كيهان
«اركستر دلقكها !» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد:
برخي
رسانههاي غربي و صهيونيستي طي چند روز گذشته و در آستانه انتشار گزارش
آمانو درباره برنامه هستهاي كشورمان از احتمال حمله نظامي به جمهوري
اسلامي ايران سخن ميگويند و بي وقفه و هماهنگ شده اين مسئله را در فضاي
مجازي و رسانهاي پمپاژ ميكنند كه گزينه حمله به تاسيسات هستهاي ايران بر
روي ميز قرار گرفته تا در نهايت به زعم خودشان يك كمپين جديدي براي تهاجم
نظامي به ايران اسلامي راه بيندازند.
اين پروپاگانداي رسانهاي و
مانور نظامي در صحنه مجازي و بازي سياسي در حالي است كه دقيقا در يك ماه
گذشته- از 10 اكتبر تا چهارشنبه 9 نوامبر كه قرار است گزارش آمانو منتشر
شود- غرب با مديريت آمريكا تمام گزينهها و اهرمهاي فشار عليه ايران را به
ميدان آورده است، با اين اميد كه از طريق مشغول كردن ايران بتواند زمام
امور تحولات در عرصه منطقهاي و فرامنطقهاي را بدست بگيرد اما «واقعيت» ها
بيرون از چنبره اين تدابير و تاكتيكها رقم خورده است.
نگاهي گذرا
به صحنه آنچه كه در يك ماه گذشته عليه ايران ساماندهي كردهاند و اكنون به
مانور درباره حمله نظامي پيوند زدهاند، خود گوياي بسياري از دلايل و عللي
است كه چرا بر طبل جنگ ميكوبند و آيا اين بر محور يك «تصميم» است يا يك
«عمليات رواني و رسانه اي» ؟
ابتدا براساس گزينه نخ نما شده «تحريم»
در تاريخ 10 اكتبر تعداد 29 تن از مقامات ايراني را به اتهام واهي نقض
حقوق بشر مورد تحريمهاي اروپايي قرار دادند و روز بعد به يكباره در 11
اكتبر سناريوي طرح ترور سفير عربستان در واشنگتن از سوي ايران را به صحنه
آوردند و به دنبال آن آمريكا از جمهوري اسلامي به شوراي امنيت سازمان ملل
در 14 اكتبر شكايت كرد اما اين پايان داستان نبود و علاوه بر تحريم و
پرونده سازي براي ايران در شوراي امنيت به اتهام اقدامات تروريستي، پرونده
حقوق بشري عليه ايران را نيز در سه ضلع مختلف باز كردند؛ 1- گزارش سالانه
بان كي مون از وضعيت حقوق بشر ايران در 13 اكتبر كه در آن مجموعهاي از
اتهامات ناروا عليه كشورمان مطرح شده است. 2- گزارش احمد شهيد گزارشگر ويژه
سازمان ملل در امور حقوق بشر ايران كه يك رونويسي تمام عيار از دست ضد
انقلاب و منافقين براي طرح تهمتها و اتهامات عليه ايران بود. (15 اكتبر) و
3- 17 اكتبر هم كميته حقوق بشر در ژنو در گزارشي ايران را به خاطر قوانين
اسلامي و نبود قانون همجنس گرايي«!» به نقض حقوق بشر متهم كرد... و در همين
خط از اوايل ماه نوامبر حرفهاي تكراري و كسل كننده درباره برنامه هستهاي
كشورمان را به صورت پررنگ پيش كشيدهاند.
گفتني است؛ جمعه گذشته- 4
نوامبر- قرار بود آمانو گزارش خود را از برنامه هستهاي ايران منتشر كند
كه به تعويق افتاد و قرار است - امروز 8 نوامبر- اين گزارش ضد ايراني
انتشار يابد.
نكته قابل تامل اين است كه در ميانه اول نوامبر تا انتشار
گزارش آژانس نيز احتمال حمله نظامي به تاسيسات هستهاي كشورمان بر صدر
اخبار و گزارشهاي رسانههاي غربي و صهيونيستي نشسته است.
روزنامه
گاردين از برنامه ريزي آمريكا و انگليس براي حمله نظامي به ايران خبر داده و
ادعا كرده ظرف يكسال آينده تاسيسات هستهاي جمهوري اسلامي ايران از هوا و
دريا مورد حمله قرار خواهد گرفت.
از سوي ديگر؛ آسوشيتدپرس مدعي شده
گزارشهايي در دست است كه نتانياهو نخست وزير اسرائيل در تلاش است تا
وزراي كابينه اش را نسبت به انجام يك حمله نظامي به تاسيسات اتمي ايران
متقاعد كند.
البته تظاهر به ذوق زدگي مقامات رژيم صهيونيستي تا جايي پيش رفت كه شيمون پرز و ايهود باراك هم از حمله به ايران سخن گفتند!
اكنون
با ترسيم فضاي تهديدها و افزايش فشارها آن هم تا سرحد حمله نظامي به ايران
اين نوشته تلاش ميكند با واكاوي شرايط كنوني ارزيابي نمايد كه ادعاي اخير
مبني بر حمله نظامي به تاسيسات هستهاي كشورمان تا چه حد رنگ واقعيت دارد و
اساسا هدف از طرح اين ادعاي بزرگ چيست؟
1- نكته نخست درباره ادعاي
حمله نظامي به تاسيسات هستهاي كشورمان آن هم در آينده نزديك اين است كه
غربيها و صهيونيستها از اهرمهاي «تحريم»، «سناريوي ترور» و «پرونده حقوق
بشر» نتيجهاي نگرفتند كه اينچنين شتابزده و مستاصل بر حمله نظامي عليه
ايران اصرار دارند. ناگفته پيداست اگر گزينههاي مورد اشاره كارگر ميافتد
آنها از حمله نظامي سخن نميگفتند.
در خصوص تحريم نه تنها
رسانههاي غربي اعتراف دارند كه اين گزينه عليه ايران اسلامي كارايي ندارد
بلكه مهم ترين اقدام آنها در استفاده از گزينه تحريم عليه كشورمان ابتر
ماند و آمريكاييها كه پيگير تحريم بانك مركزي ايران بودند از اين اقدام
عقب نشستند.
درباره سناريو ترور اخير عليه كشورمان هم مسئله كاملا
معكوس شد؛ سستي ادله آمريكاييها براي منتسب كردن طرح يك ترور در خاك
واشنگتن به ايران اسلامي يك آبروريزي بزرگ را براي كاخ سفيد به همراه داشت.
چه اينكه تمام شكواييه دادگاه نيويورك بر مبناي اعتراف يكي از متهمان به
نام «ارباب سيار» و شنود تلفني اين متهم با شخص ديگري به نام «غلام شكوري»
است و مضحك آن كه ارباب سيار يك فرد دائم الخمر بوده و غلام شكوري از اعضاي
گروهك منافقين است ضمن آنكه شنود مورد ادعا در اداره اف. بي. آي آمريكا
ضبط شده است!
خراسان
«ساعت عاشقي و زنگ معرفت» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
گاهي
اوقات آنقدر سياسي کاريها و کارهاي سياسي و... را در بوق و کرنا ميکنند و
آن قدر اين گونه کارها و برخي مسائل حاشيهاي را با رنگ و لعاب آن چناني و
به شکلهاي مختلف به خورد جامعه ميدهند که برخي از اصلي ترين واقعيتهاي
موجود جامعه آنچنان که شايسته و بايسته است نه به چشم مسئولان ميآيد و نه
در رسانهها جايگاهي شايسته مييابد، واقعيتهايي که به برکت لطف الهي،
وجدانهاي بيدار، فطرت هاو دلهاي پاک مردم خداباور اين سرزمين در
مناسبتهاي گوناگون ديني در جامعه رخ مينمايد و صحنههايي زير اين آسمان
نيلگون به وقوع ميپيوندد که نه تنها دل و جان هر بيننده و صاحب دلي را به
وجد ميآورد و آن را به بهجتي مبارک رهنمون ميسازد بلکه از واقعيتها و
دلبستگيهاي معنوي عميق و روبه گسترش و صد البته ضروري و لازم در نسلها و
سنين مختلف جامعه ايراني حکايت ميکند.
