این
جمله تاریخی امام (ره) در ذهن ملت ایران در قضیه كاپیتولاسیون همیشه زنده
است كه فرمود: "آمریكا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریكا بدتر و شوروی از
هر دو بدتر و ...." انگلیس در طول یكصد سال اخیر تاریخ ایران بزرگترین
ظلمها را به ملت ایران كرده است. خیانت آنها در تاریخ مشروطیت و قبل از آن
در قراردادهای ننگین تنباكو ونفت محرز است. در خیانت آنها در كودتای 28
مرداد در همراهی با آمریكا تردیدی نیست. و بالاخره همراهی آنها با آمریكا
در مقابله با انقلاب اسلامی كارنامهای سیاه دارد كه نیازی به ذكر آن
نیست.روزنامه ایران ارگان دولت پنجشنبه گذشته از دیدار رئیس جمهور محترم
با نخست وزیر انگلیس به عنوان "پایان 35 سال رابطه سرد" یاد كرد و
روزنامههای دوم خردادی از این دیدار به عنوان یك دیدار تاریخی در پرونده
روابط ایران و انگلیس یاد كردند. اما نطق توهینآمیز كامرون در مجمع عمومی
سازمان ملل نشان داد كه بخشی از جریان رسانهای داخل از مناسبات ایران
وانگلیس دچار توهم هستند. این نطق نشان میدهد كه انگلیسیها خوی
استعمارگری خود را حفظ كردهاند. این خوی در ذات انگلیسیهاست كه هیچگاه
تغییری در آن حاصل نمیشود.كامرون در نطق خود در سازمان ملل تصریح كرد: ما
با ایران اختلافات جدی داریم و فهرست اختلافات خود با تهران را به طور
خلاصه به شرح زیر اعلام كرد:
1- برنامه هستهای ایران
2- حقوق بشر
3- حمایت از گروههای تروریستی
این
اظهارات سخیف نشان میدهد كه ذوق زدگی روزنامههای اصلاح طلب چقدر با
منافع و مصالح ملی انطباق دارد.انگلیس به همراه 5 قدرت جهانی بیش از یك دهه
است كه ملت ایران را از حق برخورداری از فناوری صلحآمیز هستهای با تمسك
به یك دروغ تاریخی محروم كرده است.برنامه هستهای ایران شفاف است و مسئولان
هرچه در این شفافسازی پیش میروند بر حجم دروغها و تهمتهای انگلیسیها و
شركایشان افزوده میشود.انگلیسیها در توافقنامه ژنو متعهد به رفع
تحریمها و تجاوزاتی كه به حقوق ملت ایران كرده بودند، شدند. اما وقیحانه
در كنار آمریكا ایستادند و برخلاف عهد و پیمان خود بر حجم تحریمها و
زورگوییهای خود در پرونده هستهای ایران اضافه كردند. با این همه آقای
كامرون از موضع طلبكاری وارد گود شده و در نطق خود در سازمان ملل صریحاً
میگوید: "ایران برنامه هستهای خود را تغییر دهد". مردم ایران انرژی
هستهای را حق مسلم خود میدانند. اما انگلیسیها با پررویی و زورگویی
میخواهند ملت ایران را از حق مسلم خود محروم كنند.
