جام جم:آمانو؛بازيگر سناريوي آمريكا
«آمانو؛بازيگر سناريوي آمريكا»عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛گزارش بيسابقه و تعجببرانگيز يوكيو آمانو، مديركل ژاپني آژانس بينالمللي انرژي اتمي، اعتبار اين نهاد مهم بينالمللي را در معرض آسيب جدي قرار داد و آشكارا نفوذ چند قدرت در اين آژانس را به نمايش گذاشت.
حرفشنوي آمانو از دولت آمريكا آنقدر بيپرده صورت گرفت كه اگر اسناد منتشر شده از سوي ويكيليكس درباره وابستگي او به آمريكا را هم ناديده بگيريم به همين نتيجه ميرسيم كه آمانو، مهره گوش به فرمان آمريكاست و اظهار خشنودي وزير امور خارجه آمريكا هنگام انتخاب او به دبيركلي، بيجهت نبوده است.
نقش آمانو در سناريويي به كارگرداني آمريكا، آنقدر غيرحرفهاي و تابلو اجرا شد كه گويا هنرپيشهاي ديالوگهاي خود را هنگام بازي از روي متن بخواند!
آنچه به عنوان گزارش آژانس منتشر شد نه گزارش يك نهاد بينالمللي كه در واقع ديكتهاي از سوي آمريكا و به قلم آمانو است.
عدم اعتبار اين گزارش را نه فقط به دلايل ارائه شده از سوي ايران بلكه از مخالفتهاي ابراز شده با آن ازسوي مراجع ديگر ميتوان دريافت.
بر اساس اطلاعات موجود، در حال حاضر سه گروه از سه زاويه متفاوت مخالف انتشار گزارش اخير آمانو بوده و هستند.
گروه اول، روسيه و چين: اين مخالفت علاوه بر پيگيري نمايندگان اين دو كشور در آژانس و ملاقات با آمانو براي متقاعد كردن وي براي عدمانتشار اين گزارش، در بيانيه انتشار يافته از سوي وزارت امور خارجه روسيه آشكار است.
در اين بيانيه چنين آمده است: روسيه بشدت از اينكه گزارش آژانس به عامل افزايش تنشهاي موجود بر سر برنامه اتمي ايران تبديل شده، مأيوس و متعجب شده است.
در قسمت ديگر اين بيانيه رفتار كشورهايي كه خواهان هر چه تندتر بودن گزارش آژانس بودهاند غيرسازنده خوانده شده است. دقت در اين عبارت بيانگر اين است كه روسيه نيز معتقد است اين گزارش خواسته برخي كشورها بوده است!
از مذاكرات نمايندگان روسيه و چين با آمانو خبر غيررسمي ديگري نيز شنيده شده و آن، اينكه طبق رويه آژانس، گزارش قبل از انتشار بايد به اطلاع ايران ميرسيد تا توضيحات اين كشور دريافت شود.
گروه دوم مخالفان را غيرمتعهدها تشكيل ميدهند. بر اساس مصوبه اخير گروه عدمتعهد در آژانس بينالمللي انرژي اتمي، علاوه بر انتقاد شديد اين گروه به ارائه مدارك محرمانه ايران به پنج كشور عضو دائم شوراي امنيت از سوي آمانو، مفاد گزارش وي نيز مورد انتقاد قرار خواهد گرفت.
شنيدهها حاكي است كه بخشي از اعتراض نمايندگان عدمتعهد به آمانو اين است چرا اسنادي كه اصالتشان ثابت نشده، در گزارش رسمي آژانس انتشار يافته و به آنها استناد شده است؟
سوال مهم و بيپاسخي كه گروه سومي را به مخالفان اين گزارش اضافه كرد و آن هرمن ناكارتس، معاون بلژيكي پادمان آژانس بينالمللي انرژي اتمي و كارشناسان همسو با او هستند.
محور اعتراض اين گروه آن است كه گزارشهاي آژانس بايد دريافت بازرسان خود آژانس باشد و نه گزارش سرويسهاي اطلاعاتي كشورهاي ديگر. گزارشهايي كه راستيآزمايي نشدهاند و از سوي كشورهايي ارائه ميشوند كه موضع خصمانه آنها با ايران آشكار است.
قابل توجه اينكه آمانو در دفاع از گزارش خود تصريح كرده است: «سازمان تحت نظارت وي حداقل از 10 كشور درباره جوانب نظامي احتمالي برنامه هستهاي ايران اطلاعات جامعي دريافت كرده»، اما آمانو در بخش ارزيابي اين اطلاعات هيچ صراحتي ندارد و ميگويد: «اين اطلاعات در مجموع معتبر است!»
علاوه بر همه اعتراضات و مخالفتها با گزارش جانبدارانه و ضدايراني، نه مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي، بلكه يوكيو آمانو، پرسش مهم و بيپاسخ ايران قابل توجه است و آن اينكه چرا با وجود 4000 بازرسي الزامي كه از تأسيسات اتمي ايران و حتي برخي تأسيسات غيراتمي آن هم بعضا به صورت سرزده انجام شده است، حتي يك گرم اورانيوم پيدا نشده است كه به سمت توليد بمب هستهاي منحرف شده باشد؟
آمانو و حاميانش بدانند اگر قرار بود نظام اسلامي با اين ترفندها از ميدان به در برود، امروز 32 سال از عمر آن سپري نشده بود.
كيهان:آقاي آمانو ! خدا سايه شما را هم كم نكند !
«آقاي آمانو ! خدا سايه شما را هم كم نكند!»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد؛شايد تعجب كنيد و تعجب آور نيز هست، اما لطف خداوند تبارك و تعالي قبل از آن كه «حيرت انگيز» باشد- كه هست- بايسته «شكر» است. يادداشت پيش روي به گزارش اخير آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره فعاليت هسته اي كشورمان اختصاص دارد و با ارائه اسناد و شواهدي غيرقابل ترديد، نشان مي دهد كه آقاي «آمانو» دبير كل آژانس، با وجود انگيزه كينه توزانه خود و بي آن كه بخواهد يا متوجه باشد به شفاف سازي و اثبات صلح آميز بودن برنامه هسته اي جمهوري اسلامي ايران خدمت بزرگي كرده است. اخبار و توضيحات مربوط به گزارش اخير آژانس را با عنوان «تير خلاص آمانو به حيثيت آژانس» بر صفحه اول كيهان امروز نشانده ايم كه مطالعه آن را به خوانندگان عزيز توصيه مي كنيم. در اين يادداشت، اما، نگاهي ديگر به ماجرا داريم.
آمريكايي ها در مذاكرات اوت 2007 - مرداد 1386- از اسنادي خبر دادند كه ادعا مي كردند در سال 2003 از يك لپ تاپ دزديده شده به دست آورده اند و شامل هزار صفحه فايل الكترونيكي است. آمريكا مدعي بود اين اسناد كه با عنوان مطالعات ادعايي
- ALLEGED STUDIES- از آن ياد مي شود نشان دهنده تلاش ايران براي دسترسي به سلاح هسته اي است و ادعا كردند اين اسناد ثابت مي كند(!) جمهوري اسلامي ايران در سال هاي 2001 تا 2003 ميلادي - 1380 تا 1382- در سه حوزه «نمك سبز» (اكسيد اورانيوم)، «انفجارهاي قوي» و «طراحي كلاهك موشك» مطالعاتي انجام داده است كه مي تواند مقدمه اي براي توليد سلاح هسته اي باشد!
درباره اسناد ياد شده- مطالعات ادعايي- كه گزارش اخير «آمانو» براساس و با استناد به آن تهيه و منتشر شده است، گفتني هايي هست؛
1- اسناد مورد اشاره يك فايل پاور پوينت« POWER POINT» است كه شامل نزديك به 1000 صفحه الكترونيكي است و از آنجا كه اسناد الكترونيكي نظير تصاوير كامپيوتري، و نوارهاي صوتي و تصويري و... به آساني قابل جعل هستند، اينگونه به اصطلاح اسناد، در هيچ يك از مراجع حقوقي قابل استناد تلقي نشده و «سند» محسوب نمي شوند. بنابراين اولين پرسش آن است كه آقاي آمانو براساس كدام منطق حقوقي و ملاك علمي و قانوني بر اين اوراق و تصاوير الكترونيكي به عنوان «سند» تكيه كرده است؟!
2- آمريكا مدعي است كه اين فايل كامپيوتري را در سال 2003 از يك لپ تاپ سرقت شده به دست آورده است. اين ادعا در حالي است كه در تاريخ 22 نوامبر 2004- آذر 1383- كالين پاول وزير خارجه وقت آمريكا طي مصاحبه اي با روزنامه آمريكايي وال استريت ژورنال اعلام كرده بود، اسناد ياد شده را از يك گروه مخالف ايران دريافت كرده اند! و هفته نامه آلماني اشپيگل در شماره 17 ژوئن 2010 خود - 27 خرداد 1389- طي دو مقاله مفصل نوشته بود اسناد موسوم به «مطالعات ادعايي» را در سال 2005- به تاريخ هاي ادعا شده 2003، 2004 و 2005 توجه كنيد- يك مأمور «سيا» در ملاقات خود با يكي از دست اندركاران مسائل هسته اي كه در رستوراني در شهر وين انجام گرفته بود، به دست آورده است!