اما متاسفانه رخ دادهايي
چنين سترگ و معنوي و با اين گستردگي گويي نه به چشم مسئولان ميآيد و نه آن
چنان که بايد و هنرمندانه در لنز دوربينهاي تلويزيوني قرار ميگيرد و نه
آن چنان که شايسته است در ميان امواج راديويي جايگاهي مييابد و نه
متاسفانه جايگاهي در خور در رسانههاي مکتوب کشورمان پيدا ميکند و نه در
گستره جهاني شبکههاي اينترنتي و مجازي جايگاهي پيدا ميکند.
از
کنگره عظيم، جهاني و بي بديل و بي نظير حج که بگذريم و حساب حضور حدود
۳ميليون انسان مسلمان خداجو به گاه موسم حج در سرزمين وحي را از بقيه مراسم
مذهبي که جدا کنيم به جرات ميتوان ادعا کرد پرتعدادترين، گسترده ترين و
معنوي ترين مراسم ديني با چنين شکوه و عظمتي و با خاستگاهي صد درصد مردمي
فقط در جاي جاي ايران عزيز و در حرمهاي مطهر حضرت شاه چراغ، حرم حضرت
معصومه و خصوصا در بارگاه منور رضوي و مشهدالرضا پايتخت معنوي ايران برگزار
ميشود بنابراين آيا واقعا ميتوان اين واقعيت را ناديده گرفت که اين
روزها نه تنها در ايام و ليالي قدر و مراسم تاسوعا و عاشوراي حسيني بلکه
حتي در ۲۳ذي القعده که به روز زيارتي امام رضا(ع) مشهور است، و دحوالارض
(۲۵ذي القعده) اين حرمهاي مطهر و خصوصا حرم مطهر حضرت ثامن الحجج پذيراي
دهها هزار زائر عاشق علي بن موسي الرضا و ارادتمند اهل بيت (ع) است.
آيا
ميتوان حضور معنوي، باشکوه و ميليوني مردم را در مراسم نماز عيد فطر و
قربان را در سراسر کشور و خصوصا برگزاري پرشکوه و مثال زدني اين نمازها در
حرم مطهر رضوي، مصلي و دانشگاه تهران ناديده گرفت. و خلاصه آيا بهانه اصلي
اين نوشته، يعني حضور بسيار گسترده و ميليوني مردم را در مشاهد مشرفه و
اماکن متبرکه، مساجد و خصوصا حضور چند ده هزار نفري مردم را در حرم حضرت
شاه چراغ، حرم حضرت معصومه و خصوصا حضور چند صد هزار نفري زن و مرد و پير و
جوان زائر و مجاور در حرم مطهر رضوي در روز عرفه را ميتوان ناديده گرفت.
هر کس روز يکشنبه توفيق حضور در اين مراسم خصوصا مراسمي که در حرم مطهر
رضوي به مناسبت روز عرفه برگزار شد را پيدا کرده است ميتواند شهادت بدهد
که در اين حدود ۴ تا ۵ ساعت از جمع شدن مردم و قرائت دعاي عرفه و سپس مراحل
پاياني اين مراسم معنوي در حرم امام رضا چه گذشت و چه صحنههايي از عبوديت
خلق شد.
تمامي رواقها و صحنها مملو از جمعيت بود حتي فضاهاي
بيرون از صحنهاي حرم مطهر که براي نشستن مردم مفروش شده بود، از سيل
مشتاقان موج ميزد، خادمان حرم مطهر به زحمت راهي براي عبور مردم باز نگاه
ميداشتند، دختر و پسر و پير و جوان کتابهاي جيبي دعاي عرفه به دست رو به
قبله دستهاي نياز را به سوي آسمان دراز کرده بودند در حالي که لبهاي
خشکشان از روزه داري بسياري از آنان حکايت ميکرد گونه هاشان از باران عشق و
معرفت نمناک بود، از همه چهرهها مهرباني ميتراويد، دستهاي مردمان پر از
دعا بود جان هايشان بيدار بود و به نور معرفت عرفه روشن، به اين همه انسان و
به اين همه عشق و معنويت و عرفان که از حرم امام رضا(ع) تا عرش خدا قد
کشيده بود هم افتخار ميکردي و هم غبطه ميخوردي!! اين اقيانوس آدمهاي
عاشق را هيچ نهاد دولتي و حکومتي راهي اين قرارگاه عشق و عرفان نکرده بود،
در روز عرفه همه دلها به «ساعت عاشقي» و «زنگ معرفت» کوک شده بود. در اين
ساعت عاشقي و دلدادگي، خود نديدن و معشوق را ديدن، خود نديدن و خدا را ديدن
مشق شد و دلها به زنگ معرفت عرفه بيدار شد و جلايي دوباره گرفت تا پيمودن
صراط الي ا... آسان تر شود.
روز عرفه در جاي جاي ايران خصوصا در
حرم مطهر رضوي هزاران هزار دل عارف شده سوي آسمان پر کشيد، هزاران هزار دست
به دعا بلند شد، هزاران هزار جان به آب دل شستشو شد، مردمان هزاران هزار
گردهم آمده بودند که در فرصت بي بديل عرفه از دعاي عرفه امام حسين جام
معرفت سرکشند، دل هاشان را به نور عرفان روشن کنند و جان هايشان را صيقل
دهند، هر فراز دعاي عرفه سيدالشهدا چراغي در دل ميافروخت و آتشي نه سوزنده
بلکه فروزنده به جان ميانداخت هر فراز دعا دل آدمي را تا عرش خدا بالا
ميکشيد و گويي دستت را در دست خدا ميگذاشت! اگر ادعا کنيم که روز عرفه در
کنار حرم علي ابن موسي الرضا جز سرزمين عرفات و احرام حج چيزي کم نداشت
سخني به گزاف نگفته ايم.
آيا اين حضور دريايي آدمهاي عارف و عاشق
آيا اين همه معنويت، آيا اين همه باورمندي، اين همه عشق به اهل بيت و عرفه و
کربلاي حسين(ع) و امام رضا(ع) نعمتي بس بزرگ و بي بديل نيست و جاي هزاران
هزار شکر ندارد و آيا يک شکر و وظيفه اين نيست که مسئولان ما و رسانههاي
ديداري و شنيداري و مکتوب ما لااقل بخشي از برنامهها و صفحات خود را به
انعکاس و بازتاب هنرمندانه گوشههايي از اين مراسم باشکوه و معنوي اختصاص
دهند.
آيا همه ما و همه مسئولان وظيفه نداريم و ندارند که بيش از
پيش قدردان اين نعمتهاي الهي و پاسدار و شکرگزار اين نعمتها باشيم و بيش
از آنچه ميگوييم در راه عزت و سرافرازي و ارتقاء معنوي و مادي اين بوم و
بر و مردمان نجيب و خدا باورش بينديشيم و کارهايي در خور انجام دهيم؟
جمهوري اسلامي:ديكتاتور يمن وبال گردن غرب
رسالت
«چگونه نام نيک از رئيس جمهور باقي ميماند؟» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن ميخوانيد:
هر
رئيس جمهوري آرزو دارد که در دوران مسئوليت خود علاوه بر انجام
مسئوليتهاي جاري؛حداقل يک مشکل عمده جامعه را برطرف کند. بي ترديد اگر اين
آرزو تحقق يابد ودر هر دوره چهار ساله معضلي عمده بر طرف گردد چيزي
نميگذرد که جامعهاي با حداقل مشکلات خواهيم داشت زيرا آن که ميخواهد همه
مشکلات را به يکباره بر طرف کند در نهايت هيچ کاري را صورت نخواهد داد.
روش حل يکايک مسائل روشي بود که ماهاتير محمد در مالزي انجام داد و نتيجه
آن قابل قبول بود. دکتر احمدي نژاد نظير هر رئيس جمهور ديگري طبعا در پي حل
مشکلات جامعه ايراني است؛ خواستي که به ميزان تحقق او را در تاريخ معاصر
نامبردار خواهد کرد.
هر چند سالهايي از دوران رياست جمهوري او
گذشته است ولي زماني نيز باقي است که با اراده مستحکم ميتوان بهدور از
جنجالهاي سياسي بي فايده کاري ارزشمند براي مردم شايسته خدمت ايران انجام
داد. عمر بازيهاي سياسي کوتاه و عمدتا مايه بدنامي است تا خوشنامي. اين
تجربهاي است که تاريخ به ما ميآموزاند. اما مردم قدرشناس ما همواره ارزش
مرداني که گرههايي از کار آنان گشودهاند را دانستهاند هرچند از آنان که
با بازيهاي پوچ سياسي عمر و سرمايه آنان را بههدر دادهاند به نيکي ياد
نميکنند.