آقای كامرون در
حالی دولت ایران را به نقض حقوق بشر محكوم میكند كه در همین مرداد ماه سال
جاری دادگاه حقوق بشر اروپا برای چندمین بار انگلیس را به نقض حقوق
زندانیان محكوم كرد. كامرون در حالی این اظهارات را بیان میكند كه جنایات
سرویسهای امنیتی انگلیس در ایرلند شمالی هنوز زبانزد گزارشهای حقوق بشری
سازمانهای جهانی است.آقای كامرون در حالی دولت ایران را متهم به حمایت از
گروههای تروریستی میكند كه كشورش پشت سر آمریكا از جنایات صهیونیستها در
سرزمینهای اشغالی تحت عنوان "حمایت از تروریسم دولتی" ایستاده
است.انگلیسیها از رژیم صهیونیستی به دلیل كشتار بیرحمانه كودكان، زنان و
مردم عادی در سرزمینهای اشغالی و بویژه در غزه به شدت حمایت میكنند و به
ایران و كشورهایی كه از مردم فلسطین حمایت میكنند نسبت حمایت از تروریسم
میدهند. رژیم كودك كش صهیونیستی در اثر فشار افكار عمومی در جهان مجبور شد
به كشتار 50 روزه مردم فلسطین پایان دهد و به مفاد آتش بسی كه رعایت
نمیكند، گردن نهد. اما به دلیل همین جنایات تروریستی هنوز مورد حمایت
كامرون است.انگلیسیها از اول رخدادهای تروریستی و اقدامات جنایتكارانه
منافقین در ایران از آنها حمایت مالی و معنوی كردهاند. دست آنها در قتل
عام شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور و 17 هزار شهید ترور در ایران آلوده است.
انگلیسیها
در تدارك نبرد نرم در تاریخهای 18 تیر 78 و بحران آفرینیهای 8 ماهه
انتخابات سال 88 علیه ملت ایران وارد كار شدند اما ملت با حضور خود در صحنه
به آنها تو دهنی زد و سرویسهای امنیتی و جاسوسی آنها در تور وزارت
اطلاعات مثل موش گیر افتادند و سرانجام خود آنها سفارت خود را با یك ترفند
تبلیغاتی تعطیل كردند. آقای كامرون خوب میداند ملت ایران از انگلیسیها چه
نفرتی دارند و لذا در ملاقات با رئیس جمهور برخلاف عرف دیپلماتیك پای راست
خود را روی پای چپ میاندازد تا با زبان بدن به ملت ایران اهانت كند.
البته از رئیس دیپلماسی هستهای ایران جناب آقای دكتر ظریف باید تشكر كرد
كه به نمایندگی از ملت ایران پاسخ این اهانت را با همان زبانی كه كامرون
آشناست، داد.
همچنین از سخنگوی وزارت خارجه باید تشكر كرد كه پاسخ
ظریف را تكمیل كرد.اما سخن سخیف تر و در عین حال مضحكتر آقای كامرون در
ارتباط با "شكلگیری اتحاد در مقابل شر داعش" است. شر داعش از كجا پدید
آمده است؟ كیست كه نداند سرویسهای جاسوسی و امنیتی انگلیس از یكصد سال پیش
در تدارك جنگهای قومی در كشورهای اسلامی و بویژه تشدید اختلافات شیعه و
سنی بودهاند و نان استعمار و استكبار را در تنور این اختلافات
میپختند.القاعده، داعش و .... جریانهای دستساز انگلیسیها و
آمریكاییهاست كه امروز به ظاهر وبال گردن آنها هستند. كامرون پیش از نطق
خود در سازمان ملل گفته بود: "چكمه نظامیان انگلیس برای مبارزه با داعش به
زمین عراق نخواهد رسید." معلوم نیست انگلیسیها كه حاضر نیستند هزینه
انسانی در جنگ با داعش را بپردازند چگونه میخواهند با این پدیده روبهرو
شوند. اكنون جبهه النصره كه از همین تیر و طایفه است مورد حمایت انگلیسیها
در سوریه است. چقدر زمان میبرد كه انگلیسیها همانند رویارویی با القاعده
و داعش سخن از نبرد با النصره بكنند.
