در ابتدا سعدالله زارعی ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را به مطلبی با عنوان«حج ابراهیمی نیاز همیشه جهان اسلام»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
اسلام
ناب محمدی(ص) یعنی اسلامی که پیامبر بزرگوار اسلام برای آن مبعوث شده و
دارای ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی در حوزههای مختلف
سیاسی، اجتماعی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و... است.اگر اسلام را از یکی از
اینها تهی کنیم و یا چیز دیگری را جای آن بگذاریم این دیگر آن اسلامی نیست
که نبیمکرم اسلام برای آن مبعوث گردیده است اما اسلام آمریکایی، اسلامی
است که به آمریکا کمک میکند تا بر ممالک اسلامی سیطره پیدا کند از آنجا که
روح اسلام در همه ابعادی که ذکر شد، مانع مهمی بر سر راه سیطره آمریکا
میباشد بنابراین لاجرم باید همه ابعاد و زوایای اسلام ناب محمدی(ص )
دگرگون شود و پذیرای ضد خود گردد. از این رو اسلام آمریکایی تنها به یک بعد
اسلام ناب کار ندارد.
در عین حال بدون شک اسلام آمریکایی بنا به
شرایط شکلهای متفاوتی پیدا میکند و به عبارت دیگر به تناسب مخاطب راه
جدیدی را در پیش میگیرد. بعضی گمان کردهاند، اسلام آمریکایی همان
لیبرالیزم یا سکولاریزم و یاترکیبی از این دو و موارد مشابه به اینهاست در
حالیکه بایدگفت؛ اسلام آمریکایی صبغه لیبرالیستی و سکولاریستی هم دارد اما
در جوامعی که به لحاظ روحی - روانی با این مکاتب میانهای ندارد، اسلام
آمریکایی با جلوه دیگری ظاهر میشود و بساط خود را پهن میکند. از این رو
رهبر معظم انقلاب اسلامی، روز گذشته در پیام برائت از مشرکین خویش یادآور
شدند: «اسلام آمریکایی، پوشاندن لباس اسلام بر نوکری اجانب و دشمنی با امت
اسلامی است» در اینجا آمریکا نمیگوید شما لیبرال شوید تا به خدمت من در
آئید، بلکه میگوید با همین ظاهر اسلامی به آنچه میگویم عمل کن بنابراین
میتوان گفت، برای آمریکا لیبرالیزم و سکولاریزم اصالت ندارد بلکه خدمت به
آمریکا اصالت دارد و از آنجا که در یک دوره طولانی غربیها گمان
میکردهاند که به خدمت در آوردن نیازمند همسو کردن فکر افراد با خود است و
بدون آن امکانپذیر نیست بر توسعه تفکر لیبرالیستیها تاکید کردهاند.
آمریکاییها
امروز متوجه شدهاند که دایره نفوذ و اثرگذاری لیبرالیسم و سکولاریسم
محدود است و تنها بخشی از جوامع را در برمیگیرد و از این رو آنان این قید
را که لازمه نوکری را لیبرال بودن میدانستند، برداشتهاند. کما اینکه در
یک دوره زمانی حزب بعث که در بسیاری از کشورهای منطقه شعبه داشت، بعثیسیزم
را تنها دالان انتقال جوامع به آرمانهای بعثی میدانست ولی از دهه 1370
متوجه شد که ایدئولوژی بعث کشش لازم را ندارد و باید فکری برای توسعه سیاسی
نفوذ آن از راهی غیر ایدئولوژیک پیدا کرد. صدام حسین در این مقطع با دامن
زدن به تفاخر قبیلهای تلاش کرد تا قبایل عرب عراق که هر کدام دارای رگ و
ریشههای بنیادی در کشورهای پیرامون خود بودند را تحت نفوذ خود درآورد که
البته بنا به دلایلی به نتیجه نرسید.
سرویسهای اطلاعاتی غرب و
بخصوص دو سرویس پویاتر یعنی،6 Mi و CiA در همین دهه 1370 به غرب یادآور
شدند که برای بدست گرفتن غرب آسیا نیاز به کار روی دو عنصر «قبیله» و
«قومیت» وجود دارد. قبایل در منطقه عربی بخصوص در مناطقی که ساختارهای
قبیلهای دگرگون نشدهاند، هنوز هویت و کارکرد سابق خود را حفظ کردهاند.
قبایل
در عراق، عربستان، اردن و یمن هنوز تا حد زیادی هویت و کارکرد خود را در
جدا بودن از حکومتها حفظ کردهاند. اینها اگرچه با سیاستهایی مثل
«اسکان» ضعیف شدهاند ولی هنوز در سه عنصر اصلی قبیله یعنی «نسب»، «عصب» و
«حسب» تمرکز داشته و از آنها تبعیت مینمایند. آمریکاییها و انگلیسیها با
کار اطلاعاتی دقیق روی قبایل و با توجه به قلمرو آنها و فرامرزی بودن این
قلمرو به این نتیجه رسیدهاند که نفوذ در قبایل میتواند آنان را تحت
شرایطی در مدار سیاست غرب قرار دهد. آنان معتقدند درگیری قبیلهای با قبیله
دیگر میتواند مرزهای شناخته شده جغرافیایی را بشدت تحتتاثیر قرار داده و
به شکلبندی تازهای در جغرافیا بیانجامد نمونههای اخیر در عراق و سوریه
از این موضوع حکایت مینمایند ما میتوانیم با استفاده از فرهنگ و منطق
قرآن بگوئیم این نوعی بازسازی هوشمند از «عصبیت جاهلی» است. قرآن کریم به
مسلمانان یادآور میشود که نعمت اسلام را پاس داشته و بیاد آورید زمانی که
بر حفرههایی از آتش اختلاف قرار داشتند و به واسطه اسلام برادری جای آن را
گرفت.
سرویسهای اطلاعاتی غرب با راهبرد سیطره بر جوامع اسلامی به
مقوله «قومیت» توجه ویژهای دارند. قومیت، مرز مستحکمی است که فردرا از
علقههای مؤثر معنوی نظیر دین و انسانیت جدا میکند و جای آن را به
«قومگرایی افراطی» میدهد. غرب معتقد است برای آنکه برنامه واقعی جهان
اسلام که از نیاز جدی آنها نشأت میگیرد یعنی شکلدهی به جوامعی مقتدر و
پیشرفته را از دستور کار جهان اسلام خارج کنند، آنان را به ارزشهای موهوم
آدرس میدهند. قومیت البته یکی از مختصات جوامع است و خداوند متعال هم آن
را وسیلهای برای تمییز جمعی از جمع دیگر دانسته ولی این به آن معنا نیست
که قومی تحت هر شرایطی بر سایر اقوام برتری و فضیلت دارد. قرآن کریم در
بعضی از آیات خود به برتری قوم بنیاسرائيل در یک دورهای و به واسطه تبعیت
خاص آنان از پیامبران الهی گواهی میدهد ولی در آیات دیگر برتری و برتری
طلبی آنان را رد کرده و آنان را در معرض انتقادهای تند قرار میدهد به
واسطه آنکه دستورات پیامبران الهی را رها کرده و رسم و آئینی برخلاف آئین
انبیاء را در پیش گرفتهاند. سرویسهای اطلاعاتی غرب بازسازی ناسیونالیزم و
فعالسازی گسلهای اقوام با یکدیگر را در دستور کار خود قرار دادهاند.
