در ابتدا مطلبی که محمد ایمانی با عنوان«قرارگاه دل بیقرارها»در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان به چاپ رساند به شرح زیر است:چه
پرمعنا و دلنشین است کلام پیامبر اعظم(ص) که فرمود «انا و علیُ اَبَوا هذه
الامه. من و علی پدران این امت هستیم». رهبر و امام جامعه دینی، پدر
مردمانی است که به برکت ایمان و اعتقاد با هم برادر شدهاند و الفت
گرفتهاند. این امر مایه آرامش و امنیت و اطمینان در یک جامعه است و تا
آنجا که میسر باشد، دلها را به هم نزدیک میکند. چنین نعمت بزرگی از فرط
ظهور و بروز به چشم نمیآید، چونان که آب برای ماهی. گاه از شدت بروز و
ظهور مخفی میماند. این معنا را باید از زبان جناب نوف بکالی صحابه امیر
مومنان(ع) شنید که راوی خطبه معروف 182 نهجالبلاغه است؛ خطبهای که ضمن آن
حضرت چند روز قبل از شهادت، از یاران شهید یاد کرد و گریست. «این عمار؟ و
این ابن تیهان؟ و این ذوالشهادتین؟... و کجایند همتایان آنها که با یکدیگر
پیمان خون بستند و سرهای آنان را برای تاجران هدیه بردند».
در پایان
این جملات بلندبالا و شیدا عبارتی است تکاندهنده که از زبان راوی خطبه
بیان میشود. نوف به ماجرای بسیج دوباره برای جهاد با سپاه معاویه و سپس
ضربت خوردن امیر مومنان اشاره میکند و میگوید «فتراجعت العساکر فکنا
کاغنام فقدت راعیها، تخطفها الذئاب من کل مکان. پس سپاهیان برگشتند و ما
مانند گلهای بودیم که چوپان را گم کرده و گرگها از هر سو میخواهند آنان
را بربایند». رعایت حال مردم و پاییدن امنیت و آسایش آنها از طمع و تطاول
گرگصفتان، نعمتی است که خداوند به برکت امامت ارزانی جامعه مومن کرده است.
به بیان شریف حضرت فاطمه زهرا(سلامالله علیها) «فجعلالله طاعتنا نظاما
للملّه و امامتنا اماناً من الفرقهُ. خداوند پیروی ما را مایه استواری دین و
پیشوایی ما را موجب در امان ماندن از تفرقه و اختلاف قرار داد».
هرچند
انتشار خبر عارضه و نقاهت ولی امر مسلمین امام خامنهای- ایده الله تعالی-
برای عوام و خواص ما تلخ و ناراحتکننده بود، اما در تعاقب خویش نکات
شیرینی را به همراه داشت. این اتفاق ضمن اینکه تلنگر و تذکری برای قدر
شمردن نعمت بیبدیل ولایت بود، حقیقتی را به همه ما از جمله خاصان و نخبگان
سیاسی و اجتماعی که به عیادت ایشان رفتند، متذکر شد و آن اینکه چه قدر این
مرد الهی و محضر او مایه آرامش و قوت قلب است. فراوان به یاد داریم که
چگونه اصحاب سیاست از طیفهای مختلف با هم درگیر بوده و فضای عمومی را
ملتهب ساختهاند اما چون - مثلا در ماه مبارک رمضان یا مقاطع دیگر- به محضر
ایشان مشرف شدهاند، آرامش گرفته و تا مدتی نیز همین آرامش را به جامعه
دمیدهاند. شاید یک معنای آیه شریفه «هوالذی انزل السکینهًْ فی قلوب
المومنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم...» همین نعمت ولایت و رهبری در درجات
مختلف آن است. ملت ما حقیقت این معنا را در حیات مبارک حضرت امام
خمینی(ره) و سپس جانشین عزیز ایشان درک کرد.
بیدلیل نیست که برادری
میگفت بعد از نماز صبح به محضر پروردگار عرض کردم خدایا! خودم که هیچ،
فرزند خردسالم نیز به فدای سلامتی «آقا» باشد. و بیخود نیست این شعار از
دل برخاسته، سرلوحه دعای مردمان خوب ما شد که «از عمر ما بکاه و بر عمر
رهبر افزا». اینان مردمانی هستند که در مکتب اهل بیت آموختهاند پدر و مادر
و جان و مال و خانواده و فرزند را فدیه و فدایی مولای خویش بدانند... و
خدا میداند آنان که برای نایب امام زمان(عج) چنین بیتاب و بیقرار
میشوند، برای خود مولا چه جانفشانی کنند! نشان به آن نشان که با یک سربند
«یا صاحبالزمان» به دل دشمن زدند و بیسروسامان دوست شدند. به تعبیر سید
شهیدان اهل قلم «ما با حضرت عالی به عنوان وصی امام امت(ره) و نایب امام
زمان(عج) تجدید بیعت کردهایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما
ایستادهایم... بسیارند کسانی که میدانند شمشیرزدن در رکاب شما برای
پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیرزدن در رکاب
حضرت مهدی(عج) و نه تنها آماده که مشتاق بذل جان هستند. سر ما و فرمان شما.
کمترین مطیع شما سیدمرتضی آوینی».
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تن بیسر عجبی نیست رود گر بر خاک
سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است
آرامش
و روحیه گرفتن از محضر مقتدای انقلاب را باید در ادب آیتالله طالقانی و
ادبیات روشنگر شهید رجایی جست، دو صحابی انقلاب که شهریورماه موعد سرآمدن
پیمان آنها با حضرت حق جلّ و علا بود. اگر منافقین از طالقانی پدر
میساختند تا در برابر امام قرار دهند، او رفت و دو زانو در محضر امام نشست
و سخنی گفت که تا عمق جان فتنهگران و نفاقافکنان را سوخت. روایتی که
محمدعلی رجایی رئیسجمهور مکتبی و مقلد امام از همین ماجرا میکند، روایتی
به غایت شنیدنی است. رجایی 24 مرداد 1360 یعنی دو هفته قبل از ترور سخنانی
در تلویزیون گفت به غایت حکمتآمیز؛ که اگر هیچ جرم(!) دیگری نداشت جز همین
یک خطابه، سزاوار بود که مغضوب منافقان شود و خونش به ظلم بریزند. او گفت
«سازمان مجاهدین[خلق] در زندان حرفشان این بود که درست است که ما شعار
مبارزه با امپریالیسم میدهیم، درست است که با ساواک باید جنگید ولی قبل از
هر چیز با مسلمانانی که امام را به عنوان رهبر این انقلاب قبول دارند،
باید با آنها جنگید، باید از روی جنازه آنها رد شد... حتی وقتی اجازه
گرفتیم در زندان نماز جماعت بخوانیم، آنها نماز جماعت نخواندند... از
زندان که بیرون آمدند اولین کاری که سازمان کرد، یک پوستر چاپ کرد که یک
طرفش آرم سازمان بود و یک طرفش عکس امام... اینها به فکر بودند که هر چه
زودتر یک نبردی را با نیروهای مومن واقعی شروع کنند. همه ما یادمان هست که
اینها در زمانی که آقای طالقانی حیات داشتند، آمدند و گفتند- در آن جریانی
که پسر مرحوم طالقانی دستگیر شده بود- همه نیروهای نظامی ما در اختیار
مرحوم طالقانی! این را برای چه گفتند؟ چرا اجازه دادند که روزنامههای
منفور آن روز با حروف بزرگ در نیم صفحه بالایش بنویسند که مجاهدین خلق همه
نیروهای نظامیاش را در اختیار مرحوم طالقانی میگذارد، طالقانی با این
نیروها چه کاری میخواست انجام بدهد؟».