3- آمريكايي ها در مذاكرات اوت 2007- مرداد ماه 1386- از وجود اين به اصطلاح اسناد خبر دادند ولي علي رغم درخواست البرادعي، مدير كل وقت آژانس و اصرار جمهوري اسلامي ايران، از ارائه اين اسناد به آژانس و نهايتاً به ايران براي راستي آزمايي خودداري ورزيدند. تا آنجا كه آقاي البرادعي طي مصاحبه اي با روزنامه نيويورك تايمز مورخ 15 فوريه 2008- بهمن 86- اظهار داشت
«من يك حقوقدان هستم و نمي توانم بدون اين كه اسنادي ارائه شده باشد، كشوري را متهم كنم».و نهايتا بعد از اصرار فراوان مديركل وقت آژانس و ابراز تعجب توام با ملامت نمايندگان برخي از كشورها نسبت به خودداري آمريكا از ارائه اسناد به آژانس، آمريكايي ها از 1000 صفحه اسناد مورد ادعا فقط 36 صفحه آن را به طور گزينشي به تيم هسته اي جمهوري اسلامي ايران نشان دادند! و متعاقب آن، ايران اسلامي در 117 صفحه به ادعاهاي مطرح شده پاسخ داد كه در گزارش آژانس به پاسخ هاي ايران حتي براي نفي آن نيز اشاره اي نشده است!
4- گفتني است كه برخي از گزارش هاي موثق حكايت از آن دارند كه «محمد البرادعي» مديركل وقت آژانس در مقابل فشار آمريكايي ها براي استناد به «مطالعات ادعايي» گفته بود؛ اين اسناد الكترونيكي ارزش حقوقي ندارد و بعد از انتشار به حيثيت حقوقي و جايگاه بين المللي من خسارت جبران ناپذيري وارد مي كند. مصاحبه البرادعي با نيويورك تايمز كه به آن اشاره شد و عصبانيت آمريكا را در پي داشت، پاسخ تلويحي و البته حقوقي وي به همين درخواست آمريكايي ها بود. اما آقاي «آمانو» كه به گواهي اسناد اخيرا منتشر شده «ويكي ليكس» با قيد همراهي با آمريكا در پرونده هسته اي ايران به اين سمت گمارده شده است، اشتباه احمقانه اي كه البرادعي- لااقل براي حفظ حيثيت حقوقي و بين المللي خود- از آن اجتناب كرده بود، تن داد و جمهوري اسلامي ايران مي تواند و بايد خداي سبحان را به خاطر اين اقدام احمقانه آقاي يوكيا آمانو شاكر باشد و همنوا با امام سجاد عليه السلام از ژرفاي دل بخواند «الحمدلله الذي جعل اعدائنا من الحمقا».
5- شوراي حكام آژانس بين المللي انرژي اتمي در سال 2006 طي اقدامي غيرقانوني و برخلاف بند «C» از اصل 12 اساسنامه آژانس، پرونده هسته اي جمهوري اسلامي ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل فرستاد. بهانه اين اقدام خودداري ايران از تعليق غني سازي اورانيوم بود با اين توضيح كه اگرچه نشانه اي از تلاش ايران براي توليد سلاح هسته اي در دست نيست ولي به جمهوري اسلامي ايران توصيه شده بود براي اعتمادسازي و ادامه مذاكرات چرخه غني سازي اورانيوم را متوقف كند و از آنجا كه به اين توصيه عمل نشده است، پرونده به شوراي امنيت سازمان ملل فرستاده مي شود!!
اكنون جاي اين پرسش منطقي و حقوقي است كه اگر آمريكا «مطالعات ادعايي» را براي اثبات غيرصلح آميز بودن فعاليت هسته اي ايران كافي و يا دستكم اثرگذار مي دانست، چرا در همان سال 2003 كه- به زعم خود- به اين اسناد دست يافته بود، از آن براي فرستادن پرونده هسته اي ايران به شوراي امنيت سازمان ملل استفاده نكرد؟! و به بهانه هاي دم دستي و غيرحقوقي نظير خودداري ايران از تعليق غني سازي اورانيوم متوسل شد؟!
6- همان هنگام كه فقط 36 صفحه از مطالعات ادعايي هزار صفحه اي به ايران نشان داده شد، جمهوري اسلامي ايران در يك گزارش 117 صفحه اي، ضمن نشان دادن جعلي بود اسناد ياد شده، پرسش هاي ساده اي را نيز مطرح كرد كه آژانس هرگز به آنها پاسخي نداد از جمله آن پرسش ها، اين كه؛
الف: بر پايه كدام دليل و نشانه اي ادعا مي كنيد كه اين اسناد، هسته اي است؟! گفتني است در گزارش اخير آمانو نيز بارها تكرار شده است كه بسياري از ادعاهاي مطرح شده، چند منظوره هستند و يا تاكيد شده آزمايش ها با مواد منفجره معمولي و غيرهسته اي انجام شده است.
ب: چه دليلي وجود دارد كه نشان بدهد اين اسناد متعلق به ايران است؟! تنها پاسخ آژانس به اين پرسش آن بود كه برخي از اين اسناد به زبان فارسي است! كه پاسخ داده شد؛ بسياري از تروريست هاي تحت حمايت آمريكا نيز فارسي زبان هستند و پاسخ آژانس فقط سكوت بود!
ج: اين پرسش مطرح شد كه اسناد الكترونيكي هستند و جعل آنها به آساني امكان پذير است و آژانس در پاسخ گفت: اولا؛ اصل اين اسناد موجود نيست! و ثانيا؛ تعداد آنها زياد است! و ثالثا؛ وارد جزئيات شده! بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه احتمالا واقعي باشند!! اين استدلال آژانس همان هنگام با استهزاي نشريه گلوبال ريسرچ و نيويوركر روبرو شد.
د: اگر اين اسناد به گفته آمريكايي ها، اسناد محرمانه و طبقه بندي شده هستند چرا هيچكدام از آنها مهر «محرمانه»، «سري» و «طبقه بندي» ندارند؟!
هـ: آژانس مطابق اساسنامه خود فقط در موارد هسته اي مجاز به بررسي و اظهار نظر است و حال آن كه از سه مورد مطرح شده فقط نمك سبز- URANUM OXIDE- هسته اي است و دو مورد ديگر اولا چه ربطي به آژانس دارند و ثانيا؛ چه رابطه اي با نمك سبز مي توانند داشته باشند؟... و آژانس كه پاسخي براي اين پرسش نداشت در ماه مي 2008- ارديبهشت 87- طي نامه اي با امضاي آقاي «ناكارتس» رسما به ايران اعلام كرد كه «ارتباطي ميان نمك سبز و دو موضوع ديگر وجود ندارد». اين اعتراف در بند 22 گزارش اخير آژانس ديده مي شود ولي آژانس در ادامه اين اعتراف رسمي آورده است «اگرچه در مي2008 نتوانستيم اين ارتباط را نشان بدهيم ولي بعدها به ما سندي نشان داده شدكه اين ارتباط را تاييد مي كند»!! و توضيح نمي دهد كه اين سند چيست؟ و چرا در گزارش آژانس به متن آن اشاره اي نشده است!
7- توليد نمك سبز كه در گزارش آژانس به آن اشاره شده است يك چرخه شيميايي است و در تبديل هگزافلوئور اورانيوم UF6 به فلز، كاربرد دارد و از آنجا كه مطابق مفاد NPT غني سازي اورانيوم حق قانوني ايران است، انجام چرخه شيميايي مورد اشاره در فعاليت هسته اي كشورمان، طبيعي و قانوني بوده و به آژانس نيز گزارش شده است.
8- «انفجارات قوي» نيز يكي از سه مورد اتهامي است و حال آن كه انجام اينگونه انفجارها از مقدمات ضروري در ساخت موشك است و عجيب آن كه آژانس نيز در پاراگراف 63 از گزارش اخير خود، تاكيد مي كند، اينگونه انفجارها و يا آزمايش اين انفجارها كاربردهاي متفاوت و غيرهسته اي نيز دارد.
9- درباره طراحي كلاهك (سرجنگي) موشك كه در گزارش آژانس به عنوان يك مورد اتهامي و مشكوك در فعاليت هسته اي ايران، ياد شده است، بايد گفت؛ مگر جمهوري اسلامي ايران با صراحت از ساخت موشك هاي بالستيك خبر نداده است؟ و مگر توليد كلاهك يكي از ضروري ترين نيازها در ساخت موشك هاي بالستيك نيست؟! بنابراين آژانس با چه استدلال و براساس كدام سند از توليد كلاهك جنگي به عنوان نشانه اي مشكوك براي تلاش ايران در دستيابي به سلاح هسته اي ياد كرده است؟!
10- آژانس مطابق اساسنامه خود و به تصريح پادمان هاي مربوطه، موظف است گزارش هاي خود را براساس يافته هاي بازرسان آژانس تنظيم و منتشر كند ولي گزارش اخير براساس «مطالعات ادعايي» كه به تصريح آمريكايي ها از طريق مخالفان جمهوري اسلامي در اختيار آمريكا قرار گرفته، تهيه شده است كه به نمونه هايي از بي اعتباري و جعلي بودن آنها اشاره شد.
11- و اما، نشانه هاي بي اعتباري و مضحك بودن گزارش اخير آژانس اگرچه فراوان است و در اين نوشته فقط به چند مورد از آنها اشاره رفته است ولي گفتني است كه؛
الف: در هيچيك از مواد و بندهاي چند ده صفحه اي گزارش آژانس حتي يك بند يا پاراگراف را نمي توان يافت كه در آن بر تلاش ايران براي دستيابي به سلاح هسته اي با اطمينان تصريح شده باشد.
ب: آقاي يوكيا آمانو- بخوانيد آمريكا- با تهيه گزارش اخير ماهيت «مطالعات ادعايي» آمريكا را كه تاكنون از افشاي آن خودداري مي شد، فاش كرده و نشان داده است كه اين به اصطلاح «اسناد»! تا چه اندازه مضحك، غيرحقوقي و بي اعتبار است. اين اقدام آقاي آمانو را به جد بايستي خدمت ناخواسته يك دشمن نادان به جمهوري اسلامي ايران تلقي كرده و از خداي مهربان خواست كه سايه او را نيز مانند سايه خانم كلينتون، كم نفرمايد!