غربیها
معتقدند فعالسازی «قبایل» و «قومیتها» و بخصوص تفوق طلبی آنان میتواند
صفوف مسلمانان را از هم جدا کرده و رودرروی هم قرار دهد. جالب این است که
آمریکاییها پس از پیشرویهای داعش در استانهای غربی عراق در خردادماه
گذشته در اظهارنظرهای رسمی آن را دارای ماهیتی قومگرایانه دانسته و خواهان
توجه دولت عراق به حقوق اقوام شدند کما اینکه همین الان در یمن در حال
فعالسازی قومیتها در برابر انقلاب مردمی این کشور هستیم. آمریکاییها در
این جا دو کار را با هم انجام میدهند، از یک سو هر حرکت اصیل که با منافع
غرب و رژیم صهیونیستی همخوانی نداشته باشد را متهم به قومیت گرایی
مینمایند و از سوی دیگر قومیتهای دیگر را برای مقابله با آن جریان مخالف
غرب وارد میدان مینمایند. از این رو رهبر معظم انقلاب در پیام روز گذشته
خود فرمودند:«دشمن مکار بر آن است که با افروختن آتش جنگهای خانگی میان
مسلمانان، انگیزههای مقاومت و مجاهدت را در آنان به انحراف کشانده، رژیم
صهیونیستی و کارگزاران استکبار را که دشمنان حقیقیاند، در حاشیه امن قرار
دهد.»
اسلام ناب محمدی(ص) اهداف و برنامههای خود را بر مبنای
توانمندسازی جهان اسلام و مسلمانان و مقابله با سیطره کفار قرار داده است.
وحدت درونی جهان اسلام، رفع اختلافات میان برادران مسلمان، نفی هر نوع
برتری طلبی غیرموجه گروهی از مسلمانان از گروهی دیگر از مسلمانان، نفی
هرچیزی که مسلمانان را در مقابل هم قرار میدهد و بخصوص با سدکردن راه ورود
دشمنان جهان اسلام به درون پیکره آن در راس برنامههای اسلام ناب است. حج
که بزرگترین کنگره سیاسی عبادی اسلام بوده و در سطح ادیان الهی نیز از
باشکوهترین مراسم دینی محسوب میگردد، با «برائت از مشرکین» آمیختگی دارد و
به تعبیر حضرت امام سراسر حج برائت است. در واقع ما در حج بار دیگر
مهمترین پیام اسلام را که پیامبر بزرگوار(ص) در طول 23 سال اجزاء آن را با
دقت بیان کرد، بازخوانی میکنیم و همه مسلمانان از هر نژاد و رنگ و زبان و
ملیت و نحله فکری و قبیله در این بازخوانی مشارکت دارند، در این بازخوانی
دو مفهوم اساسی وجود دارد، حرکت بر محور توحید و دوری از مشرکان. اگر
بخواهیم پیام حج که پیام اسلام ناب محمدی(ص) است را با زبان روز بازخوانی
کنیم میبینیم که شکلدهی به امت اسلامی و مقابله با غرب و وابستگان آن که
مانع این شکلدهی هستند، در آن متبلور است.
حوادث سالهای اخیر و
بخصوص آنچه در عراق، سوریه و غزه مشاهده کردهایم، بیانگر آن است که
همگرایی حول محور توحید و کنار گذاشتن اختلافات قومی و قبیلهای و به حاشیه
راندن عواملی که به نام قوم و قبیله و مذهب و صدالبته با کارگردانی آمریکا
و اسرائیل در حال پراکندن نفرت و جنایت در میان امت اسلامی هستند اولویت
درجه یک را دارد.
در بعد منطقهای و جهانی، امروز بخش عمده انرژی
امنیتی و نظامی آمریکا صرف مداخله در امور این منطقه حساس میشود در واقع
طی سه دهه گذشته همه ظرفیت امنیتی نظامی غرب مصروف این منطقه شده است، خود
همین به خوبی نشان میدهد که منشأ اصلی درگیریها و تنشها همین نیروها
هستند وگرنه اگر فرض را بر این بگذاریم که اینها میخواهند با به دست گرفتن
امنیت بر این منطقه مسلط شوند پس چرا هر چه اینها نیروی بیشتری وارد
میکنند، مشکل منطقه ما بیشتر میشود؟ خود این مسئله به ما میگوید که
تمامی درگیریهایی که به نام القاعده، داعش، جبهه النصره، احرارالشام،
ارتش حر و امثال اینها در ممالک اسلامی به اجرا درمیآید، با تمرکز عملیاتی
و امنیتی غرب در ممالک اسلامی ارتباط دارد. این روزها اسناد زیادی منتشر
شدهاند که نشان میدهد داعش در پایتختهای همان کشورهایی که امروز ائتلاف
ضدداعش را تشکیل دادهاند دفتر رسمی دارد. دو روز پیش یک روزنامه سرشناس
ترکیهای فاش کرد و حتی آدرس داد که رهبر گروه داعش در گرماگرم زمانی که
مجلس ترکیه مصوبهای را مبنی بر اجازه ارتش ترکیه به ورود به خاک سوریه
برای سرکوب داعش از تصویب اکثریت گذراند، ابوبکر البغدادی یک دفتر رسمی و
با مشارکت و حضور رئيس سرویس اطلاعاتی ترکیه «میت» افتتاح کرده است!
مجتبی اصغری ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را به مطلبی با عنوان«توکل انتخاباتی بر کدخدا !»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
چند
سال پیش از این، هنگامی که در مستند تلویزیونی روایت تاریخ هستهای
کشورمان، مستندات رویه سیاسی خلاف مصالح ملی برخی دیپلماتها و مسؤولان
فعلی، از صدا و سیما پخش شد گروهی فریاد برآوردند که «هر آنچه ما کردیم
مورد تایید رهبر انقلاب بود و لاغیر»! در ایام انتخابات نیز تلاشهای
بسیاری به منظور آبکشی سیاسی مواضع این افراد رقم خورد. البته در هیچ کدام
از روایتهای تاریخی مطرح در سالهای اخیر آمار و ارقامی از دیپلماتهایی
که به علت ارتکاب جرائمی همچون جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل و حتی برخی
کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس کماکان در زندان به سر برده یا به خارج از
کشور متواری شده و سپس احیانا بیسر و صدا به کشور بازگشتهاند، ارائه
نشده است.
یکی از موارد مهم فیلم روایتگری ماجراهای هستهای از
تعلیق تا فک پلمب، اظهارنظر انتخاباتی ظریف در جمع دیپلماتهای غربی در
تهران بود که به صورت واضح از مخاطرات بیتوجهی غرب به خاتمی و نقش گره
هستهای در انتخابات آینده ایران صحبت میکند! به این ترتیب رونمایی از
مواضع انتخاباتی ظریف در اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا در پاسخ به
هاله اسفندیاری، موضع بیسابقهای محسوب نمیشود.