میخواستند چه کنند؟ رجایی
خود پاسخ این سوال مهم را داد و تمام رشتههای منافقین- از مجاهدین خلق تا
نهضت آزادی- را پنبه کرد. «آنها میخواستند آن روز جنگ را شروع کنند منتها
خودشان میدانستند هیچ حیثیتی برای شروع این جنگ ندارند، میخواستند مرحوم
طالقانی را سپر قرار دهند و پشت عَلَمی که ایشان به خیال آنها برمیافراشت،
جنگ را شروع کنند که دیدند مرحوم طالقانی آن روز رفت خدمت امام حرفی زد که
اگر بین مجاهدین یک نفر مسلمان واقعی وجود داشت که میخواست تفکر اسلامی
بکند و آقای طالقانی را به عنوان یک روحانی انقلابی قبول داشت، باید همان
جا تغییر موضع بدهد. مرحوم طالقانی به خدمت امام رفت و دو زانو زد و گفت که
من هر وقت مایوس میشوم از حرکت این انقلاب به خدمت امام میآیم و دوباره
نیرو میگیرم. این کسی بود که شما او را پدر میدانستید... مگر شما گفتید
که نه آقای طالقانی ما در تسلیم شدن شما در مقابل رهبر انقلاب سهیم نیستیم
وقتی که خواستی با امام بجنگی ما را خبر کن؟!... واقعا یک مجاهد نیست از
خودش بپرسد که سازمان مجاهدین خلق! دشمن خلق را تو چه کسی تشخیص دادی؟ آیا
در این دو سال و نیم شد که یک آمریکایی را بکشی؟ و بگویید ما ضد آمریکایی
هستیم؟ آیا شد که یک ساواکی را بکشی؟ آیا شد که یک سرمایهدار صهیونیست
استثمارگری را بکشی و بیایی و بگویی که انقلابی هستی؟ اما بهشتی را
کشتی!... امروز فرانسه و آمریکا و آلمان مشتاقند که این انقلاب شکست بخورد.
کاری هم با رجایی و بهشتی و خامنهای [اشاره به ترورهای تیرماه 60]
ندارند. آنها با انقلاب کار دارند... شما میتوانید بگویید کشتن خامنهای
برای شما لازمتر از کشتن یک آمریکایی یا یک ساواکی یا یک اسرائیلی بوده؟
حقیقت این است که آن خلق قهرمانی که شما بالای اعلامیههایتان مینویسید،
چیزی جز سازمان مجاهدین نیست...».
باید آسیبشناسی کنیم که چه چیزی
ممکن است موجب حجاب میان ما و مقتدای امت شود؛ حب جاه و مال داشتن و میل
ممتاز و متمایز زیستن و برخورداری امتیازهای ویژه برای عبور از مرز قانون و
حق؟ محبت فرزندان و نزدیکان یا خویشاوندان سیاسی و جناحی؟ نفوذیها؟
چاپلوسهایی که تنه به تنه منافقین میزنند؟ کدام رخنه سبب شد جناب زبیر به
جای ایستادن در کنار امیرمومنان و عصای دست او شدن، در جبهه مقابل بایستد و
پرچمدار جبهه دشمن در اولین جنگ امام پس از تصدی خلافت شود؟ چه کسی
میتواند انکار کند مجاهدتهای زبیر سیفالاسلام در روز احد برای حمایت از
پیامبر(ص) آنجا که خیلیها گریخته بودند؛ یا روز سقیفه که امیر مومنان تنها
ماند و زبیر حامی حضرت بود؟ چه کسی میتواند محبت او به علیبن ابیطالب(ع)
را انکار کند؟ و مگر نه اینکه امیر مومنان پیش از آغاز جنگ جمل، بیسلاح و
سپر و زره با زبیر روبرو شد و به خاطر او آورد صحنهای را که پیامبر شاهد
آن صحنه بود. «آیا به یاد میآوری روزی را که مرا در آغوش کشیدی و
پیامبر(ص) نگاه میکرد و فرمود ای زبیر! آیا او را دوست داری؟ تو گفتی چرا
علی را دوست نداشته باشم با اینکه برادر و پسردایی من است؟! یادت هست.
پیامبر فرمود بدان تو با او خواهی جنگید حال آن که باغی و ستمکاری؟!».
تاریخ شهادت میدهد که زبیر با یادآوری این ماجرا آیه استرجاع خواند و
گفت من هرگز با علی نمیجنگم و همین امروز برمیگردم.
در این میان
کدام دست شوم دوباره آن رشته محبت را گسیخت؟ «زبیر همواره مردی از ما اهل
بیت بود تا این که پسر شوم او عبدالله رشد کرد و پا به سن جوانی گذاشت»
(حکمت 453 نهجالبلاغه). زبیر که از محضر امیر مومنان برگشت، عبدالله گفت
پدر رخسارهات غیر از آن است که نزد علی رفتی، تو از شمشیرهای اولاد
عبدالمطلب ترسیدهای! این سرزنش و تحقیر در زبیر اثر کرد و در پاسخ گفت من
نترسیدهام بلکه سوگند خوردهام با علی نجنگم. جنگ با امیر مومنان آن قدر
واجب بود! که حیله شرعی هم برایش پیدا کردند. «پدر! کفاره شکستن سوگند را
بده و بجنگ تا قریش تو را ترسو نخواند».
زبیر نیز غلام خود را به
کفاره شکستن سوگند آزاد کرد و برای آبروداری هم که شده به میدان جنگ
بازگشت... جماعتی که بعدها به خوارج پیوستند، زبیر را خلاف نظر امام کشتند و
شمشیرش را آوردند. حضرت شمشیر را گرفت و گریست. و فرمود چه غبارهای غمی را
که این شمشیر از رخسار پیامبر(ص) زدود... کاش جناب زبیر فرمایش امیر
مومنان را آویزه گوش میکرد که «ما تو را در شمار بهترینهای طایفه
عبدالمطلب برمیشمردیم تا اینکه پسرت بزرگ شد و میان ما تفرقه انداخت». کاش
زبیر از خود میپرسید مرا با ولید شرابخوار و مروان بن حکم غدار چه معامله
که با آنها همجبهه شدهام و معاویه مرا- و نه علی را- امیر مومنان
میخواند و برای چه مرا مقابل علی- این پدر مهربان امت- ایستادهاند؟! کاش
از علی میشنید و بشنویم که «رُبَّ عالم قد قتله جهله و علمه معه
لاینفعه»...
خداوندا! ما و نخبگان و بزرگان ما و صحابی انقلاب ما را
هرگز از آنهایی قرار نده که هشدار دادی «ولاتکونوا کالتی نقضت غزلها من
بعد قوه انکاثا... مانند کسی نباشید که رشتههای تابیده و محکم کرده را
واتابید و از هم گشود». خداوندا! ادب رجایی و طالقانی را در دل و جان ما
بنشان!
سید امیر موسوی ستون یادداشت روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوان«درباره نتیجه نهایی مذاکرات ایران با 1+5» اختصاص داد که در ادامه میخوانید:دور
دیگری از مذاکرات ایران با نمایندگان اتحادیه اروپا (انگلیس، فرانسه و
آلمان) امروز در وین انجام می شود. به نظر میرسد این دیدار که بنا به دعوت
خانم اشتون برای بحث بر سر پیشرفت مذاکرات میان ایران و گروه 1+5 صورت
گرفته، مقدمه دور بعدی مذاکرات هسته ای ایران در نیویورک در حاشیه نشست
مجمع عمومی سازمان ملل باشد. با توجه با اعمال تحریمهای جدید از سوی
آمریکا، نگاهی به اوضاع و شرایط مذاکرات و ارزیابی فضای موجود ضروری است.
البته برخی کارشناسان معتقدند آخرین دور تحریمهای اعمالی از سوی آمریکا
علیه ایران، نوعی دلداری دادن به رژیم صهیونیستی در مقابل شکست در جنگ غزه
است.
اما اگر چنین نیز باشد به هیچ عنوان نمیتواند توجیهی برای
اقدام اخیر آمریکا باشد. برخی از کارشناسان مسائل بینالمللی معتقدند در
مذاکرات قبلی نوعی تفاهم و توافق صورت گرفته است و مذاکرات اخیر در وین
برای اتمام توافقات و توافق بر سر مکانیسم و سازوکار این توافقات است. گرچه
طرفین اعلام میکنند که شرایط برای رسیدن به توافق نهایی دشوار است.
