به گزارش "ورزش سه"، حالا، صبح
های تماما ورزشی به پایان راه رسیده اند و همه آن هایی که توی این مدت
بهانه سحرخیز بودن و آرزوی کامروا شدن را به دل هموطنان شان انداخته بودند،
به خانه برگشته اند. خب، طبعا در انتظارهای مدال های طلای بیشتری بودیم و
از دست دادن جایگاه چهارم جدول، خوشحال مان نکرد اما توی این مدت، تپشِ
قلبِ کاروان ایران روی موج های سینوسی طلا و تله، لحظه های ویژه ای را برای
مان رقم زد که توی این گزارش دوباره با شما شریک شان می شویم.
1- طلا، طلا، طلا!
از بین تمام سکوهای مدالی اینچئون 2014، تنها یک سکو وجود داشت که هر سه
فرد حاضر روی آن صاحب گردن آویز طلا شدند. طلای درخشانِ رفاقت! این می
تواند تنها یک شعار خوش رنگ و لعاب باشد اگر همه ماجرا را ندانیم و از یاد
ببریم همان هایی که روی سکو، دانشورِ جوان را روی دست بلند کردند، در پیست
مسابقه چطور به او باخته بودند. آن ثانیه ها. درست آن ثانیه های هیجان
انگیزِ دور آخر مسابقه بود که انگار، باوری و صدایی، از راهروهای ذهن پسرِ
ایرانی به پاهایش رسید و او فهمید که می تواند رتبه چهارمی را با اولی عوض
کند. این اتفاق افتاد تا همه مخاطبانی که مسابقه را به صورت زنده تماشا می
کردند، برای دقایقی به شوک فرو بروند. در پایان مسابقه، ژاپنی ها تصور می
کردند برنده شده اند اما شرکت کننده آن ها 014/0 ثانیه دیرتر از دانشور و
004/0 ثانیه دیرتر از نفر دوم از خط پایان گذشته بود. فتوچک، طلای این
رقابت دیوانه وار را به دوچرخه سوار کم سن و سال مشهدی داد و رقبا خیلی
زود، با یک لبخندِ بی لهجه، به ستایش او پرداختند.
2- مستعدِ حق خوری!
چهره، تاثیر انکارناپذیری در روند تعیین سرنوشت آدم ها دارد. شبیه چارلیز
ترون که باشی، همه به بازیگر شدن توصیه ات می کنند، اگر حالت صورت ات رعب
آور باشد، خیلی ها برای دعوا دعوتت می کنند و وقتی که شبیه سعید عبدولی
باشی، داورها توی همه مسابقات مهم تصمیم می گیرند که به ضررت تصمیم اشتباه
بگیرند. حالا می شود از شکست کشتی گیری حرف زد که حریف پیروزش را ضربه فنی
کرده بود و از همه فیتوهای بی نظیر نادیده گرفته شده ای که این بار دیگر
هیچکس- به جز گروه داوری- روی امتیازداشتن شان تردیدی به خرج نمی داد اما
شاید بهتر باشد بحث را به ثانیه های سکوی سعید وصل کنیم. به لحظه هایی که
صاحب بی ارزش ترین طلای تورنمنت، از عبدولی می خواست توی عکس دسته جمعی اش
حاضر باشد و او، انگار نه انگار که اصلا توی سالن حضور دارد. راحت و بی
توجه، کوبنده و در عین حال آرام.
3 – درسی که گرفتیم
در طول برگزاری رقابت های اینچئون، چند باری شاید حرص مان درآمد که چرا
مسئولان برگزاری مسابقه ها هرگز متوجه نمی شوند که نباید دست شان را به سمت
ورزشکار ایرانی جنس مخالف شان دراز کنند؟ حرکت استثنایی داور کره ای در
جریان دیدار فینال تیم ملی دوست داشتنی کبدی بانوان ایران با کبدی هند، اما
شاید تمام آن تصاویر اعصاب خردکن را از ذهن ها خارج کرد. در لحظه ای از
این مسابقهِ اول صبحِ کره، داور کشور میزبان به محض مشاهده خارج شدن مقنعه
ورزشکار زن ایرانی در یک درگیری در جریان بازی، کت اش را روی سر او قرار
داد تا بتواند با خیال راحت به وضعیت عادی برگردد. تماشای این صحنه یک
تجربه تازه و فراموش نشدنی بود. رسپکت داورِ عزیز!
