به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرآنلاین، طلسم را بالاخره تیرانداز ها شکستند. طلسم گرفتن مدال طلا را. بار سنگینی را از روی دوش کاروان ایران برداشتند. حالا بقیه ورزشکاران می تواننند بدون استرس و با اعتماد به نفس بالاتری با رقیبان خودشان مسابقه بدهند.
روز قبل از تیراندازی وقتی به محل تمرین آنها رفتیم سر حال بود. مدام می خندید و می گفت: «مدال می گیرم.»
اعتماد به نفس نجمه خدمتی ستودنی بود. دختری 18 ساله و به قول خودش همسایه امام رضا (ع). در شهر کوچکی مثل بجنورد. شاید کسی انتظار را نداشت که او در این سن بیاید و در بزنگاه بازی های آسیایی نخستین طلایی کاروان ایران باشد اما هم خوش به این افتخار آفرینی ایمان داشت و هم ابراهیم برخورداری تیرانداز ملی پوش آقایان.
وقتی ابراهیم و دوستانش روز قبل از مسابقات بانوان از گردونه رقابت ها کنار رفتند او این اطمینان را داد که نجمه خدمتی حتما مدال طلا می گیرد.
روز گذشته و قبل از آغاز مسابقه هم نجمه اعتماد به نفس بالایی داشت. به او گفتیم مدال می گیری؟ که او این واکنش را نشان داد: «مدال؟ حتما این کار را می کنم.»
دقایقی پس از کسب مدال طلا با قهرمان تپانچه 10 متر زنان به گفتگو نشستیم. او خیلی آرام بود و شرایط طوری بود که به مقتضی سن اش انگار نمی دانست چه کار بزرگی انجام داده است.
* خودت می دانی چه کاری انجام دادی؟
- راستش بله. تلاش زیادی برای گرفتن مدال کرده بودم.
* خیلی هم اعتماد به نفس داشتی. واقعا می دانستی که طلا می گیری؟
- من چند ماه تمرین کرده بودم. حتی در مسابقات جهانی اسپانیا هم می توانستم مدال بگیرم اما چهارم شدم. در آن مسابقات برای اولین بار مدال تیمی را گرفتیم که تا به حال در فدراسیون کسی این کار را نکرده بود. البته یک چیز را بگویم هر کسی که ورزش می کند اعتماد به نفس بالایی دارد.
* اما قبول داری که گرفتن مدال طلا کمی دور از ذهن بود؟ به خصوص اینکه تو اولین طلایی کاروان ایران لقب گرفتی.
- از این اتفاق خیلی خوشحال هستم. من پیش بینی مدال طلا را می کردم اما نه در انفرادی. پیش بینی می کردم که در تیمی این مدال را کسب کنیم. چون حریف چینی ما خیلی قوی بود.
* گفته بودی 18 سال داری و اهل بجنورد؟
- بله. اتفاقا قبل از تیراندازی یکی از همکاران شما پیش من آمد و گفت یک چیزی نذر امام رضا (ع) کن. من به او گفتم که خودم همسایه امام رضا (ع) هستم. من 18 ساله هستم و قبلا هم فقط در مسابقات جوانان حضور داشتم. بازی های آسیایی تجربه متفاوتی برای من بود.
* وقتی پرچم ایران بالا می رفت انگار بغض گلویت را گرفته بود؟
- احساس غرور می کردم. وقتی مسابقه تمام شد در لحظه های آخر فقط به همین موضوع فکر می کردم و خوشحال از اینکه پرچم کشورم بالا رفته است.
* این احساس ذاتی است. اما گرفتن مدال طلا، آن هم نخستین مدال کاروان ایران هم باید حس خوبی داشته باشد.
- خب، راستش من نمی دانستم قرار است این اتفاق بیفتد اما وقتی فهمیدم اولین مدال طلا را گرفته ام حس خوبی داشتم. به هر حال زحمات زیادی کشیده بودم و می دانستم که در این رقابت ها مدال می گیرم.