گذشته از 2 مورد
بیان شده که فیلم آن از صدا و سیما نیز پخش شده، در پرونده دیپلماسی «باند
نیویورکیها» از این قبیل اظهارات فراوان مشاهده میشود. به طور مثال
علیالقاعده هر سیاستمداری پس از حلاجی شعار دیپلماسی «برد- برد» میتواند
به این موضوع پی ببرد که این رویه مناسب اجرا در میان دو کشور یا گروههایی
است که از تقابل گفتمانی چندانی با یکدیگر برخوردار نیستند.
متاسفانه
تئوری مهم «دشمن نپنداشتن غرب بویژه آمریکا» در دیپلماسی جواد ظریف در
وزارت امور خارجه «شرکی عملی» به دستگاه سیاست خارجی کشورمان وارد کرده
است. اندیشه حلالشماری «توکل بر آمریکا» برای استقراض قدرت در سیاست داخلی
از کدخدا، تزی نیست که به تازگی در ذهن محمدجواد ظریف شکوفا شده باشد. این
همان پروسهای است که در اغلب کشورهای جهان سوم در جریان است و حقیقت تلخ
ماجرا اینجاست که ما برخلاف توصیههای موکد بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام
خمینی، مبارزه با غربزدگان لیبرال در زیستبوم سیاسی- فرهنگی کشور را کنار
گذاشتیم و اکنون برای مددخواهی رسمی «وزیرخارجه ایران» در خصوصیترین فضای
سیاست خارجی کشورمان از «دشمن»
گریبان چاک میدهیم!
یک علت تن
دادن به این باخت سنگین که در آغاز ورود به دهه چهارم انقلاب گریبانگیر
جمهوری اسلامی شده، این است که ایران هنوز یک دستگاه امنیتی پر قدرت و جامع
که از شر وابستگی به دولتها در امان باشد، ندارد! نشانه این بیبرنامگی
جدی در فضای جمعآوری هوشمند دادهها حول افراد و جریانات سیاسی- فرهنگی
این است که کتاب «اتحاد خیانتکارانه ایران، آمریکا و اسرائیل» که به وضوح
از تز سیاسی حاکم بر دستگاه سیاست خارجی کشورمان پرده برداشته و اتفاقا
حاصل ساعتها مصاحبه وزیر فعلی امور خارجه کشورمان و مجموعهای از
دیپلماتهای مطرح و تجار حامی فتنه 88 است هنوز در کشورمان ترجمه نشده است!
در کتاب مذکور نقل قولهایی درباره حقیقی نبودن «دشمنی ایران و اسرائیل»
از برخی دیپلماتهای شهیر فعلی به چشم میخورد که حقیقتا باید کلاه از سر
دستگاههای امنیتی کشور بپراند! اما ظاهرا سکوتی عمدی در برابر این تئوری
مخوف بر کشور حاکم شده است. نشانه دیگر این بیبرنامگی و عدم تجمیع
دادههای پراکنده را میتوان در بررسی نشده باقی ماندن مواضع سابق
دیپلماتهایی چون ظریف در انواع اندیشکدههای خارجی در فاصله سالهای 2000
تا پیش از تکیه زدن بر کرسی وزارت مشاهده کرد.
به طور مثال ظریف در
سال 2005 در موسسه لیختن اشتاین، در حضور مجموعهای از دیپلماتهای هستهای
و سیاستمداران پشت پرده دولتهای اروپایی و آمریکایی و جواسیس ایرانی
فراری میگوید: «مساله هستهای ایران و تاثیر این کشور در منطقه، از عوامل
توجه به ایران است، پس برای از بین بردن توجهات، باید این عوامل را تضعیف
کرد(!) دولت ایران، پایدارترین دولت در منطقه است اگر چه نیاز به اصلاحات
دارد اما این اصلاحات باید درونی باشد. (چنین اصلاحاتی ممکن است به مذاق
عدهای خوش نیاید اما در بلندمدت سودمند خواهد بود.)»
اینها مواضع
رسمی اعلامی توسط نماینده دولت جمهوری اسلامی ایران در میان مجموعهای از
بیگانگان تا بن دندان مسلح است! پس در رویه سیاسی فعلی وزیر امور خارجه
کشورمان هیچ مظهری از «نفاق» دیده نمیشود.
ظریف از سرتاپا بوی
غربزدگی میدهد و در این میانه هیچ نگرانی از اینکه شعار گفتمان خود را به
اسم چند کارگردان مطرح کشور با تبعات «برد دشمن» در مذاکرات علنی کند،
ندارد! ظریف از استیضاح مجلس نمیهراسد چون «نخبهای غیرملی» است هر چند
براساس آنچه خود به هاله اسفندیاری گفته به دوامش در وزارت امور خارجه و
بازنشسته نشدن از این «جایگاه» اهمیت میدهد اما همین «کرسی خدمت» را هم به
عنوان ابزاری برای تامین منافع حامیان غرب در ایران تعریف میکند. تقصیر
از ظریف نیست که اینگونه به اهداف و آرمانهای تعریف شدهاش پایبند است. او
که در کتاب «آقای سفیر»، صفحه آخر، رسما خود را نخبهای «جهانی شده»
میداند و مکرر به ساختمان برادران راکفلر به منظور بحث درباره آینده
برنامه اتمی و حیات سیاسی ایران رفت و آمد میکند، چه تقصیری دارد؟ قصور از
دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی ما است که سر بزنگاه معرفی وی به مجلس شورای
اسلامی، از آشکار کردن مواضع رسمی دیپلمات قدیمی کشورمان سر باز زدند.
آرمان
ظریف همان است که در پوستر سفارشی به نام دیگران رونمایی شد: «هیچ توافقی
بدتر از عدم توافق نیست.» یعنی «توافق با غرب به هر قیمتی!» آرمان ما چیست؟
آیا جمهوری اسلامی بعد از 36 سال حضور در عرصه سیاست خارجی جهان، از
دیسیپلینی ثابت برای تعامل با دوستان و دشمنان برخوردار است؟ اکنون وقت
مرور سرفصلهای سیاست خارجی کشورمان است. باعث شرمندگی است اما هنوز ایران
به عنوان ابرقدرتی منطقهای از تئوریهای تاریخگذشته کیسینجر در فضای
بینالملل به اسم «علم روز» و «زبان بینالملل» آویزان است و بزرگترین
دیپلماتهایش بر کرسی عاریتی گروه سیاست خارجی «گری سیک» تحت مدیریت
برژینسکی بازنشسته، در کلمبیا یونیورسیتی تکیه زدهاند! از بازی «برد- برد»
با «دشمن» چیزی فراتر از دیپلماسی «توافق با کدخدا به هر قیمتی» و «دوپینگ
توکل بر دشمن» برای پیروزی در انتخابات مجلس نمیتوان انتظار داشت. این
درس بزرگ تاریخ 36 ساله دیپلماسی عاریتی است.
