به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598؛ علت حملات رسانههای زنجیرهای به رسانه ملی روشن است! آنها از آنکه صداوسیما در انحصار عقاید منحط غرب قرار نمیگیرد همواره گله داشته و به هر بهانهای دست به تخریب ارگان رسمی جمهوریاسلامی زدهاند. به ویژه آنکه پس از فتنه هشتادوهشت، صداوسیما بدون ملاحضات مصلحت اندیشانه، به خط مقدم مبارزه با فتنه گران آمد و تلاش کرد تا با راهبرد جذب حداکثری به روشنگری فضا بپردازد که این موجب عصبانیت بیشتر آنها می شد. برنامه های آن ایام رادیو تلویزیون بر حول 4محور اصلی حرکت می کرد:
* یکی روشنگری درباره عقبه انقلاب رنگین و ریشه های آمریکایی-انگلیسی آن.
* دیگری افشای نقش آقازادهها به ویژه شخص و فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی در پشتیبانی از آشوبگران.
* محور دیگر نقش اصلاحطلبان، به ویژه سران آنها یعنی موسوی و کروبی در فتنه انگیزی های بعد از انتخابات.
* و محور چهارم هدایت افکار عمومی در تشخیص حق از باطل با محوریت سخنان رهبر حکیم انقلاب.
فارغ از قضاوت در مورد درست بودن این عناوین و یا کیفیت مطرح نمودن آنها، باید گفت که بخش عمدهای از روشنگری درباره فضای غبار آلود آن روزها با کمک رسانه ملی انجام شد و طبیعی است که پس از خاموش شدن آتش فتنه و ناکامی حرمتشکنان در ایجاد انقلابرنگی، بغض و کینه آنها از صداوسیما دوچندان شده باشد، موضوعی که به خوبی در جوسازی های سنگینشان علیه رسانه ملی عیان است.
اما پس از انتخابات سال 92 و پیروزی کاندیدای مورد حمایت آقای هاشمی و اصلاحطلبان، فرصت فرا رسید تا روزنامههای اصلاحطلب با قوت بیشتری به رسانهملی حمله ور شوند. جالب آنجاست که در اغلب مطالبی که علیه صداوسیما منتشر شده، نقدی بر برنامهها و عملکرد این سازمان نبود بلکه مقداری تهمت و فحاشی به علاوه کمی استدلال کوچه بازاری است که با هم مخلوط شده و به تیتر یک رسانه هایشان نشسته است.آقای هاشمی رفسنجانی نیز در این مدت سنگ تمام گذاشته و با مصاحبهها و یادآوری خاطرات هر از گاهش خوراک این رسانهها را تامین مینمود. "جعبه سانسور چی"، "رسانه خصوصی" و "انحصار شکنی از صداوسیما" گوشهای از مطالبی است که ایشان در این مدت افاضه فرمودند.
البته شاید بتوان سخنان مشاور آقای روحانی که با کلماتی به دور از اعتدال، رسانه ملی و رییس آن را مخاطب قرار داده بود نیز به این جمع اضافه کرد.
اما جنس سخنان پنجشنبه رییس دولت کمی متفاوت است؛ چرا که خشم ایشان از برنامههای رسانه ملی در حالی است که ایشان طبق قانون رییس دستگاه اجرایی و دومین شخص مملکت میباشد. شاید شخص حسن روحانی هرگونه که بخواهد درباره صداوسیما یا هرسازمان دیگر بیاندیشد و نظر بدهد اما زمانی که در کسوت رییس جمهوری یک کشور قرار می گیرد میبایست مقتضیات آن را نیز رعایت نماید.
بیان این جملات که "رسانه ملی حاضر نیست خدمات دولت را برای مردم تبیین کند" "گوش مردم به رادیو و یا چشمشان به تلویزیون نیست و چشم و گوش آنان خیلی وسیعتر میبیند و میشنود" و یا استفاده از سیاست "بگم بگم" برای تهدید برنامهسازان و بیان این جمله "درباره اینکه چرا نمی گذارند همه خدمات دولت برای مردم تبیین شود، به موقع سخن خواهم گفت" نه تنها در شان رییس دولت نیست بلکه نوعی گفتار خلاف واقع را به ذهن متبادر میکند.
چرا که اغلب مخاطبان صداوسیما در این یک ساله شاهد بودند که رسانه ملی با تمام توان از دولت حمایت کرد. برای نمونه نیز میتوان به موضوع "انصراف از یارانه" "دفاع از قرارداد ضعیف ژنو" "ارائه فرصت بینظیر به رییس جمهور و تمامی وزرا و مشاورین برای حضور در تلویزیون و رادیو" و امثال آن اشاره نمود که بعضا موجب دلخوری منتقدان دولت نیز شده است.
شاید انتظار برخی از دولتیها آن باشد که رسانهملی به ارگان دولت تبدیل شده و کارهای نکرده آنها را نیز تمجید و تعریف کند(!) که البته باید گفت طبق قانون اساسی، صداوسیما رسانه ملی است نه رسانه دولتی و با بولتنها و بروشورهای اداری و سازمانی کمی تفاوت دارد.
در پایان آنچه باید گفت این است که سخنان رییس دولت یازدهم، خواسته یا ناخواسته چراغ سبزی خواهد بود برای حمله سنگینتر رسانههای زنجیرهای، فتنهگران و حامیانشان برای تلافیجویی نسبت به ضربات خورده در فتنه هشتادوهشت و عقدهگشایی نسبت به صداوسیمای جمهوری اسلامی و مسلم است که این اتفاق خوشایند هیچکس حتی رییس دولت یازدهم نمیباشد؛ آنهم در شرایطی که تا پایان ماموریت عزتالله ضرغامی چند ماهی بیش نمانده و مدیریت این سازمان در آینده نزدیک دچار تحول خواهد شد.