خراسان:سر بي کلاه صنعت از منابع هدفمندي يارانه ها
«سر بي کلاه صنعت از منابع هدفمندي يارانهها»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان مهدي حسن زاده است كه در آن ميخوانيد؛وزير صنعت در حالي از تأمين منابع اجراي بسته سوم حمايت از صنعت در هدفمندي يارانه ها خبر داد که به جاي منابع پيش بيني شده در قانون هدفمندي يارانه ها، منابع صندوق توسعه ملي به بازسازي خطوط فرسوده بخش صنعت اختصاص مي يابد. اين رويداد خبر از قطع کامل اميد نسبت به اجراي مصوبه قانوني حمايت از توليد در هدفمندي يارانه ها مي دهد. مصوبه اي که رهبر انقلاب نيز در ديدار هيئت دولت با ايشان در شهريور ماه بر اجراي آن تأکيد داشتند.
با گذشت حدود ۱۱ ماه از اجراي قانون هدفمندي يارانه ها نحوه کمک به بخش توليد به عنوان پاشنه آشيل اجراي اين قانون ذکر مي شود. از همان ابتداي اجراي هدفمندي يارانه ها مشخص بود دولت در برابر تبعات اجتماعي اجراي اين قانون و پاسخ به دغدغه هاي عموم مردم حمايت هاي ويژه اي را صورت مي دهد. چنان که توزيع يارانه نقدي به صورت ماهانه براي هر خانوار (با فرض ۴ نفره بودن ميانگين تعداد اعضاي خانوار) حدود ۱۸۰ هزار تومان درآمد ثابت ماهانه در پي داشت که براي اقشار فقير و درآمدهاي پايين کمک قابل توجهي محسوب شد. با اين حال حساسيت هاي حمايت از بخش توليد با توجه به اثرپذيري بسياري از صنايع که سال ها متکي به خطوط فرسوده و انرژي بر فعاليت مي کردند از همان ابتدا بالا بود. در اين ميان وزارت صنايع با تدوين بسته اي حمايتي و تشريح جزئيات آن توليد کننده ها را به حمايتي همه جانبه براي گذر از دوران انرژي ارزان و توليد غير بهره ور به دوره انرژي گران و توليد بهره ور اميدوار کرد. اين بسته حمايتي شامل چند بخش بود: ۱ - خط اعتباري انرژي شامل پرداخت تسهيلات با کارمزد ۳ درصد و دوره تنفس ۶ ماه براي پرداخت هزينه انرژي ۲- تسهيلات بازسازي و تکميل فرآيند توليد با سود ۹ درصد و دوره پرداخت ۲ ساله که به تناسب تعداد کارکنان واحد توليدي بين ۴۰ تا ۱۵۰ ميليون تومان تعريف شده بود. ۳- احداث مولدهاي برق پربازده در واحدها و شهرک هاي صنعتي با پرداخت تسهيلات تا سقف ۸۰ درصد مبلغ سرمايه گذاري با نرخ سود ۱۱ درصد و دوره تنفس ۶ ماهه؛ ۴- ساير کمک ها در قالب اعطاي سوخت با قيمت هاي تبعيضي، افزايش جوايز صادراتي و مديريت واردات.
با نگاهي به اين فهرست و گزارش عملکرد وزير صنعت مشخص است غير از مورد اول و بخشي از مورد چهارم هيچ اقدامي براي اجراي بسته سياستي بخش صنعت نشده است. به ويژه اين که قلب تپنده اين بسته مورد دوم يعني بازسازي خطوط فرسوده توليد و جايگزيني ماشين آلات فرسوده با دستگاه هاي نوين در واحدهاي توليدي است که اظهارات چندي قبل غضنفري نشان مي داد که اين وزارتخانه با بانک عامل (بانک ملي) بر سر پرداخت اين تسهيلات دچار مشکل شده است.
با اين حال مجوز دولت به وزارت صنعت براي استفاده از منابع صندوق توسعه ملي به جاي سهم توليد از منابع هدفمندي يارانه ها حاوي نکاتي است که توجه به آن ها ضروري است:
۱ - در فضاي پس از هدفمندي يارانه ها که بخش عمده تسهيلات حمايت از توليد اختصاص نيافت پرداخت اين تسهيلات از هر محلي مغتنم است و مي تواند فرصت جبران بخشي از افزايش هزينه ها را به واحدهاي توليدي بدهد. به خصوص اين که پس از ماجراي فساد بانکي اخير بسياري از فعالان اقتصادي از محدود شدن ارائه تسهيلات از سوي بانک ها خبر مي دهند.
۲ - با وجود اين که پرداخت تسهيلات حمايتي از هر محلي مغتنم است با اين حال پرسش درباره اين که چرا سهم بخش صنعت از محل هدفمندي يارانه ها اختصاص نيافته است همچنان قابل طرح است. از منظر قانوني تخلف آشکار از قانون هدفمندي يارانه ها به رغم تذکرات نهادهاي قانوني و از جمله تذکر رهبر انقلاب در ديدار اعضاي هيئت دولت با ايشان و اصرار به اين تخلف جاي تأمل جدي دارد. اگر دولت معتقد است قانون در اين باره مشکل دارد و سهم بيشتري از منابع هدفمندي بايد به مردم اختصاص يابد بايد از مسير قانوني و با مصوبه مجلس اقدام کند. مجلس پيش از اين با کاهش سهم ۳۰ درصدي توليد به ۲۰ درصد و حذف سهم ۲۰ درصدي دولت از منابع هدفمندي يارانه ها در قانون بودجه سال ۹۰ انعطاف پذيري خود را در اين باره نشان داده است. فارغ از اين که آيا اين انعطاف پذيري و کاهش سهم بخش توليد مصلحت اقتصادي دارد يا نه حجت بر دولت تمام شده است که مسير قانوني انعطاف پذير است و مي توان از آن استفاده کرد.
۳ - از منظر اقتصادي حذف يا کاهش سهم بخش توليد از منابع هدفمندي يارانه ها و سوق دادن آن به سمت پرداخت يارانه نقدي علاوه بر افزايش نقدينگي موجود در جامعه مخاطرات اقتصادي و اجتماعي ديگري نيز دارد. چرا که سهم بيش از حد مردم از يارانه نقدي اصلاح الگوي مصرف و صرفه جويي را که از اهداف اصلي هدفمندي يارانه هاست نقض مي کند و ممکن است براي خانوارهاي پرجمعيت و کم مصرف مناطق روستايي تبعات فرهنگي غلط درباره فرهنگ تلاش و پشتکار و کسب ثروت از طريق فعاليت داشته باشد.
به ويژه اين که در سياست هاي ابلاغي رهبر انقلاب براي اشتغال زايي يکي از بندها سوق دادن يارانه ها از مصرف به سمت سرمايه گذاري بود.
۴ - و اما آخرين نکته قابل توجه در اين مسئله سهم به يغما رفته بخش توليد از ثروت و منابع ملي است. چرا که پرداخت سهم توليد از منابع هدفمندي يارانه ها از طريق صندوق توسعه ملي باعث مي شود آن بخش از سهم بخش توليد از صندوق توسعه ملي که مي توانست براي ساير مصارف مورد نياز بخش صنعت در جهت توسعه صنعتي و اشتغال زايي باشد صرف منابعي شده که بايد از هدفمندي يارانه ها اختصاص مي يافت لذا در هر صورت سهم صنعت از مجموع منابع ملي (هدفمندي يارانه ها + صندوق توسعه ملي) کاهش يافته تا به جاي توليد مصرف اولويت توزيع يارانه ها و ثروت هاي ملي باشد.
در مجموع به نظر مي رسد اقدام به موقع و قاطع نهادهاي نظارتي در اين باره ضروري است چرا که هيچ چيز نمي تواند جايگزين منابع ناديده گرفته شده بخش صنعت در جهت توسعه و پيشرفت کشور باشد و هر گونه اهمال در اين زمينه به رشد اقتصادي و پيشرفت صنعتي کشور آسيب جدي وارد مي کند.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛روزهاي بزرگ و پرمعنويت عرفه و عيد قربان در عين حال كه ظاهري صرفاً معنوي دارند، اما از مفاهيم اجتماعي لبريزند. اين واقعيت را از نكات باريكتر از موي دعاي امام حسين در روز عرفه و اطاعت محض و گذشت بيچون و چراي ابراهيم در برابر امر خدا به ذبح اسماعيل بايد فهميد كه انسان را به نديدن خود، فاني شدن در خدا و به خدمت خلق خدا كمر بستن تشويق ميكنند.
اگر ابراهيم، آن گذشت را نشان نميداد، هر سال ميليونها انسان مفتون معنويت براي رسيدن به زلال توحيد، گرد خانه خدا نميگشتند و در پايگاه بزرگ وحدت، گردهم نميآمدند و از حال و روز همديگر آگاه نميشدند. اين، راز و رمز مراسم عبادي - سياسي حج است كه امت اسلامي را در يك روز و يك ساعت در عرفات گردهم ميآورد و در ايام مشخصي در مكه و مشاعر نزديك به آن به تكاپو وامي دارد تا با دستاني پر به كشورهاي خود برگردند و در راهي كه خدا امر فرموده و به صلاح همه آنان است به پيش بروند.
انتشار پيام رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهاي به كنگره عظيم حج كه در جمع حاجيان حاضر در مراسم برائت از مشركان در عرفات قرائت شد، اشارات روشني به همين موضوع دارد. ايشان در اين پيام بر تشكيل قطب قدرتمند جهان اسلام به عنوان راه نجات كشورهاي اسلامي از چنگال غرب تأكيد كردند و با عنايت به رويدادهاي ماههاي اخير در جهان اسلام افزودند: در ميانه حج سال گذشته و حج امسال، حوادثي در دنياي اسلام پديد آمده است كه ميتواند سرنوشت امت اسلامي را دگرگون ساخته و آيندهاي درخشان و سرشار از عزت و پيشرفت مادي و معنوي را نويد دهد. ايشان در همين پيام، به وضعيت ويژهاي كه كشورهاي اروپائي و آمريكا دچار آن شدهاند پرداخته و تأكيد كردند: غرب و آمريكا و صهيونيسم، امروز از هميشه ضعيفتر هستند. علاوه بر اين، تكيه بر شرايط خاص منطقه و انقلابهاي مردمي نيز از محورهاي مورد تأكيد در پيام رهبري بودند كه به درستي از ضرورت دو عامل مهم "تداوم ايستادگي و هوشياري در برابر حيلههاي قدرتهاي بين المللي" به عنوان دو عامل مهم براي ادامه مسير انقلابهاي منطقه ياد كردند.