اما ظرف مدت باقيمانده چه کاري نام رئيس جمهور را در
قلوب مردم به نيکي به يادگار خواهد گذاشت؟تلاشهاي انتخاباتي؟ درگيريهاي
سياسي؟ ايستادگيها يا عقب نشينيها بر روي مواضع سياسي؟ يا گره گشايي از
مهمترين امور مردم که عليرغم آمد و رفت رئيس جمهورها همچنان باقي است؟
اشتغال،
مسکن وبهداشت درزمره مهمترين مسائل اجتماعي هستند که براي مردم دغدغه
ايجاد کردهاند. نمي توان منکر شد که همه روساي جمهور تلاشهايي براي حل
اين معضلات انجام دادهاند ولي اين مشکلات اگر نه بزرگتر از گذشته ولي
چونان گذشته در برابر مردم به نگراني آفريني مشغولند.
جامعه ايراني
بر مبناي واقعيتهاي جمعيت شناختي در حال ورود به ميانسالي است و تا ده
سال آينده نرخ جمعيتي آناني که نيازمند بهداشت و حمايتهاي پزشکي هستند
غلبه خواهد کرد. بدون ترديد وضعيت بهداشت و درمان در جامعه ما در جايگاه
مناسبي نيست و در مواجهه با مشکلات آتي و موج نيازمندان به حمايت پزشکي ظرف
سالهاي آينده با دشواريهايي جدي مواجه خواهيم شد؛اين واقعيتي است که
انکار آن مشکلي را حل نخواهد کرد. دغدغه بهداشت، دغدغهاي است که چون با
حيات انسانها سروکار دارد ذهن مردم را خواهد آزرد. وحکومت موظف است به رفع
آن همت گمارد.
آنچه که در مجموعهاي از نوشتارها خواهم کوشيد برآن
انگشت تاکيد نهم صرفا اشاره به کمبودهاي سخت افزاري در حوزه بهداشت و
درمان نيست. بلکه آنچه به گمانم بيش از نيازهاي سخت افزاري در اين حوزه
محتاج توجه است، پارهاي از نکات نرم افزاري است که تحقق آنها ذهن مردم را
آرامش خواهد بخشيد.
بهداشت و فاکتورهاي موثر:
منظور من از
بهداشت کليه عوامل موثر در پيشگيري و درمان بيماري هاست که عبارتند از
بيمار، پزشک، بيمارستان(و کليه سخت افزارهاي متعلق به آن) به عنوان عوامل
اصلي وپرستاران و بهياران، همراهان بيمار، حقوق فيمابين عناصر اصلي و فرعي و
نيز روابطي و ارتباطاتي که ميان آنها شکل ميگيرد. بسياري از تلاشها در
کشورما در حوزه بهداشت و درمان معطوف به حل معضلات فاکتورهاي اصلي است، و
همين امر موجب غفلت يا حداقل کم توجهي به عناصر به ظاهر حاشيهاي ولي در
واقع کليدي و مهم شده است. نگارنده قصد دارد توجه رئيس محترم جمهور را به
مجموع اين عوامل بويژه فاکتورهاي مديريتي، حقوقي و ذهني جلب نمايد.
آيا
کسي هست که به بيمارستانها به عنوان همراه بيمار رفته باشد و از نوع
رفتار عوامل درگيردرمان چون ندادن اطلاعات لازم در مورد بيماري به بيمار يا
همراهان نگران؛بعضا بي حرمتيها به همراهان بيماربدون در نظر گرفتن فشار
رواني که آنها را در بر گرفته و يا حتي محيط ناآرام و پر سر و صداي نقاطي
که بايد طبيعتا آرام باشند خاطرهاي در ذهن نداشته باشد؟ گرفتاريهاي جنبي
که براي خانوادهها پديد ميآيدنظير دويدن براي يافتن داروها يا آمبولانس و
عکس وآنژيو و سيتي اسکن و ام آر آي و... بجاي خود!
متاسفانه عادت
کرده ايم که بهخاطر اهميت کار پزشکان و پرستاران و نيز ارزش معنوي کار
آنان نوعي غفلت از خطاها را در دستور کار قرار داده و مسئله را با تعارف
برگزار نماييم. در نوشتارهاي آتي اشکالات موجود در حوزه بهداشت و درمان را
که رياست جمهور قدرت حل آنان در ظرف مدت باقيمانده از دوران خود را
دارد؛يادآوري مينماييم. باشد که با توجه به آن و حل اين معضلات حل شدني
نامي و يادي نيک در قلب تودههاي ايراني از خود باقي گذارد.
قدس
«کسی که خانه اش شیشه ای است، سنگ پرتاب نمی کند» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن ميخوانيد:
در
روزهای اخیر ادبیات تقابلی غرب به نمایندگی اسرائیل غاصب، از فاز سیاسی
وارد فاز امنیتی و نظامی گردیده و با تکرار تهدیدهای گذشته، بار دیگر موضوع
حمله به تأسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران را وارد عرصه تحلیلها و
گمانه زنیهای گوناگون رسانه ای نمودند.
رژیم صهیونیستی در سالهای
گذشته نیز این موضوع را به شکل جدی مطرح نمود، ولی هربار با پاسخهای کوبنده
مقامهای ایرانی، وادار به عقب نشینی شد. اکنون به برخی از دلایل ناتوانی
این رژیم در عملیاتی کردن این تهدید اشاره می شود.
مقامهای تل آویو
نیک می دانند که ایران، عراق دهه 80 نیست که بتوانند تجربه بغداد را در
مورد آن عملیاتی کنند. آنها از توانمندیهای نظامی ایران بیش از دیگران
آگاهی داشته و اذعان دارند در صورت چنین حماقتی، در قبال شلیک اولین موشک،
هزاران موشک از ایران به سوی تل آویو و حیفا به پرواز در خواهد آمد و در
فرصت کوتاهی، بیش از 2 میلیون آواره، نتیجه پاسخ ایران خواهد بود. «بروس
ریدل» یکی از مأموران سابق سازمان جاسوسی «سیا» معتقد است: حمله اسرائیل به
ایران جرقه ای برای آغاز درگیریهای منطقه ای از افغانستان تا نوار غزه به
وجود می آورد و این جنگ برای مردم آمریکا و دولت اوباما، یک فاجعه خواهد
بود. آنها به یاد دارند که در جنگ 33 روزه، شلیک موشکهای حزب ا... سبب موج
مهاجرت معکوس و بحران فراگیر در سرزمینهای اشغالی گردید، به نحوی که هیچ
خبری از اتفاقهای سرزمینهای اشغالی به افکار عمومی جهانیان منعکس نمی
گردید.
جمهوری اسلامی بر خلاف برخی کشورهای منطقه، دارای عمق
استراتژیک است. این موقعیت فرصت منحصر به فردی را برای ایران در مؤلفه های
توانمندی اش ایجاد کرده است. تجربه شکست ارتش غاصب در دو جنگ 33 روزه و 22
روزه، مؤید این ادعاست. سناریونویسان و چهره های تئوریک اتاقهای فکر تل
آویو و واشنگتن، پیروزی ارتش اشغالگر را در جنگهای یاد شده، به منزله شکست
ایران ارزیابی می کردند که عکس آن نیز به مثابه ناکامی سران اشغالگر و
حامیان آنها به شمار می رفت. گفتنی است، پس از شکست صهیونیستها در جنگ 33
روزه، کمیته وینوگراد با تهیه گزارش بر این شکست مهر تأیید زد و عاملان
ناکامی را نیز معرفی کردند. کارشناسان نظامی این رژیم به این واقعیت اذعان
دارند و بارها اعلام نمودهاند مقاومت لبنان پس از جنگ 33 روزه،
تواناییهایش را چهار برابر کرده است که این اقدام مشابه در مورد حماس نیز
صادق است.
پراکندگی تأسیسات هسته ای ایران و لایه های حفاظتی بتونی
آنها، امکان موفقیت نیروی مهاجم را به حداقل رسانده و آنها را در دستیابی
به هدفهایشان با ناکامی مواجه خواهد نمود. محمد البرادعی، مدیرکل سابق
آژانس، در اظهاراتی بر ناکامی چنین اقدامی صحه گذاشت. وی مدعی شد در صورت
چنین اقدامی به فرض موفقیت مهاجمان، ایران چون فرمول فرایند ساخت و بهره
برداری تأسیسات هسته ای را بومی نموده است، می تواند در جای دیگری آن را
راهاندازی کند. از سوی دیگر، فاصله تل آویو تا ایران، این رژیم را ناگزیر
می کند برای رسیدن به مقصود خود از کشورهای پیرامونی استفاده کند که در
صورت وقوع چنین اتفاقی، عواقب مرگباری برای کشور ثالث خواهد داشت.
