مأموران دیدند که جسد اینمرد داخل پژویی رها شده است و معاینات ابتدایی نشان داد ساعات زیادی از مرگ میگذرد. متخصصان پزشکی قانونی در همان صحنه پیدا شدن اعلام کردند قربانی خفه شده و مرگش یک جنایت است.
ردیابیهای پلیسی در صحنه جنایت با بررسی مدارک خودرو خیلی زود مأموران را به پشت درخانه قربانی رساند و مأموران پی بردند جسد متعلق به مردی افغان به نام «محمد» است. وقتی ماجرای این قتل به بازپرس دادسرای امور جنایی تهران مخابره شد تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند و در تجسسهای میدانی و ردیابی تلفن قربانی پیبردند محمد پیش از مرگ با مردی به نام «علی» در ارتباط بوده است.
با دستور بازپرس سپیدنامه، «علی» دستگیر شد و در بازجوییهای فنی ادعا کرد «محمد» به دست یک جوان ایرانی به نام «رسول» به قتل رسیده است. با این سرنخ «رسول» تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه وی در مغازهاش در پاسگاه نعمتآباد دستگیر شد و در بازجوییها با پذیرفتن جنایت ادعا کرد مرد دیگری به نام «احمد» نیز حضور داشته است.
وی گفت: چند روز پیش از این ماجرا احمد و علی به مغازهام آمدند و از من خواستند برای گوشمالی دادن محمد همراهیشان کنم، من قبول نمیکردم تا اینکه در برابر اصرارهایشان بهناچار پذیرفتم. رسول گفت: علی به دختر قربانی علاقهمند بود و بهخاطر اینکه وی با این ازدواج مخالفت میکرد قصد داشت محمد را بترساند.
بنابراین به بهانه تفریح قرار شد محمد را به باغ کردان کرج ببریم، من نیز همراه محمد و احمد راه افتادیم و در طول مسیر مشروب خوردیم، وقتی نزدیک باغ بودیم احمد به طنابی که کف خودرو بود اشاره کرد و گفت زود باش! من حالت طبیعی نداشتم و طناب را دور گردن محمد انداختم و کشیدم، سپس ترسیدم و طناب را رها کردم، در حالی که محمد بیحال شده بود علی از باغ بیرون آمد و با کمک احمد دست به قتل زدیم.
وی افزود: من در این قتل بیگناهم و نمیدانم چرا دوستانم قتل را به گردن
من میاندازند. بنا بر اینگزارش با توجه به ادعاهای این جوان، بازپرس
جنایی از کارآگاهان خواست با مواجهه حضوری و تحقیقات بیشتر پرده از راز این
جنایت بردارند.