به گزارش پایگاه 598، الف نوشت:
روزی که حسن روحانی در اواخر اردیبهشت ماه سال جاری از به سر آمدن دوران
رساندن پیام از طریق بلندگوهای یک طرفه، منبرهای یک طرفه و تریبون های یک
طرفه و سنتی سخن گفت، کلامش با استقبال رسانه های اصلاح طلب تیتر یک شد؛
اما فقط چند ماهی زمان لازم بود تا او نیاز دولتش به همین تریبون های سنتی
را در پوشش دعوت از علما و روحانیون برای کمک به دولت علنی کند و عملاً
نشان دهد که دوران پیام رسانی منبرها سر نیامده است.
دیدارهای حسن
روحانی با علما و روحانیون استان در دو سفر اخیرش به اردبیل و مشهد هر دو
محتوایی از درخواست وی برای کمک روحانیت به دولت یازدهم را با خود داشت.
درخواست هایی که در دیدار اخیرش با روحانیون خراسانی از محدوده ی یک
درخواست و دعوت فراتر رفته و به نوعی «اجبار و واداشتن» شبیه تر شده است!
او در این دیدار می گوید: «اینکه مقام معظم رهبری فرمودند حمایت از دولت
وظیفه است، در راس این وظیفه صاحبان نفود، علما و حوزه های علمیه هستند که
باید دولت را یاری کنند.» رییس جمهور در سفری هم که اواخر مرداد ماه به
اردبیل داشت، در دیدار با روحانیون در پاسخ به درخواست امام جمعه اردبیل
مبنی بر حمایت دولت در زمینه اعزام مبلغین به سراسر کشور و اهتمام نسبت به
ترویج دین، گفت: «حق است که دولت در زمینه فرهنگی و اعزام مبلغین به سراسر
کشور و ترویج دین باید به مسئولیت خود عمل کند و این وظیفه ماست، اما علما،
خطبا، ائمه جمعه، سخنرانان، مدرسین، نویسندگان و محققین نیز باید به کمک
دولت بیایند.»
این نوشتار قصد پرداختن به این دو رویکرد متفاوت را
ندارد و معتقدیم سختی حکومتداری و تلاش برای راضی نگه داشتن طیفی که مدعی
ایفای نقش پررنگ در پیروزی خرداد ۹۲ هست و نیز تسلیم فشارهای سهم خواهی این
جریان نشدن، گاهی ممکن است کار را بدین جا هم بکشاند. اکنون با درک شرایط
دشوار مدیریت اجرایی کشور، صرفاً نگاهی اجمالی به چرایی درخواست رئیس جمهور
از اهل منبر و نیز آسیبی که ممکن است در این زمینه به وجود آید، یعنی از
بین رفتن استقلال سیاسی حوزه های علمیه خواهیم داشت.
نقش منبر در جریان های سیاسی و اجتماعی ایرانیانمنبرها
در ایران جایگاه مذهبی و رسانه ای بالایی دارند. مستند این مدعا را می
توان در نقش تاریخی منبر در رویدادهای سیاسی – اجتماعی ایران جستجو کرد؛ چه
آن منبر در خدمت اهل مشروطه و مشروعه باشد؛ چه در اختیار آیت الله کاشانی
قرار بگیرد و سرکار آمدن دولت قانونی مصدق و ملی شدن صنعت نفت را مدیریت
کند؛ و چه امام خمینی (ره) از فراز آن فریاد برآورد که ای علمای اسلام! به
داد اسلام برسید! و چه هزاران روحانی بر بلندای منبرها قیام اسلامی مردم
ایران به رهبری مرجعیت شیعه را در طول ده ها سال منبر به منبر پیش برند؛
آنچنان که «ممنوع المنبری» به عنوان یکی از اصلی ترین راه های سرکوب قیام
ملت از سوی حکومت پهلوی اعمال شد.
اما چرا منبر در این سرزمین می تواند
از چنین تاثیرگذاری وسیع و عمیقی برخوردار باشد؟ مهم ترین دلیل اعتمادیست
که مردم مسلمان ایران به منبری ها دارند. روحانیت در طول تاریخ پس از اسلام
ایران همواره محل مراجعات دینی، اجتماعی، سیاسی و حتی خانوادگی این مردم
بوده است و مردم این قشر را در احوال خویش امین تر دیده و دانسته اند.