اين هفته، بار ديگر پرونده جنجالي اختلاس بزرگ سه هزار ميليارد توماني به عرصه رسانهاي راه پيدا كرد و رئيس و سخنگوي قوه قضائيه در اظهارات جداگانهاي گفتند: عدهاي با وارد كردن فشار به قوه قضائيه تلاش ميكنند نگذارند به اين پرونده رسيدگي شود. هر چند آقاي آملي لاريجاني و آقاي محسني اژهاي، كه دادستان كل كشور و ناظر ويژه رسيدگي به پرونده اختلاس سه هزار ميليارد توماني نيز هست، نامي از فرد يا افرادي كه اين فشارها را وارد ميكنند نياوردهاند ولي با توجه به اينكه آقاي محسني از وجود يكي از نزديكان رئيس دفتر رئيسجمهور در ميان متهمان اين پرونده خبر داد و همينطور با عنايت به اظهارات خود رئيسجمهور درباره اين پرونده و انتقادات وي به قوه قضائيه، ذهنها متوجه قوه مجريه شده است. اين، كشمكشي مستمر ميان دولت و قوه قضائيه است كه با مطرح شدن پرونده اختلاس سه هزار ميليارد توماني به اوج رسيده و گويا پاياني براي آن متصور نيست. با اين حال، از قوه قضائيه پذيرفته نيست كه فشارها از جانب هر كس كه باشد موجب عقب نشيني يا حتي كندي كار اين قوه شود. قوه قضائيه، دستگاهي مستقل است كه بايد بياعتنا به فشارها كار خود را انجام دهد و انتظار مردم اينست كه اعمال نفوذ كنندگان و فشار آورندگان را به مردم معرفي نمايد و آنها را تحت تعقيب قانوني قرار دهد.
انتشار گزارش يوكيا آمانو، مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره فعاليتهاي اتمي ايران كه مسبوق به جنجال غيرمتعارف رسانههاي غربي بود، از رويدادهاي سياسي قابل تأمل هفته جاري محسوب ميشود. اين گزارش، بر اطلاعاتي قديمي و تكراري تكيه دارد كه در گزارشهاي قبلي آژانس به صورت احتمالي و همراه با ترديد درباره تمايل جمهوري اسلامي ايران به سوي نظامي كردن فعاليتهاي هستهاي خود گمانه زني ميكرد و اينبار همان اطلاعات مالامال از ترديد و گمان، در قالب اتهام و همراه با چاشنيهاي ادعائي بعضي افراد در اين گزارش آمده است.
گزارش جديد مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي از اين نظر كه اولاً حاوي مطلب جديدي نيست و ثانياً تحت فشار آمريكا به ادعاهاي احتمالي و غيرقطعي قبلي چاشني قطعيت زده بدون آنكه سند و مدرك قابل قبولي به آن ضميمه نمايد، اعتبار آژانس و اعتبار مدير كل آن را بشدت زير سؤال برده است. اقدامات ناشيانه رسانههاي آمريكائي و صهيونيستي در آستانه انتشار اين گزارش كه تلاش كردند ورود ايران به بخش نظامي فعاليتهاي هستهاي را قطعي جلوه دهند، نشان داد اين گزارش سياسي، حلقهاي براي تكميل صحنه سازي آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران است كه با اتهام بياساس شركت در طرح ترور سفير عربستان در آمريكا شروع شد و با گزارش نماينده سازمان ملل درباره وضعيت حقوق بشر در ايران ادامه يافت و اكنون نيز به ايستگاه پاياني خود رسيده است.
همزماني اين صحنه سازيها با تهديدهاي نظامي كه از زبان صهيونيستها منتشر و البته خيلي سريع پس گرفته شد نشان داد اين يك تهديد بود كه آمريكا و صهيونيستها اميدوار بودند جمهوري اسلامي ايران را با توسل به آن وادار به تسليم شدن كنند. خوشبختانه برخورد هوشمندانه و قاطعانه مسئولان نظام جمهوري اسلامي، اين توطئه را نيز خنثي كرد و دشمنان را مثل هميشه ناكام نمود.
اين هفته در موضوعات خارجي، تحولات مربوط به قيامهاي مردمي در منطقه و همچنين اعتراضات ضدسرمايهداري در غرب محور عمده خبرها و گزارش رسانهها را تشكيل ميداد.
در ادامه خيزشها عليه حكام ديكتاتور و وابسته منطقه، مردم يمن اين هفته نيز به اعتراضات خود ادامه دادند. عليرغم برخورد وحشيانه و ضدانساني نيروهاي وابسته به علي عبدالله صالح، صدها هزار يمني معترض در خيابانها حضور پيدا كرده و بر كناره گيري و محاكمه ديكتاتور اين كشور تأكيد كردند.
تظاهرات ضد ديكتاتوري يمن كه وارد نهمين ماه خود شده است عرصه را بر رژيم علي عبدالله صالح كاملاً تنگ كرده و او اكنون با تكيه بر حمايتهاي رياض و دولتهاي غربي ادامه حيات ميدهد و حاضر به ترك قدرت نيست. واقعيت اين است كه علي عبدالله صالح به خوبي ميداند دوران حكومتش به سر رسيده و مشروعيتي در بين مردم يمن ندارد و لذا تلاش ميكند به گونهاي قدرت را واگذار نمايد كه هم تأمين جاني او و وابستگانش تضمين شود و هم عناصر وابسته به وي در حكومت آتي حضور داشته باشند. دولتهاي غربي و رژيم عربستان نيز با خواسته ديكتاتور يمن همسو بوده و درصدد هستند انتقال قدرت به گونهاي جهت داده شده و باب ميل آنها صورت گيرد و جرياني كه مورد تأييد غرب و عربستان باشد، جايگزين رژيم علي عبدالله صالح شود. اين موضوع، درحال حاضر محور اصلي طرح شوراي همكاري خليج فارس است ولي مردم يمن خواستار تغيير كامل و بدون قيد و شرط رژيم كنوني و محاكمه علي عبدالله صالح به جرم جنايات وسيعي كه مرتكب شده است، ميباشند.
درحال حاضر، رايزنيهاي فشردهاي بين عناصر خارجي حامي رژيم يمن و برخي رهبران مخالفان در جريان است تا آنها با طرح شوراي همكاري خليج فارس به همان شكلي كه تنظيم شده موافقت كنند. قرار است اين طرح در جلسهاي كه امروز در رياض برگزار ميشود مطرح و به امضاي نماينده رژيم علي عبدالله صالح و مخالفان برسد. بديهي است اگر رهبران مخالف تسليم شروط ديكته شده از سوي غرب و رياض در طرح مذكور شوند اين عمل آنها نه تنها بحران را خاتمه نخواهد داد بلكه به منزله خيانت به انقلاب مردم يمن تلقي ميشود و در آينده بايد پاسخگو باشند.
اين هفته، مردم بحرين نيز مجدداً با حضور گسترده در خيابانها برخواستههاي به حق خود تاكيد كردند. يكشنبه گذشته هزاران بحريني عليرغم سركوب وحشيانه توسط نيروهاي وابسته به رژيم آل خليفه و همدستان سعودي آنها، دست به تظاهرات ضد حكومتي زدند.
در اين باره يك مسئول جمعيت "الوفاق" به عنوان يكي از اصليترين جريانهاي مخالف حكومت بحرين اعلام كرد هواداران اين جريان بيش از هر زمان ديگري آماده جان فشاني هستند و هرگز عقب نشيني نخواهند كرد. ائتلاف جوانان "14 فوريه" نيز به عنوان يكي ديگر از تشكلهاي اصلي مبارزه با رژيم، با صدور بيانيهاي به رژيم بحرين هشدار داد دست از جناياتش بردارد در غير اينصورت روزهاي سختي پيش روي سردمداران اين رژيم خواهد بود.
در اين ميان، رژيم بحرين كه خود را در پايان راه ميبيند ديوانه وار به بازداشت گسترده و شكنجه مردم پرداخته و حتي كودكان نيز از جنايات رژيم آل خليفه در امان نيستند.
حاكمان بحرين اكنون بايد به اين واقعيت پي برده باشند كه دوران خودكامگي و ادامه سلطه در سايه سركوبگري به سر رسيده است و هر اندازه به جنايات خود ادامه دهند پرونده جرم و كيفر مجازات خود را سنگينتر خواهند كرد. حاكمان بحرين بهتر است بدانند كمكها و حمايتهاي همتايانشان در رياض نيز نميتواند آنها را در برابر توفان جاري آزاديخواهي در منطقه مصون نگاهدارد چرا كه پايههاي حكومت سران رياض نيز در برابر اين به لرزه افتاده است.
تظاهرات ضد سرمايه داري، اين هفته نيز در بسياري از كشورهاي غربي از جمله آمريكا، انگليس، آلمان و استراليا ادامه يافت.
در آمريكا، معترضان كه از سه ماه قبل در ميادين اصلي چندين ايالت اين كشور تجمع كردهاند طي هفته جاري در چند مورد با برخورد پليس مواجه شدند كه منجر به مجروح شدن شماري از معترضان گشت. در اين ميان، تداوم اعتراضات، بيل كلينتون، رئيس جمهوري اسبق آمريكا را نيز به واكنش واداشت و وي با فرصت طلبي، سياستهاي اوباما را عامل بروز اين بحران خواند. كلينتون در عين حال اعتراف كرد بحران مالي آمريكا در حاكميت اين كشور سر در گمي ايجاد كرده است.