4- تراژدی کیانوش
برای اولین بار در سال های بعد از انقلاب، وزنه برداری ایران با امید دو
طلایِ مسلم به بازی های آسیایی قدم گذاشت. تقریبا تردیدی وجود نداشت که هم
بهداد سلیمی و هم کیانوش رستمی با خوشرنگ ترین مدال، از پله های فرودگاهِ
امام پایین خواهند آمد و پیروزی شان را با مردم جشن خواهند گرفت. بهداد، به
قول اش عمل کرد و طلا را با اختلاف و اقتدار زیادی به دست آورد اما کیانوش
رستمی، خالقِ تراژیک ترین بخش درام ایران در اینچئون شد. کیانوش در حرکت
یک ضرب، رستمی بود برای خودش و توانست در صدر جدول گروه جای بگیرد اما در
حرکت دو ضرب، دو بار وزنه 212 کیلوگرمی را انداخت. او طلایش را با وزنه 208
کیلوگرمی مسجل می دانست و کار را به شدت ساده گرفته بود. شاید حتی مربیان
وزنه بردار 20 ساله چینی نیز توقع نداشتند او توی حرکت آخرش وزنه سنگین 218
کیلوگرمی را بزند و طلای این وزن را از آن خودش کند. تیان تو اما همه را
غافلگیر کرد و علاوه بر تنبیه سختِ رستمی خوش خیال، مدال برنز رسول تقیان
را نیز تبدیل به چهارمیِ بی مدال کرد.
5- ریباندی که از دست رفت
در روزی که بیشتر طلاهایی که برای کاروان ایران کنار گذاشته شده بود توی
لحظه های آخر به نقره تبدیل شدند، شروع ناامیدکننده بسکتبال در کوارتر اول
بازی با کره در فینال، ایرانی ها را به شدت نگران کرد. بچه های بچیروویچ
اما به خودشان آمدند و در کوارتر دوم موفق ظاهرا شدند و در مسیر پیروزی در
مسابقه قرار گرفتند. مسیری که البته تا آخر با صمد و حامد و رفقا مهربان
نبود. در یکی از ضعیف ترین نمایش های تاریخ بسکتبال حامد حدادی، برتری 5
امتیازی ایران برابر کره جنوبی به سرعت در کوارتر چهارم جبران شد و میزبان
حتی موفق شد از تیم ایران پیشی بگیرد. به نظر می رسید تدبیر سرمربی و
خطاهای تاکتیکی بازیکنان، ایران را به مسابقه برمی گرداند. توی اتمسفر
بسیار سنگین ورزشگاه، ایران در ثانیه های پایانی به اختلاف دو امتیازی با
حریف رسید اما نه پرتاب سه امتیازی نیکخواه بهرامی و نه ریباند حامد حدادی،
به امتیاز ختم نشدند تا ناگهان همه چیز از دست برود. تیمی که بعد از
ناکامی در راه صعود به دور دوم جام جهانی سطح خودش را بالاتر از قاره آسیا
می دانست، بعد از پیروزی زجرکش کننده برابر قزاق ها، در نبرد با کره نشان
داد که قدرت مطلق اول آسیا نیست.
6- روح آرامش در جسم اسماعیل
اسماعیل عبادی در مسابقه نیمه نهایی، چنان الفتی با تیرهای 10 امتیازی
برقرار کرده بود که آرزو می کردیم باز قرار شود یک کمانگیر، مرز ایران را
تعیین کند! او در این مسابقه تنها یک تیر را به نقطه 9 امتیازی سیبل زد و
از سایر تیرها امتیاز کامل گرفت تا از مجموع 150 پوئن، به 149 تای آن دست
پیدا کند. او در فینال نیز 145 امتیاز گرفت و با فاصله ای نسبتا خوب
قهرمانی را از آن خود کرد. این یکی از دلچسب ترین طلاهای ایران در رقابت
های اینچئون بود.