كیست كه نداند بازی مضحك
مبارزه با تروریستها كه آمریكاییها و انگلیسیها مدعی آن هستند، بخشی از
به رسمیت شناختن تروریسم مورد حمایت آنان است تا به سیاست مداخله جویی خود
در جهان اسلام مشروعیت بدهند. ملت ایران دست استكبار و استبداد جهانی بویژه
انگلیسیها را خوانده است و تا قطع این دست از ایران و بلاد اسلامی از پای
نخواهد نشست و در این تردید ندارد كه آمریكا از انگلیس بدتر و انگلیس از
آمریكا بدتر و ... است. رئیس جمهور محترم در نطق خود در مجمع عمومی سازمان
ملل ریشه پیدایش تروریست ها در منطقه وجهان را مورد اشاره قرار داد وصریحاً
گفت: غرب خاورمیانه را به بهشت تروریست ها تبدیل كرد و به طور شفاف خطاب
به آقای كامرون و شركایش گفت: كسانیكه در ایجاد تروریست ها نقش داشتند
باید از ملت ها عذر خواهی كنند.
«دروغهای كامرون»عنوان مطلبی است که روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند:دیوید
كامرون، نخستوزیر انگلیس، بعد از دیدار با دكتر روحانی رئیس جمهوری
اسلامی ایران در نیویورك، در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، ایران
را با دو دروغ بزرگ مورد حمله قرار داد؛ یكی تكرار تهمتهای مربوط به
فعالیت هستهای ایران و دیگری نسبت دادن حمایت از تروریسم به كشوری كه خود
قربانی تروریسم است و بیشترین مبارزه را با تروریسم در كارنامه خود به ثبت
رسانده است. درباره دیدار رئیسجمهور ایران با نخستوزیر انگلیس، نكته اصلی
اینست كه این دیدار برای تشریح مواضع روشن ایران در موضوعات مهم
بینالمللی از جمله برخورد با گروه تروریستی داعش و مذاكرات هستهای ایران و
1+5 لازم بود تا هیچ بهانهای باقی نماند و دولتمردان انگلیسی در
موضعگیریهای انحرافی خود در قبال جمهوری اسلامی ایران، به عدم اطلاع از
واقعیتها متوسل نشوند. هر چند بلافاصله بعد از این دیدار، دیوید كامرون با
دروغهائی كه علیه ایران گفت نشان داد كه نمیتواند از مسیر انحرافی باز
گردد ولی هم او و هم ما میدانیم و براین دانسته خود حجت داریم كه كامرون
اینبار بعد از شنیدن واقعیتها از زبان رئیس جمهوری اسلامی ایران باز هم به
دروغ متوسل شده و هیچ توجیهی برای این خلاف گوئیهای خود ندارد.
ابتدا
خوب است دروغهای كامرون را تشریح كنیم و سپس به علت این دروغ گفتنها
بپردازیم. فعالیتهای هستهای ایران به اعتراف مكرر مدیران كل آژانس
بینالمللی انرژی اتمی، كارشناسان این آژانس و حتی 16 مركز تحقیقاتی و
اطلاعاتی آمریكا، كاملاً در چارچوب مقررات آژانس انجام میشود و هیچ
انحرافی از مسیر مسالمتآمیز ندارد. این واقعیت را انگلیسیها بهتر از سایر
اعضاء گروه 1+5 میدانند، زیرا وزرای خارجه انگلیس و معاونان آنها در
دورههای مختلف مذاكرات همواره با شخص دكتر حسن روحانی، كه مدتی مسئولیت
این موضوع را در طرف ایرانی برعهده داشت و اكنون نیز 14 ماه است كه به
عنوان رئیسجمهور بر این موضوع اشراف كامل دارد، آشنا و مواجه بودند و
میدانند كه آنچه او درباره مواضع ایران در این زمینه به كامرون گفته
كاملاً مسالمتآمیز و مواضع مسئولین ایرانی كاملاً اعتمادساز است. بنابر
این، آنچه نخستوزیر انگلیس درباره فعالیتهای هستهای ایران گفته دروغ
است.
