گروه بينالملل پایگاه 598، شبكههاي خبري در گرماگرم نبرد در مركز حكومت فروپاشيده ليبي موسوم به «باب العزيزيه» دو چهره سياسي - نظامي را بيش از همه در كانون توجه خويش قرار دادهاند: ويليام هيگ وزير خارجه انگليس و «مارك استن هوپ» فرمانده نيروي دريايي اين كشور. اين اتفاق به روشني از جايگاه تازه دولت و ارتش انگليس در بزرگترين جنگ شمال آفريقا حكايت دارد. در كارزار امروز ليبي مجموعهاي از قدرتها و بازيگران سياسي؛ از ايتاليا، فرانسه و امريكا در غرب گرفته تا تركيه، قطر و امارات در شرق حضور دارند، اما طبق يك اجماع نانوشته رشته مديريت بحران را لندن و سپس پاريس در دست دارند كه البته دامنه نفوذ و نقشآفريني طرف انگليسي به چندجهت قابل قياس با فرانسويها نيست. اول از اين نظركه اوباما كه به دلايلي نظير گرفتار بودن در جبهه پرهزينه افغانستان، نقش نيابتي خود را به شريك انگلوساكسوني خود (ديويد كامرون) سپرد، در مرحله بعد، روند عمليات فروپاشي رژيم قذافي به گونهاي پيش رفت كه نيروي دريايي انگليس و سازمان اطلاعاتي آن حساسترين بخش جنگ يعني تسخير طرابلس را بر عهده گرفتند.
اما واقع امر آن است كه انگليس چنين نفوذي را مديون جنگ اخير نيست، بلكه لندن مدتها پيش از شروع غائله اخير در سيستم سياسي، اقتصادي و نفتي ليبي نقشآفريني ميكرد. كافي است در اينباره اتفاقات تاريخي مهمي مثل؛ مذاكرات فرزند ارشد قذافي (سيفالاسلام دانشآموخته دانشگاههاي انگليس) با لندن، قراردادهاي امضا شده ميان دولت بلر با قذافي، ميانجيگري در حل دعاوي امريكا با ليبي را به خاطر آوريد. دست بر قضا استراتژي تيم جديد دولتمردان لندن نيز در همين راستا يعني گسترش نفوذ در خاورميانه عربي پيش ميرود.
پس از آنكه محافظهكاران و ليبرال دموكراتها در سال گذشته به قدرت رسيدند، انتظار ميرفت ديويد كامرون نخستوزير بعدي بريتانيا از مسير توني بلر نخستوزير اسبق خارج شده و براي كمك به حل بحران مالي كشور جنگ را در افغانستان خاتمه و برخي هزينههاي دفاعي را كاهش دهد. لكن روشي كه كامرون در پيش گرفته، چيزي نيست كه مردم انگليس انتظارش را داشتند. كامرون عمدتاً در روش با بلر فرق دارد و از لحاظ ماهيت و گرايش جنگي با او همسان است.
تحليل رفتاري بلر نشان ميداد كه وي ميخواست كشورش پلي ميان قدرت سخت امريكا و قدرت نرم اتحاديه اروپا باشد و از اين راه نقشي جهاني براي خود تعريف كند. بيسبب نيست كه كامرون و متحدانش مشروعيت ويژه اتحاديه اروپا را زير سؤال برده و در بسياري موارد از جانب 27 كشور عضو سخن گفتهاند. او در روزهاي آغازين ماه مارس، به اتفاق ساركوزي جهت صدور قطعنامه عليه معمر قذافي از هيچيك از اعضاي اتحاديه اروپا مشورت نخواست.
محافظهكاران انگليسي همواره از اتحاديه اروپا بيزار بودهاند و تكروي آنها در مسئله ليبي از اين قاعده پيروي ميكند. ديويد كامرون به همراه نيكولا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه سعي كرده به اروپا نشان دهد كه همه تصميمهاي مهم نظامي در اروپا به لندن ختم ميشود. محافل سياسي انگليس پيشبيني كردهاند كه لشكركشي اخير كامرون بيش از يك ميليارد پوند هزينه داشته باشد. او تا دو ماه پيش بيش از 290 ميليون پوند براي جنگ ليبي هزينه كرده بود. اما از هفته گذشته كه سقوط رژيم قذافي قطعي شد، كامرون بودجه ويژهاي را صرف شكلگيري حكومت جديد كرد.
به اين صورت سران لندن اكنون با تكبر در نقش فاتح جنگ ظاهر شدهاند و در همان حال كه كماندوها و تيمهاي جاسوسي خويش را براي شكار سران رژيم سابق بسيج كردهاند، ضيافت ويژه براي تأسيس حكومت جديد برپا ميكنند. اما واقعگرايان در لندن هشدار ميدهند ايدههاي كامرون براي مديريت جنگ ليبي نشاندهنده استقرار يك نظم نوين نبايد تلقي شود، زيرا پروسه تحولات خاورميانه ماهيتي متفاوت از آمال غرب دارد.