به گزارش پایگاه 598 به نقل از رجا، وقتی رئیسجمهور معمم یک کشور در دیدار با جمعی از هنرمندان، ذوقزده میشود و برای تکمیل شهادتین روشنفکریاش، تفاوت میان هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی را انکار میکند؛ وقتی وزیر ارشاد به بندبازی در مواضع و رفت و آمدهای کلامی هر روزه میان این طرفیها و آن طرفیها و لبیکگویی به هر دو طرف به خود میبالد؛ وقتی تمام دغدغه فرهنگی معاون هنری وزیر ارشاد این باشد که نویسنده نمایشنامه موهن «روز حسین» از کانادا به مملکت نزول اجلال کرده و در مدت کمتر از یک سال حدود ده تئاتر روی صحنه ببرد و وقتی مسئول سینما شبها به یاد فیلمهای توقیفی بخوابد و روزها با فکر رفع توقیف آنها از رختخواب برخیزد و ... دیگر هیچ جای تعجبی باقی نمیماند از اینکه یک کارگردان تئاتر با وقاحت تمام گفتگویی را روی سایتش منتشر کند که در آن از احساس منفی مردم ایران نسبت به همجنسگرایی و شنیدن کلماتی همچون «پریود زنان» در ملأ عام ابراز تاسف و بدترین توهینها نثار نظام و عقاید دینی مردم از جمله حجاب شده است.
محمد یعقوبی، نویسنده و کارگردان تئاتر
به گزارشرجانیوز، این روزها تحتتأثیر اظهارنظرهای غیرمعمول فرهنگی مردان دولت تدبیر و امید، شدت وقاحت جریانشبهروشنفکری به جایی رسیده است که یک کارگردان تئاتر به نام «محمد یعقوبی» که با آثار سیاسیاش همچون «زمستان 66» (ضد جنگ هشت ساله) و «یک دقیقه سکوت» (با موضوع قتلهای زنجیرهای) و «نوشتن در تاریکی» (با موضوع فتنه 88) شناخته میشود و پیش از این در سال 91 در اعتراض به رویه دولت وقت به کانادا مهاجرت کرده بود، افکار کثیف و وقیح خود در باب مسائلی همچون همجنسگرایی و روزهخواری و بیحجابی در تئاتر را با چند شعار مبتذل سیاسی همراه و در سایت اختصاصیاش منتشر میکند و همزمان با این افاضاتش و گلایه از خفقان حاکم، با حمایت مدیری همچون «علی مرادخانی» (معاون هنری وزارت ارشاد)، «دو تا دو تا» تئاتر روی صحنه سالنهای دولتی میبرد.
«علی مرادخانی» معاون هنری وزارت ارشاد در کنار «علی جنتی»
ماجرا از 20 تیر ماه سال جاری آغاز شد؛ از جایی که خبرگزاری «تسنیم» طیگزارشی، بخشهایی از گفتگوی منتشر شده «محمد یعقوبی» با «امین بهروزی» در سایت اختصاصی «یعقوبی» را منتشر و به آن اعتراض کرد. گفتگویی که در بخشهایی از آن، هنر تئاتر با سکس و رابطه هنرمندان تئاتر با مخاطب به رابطه دو طرف یک سکس تشبیه شده بود:
«همیشه ناتوانها یا نادانهایی هستند که آدمها را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنند، هر کس را که مانند خودشان نیست انکار میکنند. مهم این است که تماشاگران، کسانی که ما برایشان تئاتر کار میکنیم تئاتری را میپسندند که به آنان احترام میگذارد و قصد مرعوب کردنشان را ندارد. تئاتری که قصد ندارد ناتوانی خود را در ارتباط با تماشاگران تبدیل کند به متهم کردن تماشاگران به نفهمی. آنهایی که میگویند برایشان نظر تماشاگر مهم نیست و فقط به لذت خودشان فکر میکنند لابد در زندگی خصوصی خودشان هم و به طور مشخص در سکسشان هم لابد فقط به فکر ارضای خود هستند، لابد برایشان مهم نیست که طرف مقابلشان هم باید لذت ببرد. تئاتر هم یک رفتار انسانی، یک جور سکس است. اگر کسی فقط به فکر ارضای خودش باشد یا فقط قصد ارضای طرف مقابلش را داشته باشد در هر دو صورت وضعی ناپایدار و پا درهوا دارد. بهترین وضعیت این است که هر دو طرف ارضا شوند.»