روزنامه حمایت مطلبی را با عنوان«کمپانی فرقهسازی بریتانیا»در ستون یادداشت خود به قلم حسین شیخالاسلام به چاپ رساند:
رئیس
قوه قضائیه در جلسه اخیر مسئولان عالی قضائی، سخنان نخست وزیر انگلیس در
سازمان ملل و این ادعا که در کشور ما حقوق بشر رعایت نمی شود را مایه تأسف
دانستند و این سوال را مطرح کردند که «انگلیس با این کارنامه سیاهی که در
استعمار کشورها دارد چه حقی دارد که اظهار نظر می کند؟» آیت الله آملی
لاریجانی ادامه داد: «انگلیس با ایجاد کارخانه فرقه سازی در کشورها بر
استعمار خود افزوده و این دو گانگی در رفتار به نحوی است که کسی از اینها
بحث های حقوق بشر را نمیپذیرد.»، نقش دولت انگلیس در فرقه سازی و ایجاد
انشقاق در میان ملیتها موضوعی است که تا قرن ها فراموش نمی شود، انگلیس در
کشورهای افریقایی و آسیایی و خصوصا در ایران دخالت هایی داشته که قرنها
در حافظه ها باقی خواهد ماند. اظهارات اخیر دیویدکامرون نخست وزیر این کشور
نمودی از دشمنی ناشی از سیاستهای استکباری این دولت است که نگاهی به
سابقه سیاه این کشور در اینجا ضروری است. کارنامه انگلیس مملو از خباثتها و
خیانتهایی است که در حقّ ملل مظلوم جهان روا داشته است. اما اکنون با
ادعاهای حقوق بشری سعی در دخالت در امور داخلی کشورها دارد تا با فرافکنی،
علاوه بر افشاندن گرد فراموشی بر این سابقه و کارنامه سیاه خود، اهداف و
امیال خباثت آمیز خود را پیگیری کند. یکی از مهم ترین اقدامات و رفتارهای
استعماری انگلیس، فرقه سازی و ایجاد انشعابهای متعدد در میان ادیان، مذاهب
و اقوام سراسر جهان است به نحوی که هر جا شاهد اختلاف و درگیری میان ملل
مختلف هستیم می توان رد پای این دولت استعمارگر را به وضوح ملاحظه کرد.
فرقه سازی و جلوه دادن آن به عنوان جنبشهای اجتماعی، یكی از حربههایی
بوده كه انگلستان در دوران تسلط خود بر بخش عظیمی از جغرافیای جهان، برای
تقویت این سلطه از آن بهره برد. این حركت در مناطق مختلف دارای اشكال
گوناگون بود و به فراخور شرایط محیطی و آداب و رسوم و سنن مردم بومی اجرا
میشده است. وهابیگری، قادیانیگری، بابیت، بهائیت و... نمونههایی از این
اقدامات است. معمولاً مورخین، دخالت انگلیس در ایران را از زمان جنگ ایران
با انگلیس در هرات میدانند. آنان دخالت 2 دولت روس و انگلیس را در ایران
پیش از این تاریخ کمرنگ و یا ضعیف و یا پنهانی میدانند. در حالی که در
کتاب خاطرات همفر، دخالت انگلیس در ایران، در عصر صفویه به صراحت آمده است.
بر اساس اعترافات همفر، وی سالها پیش از انقراض سلسله صفویه از سوی وزارت
مستعمرات انگلستان، مأمور جاسوسی در كشورهای مصر، عراق، ایران، حجاز و
استانبول میشود، تا اطلاعات كافی به منظور جستجوی راههای شكستن اتحاد
مسلمانان و نفوذ استعمار در ممالك اسلامی به دست آورد. باید توجه داشت که
در 3 قرن پیش، انگلستان وزارتی به نام وزارت مستعمرات انگلستان با
برنامهها و نقشههای منظم و اطلاعات كافی از ممالك اسلامی داشت. از آنجا
که دولت انگلیس خیالش از هندوستان و چین، به لحاظ تضادهای داخلی و اختلافات
قبیلهای و قومی و مذهبی آسوده بود و مراقب بود كه آنان بیدار نشوند و
همچنان در جهل و تفرقه و فقر و بیماری بسر برند. اما در دو كشور عثمانی و
ایران، با وجود ضعف حکومتهای آنها انگلستان از نتایج این ضعف به سود خود
مطمئن نبود. لذا مقامات بلندپایه انگلیس موافقتنامه 14مادهای به تصویب
رسانده بودند که طی آن تبلیغ عقاید و مذاهب ساختگی، در مناطق اسلامی، با
برنامهریزی آگاهانه و منظم در صدر اقدامات انگلیس قرار میگرفت. یکی از
مهمترین اقدامات آنها، ایجاد و تقویت فرقه وهابیت در بین اهل سنت و بهائیت
در میان شیعیان نمود. البته این اقدام انگلیس منحصر به منطقه غرب آسیا و
جهان اسلام نبود بلکه این کشور همواره تلاش کرده تا با فرقه سازی در سراسر
جهان و هر جا که امکانی برای توسعه طلبی داشته، اهداف استعماری خود را پیش
برد. علاوه بر مواردی که به آنها اشاره شد فراماسونری یکی دیگر از
فرقههایی است که محصول دست ساز انگلیس است. یکی دیگر از دخالتهای انگلیس
در کشورها، کودتاهایی است که در کشورهای مستقل و آزاده جهان مرتکب شده است.
به همین جهت است که امام خمینی(ره) فرمود: «امریکا از شوری بدتر، شوروی از
امریکا بدتر و انگلیس از هردو بدتر»، این عبارت نشان دهنده وزن خباثت
انگلیس است. تقویت جریانات منحرفی مثل همجنسبازان و شیطان پرستان و صدور
آن به دیگر کشورها از نمونههای اخیر خباثت انگلیس است. غارت نفت و ثروت،
ایجاد قحطی که موجب مرگ میلیونها ایرانی در دوران پهلوییها شد، انعقاد
قراردادهای ننگین با دخالت مستقیم دولت انگلیس که به موجب آنها بخشهای
زیادی از خاک ایران بدون درگیری تقدیم بیگانگان شد و بسیاری دیگر از این
دست همگی بیانگر قصه پر غصه دخالت این دولت در ایران است که متاسفانه در
دوران بعد از انقلاب اسلامی برای آگاهی نسل جدید و نسلهای آینده
اطلاعرسانی شایستهای در این باره نشده است، همچنانکه در فتنه 88، دخالت
آشکار این دولت در آشوبهای پس از انتخابات به روشنی قابل ملاحظه است. در
حالی که با هشدار و یادآوری اقدامات استعماری و دخالتهای این دولت در امور
داخلی ایران پیشگیری از فتنه 88 به سادگی ممکن بود. تنها چند مورد از نقش و
دخالت این دولت استعماری که سرکردگان آن یهودیان ثروتمند صهیونیست هستند
در 100 سال اخیر میتواند گویای بخشی از جنایات این دولت خبیث باشد. نقش
انگلیس در: کودتای 1299 و روی کار آوردن رضاخان، در کودتای 28 مرداد سال
1332، در غارت نفت ایران، در انحراف نهضت مشروطیت، نقش انگلیس در قتل
مبارزان ایرانی علیه استعمار همچون امیر کبیر، غارت آثار باستانی ایران،
حمایت مادی و معنوی از فرقه ضاله و حزب منحرف بهائیت، حمایت از سازمان
تروریستی منافقین. ایجاد رژیم جعلی و نامشروع صهیونیستی در منطقه غرب آسیا و
حمایت از آن از مهمترین جنایات انگلیس است و در نتیجه انگلستان در تمامی
جنایاتی که این رژیم منحوس مرتکب شود شریک است. بنابراین انگلیس برای ادعای
حقوق بشر مجالی ننهاده که بتواند بر مبنای آن دیگر کشورها را متهم به نقض
حقوق بشر کند. حال بر ماست که با رویکردی کاملا فرهنگی و با استفاده از
امکانات تبلیغاتی ندای مظلومیت ملت ایران و سایر ملل جهان را حداقل به گوش
هم وطنان خود و کسانی که از خباثتهای انگلیس خبیث کمتر اطلاع دارند
برسانیم و تاریخ کشور خود را آنگونه که هست به هموطنان عرضه کنیم.
