وقتی لوئی داگر، عکاس فرانسوی، در سال 1837 میلادی موفق شد به فناوری ثبت تصویر بر روی صفحه نقرهای دست پیدا کند، دولت فرانسه روز 19 اگست 1839 یک گردهمایی در پاریس به راه انداخت و عکاسی را به عنوان هدیهای رایگان برای همه مردم دنیا معرفی کرد. حالا 175 سال از آن روز میگذرد و عکاسی نه تنها یک فن و هنر است، بلکه به رسانهای قوی در دنیای سرعت و خبر تبدیل شده است.
از آن دوره به بعد عکس ابزار قدرتمندی شد برای تاثیرگذاری و رساندن پیام. عکاسی دیگر فقط ثبت یک تصویر نبود، بلکه دنیایی بود که سالها به حیات خود ادامه میداد. برخی از عکسها معروف شدند، روی سرنوشت آدمها و اتفاقات تاثیر گذاشتند و زندگی عکاسانشان را دگرگون کردند.
وینستون چرچیل بدون سیگار معروف
عکاسها گاهی با هوشمندیشان در یک لحظه تصویری خلق میکنند که تا سالها جاودانه میشود. «یوسف کارش»، عکاس ارمنی، یک روز وقتی میخواست از وینستون چرچیل عکاسی کند، جرئت میکند و میدود سیگار را از دهان چرچیل برمیدارد و از چهره جاخورده نخست وزیر عکس میگیرد. تصویری که بعدها تبدیل میشود به نماد «عزم راسخ بریتانیا برای رویارویی با آلمان نازی»!
کارش گفته بود:«درون هر مرد و زنی رازی نهفته است و من به عنوان یک عکاس وظیفه دارم تا این را در لحظهای که عکس میگیرم فاش کنم.»
چشمهایی که تغییر نکردند
دختری که تصویرش روی مجله نشنال جئوگرافیک چاپ شد، دنیا را با چشمهایش جادو کرد. این عکس را استیو مک کری از یک دختربچه افغان در یکی از اردوگاههای پناهندگان بمباران افغانستان در زمان حمله نیروهای شوروی سابق گرفت. او با این عکس مدال طلای مسابقه «روبرت کاپا» را گرفت.
بازتابها و تاثیرگذاری این عکس به حدی بود که مک کری تصمیم گرفت سوژه عکاسیاش را پس از سالها دوباره پیدا کند و از سرنوشت او آگاهی پیدا کند. 15 سال بعد از گرفتن عکس اول، وقتی دخترک به زنی 30 ساله تبدیل شده بود، مک کری او را در یکی از مناطق دورافتاده افغانستان پیدا کرد و دوباره از او عکس گرفت. صورت دختر شکسته شده بود، اما چشمها همان چشمها بود.
مردی که جلوی تانکها ایستاد
«اولین چیزی که به فکرم آمد این بود که از این مرد عکس بگیرم، ولی همزمان مثل بسیاری دیگر دچار شوک شده بودم. تصور میکردم که او را بلافاصله خواهند کشت، ولی این اتفاق نیفتاد. برای همین تصمیم گرفتم از لنز قویتری استفاده کنم، چون از صحنه خیلی دور بودم. برداشتن این عکس برایم تجربهای غیرقابل باور بود.»
این جملهها را جف وایدنر، عکاس آمریکایی حاضر در جریان اعتراضات سال 1989 دانشجویان در میدان تیانآنمن چین، گفته است. عکسی که او از حضور یک مرد در جلوی تانکهای ارتش گرفت به نماد سرکوب جنبش آزادیخواهی تبدیل شد.
وایدنر همچنین گفته است:«این عکس زندگی مرا تغییر داد؛ وقتی در بیستمین سالگرد رویدادهای میدان تیانآنمن به سفارش بی بی سی به پکن رفتم تا یک مستند تهیه کنم، با همسرم آشنا شدم!»
ثبت لحظه مرگ بدون نگاه
عکسی که رابرت کاپا، عکاس، فتوژورنالیست و یکی از مؤسسان آژانس بینالمللی عکس «مگنوم»، در سال 1936 از لحظه کشته شدن یک سرباز در جنگ داخلی اسپانیا گرفت، یکی از جنجالیترین عکسهای قرن بیستم است. عکسی که هم برای کاپا شهرت و آبرو خرید و هم به دلیل انتشار شایعههایی مبنی بر ساختگی بودن عکس، او را در مظان اتهام قرار داد و بازتابهای مختلفی را در پی داشت.
نکته جالب در مورد عکس این است که کاپا آن را بدون نگاه کردن به سوژه و در حالی که دوربین را بالای سرش گرفته، انداخته است. رابرت کاپا در 40 سالگی در حالی که هنوز دوربینش را در دست داشت، در ویتنام بر اثر انفجار مین کشته شد.
سرنوشت یک جنگ در دستهای عکاس
گاهی یک عکس و ثبت یک لحظه از زندگی آدمهای درگیر یک اتفاق، میتواند آنقدر مهم باشد که بر روند یک جنگ هم تاثیر بگذارد. اِدی آدامز، خبرنگار و عکاس خبرگزاری اسوشیتدپرس و مجله تایم، به خاطر عکس معروفی که سال 1968 از اعدام یک ویت کنگ در خلال جنگ ویتنام گرفت، توانست بر روند این جنگ تاثیر بگذارد.
این عکس برنده جایزه پولیتزر و جایزه ورلد پرس شد.