کارشناسان
سیاسی و نظامی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که اگر وقوع یک بحران امنیتی و
نظامی در منطقه محتمل باشد، مؤلفه های ژئوپلتیک ایران می تواند قیمت نفت
را در بازارهای جهانی به شکل سرسام آوری افزایش دهد. چنانچه در سکوت و یا
همراهی دیگر کشورها، رژیم اشغالگر دست به این حماقت بزند، تنگه هرمز مسدود و
روزانه 17 میلیون بشکه نفت از بازارها حذف خواهد شد. بر کسی پوشیده نیست،
تصمیم اعضای اوپک برای کاهش و یا افزایش دو میلیون بشکه نفت، بازارهای نفتی
را با نوسان گسترده مواجه می کند. «مایکل هایدن» رئیس اسبق سازمان سیا
(CIA) پیشتر در اظهاراتی اذعان نموده بود: «ضربه صادرات نفت مساوی استفاده
از سلاح هسته ای بوده و به زیان کشورهای مختلف از جمله آمریکا خواهد بود. »
در صورت وقوع چنین احتمالی، بیداری اسلامی و موج روزافزون نفرت
ملتهای عرب مسلمان با شتاب بیشتری مسیر تحولات را طی نموده و ضربات جبران
ناپذیری بر شرکای این رژیم و حامیان فرامنطقه ای اش وارد خواهند نمود. بدون
تردید، در رخدادهای یک ساله بیداری جهان اسلامی، یکی از اضلاع متضرر،
صهیونیستها بودهاند. در دو کشور مصر و اردن، سفرای این رژیم شبانه فرار
کردند و خانم لیونی، وزیر امور خارجه سابق در سرزمینهای اشغالی در اظهاراتی
اذعان نمود فرار شبانه سفرای این رژیم از کشورهای اسلامی، برای تل آویو
فاجعه است.
بیداری جهانی و عالمگیر ملتها علیه حاکمان زورگو و به
ظاهر دموکراتیک، تمامی قاره های جهان را فرا گرفته و شرایط دولتمردان
ایالات متحده آمریکا در مقایسه با دیگران از وخامت بیشتری برخوردار است.
رخدادی که تاکنون مذاکرات فریبنده، تطمیع دولتمردان، تهدیدهای پلیس و
نشستهای جهانی متعدد از جمله سران 20، نتوانست ساز و کار پایان دادن به
درگیریهای خیابانی را ارائه نماید. گفتنی است، در صورت عملی شدن این تهدید،
معترضان و مخالفان دولتها بر دامنه اعتراضهای خویش افزوده و احتمال اینکه
وارد فاز مسلحانه نیز شوند، متصور است. سرزمینهای اشغالی نیز از این حضور
خیابانی یک ساله جغرافیای جهان اسلام بی بهره نبوده و اعتراضهای گسترده
تاکنون اکثر شهرهای این رژیم را فرا گرفته است، به نحوی که دیروز اعتصاب
فراگیر در بخشهای مختلف از جمله بانکها، بیمارستانها، فرودگاهها و دیگر
اتحادیه های کارگری در سرزمینهای اشغالی، گزارش شده است.
بنابراین،
سران تل آویو باید بدانند در صورت هر گونه تحرک نظامی علیه ایران، با
پاسخی دردناک از سوی جمهوری اسلامی مواجه خواهند شد. اگر رژیم صهیونیستی
دست به تحرکی علیه ایران بزند، اسرائیل غاصب تبدیل به موزه خواهد شد. بدون
تردید، اگر آمریکا می خواهد اسرائیل را روی ویلچر ببیند، در قبال تحرکاتش
سکوت کند. پر واضح است، این ادعاها بلوف نیست، بلکه این اظهارات برگرفته از
گنجینه دفاع مقدس است که با وجود صف آرایی گسترده حامیان صدام علیه ایران،
نتوانستند به هدفهای اعلامی از سوی دیکتاتور عراق دست یابند.
سياست روز
«دست مريزاد به مردم» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
فساد
مالي، اختلاس در شستا، سخنان تهديدآميز و همراه با پاسخهاي تند
رئيسجمهور در يک محفل خصوصي وخودماني پاسخهاي ديگران به اين مواضع،
تهديدات غرب، گزارش آژانس، تحولات منطقه و... شرايط اقتصاد داخلي، همه و
همه بر دوش مردم سنگيني ميکند، تحمل اين همه بار رواني بر افکار عمومي را
بايد به اين مردم فهيم، صبور وشايسته خدمت، تبريک بگوييم و دست مريزاد
نثارشان کنيم.
يک فساد اقتصادي و مالي صورت گرفته و چند ماه است که
کشور درگير همين ماجراست. قوه قضائيه به عنوان دستگاه رسيدگي کننده به اين
پرونده موظف است که به آن رسيدگي کند و با انتصاب آقاي اژهاي به عنوان
مسئول مستقيم پيگيري آن در حال فعاليت و رسيدگي پروندههاي ديگري هم هست که
در حال پيگيري است. از جمله پرونده اتهام فساد اقتصادي معاون اول دولت که
همچنان در جريان است.
پروندههايي که بايد در آرامش رسيدگي شود اما
در فضاي جنجالهاي سياسي، سخنان و مواضعي از هر سو مطرح ميشود که ذهن هر
مخاطب و شهروند و هموطني را مشوش، درگير، پرسئوال، با شائبههاي بسيار و
برهم زننده آرامش فکري وذهني مردم ميسازد.
در چنين فضايي چه انتظاري داريم؟ چه هدفي را پي ميگيريم؟ چه ميخواهيم؟ چرا درباره اينگونه مسائل رفتاري نامتعارف وجود دارد؟
در همين شهر خودمان در يکي از تاکسيها بنشينيد، سر سخن را باز کنيد با مسافران و راننده تاکسي ببينيد چه ميگويند.
بر سر همين فساد مالي و جلسه استيضاح، راديو تاکسي روشن بود و راننده و مسافران هم سراپا گوش.
وزير
که راي اعتماد دوباره از نمايندگان گرفت. راننده تاکسي داد سخن سرداد که،
خوبه ديگه، نمايندهها که راي دادن و حرف رئيسجمهور را گوش کردن و وزيرش
را دادن برد، همه چيز درست شد، شما مسافراي عزيز و گرامي هم به همين مناسبت
مبارک و خوب که تکليف ۳ هزار ميليارد تومن روشن شد، کرايه نميخواهد بدهيد
به سلامت، خوش اومديد!
اين واکنش يعني اين که آرامش سياسي جامعه ملتهب و نيازمند پاسخ قانعکننده براي ذهن پرسشگر خود است.
انرژي
هدر ميدهيم، انرژي که بايد صرف کارهاي ديگر شود. انرژي دولت و ديگر قوا
بايد براي کارهاي مهمتر از آن هزينه شود. نه براي جريان سازي، فرافکني،
متهم کردن ديگران، کارهاي انتخاباتي و...
کشور را بايد براساس
قانون و اخلاق اداره کرد. رضايت مردم، ازعملکرد مسئولين مهمترين ويژگي
دستگاههايي است که در راس امور قرار دارند.
رهبر معظم انقلاب هم
بارها بر رسيدگي اينگونه امور در فضايي آرام و به دور از تنش تاکيد
داشتهاند. اما باز هم ديده ميشود که از سوي برخي مسئولين برخلاف تاکيدات و
توصيههاي ايشان سخناني بيان ميشود. مردم تحمل ميکنند، چون نظام و رهبري
را دوست دارند و اعتقاد قلبي آنها به انقلاب باعث ميشود، تنها خون دل
بخورند. در شرايط کنوني تفکر و تعقل بهترين راهکار براي جلوگيري از تبعات
بعدي اينگونه رفتارها در فضاي سياسي کشور است.
مردم سالاري
«توطئه باروت واشنگتني» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم علي ودايع است كه در آن ميخوانيد:
پس
از پيروزي انقلا ب اسلا ميدر ايران، غرب همواره گزينه نظامي را عليه
ايران طرح ميکرد. عملياتي که قرار بود براي آزادي ديپلماتهاي آمريکايي از
چنگ دانشجويان پيرو خط امام انجام شود در صحراي طبس شکست خورد; پس از اين
شکست مقامات کاخ سفيد آن زمان براي طولا ني مدت بحث حمله به ايران را مردود
اعلا م کردند، اما اين موضوع باعث نشد تا آنها از مواضع خود عقب نشيني
کنند. بحث جنگ غيرمستقيم که پرونده قطورتري نسبت به حمله مستقيم داشت تصويب
شد.