مهدی حسن زاده در مطلبی با عنوان«خطرناک تر از جزايری ها مه آفريد ها و زنجانی ها»چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان اینگونه نوشت:
شهرام
جزایری پس از گذراندن دوره 11 ساله محکومیت خود، سرانجام از زندان آزاد
شد. اگر نگاهی به سال های پس از جنگ داشته باشیم می توان پرونده هایی از
مفاسد اقتصادی با چهره هایی که نقش محوری را در این پرونده ها داشته اند،
برشمرد. از پرونده اختلاس 123 میلیاردی با محوریت فاضل خداداد تا پرونده
رشوه های شهرام جزایری، فساد 3 هزار میلیارد تومانی بانکی با محوریت مه
آفرید خسروی و آخرین مورد نیز به ماجرای بابک زنجانی و بدهی حدود 8 هزار
میلیارد تومانی وی به بیت المال اشاره کرد.
این فهرست حاوی یک روی
سپید و یک روی سیاه است که روی سیاه آن، غفلت دستگاه های مسئول از زمینه
های بروز این تخلفات و روی سپید آن برخورد نظام با این تخلفات بوده است.
اما در موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی آن چه فراتر از این می تواند مورد
توجه قرار گیرد، فسادهایی است که صورت سیستماتیک به خود می گیرد. به این
ترتیب که خلاءهای قانونی و شفاف نبودن مقررات از یک سو و آشفتگی ها و عدم
تعادل های اقتصاد و در نتیجه پر رنگ شدن پدیده هایی نظیر رانت خواری،
سوداگری و انحراف منابع در قالب معوقات بانکی ریشه های بروز مفاسد خرد و
کلانی بوده است که برخی از آن ها جنبه نهادینه شده پیدا کرده است.
به
این ترتیب که بعضا حتی قوانین و رویه های اجرایی از این تخلفات پشتیبانی
کرده است و یا در برابر آن ها واکنشی از خود بروز نداده است. این نوع از
مفاسد به مراتب خطرناک تر و اثرگذارتر از مفاسد دسته نخست است، چرا که در
مفاسد اقتصادی دسته نخست، به دلیل محوریت افراد مشخص و تخطی آشکار از
قوانین، امکان برخورد وجود دارد. ضمن این که این دسته از فسادها سهم قابل
توجهی در اقتصاد کشور ندارد اما نگاهی به تخلفات نهادینه شده مشخص می کند
که این تخلفات چقدر سنگین تر و اثرگذار تر بوده است و به دلیل ماهیت و ظاهر
قانونی خود مورد توجه بسیاری از نهادهای ناظر و مسئول قرار نمی گیرد. به
عنوان مثال معوقات بانکی که با احتساب ارقام مشکوک الوصول و معوقات استمهال
شده حدود 150 هزار میلیارد تومان است را می توان با فساد 3 هزار میلیاردی
مقایسه کرد.
عامل اصلی فساد 3 هزار میلیاردی اعدام شد و مبالغ خارج
شده از بانک ها در حال بازگشت به درون این سیستم است اما هیچ فردی هنوز به
دلیل نقش آفرینی در ایجاد معوقات بانکی 150 هزار میلیارد تومانی مورد
بازخواست جدی قرار نگرفته است. چه آن افرادی که با تصمیمات غلط درباره نرخ
سود بانکی، زمینه بروز این تخلف را فراهم کردند و چه آن مدیرانی که بدون
ضابطه اقدام به پرداخت تسهیلات کردند و اکنون پیگیری جدی برای بازگرداندن
آن مبالغ انجام نمی دهند، فساد اقتصادی کم اهمیت تری نسبت به امثال مه
آفرید، شهرام جزایری، فاضل خداداد و بابک زنجانی انجام نداده اند.
بگذارید
یک نمونه عجیب دیگر از این فسادهای نهادینه شده را مرور کنیم. این فساد در
حقیقت رانت بسیار گسترده ای بود که به صورت قانونی به شرکت های پتروشیمی
کشور داده شد و موجب افزایش کمی و غیر کیفی این واحدها شد. بررسی ها نشان
می دهد که نسبت سود خالص به سرمایه این شرکت ها از 1387 تا 1391 به طور
متوسط 167 درصد بوده است. این سودآوری نجومی نتیجه رانت خوراک ارزان است که
البته در سال 93 با افزایش قیمت خوراک به نظر می رسد این رانت کاهش یافته
باشد. این رانت گسترده طی 5 سال با ثابت ماندن قیمت خوراک پتروشیمی ها و
افزایش قابل توجه قیمت فروش داخلی و صادراتی این محصول، به ویژه پس از
افزایش نرخ ارز به دست آمد و در عمل طی 5 سال هیچ اقدامی برای زدودن این
رانت صورت نگرفت و این شرکت ها سودی معادل 17 هزار میلیارد تومان طی 5 سال
کسب کردند. سودی که به مراتب بیش از حق واقعی آن ها بود.
در هر صورت
کافی است رقم تحقق یافته در رانت پتروشیمی و اثرات منفی خارج شدن مبالغ
کلان معوقات بانکی در اقتصاد را با ارقام مفاسد چهره های سرشناس فساد
اقتصادی مقایسه کنیم و ببینیم چگونه رانت ها، فسادها و سوداگری ها در
بازارهای ارز، مسکن، بورس، پتروشیمی، خودرو و نظام بانکی توانسته است
اقتصاد کشور را با رکود سنگین مواجه کند. لذا به نظر می رسد در نگرش
مسئولان نسبت به موضوع مفاسد اقتصادی باید تغییر بنیادین صورت پذیرد و ضمن
تداوم برخورد با چهره های مطرح شده مفاسد اقتصادی به سراغ مفاسد نهادینه
شده ای بروند که اقتصاد کشور را از درون مانند خوره تهدید می کند.
