آنگاه که فتنه سر بر میآورد، نه
تنها حق و باطل به هم میآمیزد که گاه معنای حق و باطل نیز مبهم میشود و
حالتی بر خواص میگذرد که باوجود نشانهها و عبرتها، از فهم مفهومها
ناتوان میشوند، چه رسد به شناخت راه درست و نادرست!
حسن بصری
حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله شنیده بود، که در برخورد گروه
مسلمانان، قاتل و مقتول هر دو در آتش جهنم اند. پس از فتنه جنگ جمل با
امیرالمومنین علیه السلام روبرو شد و دلیل عدم شرکت در جنگ را همین جمله
دانست! اما حضرت ضمن تایید این جمله توضیح دادند که منظور از قاتل و
مقتول، طرفین جنگ نیست که قاتل و مقتول هردو از طرف باطل است که در جهنم
خواهند بود چون در طرف باطلاند.
از این جا روشن میشود که در فتنهها معانی و مصادیق هم جابهجا میشوند و شیطان این گونه در کمین خواص است.
قرآن
کریم بارها به فتنه اشاره کرده و هشدارهای لازم را به مومنان داده است. در
سوره انفال آیه 72 و 73 ، قرآن دستوری درباره کسانی که حاضر به مهاجرت
نشدهاند صادر کرده و ولایت آنان را رد کرده است و در آیه بعد هشدار داده
که اگر به این دستور عمل نشود فتنه و فساد بزرگی در زمین رخ دهد.
همچنین
قرآن در آیه 191 سوره بقره، فتنه را شدیدتر از قتل، معرفی میکند و دستور
جستجو و کشتار فتنهگران را میدهد همچنان که در آیات دیگر به ریشهکنی
فتنه اشاره میکند.
این همه آنگاه رخ میدهد که مومنان در تشخیص
فتنه اشتباه نکنند و تکلیف خود را نیز بدانند. یکی از کلیدی ترین شعارهای
اسلام این آیه است که اجباری در دین وجود ندارد چرا که راه حق و باطل،
روشن است. از این شعار میتوان برداشت کرد که مومن، لحظه و مقطعی
بلاتکلیف نخواهد داشت و نمیتواند به بهانه فتنه که ظاهرا حق و باطل در هم
میآمیزد از طرف حق حمایت نکند و گوشه گیری کند.
یکی از روایاتی که
گاهی درست فهمیده نمیشود و در جهت عکس مفهوم آن به کار بسته میشود و
بهانهای میشود برای فرار از تکلیف مهم در زمان فتنه همان روایت معروف
است که از امیرالمومنین علیهالسلام نقل شده است.
امیربیان حضرت
علی علیهالسلام میفرمایند: «کن فى الفتنه کابن اللّبون لا ظهر فیرکب و
لا ضرع فیحلب» : درفتنهها چونان شتر دوساله باش، نه پشتی دارد که سواری
دهد و نه پستانی که او را بدوشند.
شگفت است که برخی خواص سواری
دادن را به سود یک جناح و شیر دادن را به سود جناحی دیگر میدانند و با
این برداشت نادرست، عذری برای خود میتراشند که به گمان خود به طرفین
دعوا سودی نرسانند و سکوت اختیار کنند و عافیت طلب کنند.
این در
حالی است که حضرت علیبنابیطالب در حدیث دیگری که آن هم برای شناخت تکلیف
در فتنه صادر شده میفرمایند: اعرف الحق تعرف اهله: حق را بشناس تا جناح
حق را بشناسی.
این است که باید هشیار بود و در دوره فتنه به
مبادی و مبانی و مفاهیم و درسها و گفتهها و هشدارها بیشتر دقت کرد تا
مبادا در تشخیص حق و تکلیف به خطا رفت.
مقام معظم رهبری در دیداری
که پس از جریان فتنه 88 با خبرگان داشتند و پیش از آن از خواص و صاحبان
رسانه و منبر و تریبون خواسته بودند که موضع شفاف خود را نسبت به فتنه
ابراز کنند به همین نکته اشاره کردند.