ولی
با توجه به اظهارات اعضای تیمهای مذاکره کننده طرفین مذاکرات، میتوان
گفت عمده مشکلات در مسیر مذاکرات، موضوع تحریمها است. نکته مهمی که در
اظهارات طرف ایرانی آمده، لزوم تصویب مفاد توافقات نهایی در شورای امنیت
سازمان ملل و ضرورت لغو تحریمهایی است که در این نهاد علیه ایران تصویب
شده است. تأکید تیم مذاکره کننده ایران بر لزوم رعایت حقوق و منافع ایران
در توافق نهایی سبب شده تا کشورهای عضو گروه 1+5 در مواضع خود بازبینی
کنند. هر چند که در این میان موانع متعددی نیز وجود دارد. نقش گروههای
فشار و تندرو و نیز لابیهای صهیونیستی در داخل ایالات متحده آمریکا و
همچنین فشارهای شدید رژیم صهیونیستی را نباید نادیده گرفت.
جمهوری
اسلامی ایران با اعلام موضع نهایی خود مبنی بر کوتاه نیامدن از حقوق اساسی و
برحقش، سبب شده تا بسترهای نیل به توافق شفافتر از گذشته شود. البته در
این میان عوامل و مولفههای تأثیرگذار دیگری نیز وجود دارند که باعث شده
دورنمای مذاکرات بیش از پیش قابل پیشبینیتر شود. پیشرفتهای نظامی و
دفاعی، اقتصادی و تکنولوژیک ایران و نیز قدرتمندی خط مقاومت در منطقه
مانند موفقیتهای سوریه، پیشرویهای ارتش عراق، و پیروزی غزه در جنگ بر
رژیم صهیوینستی از جمله این عوامل هستند.
مجموعهای از عوامل سبب
شده تا غربیها مجاب شوند تا سریعتر با ایران به توافق دست یابند. چرا که
در همه موضوعات منطقهای، غربیها نیاز به تعامل با ایران دارند. در غیر
این صورت بحرانهای خودساخته غرب در منطقه، دامنگیر خود آنها شده و حل
آنها جز با استمداد کمک از ایران غیرممکن خواهد بود. همه تحولات منطقه به
نفع ایران در حال رقم خوردن هستند. این تحولات به نوعی بیانگر قدرتمندی
ایران در منطقه است. لذا در این شرایط غربیهای نیازمند دستیابی به توافق
با ایران در مذاکرات در موضوع هستهای ایران هستند.
بیان اختلافات
از سوی طرفین نیز دلیلی بر اثبات جدیت طرفین برای حل آنها و حصول به توافق
با ایران است. چرا که اگر آنها در مذاکرات جدی نبودند، اختلافات ظاهر
نمیشد. یکی از نکات محوری در مذاکرات آتی ایران با کشورهای عضو گروه 1+5،
موضوع رهنمودهای رهبر معظم انقلاب است. ایشان با تبیین نقشه راه مذاکرات و
ترسیم خطوط قرمز مذاکرات هم به مذاکره کنندگان کشورمان و هم به سایر
طرفهای مذاکره کننده در موضوع هستهای رسما و با قاطعیت، انذارهای نظام
جمهوری اسلامی در این خصوص را اعلام کردند. البته بیانات ایشان پشتیبان و
تقویت کننده مواضع تیم مذاکره کننده ایرانی است.
طرفهای غربی نیز
به صراحت این پیام را دریافت کرده اند که تیم مذاکره کننده ایرانی مجری
مطالبات و منویات رهبری و مردم در این مذاکرات هستند. طرفه های مذاکره
کننده نباید انتظار نامشروع و خلاف واقعی از مذاکره کنندگان ایرانی داشته
باشند. چرا که با پاسخ قاطع و روشن ایران روبرو خواهند شد. چرا که کسی
نمیتواند خارج از چارچوب تعریف شده نظام حرکت کند. بیانات رهبر انقلاب در
بازه زمانی کنونی، شرایط را برای اعضای تیم مذاکره کننده ایران روشنتر
کرد.
غربیها اگر به رسیدن به توافق با ایران مایل هستند و در
مذاکرات صادق هستند باید دیدگاه رهبر انقلاب اسلامی ایران را درک کنند و
بپذیرند. زیرا این دیدگاه نظام و مردم است. طرف غربی باید با در نظر داشتن
خطوط قرمز ایران به سوی میدان توافق با ایران گام بردارد. یکی از ابعاد مهم
دیدگاه رهبر انقلاب، فتوای تحریم سلاح هستهای است. اگر توافقی میان ایران
و اعضای گروه 1+5 به دست آید، یکی از دلایل و عوامل مهم آن نقش محوری
فتوای رهبری در این توافق است.
لذا اگر توافق نهایی به دست آید
فتوای مقام معظم رهبری میتواند جزء اسناد بینالمللی منتشر شود. در هر
صورت دستیابی به توافق نهایی یا عدم حصول به این نتیجه، برای ایران یک بازی
برد-برد است. زیرا در صورت رسیدن به توافق، این توافق نشان دهنده پیروزی
ایران در زمین دیپلماتیک و تحمیل خواستههای خود به طرفهای مقابل خواهد
بود و در صورت عدم دستیابی به توافق نهایی، این امر حاکی از پیروزی ایران
در جبهه مقاومت و کوتاه نیامدن از حقوق خود و نشان دادن چهره متقلب و ذات
متغلب طرفهای غربیهای خواهد بود.
ایران همواره تأکید کرده که به
دنبال احقاق حقوق حقه خود در چارچوبNPT و سایر پادمانهای بینالمللی است.
با پایمردی و اصرار ایران بر مواضع اصولیاش هماکنون شاهد اعتراف رسمی
کشورهای جهان و اعضای گروه 1+5 مبنی بر لزوم پذیرش حقوق و مطالبات ایران
هستیم. از این بابت است که گفته میشود که در دستیابی به توافق نهایی
پیروزی دیپلماتیک و سیاسی ایران است. یکی از موارد پیچیدگی مذاکرات آتی،
نحوه و مکانیسم اجرای توافق است که به نظر میرسد باعث وقتگیر شدن و تطویل
مذاکرات شود. تندرویهای برخی افراد، جریانات و لابیهای داخلی آمریکا،
مخالفتهای رژیم صهیونیستی و کارشکنی ارتجاع عرب از دیگر موانع عمده در
مسیر دستیابی به توافقات است.
البته مواضع اصولی ایران خصوصا
بیانات اخیر رهبر انقلاب باعث شده تا موضع ایران در مذاکرات کنونی و آتی
موضع هجومی و غربیها در موضع انفعالی و تدافعی باشد. البته باید در نظر
داشت که لازمه هرگونه توافقی رعایت عزت و حقوق اصولی و اساسی ایران است. در
غیر این صورت هیچگونه توافقی صورت نخواهد گرفت. در صورت نیل به توافق نیز
آنچه تضمین عینی اجرای آن است، اقدامات عملی طرفهای 1+5 خواهد بود. در غیر
این صورت ایران الزامی برای اجرای تعهدات توافق نهایی ندارد. لذا آنها
باید اقدامات اعتمادساز را عملیاتی و اجرا کنند تا ایران نیز تعهدات خود را
اجرا کند.
مطلبی که حسن بهشتیپور در ستون اول دفتر ،روزنامه ایران با عنوان«سیاست موازنه مثبت روحانی»به چاپ رساند به شرح زیر است:سازمان
شانگهای که در سال ۱۹۹۶ در چارچوب پیمان اقتصادی بین روسیه، چین و سه کشور
آسیای مرکزی یعنی قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان تشکیل شد، نزدیک به 3
میلیارد نفر جمعیت دارد. روسیه، چین، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان و
تاجیکستان از اعضای رسمی آن هستند و مجموعه کشورهای هند، روسیه، پاکستان،
ایران، افغانستان و مغولستان از اعضای ناظر محسوب میشوند. این سازمان از
سال 2001 از پیمان به سازمان تبدیل شد و به تناسب، تأثیرگذاریاش در سطح
منطقه و بینالملل افزایش پیدا کرد. ایران به عنوان یکی از اعضای ناظر در
این سازمان تلاش کرده است تا از طریق همکاری با کشورهای عضو، نقش منطقهای
خود را افزایش دهد که در این خصوص ذکر چند نکته حائز اهمیت است؛
-
نشست شانگهای فرصت مناسبی برای مقامات ارشد ایران به وجود میآورد تا
بتوانند در عالیترین سطح با رهبران حاضر در نشست، دیدار و درباره موضوعات
روز منطقه و جهان بحث و تبادل نظر کنند. بخصوص مذاکرات آقای روحانی با
پوتین و آقای لی، رئیس جمهوری چین، فرصت خوبی برای رایزنیهای فشرده درباره
روابط دوجانبه، تحولات منطقه وجهان و همچنین مسأله هستهای ایران است.