درباره تهمت حمایت ایران از تروریسم، این نكته بسیار قابل
توجه است كه دولتمردان غربی به دلیل اینكه خود را متعهد به تأمین امنیت
رژیم صهیونیستی میدانند هر كس كه به نحوی درصدد مبارزه با این رژیم باشد
از نظر آنها تروریست یا حامی تروریست هاست! بدین ترتیب، از نظر نخستوزیر
انگلیس و رئیسجمهور آمریكا، ایران به دلیل حمایت از ملت مظلوم فلسطین و
حزبالله لبنان، در فهرست حامیان تروریسم جای دارد. این، درست 180 درجه در
جهت مقابل واقعیت قرار دارد و بسیار مضحك است كه صهیونیستهای غاصب و كودك
كش كه حتی مجامع بینالمللی تحت كنترل آمریكا و انگلیس نیز آنها را درهمین
جنگ 51 روزه غزه جنایتكار جنگی معرفی كردهاند قربانی تروریسم قلمداد شوند و
مردم فلسطین كه سرزمین و خانه و تمام دارائی هایشان توسط صهیونیستها غصب
شده و هر روز به دست دژخیمان رژیم صهیونیستی كشته میشوند و بسیاری از آنها
نیز از وطن خود اخراج و آواره شدهاند، به جرم دفاع از خود و وطن غصب شده
خود تروریست معرفی گردند.
حزبالله لبنان نیز برای بیرون راندن
ارتش رژیم صهیونیستی از خاك لبنان شكل گرفت و خوشبختانه موفق شد به اشغال
لبنان توسط صهیونیستها خاتمه دهد و تاكنون نیز در برابر تجاوزات و جنایات
آنها مقاومت كرده و پیروز هم شده و به همین دلیل سمبل مقاومت در برابر
تروریسم شناخته شده، ولی دولتمردان آمریكا و انگلیس، حزبالله لبنان را به
جرم ایستادگی در برابر تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی، تروریست قلمداد
میكنند. در این میان، جرم ایران نیز از نظر دولتمردان آمریكا و انگلیس
اینست كه از مقاومت مردم مظلوم فلسطین و حزبالله لبنان در برابر
اشغالگریها و جنایات صهیونیستها حمایت میكند. دروغ دوم كامرون نیز بر
این بنای غلط مبتنی است. علت اینكه دیوید كامرون، چنین دروغهای بزرگی
میگوید و چنین تهمتهائی به ایران میزند اینست كه او نیز همانند سلف خود،
غلام حلقه به گوش آمریكاست. درباره نخستوزیر سابق انگلیس "تونی بلر"
مطبوعات انگلیس بارها نوشتند كه او از رئیسجمهور آمریكا چشم و گوش بسته
پیروی میكند و حتی از تعبیر "سگ زنجیری" درباره وی استفاده كردند. اكنون
به نظر میرسد "دیوید كامرون" نیز راه "تونی بلر" را دنبال میكند و به
همان اندازه پیرو چشم و گوش بسته آمریكاست و این دروغها را نیز با هماهنگی
رئیسجمهور آمریكا میگوید.
علاوه بر این، پرونده دولت انگلیس از
قرنهای گذشته تاكنون كاملاً سیاه است. سابقه استعماری انگلیس در آفریقا،
استرالیا، آمریكای لاتین، اروپا، آسیا به ویژه در هند و خاورمیانه، با خطوط
برجسته اما كاملاً سیاه در تاریخ ثبت شده است. انگلیسیها، ننگ استعمارگری
را به ضمیمه استثمار و كشتار مردم یكجا در پرونده خود دارند و این، نمونه
بارز تروریسم دولتی است. با داشتن چنین پرونده سیاهی، انصافاً باید گفت
نخستوزیر انگلیس بسیار وقیح است كه دولت خود را در مقابل تروریسم و ایران
را حامی تروریسم معرفی میكند. ماجرای شكل گیری ائتلاف برای مثلاً مبارزه
با داعش نیز با چنین وقاحتی همراه است. آمریكا و انگلیس اكنون بیش از سه
سال و نیم است كه از تروریستها و از جمله همین داعش، كه خود آن را خلق
كردهاند، در سوریه حمایت میكنند و دو روز قبل نیز وزیر خارجه آمریكا از
تخصیص بودجه جدید برای حمایت از تروریستهائی كه علیه دولت قانونی سوریه
میجنگند خبر داد، در همین حال ادعا میكنند كه میخواهند با تروریستهای
داعش مبارزه كنند! این دروغهای بزرگ را كسی باور نمیكند و همه میدانند
هدف این ائتلاف، گسترش نفوذ غرب در عراق و سوریه و تقویت هرچه بیشتر
تروریستهای تحت كنترل غربی هاست و البته این را هم همه میدانند كه اینبار
نیز دود این آتش بازیها به چشم خود غربیها خواهد رفت.