همواره هم احکام و نظرات مراجع تقلید بوده که خیزش های عظیم مردمی را در
ایران شکل داده است.
نمی توان گفت این اعتماد صرفاً به دلیل تلبس
این قشر به پوشش رسول الله و نشستن بر منبر ایشان و نمایندگی دین خدا را
داشتن، به وجود آمده و مردم ایران در ناخودآگاه خویش به این تشابه ظاهری،
عمق و اصالتی خالی از تعقل داده اند؛ برخورد مردم با روحانی نماهایی که حسب
همین تشابه ظاهری پی جمع کردن شهرت و آبرو و منافع برای دنیای خویش بوده
اند، نشان می دهد که آنان اصل را از تقلبی باز می شناسند. از سویی مردم
ایران زندگی اسلامی را برای خویش برگزیده اند و مشتاق شنیدن حرف دین در همه
ی زمینه ها بوده اند و حرف دین را هم جز از زبان روحانیت کمتر اعتماد کرده
اند.
نکته ی دیگر رودررویی منبر و چشم در چشم بودن با مخاطب است که
ارتباط نزدیک تری را شکل می دهد و دسترسی آسان به سخنران، تعامل عمیق تری
را با او شکل می دهد. تمرکز چنین جلساتی هم قابل قیاس با اینترنت نیست. در
اینترنت ابتدائاً حتی به اصل هویت طرف مقابل هم با شک و شبهه نگاه می شود؛
از سویی تعامل زنده و جمعی برقرار نیست؛ و نیز هر کس هر زمانی و از میان هر
کاری که به اینترنت متصل شود، یک واکنشی نشان می دهد و آن تمرکز و حضور
همزمان افراد بر بحث و در فضای اندیشه کمتر امکان وقوعی می یابد. در مسجد و
پای منبر، روح و ذهن فرد آماده ی حضور در چنین مجلسی هست و به کار دیگر
نمی پردازد؛ همان جا می پرسد و همان جا جواب می گیرد و می رود. امکان تجمیع
مردمی برای انجام کارهای تشکیلاتی نیز فراهم است.
رهبری معظم انقلاب
نیز فروردین امسال در دیدار با مداحان می فرمایند: «در مقابلِ این تلاشی که
دشمن می کند، ما امکانات منحصربهفردی داریم. بله، از راه اینترنت هم می
شود جواب آنها را داد، از راههای مشابه آنها هم می شود مقابله کرد -
البتّه حجم کار آنها به مراتب بیشتر است - امّا ما وسیلههایی داریم که این
وسیلهها منحصربهفرد است؛ یکی از آنها همین شما هستید، یکی از آنها همین
جامعهی مدّاحند. این مخاطبهی چهرهبهچهره و روبهرو و استفادهی از
ابزار هنر برای انتقال مفاهیم به مخاطبین در شکل انبوه آن - یعنی بحث دو
نفر و سه نفر و ده نفر مدّاح نیست؛ هزاران نفر در سطح کشور این کار را
میکنند - یکی از وسایل منحصربهفردی است که ما داریم، آنها ندارند. این
منبرها یکی از آن وسایل منحصربهفرد است؛ این مجالس روضهخوانی همینجور؛
این هیئات مذهبی همینجور. اگر محتوا و مضمون منبرهای ما، مدّاحی های ما،
هیئت های ما، نوحهخوانی های ما، محتوا و مضمون شایستهای باشد، هیچ
وسیلهای نم یتواند با آنها مواجهه و مقابله بکند، یعنی کاملاً منحصربهفرد
است؛ ببینید، فرصت، این است؛ این فرصت را نباید ضایع کرد؛ این امکان را
نباید از دست داد.»
با وجود رسانه های جدید در ایران، همچنان منابر
دینی بیشترین اعتماد را از سوی مردم کسب می کنند و همین کافی ست تا رئیس
قوه ی مجریه در مسیر سختی که برای اداره ی کشور پیش رو دارد، آنان را به
کمک بطلبد. اما شاید این میانه آسیبی پدید آید...