همزمان، چند كشور اروپايي نيز عرصه ادامه اعتراضات عليه سرمايهداري و تبعات ناشي از بحران مالي بزرگ غرب بودند. دامنه جنبش ضدسرمايهداري كه حدود سه ماه قبل از يك محله نيويورك آغاز شد به سرعت گسترش يافت و تقريباً همه كشورهاي غربي را فرا گرفته است. اين جنبش كه گستردهترين اعتراض عليه شرايط حاكم بر غرب است بيانگر نارضايتي گسترده از سياستهاي جاري در جوامع غربي است و سردمداران حاكم بر غرب را به شدت نگران ساخته و صداي شكستن ستونهاي بناي سرمايهداري اكنون آشكارا به گوش ميرسد.
مردم سالاري:برخورد با فسادمالي بدون حاشيه سازي
«برخورد با فسادمالي بدون حاشيه سازي»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم سروش ارشاد است كه در آن ميخوانيد؛وقتي موضوع پرونده فساد مالي بزرگ در سيستم بانکي کشور مطرح شد، علا وه بر برخورد جدي با اين اختلا ل اساسي در سيستم اقتصادي کشور، ضرورت يافتن راه حل براي جلوگيري از تکرار چنين اتفاقاتي، همواره مورد توجه کارشناسان بود.
اما، اين روزها و به خصوص با وارد شدن دوباره دولت براي اعلا م برائت از اين پرونده اقتصادي، باز هم شاهد آن هستيم که موضوع توجه همگان براي برخورد جدي با عاملا ن اين فساد مالي و تلا ش براي يافتن راهي درخصوص جلوگيري از تکرار، در حال ورود به حاشيه است.
اظهارات منتسب به احمدي نژاد درباره اينکه چرا جهرمي را بازداشت نمي کنند، يا اينکه از پورمحمدي معاون بانک مرکزي، مي خواهند که عليه مشايي، اعتراف کند، عملا اقدامي جديد در فضاي سياسي کشور محسوب مي شود که لزوم برخورد جدي با پديده فساد مالي را با حاشيه هاي جديد روبه رو کرده است.
اظهارات دولتمردان سبب شد تا رئيس قوه قضائيه نيز از اينگونه اظهارات دخالت جويانه در سيستم قضايي گلا يه مند شود و در جلسه شوراي عالي قضايي بگويد: «توجيه پذير نيست که دائما بگوييم چرا اين را گرفتند، آن را نگرفتيد و يا چرا اين را آزاد کرديد، خصوصا اين کار از مسئولان پسنديده نيست البته در بحث مفاسد اقتصادي اخير بنا بر اين بوده حسب وظيفه ذاتي دستگاه قضايي به تمام اضلاع اين قضيه بپردازيم و تمام جوانب قضيه بررسي بشود چون ما هم عندالله عهد داريم و هم در نزد مردم اين تعهد را داريم که بايد به تمام تخلفات رسيدگي بشود و محدوديتي هم ندارد تا هر کجا و هرکس اين روند ادامه مي يابد و اين وظيفه ماست. من در حکمي که به جناب آقاي اژه اي داده ام از ايشان خواسته ام که شما با هرکسي که در اين مسئله دخالت داشته به اندازه اي که دخالت داشته برخورد کنيد، اين البته امتناني بر کسي نيست و وظيفه ماست.»
با اين تفاسير، بايد پرسيد دولتمردان بر چه مبنايي هر از چندگاهي اقدام به اظهاراتي مي کنند که فضا را براي رسيدگي به پرونده فساد مالي با حاشيه روبه رو مي سازد؟
آيا نبايد منتظر ماند و مشاهده کرد که سيستم قضايي چه گزارشي بدون جنجال هاي سياسي براي افکار عمومي و برخورد با اين فساد اقتصادي ارائه خواهد کرد؟ لذا، اي کاش دولتمردان به جاي بيان مطالبي که بيان آن در عرصه سياسي جز ايجاد حاشيه، دستاورد ديگري ندارد، اقدامي صورت مي دادند تا ديگر شاهد چنين اتفاقاتي در سيستم مالي و اقتصادي کشور نمي بوديم.
شرق:ملتها را دريابيد
«ملتها را دريابيد»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمود آخوندي است كه در آن ميخوانيد؛
چنديپيش در خبرها خواندم، آقاي رييسجمهور، خطاب به منتقدانش گفته است: «مردم در دو ثانيه مخالفان را از جلو راه برميدارند.» اين گفته، سخن بسيار زيبا و جالبتوجهي است زيرا حكايت از آن دارد كه رييسجمهور كشورمان، توان ملت را ميشناسد و ميداند كه مردم ميتوانند در اندكزماني موانع پيشرفت و توسعه كشور را از سر راه خود بردارند. اما بايد دانست كه ملتها احساسي عمل نميكنند. پرحوصله و صبورند، بسيار هوشمند و خردمندانه. هروقت زمانش فرا رسيد خود برميخيزند و پا روي سينه خائنان ميگذارند.
گفتههاي آقاي رييسجمهور، مرا به ياد سخنان يك سياستمدار جهانديده و پرتجربهاي انداخت كه در آستانه قرن بيست و يكم گفت: «زمان دولتها گذشته است، ملتها را دريابيد.» هرچند اين سخن براي سران كشورهاي استعمارگر جهان اندرز خوبي است و پيام ميدهد كه به خود آيند و در سياستهاي استعمارگرانه خود بازنگري كنند؛ روشهاي ديرينه و سنتي را كنار بگذارند و روشهاي نويني برگزينند تا موفق شوند؛ اما با این وجود اين پيام ميتواند هشداري هم براي ملتهاي استعمارشده جهان باشد كه بيدار شوند و هوشيار باشند. زيرا كه اينبار استعمارگران در فكر آنند كه ملتها را مستقيم و بدون دخالت حاكمان خائن، فاسد، مزدور و دستنشانده مورد استعمار قرار دهند، چاره در اين است كه بايد هوشيار بود و بيدار ماند.
ملت ايران يعني يكايك شهرونداني كه به اين مرز و بوم تعلق دارند و در رگهاي بدنشان خون ايراني ميجوشد. همگام با ساير ملتهاي جهان، از صفات عاليه انساني و اخلاقي برخوردارند. هيچوقت دروغ نميگويند، در فکر مالاندوزی نیستند و تنها خير و صلاح ايرانزمين و ايراني را ميخواهند.
ملت يكسويه عمل نميكند. پير و جوان، زن و مرد، مسلمان و مسيحي، زرتشتي و كليمي را يكسان ميداند. به همه انسانهاي اين مرز و بوم و شايد به همه جهانيان، بدون توجه به رنگ پوست، زبان و باورهاي سياسي، اجتماعي و عقيدتي به ديده احترام مينگرد. هرآنچه را كه خلاف قانون باشد باطل و بدون ارزش ميشناسد. ميكوشد تا همه فرزندان اين مرز و بوم به حقوق حقه خود برسند.ملت، خدمتگزاران واقعي خود را خوب ميشناسد. بر عملكرد آنان ارج مينهد و از راههاي گوناگون از آنان قدرداني و سپاسگزاري ميكند. بدانديشان و نابخردان را خردمندانه ندا ميدهد. سعي دارد هر منحرفي را از كجروي بازدارد و او را به راه راست بكشاند اما با روشهاي متناسب و انساندوستانه و خردمندانه چارهانديشي كند. ملت هيچوقت از گروه يا انديشه خاصي حمايت نميكند؛ مگر اينكه خير و صلاح ملي و ميهني در آن باشد. هر شهروندي را با هر انديشهاي كه دارد؛ خواه چپي و راستي، افراطي و معتدل، ساده و زرنگ و فقير و غني را با ديده يكسان مينگرد.
به هر شهروندي مهرباني ميكند چون همه آنان را فرزندان اين مرز و بوم ميداند و بر اين باور است كه هر ايراني، حاضر است جان فداي ميهن كند.آري اينچنين است كه كشورها در صدر قوانين خود مينويسند: «حاكميت از آن ملت است.» ملت درست را از نادرست، خوب را از بد، زشت را از زيبا تشخيص مي دهد. اين است كه اگر ملت تصميم بگيرد و بخواهد، هيچ مانعي نميتواند سد راه او باشد و در كوتاهترين مدت به خواسته و حق خود ميرسد.
تهران امروز:سره و ناسره گزارش «آمانو»
«سره و ناسره گزارش آمانو»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد؛گزارش «يوكيا آمانو» مديركل آژانس بينالمللي هستهاي، پس از آنكه جنجالهاي سياسي ـ تبليغاتي دستگاههاي سياسي و رسانهاي غربي را به وجود آورد، منتشر شد و مشخص گرديد كه بالاخره «فيل، موش زاييد.»
اين گزارش دوپهلو با بهرهگيري از اطلاعات مبهم، جعلي و ساختگي تهيه شده است.
در اين گزارش آمده است: «از سال 2002 آژانس بهطور فزايندهاي نگران وجود احتمالي فعاليتهاي مرتبط هستهاي اعلام نشده با دخالت سازمانهاي نظامي مربوطه، ازجمله فعاليتهاي مربوط به توليد كلاهك هستهاي براي موشك كه آژانس مرتبا اطلاعات جديدي دربارهاش دريافت ميكند، است.» اين گزاره آنچنان مبهم و فاقد اعتبار حقوقي و اسناد و شواهد متقن است كه «آمانو» مجبور شده در بخش نخست پاراگراف تنها از نگراني فزايندهاش سخن بگويد. نكته ديگر آن است كه اطلاعاتي كه «آمانو» مدعي است در حال دريافت آنهاست از سوي كشورهايي به وي ميرسد كه در خصومت و دشمني آنان باجمهوري اسلامي ايران هيچ شك و ترديدي نيست. «آمانو» حتي زحمت راستيآزمايي اطلاعات دريافتي را به خود نداده است و از آنها همچون اسناد غيرقابل خدشه، در تهيه گزارشش بهره گرفته است.