تحريم اقتصادي، تهاجم فرهنگي و حتي حمله عراق به ايران از
گزينههاي برجسته اين پرونده شوم بود. جمهوري اسلا ميبه هرترتيب با هزينه
از سرمايههاي بي پايان ايران اسلا ميکه مردم وفادار به نظام و ثروت
خدادادي سرزمين پارس بود در مقابل حملا ت غرب ايستادگي کرد و اکنون خود را
براي سي و سومين سالگرد پيروزي بر ديکتاتوري محمدرضا پهلوي آماده ميکند.
در
طول 8 سال جنگ تحميلي، صدام حسين با حمايت همه جانبه غرب و حتي شرق به
ايران تنها يورش برد، اما به جايي نرسيد و مرزهاي ايران را نتوانست ذرهاي
جابه جا کند. فرزندان ايران اسلا ميآنچنان حماسههايي خلق کردند که تاريخ
شاهدي براي وقوع آن پيش از اين درخود نميبيند. اگرچه همزمان با جنگ نظامي،
تحريم اقتصادي هم عليه ايران اجرايي شده بود اما پس از پايان جنگ عراق با
ايران، تحريمهايي عليه ايران اعمال شد.
نيروگاه اتمي بوشهر و بحث
پرونده اتمي ايران از سوژههاي باب ميل طراحان پنتاگون و کاخ سفيد براي
طراحي جنگهاي رنگارنگ عليه تهران است. از همان برگ نخست، بحث هستهاي شدن
ايران اسلا ميمطرح شد; غرب انگشت اتهام را برسينه تهران نشانه رفت که عزم
ساخت تسليحات کشتار جمعي و هستهاي دارد. از يک گرم اورانيوم غني شده در
تهران کوه اورانيومي ساختند و در کنار پيشرفتهاي نظامي ايران بمبهاي اتمي
در زرادخانههاي سري ايران تصوير کردند. با تغييرات در راس سازمان انرژي
اتمي، غرب و به خصوص تلآويو به اهداف خود نزديک تر شدند اما هنوز چيزي در
دست نداشتند.
زمان تنها درمان آنها بود; همزمان با پيشرفتهاي
هستهاي ايران، طراحي بمب هستهاي ايران در واشنگتن پيگيري شد!حدود يک ماه
پيش، شبکههاي خبري جهان سخنان دادستان ايالا ت متحده را به صورت خبر فوري
پخش کردند که تهران را متهم به طراحي ترور سفيرعربستان در آمريکا ميکرد.
اسناد آنچنان که بايد قابل اتکا نبود، اما مانور تبليغاتي روي آن همه
بخشهاي خبري را تحت الشعاع خود قرار داد. آنها با آنچنان ولعي از تروريسم
دولتي ايران و لزوم مقابله با آن سخن ميگفتند، گويي تهران ماجراي 11
سپتامبر را اجرايي کرده است. پس از اين ماجرا برخي شاهزادگان عالي رتبه
سعودي که کينه ديرينه از پارسيان داشتند انواع مواضع تند را اتخاذ کردند.
بحث پرونده ترور سفير عربستان، ذهن را به پاييز سال 2002 و پيش از حمله
جورج بوش به صدام حسين پرتاب ميکند.
روزهايي که تروريسم دولتي
صدام حسين نقل محافل رسانهاي غرب بود و پس از آن تسليحات شيميايي بغداد که
سلا مت جامعه جهاني را تهديد ميکند; همه از لزوم ساقط شدن ديکتاتوري سخن
ميگفتند که خود روزي حامي او بود. ژنرال بعثي که قاتل چند صد هزار ايراني،
عراقي و کويتي بود، بايد از ميز سياستمداران جهان حذف ميشد. اوايل بهار
2003 به ناگاه از زمين و هوا عراق مورد حمله قرار گرفت و بغداد ظرف چند روز
تصرف شد. اين بحث که ايران اسلا مي، عراق نيست درست است اما بايد با درک
حقايق به پيش رفت. هفته گذشته روزنامه گاردين از آمادگي بريتانيا براي
همراهي آمريکا در جنگ با ايران نوشت. در حالي که چند روز تا گزارش آمانو که
از آن بوي توطئه ميآيد مانده، مقامات تلآويو در گرماگرم رقابتهاي داخلي
خود از لزوم جنگ سخن ميگويند.
باراک اوباما از گزينه نظامي سخن ميگويد.
ايتاليا به همراه نيروي هوايي رژيم صهيونيستي مانور هوايي برگزار ميکند. تلآويو آزمايش موشکي برگزار ميکند.
در حاشيه اجلاس سران اقتصادي جهان بحث جنگ با ايران در لا به لا ي آشفته بازار اقتصاد مطرح بود.
آفرينش
«حقابه هامون از هيرمند در بوته فراموشي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
روزگاري
سيستان به عنوان انبار غله ايران معروف بوده اما خشکساليهاي گسترده در
سدهها و دهههاي گذشته باعث شد عملا اين منطقه اهميت گذشته خود را از دست
دهد و اندک اندک نيز با افزايش برداشت آب در داخل خاک افغانستان، سد سازي،
تداوم خشکسالي بيش از يک دهه در منطقه سيستان و درياچه هامون، هفتمين تالاب
بين المللي جهان را با 400 هزار هکتار وسعت اسير خشکسالي کرده است. امري
که پيامدهاي گوناگوني را به همراه خود آورده است. پيامدهاي که در ابعاد
گوناگون امنيتي اقتصادي اجتماعي و.. قابل بررسي است.
در ابعاد
اجتماعي ما با مهاجرت دهها هزار نفر از سيستان، افزايش بيکاري و قاچاق
مواد مخدر، خالي شدن روستا، رونق اعتياد به مواد مخدر نيز مواجه بوده ايم.
در ابعاد زيست محيطي درياچه هامون کاملا خشک و به منبع ريزگرد تبديل شده
است. در اين بين کانون بحران گرد و غبار به بيش از 500 هزار هکتار افزايش
يافته و مشکلاتي ديگر نيز همچون شن گرفتگي جويبارهاي آب، مشکلاتي در تامين
آب شرب شهر زاهدان و زابل و تامين مصرف آب کشاورزي و... شکل گرفته است. در
اين ميان خسارات اقتصادي اين امر قابل تصور نيست و بايد در خوشبينانه ترين
حالت سالانه صدها ميليارد تومان دانست.
آنچه مشخص است هر چند با
توجه به بهره گيري از سيستمهاي نوين آبياري و مقابله با مشکل خشکسالي در
شرق کشور ميتوان بخشي از مشکل کم آبي در سيستان را حل کرد اما بايد گفت
مهمترين مشکل سهم ايران از رودخانه هيرمند است که در سالهاي اخير با کاهش
ورودي آب اين رودخانه و يا قطع آن فشار بيشتري بر مردم منطقه تحميل کرده
است.
در اين حال خشکسالي و کم آبي که از سالهاست دامن هامون را
گرفته است. در اين حال نيز براساس معاهده 1351 بين ايران و افغانستان اين
کشور ( افغانستان متعهد به تحويل 820 ميليون مترمکعب آب در سال از طريق
رودخانه هيرمند به اين استان است) به تعهد خود عمل نکرده است و بنا به به
دلايلي همچون خشکسالي درخواست ايران مبني بر دريافت حق آبه خود براساس
معاهده را ناديده گرفته است.
آنچه آشکار است از آنجا که خشکيدن
تالاب سه گانه هامون، سالانه ميلياردها دلار به کشورما آسيب ميرساند و
پيامدهايي همچون پديده گردو غبار و مسائل متعدد زيست محيطي اقتصادي و
اجتماعي را براي شهروندان و همچنين منافع ملي کشور موجب ميگردد بايد در
راستاي حل اين مشکل رو به گسترش تلاش کرد. در اين حال بي شک تالاب سه گانه
هامون در حالي به دليل بي اعتنايي افغانها به معاهدات بين المللي کيفيت خود
را از دست داده که مطابق کنوانسيونهاي بين المللي آنها موظفند حق آبه
تالابها و ورودي آب به مرزهاي ايران را تامين کنند.
