تمام تحليلگران جنگ نرم معتقدند قدرت نرم مقولهاي استراتژيك و در حوزهي
صنعت دفاعي قابل بررسي است، يعني اساسا اين موضوع مبحثي دفاعي است و توليد،
تكثير و پژوهش در باب قدرت نرم ذاتا از فعاليتهاي ارگانهاي دفاعي به
حساب ميآيد، البته اين رويكرد، نگاه غالب جهاني است و در كشورهاي مختلف
امروزه مباحث جنگ نرم و توليد و تكثير قدرت نرم به بخشهاي دفاعي و نظامي
سپرده ميشود و اگر توليدي در اين حوزه وجود دارد و يا منابع مهمي در اين
باب استخراج شود بلافاصله در اختيار بخشهاي نظامي و دفاعي قرار ميگيرد.
تمامي دول قدرتمند د رجهان امروز آموزش شيوههاي عمليات رواني و استفاده از
ابزار جنگ نرم را در اولويت اول كاري خود قرارداده و براي آن حساب خاصي
باز كردهاند.فلذا پنتاگون بخشهاي متعددي را به چاپ كتاب اختصاص ميدهد،
سالانه با هاليوود براي ساخت فيلمهاي متعدد قراردادهاي ميلياردي دارد، فقط 4
لشگر عمليات رواني به فرماندهي سرهنگ جفري جونز تا سال 2008 آماده داشت،
در پيشرفتهترين پايگاههاي نظامي خود در خاورميانه، مواد مخدر، مشروبات
الكلي و كتاب در ترويج بهائيت چاپ ميكند، و در يك كلام به گونهاي
سازماندهي شده براي قدرت نرم و تهاجم نرم عليه دشمنان خود جدي تلاش ميكند.
چالمرز جانسون انديشمند آمريكايي در كتاب مصائب امپراطور با سند اثبات
ميكند كه پنتاگون يك سوم امكانات و بودجهي خود را در جنگ نرم و هجمه به
اسلام هزينه ميكند. اين گفته را به نوعي ديگر سرهنگ ريتگرز كه مأموريت
داشت عراق را براي حملهي آمريكا آماده كند، تكرار كرده، او ميگويد من تنها
با پول يك موشك كروز معمولي 10 ژنرال عراقي را ميخريدم و روزي كه ايالات
متحده به عراق حمله كرد اتاق كار من پر بود از نامههاي ژنرالهاي عراقي كه
نوشته بودند ريتگرز ما امروز سرباز توايم.
بايد توجه داشت كه پذيرفتن جمع بين قدرت نرم با يگانهايي كه تا كنون به
نبرد سخت پرداختهاند البته مشكل و چندان قابل درك نيست اما وجود برخي صفات
و عناصر در اين بخشها مثل نظم و امنيت سازي، توانسته كاركرد قدرت نرم را
نيز در اين مجموعهها به بالاترين حد ممكن ارتقاء بخشد. بدون ترديد اين مهم
در جمهوري اسلامي ايران كه سرشار از منابع غني قدرت نرم است و توليد
كنندگان متعددي در اين حوزه فعاليت دارند نيروهاي مسلح را ميتواند از بن
دندان تا پا به قدرت نرم مسلح سازد تا هيچ قدرتي در جهان ياراي مقابله با
آن را نداشته باشد، اين مهم تا كنون آزمايش خود را پس داده و اقتدار امروز
ما به سبب همين موضوع بوده اما در شرايط كنوني ميبايست آموزش اعتقادات،
مدريت پيشرفته، نظم فوق مدرن، ارتباط دائم با ذخاير و معادن معنوي و درك و
تحليل درست از مسائل سياسي جاري در جهان و منطقه در اولويت اول كاري براي
همهي بخشهاي دفاعي قرار گيرد.
بنابراين براندازی نرم درحقیقت به عنوان "نبرد اندیشه"ها نقش اصلي را در
شكست يا پيروزي در جنگهاي سخت و نظامي بازي ميكند. ماهیت این نبرد، تلاش
برای اثباتِ صلاحیتِ حکومت کردن نظام حاکم از یکسو و مخالفان داخلی و خارجی
آن از سوی دیگر است. تخریب پایههای هویت سیاسی مبتنی بر فرهنگ و مذهب یک
ملت، تضعیف انگارههای مشروعیتبخش حکومت و جایگزین نمودن آن با باورهای
انحرافی جدید، تسخیر قلوب و اذهان جامعه هدف با ایدهها و اندیشه سیاسی
اغواکننده مهاجم، رفتارسازی ناشی از تغییر نگرش افراد جامعه و هدایت این
رفتار به سمت رویارویی با نظام حاکم مهمترین عناصر منظومه براندازی نرم به
شمار میروند.