نكته ديگر حجم فعاليتها و چگونگي آنهاست. تقريبا در تمامي مواردي كه كارشناسان آژانس، تاسيسات هستهاي ايران را زيرنظر داشتهاند، تمامي اطلاعات آنها با اطلاعاتي كه ايران در اختيار كارشناسان آژانس گذارده، مطابقت ميكند.
حال نكته اينجاست كه چگونه اين همكاري نزديك كارشناسان و دانشمندان ايراني با كارشناسان آژانس، نگراني آقاي مديركل را دامن زده است كه مبادا احتمال بهرهگيري نظامي از تاسيسات و فرآوردههاي هستهاي در ايران وجود داشته باشد؟
گزارش «آمانو» آنچنان ترديدبرانگيز بوده است كه حتي رسانههاي غرب از آن با احتياط ياد ميكنند. ازجمله دو رسانه غربي VOA وابسته به دولت آمريكا و BBC فارسي وابسته به وزارت خارجه انگليس در گفتوگوهاي متعددي كه با كارشناسان ايراني و غيرايراني انجام دادهاند، نتيجهاي جز شك و ترديد درباره گزارش آمانو و يكسونگري گزارش و تاثير گرفتن «آمانو» از آمريكا و قدرتهاي غربي و اسرائيل نگرفتهاند. اذعان به اينكه به احتمال زياد «آمانو» زير فشار آمريكا رنگ مايه نظامي به فعاليتهاي هستهاي ايران داده است.
حقيقت اين است كه گزارش «آمانو» ميخواهد راه را براي اقناع چين و شوروي و اعضاي غيردائمي شوراي امنيت سازمان ملل متحد، باز كند. اما چين و شوروي پيشاپيش سناريوي آمريكا و ماهيت «آمانو» را شناختهاند و بعيد است كه تن به يكجانبهگرايي آمريكا بدهند.
هنوز جنبههايي تاريك و مبهم از سناريويي كه آمريكا در پيش گرفته است وجود دارد اما بديهي است كه كل اين سناريو بر مبناي واقعيتهاي انكارناپذير طراحي نشده و نخواهد شد.
«دستكاري در واقعيت» همان پديدهاي است كه آمريكا و انگليس در آن يد طولايي دارند، همانگونه كه درباره عراق مشاهده كرديم اما «دستكاري واقعيت» فعاليتهاي هستهاي ايران كار آنچنان ساده و سهلي نيست. پيشاپيش واشنگتن بايد خود را براي رسوايي بزرگي كه «دستكاري در واقعيت»هاي موجود در ايران توصيف ميشود، آماده كند.
نهتنها افكار عمومي ايران كه افكار عمومي آمريكا و جهان نيز ديگر به راحتي فريب «تغيير واقعيتها» را نخواهند خورد. آمريكا و «آمانو» در دادگاه افكار عمومي ايران و جهان محكوم به فريبكاري و نيرنگند!
ابتكار: بازي با آتش
«بازي با آتش»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم حسين رويوران است كه در آن ميخوانيد؛فضاي تهديد و حمله و مطرحکردن امکان حمله نظامي به ايران از سوي اسرائيل، به چند دليل صورت ميگيرد.
اين فضاسازي براي اسرائيل دلايل داخلي دارد؛ چراکه اسرائيل در داخل اين کشور با جنبشي اجتماعي روبهروست. اين جنبش اجتماعي در اسرائيل بسيار جدي است و حاکميت احزاب فعلي را زير سؤال برده است.
درواقع نه جناح چپ و نه راستگرايان اسرائيل، اين جنبش را تحت کنترل ندارند؛ بنابراين جريان سياسي جديدي است که تحتتأثير بهار عربي در خاورميانه شکل گرفته است. اين جنبش مدتي راکد شده بود؛ ولي پس از مدتي عدم فعاليت، بار ديگر هفته گذشته به صحنه بازگشت و تحت عنوان بازگشت به خيابان، فعاليت مجدد خود را شروع کرده. اين جنبش زماني متوقف شد که عمليات ايلات صورت گرفت و در آن مبارزان فلسطيني از شبهجزيره سينا به اتوبوس حامل سربازان اسرائيلي در منطقه ايلات واقع در مرز مشترک فلسطين اشغالي و مصر حمله کردند و هشت اسرائيلي کشته شدند.
اين مسئله نشان ميدهد که در اسرائيل، دغدغه دولت و احزاب و حتي اين جريان جديد اجتماعي امنيت است. زمانيکه امنيت اسرائيل مورد چالش قرار گرفت، اين جنبش نيز از کار افتاد و منفعل شد. بنابراين امنيت اسرائيل ضعف اين جنبش است. به همين دليل روزي که اينها اعلام کردند که به خيابان بازميگردند، دولت اسرائيل حمله به غزه را آغاز کرد. يعني دولت اسرائيل تلاش ميکند مديريت صحنه را بهگونهاي ترتيب دهد که شرايط ناامني وجود داشته باشد.
ازآنجاکه ميداند امنيت، دغدغه اين جنبش است، تلاش ميکند شرايط امنيتي ايجاد کند تا اين جنبش مجدداً فعاليت خود را آغاز نکند. گرچه اين جنبش اينبار رفتار متفاوتي از خود نشان داده است و باوجود حمله به غزه، برنامههاي اين جنبش در بئر سبع بهدليل نزديکي به غزه و احتمال حمله به اين شهر تعطيل شد، ولي در بقيه شهرها اين جنبش برنامههاي خود را برپا کرد. اين نشان ميدهد که اين جنبش جديد تا حدي از اين دغدغه امنيتي عبور کرده است.
بحث بعدي که درباره فضاسازي اخير اسرائيل درخصوص حمله به ايران بايد مورد توجه قرار داد، اين است که اسرائيل دچار سرخوردگي است. اسرائيل احساس ميکند توان هستهاي ايران حتي در بعد صلحآميز آن براي اسرائيل تهديدآميز است؛ بهايندليل اسرائيل اعلام کرده است که به تأسيسات هستهاي ايران حمله ميکند. اما اوضاع بهگونهاي است که اسرائيل جرئت حمله به ايران را ندارد.
اسرائيل اعلام کرد که از طريق لابيها به امريکا فشار ميآورد و امريکا به ايران حمله ميکند، درصورتيکه چنين اتفاقي رخ نداد. اسرائيل تلاش کرد که با اقدامات اطلاعاتي امنيتي برنامه هستهاي را متوقف کند و موساد و سيا باهم همکاري کردند و ترور دانشمندان هستهاي ايران را در دستور کار قرار دادند؛ ولي باوجود اين ترورها و ديگر اقدامات اطلاعاتيامنيتي اسرائيل و امريکا، برنامه هستهاي ايران متوقف نشد. همچنين امريکا و همپيمانان آن تلاش کردند تا با اعمال چهار بسته تحريم عليه ايران، برنامه هستهاي ايران را دچار مشکل کنند؛ ولي عملاً اين برنامه متوقف نشد. بنابراين درنهايت نوعي سرخوردگي براي اسرائيل ايجاد شد و اين کشور با افزايش گفتمان حمله به ايران سعي ميکند بر ناکاميهاي خود سرپوشي قرار دهد.
اما بايد توجه کرد که اولاً هرگونه حمله به ايران، چه از طرف اسرائيل، چه از سوي امريکا، قطعاً با واکنش جدي ايران روبهرو خواهد شد. اين واکنش دربرگيرنده اسرائيل و امريکا خواهد بود. هرگونه حضوري که نيروهاي امريکايي و اسرائيلي در منطقه دارند، ميتواند در معرض حمله ايران قرار بگيرد. اين به اين معناست که چنين جنگي دوطرفه نخواهد بود؛ بلکه جنگي بينالمللي به راه خواهد افتاد که کشورهاي متعددي درگير خواهند شد. اين نشان ميدهد اين فرايندي که اسرائيل و امريکا آغاز کردهاند، فرايندي است که امنيت کل منطقه را تهديد ميکند.
اينکه ايران به شوراي امنيت نامه داده و به ضرس قاطع اعلام ميکند که اين رفتار تهديدي عليه امنيت بينالمللي است و شوراي امنيت بايد بهسرعت جلوي آنرا بگيرد، دال بر اين است که ايران ميداند ابعاد و دامنه اينگونه مسائل به کجا خواهد رسيد و اين بازي با آتش است؛ بنابراين سازمان ملل و شوراي امنيت بهعنوان حافظ و مدافع صلح و امنيت بينالمللي، بايد جلوي اين اتفاق را بگيرند.
ايران:بحران مشروعيت در ديدهباني هستهاي
«بحران مشروعيت در ديدهباني هستهاي»عنوان سرمقاله روزنامه ايران به قلم مصيب نعيمي است كه در آن ميخوانيد؛ايرانيها همچون 111 كشور عضو جنبش عدم تعهد هيچ گاه خاطري خوش از فضاي سياسي وين، شهري كه ميزبان بزرگترين سازمان حفظ حقوق هستهاي ملتها است، نداشتهاند.
نهادي كه 54 سال پيش با هدف تأمين نياز ملتها به انرژي صلحآميز هستهاي پايهگذاري شد.
در گذر زمان سرنوشتي تلختر از ديگر همتاي خويش يعني شوراي امنيت سازمان ملل پيدا كرد. اگر در نيويورك و مقر سازمان ملل، منطق تبعيض با قانون وتو، توسط 5 عضو شوراي امنيت نهادينه شده است در وين اين تفاوت و تبعيض در چارچوب بيرحمانهتري كه در اختيار مديركل و شوراي حكام آژانس انرژي اتمي قرار دارد اعمال ميشود. كساني كه به عنوان ديدهبانان هستهاي در وين استقرار دارند دستي گشادهتر براي صدور احكام و قضاوت يكجانبه درباره كشورها و ملتها دارند.