در اين بين هر
چند کشور و به نگاه بسياري از متخصصان در احقاق حقوق آبي هامون ضعيف عمل
کرده و دولت افغانستان نيز عزم جدي براي حل اين مساله نداشته اما بايد گفت
وضعيت افغانستان و ناامني بخشي از اين کشور نبايد باعث به تاخيرانداختن
احقاق حق آبه هيرمند شود. چرا که اکنون نيز برخي از جريانها در افغانستان
مدعي هستند که قرارداد حق آبه ايران به تصويب پارلمان نرسيده است و
افغانستان ملزم به اجراي آن نيست اما بايد گفت که اين امر به امضاي نخست
وزيران وقت ايران و افغانستان رسيده و رسمي است.
بر اين اساس بايد
گفت هر چند به نظر ميرسد در راه حل اين مشکل رايزنيهايي از سوي دو کشور
انجام شده است اما بايد گفت چنانچه در تامين حق آبه ايران از هيرمند تلاش
جدي و پيوستهاي با کابل صورت نگيرد و اين امر مشمول مرور زمان گردد دور
زماني نيست که عملا هاموني کاملا خشک شده با صدها پيامد گوناگون و منفي را
شاهد باشيم.
تهران امروز
«بحرانهاي رژيم غاصب اسرائيل» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
وقوع
اعتراضات سراسري و اعتصابات كارگري گسترده در سرزمينهاي اشغالي فلسطين،
رژيم اشغالگر قدس را فلج كرده است. اين بار اين انتفاضه فلسطيني نيست كه
تلآويو را به وحشت و خشونت وادار كرده است، يهودياني كه با وعده زندگي
بهتر در سرزمين موعود، وادار به مهاجرت به سرزمينهاي اشغالي فلسطين
شدهاند، اكنون دولت غاصب اسرائيل را يك دولت فريبكار و نيرنگباز
يافتهاند. اعتصابات گسترده به گونهاي بوده است كه فرودگاه
«بن
گورين» در تلآويو، بانكها، بيمارستانها و حمل و نقل عمومي را تعطيل و
فلج كرده است. ناكارآمدي رژيم غاصب اسرائيل در برآوردن خواستهاي يهوديان
ساكن فلسطين اشغالي، بهسر بردن در وحشت جنگ و افزون بر آن تحميل هزينههاي
دولتهاي ميليتاريستي بر دوش يهوديان، وعده رفاه كامل و آسايش و شغل كه
هيچكدام عملي نشدهاند و افزون بر آن انزواي سياسي بيش از پيش اسرائيل
غاصب، بر خشم و نفرت يهوديان از رژيم كنوني دامن زده است. بيگمان اگر
كمكهاي سخاوتمندانه آمريكا و ديگر كشورهاي غربي نبود، رژيم غاصب فلسطين
پيش از اين به ورطه ورشكستگي درافتاده بود. اعتراضات سياسي، اجتماعي و
اقتصادي چنان گستردهاي يافته است كه دولت كنوني اسرائيل غاصب را به وحشت
انداخته و در آستانه سقوط قرار داده است.
تلآويو از يكسو بايد
پاسخگوي انتظارات انباشته شده يهوديان باشد و از سوي ديگر با موج
افراطگرايي يهوديان افراطي روبهرو شود، تقابل اسرائيل فلسطين نيز هنوز
ادامه دارد و افزون بر آن تلآويو دوستان عربش را در منطقه يكي پس از ديگري
از دست ميدهد.
اين همه دست به دست هم دادهاند تا پاسخ به اين
پرسش را روشن سازد كه چرا اسرائيل غاصب دست به فرافكني ميزند و ميخواهد
با توهم ايجاد يك دشمن خارجي و در اينجا جمهوري اسلامي ايران به بحرانهاي
فراگيرش، سرپوش بگذارد.
در حقيقت همانگونه كه رئيس سابق موساد
اعتراف كرده ايران هستهاي خطري براي اسرائيل محسوب نميشود بلكه اين
شكلگيري بحرانهاي اجتماعي اقتصادي و يهوديان افراطي هستند كه براي
اسرائيل خطري بزرگ به شمار ميروند. اگر «بنيامين نتانياهو» و «ايهود
باراك» از تهاجم و تجاوز نظامي به ايران سخن به ميان ميآورند، درست به
همين علت است كه بتوانند نوعي همجوشي در افكار عمومي ايجاد كرده و به بهانه
يك درگيري قريبالوقوع، مردم خشمگين و نفرت زده را آرام سازند و به سر
كارهايشان بازگردانند.
اين تاكتيك به نظر ميرسد كه اگرچه
نميتواند ريشههاي بحران را در سرزمينهاي اشغالي بخشكاند، اما در
كوتاهمدت فرصت ميدهد تا دولت كنوني بر سر پا بماند. تقريبا اكثر قريب به
اتفاق صاحبمنصبان نظامي و اطلاعاتي اسرائيل غاصب، با حمله نظامي به ايران
مخالفند اما به رغم واقعيتها اين دولت اسرائيل غاصب است كه براي برونرفت
از بحرانهاي عميق، ميكوشد وضع موجود را به گونهاي مهندسي كند كه توجه
افكار عمومي را از نابسامانيهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي، امنيتي و...
معطوف به يك مسئله بزرگ خارجي و بين المللي سازد.
وضع پيش آمده
نشان ميدهد كه دولت اسرائيل غاصب، كارآمدي خود را از دست داده است و مسائل
و موضوعات تازهاي در جوامع يهودي سرزمينهاي اشغالي رخ دادهاند كه رژيم
كنوني آماده پاسخگويي و حل و فصل آنها نيست. مناسبات مبتني بر ثبات مصنوعي و
نه ثباتطبيعي، بديهي است كه بحرانساز خواهند بود، پيشبيني ميشود هرچه
زمان بگذرد بر شكافهاي موجود در جامعه يهودي سرزمينهاي اشغالي افزوده
شود.
شكاف ميان دولت ملت، شكاف سكولاريسم و افراطيگرايي، افزايش
فاصله طبقاتي و افزايشسطح فقر در جامعه يهودي سرزمينهاي اشغالي،
دينگريزي بخش بزرگي از جوانان يهودي و اين پرسش كه اساسا ما اينجا چه
ميكنيم؟ همگي ريشه در موجوديت رژيمي دارند كه از اساس جعلي، مصنوعي و
غيرقانوني است. رژيم غاصب اسرائيل روزهاي سختي را ميگذراند و روزهاي
سختتري را در پيشرو خواهد داشت.
ابتكار
«تهديد در پشت مرزها، تفرقه در داخل کشور» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيدعلي محقق است كه در آن ميخوانيد:
جمهوري
اسلامي ايران در همه سه دهه گذشته کمابيش تهديدها و فشارهاي سياسي و نظامي
زيادي را از ناحيه کشورهاي غربي و برخي همسايگان عربي تجربه و تحمل کرده و
تاکنون بر آنها فائق آمده است. اما از ماههاي گذشته و همزمان با تحولات
منطقهاي و شکلگيري انقلابهاي ناشي از بهار عربي در خاورميانه و شمال
افريقا، رنگوبوي فشارهاي بينالمللي عوض شده است. در روزهاي اخير، کار به
جايي رسيد که سران کشورهاي امريکايي و اروپايي در مواقعي همسو با مقامهاي
صهيونيستي، صراحتاً از در دستور کار قرارداشتن اقدام نظامي و بر روي ميز
بودن گزينه تهديد به حمله سخن ميگويند.
طي شش ماه گذشته بهنظر
ميرسيد امريکاييها با طرح خروج سربازان خود از عراق و افغانستان و حضور
کمرنگ در ماجراي حملههاي نظامي ناتو به ليبي و حملههاي سياسي و
ديپلماتيک به حکومت مرکزي سوريه، تا حدودي ابتکار عمل روي پرده را در
خاورميانه به اروپاييها و متحدان عرب و ترک خود در منطقه واگذار کرده و
خود صرفاً به راهبري پشت پرده جريانات دل بستهاند. اما در دو سه ماه
اخير، به يکباره اتاق فرمان سلطه در واشنگتن، از سه جبهه مختلف، فشار و
تهديد بيسابقهاي را عليه تهران کليد زد.
