محمدحسين جعفريان در تهران امروز نوشت:دوست جانبازي دارم كه هرازگاهي براي
پيگيري درمان و برخي امور ديگر بايد بين تهران و شهرستاني دوردست سفر كند.
نقل ميكرد؛ ديگر قادر به تامين هزينه رفت و آمدش نيست. نظر به وضع جسمي
قادر به سفر زميني نيست. اغلب مردم و بسياري از خوانندگان اين سطور شايد
تصور ميكنند، چون گذشتههاي دور! هزينه بليت هواپيما براي جانبازان
نيمبهاست. بگذريم كه عمده جانبازان سرافراز اين ديار از قشرهاي مستضعف
كشورند و همان نيمبها نيز براي بسيارشان كمرشكن است اما جالب است بدانيد
در پي خصوصيشدن شركتهاي هواپيمايي، ديگر خبري از بليت نيمبها براي اين
غيورمردان نيست. اكنون تنها هواپيمايي ايراناير يا همان هماي خودمان هنوز
حاضر به تقديم بليت نيمبها به جانبازان است. گويا اين شركت نيز به زودي
خصوصي خواهد شد كه در اين صورت، اين آخرين چراغ نيز خاموش ميشود.
آنروزها،
اين دوست درمانده من، با يكپا و ستون فقراتي كج و بدني رنجور، بايد هر بار
فاصلهاي هزار كيلومتري را زميني و اغلب با اتوبوس طي كند. تصورش را
بكنيد. البته الان هم بسياري از جانبازان اين سرزمين دچار اين گرفتاري
هستند زيرا ايراناير به همه نقاط كشور پرواز ندارد.
دولتي كه شعارش
خدمتگزاري به محرومين و قدرداني از اسطورههاي سالهاي جهاد و مقاومت اين
آب و خاك است چرا با پيشرفت روند خصوصيسازي و تسري آن به شركتهاي
هواپيمايي، فكري به حال اين دلاورمردان نكرده است. چرا بايد من اين سطور را
بنويسم و كار به خواهش و تمنا و تذكر برسد. فهميدن اين مهم خيلي سخت است
كه در پس خصوصيشدن اين شركتها، بايد پيشاپيش فكري به حال اين عزيزان
ميشد؟ مگر چه تعداد از اين يادگاران جنگ براي ما باقي مانده و مگر چقدر
ديگر دولتمردان ما افتخار خدمتگزاري به آنان را خواهند داشت؟ اين است نتيجه
آن همه شعارها و تعريفها و تمجيدها. ميتوانيد تصور كنيد چنين سفرهايي
براي اين بدنهاي رنجور و تكهپاره شده، چقدر عذابآورند؟ چرا نبايد دولت
راهي بيابد كه همه شركتهاي هوايي اين خدمات را به جانبازان بدهند؟ مگر
تمام اين يادگاران سالهاي افتخار اين سرزمين چه تعدادي هستند كه اينگونه
هر روز به گونهاي از زير بار خدمترساني به آنان شانه خالي ميكنيم؟ حال
آنكه هر روز خبر كوچ و شهادت يكي را ميشنويم كه ميرود و به ياران
سفركردهاش ميپيوندد. چقدر بودجه و يارانه ميخواهد؟ بيشتر از سه هزار
ميليارد تومان؟!!
آقاي احمدينژاد و نمايندگان محترم مجلس! اجازه
ندهيد از اين غيورمردان تنها نام باشكوهي در ويترين نظام باشد و فقط در
مراسم و محافل، چون تريبون و گلدان و صندلي، حتما به نمايش بگذاريمشان و
بعد بدون توجه به معضلات پيچيدهاي كه دارند، آنان را رها كنيم تا به دردها
و تنهاييهايشان برگردند و خود به پشت ميزهايمان.
به خدا متحيرم كه
چرا اينها را يك روزنامهنگار بايد به ياد شما بياورد. اين كمترين و باز
هم كمترين حقي است كه اين سرداران غرور ملي اين خاك بر گردن شما دارند.