مطلبی که دکتر پویا جبل عاملی در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«پیام بهار 4.6 درصدی»به چاپ رساند به شرح زیر است:از هنگامی که رئیسجمهوری اعلام کرد، اقتصاد ایران از رکود خارج شده است و
رشد مثبت بار دیگر بر اقتصاد حاکم شده است، منتقدان سیاسی دولت ناراحت
شدند، در حالی که اجماع کارشناسان بر نظر رئیسجمهوری صحه میگذارد. حال
آمار بانک مرکزی بهعنوان مرجعی رسمی، نشان میدهد که موافقان میتوانند با
انبساط خاطر از انبساط اقتصادی دفاع کنند. آماری که میتوان گفت از حد
انتظار کارشناسان نیز قدری فراتر بود؛ یعنی رشد اقتصادی 6/4 درصدی فصل اول
سال 1393 نسبت به مدت مشابه سال قبل، اما این رشد اقتصادی و دادههای ریز
آن چه پیامهایی در بر دارد؟
1- با نگاه به ریز آمار، مشخص است که سهم اصلی رشد اقتصادی مربوط به گروه نفت و گروه صنعت است.رشد
هر دوی این بخشها از آثار توافق ژنو است و بدون تردید اگر توافق موقت
بهدست نمیآمد، رشد اقتصادی ایران همچنان منفی بود. در حالی که در فصل اول
سال 1392، رشد گروه نفت نسبت به بهار سال 1391، 9/21- بود، یعنی انقباض 22
درصدی، حال این بخش توانسته رشد 1/6 درصدی را تجربه کند. بهعبارت دیگر؛
با عدم پیشرفت تحریمها، ایران توانسته حتی تولید این بخش را افزون کند و
با فروش بیشتر به مشتریان، بخشی از ظرفیت خالی آن را جذب کند. در بخش صنعت
نیز، این زیر گروه خودرو بوده که بر مبنای توافق هستهای، توانست تنها در
بهار امسال قریب 80 درصد تولیداتش را افزایش دهد.
2- در صورتی که اتفاق
خاصی نیفتد و سطح مبادلات ما با اقتصاد جهانی در همین حد باقی بماند، رشد
حاصل شده در فصل اول تا پایان سال کاهش مییابد و این نیست که تصور شود رشد
اقتصادی سال 1393 در حد 5-4 درصد است؛ زیرا از یکسو در 6 ماه دوم سال
همواره فعالیتهای اقتصادی کمتر از 6 ماه اول سال است و هم اینکه هر دو بخش
صنعت و نفت در سه ماه چهارم سال 1392، وضعیت بسیار بهتری نسبت به سه فصل
قبل داشتند و از همین رو، نمیتوان انتظار داشت که مثلا در سه ماه چهارم
امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل همین رشدهایی که در بهار بهدست آمده،
حاصل شود. از همین رو میتوان انتظار داشت که در نهایت، رشد اقتصادی ایران
تا پایان سال به همان هدف 3 درصدی دست یابد.