« تهذيب نفس، گوهر كمياب»عنوانی است برای مطلبی که در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید است:
عید
سعید قربان، مناسبت خوبی است كه میتوان از فرصت هر ساله آن
بهرهبرداریهائی در عرصههای اخلاقی و تهذیب نفس به عمل آورد. این قبیل
فرصتها، زمینههائی هستند كه خدای متعال برای صاحبان قلم و سخنوران نیز
پدید آورده تا به وظیفه ترویج مبانی اخلاقی بپردازند و به مردم برای تهذیب
نفس كمك كنند.
مردم در جهان امروز، به دلیل مشكلات اخلاقی زیادی كه
وجود دارد، بیش از هر زمان دیگری به تهذیب نفس نیازمند هستند. در قرن
حاضر، كه قرن پیشرفتهای سریع ارتباطات و علم و صنعت است، مشكلات اخلاقی
جامعه بشری مورد غفلت قرار گرفته است. اكنون شاهد هستیم كه این مشكلات هر
روز بیشتر میشود بگونهای كه غیرقابل تحمل شده است. همین واقعیت تلخ نشان
میدهد نیاز انسانها به تهذیب نفس كه آنرا فقط در سیره انبیا میتوان یافت
غیرقابل انكار است.
مطالعه در وضعیت امروز جهان، متأسفانه این
واقعیت تلخ را به رخ میكشد كه اكثر ملتها با انواع و اقسام درگیریها و
تهدیدها مواجهند. علاوه بر جنگ و درگیریهای خونین، امروز تروریسم نیز بلای
جان ملتها شده كه همگی از جهل، هواهای نفسانی و سلطهطلبی جهانخواران
سرچشمه میگیرند. هر چند در مقطع كنونی تاریخ جهان، نسبت به گذشته قوانین
بهتر و جامعتری در اختیار ملتها و كشورها قرار دارد ولی با اینحال شرایط
اجتماعی و اخلاقی در مجموع بدتر از هر زمان دیگری است. این وضعیت قطعاً
ناشی از سلطهجوئی دولتهای زیاده خواه است كه سران آنها از تهذیب نفس
محرومند.
در جهان اسلام، كانون تشنج بزرگی توسط استعمار غرب تأسیس
گردیده كه به غده سرطانی در قلب سرزمینهای اسلامی تبدیل شده است. بیش از
6دهه است كه فلسطین مظهر بیعدالتی قدرتهای مدعی حقوق بشر است. در تمام
این مدت مردم مظلوم فلسطین آواره و بیخانمان و بلاتكلیف هستند و هر روز
عدهای از آنها به خاك و خون كشیده میشوند. سرزمین آباء و اجدادی این مردم
توسط زورگویان غصب شده و حكومتی بر آن مسلط است كه هیچ منطقی جز كشتار و
شكنجه و قلدری ندارد. دولتهای غربی كه مدعی دموكراسی و حقوق بشر هستند نیز
از این جنایات حمایت میكنند و برخلاف تعالیم انبیاء الهی كه منادی صلح و
عدالت بودند، بیشترین ظلم و فشار را بر مردم فلسطین تحمیل میكنند.
سوریه
و عراق نیز اكنون در بحران بسر میبرند. این روزها بمب افكنهای آمریكا و
هم پیمانانش این دو كشور را به بهانه مبارزه با داعش میكوبند و هر روز با
انفجارها و كشتارهای وسیع، مردم این دو كشور را به خاك و خون میكشند و
آواره میكنند و زیرساختهای آنها را نابود مینمایند و آرامش و آسایش را
از مردم سلب میكنند. مشابه چنین وضعیتی در بسیاری از نقاط جهان از جمله
آفریقا، بخشهای دیگر آسیا، آمریكای لاتین و حتی در خود آمریكا و اروپا
وجود دارد و مردم عادی قربانی هوسهای زیادهخواهانه سران كشورهای غربی
هستند.
این بلاها كه اكنون گریبانگیر ملت هاست از عوارض محرومیت بشر
از تزكیه است و به همین دلیل است كه در قرآن كریم به هنگام بیان اهداف
انبیا، تزكیه قبل از تعلیم ذكر شده و همواره بر آن تأكید شده است.
بنیانگذار
نظام جمهوری اسلامی نیز تزكیه را شرط اصلی موفقیت بشر در اداره جامعه
میدانستند و در سخنرانیها و پیامهایشان همواره مردم و مسئولین را به
تزكیه نفس دعوت میكردند. این جملات نورانی و عمیق از امام خمینی است كه
فرمود:
- تمام اختلافاتی كه در بشر هست برای اینست كه تزكیه نشده
است. غایت بعثت اینست كه تزكیه كند مردم را... و اگر تزكیه بشوند طغیان پیش
نمیآید. (صحیفه امام جلد 14 صفحه 390)
- انگیزه بعثت، نزول وحی
است و نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر اینست كه تزكیه پیدا بكنند
و نفوس مصفا بشوند از این ظلماتی كه در آنها موجود است. (صحیفه امام جلد
14 صفحه 388)
رمز موفقیت امام خمینی در به ثمر رساندن نهضت اسلامی و
ریشه كن ساختن رژیم طاغوت این بود كه خود انسانی تزكیه شده بود و تا آخرین
لحظات عمر نیز برای ارتقاء معیار تزكیه در وجود خود تلاش میكرد. ایشان در
جایگاه حاكم اسلامی نیز از هیچ كوششی برای ترغیب مسئولان و مردم به روی
آوردن به تزكیه فروگذار نكرد.
اینكه بسیاری از سران كشورها از
حكومت به عنوان ابزاری برای سركوب مردم استفاده میكنند به این علت است كه
تزكیه نشدهاند و سیاست را از اخلاق محروم ساختهاند. اگر بسیاری از
كشورهای اسلامی گرفتار استبداد هستند و سلطهگران خارجی نیز در آنها با دست
باز جنایت میكنند به این علت است كه زمامداران این كشورها تزكیه
نشدهاند. اگر جهان امروز، جهان جنگ و خون ریزی و ناامنی و فساد و انواع
ناهنجاری هاست به این علت است كه مادیات بر معنویات غلبه كرده و جان
انسانها از تزكیه بیبهره است. به همین دلیل، حكومتها از قدرت استفاده
ابزاری میكنند، برای رسیدن به قدرت حاضرند به هر وسیلهای متوسل شوند، از
نظر آنها در همه حال "هدف وسیله را توجیه میكند" و برای ماندن در قدرت نیز
از قتل و غارت و سركوب ملتها و ایجاد فساد در جامعه باكی ندارند.