7- بی رحم و شگفت انگیز
وقتی حتی برای یک ثانیه به هیچ رنگی به جز طلایی فکر نکنی، طبیعتا در
بالاترین نقطه سکوی توزیع مدال آرام خواهی گرفت. محسن محمدسیفی در اینچئون
چنین شرایطی را تجربه کرد. او که طلای گوانگژو را نیز در کارنامه داشت، در
همه مبارزه ها چندین سر و گردن بالاتر از رقبا بود و کاری کرد که اگر تک تک
مسابقات اش را داور بازی عبدولی با حریف کره ای نیز قضاوت می کرد، باز با
اختلاف برنده خارج می شد!
8- طلایِ امتیاز طلایی
بعد از پیروزی باشکوه 12 بر 2 مقابل حریف میزبان در نیمه نهایی، نیکیتا
رافالوویچ ازبسکتانی اطمینان داشت که در مسابقه فینال نیز پیروز خواهد شد و
طلا را با قدرت به چنگ خواهد آورد. مسعود حجی زواره اما برنامه ویژه ای
برای این تکواندوکار قدرتمند داشت. او دو بار از این حریف پیش افتاد و
البته هر دو بار بازی مساوی شد تا سرنوشت، به راند طلایی کشیده شود. حجی
زواره که در مسابقه انتخابی نصرآزادانی را از پیش رو برداشته بود، اولین
امتیاز راند طلایی را از نیکیتا گرفت و شادی های جالب توجهی نیز انجام داد.
9- شادی و اشک
برای آن هایی که با دریا و رودخانه و آب سر و کار دارند، هرگز عجیب نیست که
کمی احساساتی تر از سایر ورزشکاران حاضر در بازی های آسیایی باشند. هم
محسن شادی که سال هاست در قایقرانی می درخشد و می دانستیم و می دانست این
بار هم طلایی می شود و هم سونیا گماری که به تازگی به این رشته روی آورده،
بعد از قطعی کردن مدال های شان، تا می توانستند اشک ریختند. اشک هایی که
قوانین فیزیک از شور بودن شان حکایت داشتند اما شیرین بودند، به شدت شیرین.
10- سوپر کام بک نسل چهارم!
کره ای ها، کیمیا علیزاده، تکواندوکار نوجوان ایرانی را در آستانه آغاز
مسابقه ها به دلیل نرسیدن به 17 سال کامل رد کردند اما یک نوجوان دیگر
توانست برای تکواندوی ایران در بازی های آسیایی مدال بگیرد. فرزان
عاشورزاده، نماینده درجه یک بچه های دهه هفتاد در بازی های آسیایی بود و
یکی از پرامیدترین مهره های نسل جدید تکواندو که بدجوری بوی یک نسل طلایی
می دهند. او به عنوان نماینده سرامد نسلی که هر روز به هزار و یک اتهام
محکوم می شوند، با آرامشی مثال زدنی در تک تک بازی ها روی شیاب چانگ حاضر
شد و در بازی فینال، بازگشتی در حد کام بک های الکس فرگوسن را تجربه کرد.
او در حالی که 4 امتیاز از حریف عقب بود، 7 امتیاز متوالی کسب کرد و طلایی
که بود، طلایی تر شد!
11- ثانیه هایی برای حسرت
ناهماهنگی مطلق شبکه سوم سیما و شبکه ورزش برای پوشش بازی های آسیایی، در
موارد خاصی توی ذوق می زد. برای مثال به هنگام همزمان فینال کاراته مهدی
زاده و فینال تکواندوی اکرم خدابنده، به جای آنکه هر شبکه یکی از دو مسابقه
را پخش کند، هر دو نیمی از تصاویرشان را به هر دو مسابقه اختصاص داده
بودند تا عملا چیزی قابل مشاهده نباشد. در ادامه هر دو شبکه کاراته را
ترجیح دادند و در شرایطی که به نظر می رسید بازی تکواندو بسیار حساس تر و
نزدیک تر است، دقایق زیادی از این مسابقه اصلا پخش نشد. اکرم خدابنده، تا
ثانیه های پایانی از حریف پیش بود تا اینکه با ضربه چرخشی او مواجه شد و 4
امتیاز از دست داد. توی لحظه هایی که بیژن خراسانی به شدت از بانوان
ورزشکار به سبب قانع شدن به نقره انتقاد می کرد، تصاویر نشان دادند این
برخورد به شدت میلی متری بوده و شاید می توانسته امتیاز نداشته باشد. اصلا
ما می گوییم امتیاز داشته، شما هم تایید کنید!