سندی برای دیوانگی بشر
عکسهایی هم هستند که توسط عکاسانی ناشناس، رهگذران در حال عبور و افراد گمنام و عادی از بزرگترین اتفاقات قرن به ثبت میرسند که بعدها سندی میشوند بر دیوانگی بشر. مثل اولین تصاویری که از آسمان ابری ناکازاکی پس از پرتاب بمب در آگوست 1945 گرفته شد. بمبی که 150 هزار نفر را به کام مرگ کشید. یا عکسهایی که از شهر ویران هیروشیما پس از اصابت بمب گرفته شد و عمق فاجعه را نشان میداد.
خاطره میلیونی با یک منظره سرسبز
چاک اورییر، عکاس نشنال جئوگرافیک، وقتی سال 2003 در جاده روستای سونومای کالیفرنیا رانندگی میکرد، عکسی از منظره زیبای اطراف، آسمان آبی و زمین سرسبز این روستا گرفت که به عنوان پس زمینه ویندوز مایکروسافت از آن استفاده شد. عکسی که میلیونها نفر در دنیا آن را دیدهاند ولی عکاسش را نمیشناسند و نمیدانند منظرهای که میبینند واقعی است یا نه.
عکسی که عکاسش را کشت
دنیای عکس و عکاسی پر از اتفاقات پیشبینی نشده است. شاید وقتی عکاس یک لحظه را ثبت میکند، نمیداند همین تصویر ثبت شده چه تاثیری بر خودش، آدمها و دنیا خواهد گذاشت. پیش آمده است که یک عکس و تبعات آن به حدی تاثیرگذار بوده که عکاسش را مجبور به خودکشی کرده است.
«کودک و لاشخور» عکسی است که در سال ۱۹۹۳ توسط کوین کاتر ثبت شد و با انتشار در نیویورک تایمز، دنیا را تکان داد. دختربچه گرسنهای که راه زیادی تا مرگ ندارد و لاشخوری که در انتظار دریدن اوست. این عکس برنده جایزه پولیتزر عکاسی شد و نام کارتر را بر سر زبانها انداخت، اما او که از حاشیهها و انتقادات مربوط به این عکس به تنگ آمده بود خودکشی کرد و در یادداشتی که به جا گذاشته، نوشته بود:
«من افسرده و ناامید بودم... بدون تلفن... بدون پول برای پرداخت اجاره... بدون پول برای حمایت از کودکان... بدون پول برای پرداخت بدهی... بدون پول!!... ذهن من با خاطرات زندهای از خشم و درد و کشتار و اجساد روی هم تلنبار شده و خانههای خالی از سکنه و کودکان گرسنه و رنجور انباشته شده است....»
این عکسها تنها تعداد کمی از تصاویر مهمی هستند که دنیا را مسحور خود کردهاند. هنوز هم عکسها با قدرتی بیشتر از گذشته و با ظهور اینترنت و شبکههای اجتماعی به تاثیرگذاریشان ادامه میدهند. هنوز هم کودکانی در غزه زندگی میکنند که رنجهایشان سوژه عکاسان خبری و اجتماعی دنیاست.
تحفه فرنگ در دستهای ناصرالدین شاه
ایران هم پس از اختراع عکاسی از این تحفه فرنگ بینصیب نماند. اولین دستگاههای عکسبرداری به دستور محمدشاه از روسیه و انگلستان وارد ایران شد. در همان دوران پای عکاسان خارجی هم به ایران باز شد و زندگی، پوشش و روابط اجتماعی مردم و حتی تفریحات آنها در قاب دوربین آنها به ثبت رسید.
با این همه در دوران ناصرالدین شاه بود که هنر عکاسی شکوفا شد. شاه قاجار عکاسباشی مخصوص داشت که از سفرها و مراسمهایش عکس میگرفت. ناصرالدین شاه شیفته عکاسی بود. خودش دوربین برمیداشت و از خانواده و اطرافیانش عکس میگرفت. در حیاط کاخ گلستان، تالار آینه و پلههای تخت طاووس میایستاد و عکاسها از او عکس میگرفتند. یک بار هم جلوی دوربین نادار فرانسوی، عکاس معروف پرتره، نشست و یکی از معروفترین پرترههایش به ثبت رسید.
چرا روز عکاس نداریم؟
ایران هم عکاسانی داشته است که در دنیا شناخته شدهاند و سالهای بسیاری از عمر خود را در راه ثبت حقیقت گذراندهاند. برخی از آنها با حضور در مسابقات مهم عکاسی، جایزههای معتبر گرفتهاند و دنیا را با قابهایشان به تحسین واداشتهاند.
کاوه گلستان میگفت:«من میخواهم صحنههایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشهدار کند و به خطر بیندازد. میتوانی نگاه نکنی، میتوانی خاموش کنی، میتوانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتلها، اما نمیتوانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمیتواند.»
او بعد از ثبت هزاران فریم عکس از انقلاب و جنگ و خلق مجموعههای «شهر نو»، «کارگران» و «مجنون» وقتی برای انجام مأموریت تصویربرداری در خط مقدم جنگ به ۱۳۰ کیلومتری کرکوک در منطقه سلیمانیه رفته بود، بر اثر انفجار مین کشته شد.
آذر ماه 1384 بود که حسن قریب، علیرضا برادران، سید مهدی میرافضلی، محمد کربلاییاحمد و رسول کاظمنژاد در سقوط هواپیمای C-130 از دنیا رفتند. کاظم اخوان عکاس ایرانی هم تابستان 1361 همراه دیپلماتها در لبنان ربوده شد.
هنوز هم عکاسان زیادی هستند که تاریخ را در قاب دوربینهایشان ثبت میکنند، اما هنوز هم در ایران روز عکاس نداریم.