-
دولت آقای روحانی به سازمان شانگهای، نگاه متفاوتی دارد. دولت یازدهم تلاش
کرده تا مناسبات خود میان شرق و غرب را متوازن کند. به این ترتیب که روابط
تیره خود با کشورهای حوزه غرب از جمله اتحادیه اروپا را ترمیم و بازسازی
کند و همزمان هم همکاری با کشورهای حوزه شرق را تقویت نماید. در واقع اگر
ایران مناسباتش با کشورهای اتحادیه اروپا را بهبود ببخشد، امکان موفقیتش در
دستیابی به اهداف درخصوص همکاری با شانگهای بیشتر خواهد شد و در آن صورت
میتوان گفت که این کشورهای شانگهای خواهند بود که از ایران درخواست
میکنند از عضو ناظر به عضو دائم شانگهای تبدیل شود. بنابراین موازنه مثبتی
که آقای روحانی به دنبال برقراری آن در روابط خارجی دولت است میتواند سهم
بیشتری از منافع ملی مردم ایران را تأمین کند.
- ایران در حالی به
دنبال متوازن کردن مناسبات خارجی خود میان شرق و غرب است که تلاش میکند
سیاستهای منطقهای و جهانی خود را متناسب با منافع مدنظر خود پیش ببرد و
نه صرفاً بر اساس شرایط حاکم بر چارچوبهای منطقهای یا همکاریهای جمعی.
به این ترتیب دولت آقای روحانی در حالی که به دنبال افزایش سطح مناسبات
دوجانبه با کشورهایی نظیر روسیه، چین و هند است در عین حال به دنبال
نقشآفرینی فعال در قالب سازمانهای منطقهای مانند غیرمتعهدهاست و به دلیل
منافع یک کشور مشخص مانند روسیه وارد بازیهای سیاسی، نظامی و امنیتی
نمیشود بلکه تأمین منافع خود را در نظر میگیرد. به عنوان مثال ایران و
روسیه درخصوص موضوع سوریه سیاست مشترکی داشتند که به همکاری دو کشور برای
حل این بحران منتهی شد اما در جایی دیگر مانند موضوع اوکراین این سیاست
مشترک وجود نداشت. در حالی که روسیه با اوکراین دچار مشکل شد، ایران رابطه
خوب خود را با این کشور بر هم نزد و تلاش کرد در چارچوب منافعش موضعگیری
کند و روسیه این مسأله را درک میکند. متقابلاً ایران هم همراهی روسها با
کشورهای غربی (به دلیل مناسبات ویژهاش با کشورهای حوزه غرب) برای
موضعگیری علیه برنامههای هستهای ایران را درک میکند.
- نکته دیگر
آنکه روسیه به دلیل شرایط نوینی که در عرصه مناسباتش با غرب به وجود آمده،
در تلاش است تا در قالب همکاریهای جمعی و سازمانی مانند سازمان شانگهای،
پیوندهای امنیتی کشورهای حوزه شرق را افزایش و جبهه مشترکی علیه غرب تشکیل
دهد تا در برابر سازمانهای امنیتی غرب، وزن زیادی داشته باشد. این تلاش
روسیه تاکنون به دلیل عدم همراهی برخی از اعضای شانگهای موفقیتآمیز نبوده
است. به عنوان مثال همه اعضای دائمی شانگهای درباره موضوع اوکراین به
قطعنامه پیشنهادی سازمان ملل درباره این کشور رأی منفی ندادند و سعی کردند
با رأی ممتنع، وارد درگیری روسیه و اوکراین نشوند.
همچنین چین به
عنوان یکی از اصلیترین اعضای شانگهای با غرب مناسبات گسترده اقتصادی دارد و
نمیتواند به خاطر روسیه این تعاملات اقتصادی را نادیده بگیرد. آنچه
تاکنون به طور موفقیتآمیز در جهت سیاستهای روسیه بوده آن است که شانگهای
در همه اجلاسهای خود با یکجانبهگرایی امریکا در سطح بینالملل مخالفت
کرده است. در این میان، ایران هم متناسب با شرایط و منافع خود، رویکرد
افزایش و تقویت مناسبات دوجانبه و چندجانبه منطقهای را در پیش گرفته است.
روزنامه رسالت در ستون سرمقاله خود مطلبی را با عنوان«دفاع از آکادمي در مقابل اينترنت»و به قلم دکتر حامد حاجيحيدري به چاپ رساند:در
9 قسمت قبل، واکنش پر مطايبه رئيس محترم جمهور در قبال نظر مخالف علما و
مراجع نسبت به اينترنت را نکوهش کرديم، ولي خود سعي کرديم که جداً در
استدلال مندرج در فرمايشات رياست محترم جمهور مناقشه ورزيم: اين که جوانان
به «آگاهي» نياز دارند، و از اين رو به اينترنت پر سرعت و نسل سوم تلفن
همراه نياز دارند. براي اين منظور، طي يک بررسي موردي به راهنمايي فيلسوف
بزرگ، هوبرت درايفوس که در زمينه انتقادي تکنولوژي تحقيق ميکند، نشان
ميدهيم که پر اطلاع بودن در سايه بهرهمندي از اينترنت، لزوماً مترادف
فرهيختگي نيست. درايفوس با دقت آموزندهاي، مراحل فرهيختگي را سطح بندي
ميکند و نشان ميدهد که رايانش، در هر کدام از آن ها چقدر ميتواند کمک
کند، و دست آخر نتيجه ميگيرد که فرهيختگي کامل، از مسير دريافت دادههاي
خام رايانهاي تحقق نمييابد:
مرحلۀ اول: نوآموزيمعمولاً،
فرايند آموزش، اين گونه آغاز ميشود که آموزگار محيط کاري را به شاخصهاي
مستقل از زمينه تبديل ميکند که فرد مبتدي قادر است بدون داشتن مهارت
مطلوب، به سهولت واقعيتهاي مهم را تشخيص دهد. آموزگار در اين کلاسهاي
ساده سازي شده و رها از پيچيدگيهاي دنياي واقعي، رفته رفته روشهاي عملي
را که لازم است دانشجو بياموزد، در اختيار او ميگذارد تا کم کم درکي از
حوزه علمي مربوطه در او شکل بگيرد.
درک يک علم، چيزي بيش از به خاطر
سپردن عناصر و قواعد مربوط به آن است. دانشجو نياز دارد نه تنها حقايق را
بداند، بلکه درکي از زمينه عملياتي به دست آورد که در آن اين اطلاعات معنا
پيدا ميکنند. پس، در گام بعد، به دانشجو قواعدي آموخته ميشود که عملياتي
را بر اساس معيارهاي حوزه علمي انجام دهند. دانشجويان ميآموزند که اين
معيارها را تشخيص دهند و از روشهاي عملي از رهگذر تمرين و ممارست پيروي
کنند.
مرحله دوم: نظريه آموزيدانشجو،
هم چنان که تجربه در گيري حقيقي با موقعيتهاي واقعي را به دست ميآورد، و
شروع به گسترش درک خود از زمينه مربوط ميکند، شروع به جزوه سازي، رده
بندي اطلاعات، و توليد اطلاعات شخصي در اطراف موضوع ميکند. در همين راستا،
مدرس هم با بيان مثالهاي چالش برانگيز، ميکوشد تا ذهن کاوشگر دانشجو را
براي اکتشاف جنبههاي مختلف موضوعات فعال نمايد. دانشجو پس از ديدن تعدادي
کافي از مثال ها، ميآموزد که جنبههاي جديد را تشخيص دهد.