12- عیار چهارده
برای اولین بار در سه دهه گذشته، شمشیربازهای ایرانی حضور در فینال بازی
های آسیایی را تجربه کردند. آن ها اگر چه در دیدار فینال موفق به شکست تیم
ملی کره نشدند اما عیار نقره شان هم دست کمی از طلای ناب نداشت.
13- شاهکار
در شرایطی که بیشتر ورزش های تیمی در بازی های آسیایی درخشان ظاهر شدند،
یکی از خاص ترین تیم های امید تاریخ فوتبال ایران در کره جنوبی شگفتی
آفرید. بچه های تیم وینگادا حتی این پتانسیل را داشتند که به تیم منتخب
راننده های بازی های آسیایی هم ببازند. به نظر می رسید اضافه شدن 7 بازیکن
جدید بالای 21 ساله، به جای کمک به هدف قهرمانی و کسب مدال طلا، اوضاع تیم
را به هم ریخت و ناهماهنگی جالب توجهی در بین بازیکنان حاضر در اینچئون به
وجود آورد. نسل جدید فوتبال ایران در کره، تنها در حوزه انتخاب مدل مو
هماهنگ بودند و بس. آن ها در مقابل تیمی ناکام شدند که تصاویر بازیکن چاق
اش خیلی زود شبکه های اجتماعی را غرق در خنده کرد. شاهکار فوتبالی ها البته
در همین سطح نمانند و مدیر تدارکات تیم، تنها فردی بود که به همراه
بازیکنان به ایران بازنگشت. او در کره ماند تا دادگاه، به ماجرای آزار و
اذیت اش رسیدگی کند.
14- آسیاخراش ها
چهار سال قبل، شیمیزو و همبازی هایش توانستند در فینال بازی های آسیایی تیم
حسین معدنی را شکست بدهند و مدال طلا را از ان خود کنند. توی این 4 سال
اما والیبال ایران به اندازه ای پیشرفت کرد که حتی از دست دادن یک ست برابر
ژاپن نیز به اتفاق ناراحت کننده ای تبدیل شد. بچه های کواچ بعد از درخشش
در لیگ جهانی و جام جهانی، مقتدرانه قهرمان بازی های آسیایی شدند و طرح
جالب فدراسیون والیبال برای اوردن خانواده بازیکنان به کره نیز روحیه ای
دوچندان به آن ها بخشید. مردان والیبال، بعد از حرکت دوست داشتنی شان روی
سکوی قهرمانی، دقایقی را در کنار همسران و فرزندهای کوچک شان جشن گرفتند و
صحنه های فوق العاده ای را در سالن بازی نهایی رقم زدند. این وسط، جای حسین
معدنی نیز سبز بود. مردی که همیشه کنار زمین، پیش همین بچه ها خواهد بود.
به ویژه در روزی که آن ها را روی سکوی المپیک می بینیم. حالا، صبح های
تماما ورزشی به پایان راه رسیده اند و همه آن هایی که توی این مدت بهانه
سحرخیز بودن و آرزوی کامروا شدن را به دل هموطنان شان انداخته بودند، به
خانه برگشته اند. خب، طبعا در انتظارهای مدال های طلای بیشتری بودیم و از
دست دادن جایگاه چهارم جدول، خوشحال مان نکرد اما توی این مدت، تپشِ قلبِ
کاروان ایران روی موج های سینوسی طلا و تله، لحظه های ویژه ای را برای مان
رقم زد که توی این گزارش دوباره با شما شریک شان می شویم.