امريکاييها از يکسو
اتهام توطئه ترور سفير عربستان در واشنگتن را روي ميز گذاشتند. در فاز دوم،
گزارش گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل مطرح شد. گزارش احمد شهيد، در صدد آن
بود تا با انگشتگذاشتن بر ابهامات ناشي از اختلافات سياسي درون نظام و
حوادث امنيتي بهوجودآمده در داخل کشور، جبهه جديدي را براي فشار بر جمهوري
اسلامي از طريق نهادهاي بينالمللي زيرمجموعه سازمان ملل بگشايد.
اما
گزارش حقوق بشري و ادعاي طرح ترور، همه ماجرا نيست و بار اصلي فشار بر
تهران، همچون همه سالهاي گذشته، متوجه پرونده هستهاي ايران در مجامع
بينالمللي است؛ پروندهاي که غربيها حدود دو دهه است که آنرا باز
کردهاند و انگار به اين زوديها قصد مختومهکردن آنرا ندارند. امروز و
فردا قرار است گزارش مديرکل آژانس بينالمللي انرژي اتمي درباره برنامه
ايران منتشر شود.
شواهد امر نشان ميدهد که امريکا و شرکاي غربي و
عربي، با آمادگي کامل و متفاوتتر از هميشه، آماده شدهاند تا براي ايجاد
فشارهاي اقتصادي و ديپلماتيک و تبليغاتي بر کشورمان، از گزارش جديد حداکثر
بهرهبرداري را بکنند. اسرائيليها هم سوار بر موجهاي ناشي از سناريوهاي
سهگانه واشنگتن و شرکا، در هفتههاي اخير بر طبل و شيپور جنگ ميکوبند و
ميدمند و زمزمه حمله نظامي به تأسيسات هستهاي ايران بيش از هر زمان از
تلآويو و رسانههاي بينالمللي بهگوش ميرسد.
درمجموع، از پشت
مرزها اصلاً خبرهاي خوشي بهگوش نميرسد و همه شواهد از حداکثريشدن فشار و
هجمهها حکايت ميکند؛ فشار و هجمههايي که بيسابقهترين تحريمها و
پيچيدهترين تهديدها را در خود دارد. تحريمهايي همچون بانک مرکزي و فروش
نفت و تهديدهايي مانند ادعاي آمادهشدن براي حمله به تأسيسات هستهاي کشور.
اما بااينهمه، اينگونه ائتلافهاي کشورهاي غربي و عربي براي به
انزواکشاندن تهران اتفاق تازهاي نيست و در دهههاي شصت و هفتاد نيز به
بهانههايي اينچنيني فشارهايي در اشلهاي کوچکتر يا بزرگتر بر جمهوري
اسلامي وارد شده است. اما يکي از تفاوتهاي اساسي وضعيت کنوني با تجارب
مشابه سالهاي گذشته، اوضاع داخلي کشور است.
اگر ايران در دهه شصت،
بر فشارهاي بينالمللي و جنگ تحميلي هشتساله فائق آمد، اصليترين دلايل
آن، از يکسو انسجام داخلي و وحدت کلمه در ميان اقشار مختلف مردم، بهعنوان
ملت و امتي واحد بود و از طرفي، اتحاد و همدلي نخبگان سياسي و اقتصادي و
همسويي نظرگاهها و حداقليبودن اختلاف نظرهاي سياسي و حداقليبودن
دغدغههاي شخصي نخبگان اقتصادي و دستاندرکاران امور اقتصادي کشور.
اما
در بزنگاه کنوني و در اوضاعي که امريکاييها و شرکاي غربي و منطقهاي
آنها حداقل با سه سناريوي هماهنگ، پروندههايي را عليه ايران در مجامع
بينالمللي ترتيب دادهاند و صهيونيست نيز از آمادهباش براي جنگ سخن
ميگويد، خبرها در داخل کشور و در ميان نخبگان سياسي و اقتصادي کشور هم
چندان دلخوشکننده نيست.
شرق
«طرح تحول مالياتي در حوزه املاك و مستغلات» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حسين عبدهتبريزي است كه در آن ميخوانيد:
طرح
مجدد موضوع افزايش ماليات املاك و مستغلات در كارگروه طرح تحول اقتصادي
(در راستاي طرح جامع مالياتي) در شرايط ركود جاري حاكم بر اين بخش حداقل از
نظر زمان بيمناسبت است. با اين همه، حوزههايي كه در اين طرح به آنها
پرداخته شده است، جالب به نظر ميرسد. مصوبات مالياتي سال 1382 هدف عمدهاي
را دنبال ميكرد كه حوزه تشخيص زيادي براي مميز مالياتي باقي نگذاشت كه وي
بتواند با مودي مالياتي به چانهزني بنشيند. مثلا ماليات بر فروش واحدهاي
مسكوني و تجاري و همچنين ماليات بر اجاره براساس قيمتهاي مصوب منطقهاي
تعيين ميشد. اين مساله باعث ميشد كه مميز مالياتي، ميدان مذاكره با مودي
بر سر ارزش نداشته باشد و ارزش ملك درست يا نادرست براساس قيمت منطقهاي در
محاسبات بيايد كه جاي چانهزني ندارد.
بنابراين در احتساب ماليات
ملك و اجاره، مميز ناچار است از قيمتهاي مشخصي استفاده كند و به اينترتيب
راه بر تعيين ارزش و فساد احتمالي بسته مانده است فارغ از اينكه قانون
مالياتي سال 1382ـ تا آنجا كه به بخش زمين و ساختمان مربوط ميشود چه
اشكالاتي دارد، نقطه قوت آن كه باعث زدودن بخش عمدهاي از فساد از دستگاه
مالياتي شد و به سادهسازي نحوه محاسبه و پرداخت ماليات به ويژه در بخش
املاك و مستغلات انجاميد، در اصلاحات جديد قانوني نبايد ناديده گرفته شود
بلكه بايد حتي به شدت تقويت شود.
مثلا، اخيرا در حوزه تعيين
سرقفلي واحدهاي تجاري و اخذ ماليات از آنها، ميدان تشخيص و چانهزني براي
مميزان مالياتي گسترده شده است كه اين منفذ بايد مسدود شود. از آنجا كه
بحث ماليات عايدات سرمايهاي بر املاك و مستغلات نيز در اين طرح مطرح شده،
بايد ديد كه آيا هدف اين مالياتها تركاندن حباب قيمتي احتمالي در اين عرصه
نيز هست يا نه. علت بروز حباب قيمتي در بخش املاك و مستغلات در ايران در
سالهاي 1385 و 1386 متعدد بود. بارزترين علت ريختن پول زياد توسط دولت، در
داخل اقتصاد بود. شيوع بيماري هلندي به بروز حباب قيمتي در داخل اين بخش
انجاميد.
دوره سرمايهگذاري كوتاهمدت و خاصيت غيرمبادلات
بينالمللي (non-tradable) بودن بخش باعث شد كه نقدينگي اضافي سالهاي 1384
و 1385 و حتي 1386 از اين بخش سر در آورده و به انفجار قيمتها در اين بخش
بينجامد. بانكها به ويژه بانكهاي خصوصي نيز با انتخاب اين بخش كه به
گمان آنها كم ريسك بود و با اخذ وثيقه ملكي، به انتقال پول به داخل اين بخش
كمك و در تشكيل حبابهاي قيمتي بخش مشاركت كردند.
با اين همه،
نكتهاي كه كمتر از آن صحبت شده، مساله ماليات بر عايدات سرمايهاي اين بخش
است. نظام ماليات بر بخش املاك و مستغلات در حال حاضر از اين ضعف كلي
برخوردار است كه ماليات بر عايدات سرمايهاي در آن تقريبا بسيار نازل و به
سطح حداكثر دو درصد ارزش روز ملك رسيده است. كساني كه طي سالهاي رونق بخش
از سودهاي صد تا 200 درصدي برخوردار شدند، با پرداخت سه يا حتي دو درصد
ماليات به سرعت مفاصا حساب مالياتي گرفتند.
نرخهاي ماليات بر
فروش زمين و ساختمان هرگز به شكل ماليات بر ارزش افزوده كه اكنون در طرح
جديد مطرح است، نبوده و هرگز هم نتوانسته از تشكيل حباب قيمتي حول قيمت
املاك و مستغلات جلوگيري كند و پيشگيرانه از بروز بحران در بخش خبر دهد يا
به تركيدن زودهنگام حباب قيمتي بينجامد كه در سالهاي اخير گرفتار ركود در
اين بخش نشويم. بيشك نرخ نازل ماليات بر زمين و ساختمان در سالهاي 1384
تا 1386 در شكلگيري حباب قيمتي سهيم بوده است. سياست مالي (در اين مورد
مالياتي) متفاوت بيشك در پيشگيري از حباب قيمتي ميتواند موثر باشد، هرچند
طرح جديد مالياتي اهداف توزيعي و عدالت اجتماعي را عمده ميكند.