بخش اعظم مهندسي اين قدرت، تبليغات رسانهاي و عمليات رواني است كه بدون
درگيري نظامي و گشودن آتش جنگ، رقيب را به انفعال يا شكست وا ميدارد. جنگ
رسانهاي به منظور مديريت براندازي نرم در پي از پاي درآوردن انديشه و تفكر
جامعه هدف است تا حلقة فكري و فرهنگي آن را سست كرده و با بمباران خبري –
تبليغاتي در نظام سياسي حاكم تزلزل و بيثباتي تزريق كند.
وسايل ارتباط جمعي كنوني جهانهاي ذهني و غير واقعي را به دنيا مخابره
ميكند. آنها ديگر به انتقال واقعيت فكر نميكنند، بلكه واقعيت را ميسازند
و آن را بازنمايي ميكنند. روشهاي اين امر عبارتند از: ايجاد و تقويت
كانالهاي چندگانه ارتباطي بهويژه به زبان كشور هدف، سوق دادن ارزشها و
ايدههاي فرهنگي – سياسي به سمت نَرمهاي جهاني، تسخير افكار عمومي در كشور
هدف به صورت آرام، تدريجي و مداوم و كنترل و دستكاري آن در كوتاه مدت و
ايجاد گفتمانهاي خبري – رسانهاي در داخل و خارج.
سياهنمايي از اوضاع كشور هدف و انتشار اخبار صرفاً منفي، برجستهسازي تضاد
حاكميت با مردم و القاي اين مسئله، اتهامپراكني و شبههافكني دربارة نقض
حقوق بشر و نقض آزاديهاي مدني، انتشار اخبار سري كشور هدف كه عمدتاً از
طريق سازمانهاي جاسوسي كشور مهاجم با هدف عملیات رواني عليه جامعه هدف در
اختيار اين رسانهها قرار ميگيرد و ايجاد جريانات خبري بينالمللي عمدتاً
كذب دربارة كشور هدف و پيروي رسانههاي ديگر از آنها تنها بخشي از جنگ
رسانهاي در راستاي ايجاد بحران مشروعيت در كشور مورد نظر است.
آيا اين امور كه به اختصار به آنها اشاره شد مديران و سياستگذاران را در
مجموعهي دفاعي كشور بر آن نميدارد تا بيش از پيش و به گونهاي جهادي براي
قدرت نرم برنامهريزي كنند و براي توليد و تكثير آن يعني انتشارات،
آموزشهاي مكرر عقيدتي، تشكيل قرارگاه سازندگي فرهنگي، برگذاري دائم جلسات
آگاهسازي سياسي، و دميدن مكرر روح معنويت و روحيهي جهادي با ابزار متعدد
در ميان كاركنان وخانوادهي آنها، حسابي عليحده بازكنند.؟
آيا زمان آن نرسيده تا نگاه بهتري به فعاليتهاي فرهنگي و ابعاد قدرت نرم
در مجموعههاي دفاعي بشود، و اين مجموعهها به گونهاي كه در امور سازندگي
قرارگاه گونه با بودجههاي كلان آثار ماندگار و بزرگي ميآفرينند، در
عرصهي فرهنگي و قدرت نرم نيز با ايجاد قرارگاههاي بزرگ وارد عمل شوند؟
بدون شك محصول اين قرارگاهها ساخت چندين فيلم فاخر در طول يك سال، انتشار
دهها و بلكه صدها كتاب ارزنده و مفيد، برگزاري جلسات آگاهسازي متعدد در
اقشار مختلف مردم، ايجاد و انتشار نرمافزارهاي متعدد و تشكيل يك فضاي
سايبري بسيار قوي و ... در اين راستا خواهد بود.
به اميد آنكه در افتخار پيروزي كامل اسلام و انقلاب كبير ايران اسلامي بر
نظام سلطه مجموعههايي مثل سپاه، بسيج، بنياد شهيد، وزارت دفاع و ... همچون
سابق، بيشترين و مؤثرترين نقش را داشته باشد.