اما این تنها بخشی از اظهارنظرهای عجیب و غریب او در این گفتگوست. او خیلی صریح در سایه امنیت خاطری که امثال «مرادخانی» برای او مهیا کردهاند، در مورد حجاب صحبت میکند:
«به نظرم مهمترین رفتار اقتدارگرایانه این نظام در آغاز حکومت اجبار زنان به حجاب بود. اگر زنهای ما زیر بار این حجاب اجباری نمیرفتند، اگر مردان زنان را در آن زمان حمایت میکردند، بخش عمدهای از این شرایط خفقان و سرکوب اتفاق نمیافتاد. زنان و مردان به این اجبار تن دادند و اجبارهای دیگر یکی بعد از دیگری شروع شد. همانطور که گفتم کار به جایی کشیده شد که به چهاردیواری آدمها هم حمله کردند. یادم هست زمانی کسی حق نداشت در اتومبیل شخصی خود ترانه گوش بدهد. اتومبیلها را بازرسی میکردند که نوار ترانه پیدا کنند. دوران نفرتانگیزی بود. همانطور که حالا دیگر کاری به نوارهای ترانه داشبورد اتومبیل شما ندارند، حتی به رنگ لباستان چندان کاری ندارند به نظرم زمانی خواهد رسید که در همین نظام البته اگر برقرار بماند زنها موفق میشوند که حجاب اجباری را کنار بگذارند.»
و سپس به بهانه جشنواره تئاتر فجر سال 88 در مورد اصل انقلاب اسلامی که امثال «مرادخانی» مدیران فرهنگی آن هستند، میگوید:
«من کسانی را که درجشنواره شرکت کردهاند سرزنش نمیکنم؛ اما من در آن شرایط کار درستی نمیدیدم که شرکت کنم. نمیخواستم درجشنوارهای که به مناسبت پیروزی این انقلاب است شرکت کنم. چه جشنی؟ برای کدام انقلاب؟ ما دیدیم در خیابان با مردم چهگونه برخورد کردند. به نظر من کمترین واکنش به این همه بدرفتاری و خشونت با مردم این بود که هیچ کس در جشن این انقلاب شرکت نکند. انقلابی که به مهمترین آرمانش یعنی آزادی وفادار نباشد جشن گرفتن ندارد.» البته پاسخ به این فکر و نظر از جانب ما بسیار ساده و آسان است اما بهتر است که آقایان مرادخانی و سرسنگی برای آن پاسخ درخور داشته باشند.»
اما بعد از انتشار این گزارش، این گفتگو برای چند روز از سایت «یعقوبی» حذف میشود؛ هر چند که در سایه اقبال ناگهانی رسانههایی چون شرق و اعتماد و خبرآنلاین و حتی روزنامههای چون «صبا» که گردانندگانش ادعای ارزشی دارند و حتی از نهادهای ارزشی تغذیه میشوند، «یعقوبی» هر چه لایق او و همفکران خویش است، نثار رسانههای منتقدش میکند.
بدتر از آن، سکوت «مرادخانی»ها و «جنتی»ها و بزرگان دولتی بود که بعد از دستگیری عوامل سازنده کلیپ «هپی»، هنوز به ساعت نکشیده، موضعگیری توئیتری کردند و حالا نسبت به چنین مواضع شاذی نه تنها ساکت ماندند که حتی از اجرای دو نمایشنامهی همزمان او («هیولاخوانی» و «دلسگ») در دو سالن دولتی «تئاتر شهر» و «ایرانشهر» حمایت کردند.