فلسفه
عید قربان اینست كه انسانها بر هواهای نفسانی غلبه كنند و امیال شیطانی
را در برابر انسانیت قربانی نمایند و تزكیه شوند و از آلودگیها نجات یابند
و دیگران را نیز نجات دهند. در عصر پیامبر اكرم نیز ابولهبها و
ابوسفیانها عناصر تزكیه نشدهای بودند كه جامعه را به طرف فساد میبردند و
تمام تلاش پیامبر اكرم این بود كه مردم را از عوارض سوء چنین انسانهای
تزكیه نشدهای دور نگهدارد. در زمان حضرت ابراهیم كه سرآغاز قربانی كردن
بود نیز مردم به قربانی كردن نفس خود نیاز داشتند تا تزكیه شوند و بتوانند
در برابر طاغوتهائی همچون نمرود بایستند.
اینكه پیامبر گرامی
اسلام میفرمود: "انی بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" و در عمل نیز اخلاق و
سیاست را یكجا بكار میگرفت، برای این بود كه بشریت را از آفات و شرور
طاغوتها مصون نگهدارد و به سوی مدینه فاضله هدایت كند. مفهوم كلام پیامبر
اكرم در مقوله پیوند بعثت با اخلاق اینست كه فاصله گرفتن قدرت و سیاست از
اخلاق، موجب فاسد شدن جامعه میشود. به همین دلیل، همواره باید برای
استمرار تزكیه و گسترش اخلاق تلاش بعمل آید و هیچ حكومتی نباید خود را از
وظیفه مهم تزكیه و ترویج اخلاق معاف بداند.
نظام جمهوری اسلامی، كه
برآمده از انقلاب اسلامی است، یك نظام ارزشی است و فقط درصورتی كه ارزشی
بماند و سیاست و اخلاق را توأمان عرضه كند و بر همین مبنا عمل نماید
میتواند تداوم یابد و به رسالت خود عمل كند. ما امروز به اخلاق بیش از هر
چیز دیگری نیاز داریم. اختلافات و منازعات بیهوده اكنون جامعه ما را تهدید
میكند و امكانات و نیروها را به تباهی میكشاند. این مشكل را فقط تزكیه
نفس است كه میتواند حل كند. مسئولان نظام جمهوری اسلامی برای مقابله با
این بیماری اكنون وظیفه سنگینی برعهده دارند كه فقط درصورتی كه همواره
درحال تزكیه نفس باشند و سیاست را در خدمت اخلاق قرار دهند میتوانند در
این عرصه موفق شوند.
مطلبی که حمید زمانزاده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«پایدارسازی رشد اقتصادی» به چاپ رساند به شرح زیر است:
بر
اساس آخرین گزارش بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران، نرخ رشد اقتصادی در
بهار 1393 نسبت به بهار 1392 (نقطهبهنقطه) به 6/4 درصد و نرخ رشد اقتصادی
بدون نفت (نقطهبهنقطه) به 4/4 درصد رسیده است. به این ترتیب نرخ رشد
اقتصاد ایران (میانگین) پس از ثبت 8 فصل ارقام منفی، بالاخره به سطوح مثبت
رسید. بهعبارت بهتر، اقتصاد ایران پس از تحمل 2 سال رکود اقتصادی شدید،
خروج از رکود اقتصادی را کلید زد و به شرایط عادی اقتصادی قدم گذارد. جای
تاکید نیست که برداشتن گام اول خروج از رکود و بازگشت به رشد اقتصادی مثبت،
یکی از مهمترین دستاوردهای دولت روحانی است، اما مساله مهم در شرایط
فعلی، پایداری رشد اقتصادی در سطوح مثبت و پس از آن ورود به شرایط رونق
اقتصادی است.
جهت بررسی سیاستهای مناسب برای حفظ رشد اقتصادی مثبت
و ورود به شرایط رونق اقتصادی، ابتدا باید شناختی صحیح از عوامل بروز رکود
شدید اقتصادی اخیر داشته باشیم.
تحریمهای اقتصادی شامل تحریم
نفتی، تحریم مالی و تحریم شرکتهای ایرانی، در مجموع از مهمترین عوامل
بروز رکود شدید اقتصادی در سالهای اخیر بوده و کماکان از مهمترین موانع
ورود به فاز رونق اقتصادی است. این تحریمها از چند مسیر به رکود اقتصاد
ایران منتهی شده که از جمله میتوان به کاهش شدید درآمدهای نفتی، جهش نرخ
ارز و بیثباتی آن، حاکمیت نظام چندنرخی ارز، سختتر شدن مبادلات مالی و
کالایی با کشورهای خارجی و افزایش ریسک و نااطمینانی و کاهش امنیت اقتصادی
اشاره کرد. در کنار تحریمهای اقتصادی و پیامدهای ناشی از آن، بیانضباطی
سیاستهای پولی و مالی در دولت قبل نیز از عوامل موثر در بروز رکود اقتصادی
بوده است.
برای سیاستگذاری در جهت خروج از رکود و حرکت به سمت رشد
پایدار باید توجه داشت که در شرایط فعلی اقتصاد ایران، سیاستهای کلان طرف
تقاضا مانند سیاستهای پولی و مالی انبساطی از کارآیی چندانی برای تحریک
رشد اقتصادی برخوردار نیست. هر چند که سیاستهای پولی و مالی بهطور معمول
از مسیر تحریک طرف تقاضا میتواند در كوتاهمدت محرک رشد اقتصادی باشد، اما
در شرایطی که اقتصاد کشور تحت محدودیتهای گسترده طرف عرضه به دلیل
پیامدهای ناشی از تحریمها قرار دارد، اعمال سیاستهای پولی و مالی انبساطی
نه تنها نمیتواند کمک چندانی به خروج از رکود اقتصادی کند؛ بلکه از مسیر
تشدید تورم و اختلالات قیمتی میتواند اثرات تقویتکننده بر رکود اقتصادی
نیز بر جای گذارد. در مقابل انقباض پولی و مالی نیز اگرچه میتواند به کاهش
بیشتر نرخ تورم کمک کند، اما در مقابل میتواند اثرات مخربی بر رشد
اقتصادی دربرداشته باشد؛ بنابراین بهترین گزینه سیاست پولی و مالی، اعمال
سیاستهای محافظهکارانه (نه انبساطی و نه انقباضی) در راستای دستیابی به
ثبات پولی و مالی در کوتاهمدت است. از زمان روی کار آمدن دولت روحانی، حفظ
ثبات پولی و مالی در دستور کار دولت قرار گرفته است و همین امر یکی از
عوامل زمینهساز برای خروج از رکود اقتصادی بوده است. طبیعتا تداوم ثبات
پولی و مالی یکی از عوامل مهم پایداری رشد اقتصادی است. همچنین اعمال سیاست
تسهیل اعتباری بهصورت محدود در راستای تامین سرمایه در گردش بنگاههای
اقتصادی نیز میتواند به پایداری رشد اقتصادی کمک کند.