معظمله فرمودند:« بعضىها
در فضاى فتنه، این جمله ... را بد میفهمند و خیال میکنند معنایش این
است که وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بکش کنار! اصلاً در این جمله این
نیست که بکش کنار. این معنایش این است که به هیچ وجه فتنهگر نتواند از
تو استفاده کند؛ از هیچ راه. ... نه بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را
بدوشد؛ مراقب باید بود. در جنگ صفین ما از آن طرف عمار را داریم که دائم
مشغول سخنرانى است؛ ... فتنه عظیمى بود؛ یک عدهاى مشتبه بودند. عمار
دائم مشغول روشنگرى بود؛ ... از آن طرف هم آن عدهاى هستند که آمدند خدمت
حضرت و گفتند: ما شک کردیم. ما را به مرزها بفرست که در این قتال داخل
نباشیم! خوب، این کنار کشیدن، خودش همان ضرعى است که یُحلب؛ همان ظهرى است
که یُرکب! گاهى سکوت کردن، کنار کشیدن، حرف نزدن، خودش کمک به فتنه است.
در فتنه همه بایستى روشنگرى کنند؛ همه بایستى بصیرت داشته باشند»
تکلیف
زمان فتنه روشن است؛ شناخت حق و روشنگری در این زمینه. اما مسئله آن است
که پس از فرونشستن غبار فتنه و از بین رفتن کفهای روی آب و زلال و شفاف
شدن اوضاع، چه باید کرد درباره خواصی که به هنگام و در بزنگاه به تکلیف
خود عمل نکردند و راه عافیت در پیش گرفتند.
خواصی که دل در گرو
احتمالات آینده دادند و به روزی خیال طمع کردند که شاید فتنهگران بر شتر
مراد سوار شوند و صحرای سیاست به سلامت گز کنند!
انقلاب اسلامی
ایران هیچگاه با از دست دادن عزیزان به خون خفتهاش زیان ندیده که این
خونها سیرابی نهال انقلاب و شکفتن بصیرت را ثمر داده است و هیچگاه از
کمبودها و تحریمها کمرخم نکرده که باعث خوداتکایی و استحکام بیشتر شده
است و هیچگاه از تهدیدات نظامی و جنگ، از پا نیافتاده که انقلاب را در
دانشگاه جبههها صادر کرده است.
درخت انقلاب اسلامی ایران همواره
زخمی یادگاری نویسانی است که به خود و خانواده و عافیت و آیندهشان
اندیشیدهاند و در کوران حوادث همواره خوشنشینی بر شاخ و برگها را
برگزیدهاند. همانها که همیشه نامشان را برای یادگاری حک میکنند و
چهرههایی مهربان و صلحطلب و مصلحتجو دارند.
شخصیتهایی که در
سکوتشان سواری میدادند و در عزلتشان شیر! با جناح حق از در نصیحت و
خیرخواهی و کوتاه آمدن از راه حق وارد میشدند و با جناح باطل از در مصلحت
و ریشسفیدی و آینده نگری تا مباد سخنی بگویند که بعدها علیهشان استفاده
شود!
فتنه گذشت و فتنهگران در سیاهی جهلشان هنوز غوطهورند اما با این اصحاب ساکت چه باید کرد؟
انتخابات
نزدیک است و باز باید انتخاب کرد و مسئولیت سپرد. باید شمع بیت المال را
در اختیار اهلش گذاشت و باید دید چه کسانی زبان گشوده اند؟!
آیا اینان همانها نبودند که گویی زبان نداشتند و سواری میدادند؟ همانها نبودند که مرد فتنه افکن نبودند و دوشیده شدند؟!
همان
گونه که در فتنه نباید فریب این جماعت را میخوردیم، اکنون نیز نباید فریب
فریادهایشان را بخوریم. اینها اگر اهل بصیرت بودند بر سر فتنهگران فریاد
میکشیدند!
هشدار که ساکتان، صدرنشین کرسیهای خدمت شوند!
انقلاب را با نام خود نخراشید. چشمها بیدارند.