در سایه این اقبالی که معنای تشکر از «سکس خواندن تئاتر» و «ضد آزادی خواندن انقلاب اسلامی» توسط «یعقوبی» داشت، او با دریافت این حقیقت که حوزه فرهنگ در دولت تدبیر و امید بیصاحبتر از آن است که کسی بابت این قبیل موضعگیریها واکنشی نشان دهد، این بار متن کامل گفتگوی توهینآمیز و سراسر وقاحت خود را در سایتش البته با اصلاح چند جمله، منتشر کرد.
نمايش " تنها راه ممكن " نوشته و كار محمد يعقوبي
رجانیوز برای آنکه در تاریخ ثبت شود که وزرات ارشاد دولت یازدهم به طور اعم و مدیرانی مانند «علی مرادخانی» به صورت اخص، حمایت بیدریغ خود را به چه قشر هنرمندانی اختصاص میدهند و برای بازگشت آنها از کانادا فرش قرمز پهن میکنند، برخی از این اظهارنظرهای بیسابقه «یعقوبی» را با عذرخواهی پیشاپیش از پیشگاه مخاطبان، منتشر میکند؛ باشد که «غیرت» برخی به درد آید از این همه تسامح و نفاق برخی مدیران فرهنگی که حقوق و مزایای حکومت را میگیرند و در خفا بودجهها را میان امثال «یعقوبی» تقسیم میکنند:
ا-از علاقه به نمایشی با تم همجنسگرایی تا تاسف از احساس منفی مردم نسبت به کلمات رکیک
«یعقوبی» گفتگویش را این طور آغاز میکند:
«من بعد از گذراندن دورههای آموزشی به فکر اجرای نمایشی بودم که مجموعه نمایشنامهای را به دست آوردم که در آن از دو نمایشنامه خیلی خوشام آمد.یکی از آنها نمایشی بود به نامuntidy thingکه دربارهی رابطهای همجنسگرایانه بود، نمایشنامهی دوم شب به خیر مادر نوشتهی مارشا نورمن بود. من بیدرنگ از فکر اجرای نمایش اول گذشتم چون می دانستم که شرایط اجرای آن در ایران مهیا نیست.
از نظر مسئولان فرهنگی؟
نه تنها از این نظر که به نظرم شرایط فرهنگی خود تماشاگران هم آماده ی اجرای چنین چیزی نبود، در حقیقت میدانستم و هنوز هم اعتقاد دارم که داستان این نمایش در تماشاگر ایرانی ایجاد نوعی واکنش منفی میکرد. حتا شاید تماشاگران تمسخرکنان به شخصیتها میخندیدند.
ممکن است داستان نمایش را بگویید؟
داستان درباره زوجی بود؛ زن متوجه میشود که همسرش با مردی رابطه داشته است، مرد مدت کوتاهی است که مرده است و نمایشنامه در واقع گفتوگوی زن با مردی است که با همسر زن رابطه داشت. و این دیالوگ هنوز یادم است که پارتنر مرد به زن او میگوید که او همیشه عاشق زنش بوده...
و شما فکر میکنید که تماشاگر واکنش منفی نسبت به چنین داستانی دارد؟
بله قطعاً، مثلاٌ در همین اجرای «خشکسالی و دروغ» صحنهای هست که وقتی شخصیت زن به مرد گیر میدهد،مرد از او میپرسد: پریودی؟و خب من شک ندارم حتی اگر این دیالوگ را اجازه بدهند بگویم هنوز تماشاگر آمادگی شنیدنش را ندارد. چنین دیالوگی متاسفانه هنوز تماشاگر را معذب میکند. بنابراین من آن پرسش مرد را حذف کردم.»
2-شما که میدانید این نظام چهقدر برای مردمش ارزش قائل است؟!!!