مبادا پيش آنان، مردم ايران و خداوند، در روز جزا، مديون و خجالتزده اين
پاكبازان شويد!
آيا اين خدمترساني بسيار اندك، به تمام جانبازان
اين سرزمين تا آخرين نفر آنان كه راهي ديار باقي شود و ديگر نيازي به اين
تذكرها و هشدارها به جمع مديران و دولتمردان نظام نباشد، بودجهاي بيشتر از
سه هزار ميليارد تومان طلب ميكند؟!
شبي كه مجلس، سينما را نقد كرد
آزاده
سهرابي: جمعه شب حجتالاسلام رسايي مهمان برنامه ۷ بود تا از دغدغههای
کمیسیون فرهنگی مجلس بگويد. حضور حجت الاسلام رسايي در برنامه هفت را
نميتوان به عنوان يك فرد حقيقي كه دغدغه فرهنگي دارد ويا عضوي از شوراي
پروانه نمايش وزارت ارشاد در نظر گرفت چرا كه به صراحت اعلام شد وي
نمايندگي دغدغههاي كميسيون فرهنگي مجلس را دارد. به ياد بياوريم كه همين
هفته پيش مجلس در يك جلسه غيرعلني به گفتوگو با وزير ارشاد پرداخت كه
ابتدا عنوان شده بود قرار است درباره فاصلهاي كه ميان اصناف سينما و
معاونت سينمايي وجود دارد صحبت شود، اما جمعه شب از قول آقاي رسايي مشخص شد
عمده دغدغه نمايندگان مجلس مضامين فيلمهاست و در واقع آن جلسه ارشادي
بوده براي وزير ارشاد كه كمتر از فيلمهاي سخيف با مضامين انحرافي حمايت
كنند.
حجتالاسلام رسايي در اين برنامه صراحتا گفت: «در سینما بر
روی برخی فیلمها دست میگذارند و آنها اجازه اکران پیدا نمیکنند، اما
وقتی این آثار بررسی میشوند به این نتیجه میرسیم که اجازه ساخت هم نباید
به آنها داده میشد.»
واقعيت آن است كه مخاطباني بودند كه از خود
پرسيدند او از كدام سينما صحبت ميكند؟ نه اينكه فيلم سخيفي در سينما ساخته
نشده باشد يا مضامين همگي فيلمها در حد اعتلا باشد اما آيا واقعا
فيلمهايي مثل يه حبه قند، گزارش يك جشن، سعادتآباد و فيلمهاي ديگري كه
نامشان در اين برنامه برده شد هم بايد از تيغ اين انتقادها بگذرد؟
فيلمهايي كه اتفاقا بر اساس دغدغهاي ساخته شدهاند. ولو نگاه فيلمساز به
اجتماعش نگاه متفاوتي با آقاي رسايي باشد. مگر نه اينكه ايشان در همين
برنامه و در جايي از صحبتهايشان اشاره كردند: «باید آییننامه جدید و
مدونی که پاسخگوی نیاز امروز است تدوین شود تا سلیقههای مختلف از فرجالله
سلحشور گرفته تا ناصر تقوایی بتوانند فیلمهایشان را بسازند.»
و
نكته آخر آنجايي است كه حجت الاسلام رسايي درباره آن سخن نگفتند. درباره
دغدغههاي معيشتي، امنيت شغلي، اختلاف ميان صنوف سينما و... مگر نه اينكه
در مجلس نمايندگان مردم حضور دارند و مگر نه اينكه سينماگران ولو ۳۰هزار
نفر، شهروند هستند كه انتظار دارند مجلس پيگير مشكلاتشان باشد؟ در كنار
اينهمه گله و توصيه براي تنگتر كردن قيف توليدات سينماي ايران، جاي اين
نبود كه نماينده نمايندگان مجلس نشان ميداد درد اهالي سينما را نيز شنيده
است؟