به همين دليل رژيم صهيونيستي طي چهار دهه با داشتن بالغ بر 300 كلاهك هستهاي، از هرگونه نظارت و بازرسي مصون ميماند اما كشورهايي نظير ايران، صرفاً به جرم دستيابي به دانش توليد انرژي مسالمتآميز هستهاي با انواع مجازاتها، فشارها و تهديدها روبهرو ميشوند.
در ميان چندين نهاد و سازمان بينالمللي كه بعد از دو جنگ خانمانسوز جهاني به اميد صلح و امنيت برپا شدهاند، شاخه اتمي سازمان ملل سرنوشتي مرارتبارتر از همه پيدا كرده است. افول اعتبار اين نهاد از زمان قدرت گرفتن ديپلمات ژاپنيتبار آن، يوكيو آمانو آغاز شد. با آمدن آمانو به وين كه اندكي بعد از رسيدن ديپلمات كرهاي، بانكيمون به رياست سازمان ملل شروع شد، حلقه حضور گروه چشم باداميهاي دانشآموخته امريكا در سازمانهاي بينالمللي تكميل شد. آمانو نيز همانند همتاي كرهاي خود دوران طولاني فعاليت ديپلماتيك خويش را در سفارت ژاپن در ايالات متحده سپري كرده است. نزديكي هيأت مديره جديد آژانس بينالمللي انرژي اتمي به امريكا پيش از اين در تصميمها و رفتار آمانو و دوستانش متبلور شد. پيش از آمانو و بانكيمون، رياست دو سازمان بزرگ جهاني در اختيار دو حقوقدان آفريقايي بود (كوفي عنان در سازمان ملل و محمد البرادعي در آژانس اتمي) عنان و البرادعي به عنوان رهبراني با چهره خاكستري شناخته ميشدند، به اين معنا كه در صحنههاي تصميمگيري از جانبداري آشكار و عريان به نفع يكي از دو جبهه - دولتهاي غيرمتعهد و قدرتهاي غربي - پرهيز ميكردند. ترجيعبند مواضع آنها دو سند يعني منشور سازمان ملل و انپيتي بود. اما در دوره جديد و با آمدن آمانو و بانكيمون هر دو ويژگي يعني منطق بيطرفي و نيز پايبندي به موازين و منشور بينالمللي از وين و نيويورك رخت بربسته است.
نگراني ايران و دهها عضو غيرمتعهد كه اين روزها از بروز يك بدعت جديد در رفتارهاي رئيس سياستپيشه آژانس اتمي سخن ميگويند، ريشه در داستان تغيير تيم حقوقدانان با ديپلماتهاي دانشآموخته امريكا دارد. يوكيو آمانو همه اصول و دستاوردهايي كه حقوقدان مصري (البرادعي) در همكاري با ايران و كشورهاي غيرمتعهد به دست آورده بود ظرف چند روز بر باد داد. او برخلاف سلف خويش هيچ ابايي نداشت كه پيش از تهيه گزارش خويش درباره برنامه هستهاي ايران با نماينده رسمي امريكا به شور نشيند، يا آنكه يافتههاي گزارشگران آژانس را مبناي بحث و مذاكره با ايران قرار دهد و متن پيشنوشته ديپلمات امريكا به نام «مطالعات ادعايي» را پايه قضاوت خود برگزيند. جالبتر اينكه متن گزارش آژانس همزمان در سايت مؤسسه علم و امنيت بينالملل امريكا منتشر شود و تحليل ديويد آلبرايت مدير اين سايت را به همراه داشته باشد و اين در حالي است كه ديپلماتهاي ايراني درباره خطر يك انحراف و چرخش در عملكرد مديريت جديد آژانس هشدار دادهاند.
چندين كشور غيرمتعهد مستقر در وين از اينكه تقويم ديدارهاي آمانو به گفتوگو با سفراي امريكايي و اروپايي اختصاص يافته گلايه سردادهاند. در گزارش چند نشريه اروپايي حتي اين هشدار داده شده است كه رئيس جديد آژانس بيش از همه به اتاق گلن ديويس سفير امريكا در وين آمد و شد داشته است. اگر در فحواي گزارش اين رسانهها تأمل كنيم آن وقت درك اين موضوع چندان دشوار نخواهد بود كه چرا خانم ويكتوريا نولند سخنگوي وزارت خارجه امريكا ميگويد گزارش جديد يوكيو آمانو با نقطه نظرات ايالات متحده انطباق كامل دارد.به گفته رئيس جمهور كشورمان چرا بعضيها حيثيت آژانس بينالمللي هستهاي را خرج اوامر پوچ امريكا ميكنند؟
مگرنه رؤساي سازمانهاي بينالمللي حكم قضات و داوراني را دارند كه ملتها و دولتها شكايات و دعاوي خويش را نزد آنها اقامه ميكنند؟
بنابراين خارج شدن رئيس سازماني مانند آژانس اتمي از جايگاه «داور بيطرف و ايستادن او در كنار يكي از مدعيان زيادهخواه» آيا مفهومي جز سقوط مشروعيت و منزلت اصل محكمه و دادگاه يعني آژانس دارد؟
آفرينش:پايان سناريوي تکراري
«پايان سناريوي تکراري»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛سرانجام بعد از هفته ها مقدمه چيني رسانه اي عليه ايران در آمريکا و اروپا ، گزارش مديرکل آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره برنامه هسته اي کشورمان منتشر شد. مرور متن اين گزارش به ويژه ضميمه آن، حاکي از اين است که گويا اين گزارش، بازنشر گزارشي است که در سال 2003 منتشر شد؛ گزارشي که همان زمان مدير کل سابق از عدم قطعيت مدارک آن سخن گفت و ايران هم همان زمان، پاسخ خود را بررفع اتهامات به مقامات آژانس تحويل داد.
در گزارش آمانو عمدتا سه ادعا مطرح شده است:
1 - يكي از اين ادعاها مربوط به تصاوير ماهواره اي از كانتينر فولادي است كه ادعا شده در آن آزمايش هاي هسته اي انجام مي شود.
2 - ادعاي ديگر گزارش پيرامون تلاش ايران براي طراحي نمونه هاي رايانه اي كلاهك هسته اي است.
3 - ادعاي سوم مطرح شده در اين گزارش نيز استفاده ايران از كمك دانشمندان خارجي براي برداشتن گامهاي اساسي در جهت توليد سلاح هسته اي و غلبه بر مشكلات فني است.
در متن گزارش در مورد هريک از ادعاها عليه کشورمان کلمه «احتمال و احتمالا» به وفور به کارگرفته شده است و هيچيک از آنها به تاييد بازرسان آژانس نرسيده است، که اين نشان از عدم واقعي بودن ادعاهاي ذکر شده دارد. از چندي پيش آمريکا با فشار بر آژانس و مديرکل آن خواستارانتشار اسناد فعاليت هاي نظامي هسته اي ايران شده بود که بسياري اين فشارها را عامل انتشار گزارشي سياسي از سوي آژانس دانسته اند. بدون شک هدف از راه اندازي چنين جوي بر عليه کشورمان متقاعد کردن و همراهي کشورهايي همچون روسيه وچين براي افزايش تحريم هاي فلج کننده مي باشد.
از سال 2003 تاکنون هيچ تغييري در روند بهبود روابط آژانس با کشورمان رخ نداده است و آژانس به ابزاري براي مشروعيت بخشيدن به قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه کشورمان تبديل شده است. تاکنون طرح هاي فراواني در قالب نشست هاي چند جانبه بين کشورمان و طرف هاي مذاکره صورت گرفته است که اکثر آنها بدون نتيجه باقي مانده است.
در چنين وضعيتي به نظر مي رسد وقت آن است تا کشورمان با موضع گيري صريح وقاطع، عنان راهکارها و طرح هاي پيشنهادي براي حل اين معضل را در دست بگيرد و مانع از سورچراني کشورهاي غربي و برخي همسايگان از اين وضعيت غبارآلود و گل آلود گردد. اينکه ما بخواهيم منتظر اتهامات باشيم و بعد به فکر دفاع از حقانيت خود بيفتيم باعث هدر رفتن وقت و انرژي کشور مي گردد. مطمئنا در فعاليت هاي هسته اي ما انحرافي وجود ندارد، پس لازم است با پيش قدم شدن در برگزاري مذاکرات با کشورهاي ذي نفوذ به اين سناريوي تکراري که هرازگاهي ايران را به يک سري اقدامات متهم کنند و درپي آن پرونده ما را به شوراي امنيت ببرند و قطعنامه عليهمان صادر کنند پايان دهيم.
بهانه اي که غرب از فعاليت هاي هسته ايران دارد و مدام برآن مي کوبد عدم اعتماد مي باشد. بهترين راه افزايش اعتماد در عرصه جهاني فعاليت جدي دستگاه ديپلماسي کشورمان مي باشد که در اين زمينه آنچنان که انتظار مي رود ظاهرنشده است. لازم است تا با ديپلماسي فعال، طرز نگاه افکارعمومي غرب را نسبت به کشورمان تغيير دهيم و مانع از اين شويم که غرب با تبليغات فراوان وجهه اي سياه و خطرناک از ما بسازد.
حمايت:تحقق كابوس غرب
«تحقق كابوس غرب»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛كشورهاي غربي در ماههاي اخير با آغاز حركتهاي مردمي عليه نظام سرمايه داري در كشورهايشان، فضاي سياسي و تبليغاتي را بر آن بنا نهادند كه چنان نشان دهند كه اين حركتها صرفا جنبه اقتصادي و معيشتي داشته و جنبش آنها با بيداري اسلامي در كشورهاي عربي حوزه خليج فارس و شمال آفريقا متفاوت ميباشد. آنها تاكيد كردند كه در كشورهاي عربي به دليل وجود حاكمان ديكتاتور، مردم به سمت حركتهاي گسترده براي دگرگوني در ساختار سياسي روي آوردهاند.