سپس «یعقوبی» در پاسخ به سوالی درباره دلایل مجوز نگرفتن نمایشنامهی«شب به خیر مادر» میگوید:
«دلیلشان این بود که این نمایش ترویج خودکشی میکند و تاثیر بدی بر مخاطب میگذارد. شما که میدانید این نظام چهقدر برای مردمش ارزش قائل است؟!!!
3- اجرای تئاتر بدون روسری
همین نمایش البته با حمایت مدیران وقت به اجرای عمومی هم میرسد؛ اما «یعقوبی» اجراهای خصوصی را به یک دلیل ساه بیشتر ترجیح میدهد:
«نمایش اجراهای خصوصی متعددی داشت و درطی این اجراها با کمک شهردار وقت جناب کرباسچی و طی مسیری که به نظرم چندان ربطی به بحث ما ندارد، نمایش را درتئاتر شهر اجرا کردیم که البته متوجه شدیمکه اجراهای خصوصی بسیار دلپذیرتر بود.
-چرا؟
دلیلش ساده بود. در اجراهای خصوصی بازیگران ما روسری نداشتند.
-جالب است، به نظر شما این کار هم غیر قانونی نبود؟
نبود، گفتم که، این حریم خصوصی است . گرچه حتمن میدانید که در آن سالها نظام حاکم حتی آزادی آدمها را در چهاردیواری خانهشان برنمیتابید.»
خب وقتی «یعقوبی» تئاتر را به سکس تشبیه میکند، مشخص است که از اجرای بدون روسری بازیگران لذت بیشتری عائد کارگردان میشود.
4-تکنیکهای مقابله با سانسور؛ از بغل کردن بازیگران تا سیگار کشیدن در ماه رمضان
«من در کارگاه استاد سمندریان هنرجو بودم و در پایان کلاسها ما نمایش باغ وحش شیشهای را اجرا کردیم.اجرای ما مصادف شد با ماه رمضان و من در آن اجرا اولین تکنیک مقابله با سانسور را به کار بردم.در صحنهی تنهایی جیم و لورا جایی هست که جیم به لورا میگوید یکی باید تو را ببوسد لورا! بازیگرم بنا به خواست من رو به تماشاگران گفت: من الان باید او را ببوسم اما نمی توانم....ولی این همهی داستان نبود،گفتم که ماه رمضان بود و بازیگر من در آن اجرا سیگار میکشیدو یک جای کار هم که تام مست و خراب به خانه میآید و گریه میکندبنا به خواست من بازیگر خانم در نقش لورا تام را بغل کرد.من به فکر این بودم کهاگر او قرار است نقش خواهر تام را بازی کند وقتی خواهری ببیند برادرش گریه میکند چه میکند؟ برادرش را بغل میکند...بعد از اجرا دانشجویی با تهریش و صورت پرجوش پیش من آمد و به اجرا اعتراض کرد که شما مسائل شرعی را رعایت نکردید و به ارزشها توهین کردهاید و چه و چه.... ما میخواستیم تئاتر کار کنیم.هدف ما باورپذیر کردن نمایش باورپذیر کردن مثلن رابطهی دو بازیگر بود که در نمایش نقش برادر و خواهر را بازی میکردند. بنابراین بازیگران با نیت و قصد فساد همدیگر را بغل نکرده بودند. قصدمان ارتکاب جرم نبود. قصدمان باورپذیر کردن موقعیت بود.»
5-بازیگر اجازه نداشت بگوید ... میخوره، میگفت بیست و پنج میخوره!
«مثلن بازیگرانم متاسفانه نمیتوانند همدیگر را بغل کنند.در مقام نویسنده هم ایدههایی برای واژههای نگفتنی پیدا کردهام. مثلن در ماچیسمو بازیگران هر جا که دیالوگها سانسور شده بود لب میزدند. یا در این نمایش آخر یعنی «خشکسالی و دروغ» بازیگران به جای حرفهایی که نمیتوانستند بگویند از عدد بیستوپنج استفاده میکردند.مثلن بازیگر اجازه نداشت بگویدمیشاشه، جای این کلمه میگفت میبیستوپنجه.یابه جایگه میخورهمیگفت بیستوپنج میخوره.جاهایی هم که یک جمله را گفته بودند نگوییم دیگر بیستوپنج چارهی کار نبود. از بازیگرانام خواستم با حرکت آهسته کاری انجام دهند، جوری که در سینما بهش میگویندslow motionو همزمان با حرکت آهسته مثل نمایش ماچیسمو لب میزدند.» و کمی جلوتر دلیل استفاده از 25 را هم میگوید:«اصل25 قانون اساسی درباره سانسور است.»
