلات و دشواريها و قداست بين آنها مينوشتم، همه درس بود و عرض مکتب.
هيچ وقت در دل، آنها گلهاي از يکديگر نداشتند؛ يک واحد کامل بودند. پدرم مجتهد و فقيه عاليقدر، و مادرم فاضله عارفه اهل قرآن و حديث و دعا، و در نظر همه اقوام و خويشان با مهابت و احترام خاص بود.
معاش اقتصادي آنها بسيار مختصر و در حداقل بود که نميخواهم بيشتر از اين بنويسم که شايد حمل بر خودستايي شود.
اتمام مشكلات اقتصادی و كمبود امكاناتی كه بود زندگي آنها در کمال لذّت و ابتهاج بود. والدهام ميگفت: يک روزي سفره را كه انداخته بودم وقتی بچّهها آمدند و سر سفره نشستند كه در سفره غذای كمی بود. به بچهها گفتم كه خيال ميکنم سر سفرهاي نشستهای که همه چيز در آن هست، ولي فهميدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشيدم و همیشه میگفت پشیمانم كه اینقدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم كردم.
والدین حقیر در تربيت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ هم والد اهتمام داشتند و هم والدهمان. اصلاً اخلاقشان خودش تربيت بود. وقتي پدر و مادری متخلّق به اخلاق اسلامی باشند اولاد خوب تربيت ميشوند.
غرض این که زن و شوهر مسلمان اگر چه به ظاهر دو فردند، ولي با هم، چنان پيوسته ميشوند که يک واحد ميشوند؛ شريک زندگي در منفعت و مصلحت که واقعاً توصيف آن با قلم دشوار است.
[1]. نساء، آيه 34.
[2]. روم، آيه 21.
[3]. بقره، آيه 187.
[4]. کافی، جلد 4، بَابُ كِفَايَةِ الْعِيَالِ وَ التَّوَسُّعِ عَلَيْهِمْ، حديث 6.
[5]. كافي، جلد 5، باب من كد على عياله، حدیث 1