افراد
براي کنار آمدن با اين بار سنگين و دستيابي به کارداني، از طريق آموزش و
تجربه، ياد ميگيرند که يک «طرح نظري» در اطراف موضوع علم خود بريزند. يک
«طرح نظري» ، تعيين کننده آن است که کدام اجزاء موضوع علم يا حوزه علمي،
بايد مهم تر انگاشته شود، و کدام يک از اجزاء را ميتوان ناديده گرفت.
در
جريان آموزش نظري، دانشجويان ميآموزند که اگر خودشان را تنها به معدودي
از تعداد گسترده خصوصيات و وجوه احتمالاً مربوط محدود کنند، درک موضوع علم
براي آن ها آسان تر ميشود، و پيدا کردن آسانترين و شسته رفتهترين راه
درک پديدهها يکي از اهداف دانش و حکمت است.
مرحله سوم: تحريک هوش هيجانيهمچنين،
استاد با بيان مثال ها و تشريح اهميت موضوع، «هوش هيجاني» دانشجو را با
موضوع درگير کند. اگر تعليم گيرنده از لحاظ عاطفي درگير کارش نشود، و رضايت
از انجام درست يک کار، و در عين حال، تأسف حاصل از اشتباهات را نپذيرد،
رشد بيشتري در کسب مهارت پيدا نخواهد کرد، و نهايتاً، در تلاش براي حفظ
ارتباط با تمام شاخص ها و وجوه، قواعد و اصول راهنمايي که در پزشکي مدرن
ضرورت دارد، خود را از پاي درمي آورد.
به طور کلي مقاومت در برابر
درگير شدن و خطرپذيري به رکود و نهايتاً ملال و پسرفت ميانجامد. اگر
دانشجويي در خانه در جلوي کامپيوترش مشغول آموختن شود، امکان چنين درگيري
مخاطره آميزي وجود ندارد. الگوي آموزش اينترنتي براي دانشجويان ناشناس، که
مشوقان آموزش از راه دور، هنگامي که ميگويند مواد درسي براي هر کسي در هر
جايي و هر زماني در اختيار خواهد بود به نظر ميرسد چنين الگويي را پيش چشم
دارند، چنين مشارکت عاطفي را ناممکن ميکند.
اگر معلم باشد، ولي بي
اعتنا و شبيه کامپيوتر باشد هم، دانشجويان نيز اين گونه خواهند شد و هوش
هيجاني خرج نخواهند کرد، و يادگيري پاييني خواهند داشت؛ بر عکس، اگر معلمي
در نحوهاي که حقيقت را دنبال ميکند، يعني، در نحوه در نظر آوردن فرضيهها
و تفسيرهاي جسورانه، درگيري عاطفي خود را نشان دهد و در برابر پيشنهادات و
اعتراضات دانشجويان با ذهن باز برخورد کند، از لحاظ عاطفي دل مشغول
انتخابهايي باشد که او را به نتايج يا اعمالش هدايت کردهاند، دانشجويان
با احتمال بيشتري ميگذارند که موفقيت ها و شکست هابراي آن ها واجد اهميت
شود و به انتخابهايي باز مي گردند که آن ها را به اين پيامدها رسانده است.
در
محيط دانشکده، اطلاعات صرف، به شکلي زمينه سازي ميشوند که دانشجو بتواند
رفته رفته درکي از اهميت آن ها به دست آورد. مدرس نقش يک مربي را به عهده
ميگيرد که به دانشجو کمک ميکند تا وجوه مربوط را که مطالب را سازماندهي و
معني دار ميکنند، برگزيند و تشخيص دهد. گر چه اين وجوه را ميتوان به
دانشجويان منفعلي که در جلوي رايانه خود هستند ارائه کرد، آن ها کارايي
بيشتري خواهند داشت، اگر دانشجو تلاش کند تا اين اصول راهنماي ارائه شده را
هنگامي به کار گيرد که مدرس به وجوهي از موقعيتهاي حاضر براي دانشجو،
درست حين مواجهه او با آن ها هدف اشاره قرار ميدهد.
در اين جا لازم
است آموزگار در يک موقعيت حقيقي فکر يا عمل، رو در روي دانشجو حضور داشته
باشد. با اين وجود، در اين مرحله، يادگيري، چه از طريق آموزش از راه دور
باشد و چه به صورت رو در رو، در يک چهارچوب ذهني تحليلي و بي طرفانه قابل
انجام است؛ چرا که، دانشجو دستورات را دنبال ميکند و مثال ها به او ارائه
ميشود. اما، پيشرفت بيشتر نياز به نوع خاصي از مشارکت دارد.
مرحله چهارم: فراست عمليتنها
اگر موضع جدا افتاده و مبتني بر مصرف اطلاعات، نزد فرد نوآموز و نظريه
آموز، با درگيري عاطفي جايگزين شود، دانشجو براي پيشرفت بيشتر آماده
ميشود. اما اين دانشجو که اکنون کارشناس است، هنوز در مورد پيامدهاي
گوناگون و گسترده واکنشهاي ممکن به هر يک از موقعيتهايي که اکنون، تشخيص
ميدهد، تجربه کافي ندارد تا به صورت خودکار واکنش نشان دهد. بنا بر اين،
دانشجوي کارشناس، پس از دريافتن خودانگيخته وجوه و جنبههاي مهم موقعيت
فعلي، هنوز بايد تصميم بگيرد که چه کاري انجام دهد؛ و او براي تصميم گرفتن
بايد به مرحله قبل يعني، پيروي از قواعد و اصول راهنما، بازگردد.
ولي،
مهارت واقعي و عملياتي، طوري که فرد بتواند در عمل قابليت بالايي از خود
ارائه دهد، مستلزم نايل آمدن به فراست يا «فرونسيس» است. تجربيات عاطفي
مثبت و منفي حاصل از همکاري مجدانه با استاد، پاسخهاي موفق را تقويت و
پاسخهاي ناموفق را مهار خواهد کرد، و تصور دانشجو، از دانستن قواعد و
اصول، تدريجاً با فراست عملي تکميل خواهد شد. به نظر ميرسد فراست، فقط و
فقط زماني رشد ميکند که، تجربه به اين طريقه عملياتي و عيني و غير نظري
جذب شود. فقط در اين حالت است که واکنشهاي شهودي جايگزين پاسخهايي مبتني
بر صغري و کبري ميشود.
براي درک اين مرحله از کسب مهارت بايد به
ياد آوريم که عمل کننده باتجربه و درگير، اهداف و وجوه بارز را در نظر
ميگيرد و نه دقيقاً عملي را که بايد براي دستيابي به اين اهداف انجام داد،
ولي خبره با فراست، مستقيماً و يکسره کار مناسب را در زمان مناسب و به
روش مناسب انجام ميدهد.
خبره با فراست، آموخته است که در ميان
موقعيتهاي بسيار، که همه آن ها از لحاظ طرح و چشم انداز مشابهند، آن
موقعيتهايي را که نيازمند واکنش خاصي هستند، نسبت به آن ها يک واکنش ديگري
ايجاب ميکنند، تشخيص دهد. کارشناس با فراست، غرق در دنياي فعاليت
ماهرانهاش، آن چه را که لازم است انجام دهد در مييابد، و رفته رفته اين
کار را از طريق همزادپنداري با «الگو» صورت ميدهد. او مجبور نيست تصميم
بگيرد. او به شکرانه مجموعه گستردهاي از تمايزات موقعيتي که ميتواند
انجام دهد، فوراً در مييابد که چگونه به هدفش دست يابد.
به عبارت
ديگر، با تجربه کافي در موقعيتهاي گوناگون که همه آن ها چشم انداز مشابهي
دارند، اما، تصميمهاي تاکتيکي متفاوت را ميطلبند، ذهن خبره با فراست به
تدريج اين طبقه از موقعيت ها را به زير طبقههايي تجزيه ميکند، که هر کدام
از آن ها نياز به پاسخ اختصاصي دارند، و اين امر امکان پاسخ فوري شهودي
وابسته به موقعيت را فراهم ميآورد.