استقلال؛ وجه تمایز حوزه های علمیهآنچنان
که گفتیم منبرها در ایران رسانه های تاثیرگذاری هستند و با این حساب حرجی
بر هیچ رئیس جمهوری نیست که در راستای پیشرفت و سربلندی سرزمینش، اهل منبر
را یه یاری بخواند. اما منبر با همه ی نقش آفرینی در وقایع سیاسی و اجتماعی
ایران و ورای همه ویژگی ها، به استقلال از دولت ها و حکومت ها معروف و
ممتاز است و از این جهت بیراه نخواهد بود که ضمن پذیرش نظریه ی «رسانه ی بی
طرف نداریم.» مدعی شویم که منبر تنها رسانه ی فراجناحی در ایران است که
ملاک و معیارش تنها اسلام و اصل حکومت اسلامی ست. (حال بحث اینکه برخی روی
منبر آن کار دیگر می کنند، در این مجال نمی گنجد و صرفاً اکتفا می کنیم به
گفتن اینکه هر قاعده ای یک استثنایی دارد و بخاطر چند بی نماز درب مسجد را
نمی بندند!)
با این توضیحات، بیان چندباره و مشدد! درخواست از
روحانیون برای حمایت از دولت (آن هم دولت به مفهوم قوه ی مجریه و نه کل
حاکمیت اسلامی) می تواند یک زنگ خطر برای استقلال حوزه های علمیه را به صدا
در آورد که گرچه حتی اصل عمل را نیک بدانیم، زیاده روی در آن، ممکن است
استقلال حوزه های علمیه را زیر سوال برد. حوزه باید بتواند ضمن دفاع از
عملکرد مثبت دستگاه های حکومت اسلامی، همواره آن ویژگی عدم وابستگی را حفظ
کرده تا در مواقع لزوم بتواند مقابل انحرافات قد علم کند. از سخنان سال ها
پیش رهبر معظم انقلاب هست که « دستگاه های دولتی، نوسان و تلاطم دارند و
آیندهشان به طور دقیق قابل پیش بینی نیست. روحانیت باید همیشه امكان حضور
قدرتمندانهی نصیحتآمیز یا دخالتآمیز را برای خودش حفظ كند، والّا
نمیتواند كاری انجام دهد. این خصلت هم، با اینكه بخشی از دولت یا حكومت
باشد، نمیسازد. حوزه باید مستقل باشد و این، یك فرض است.» حضور قدرتمندانه
نصیحت آمیز یا دخالت آمیز ویژگی ای هست که باید برای حوزه حفظ شود تا
نظارت دینی آنان ضامن سلامت حکومت باشد.
رهبری در ادامه همین سخنان و
پس از برشمردن سه نوع ارتباط حوزه و حکومت در گذشته، شامل وابستگی، مخالفت
کامل و بی اعتنایی و مردود دانستن هر سه در زمان کنونی و استقرار حکومت
اسلامی می فرمایند: « امروز، فرض چهارمی هم وجود دارد و آن عبارت است از
حوزهی علمیّهی مستقلِّ از حكومت كه همكار حكومت است. كار خود را در
مجموعهی عظیمی كه امروز بر دوش همه است، انجام میدهد. وابسته به دولت
نیست؛ اما به دولتْ كمك و از آن پشتیبانی میكند. به آن خدمت میدهد، آن را
نصیحت و راهنمایی میكند و مقرّرات اسلامی را به آن میشناساند. امروز
دستگاه قضایی در زمینه فقهی، نیازمند حوزههای علمیّه است و دستگاه های
اجرایی و قانونگذاری، بیشتر احتیاج دارند. دانشگاه ها، نیروی نظامی،
كارخانهها و تمام اقشار ملت، نیازمند حوزههای علمیّهاند. همچنین، این
نظام، در رأس خود كسی را میخواهد كه پرورده این حوزهها باشد. این همكاری و
همگامی، باید به شكل صحیحِ آن باشد.»
بنابراین اگر حوزه های علمیه
در کنار نظام است و از آن پشتیبانی می کند؛ اما نباید وابسته و یا زیر
مجموعه حکومت و دولت باشد و به همین دلیل هم هست که می تواند بر فعالیت
نهادهای حکومتی نظارت و از آن انتقاد کند و نصیحت های مشفقانه در قبال آنان
داشته باشد. بهتر است این ویژگی اصیل حوزه های علمیه مدنظر قرار گرفته و
توجه شود که به دامان سیاست بازی ها نیفتند.