3- این آمار، پاسخ متقنی به
آنانی است که بر این نظرند با کاهش تورم، اقتصاد هزینه تولیدی را متحمل
میشود. اقتصاد ایران در فصل اول سال در حالی رشد اقتصادی 6/4 درصدی را
تجربه کرده است که تورم نقطهبهنقطه سالانه از قریب 44 درصد در خردادماه
1392 به 7/14 درصد در خرداد امسال رسید. بنابراین با کاهش تورم نه تنها از
رشد اقتصادی کاسته نشده است، بلکه اقتصاد بزرگتر نیز شده است. از اینرو،
میتوان همچنان با قوت بر سیاستهای انقباض پولی برای رسیدن به سطوح مطلوب
تورمی تاکید کرد. 4- با توجه به رشد منفی دو سال گذشته، ظرفیت خالی زیادی
وجود دارد که اقتصاد ایران میتواند پر کند؛ اما باید نقشهای برای پس از
آن داشت. ایجاد ظرفیت، با سیاستهای طرف عرضه رخ میدهد و اگرچه بسته خروج
از رکود به این امر توجه دارد، اما این بسته نقشه راهی برای دو سال پیش رو
است، ضروری است که برنامه توسعه، برای تداوم رشد اقتصادی حداقل 5 درصدی پس
از سال 1394، استراتژی مشخصی ارائه دهد. این حداقل رشدی است که میتواند ما
را به داشتن روند توسعهای پایدار امیدوار کند و در صورت افزایش سطح روابط
با دنیای بینالملل، رسیدن به این نرخ و نگهداری از آن ابدا سخت نخواهد
بود.
محمد علی وکیلی ستون سرمقاله روزنامه ابتکار را به مطلبی با عنوان«اعتدال شرقی عليه افراط غربی»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:با نگاهی به خرده گفتمانهای حاکم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوره های مختلف می توان به موارد زیر اشاره کرد:
الف)
گفتمان ملی گرایی لیبرال یا واقع گرایی مصلحت محور که از ابتدای انقلاب تا
سال 60 حاکم بود. این گفتمان که به سازش شهرت یافت، روش دولت موقت و
رویکرد اصلی نهضت آزادی بود. مبنای اصلی در این گفتمان ترجیح منافع ملی بر
مصالح اسلامی بود و طبیعتاً در بدو پیدایش انقلاب اسلامی و در مقیاس
انتظارات، ساز ناکوک به حساب می آمد و عامل اصلی حذف و انزوای نهضت آزادی
بود.
ب) گفتمان ارزش محور، آرمان گرا: این گفتمان در فاصله سالهای
60 تا 68 ظهور و بروز کرد. عناصر اصلی این گفتمان را ارزش های دفاع مقدس
تشکیل می داد و محور آن نیز دولت مهندس موسوی بود. آرمان گرایی خصلت اصلی
آن محسوب می شد.
پ) گفتمان مصلحت اندیش و عمل گرا: این گفتمان که
در سالهای 68 تا 76 حاکم بود، در قالب دولت سازندگی و با محوریت آیت الله
هاشمی رفسنجانی شکل گرفت و رشد یافت. واقع گرایی و عمل گرایی اصولِ محوری
این گفتمان بودند؛ همه تلاشها حول منافع ملی و ساختن کشور متمرکز بود،
البته با نیم نگاهی به مصالح اسلامی؛ ولی رنگ اصلی آن منافع ملی بود.
ت)
گفتمان صلح گرای، تعامل محور: سالهای 76 تا 84 دوره مطرح شدن این گفتمان
است. در این دوره، که به اصلاحات معروف است و با محوریت سید محمد خاتمی به
پیش می رفت، گفتمان تعامل با دنیا بر اساس ایده گفتگوی تمدن ها و اصل تنش
زدایی محور قرار گرفت. به طور طبیعی در این دوره نیز منافع ملی هدف اصلی و
مصالح اسلامی هدف فرعی به حساب می آمد.
ث) گفتمان آرمانگرای عدالت
محور: این گفتمان که در فاصله زمانی 84 لغایت 92 بر سیاست خارجی ایران حاکم
شد، متعلق به دولت دکتر محمود احمدی نژاد بود. در این دوره (که ادعا می شد
نوعی بازگشت به شعارهای اولیه انقلاب است و شباهت هایی با رویکردهای
آرمانگرای دهه شصت در آن نمایان بود) اولویت اصلی ترجیح مصالح اسلامی بر
منافع ملی بود و البته وجه اصلی آن آرمانگرایی احساسی بود.