مرحله ششم: فراست نظري/PHDخبره
با فراست، پس از مهارت در کارشناسي و تبديل شدن به يک کارشناس ارشد، اکنون
بايد سئوال کند که چگونه درون اين چارچوب، سبکهاي جديد و تواناييهاي
ابتکاري، ميتوانند سر بر آورند؟ در واقع، او با انباشت تجربيات نظري و
عملي خود، اکنون و به عنوان يک حکيم (PhD: Doctor of philosophy) ، در پي
آن است تا آجري بر ديوار دانش بيفزايد. او به اتکاء فراستي که انباشته، در
پي آن است تا سازه نظري جديدي بسازد، طوري که فراست عملي خاص او در آن
جاگير شده باشد.
در محيط آکادميک، وادار کردن دانشجويان به کار کردن
با استادان متعدد يا ناپايدار، و سر در گم کردن شاگردان، مانع از اين
ميشود که شاگرد صرفاً به کپي کردن سبک يک استاد بپردازد، و بنا بر اين،
وادار ميشود که سبک خاص خودش را ايجاد کند. اين چنين است که دانشجو رفته
رفته ساخته ميشود، و ميتواند به مرور به حکيم يا PhD تبديل شود.
فرجام: دفاع از آکادمي در مقابل اينترنتبراي
بدل شدن به خبره با فراست در سطح عملي يا PhD در سطح نظري، تنها دست و
پنجه نرم کردن با شمار زيادي از اطلاعات مستقر در شبکه کافي نيست. اذهان
جدا افتاده در مقابل رايانه، در بهترين حالت، ميتوانند مرحله «نظريه
آموزي» در يادگيري را به انجام برسانند.
تنها انساني که هوش
هيجانياش فعال شده باشد، تنها دانشجويي که به لحاظ عملي درگير حل مسئله
شده باشد، ميتواند به مرحله «فراست» برسد و تنها کسي که در گير و دار
گفتگوي مستمر با اساتيد مختلف قرار گيرد، ميتواند به مرحله حکمت نظري دست
يابد. بنا بر اين، استادان در حالي که مهارتهاي خاص را ميآموزند، بايد
دخيل شدن شاگردان را تجسم بخشند و ترغيب کنند، به علاوه، آن که بايد از
وابستگي نظري دانشجويان به خود يا هر استاد و دانشمند ديگري جلوگيري به عمل
آورند. به علاوه، يادگيري از طريق شاگردي کردن نياز به حضور خبرگان دارد و
اکتساب سبک زندگي که ما با ديگران در فرهنگمان در آن مشترکيم، نيازمند
حاضر شدن نزد پيش کسوتان است.
هنگامي که به جزئيات آموزش توجه کنيم،
در مييابيم که در يک فضاي سايبر هم نميتوان از وجود ملموس محيط آکادميک
صرف نظر کرد. جزئيات آموزش از قبيل مشارکت جدي در مباحث کلاس، کاوش
آزمايشگاهي در اين که چگونه نظريه ميتواند در موقعيتهاي واقعي اجرا شود،
ايجاد سبک عملي و نظري شخصي، تا آماده شدن براي امتحان، همه و همه
کارکردهاي غير قابل جايگزيني آکادمي هستند.
بنا بر اين، اگر
ميخواهيم از فراست عملي و فراست نظري دانشمندان يک جامعه براي هدايت جامعه
استفاده کنيم (که يقيناً ميخواهيم چنين کنيم) ، نميتوانيم به آموزشهاي
غير حضوري دل خوش کنيم.
حمید زمانزاده در مطلبی با عنوان«از بهبود شرایط اقتصادی تا بهبود شرایط مردم»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد اینگونه نوشت:در
تازهترین تحولات اقتصاد کلان کشور، رئيسجمهور با اعلام آماري جديد از
نرخ رشد اقتصادي اظهار کرده است: «آمار و ارقام سه ماه اول امسال نشان
ميدهد كه اقتصاد كشور نه تنها از ركود خارج شده، بلكه اكنون كشور با رشد
8/1 درصدي بدون احتساب نفت و با رشد 5/2 درصدي با احتساب نفت، همراه است».
پیش از این نیز رئیسجمهور وعده کاهش نرخ تورم به کمتر از 20 درصد در سال
جاری را داده بود.
در مجموع میتوان بیان کرد که بر اساس اظهارات
مقامات دولت و نیز ارزیابی کارشناسان اقتصادی، اقتصاد کشور در مسیر کاهش
تورم و بازگشت به مدار رشد اقتصادی قرار گرفته است. پیشبینی میشود نرخ
تورم تا پایان سال به مرز 15 درصد کاهش یابد و نرخ رشد اقتصادی پس از دو
سال رشد منفی، در مدار رشد مثبت قرار گیرد. بر این اساس بهبود شرایط اقتصاد
کلان کشور نسبت به دو سال گذشته، نه یک ادعا، بلکه یک واقعیت است. در چنین
شرایطی است که بسیاری از مردم و فعالان اقتصادی با این مساله روبهرو
هستند که با توجه به اظهارنظر مقامات دولت و کارشناسان اقتصادی در مورد
بهبود شرایط اقتصادی کشور، شرایط کسبوکار و زندگی مردم چه زمانی در مدار
بهبود قرار میگیرد؟
پیش از بحث در این مورد، لازم است این نکته
تصریح شود که بحث حاضر، ناظر بر روند عمومی شرایط کسبوکار و زندگی مردم
است. این درحالی است که همیشه و در هر اقتصادی، توزیع نسبی رفاه بین مردم و
فعالان اقتصادی در حال تغییر است؛ یعنی زمانی که روند عمومی شرایط
کسبوکار و زندگی مردم در حال تخریب است، ممکن است شرایط برخی از مردم رو
به بهبود باشد و در مقابل زمانی که روند عمومی شرایط کسبوکار و زندگی
مردم در حال بهبود است، ممکن است شرایط برخی از مردم رو به افول باشد؛
بنابراین مساله اصلی روند عمومی است و تغییرات نسبی در درجه اهمیت
پایینتری قرار میگیرد؛ اما اولین مساله در باب شرایط کسبوکار و زندگی
مردم این است (و قطعا بسیاری از مردم بر این موضوع صحه خواهند گذاشت) که
روند عمومی تخریب شرایط کسبوکار و زندگی مردم که از سال 1391 آغاز شده
بود، از ابتدای سال جاری متوقف شده است. این خود یک دستاورد بزرگ است که
نباید آن را نادیده انگاشت. مساله این است که اگر روند شرایط اقتصادی و
سیاسی در دولت قبل همچنان تداوم مییافت، امروز وضعیت کسبوکار و زندگی
مردم به مراتب بدتر از آنچه هماکنون است، میبود؛ بنابراین تاثیر اولیه
بهبود شرایط اقتصاد کشور تحت برنامههای سیاسی و اقتصادی دولت روحانی در
شرایط کسبوکار و زندگی مردم این است که روند عمومی تضعیف کسبوکار و
زندگی مردم متوقف شده است.
اما اکنون سوال این است که مردم چه زمانی
احساس واقعی از بهبود وضعیت کسبوکار و زندگی خود خواهند داشت؟ مردم
زمانی احساس واقعی از بهبود شرایط خواهند داشت که روند رشد درآمدهایشان از
روند رشد قیمتها پیشی گیرد. در مورد روند رشد قیمتها باید به این نکته
توجه کرد که با وجود اینکه خوشبختانه آهنگ افزایش قیمتها (نرخ تورم) به
شدت کاهش یافته است، اما روند افزایش قیمتها همچنان ادامه دارد. درواقع
نرخ تورم 15 درصدی تا پایان سال بیانگر این خواهد بود که متوسط قیمت سبد
مصرفی مردم در سال جاری، 15 درصد افزایش مییابد؛ بنابراین بهبود وضعیت
زندگی مردم نیازمند افزایش درآمدها بیش از افزایش قیمتها است. این امر
البته زمانبر است.
زمانی که شرایط اقتصاد کلان کشور رو به بهبودی
است (و این بهبودی عمدتا تحتتاثیر بهبود درآمدهای نفتی از یکسو و بهبود
برخی صنایع بزرگ مانند خودروسازی از سوی دیگر است) کسبوکارهای خرد مردم
احتمالا با اندکی تاخیر در مدار بهبودی قرار خواهند گرفت؛ اما مردم
میتوانند مطمئن باشند که اگر روند رو به بهبود شرایط اقتصاد کلان کشور
تداوم یابد، وضعیت کسبوکار بهزودی رونق خواهد یافت و مردم بهبود وضعیت
زندگی خود را واقعا احساس خواهند کرد. البته جای تاکید نیست که حصول توافق
در مذاکرات هستهای و آغاز فرآیند لغو تحریمها روند بهبود شرایط اقتصاد
کلان کشور و به تبع آن روند بهبود شرایط کسبوکار و زندگی مردم را سرعتی
دو چندان خواهد بخشید.