هرچند كه در اين حوزه نيز سران غرب برخي مولفههاي اقتصادي را مطرح ميكردند اما در نهايت تلاش داشتند كه با برخي حاشيه سازيها و مولفههاي حاشيهاي چنان وانمود سازند كه اين تحركات با جنس حركتهاي مردمي آمريكا و اروپا متفاوت ميباشد.
اين امر در هفتههاي اخير به شدت تشديد شده به گونهاي كه محافل رسانهاي و سياسي غرب ديگر نامي از چارچوبهاي اقتصادي براي بيداري اسلامي نبرده و تمام محور را بر امور سياسي بنا نهادند تا به اصطلاح تفاوتي ساختاري ميان اعتراضهاي كشورهاي خود با بيداري اسلامي نشان دهند.
به رغم تمام اين تحركات روند تحولات كشورهاي غربي اين روزها بيش از گذشته الگوگيري ملتهاي غربي از بيداري اسلامي در حركتهاي ضد نظام سرمايهداري را نشان ميدهد كه نمود آن را در ورود آنها به فاز مطالبات سياسي ميتوان مشاهده كرد. در اين چارچوب در اولين حركت نخست وزير يونان وادار به كنارهگيري شد و برلوسكني نخست وزير ايتاليا نيز در رديف دوم قرار گرفته و بر كناره گيري از قدرت اذعان كرده است.
مردم در كشورهاي انگليس، فرانسه، آلمان و حتي آمريكا نيز به عدم رويكرد به دولتمردان كنوني تاكيد كرده و دگرگوني در اين ساختار را خواستار شدهاند. هرچند كه غرب تلاش دارد تا سرنگوني دولتهايي كه يونان و ايتاليا و احتمالا تكرار اين دومينو در سايركشورهاي غربي را برگرفته از بحران اقتصادي و به اصطلاح دگرگوني در ساختار سياسي براي بهبود شرايط در قالب طرحهاي تجويزي اتحاديه اروپا عنوان نمايند اما در حقيقت ماجرا سرنگوني اين دولتها در برابر اعتراضهاي مردمي به نظام سرمايهداري است.
با توجه به حضور گسترده مردمي در اعتراض ها، دولتمردان غرب ديگر توان حضور در قدرت را نداشته و اجبارا بايد پذيرنده خواست مردمي مبني بر تغييرات در ساختار سياسي باشند. امري كه نمود عيني آن را در بيداري اسلامي در كشورهاي عربي حوزه خليج فارس و شمال آفريقا ميتوان مشاهده كرد. مسئلهاي كه در اين كشورها در نهايت به حذف نظامهاي ديكتاتوري منجر شده و اكنون در غرب به سمت حذف ديكتاتوري نظام سرمايهداري پيش ميرود.
با توجه به اين شرايط ميتوان گفت كه ادعاي غربيها صرفا مبني بر اقتصادي بودن اعتراضهاي مردم اين كشورها امري واهي بوده و اهداف سياسي و در نهايت سرنگوني ديكتاتوري سرمايهداري هدف و خواست مردم است كه كم كم به سمت آن پيش ميروند. حقيقتي كه برگرفته از بيداري اسلامي بوده و غرب با ابزارهاي مختلف به دنبال سرپوش نهادن بر آن و مقابله با تعبير اين كابوس ميباشد كه سران غرب و حاميان نظام سرمايهداري را به وحشت انداخته است.
دنياي اقتصاد:ايران در بازي بزرگ جهاني
«ايران در بازي بزرگ جهاني»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه ر آن ميخوانيد؛ايران در 32 سال گذشته همواره در متن بازيهايي جهاني بوده كه سيماي غالب آنها، خشونت بوده است: جنگ، تحريم، تهديد.
از 23 سال پيش تاكنون، جنگ رسمي در كار نبوده، اما تحريم و تهديد به عنوان نمادهاي جنگ اقتصادي و جنگ ديپلماتيك، حتي لحظهاي متوقف نشده است. تحريم و تهديد همواره دوشادوش هم آمدهاند؛ اما گاه يكي بر ديگري سبقت گرفته و به سياست غالب تبديل شده است. ليكن چند ماهي است، اين دو صورت خشونت، مجتمع شده و به دو وجه ثابت و هميشگي رابطه ايران با آمريكا و اروپا تبديل شدهاند.
گزارش جديد مديركل آژانس بينالمللي انرژي اتمي، صورت حقوقي و بيروني همان خشونتي است كه غرب اميدوار است با اعمال آن، دولت ايران را به تغيير رفتار وادار كند. حتي اگر نتوان با صراحت گفت آمانو بازوي كارگزاري اين خشونت است، اين را حتما ميتوان گفت كه رفتار وي نشاندهنده برآيند قوا در ميان بازيگران بزرگ جهان و غلبه خشونت آمريكايي – اروپايي بر ديپلماسي روسي – چيني است. روسيه و چين از مدتها پيش مدام هشدار ميدهند كه گزارش سختگيرانه عليه جمهوري اسلامي، مذاكرات ايران و گروه 1+5 را با مشكل مواجه ميكند؛ اما آمريكا و متحدان اروپايياش به گونهاي عمل ميكنند كه گويي ديگر آن گفتوگوها اهميتي ندارد.
قطع اميد از مذاكره پيام خوبي ندارد؛ اما تجربه رفتار آمريكا و اروپا در زمينه ديپلماسي و جنگ، نشان ميدهد فشار كنوني بر ايران بازتاب تمناي مذاكره است. لحن تند گزارش آمانو در واقع قيمتي است كه آمريكا و اروپا براي از سرگيري مذاكرات ايران و 1+5 تعيين كردهاند و قيمت را چنان بالا گرفتهاند كه قيمت تعادلي پس از چانهزني بهصرفه باشد.
آنچه در مرحله كنوني، آمريكا و اروپا در پي آن هستند، به هزيمت واداشتن روسيه و چين و همراهي بيشتر آنها در زمينه اعمال تحريمهايي فراتر از مصوبه شوراي امنيت سازمان ملل است. يعني اينكه در مرحله نخست، ايران طرف خطاب و شريك مذاكره نيست، بلكه محل رقابت و موضوع مذاكره است. در اين مرحله آمريكا و اروپا ميكوشند از مساله ايران به عنوان شاهين تعادل در حل و فصل مسائل ديگر خود با روسيه و چين استفاده كنند. از آنجا كه مسائل حل نشده آمريكا و اروپا با روسيه و چين پرشمارند احتمال تفاهم زودهنگام اين بلوك قدرت منتفي است و دوران چانهزني آنها، فرصت بازسازي ديپلماسي ايران است.
نكته مهم در اين مقطع اين است كه ايران در كشاكشي كه خودش جزو اطراف آن نيست، بلكه موضوع نزاع است، وارد نشود؛ زيرا ورود ايران به بازي دو سويه جهاني- كه لاجرم اتحاد با روسيه و چين را در پي خواهد داشت- ماهيت منازعه را تغيير ميدهد و ايران به پارهاي كوچك از بازي بزرگ تبديل ميشود و آن گونه كه تجربههاي تاريخي نشان ميدهد، بازيگر كوچك قرباني بازيگران بزرگ ميشود. ايران مادام كه خارج از بازي بزرگ قرار دارد، خودش فينفسه قدرتي بزرگ به شمار ميرود كه اجزاي بازي بزرگ جهاني براي ايجاد توازن جهاني به آن چشم خواهند دوخت.
مرحله بعدي منازعه كه احتمال آن هنوز زياد نيست اين است كه يا بازيگران جهاني بر سر نحوه برخورد با ايران به توافق ميرسند يا اينكه توافق حاصل نميشود و آمريكا و اروپا راسا و خارج از چارچوب سازمان ملل به مواجهه با ايران ميپردازند. آن وضع فرضي زماني پيش ميآيد كه آمريكا و اروپا بخواهند صورتبندي قدرت را در خاورميانه يكسره تغيير دهند. اگر مبناي تحليل چنين فرضي، صرفا قدرت نظامي باشد، كار آمريكا و اروپا آسانتر است؛ اما واقعيت اين است كه نظم سياسي خاورميانه، يكسره وابسته به قدرت نظامي نيست كه آمريكا و اروپا آن را دفعتا تغيير دهند.
رفتارهاي پيشين آمريكا درخاورميانه از جمله سرنگوني رژيم صدام حسين موجب تقسيم قدرتي در منطقه شد كه صرفنظر از تلاطمهاي مقطعي، پايههاي توازن قوا را مستحكمتر ميكرد؛ زيرا حذف رژيم صدام موجب تقويت تركيه و عربستان شد و دستاورد آن براي رژيم عربستان چنان زياد بود كه آمريكاييها به عارضه آن كه افزايش نفوذ ايران در عراق بود، رضايت دادند. براي آمريكاييها مهار قدرت مخالفان اسلامگراي رژيم سعودي چنان اهميتي داشت و دارد كه حاضرند تاوان آن را كه تقويت مقطعي جمهوري اسلامي است، بپردازند.
حال آنكه در شرايط كنوني، تغيير موازنه قوا در منطقه از طريق برخورد شديد با ايران، آثار ديگري در پي خواهد داشت كه براي آمريكاييها نقض غرض خواهد بود. تاثير آني خلأ قدرت در ايران، افزايش نفوذ تندروها در عراق و عربستان و افزايش هزينههاي امنيتي تركيه است كه هر سه آنها براي آمريكا و اروپا ناخوشايند است. افزون بر اين ملاحظات آمريكايي، اروپايي و منطقهاي، وقايعي در گذشته روابط ايران و غرب ثبت شده (از جمله ماجراي ميكونوس در سال 1375) كه نشان ميدهد، جمهوري اسلامي ايران، در بازي جهاني، واقعبينتر و موقعشناستر از آن است كه مخالفانش ميپندارند. ماجراهاي سال 1375 نشان داد كه ديپلماسي ايران زمانهاي بازي در قالب اخم و لبخند را خوب تشخيص ميدهد.