بنابراين،
اعتقاد نويسنده اين سطور بر آن است كه فقط سياست پولي نيست كه حباب
قيمتها را ميتركاند بلكه با سياستهاي بودجهاي (و البته در رأس آنها
نظام مالياتها) هم ميتوان به چنين مهمي دست يافت. اگر گفته شود كه
استفاده از سياستهاي بودجهاي باعث ركود ميشود بايد گفت كه حتي استفاده
از سياستهاي پولي براي كنترل لجامگسيخته قيمتها نيز بدون ايجاد ركود در
اقتصاد و محدودكردن فرصتهاي اقتصادي ممكن نيست.
بنابراين اكنون كه
طراحان طرح تحول مالياتي به دنبال اصلاح نظام مالياتهاي زمين و
ساختماناند و توجه خود را به ماليات عايدات سرمايهاي (تفاوت قيمت خريد و
فروش) معطوف كردهاند، توجه آنان را به اين امر جلب ميكنيم كه از اين طريق
ميتوان از تشكيل حبابهاي قيمتي در بخش جلوگيري كرد. در مورد ماليات بر
اجاره، اصلاح پارهاي از زمينهها ضرورت دارد.
مثلا، در حال حاضر
اجارههاي بسيار سنگيني از واحدهاي تجاري شمال شهر تهران و كلانشهرهاي ديگر
كشور دريافت ميشود. همين مورد در خصوص مجموعههاي ادارياي كه يكجا به
اجاره ميرود، صادق است. بانكها و موسسات مالي و اعتباري جديد نيز اين
بازار را بسيار داغ كردهاند. عدم اخذ مالياتهاي قابلملاحظه از اين
اجارهها طبعا از نظر توزيعي و نيز علامتدهي به بازار براي توليد اين
واحدها توجيهپذير نيست كه در اين عرصه نيز ميتوان نظام مالياتها را
اصلاح كرد.
حمايت
«فضا سازی برای انحراف افکار عمومی» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم اسماعیل کوثری است كه در آن ميخوانيد:
این
روزها بیداری اسلامی در منطقه که الهام گرفته از انقلاب اسلامی است، موجب
به هم ریختگی تمامی برنامههای غربیها و آمریکا شده است. آنها که اهداف
خود را بر باد رفته می بینند از قدرت تصمیم گیری برخوردار نیستند و از روی
استیصال یکروز مسوولان جمهوری را تهدید به ترور کرده و روز دیگر داعیه حمله
به ایران سر میدهند. آمریکا از ایران یک جریان تروریستی در دنیا ساخته و
با مطرح کردن این موضوع تلاش میکند افکار عمومی را از جنبش وال استریت
منحرف کند.
این کشورسعی میکند با این فضاسازیها، مسایل مربوط به
بیداری اسلامی را که تا پیش از این در راس اخبار جهان بود به حاشیه براند.
آمریکاییها طی چند ماه گذشته دچار چندین باخت جدی شدند از جمله سقوط
دیکتاتورهای منطقه مثل مبارک و بن علی که چند دهه مورد حمایت آمریکا بودند
برای این کشور ضربات سنگینی در پی داشت. ادعاي اخير آمريكا عليه ايران فرار
به جلو است كه اصلا پايه و اساسي ندارد. اين بيشتر يك بازي است.
آمريكاييها جرات حمله نظامي به ايران را ندارند.
هدف عمده آنها
از اين اقدامات و طرح اين موضوعات مشغول و منحرف كردن افكار عمومي است.
برخوردهای گوناگونی که در منطقه صورت گرفته باعث تحقیر آمریکا شده است زیرا
مردم، از خود جسارت و شجاعت نشان دادهاند و شعارهایشان علیه این قدرت
مستکبر در فضا طنین انداز است.
اما درباره کشور ما آنچه مسلم است
جمهوری اسلامی ایران کشوری قدرتمند و دارای همبستگی ملی بسیار قوی است که
خود قادر به تولید تسلیحات دفاعی و نظامی است و از توانمندی موشکی و زمینی و
دریایی برخوردار است و با توجه به دکترین دفاعی جمهوری اسلامی هیچ نوع
برنامه جنگ و حمله نظامی به هیچ کشوری در سیاستهایش نیست، اما چنانچه
تهدید جدی از جانب هر کشوری به ایران صورت گیرد جمهوری اسلامی با تمام توان
از خودش دفاع و متجاوز را پشیمان میکند و غربیها از این سیاست ایران
مطلع هستند اما مهمترین انگیزه آمریکا فضا سازی و جنگ روانی علیه ایران
است.
دنياي اقتصاد
«بیثباتی در یونان و بحران اروپا» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن ميخوانيد:
قرنها
پس از این توصیه افلاطون در کتاب جمهوری مبنی بر اینکه تصمیمات حکومتی
باید به فرزانگان داده شود و عموم مردم فارغ از داشتن کمال لازم در این
عرصه هستند،...
... پاپاندرئو نخستوزیر یونان که گویی تا چند صبح
دیگر باید دولتش را با یک دولت وحدت ملی جایگزین کند، قصد داشت تا بر خلاف
این توصیه فیلسوف شهیر کشورش عمل نماید و بسته نجات اروپا برای اقتصاد فلج
یونان را به همه پرسی گذارد. اما برخی دیگر از اعضای پر نفوذ کابینه ظاهرا
به سیاق فیلسوف خویش، این بسته را رایبردار ندانستند که از نظر آنان تازه
معلوم نیست چه چیز را پرسش کنیم. بپرسیم: آیا کمک مالی اروپا را با شرایطش
میخواهید؟ یا بپرسیم: آیا میخواهید در حوزه یورو باقی بمانید یا خیر؟ این
دو پرسش در عین حال که یکی است، اما هر کدام داستان خود را دارند، آن چنان
که نظرسنجیها نشان میدهد که مردم یونان مخالف ریاضت ناشی از بسته هستند و
در عین حال اکثریت هم میخواهند عضو حوزه یورو باقی بمانند. این یعنی رد
پرسش اول و پذیرش پرسش دوم! آیا در چنین فضایی میتوان همه پرسی انجام داد؟
اگرچه
در حال حاضر همه پرسی نفی شده است، اما همین اظهارات ابتدایی و بروز
بیثباتی در سپهر سیاسی یونان باعث شد تا رهبران گروه بیست نتوانند به طور
راسخ از اروپا حمایت کنند و میتوان ادعا کرد که نتیجه قابل اعتنایی از کن
بیرون نیامد و دلیل اصلی آن نیز تحولات سیاسی اخیر در یونان بود، اما آیا
به راستی طرح پاپاندرئو برای اقتصاد اروپا و جهان خسارت بار بود؟ مخالفان
پاپاندرئو در یونان معتقد بودند که دولت و پارلمان مشروعیت کافی برای اتخاذ
این تصمیم را داشتند و نیازی نبود تا با مطرح کردن همهپرسی، چنین شوکی را
به رهبران دیگر کشورها وارد کرد و ترمزی بود برای اتخاذ تصمیمات فوری که
یونان و اروپا و حتی جهان بدان نیاز داشتند.
اما از سوی دیگر، طرح
همهپرسی میتوانست، نااطمینانی فعلی را به ثبات بیشتری در بلندمدت تبدیل
کند، زیرا اگر یونانیان به باقی ماندن در حوزه یورو رای میدادند، دولت
یونان با اعتماد به نفس بیشتری میتوانست به تعهدات خود عمل کند و مخالفان
نیز با انجام این همه پرسی، عملا بهانهای برای اعتراض نداشتند و این عزم
ملی چه بسا، درد ریاضت را کمتر و بهبود اقتصادی را سرعت میبخشید و البته
اگر رای منفی بود، آنچه مردم یونان بدان معتقدند را جهان با زبانی رسا
میشنید و این همه جلسه و اضطراب و بستههای نجات و هزینه لازم نبود. اگر
واقعا اکثریت یونانیان اکنون معتقد به خروج از حوزه یورو هستند، این برای
اقتصاد جهانی بهتر است تا از هم اکنون این مساله را بداند تا در آینده با
هزینههای بیشتری در صحنه عمل متوجه شود که یونان از دست رفته است.