« تحليل سياسي هفته»عنوانی است که در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید و در زیر میخوانید:در هفته جاری كه روزهای پایانی آن را پشت سر میگذاریم دلها بیش از همیشه
مالامال محبت و دلدادگی به هشتمین اختر سپهر ولایت حضرت ثامنالحجج علیبن موسیالرضا
علیهالسلام بود و در سالروز میلاد امام مهربانیها سراسر ایران عطرآگین شمیم
خوشبوی مشهدالرضا(ع) شد. به همین دلیل دولت یازدهم در هشتمین سفر استانی خود میهمان
امام رضا علیهالسلام بودو به پابوس بارگاه ملكوتی رضوی رفت تا اولین جلسه هیات
دولت را همزمان با میلاد پرخیر و بركت امام هشتم در جوار آن امام همام برگزار كند.
هیات دولت و كاروان تدبیر و امید در این سفر علاوه بر نشست وزیران، در شورای اداری
استان نیز كه با حضور رئیسجمهور برگزار شد حضور یافت و دیداری نیز با علما، روحانیون،
خانواده شهدا، نخبگان، دانشگاهیان و فعالان اقتصادی داشت.
رئیس جمهوری اسلامی ایران در این هفته عازم سفر به آسیای
میانه شد. در ابتدا در قزاقستان با امضای چند سند همكاری، بر اتصال كشورهای آسیای
مركزی به آبهای آزاد از طریق راهآهن ایران، قزاقستان و تركمنستان در سال جاری
تاكید كرد. وی خواستار افزایش همكاریهای دوجانبه
اقتصادی با این كشور همسایه خزر شد و سپس برای شركت در چهاردهمین اجلاس سران
سازمان موسوم به شانگهای به تاجیكستان رفت. این سازمان كه امروز جایگاه راهبردی ویژهای
را در منطقه اورآسیا برای خود تثبیت كرده و نقش مهمی را در شكلدهی به امنیت منطقهای
ایفا میكند توانسته شالوده همكاریهای اقتصادی گستردهای را در میان اعضای قدرتمند
آن برقرار كرده و میان اعضای آن در مواجهه با چالشهای تجاری و امنیتی به جای
واگراییهای كه تا پیش از این بین دو عضو مهم آن یعنی روسیه وچین برقرار بود به
همگرایی برسد. دكتر روحانی در این سفر علاوه بر شركت در اجلاس سران این سازمان، دیدارهای
دوجانبه مهم و سازندهای با برخی رهبران كشورها داشت.
در این هفته بانگ رحیل كاروان حج به صدا درآمد و زائران
ایرانی حج تمتع عازم سرزمین وحی شدند در حالیكه هزاران قافله دل را با خود همراه
كردند. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب در دیدار دستاندركاران حج، این فریضه
معنوی را یك فرصت بزرگ برای بهرهمندی امت اسلامی از الطاف معنوی سرزمین وحی و
استحكام ارتباط با خدا و همچنین بحث و تبادل نظر با یكدیگر برای برطرف كردن مشكلات
دنیای اسلام برشمردند.
حضرت آیتالله خامنهای در خصوص استفاده از فرصت حج برای
بررسی مسائل مهم دنیای اسلام و تبادل نظر بمنظور برطرف كردن مشكلات، افزودند:
امروز جهان اسلام در شرایط خطیری قرار دارد و یكی از مهمترین مسائل آن، تلاش و
شگردهای قدرتهای سلطهگر برای ایجاد اختلاف و سوءظن میان مسلمانان است، از اینرو جهان
اسلام باید با هوشیاری و همدلی حربه دشمن را از دست او بگیرند.
در این روزها همچنین تهران میزبان همایش بینالمللی علمای
اسلام در حمایت از غزه بود. در این گردهمایی، علمایی از كشورهای مسلمان برای بررسی
راهكارهای حمایت معنوی و مادی از ملت مظلوم و بیدفاع فلسطین و كمك به مقاومت برای
ورود به مرحله جدید گردهم آمدند و بنا دارند به منظور بسیج جهانی برای كمك به
قربانیان غزه، اتحادیهای جهانی و فراگیر متشكل از علمای حامی مقاومت تشكیل دهند.
در موضوعات خارجی، مسائل عراق و تشكیل دولت جدید، رخدادهای
یمن و سركوب معترضین توسط حكومت و تحولات تازه در بحران اوكراین و اعلام آتش بس،
اهم رویدادهای خبری هفته را تشكیل میدادند.
در عراق، حیدرالعبادی نخستوزیر تازه عراق كابینه خود را
به مجلس این كشور معرفی كرد و مجلس نیز به كابینه وی رای اعتماد داد. با این
تحولات روزنههای امید در حل بحران عراق و بازگشت ثبات به صحنه سیاسی این كشور پدیدار
گشته است. هر چند هنوز دو وزارتخانه حساس، بلاتكلیف مانده و بر سر تعیین در
وزارتخانه مهم یعنی وزارت كشور و دفاع، اختلافنظرهایی بین گروههای سیاسی عراق
وجود دارد ولی تا همین مرحله نیز روند اوضاع بسیار امیدوار كننده بوده است. حیدرالعبادی
اعلام كرده تلاش خواهد كرد تا حداكثر ظرف یك هفته آینده تكلیف این دو وزارتخانه نیز
مشخص شود. مشاركت اكثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی در دولت جدید و استقبال
گسترده بینالمللی از آن، میتواند پشت گرمی و اطمینان برای دولتمردان جدید عراق
در مسیر دشواری كه در پیش دارند ایجاد نماید.
در كنار این پیشرفتها در صحنه سیاسی، در میدان نظامی نیز
دولت عراق با حمایتهای داخلی، به خصوص از جانب مرجعیت عراق و مبارزان شیعه عراقی
به دستاوردهای مهمی در مقابله با گروه تروریستی داعش نایل آمد كه اهم آن، آزادسازی
شهر مهم "آمرلی" بود كه مدت 70 روز در محاصره ظالمانه تروریستهای داعش
قرار داشت.
آزادسازی آمرلی از محاصره گروه جنایتكار داعش را باید
نقطه عطف در تحولات ماههای اخیر عراق و از زمان یورش وحشیانه تروریستها به شمال
عراق به شمار آورد. گروه داعش كه با برخوردای از حمایتهایی از خارج و خیانت
گروههایی در داخل توانست در مدت كوتاهی بر بخشهایی از شمال عراق تسلط یابد اكنون
نه تنهایی پیشرویاش سد شده بلكه در بسیاری از جبههها دچار انفعال و از هم پاشیدگی
گردیده است. مجموعه این تحولات، بیانگر حركت عراق به سوی ثبات و استقرار آرامش میباشد.
این هفته، دولت یمن در اقدامی ضدانسانی، معترضانی را كه
در صنعا گرد آمده بودند مورد حمله وحشیانه قرار داد و دهها نفر را به خاك و خون كشید.
دولت یمن كه بازمانده رژیم علی عبدالله صالح، دیكتاتور سابق این كشور میباشد به
جای آنكه درخواستهای حق طلبانه و عدالتخواهانه معترضان را مورد توجه قرار دهد،
آنها را با گلولههای جنگی مورد هدف قرار داد كه در جریان این هجوم وحشیانه دست كم
10 تظاهر كننده كشته شده و دهها نفر نیز زخمی شدند كه یكی از رهبران اعتراضات نیز
در میان كشته شدگان میباشد.