ج)
گفتمان اعتدال محور، تنش زدا: ره آورد انتخابات 92 و رویکرد دکتر حسن
روحانی در فاصله زمانی 92 تاکنون می باشد. این گفتمان با تکیه بر تجارب
گفتمانی گذشته، می کوشد خود را در قالب شاخص های اعتدالی معرفی کند. در یک
سال گذشته همه مواضع دولت دکتر روحانی به عنوان تکه هایی از پازل گفتمانی
کنار هم قرار گرفته اند تا تصویرِ پازلِ اعتدال هویت یابد و شکل پیدا کند.
به طور طبیعی، هدفِ اصلی این گفتمان ایجادِ تعادل و توازن میان دو عنصر
اصلی، یعنی مصالح اسلامی و منافع ملی می باشد. آنچه در صحنه سیاست خارجی
دولت اعتدال قابل مشاهده و رصد است، تعهد در قبالِ رعایت مرز بین این دو می
باشد. سخنان سال گذشته روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین بسآمد
واژه هایی که در اجلاس امسال به کار بردند، همه حکایت از این تعهد دارد.
ادبیات و لحن گفتارِ روحانی و ظریف بر همین چارچوب منطبق است. روحانی
دراجلاس امسال رساتر از سال گذشته و پخته تر ظاهر شد و با بیانی اعتدالی
مسایل حاکم بر روابط بین الملل را تحلیل و ارزیابی نمود.
او با
زبانی منطبق بر عرف بین الملل، اعتراض خود را به تلاش افراطیون غربی، برای
اسلام هراسی، بیان داشت و سعی کرد تصویری رحمانی از اسلام ارائه کند.
روحانی در سخنانش از پروژه اسلام هراسی غربی ها رونمایی کرد و درعین حال
بخش مهمی از صحبت های خود را به ترسیم تصویر منطقی، اعتدالی و واقعی از
ایران اختصاص داد. رئیس جمهور ایران در این صحبت توپ افراط را به زمین غرب
پرتاپ کرد و منطق اعتدال شرق را به رخ کشید. او تصریح کرد که دموکراسی با
کوله پشتی و توسط ژنرال ها منتقل نمی شود. در نگاه او راه حل حقیقی، تنها
با توسعه اقتصادی و سیاسی و با همت و اجماع نخبگان صورت خواهد گرفت. روحانی
همزمان با اعتراض به پروژه اسلام هراسی، نسبت به پروژه ایران هراسی نیز
حساسیت نشان داد و به آن معترض شد و رویکرد تنش زدا و تعامل گرای دولتش را
در قبال همسایگان به خوبی ترسیم کرد.
مخلص کلام: گفتمان اعتدالی
روحانی در سپهر سیاست خارجی، منوط به ایجاد توازن بین مصالح اسلامی و منافع
ملی می باشد. منطق روحانی و مشی دیپلماسی کشور بر اساس همین رویکرد تعریف
شده است. آنچه تاکنون رخ داده، موفقیت دولت در نمایش گفتمان اعتدال در صحنه
بین الملل است. مواجهه جهانیان با سخنانِ رئیس جمهور و مقبولیت مواضع دکتر
ظریف بر آمده از منطق اعتدال و رویکرد تنش زدا و تعامل گرای آن می باشد.