حفظ ثبات
ارزی پس از روی کار آمدن دولت جدید نیز از مسیر کاهش نااطمینانیها و
جلوگیری از افزایش بیش از پیش هزینههای تولید، یکی از عوامل مهم خروج از
رکود اقتصادی بوده است. در همین راستا، اعمال سیاست ارزی محافظهکارانه در
راستای محدود كردن نوسانات نرخ ارز و حفظ ثبات ارزی در کوتاهمدت و استفاده
منطقی از ذخایر ارزی، یکی از عوامل مهم پایداری رشد اقتصادی است. همزمان،
در یک سیاستگذاری مکمل، تنشزدایی، بهبود روابط خارجی کشور با کشورهای
منطقه و جهان و تلاش برای حل مساله هستهای از مسیر دیپلماتیک، از ابتدا در
دستور کار دولت جدید قرار گرفت و تاکنون دستاوردهای بزرگی در این زمینه
حاصل شده است که دستیابی به توافق ژنو و اجرای برنامه اقدام مشترک، یکی از
مهمترین این دستاوردها است.
در سایه این دستاوردها در سیاست خارجی،
تجارت خارجی کشور در مسیر بهبود قرار گرفته و امنیت و ثبات بیشتر اقتصادی
فراهم شده که این امر، خود یکی از مهمترین عوامل خروج از رکود اقتصادی را
فراهم کرده است. بر این اساس بهنظر میرسد کلیدیترین عامل برای پایداری
رشد اقتصادی، اعمال اقدامات موثر در حوزه سیاست خارجی در راستای بهبود
روابط خارجی کشور است. در مجموع حاکمیت دولت جدید و به تبع آن سیاستهای
جدید از نیمه دوم سال 1392، بهبود فرآیند سیاستگذاری اقتصادی، تلاش برای
بهبود فضای کسب و کار و مهمتر از همه موفقیت سیاست خارجی در دستیابی به
توافق اولیه در مذاکرات هستهای و اجرای برنامه اقدام مشترک، زمینه کاهش
ریسکهای اقتصاد ایران را بهصورت قابلتوجهی در مدتی کوتاه فراهم کرده
است.
مجموعه این عوامل موجب شده اقتصاد ایران در سایه فراهم شدن
ثبات اقتصادی و سیاسی، از مسیر تحرک تولید، افزایش مصرف خصوصی، بهبود تجارت
خارجی، افزایش تولید و صادرات نفت و افزایش سرمایهگذاری داخلی، قدم به
فاز خروج از رکود اقتصادی بگذارد و رشد اقتصادی 6/4 درصدی را در بهار سال
جاری محقق کند. پیشبینی میشود فرآیند رشد اقتصادی در سایه ثبات و کارآیی
در سیاستهای اقتصادی و سیاست خارجی، فعلا و تا زمان دستیابی به توافق جامع
هستهای اگرچه به کندی، اما بهصورت پایداری ادامه یابد. در همین راستا،
حصول توافق نهایی در مذاکرات هستهای و رفع کامل تحریمها میتواند زمینه
اصلی نه تنها برای پایداری رشد اقتصادی، بلکه برای ورود اقتصاد کشور به یک
دوره رونق اقتصادی را فراهم کند و اقتصاد ایران شاهد رشد اقتصادی نسبتا
بالایی در کوتاهمدت تحتتاثیر افزایش قابلتوجه سرمایهگذاری داخلی،
بهبود تجارت خارجی و نیز ورود سرمایهگذاران خارجی باشد.
محمدعلی وکيلی ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان«رمز گشايی از ميزان موفقيت مذاکرات هسته ای»اختصاص داد که در زیر میخوانید:
روابط
بینالملل در دوره کنونی بیش از آن که صحنه سیاستهای اعلانی دولتها
باشد، میدان سیاستهای اعمالی است. به تعبیری، با پیچیده شدنِ روابط، زبانِ
رسمی دولتها با زبان غیرِرسمی در صحنه بینالملل متفاوت است. این دوگانگی
خود بخشی از ماهیت دیپلماسی را تشکیل میدهد؛ به همین دلیل زبان رسمی
آئینه دشمنیها و دوستیها به حساب نمیآید. گاهی حمله کردن خود جزئی از
پروسه آب کردن یخ روابط است.
در مواردی هم تظاهر به توافق و رفاقت
فقط یک ژستِ دیپلماتیک است. با این مقدمه به مذاکرات هسته ای دور هفتم
نگاهی دگرباره خواهیم داشت. مذاکراتی که در ظاهر ناکام و شکست خورده به نظر
میآیند، ولی به زعم نگارنده این دوره از مذاکرات جزء موفقیت آمیزترین گفت
وگوهای هسته ای بود. گامهای توافق نهایی دراین دوره برداشته شده است.
برای این ادعا قرائنی وجود دارد، که مهم ترین آن قاطعیت دکتر حسن روحانی در
اعلام نتیجه بخش بودن مذاکرات بود. او روز چهارشنبه در بازگشت از سفر
نیویورک و در جمع بندی دست آوردهای سفرش اعلام کرد که ما به زودی به توافق
نهایی دست خواهیم یافت.
نشانه دیگرِ این خوشبینی، خبری بود که از
زبان وزیر خارجه روسیه اعلام شد. در همان روزهایی که همگان خبر از شکست
مذاکرات میدادند، لاوروف اعلام کرد که مذاکرات به بالای 95درصد توافقات
منتهی شده است. این خبر از زبان یکی از بالاترین مقامات عضو گروه 1+5 قابل
تامل و بسیار مهم میباشد. نشانه سوم برای موفقیت اخیر مذاکرات ملاقات
بالاترین مقامات سه کشور تعیین کننده اروپایی، یعنی انگلیس و فرانسه و
آلمان، با حسن روحانی بود. گرچه اظهارات کامرون نخست وزیر انگلیس پس از
دیداربا دکتر روحانی باعث شگفتی بود، که آن هم ناشی از ویژگی تاریخی
دولتمردان این کشور میباشد، اما نفس دیدارها و مسائل مطرح شده درملاقاتها
همه حکایت از حل و فصل پرونده هسته ای دارد. نشانه چهارم این خوشبینی همان
چیزی است که دیگران آن را دلیل شکست قلمداد میکنند: یعنی عدم ملاقات
روسای جمهور ایران و آمریکا. به عقیده بنده عدم دیدار برای به حاشیه
نکشاندن اصل توافقات میباشد. دیدارها رفتاری سمبلیک است و جزئی از مقدمات
به حساب نمیآید. اگر قرار باشد توافقات با دیدارها مخدوش شود بهتر آن است
که دیداری انجام نگیرد. قرینه پنجم عصبانیت نخست وزیر پریشان گوی رژیم
صهیونیستی در مجمع سازمان ملل میباشد. اطلاع این مقام از موفقیت مذاکرات
او را به هذیان گویی واداشت.
در پایان با این مقدمات و قرائن
معتقدم که گامهای اصلی توافق برداشته شده است و اگر اتفاق غیره منتظره ای
پیش نیاید در آینده ای بسیار نزدیک پرونده هسته ای به سرانجام نهایی خواهد
رسید. بی تردید اگر گمان این جانب درست باشد، سفر اخیر دکتر حسن روحانی به
نیویورک و مواضع ایشان و موفقیت شان در دیپلماسی عمومی نقش تعیین کننده ای
در توافقات کنونی ایفا کرده است.