از دولتی كه دست نشانده رژیم دیكتاتوری گذشته میباشد انتظاری
نیز جز این نمیباشد چرا كه این رژیم از اساس غیرقانونی است و رژیم گذشته با همدستی
عربستان آنرا بر سر كار آوردهاند تا از پیروزی انقلاب ملت یمن كه سه سال قبل علیه
رژیم علی عبدالله صالح آغاز كردند و صدها نفر را تاكنون در این راه قربانی دادهاند،
جلوگیری كنند. رهبر گروه حوثیهای یمن كه رهبریت اعتراضات اخیر را برعهده دارد
هشدار داه است كه رژیم یمن با جنایت تازه، در واقع سرنگونی خود را رقم زد و از این
پس، معترضین هر اقدامی را حق خود میدانند و هر اتفاقی كه رخ دهد مسئولیت آن
برعهده دولت یمن خواهد بود كه روش سركوب اعتراضات مسالمتآمیز مردم را پیش گرفته
است.
اعتراضات گسترده در یمن از دو هفته قبل، از زمانی آغاز
شد كه رهبر حوثیها از مردم صعده و دیگر استانها خواست علیه ظلم، بیعدالتی، فقر و
تنگنای اقتصادی دست به اعتراض بزنند و پس از آغاز این اعتراضات گروههای دیگر از
شهرهای مختلف یمن نیز به معترضین پیوستند و گسترش دامنه اعتراضات، رژیم را به وحشت
انداخت. با توجه به رخدادهای اخیر، روزهای آینده میتواند روزهای پرتنشی باشد و
دامنه بحران نیز گستردهتر گردد.
این هفته، تحولات اوكراین با اعلام آتش بس و توافق طرفین
بر سر آن، وارد مرحله تازهای شد. نیروهای دولتی اوكراین طی روزهای اخیر متحمل
شكستهای عمدهای شدند و از مواضع خود عقب نشینی كردند و حتی فرودگاه مهم شهر
"دونتسك" را نیز تخلیه كردند. اوكراین علت عقب
نشینیهای اخیر را ورود نیروها و تانكهای روسی و شركت مستقیم آنها در درگیریها
عنوان كردهاند، هر چند روسیه این را رد كرده است.
پذیرش آتش بس از سوی دولت اوكراین را نیز باید به دلیل شكستهای
اخیر نیروهای دولتی دانست. اتفاقات اخیر، حامیان غربی اوكراین را نیز عصبانی كرده
است و در این رابطه، اروپا و آمریكا این هفته اعلام كردند تهدیدهای گسترده و جدیدی
را علیه روسیه اعمال خواهند كرد. تهدیدهای غرب باعث نشده است تا روسیه سیاستش را
در قبال اوكراین تغییر دهد و كماكان به حمایتهای خود از جدایی طلبان شرق اوكراین
ادامه میدهد هر چند مسكو اعلام كرده است كه حمایت هایش، سیاسی است و نه نظامی.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که با عنوان«ايران قرباني تروريسم و پرچمدار مبارزه با تروريسم»و نوشته شده توسط سيدرضا اکرمي به چاپ رسید:
1- انقلاب اسلامی ایران در سال 57 به پیروزی رسید، که همه
انقلابیون درصدد برآمدند، ایران اسلامی آزاد شده از استبداد داخلی و استعمار خارجی
را، به سوی رشد و تکامل و آبادانی و سازندگی، جهتدهی نمایند، جهاد سازندگی برای
روستاها وارد کار شد و کارهای بایسته عمرانی ویژه در مناطق روستائی که به طور کامل
فراموش شده بودند، انجام دادند که متاسفانه جنگ تحمیلی پیش آمد و امکانات جهاد به
سمت جبهه رفت. نهضت سوادآموزی تاسیس شد تا 50 درصد بیسوادان کشور را با سواد نماید،
کمیته امداد امامخمینی(ره) به وجود آمد تا محرومان را دریابد، بنیاد مسکن روستائی
بنیاد مستضعفان با مصادره اموال مستکبران و مترقان، فاصله طبقاتی را کاهش دهد،
انصافا حرکت در همه ارگانهای جامعه به وجود آمد و کارهای بسیاری انجام گرفت،
ناگهان شاهد ترور «توسط گروه فرقان» شدیم و گروههای دموکرات و کومله و فدائیان
خلق و مجاهدین خلق و دیگران به صحنه آمدند و انفجار و ترور و تخریب شخصیتها را به
وجود آوردند و حوادث تلخ را شاهد شدیم و در نهایت جنگ تحمیلی 8 ساله به وجود آمد.
آری تروریسم در ابعاد گوناگون پدیدار شد و آمار و تاریخ
ظرف 36 سال پس از پیروزی، به وضوح اعلام میدارد که بیش از 200 هزار قربانی تا حال
دادهایم و بیش از پانصد هزار مصدوم و جانباز داریم و فقط خسارت جنگ تحمیلی هزار میلیارد
دلار شد.
2- ترورها و انفجارها و تخریبها، برای این بود که ایران
آباد نشود و سازندگی به وجود نیاید، اشتغال و تولید انبوه، تحقق نیابد، صادرات
فعال نشود و واردات رشد یابد میخواستند وابستگی تشدید شود و ناکامی در انقلاب
اسلامی تحقق یابد. بنابراین میتوان با صراحت و صداقت و صلابت، اعلام کرد که ایران
پس از انقلاب اسلامی، قربانی تروریسم شد و این توطئه و تهدید تا استکبار و استعمار
وجود دارد، ادامه خواهد داشت.
3- ایران اسلامی قربانی تروریسم، در جانزد و تسلیم تروریستها
نشد، بلکه انقلاب و نهضت اسلامی را پیگیری کرد و پرچمدار مبارزه با تروریسم و تروریستها
شد و مقاومت مردم و توکل بر پروردگار و رهبری امام خمینی رحمتالله علیه و رهبری آیتالله
خامنهای دام عزه و حضور همه جانبه علاقهمندان انقلاب اسلامی در صحنه، دشمن در
اهداف پلید خود ناکام شد و راه انقلاب اسلامی سرفرزانه ادامه یافت و اکنون ایران
اسلامی پرچمدار مبارزه با تروریسم در سوریه و لبنان و غزه و عراق شده است، حمایت
فکری و فقهی و اقتصادی و سیاسی از مظلومان سوریه و غزه و عراق و لبنان را عهده دار
است و توفیقات بایسته دارد. اسرائیل در جنگ 50 روزه علیه غزه شکست اقتصادی و سیاسی
و بینالمللی را پذیرا شد و غزه در سومین جنگ با دادن 2300 شهید و 12 هزار مجروح،
رژیم صهیونیستی را ناکام نمود. امروز آمریکا از ایران برای برخورد با داعش در عراق
استمداد میطلبد و اوباما با صراحت میگوید، داعش برای منطقه خطر است نه ایران
«ناگفته نماند که صداقت در اعتراف اوباما وجود ندارد، چون عمل آنان چیز دیگری است»
و همزمان کیسینجر ایران را خطر معرفی میکند و اتهام امپراطوری ایران» را القا مینماید.
4- ایران حامی مظلوم است و در پی امپراطوری منطقه نیست و
در صدد تهیه سلاح اتمی نیز نمیباشد و بلکه میخواهد خود را بسازد و ایران را
خوداتکا و خودکفا نماید و محرومیت مردم خود را برطرف نماید و در برابر هر توطئه و
تهدید ایستاده است و صدالبته براساس توان خود، استکبار را افشا مینماید و محرومان
را در چتر حمایت خود قرار میدهد. باید کارنامه مستکبران از هر کشور و نظام و عقیده
را معرفی نمود و آگاهیسازی کرد. ایران در پی «فتحالقلوب» است نه«فتحالمدن»، که
در این صورت «الگوی» محرومان و مظلومان جهان میگردد. امروز قرآن را میخواندم به
این آیات رسیدم«وکم اهلکنا قبلهم من قرن، هم اشد منهم بطشا، فنقبوا فیالبلاد، هل
من محیص، ان فی ذالک لذکری لمن کان له قلب اوالقی السمع و هو شهید، ق 36 و 37» که خداوند
میفرماید، در گذشته نسلهای پرقدرت و پرادعا را نابود ساختیم و آنان در جهان
جولان (شوروی، قذافی، حسنیمبارک، محمدرضا پهلوی) میدادند و حال از آنان خبری نیست.
از تاریخ عبرت بگیریم و درسهای آموزنده را فرا بگیریم.