6- گفتم یک شرط دارد: در صحنه تخت خواب داشته باشم!
«سال 1385زمان اجرای نمایش ماه در آب همه میخواستند در تئاتر شهر پروژکشن استفاده کنند و تئاتر شهر امکانات کمی داشت، مسئولان تئاتر هم میلی به خرید چند پروژکشن نداشتند و ترجیح میدادند کارگردانها را راضی کنند که پروژکشن را از کارشان حذف کنند.من پیش یکی از مسئولان رفتم و او التماسکنان از من پرسید نمیشود که پروژکشن استفاده نکنی؟ من هم گفتم یک شرط دارد: در صحنه تخت خواب داشته باشم. آن مسئول با تعجب گفت: چرا که نه؟
-به همین سادگی؟
به همین سادگی.»
7-این نظام از کلمه وحشت دارد
«اصولاً این نظام با کلمه مشکل دارد، یعنی حکومت ما از کلمه وحشت دارد و این باعث میشود بیشتر حوزههایی که سانسور در آن اتفاق میافتد حوزههایی هست که کلمه در آن وجود دارد مثل کتاب.»...
(برای مطالعه مشروح این گفتگو بهاینجامراجعه کنید)
و اما...
اینها تنها بخشی از این گفتگوی وقاحتبار مردی است که تمام آرمانش یک تختواب وسط صحنهی تئاتر است. مردی که از خفقان مینالد و همزمان دو تئاتر بر روی صحنه دارد که در یکی در سالن متعلق به شهرداری تهران،شعار «مرگ بر امریکا» را به تمسخر میکشد و آن را به یک سگ منتسب میکند و در دیگری در بزرگترین سالن تئاتر شهر، از سانسور حکومتی میگوید و یک معلم دینی مذهبی را به سخره میگیرد. و البته نظام جمهوری اسلامی تا آن حد انعطاف دارد که اپوزوسیون نازلی همچون «محمد یعقوبی» با آرمانهای تختخوابیاش در آن فعالیت کند، اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این فعالیت با پول و حمایت دولت و در سالنهای دولتی صورت گیرد.
افتتاحیه تئاتر «دل سگ» در سالن دولتی ایرانشهر
در این میان، قسمت تلختر ماجرا آن جاست که همین به اصطلاح هنرمند، مدتی استاد دانشگاه تهران بوده و اذهان دانشجویان را با این گزارههای زیرشکمی پر کرده است و جالبتر آنکه شنیده میشود حالا در دولت یازدهم «یعقوبی» و چند نفر دیگر همچون «نغمه ثمینی» و «محمد رحمانیان» تا آنجا در سیستم تئاتر نفوذ پیدا کردهاند که در دایره مشاوره و تصمیمسازی قرار گرفته و بر تصمیمات امثال «مرادخانی» تأثیر میگذارند.
به هر حال، مهم نیست که اربابان غربی «یعقوبی» به او گفتهاند باید روتر بازی کند و در این میان مدیران فرهنگی ساکت ماندهاند، حتی مهم نیست که همین مطلب هم رزومهای خواهد شد برای «محمد یعقوبی» در فرودگاه فلان کشور غربی برای صدور روادید، مهم این است که یک بار مظلومیت تاریخی جمهوری اسلامی در مواجهه با وقاحت هنرمندان تخت خوابی یک جا ثبت شود و البته سکوت برخی مدیران در این میان...