تفاوت گفتمان اعتدالی روحانی با گفتمان آرمان گرای احمدی نژاد در نوع واکنش
ها به سخنرانی این دو در مجمع عمومی قابل تشخیص و تمییز است. به یاد داریم
که پس از سخنرانی های دکتر احمدی نژاد غربی ها چه گرد و خاکی به پا کردند و
بهانه برای تصویب تحریم های جدید فراهم آمد؛ ولی اکنون با سخنرانی های حسن
روحانی، به خوبی پیداست بهانه از دست آنان خارج شده و پروژه ایران هراسی
درحال تغییر به ایران دوستی است. امید است که گفتمان اعتدال در ساحت سیاست
خارجی به مرور گره گشای بن بست های ایجاد شده باشد و طعم شیرین آن در کام
ملت احساس شود.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«ديپلماسی اصلاحطلبانه حسن روحانی»نوشته شده توسط حمید رضا شکوهی پرداخته است:از
روزی که اصولگرایان موفق به کسب سکان ریاستجمهوری ایران نشدند و حسن
روحانی با حمایتهای سید محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و کنارهگیری
فداکارانه محمدرضا عارف و البته با مشی میانهرو و سخنان منطقی و مستدل خود
در تبلیغات انتخاباتی و مناظرههای تلویزیونی رییسجمهور ایران شد،
اصولگرایان برای کاهش دادن ناراحتی خود از شکست، سعی کردند وابستگی روحانی
به جامعه روحانیت مبارز را که تشکلی اصولگراست، به مثابه اصولگرا بودن او
یاد کنند. ارگانهای وابسته به جریان راست از روزنامهها تا صداوسیما نیز
طی یک سال و سه ماهی که از انتخاب روحانی به ریاستجمهوری سپری شده تلاش
کردهاند او را یک اصولگرا یا حداقل، یک میانه رو معرفی کنند. اما آنچه مشی
یک فرد را مشخص میکند، نامها و وابستگیها نیست؛ بلکه مشی و عملکرد
اوست. روحانی در 14 ماهی که ریاست جمهوری را بر عهده داشته، نشان داده
فراتر از هر قضاوتی که در مورد او صورت گیرد، لااقل در عرصه دیپلماسی یا
سیاست خارجی، یک اصلاحطلب است. نشانه این اصلاحطلبی در سخنان
روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد آشکار شد؛ جایی که به صراحت گفت
«ایران روزی همه را به گفتگو دعوت کرد که هنوز جنایت 11 سپتامبر رخ نداده
بود» و کیست که در جهان نداند ندای گفت و گو را در عرصه جهانی برای نخستین
بار سید محمد خاتمی در سازمان ملل سر داده بود تا در مقابل جنگ تمدنهای
فوکویاما، منادی صلح و آرامش، آن هم از سوی کشوری باشد که مدافع تروریسم
توصیف میشد. این سخن روحانی، نشانهای روشن از حمایت او از مشی خاتمی در
عرصه سیاست خارجی است اما باز هم این نشانه را برای اصلاح طلب بودن روحانی
در عرصه دیپلماسی کافی نمیدانیم. آنچه روحانی طی 14 ماه اخیر انجام داده و
در سفر اخیر او به نیویورک نیز در قالب دیدارهایش آشکار شد، به روشنی
نشانه تمایل او به تعامل مثبت با همه کشورهای جهان است. گفتوگوی تلفنی با
رییس جمهور آمریکا در سال گذشته و دیدار با جیمز کامرون نخست وزیر انگلیس
در سال جاری به موازات تحرکات دیپلماتیک او و دیپلماتهای وزارت امور خارجه
با هدایت محمد جواد ظریف که دیدارهایی در سطحی به مراتب بالاتر از دورههای
گذشته را در نیویورک و همچنین در مقاطع زمانی دیگر درپی داشته نشانهای
مثبت است که میتوان آن را به فال نیک گرفت. البته طبیعی است که
بیاعتمادیهایی که در مدت زمانی هشت ساله بین ایران و غرب ایجاد شده در
کوتاه مدت قابل رفع نیست و نیازمند صبر همراه با آرامش دارد، اما نکته
مدنظر من در این نوشتار، آینده روابط ایران و غرب یا پیامدهای این مشی
نیست، بلکه هدف این است که دریابیم روحانی را در عرصه دیپلماسی باید
رییسجمهوری اصلاحطلب بدانیم که عملکرد او گشایشهای دیپلماتیکی ایجاد
کرده که قطعا تداوم خواهد داشت چرا که این تازه آغاز این مسیر است.